لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس میباشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.
در آستانهی میلاد پرعظمت و مبارک و پربرکت مولایمان حضرت بقیةالله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداه هستیم. این ولادت باسعادت را خدمت همهی جهانیان و قبل از آنها خدمت حضرات معصومین علیهم السلام و فاطمهی معصومه علیها السلام عمهی بزرگوارشان و شما گرامیان تبریک عرض میکنیم و امیدواریم که هر چه زودتر خدای متعال آن وعدهی مبارک خودش را لباس عمل بپوشاند و اذن ظهور به آن بزرگوار عنایت بفرماید و همهی ما را جزو مقوّیة سلطانه و المعتمرین لأمره قرار دهد. و برای مشتاقان شهادت در رکاب مبارکش این سعادت را نصیب فرماید. این صلوات خاصّهی آن وجود مبارک را خدمتشان تقدیم میکنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى وَلِیِّکَ وَ ابْنِ أَوْلِیَائِکَ الَّذِینَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ أَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیرا اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ لِدِینِکَ وَ انْصُرْ بِهِ أَوْلِیَاءَکَ وَ أَوْلِیَاءَهُ وَ شِیعَتَهُ وَ أَنْصَارَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْهُمْ اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ آُلِّ بَاغٍ وَ طَاغٍ وَ مِنْ شَرِّ جَمِیعِ خَلْقِکَ وَ احْفَظْهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ أَنْ یُوصَلَ إِلَیْهِ بِسُوءٍ وَ احْفَظْ فِیهِ رَسُولَکَ وَ آلَ رَسُولِکَ وَ أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَ أَیِّدْهُ بِالنَّصْرِ وَ انْصُرْ نَاصِرِیهِ وَ اخْذُلْ خَاذِلِیهِ وَ اقْصِمْ بِهِ جَبَابِرَةَ الْکُفْرِ وَ اقْتُلْ بِهِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ جَمِیعَ الْمُلْحِدِینَ حَیْثُ آَانُوا مِنْ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بِحْرِهَا وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلا وَأَظْهِرْ بِهِ دِینَ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ وَ اجْعَلْنِی اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ أَرِنِی فِی آلِ مُحَمَّدٍ مَا یَأْمُلُونَ وَ فِی عَدُوِّهِمْ مَا یَحْذَرُونَ إِلَهَ الْحَقِّ آمِینَ.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
فراز دیگری از بیانات مهم رهبری معظم در گام دوم: «شما جوانان باید پیشگام در شکستن این محاصرهی تبلیغاتی باشید. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و ناامیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشهایترین جهاد شماست.»
خب کارهایی که دشمن انجام میدهد و مقصود دشمن از محاصرهی اقتصادی و تبلیغات فراوانی که انجام میدهد این است که ناامیدی در دلها کاریده شود و از رسیدن به اهداف انسانها ناامید بشوند و بلکه نه تنها به اهداف نمیرسند اینجور تبلیغ میکنند که اوضاع بسیار بسیار بسیار بدتر از ماسبق خواهد شد، یعنی قبل از انقلاب. پس نه تنها به آرمانهای خودتان نمیرسید، آن رفاهها و آسایشها و خوبیهایی که قبل هم داشتهاید، آنها را هم از دست خواهید داد، یا دادهاید. با اینجور میخواهند بذر ناامیدی در دلها بکارند و قهراً به آمال و آرزوهای خودشان که برچیده شده معاذالله اسلام و فضیلتهای انسانی هست، اینها را از بین ببرند و دومرتبه همان سلطهگریها و استثمارگریهایی که داشتند داشته باشند و صحنه برای افکار پلید خودشان در خاورمیانه فراهم بشود.
خب آنچه که در حدوث انقلاب مهم بود این بود که امام امت قدس سره این امید را داشتند که کار به نتیجه ان شاءالله خواهد رسید و توکل به خدای متعال «الثِّقَةُ بِاللَّهِ ثَمَنٌ لِکُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَى کُلِّ عَال» این حقیقت در مرحوم امام رضوانالله علیه به نحو بسیار بالا و کاملی وجود داشت. رهبری هم بحمدالله در این جهت همینطور هستند؛ امید به آینده در دل ایشان بسیار بسیار قوی است. گاهی که توی جلسات خصوصی بعضی از بزرگان و اینها بالاخره مطالبی میگویند که اوضاع وخیم است چه هست و فلان؛ ایشان گاهی میخندند و میفرمایند که نه من خیلی امیدوارم این که شما میگویید بالاخره انقلاب این چیزها را دارد دیگر. الان به نتیجه داریم میرسیم. هر چه هیاهوها زیادتر میشود برای این است که آنها میبینند ما به تنایج داریم میرسیم. به نتایج نزدیکتر داریم میشویم. هول برشان داشته این کارها را دارند میکنند. خب این مطلب که بحمدالله در رهبری هست باید در حوزههای علمیه، در بین علماء، در بین فضلاء، در بین طلاب محترم، ان شاءالله وجود داشته باشد. و ما مأیوس نباشیم. خدای متعال حکمت بالغهاش این است «حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُل» (یوسف، 110) این که انبیاء الهی بودند و معصوم بودند و آنچنان با وحی که در ارتباط بودند گاهی خدای متعال آنقدر کار را بالاخره طولانی میفرمود و مسائلی پیش میآمد روی حکمتی که خودش دارد «إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُل» آن وقت خدای متعال پیروزی و نجات و اینها را ارزانی میداشت. ان شاءالله این جهت خیلی مهم است که همهی ما ان شاءالله باید هم در خودمان این توکل به خدای متعال را و امید به یک آیندهی درخشان ان شاءالله ایجاد کنیم و حتماً ان شاءالله دعاهای حضرت بقیةالله الاعظم ارواحنا فداه اینها هم پشتیبان مسائل خواهد بود.
«نشانههای امیدبخش که به بعضی از آنها اشاره شد در برابر چشم شماست رویشهای انقلاب بسی فراتر از ریزشهاست. اگرچه ریزشها را گاه خیلی بزرگ جلوه میدهند بزرگ میکنند ولی اینجور نیست در واقع، و دست و دلهای امین و خدمتگذار به مراتب بیشتر از مفسدان و خائنان و کیسهدوختگان است. دنیا به جوان ایرانی و پایداری ایرانی و ابتکارهای ایرانی در بسیاری از عرصهها با چشم تکریم و احترامی مینگرند. قدر خود را بدانید و با قوت خدا داد به سوی آینده خیز بردارید و حماسه بیافرینید.» ان شاءالله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
بحث در روایاتی بود که به آنها استدلال ممکن است بشود برای عدم وجوب منع از منکر و دفع منکر، چند طایفه روایات مورد بررسی قرار گرفت، بخشی از روایات دیگر هم که برای اتمام بحث باقی مانده آنها را مطرح میکنیم.
روایت دیگر روایت موثّقهی ابن فضّال هست که در کتاب صوم آمده باب 36 از ابواب احکام شهر رمضان. ظاهراً در این باب یک حدیث بیشتر نیست و آن همین حدیث است. «کتبت الی ابی الحسن الرضا» سند اینجوری هست «محمد بن علی بن الحسین» یعنی صدوق «بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَسْأَلُهُ عَنْ قَوْمٍ عِنْدَنَا یُصَلُّونَ وَ لَا یَصُومُونَ شَهْرَ رَمَضَانَ» نماز میخوانند اما ماه رمضان روزه نمیگیرند «وَ رُبَّمَا احْتَجْتُ إِلَیْهِمْ یَحْصُدُونَ لِی» گاهی من نیاز پیدا میکنم به آنها که بیایند درو کنند برای من، گندم دارم، برنج دارم، یا جو دارم مثلاً بالاخره، «فَإِذَا دَعَوْتُهُمْ إِلَى الْحَصَادِ لَمْ یُجِیبُونِی حَتَّى أُطْعِمَهُمْ» وقتی اینها را دعوت میکنم برای درو کردن پاسخ نمیدهند تا این که قول اطعام به آنها بدهم که بله نهار ظهرتان مثلاً با من، صبحانه با من. «وَ هُمْ یَجِدُونَ مَنْ یُطْعِمُهُمْ» غیر از من کسان دیگری هستند که آنها هم میگویند بله میدهیم. اینها «فَیَذْهَبُون إِلَیْهِمْ وَ یَدَعُونِی» چون جاهای دیگری هست که میگویند بله صبحانه میدهیم ناهار میدهیم همان ماه رمضان، اینها «فَیَذْهَبُون إِلَیْهِمْ وَ یَدَعُونِی» من را رها میکنند. «وَ أَنَا أَضِیقُ مِنْ إِطْعَامِهِمْ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ» من دلتنگ هستم از این که در ماه رمضان بیایم اطعام کنم اینها را، صبحانه بدهم به ایشان، ناهار بدهم به ایشان. «فَکَتَبَ بِخَطِّهِ أَعْرِفُهُ» حضرت با خط شریفشان که من این خط را میشناختم که خط خود حضرت است نوشتند «أَطْعِمْهُمْ» طعام بده به ایشان.
خب به این روایت شریفه استدلال میشود برای این که پس منع از منکر لازم نیست دفع منکر لازم نیست. صبحانهی آنها را میدهد ناهارشان را میدهد.
خب این پس یک روایتی است که به آن استدلال شده است. صاحب وسائل قدس سره این روایت را حمل فرموده بر صورت اضطرار. که اضطرار دارد و اضطرار خب مبیح ضرورات است دیگر. شیخنا الاستاد قدس سره در ارشاد الطالب فرمودند که نه در این روایت فرض اضطرار نشده فرض احتیاج شده، اینها نیاز دارند. نه این که مضطرّ هستند. من نیاز به اینها دارم و فرض اضطرار رافع تکلیف نشده احتیاج که رافع تکلیف نیست اضطرار نیست، حالا فوق آن این است که خودت باید زحمت بکشی. یا کسان دیگری را من از جای دیگری بیاورم و امثال اینها. یا حالا مثلاً فرض بکنید حالا دیرتر اگر حساب کردیم ممکن است که کمی ضرر بکنیم. اضطراری که رافع تکالیف است این نیست. اضطرار این است که بگیرند دست و پای یک نفر را بگیرند دهانش را هم به زور باز کنند آب بریزند توی حلق او. این اضطرار است که ... اما اینها که اضطرار رافع تکلیف نیست.
جواب دیگری که داده شده است این است که حمل کردند این روایت را به صورتی که اینها معذورند. خب چون مریض هستند ولی این خیلی بعید است که همهی آنها مریض باشند، بگوییم همهی آنها مریض بودند خب حضرت فرمودند اطعم. و شیخنا الاستاد قدس سره جواب این که اینها لعلّ معذور بودند که حالا معذور بودند یکی این که مریض باشند، یکی این است که مریض نیستند اما گذران زندگی آنها و معیشت آنها به همین است که کار کنند و ممکن است که اگر بخواهیم روزه بگیرند دیگر نمیتوانند بیایند درو بکنند بیایند چه کنند این مسئله امروز هم مطرح است. مثلاً نانواییها که کنار تنور هستند چه شاطر که نان میپزد و چه آن که نان در میآورد کنار آتش هست، حالا تابستان هم هست میخواهد روزه بگیرد.
یک وقتی شیخنا الاستاد مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ کاظم تبریزی رحمةالله علیه فرمودند که روضه رفته بودم منزل آیتالله شاهرودی، آقای آسید محمود شاهرودی در نجف، ایشان یک نفری از شاهرود، از اطراف شاهرود ظاهراً، هماستانیهای آقا، یا همشهریهای آقا، آمده بود آنجا توی جمع که روضه بود سؤال کرد از آقای شاهرودی که آقا من کارگری مثلاً هستم که میروم برای همین درو کردن و اینها در تابستان و اینها و نمیتوانم هم برم درو و هم روزه بگیرم خیلی مشکل است. آقا جواب ایشان را ندادند فرمودند شما باشید تا روضه تمام شد و مردم رفتند بعد به ایشان فرمودند که برای شما اشکال ندارد. توی جمع نگفتند که اشکال ندارد که این سوء استفادهی از این نشود به او فرمودند که برای تو اشکال ندارد چون اعاشه او متقوّم بر این بود که حالا فتوای امروز هم، علما همین فتوا را دارند. عدهای که اگر اعاشهی او اختلال پیدا میکند به جوری که نمیتواند خودش و من یجب علیه نفقتُهم را، نفقهی آنها را بدهد آنجا برایش جایز است که افطار بکند و بعد قضا کند مثلاً. حالا البته با خصوصیاتی که حالا بعضی دارند.
احتمال میدهیم این مورد هم این کسانی که این حرف را میزدند همینجور باشند. استاد جواب دادند «کما أنّ حملها علی صورة کونهم معذورین» حالا إمّا بالمرض و إمّا بالمعیشه، معذورین فی الافطار «یدفعُهُ اطلاق الجواب و عدم الاستفصال فیه عن ذلک» امام نپرسیدند که آیا این چهجوری هست؟ اینها میتوانند، نمیتوانند، معذور هستند معذور نیستند؟ البته چون مکاتبه هست آن کس هم آنجا ننشسته، که استفصال نمیتوانند بکنند اینجا جایی است که خود امام تفصیل ندادند و الا جای ترک استفصال نیست با نامه. مگر نامه بنویسند که آقا چه مقصود تو هست دوباره او بخواهد نامه برگرداند که آن موقع هم رفت و برگشت نامه به این آسانی نبود. بنابراین اینجا باید اینجوری گفت که از این که امام علیه السلام خودشان تفصیل ندادند با این که صوری اینجا محتمل است معلوم میشود جواب همهی صور این است که جایز است. پس اطلاق کلام امام و این که امام تفصیل ندادند اینجور باید بیان کرد. نه استفصال نفرموده تفصیل ندادند در این مقام، معلوم است که مطلقا اشکالی ندارد.
این استدلال به این روایت.
خب روایت از نظر سند تمام است دلالت هم حالا به حسب ظاهر ممکن است بگوییم لابأس. و لکنّ الحق کما قلنا در روایات قبل این است که این روایت اصلاً موضوعاً از بحث ما خارج است. چرا؟ برای خاطر این که اینجا فرض سائل این است که کسان دیگری هستند که به اینها اطعام بکنند پس بنابراین وقتی دیگران هستند این دیگر قدرت بر منع و دفع ندارد. اگر بله امر منحصر در ایشان بود که کس دیگری این کار را ندارد و امر منحصر در ایشان بود بله. ولی وقتی امر در ایشان منحصر نباشد پس بنابراین ایشان سدّ باب عدم نمیتواند بکند، از ناحیهی خودش سدّ باب عدم میکند از ناحیهی دیگران که سدّ باب عدم را نمیتواند بکند. پس قدرت ندارد این شخص بر منع و دفع که امام علیه السلام فرمودند و بحث ما در جایی است که قدرت بر دفع و منع باشد قهراً دیگر. و الا اگر قدرت ندارد که تکلیف انسان ندارد. بنابراین این روایت موضوعاً از بحث ما خارج است. بله این روایت دلالت میکند بر این که اعانهی بر اثم اشکال ندارد. دلالت بر این است که اعانهی بر اثم اشکال ندارد. خب مرحوم امام قدس سره با آن بیاناتی که آنجا داشتند اینجا هم باید بفرمایند این روایت یردّ الی اهله. چون اعانهی بر اثم است. قبح اعانهی بر اثم هم عقلی است و قابل تخصیص نیست پس بنابراین یردّ الی اهله.
الجواب الجواب، عرضی که اینجا شد اینجا هم هست که قبح اعانهی بر اثم تعلیقی است بر این که خود مولا اجازه ندهد اگر خود مولا اجازه داد پس دیگر قبح آن از بین میرود و اینجا امام اجازه دادند دیگر، شارع خودش دارد اجازه میدهد و این اعانهها را، بنابراین ...
س: امام علم را منتفی دانستند در بیان خودشان، که فرمودند که ...
ج: بله اینها را میدانم. بله آن روز هم عرض کردیم اشارةً عرض کردیم. جواب این است که ما میگوییم همینجا، برای این که مردم کاسبیشان زمین نماند میفرمایند که اطعام کن، آنها گناه خودشان را دارند میکنند. خدای متعال از این باب دارد میفرماید یا امام علیه السلام که فرمایش امام، فرمایش خدای متعال است. اجازه دارد میدهد پس بنابراین مخالف حکم عقلی نیست در این موارد.
س: ...
ج: بله هر جا شارع اذن داده باشد.
س: ...
ج: نه برنمیدارد هر جا که اذن داده باشد شارع و الا مطلقاً اینطوری نیست.
س: عدم حرمت اعانهی بر اثم را از روایت ...
ج: نه هر جا که اذن داده باشند.
س: ...
ج: مشارکت که نیست، اعانه است. خودش که نمیخورد.
س: ...
ج: نه اعانة که هست، سدّ باب نکرده و الا کمک کرده دیگر. این هم یک نوع کمک است. بالاخره این کمک کرده، مثلاً چند نفر اینجا ایستادند یکی کسی میخواهد باری را بردارد. یکی میرود آن برمیدارد که اگر این برنداشت آن دیگری میآمد کمک میکرد. حالا این کمک نکرده؟ صرف اعانه نمیکند؟
س: ...
ج: نه، بر اثم و بر خوبی که فرقی نمیکند چه بر اثم و چه بر کار حسن. در این جهت که فرقی نمیکند آن کار حسن باشد این کار قبیح باشد. اگر چند نفر اینجا هستند همه میتوانند کمک این زید بکنند که باری را میخواهد بردارد یکی از آنها پیشقدم شد و زود پرید که این ثواب آن گیر او بیاید، حالا اگر این نمیکرد آن دیگری این کار را انجام میداد اینجا صادق نیست که اعانه؟ قطعاً صادق است اعانه. در این دخالتی ندارد ...
خب روایات دیگر. روایات دیگری که داریم بعضی از روایات دیگر که از آنها ممکن است که استفاده بکنیم منع از منکر و دفع منکر واجب نیست روایات واردهی در ذیل آیهی شریفه که «یا أیّها الذین آمنوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً» (تحریم، 6) که این روایات را سابقاً هم خواندیم. از این روایات حالا بعضی از آن ها را بخوانیم. «محمد بن یعقوب عن عدة من اصحابنا عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً- قُلْتُ کَیْفَ أَقِیهِمْ قَالَ تَأْمُرُهُمْ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا نَهَاهُمُ اللَّهُ فَإِنْ أَطَاعُوکَ کُنْتَ قَدْ وَقَیْتَهُمْ وَ إِنْ عَصَوْکَ کُنْتَ قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» فرمود که تأمرهم بما أمرالله، خدا فرموده نماز بخوانید روزه بگیرید چه چه، تو هم اینها را به آنها امر کن، به اهل خودت. و تنهاهم عمّا نهاهم الله، فرموده غیبت نکنید دروغ نگویید، چه چه چه، اینها را هم تو نهی کن، اگر اطاعت کردند تو را، تو وقیتهم، اینها را از آتش جهنم و نار وقایه کردی و نگاه داشتی. اما اگر به حرف تو گوش نکردند، «وَ إِنْ عَصَوْکَ کُنْتَ قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ»، آنچه که به عهدهی تو بوده انجام دادی. اگر اطاعت تو را نکردند و عصیان کردند تو آنچه را که به عهدهی تو بوده را انجام دادهای. خب اگر ... که فرمود قد قضیت ما علیک، آن که بود امر و نهی بود دیگر، منع و دفع که نبود، فرمود همین که لساناً امر بکنی، نهی بکنی، به آنها بگویی این وقایه کردی، اگر گوش نکردند به این امر و نهی تو آنچه که بر عهدهی تو بوده انجام شده پس معلوم میشود که تکلیف دیگری ندارد. منع، دفع، این بر عهدهی او نیست. میگوید آقا، مثلاً میگوید فلانجا نروید، فلان زمین را غصب نکنید، فلان چیز را نفروشید فلان متاع را نفروشید، نهی کردند او را، نکرد خب قضیت ما علیک، دیگر لازم نیست که بروی در خانه را ببندی، پاهایش را ببندی، محبوسش بکنی، جلوی کارش را بگیری. خبر کنی مثلاً نیروی انتظامی بیاید بگیرد او را، نه، قد قضیت ما علیک.
س: ...
ج: نه، تأمرهم بما امرالله، امرشان کن به همان چیزی که خدا امر فرموده خدا به نماز امر فرموده شما هم به نماز امر بکن، به روزه امر فرموده به روزه امر بکن، نه انجام بدهد آنچه که خدا به تو امر کرده که راجع به آنها انجام بدهی. نه هر چه که خدا به او امر کرده هر واجبی که خدا به آن واجب امر کرده تو هم به آن واجب امر بکن. خدا فرموده صلّوا، تو هم به ایشان بگو صلّوا، خدا فرموده صوموا، تو هم بگو صوموا. و هکذا و هکذا، خدا فرموده لاتغتب، شما هم به او بگو، همینطور و همینطور. این یک روایت.
روایت دوم: «وَ سُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً کَیْفَ نَقِیهِنَّ قَالَ تَأْمُرُونَهُنَّ وَ تَنْهَوْنَهُنَّ قِیلَ لَهُ إِنَّا نَأْمُرُهُنَّ وَ نَنْهَاهُنَّ فَلَا یَقْبَلْنَ قَالَ إِذَا أَمَرْتُمُوهُنَّ وَ نَهَیْتُمُوهُنَّ فَقَدْ قَضَیْتُمْ مَا عَلَیْکُمْ» این روایت صاحب وسائل فاته که در باب وجوب امر الاهلین بالامر بالمعروف و نهی عن المنکر که باب 9 از ابواب کتاب امر به معروف و نهی از منکر است بیان فرمود. من این در هامش وسائل من هست من لایحضره الفقیه نوشتم. ایشان این روایت را ظاهراً حالا یک تفحّصی هم بفرمایید.
س: ...
ج: در این باب نیامده آدرس هم که دادند که ما یأتی و تقدّم، به این روایت آدرس داده نشده. این هم از آن روایاتی است که در من لایحضره الفقیه هست و سُئل الصادق علیه السلام.
پس این هم تقریب دلالت آن مانند حدیث قبلی است که گفته شد.
آن روایت اول هم که دلالت آن یک قدری ضعیفتر از این دو تا روایتی است که خواندیم آن هم بخوانیم که «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَة ـ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً ـ جَلَسَ رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ یَبْکِی وَ قَالَ أَنَا عَجَزْتُ عَنْ نَفْسِی کُلِّفْتُ أَهْلِی» خودم عاجز هستم از این که بالاخره خودم را وقایه کن از نار، خیلی کار مشکل است حالا وظیفهی من شده که اهل خودم را هم وقایه کنم. «فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم حَسْبُکَ أَنْ تَأْمُرَهُمْ بِمَا تَأْمُرُ بِهِ نَفْسَکَ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا تَنْهَى عَنْهُ نَفْسَکَ» نه لازم نیست که کار زیادی انجام بدهی، همان را که به خودت میگویی واجب است باید انجام بدهی، به او هم بگو آقا بلند شوید نمازتان را بخوانید روزه بگیرید. دیگر گریه کردن ندارد. کار صعب آنچنانی که منع باید مثلاً، جلوی آنها را بگیرید. و این کارها نه، امر و نهی بکنید. با همین کار و وظیفهی خودت را انجام دادهای.
خب دلالت این دو تا که خواندیم از این اوضح است، چون و قد قضیت ما علیک. به خصوص اگر ما را بگوییم عموم وضعی دارد یعنی هر چه به عهدهی تو بوده، هر وظیفهای به عهدهی تو بوده انجام دادی، اما در اینجا نفرموده که هر چه که به عهدهی تو بوده شاید یعنی امتثال آیه، چیزی که این آیه به عهدهی تو میگذارد انجام بده حالا ممکن است یک وظایف دیگری به وسیلهی ادلهِی دیگری به عهدهی تو باشد. فلذا این دلالتش از آن دو حدیث قبلی ضعیفتر است و آن دو تا قویتر هستند. آیا به این روایات میتوانیم استدلال بکنیم برای این که منع از منکر و دفع از منکر واجب نیست؟ خب البته یک تتمهای لازم دارد وقتی منع از منکر و دفع منکر نسبت به اهل واجب نبود به طریق اولی نسبت به دیگران واجب نخواهد بود. پس اینجور گفته میشود که این روایات دلالت میکند بر این که منع و دفع منکر از اهل واجب نیست و وقتی در این مورد که اولای به وجوب واجب نبود به طریق أولی دلالت میکند که در موارد دیگر برای افراد دیگر واجب نیست. حالا ببینیم ان شاءالله آیا استدلال تمام است یا نه؟ ان شاءالله برای پس فردا.
و صلی الله علی محمد و آل محمد.