21 مرداد 1402 | 26 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

طهارت 91 - جلسه 110

دانلود متن:
دانلود صوت:

بسمه تعالی

مقام پنجم: بحث صغروی

بررسی امکان صدق«دم الانسان» و عدم صدق «دم البق» بر خون مکیده شده توسط بق

نظر سید یزدی(قده): امکان صغری و حکم به نجاست

مرحوم ماتن قدس سره فرضیه ای را صحیح و قابل تحقق دانستند که عبارت بود از این که خونی از انسان در بدن «بق» قرار بگیرد اما در عین حال یقین داشته باشیم که نام آن «دم الانسان» است و «دم البق» نیست. فلذا صاحب عروه این صورت را استثناء نمودند و فرمودند حکم به نجاستش می شود و آن را تشبیه به خونی که زالو از انسان می مکد نمودند. این خون اگر چه در بطن زالو قرار می گیرد اما در عین حال می دانیم عرفا و لغتا خون انسان است و خون زالو نیست. حال ایشان می فرمایند این چنین فرضی در مورد «بق» هم قابل تصور است.فلذا فرمودند:

«إذا وقع البق على جسد الشخص فقتله ‌و خرج منه الدم لم یحکم بنجاسته إلا إذا علم أنه هو الذی مصه من جسده بحیث أسند إلیه لا إلى البق فحینئذ یکون کدم العلق.»[1]

نظر محقق خویی: عدم تحقق صغری و حکم به نجاست در فرض تحقق

محقق خویی می فرمایند اگر چنین فرضی صحیح باشد حکمش همین است اما چنین فرضی صحیح و قابل تحقق نیست. بلکه در این موارد یا باید گفت که این فقط دم بق است و دم انسان بر آن صادق نیست پس بدون شبهه پاک است - که همین قول در نظر ایشان صحیح است- و یا  اگر تنزل کنیم دم بق حتما صادق است و نسبت به دم الانسان باید بگوییم شک داریم پس داخل قسمی می شود که یقین به اضافه به منتقل الیه و شک در اضافه به منتقل عنه داریم و حکم همان صورت باید بار شود. از این هم تنزل کنیم و مماشات کنیم نهایتش این است که در کنار صدق دم البق، دم الانسان هم صادق است پس مجمع الاضافتین می شود که باز حکمش طهارت میشود.

زیرا دلیل نجاست دم الانسان و دلیل طهارت دم البق هر دو شامل این خون می شود و در نتیجه تعارض می کنند و چون هیچ کدام بر دیگری ترجیح دلالی[2] یا سندی[3] ندارد تساقط می کنند و نوبت به قاعده طهارت می رسد.

پس اشکال این است که چنین صغرایی قابل تحقق نیست البته می پذیرند که اگر چنین صغرایی محقق شود حکمش نجاست است همان طور که صاحب عروه به آن قائل هستند.

 مجموعا دو دلیل عمده بر انکار این صغری در کلام مرحوم خویی وجود دارد:

دلیل اول: انصراف روایات طهارت دم بق به خون مکیده شده

 مسلما منصرف الیه روایاتی که عنوان دم البق و دم البرغوث و دم القمل در آنها اخذ شده است -چه در کلام سائل و راوی و چه در کلام امام علیه السلام[4]- همین خونی است که از بدنهای دیگران می مکد.

زیرا آن چه بیشتر مورد احتیاج و سوال بوده خونهایی بوده است که این حشرات از بدن دیگران مکیده اند و خونی زیادی که در اثر کشتن این حشرات بدن و لباس را متلوث می کند خونهایی است که از انسانها یا حیوانات دیگر مکیده اند. پس قطعا منصرف الیه دم البق این گونه خونهاست همان طور که حاج آقا رضا و مرحوم تبریزی فرمودند این صورت مسلما مورد این روایات است.

حال آیا می شود عنوان دم البق بر این صورت صدق نکند اما با این حال منصرف از روایتی که دم البق در آن اخذ شده این صورت باشد. اگر عرفا و لغتا دم البق صادق نباشد چگونه ممکن است منصرف الیه از روایات همین خونی باشد که از بدن انسان و غیر انسان مکیده باشند؟

بنابراین همین منصرف الیه روایات کشف می کند از این که واژه دم البق و دم البرغوث شامل این موارد است. همان گونه که کسی نمی تواند بگوید منصرف الیه از آیه شریفه «ان الانسان لفی خسر» ملائکه هستند. زیرا به ملائکه انسان گفته نمی شود. وقتی واژه انسان به کار رفته است نمی شود منصرف الیه آن ملائکه باشد. در این جا اگر دم البرغوث شامل خونی که امتصاص کرده است نشود -بلکه فقط شامل خون اصلی خودشان بشود- به چه علت روایت انصراف به چنین خونهایی دارد؟

عبارت ایشان مقداری اندماج دارد که توضیح آن همین بود که عرض کردم :

«الصحیح عدم تحقق هذا الفرض أما أولا: فلأن المنصرف إلیه مما ورد فی الروایات من عدم البأس بدم البق و البراغیث و إن تفاحش هو هذا الدم الذی تمصّه هذه الحشرات‌ من بدن الإنسان ثم یخرج منها بقتلها.»[5]

تتمه این مطلب در کلام ایشان مطوی است زیرا این سوال پیش می آید که بر فرض که منصرف الیه این موارد باشد به چه علت حرف سید قابل تحقق نیست؟ آن مطلب مطوی این است که وقتی منصرف الیه این موارد شد مستلزم صادق بودن دم البق است زیرا معقول نیست دم البق صادق نباشد اما با این حال منصرف الیه عبارتی که دم البق در آن اخذ شده این موارد باشد.

دلیل دوم: صدق دم البق بر خون مکیده شده به دلیل خون ساز نبودن بدنشان

بق و برغوث دارای خصوصیتی هستند که باعث می شود به مجرد این که خونی را مکیدند یک اضافه قطع شود و یک اضافه حادث شود.این خصوصیت باعث می شود به محض این که خون انسان را مکیدند خون انسان بر آن صدق نکند و خون پشه بر آن صدق کند.

این خصوصیت خون ساز نبودن بدن اینهاست. خونی که به بدن اینها نسبت داده می شود خونی است که از جاهای مختلف می مکند. بنابراین وقتی گفته می شود خون این حشرات یعنی خونی که از جاهای مختلف وارد بدن اینها می شود. پس به مجرد ورود خون به بدن پشه، قطعا دم انسان نیست و دم بق است.

پس این که سید یزدی فرض کرده که خون داخل شده و با این حال دم انسان است و دم بق نیست قابل تصور نیست.

 «و یؤید بل یؤکّد ذلک أنّ هذه الحشرات لیس لها دم طبیعی، حسب خلقتها الأصلیة و إنما تمصّ دماء الآخرین من الحیوانات التی لها دم کالإنسان، و بذلک تنقطع الإضافة الأولیّة، فهو دم البق لا غیر، فکیف یعلم بأنه دم الإنسان حتى بعد انتقاله إلى باطن البق، و لیس ذلک إلا مجرد الفرض فیکون المورد المذکور فی المتن من صغریات القسم الأول من أقسام الانتقال المتقدم ذکرها- و هو ما علم بانقطاع الإضافة الأولیّة و تبدّلها إلى الإضافة الثانویّة- فلا یحکم إلا بطهارته.»[6]

نظر استاد(دام ظله): امکان صغری و حکم به طهارت

اشکال دلیل اول مرحوم خویی: عدم انصراف روایات به مطلق خون مکیده شده

اگر منصرف الیه این روایات مطلق خونی که وارد بدن این حشرات می شود بود فرمایش ایشان صحیح بود به این بیان که عرف با شنیدن دم البرغوث مطلق خونی که وارد بدن او شود به ذهنش بیاید.

اما بزرگانی که شرط نموده اند باید مدت زمانی از مکیدن خون بگذرد و این خون در بدن این حشرات استقرار پیدا کند می فرمایند منصرف الیه عنوان دم البق خونی است که در بدن آنها استقرار پیدا کرده باشد و این عنوان شامل خونی که هنوز در خرطوم اینهاست و آن را نبلعیده اند نمی شود و یا حداقل شک در صدق داریم. و سید هم همین مورد را بیان می فرماید. و این فرضی است که وجود خارجی دارد و نادر هم نیست.

پس این فرمایش ایشان که مسلما منصرف الیه روایات خونی است که مکیده اند صحیح است اما نه به صورت مطلق بلکه منصرف الیه خونی است که در بدنشان استقرار پیدا می کند.

مطلب دوم این که منصرف الیه روایات ملازمه با این ندارد که صدق عنوان هم بکند. مثلا وقتی سوال می کند اصاب ثوبی دم رعاف اصلّی فیه؟ و حضرت می فرمایند: لابأس. با این که ثوب در لغت عرب به معنای پیراهن است اما وقتی ما این روایت را می شنویم خصوصیتی برای پیراهن نمی فهمیم و آن را شامل شلوار و عمامه و ... می دانیم. الغاء خصوصیت در اینجا این قدر واضح است که اگر چه ثوب به کار رفته است اما منصرف به لباس است چه پیراهن و چه غیر پیراهن.

در این جا هم همین گونه است وقتی سائل می پرسد دم بق بر لباسمان هست مسلما سوال سائل اختصاص به موردی ندارد که خون در بق مستقر شده باشد بلکه شامل خونی که از کشتن پشه در حین مکیدن حاصل شده نیز می شود و در واقع از باب تنگنای در تعبیر از آن تعبیر به دم بق کرده است. بله اگر چه از نظر استعمال صحیح ادبی به طوری که نخواهیم هیچ گونه مجازی استفاده کنیم نمی توانیم به آن دم بق بگوییم ولی به علاقه اول و مشارفت می توان به آن دم بق گفت.[7]

پس مشخص است که مقصود سائلین در سوال از دم برغوث همه صور است بنابراین منصرف الیه بودن ملازمه با این ندارد که حتما بتوانیم نام آن را بر آن شیء قرار دهیم.

پس این که مرحوم سید می فرمایند ممکن است این حشرات خونی را مکیده باشند اما در عین حال دم انسان بر آن صادق باشد و دم بق بر آن صادق نباشد صحیح است و چنین فرضی محقق است اما می توان به ایشان پاسخ داد که حکم این خون هم طهارت است زیرا مشمول این روایات می باشد زیرا این مورد مسلما مورد سوال سائلین بوده است اگر چه لفظ به دقت عقلیه شامل آن نمی شود.

اشکال دلیل دوم مرحوم خویی: عدم ملازمه بین خون ساز نبودن و صدق دم البق بر مطلق خون مکیده شده

اما این که فرمودند خصوصیتی در اینها وجود دارد که به مجرد ورود به آن دم بق گفته می شود هم صحیح نیست و چنین ملازمه ای وجود ندارد.

بله اگر بدن این حشرات دستگاه خون ساز داشت نتیجه اش این بود دم البق شامل خونهایی که می مکند نشود و حال که چنین دستگاهی ندارند این خصوصیت باعث می شود به خونهایی مکیده شده دم البق صدق کند اما باعث نمی شود که به مجرد دخول، دم البق صدق کند بلکه صدق دم البق می تواند بعد از استقرار باشد.

 اما ایشان کبری را پذیرفتند که اگر صغرای کلام سید درست باشد حکمی که سید کرده درست است. اما عرض ما این است که - همان طور که سابقا گفتیم و محقق تبریزی در تنقیح مبانی العروه تصریح فرمودند- در این موارد چه دم انسان صادق باشد یا نه و چه دم بق صادق باشند یا نباشد به هر حال روایات شامل آنها می شود و دلیل خاص وجود دارد. حکم به طهارت طبق قواعد نیست که دائر مدار صدق عنوان باشد بلکه چون دلیل خاص وجود دارد می گوییم پاک است.

 

بنابراین نتیجه این بحث صغروی این شد که صغری تمام است اما در کبری اشکال داریم و باید حکم به طهارت کنیم زیرا دلیل خاص داریم. بله در مواردی که دلیل خاص نداریم مثلا در مورد مارمولک باید عنوان صدق کند.

 مطهر هفتم: الاسلام

در بحث اسلام در چند مقام باید بحث کنیم.

مقام اول: اثبات مطهریت اسلام در مقابل سلب کلی

مقام دوم: تعریف اسلام و این که به چیزهایی محقق می شود.

مقام سوم: شرایط مطهریت اسلام چه در ناحیه مطهِّر و چه در ناحیه مطهَّر

مقام چهارم: ما یتطهر بهذا المطهر

مقام پنجم: شکوک و خلل

مقام ششم: بعض ابحاث صغروی و بعضی مباحث استطرادی که سید در این باب مطرح کرده است.

 

 


[1]. العروة الوثقى (للسید الیزدی)، ج‌1، ص: 141‌

[2]. مرجح دلالی مانند این که یکی دلالتش با عموم و دیگری با اطلاق باشد وجود ندارد.

[3]. مرجح سندی مانند مخالفت عامه و یا موافقت کتاب وجود ندارد زیرا هیچ کدام از این احکام در کتاب خدا نیست.

[4]. زیرا در بعضی روایات کلام امام علیه السلام است بدون این که سوالی پرسیده شده باشد.

[5]. فقه الشیعة - کتاب الطهارة، ج‌5، ص: 379‌

[6]. همان ص:380

[7]. همان طور که به علاقه مشارفت به کسانی که عازم سفر حج هستند حاجی گفته می شود با این که هنوز مراسم حج را انجام نداده اند.

Parameter:18573!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 6
تعداد بازدید روز : 673
تعداد بازدید دیروز :133
تعداد بازدید ماه جاری : 3507
تعداد کل بازدید کنندگان : 791808