28 مرداد 1402 | 03 صفر 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 092

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

بیانات رهبری معظم در بیانیه‌ی گام دوم مشتمل بر توصیه‌های کارآمدی است که اگر آن‌ها ان شاء‌الله به کار گرفته بشود راه برای رسیدن به مقاصد و اهداف عالیه‌ی انقلاب هموار خواهد شد یا هموارتر خواهد شد. در مقاطع قبل از توصیه‌ها در حقیقت بیان آثار و برکات انقلاب بود و نشان دادن وضعیت قبل از انقلاب و آن‌چه که انقلاب پدید آورده است. از این‌جا به بعد قهراً توصیه‌هایی است که بر همه‌ی ما هست که هر کدام در حدّ توان و به تناسب حرفه‌ای که دارد شغلی که دارد آن را انتخاب بکند و در راه تحقق آن کوشش کند.

و اما توصیه‌ها؛ یک: علم و پژوهش. علم و پژوهش، دانش آشکارترین وسیله‌ی عزت و قدرت یک کشور است. روی دیگری دانایی، توانایی است. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویست ساله فراهم کند و با وجود تهی دستی در بنیان‌های اخلاقی و اعتقادی با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقب‌مانده از کاروان علم اختیار سیاست و اقتصاد آن‌ها را به دست گیرد. تا آخر.

خب این بخش که آقایان مطالعه خواهند فرمود ما به اندازه‌ای که تذکاری باشد و مراجعه بفرمایند سرفصل‌ها را عرض می‌کنیم. واقعاً این بخش، بخش مهمی است؛ مسئله‌ی پژوهش و علم. خود علم در نظر جهانیان یک ارزش بالایی دارد. هر کسی عالم‌تر بود، دانشمندتر بود این ابهّت بیش‌تری دارد و احترام بیش‌تری در چشم جهانیان پیدا می‌کند. این که بسیاری از افراد مقهور غرب هستند و حرف‌های آن‌ها را در زمینه‌های دیگری هم که خودشان بهتر از این‌ها حرف دارند می‌پذیرند بخاطر آن مقهوریتی است که از ناحیه‌ی علم آ‌ن‌ها پیدا کردند. که حالا این که این‌ها چه‌جور شد که در علم جلوتر افتادند خودش داستان دارد، این نبود که اسلامیان و شرق این‌جور باشد که استعداد آن‌ها کمتر باشد؛ نه،‌ این‌جا محل علم بوده خواستگاه علم این‌جا بوده. حالا با چه دسیسه‌ها و چه‌جور شد که بالاخره آن‌ها در ... جلو افتادند. این همین جهات در آن‌ها باعث شده که بسیاری از افراد عالم کرنش کنند. حالا در کنار آن دسیسه‌هایی که آن‌ها دارند، استعمارگری‌هایی که می‌کنند، استثمارگری‌هایی که می‌کنند اما این یک واقعیتی هم وجود دارد که بسیاری از افراد برای آن‌ها اهمیت قائل هستند در اثر پیشرفت‌های علمی‌ای که آن‌ها کردند. این نکته نکته‌ای است که برای ما مسلمان‌ها هم بسیار حائز اهمیت است ما که قرآن به شروعش با این است که «علّمهُ لبیان» «إقرأ» این‌همه راجع به علم در اسلام، دو جلد از بحار الانوار، شاید دو جلدش که روایاتی است که ایشان جمع کرده در باب علم است، آن‌هم فقط علوم دینی نیست. مطلق علوم را توصیه فرموده اسلام، تحریص فرموده «و لو بالصین» که صین که نمی‌‌خواهند بروند علم دینی یاد بگیرند. این نشان می‌دهد که این مسئله خیلی مسئلهِ‌ِ‌ی مهمی است. بر حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها و همه‌ی مراکز علمی و پژوهشی است که واقعاً در این راه گام بردارند. حوزه‌های علمیه هم یک مزیتی داشته در جهان اسلام که حوزه‌های علمی شیعی در جهان اسلام این مزیت را داشته که حتی غیر شیعیان هم، این‌ها معترف بودند به عظمت علمای شیعه، برای این که می‌دیدند در جهات مختلف چه در فقه، چه در اصول، چه در تفسیر، همه‌ی این‌ها، حتی در ادبیات، شیخ رضی نجم الائمه واقعاً نجم الائمه است. می‌درخشد یعنی از همه‌ی آن‌ها، از ابن هشام و سیبویه و اخفش و فلان و این‌ها این بالاتر است. و خودش هم فرموده که آن‌‌چه که من دارم که حجره داشته در صحن امیرالمؤمنین سلام‌الله علیه می‌گوید این نوآوری‌های خیلی بالایی که برای من در ادبیات عرب پیدا شده صَرفاً و نحواً از این قبّه‌ی مطهره است.

خب این حیثیت را باید ما نگذاریم از ... این وضعیت از بین نرود حوزه‌های علمیه‌ باید ان شاء‌الله همیشه در قله‌های علم و پژوهش ان شاء‌الله بوده باشند و این افتخار زدوده نشود از شیعیان. مسئله‌ی پژوهش هم مسئله‌ی بسیار مهمی است من این جمله را عرض بکنم که راه درست درس خواندن، مرحوم آیت‌الله مؤمن رضوان‌الله علیه که آدم پژوهش‌گر واقعی بود ایشان، آن‌ سابق‌ها، اوایلی که ما خدمت ایشان تلمّذ می‌کردیم ایشان می‌فرمود من درس خارج که می‌رفتم آن موقع هم که ما درس خدمت ایشان بودیم هنوز خارج می‌رفتند ایشان، شاید یک مدتی هم ما در کنار استاد درس خارج مرحوم آقای حائری شرکت می‌کردیم برای ما خیلی سخت بود رحلت ایشان، هم علوم نقلی و هم علوم عقلی خدمت ایشان بودیم. ایشان می‌فرمود من مثلاً درس مرحوم امام یا مرحوم آقای داماد که این‌ها درس آقای حائری می‌رفتند ابتداءً خودم می‌نشستم مسئله را می‌نوشتم، مثل یک مجتهد مسئله را خودم می‌نوشتم بعد می‌رفتم درس، حالا ببینم در درس که می‌روم تفاوت‌های آن‌چه که استاد در درس می‌خواهد القاء کند با آن‌چه که من خودم فکر کردم و نوشتم چه هست؟ این که کسی چند سالی این‌جور کار کند که خودش قبلاً مسئله را بنویسد فکر کند، با داشته‌های خودش محاسبه کند مسئله را، بعد حضور در درس پیدا بکند این خیلی سریع، اگر خدای متعال مقدّر فرموده باشد گاهی خدا تقدیر نفرموده. می‌گویند یکی از علمای نجف اشرف که سطح می‌فرموده هی متوسل به امیرالمؤمنین می‌شده که آقا من می‌خواهم مجتهد بشوم، می‌خواهم فقیه بشوم. هی حضرت را در خواب می‌دیده که این روزی تو نیست ولی آن دست از ابرام و اصرار برنمی‌داشته. تا بالاخره بعد از چند ماهی حضرت به او فرمودند که می‌خواهی مجتهد بشوی که چی؟ می‌خواهم در آخرت مقامات کذا داشته باشم. این واقعاً نیت خوبی هست حالا آدم این نیت را داشته باشد از فقاهت و اجتهاد، حضرت می‌فرمایند که بالاخره این روزی در نیست، خدای متعال این را برای تو مقدّر نکرده ولی تو همین درس‌های سطحی را که بلد هستی درست بگو، خدای متعال همان ثواب‌هایی که دنبال آن‌ هستی را در قیامت به تو عطا خواهد فرمود. این هم ...

پس بنابراین یکی از ... من یک چیزی گفته بودم و می‌بینم که در این سایت‌ها و در این بالاخره فضای نوشتاری و این‌ها یک جمله را گاهی می‌گیرند از یک نفری و قبل و بعد آن‌ها را حذف می‌کنند القاء می‌کنند آن مطلبی را که مراد متکلّم نبود. آن ‌جا نوشتند فلانی گفته است حالا بعضی به من اعتراض می‌کنند می‌گویند یا مقاله برخلاف و علیه آن نوشتند که حوزه‌ی احتیاج به تحوّل ندارد. من چنین حرفی را نزدم، آن را که من می‌گویم، می‌گویم روش و مُتدی که در حوزه‌های علمیه از زمان شیخ طوسی و قبل تا به امروز بر اساس آن حوزه‌های علمیه تحقیق می‌کرده است این یک روشی است که من گمان نکنم باید استبدال به روش دیگری بشود. بله ممکن است از روش‌های دیگری برای تکمیل آن استفاده بکنند. چه روشی ما داشتیم؟ روش ما این بوده که در حوزه‌های علمیه از اول به ما یاد دادند که باید خواندن شما با چه همراه باشد؟ با تفکر، با تأمل، با دقت. این را می‌شود به جای آن چیز دیگری گذاشت؟ به ما یاد دادند از اول که شما باید درس‌ها را مباحثه کنید. هم پیش‌مباحثه و هم بعد از درس مباحثه داشته باشید چه در سطح‌تان و چه در خارج‌تان. این را می‌شود چیزی به جای آن گذاشت؟ این روش غلطی هست؟ به ما یاد دادند که تقریرات بنویسیم نه امالی که سر درس بنویسیم؛ بعداً برویم فکر کنیم آن‌چه را که دریافت کرده‌ایم با تنظیم جدید که ممکن است غیر از آن باشد که استاد گفته؛ آن را به قلم بیاوریم که حلاجی می‌شود این‌ها در ذهن شما بعد تعلیقه بزنیم به حرف‌ها، تحکیه بزنیم این روش‌هایی که در حوزه‌ها بوده کسی تقریرات بحثش را آورد خدمت آیت‌الله عظمی بروجردی قدس سره، و هم‌چنین ظاهراً مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم، آن مقرر هیچ اشکالی را نکرده بود ایشان گفتند آقا این تقریر مقبول نیست، مگر من معصوم هستم بالاخره یک جایی از آن یک حرفی اضافه داشته باشد یا اشکالی کرده باشد یا ان قلتی کرده باشد تشویق می‌کردند به این که این‌جور، این روش که در حوزه‌ها بوده و روش تدریس و تدرّس که کسی که مرحله‌‌ی بالاتر می‌خواند مجال این را پیدا بکند مرحله‌ی پایین‌تر را بارها تدریس کند. این روش، این متد که در حوزه‌های علمیه وجود داشته از سابق و لاحق، این یک روشی نیست که تحوّل بخواهد در آن بشود. این روش درست است در هر علمی هم این روش وارد بشود آن‌جا جواب می‌دهد در فلسفه هم همین‌جور است، در تفسیر هم همین‌جور است. حتی علوم دانشگاه، اگر آن‌جا هم این دانشجو‌ها مباحثه می‌کردند اگر قبلاً می‌نشستند روی مسائل فکر می‌کردند سر کلاس می‌رفتند خودشان روی مسئله فکر کرده بودند آیا این‌جوری بود که امروز است؟ پس بنابراین این اشتباه نشود یک مقداری وقت گرفته شد ولی لازم بود من این مسئله را توضیح بدهم برای این که اذهان عمومی، اذهان طلاب محترم، فضلاء را نیایند با حرف‌های معوج خدای ناکرده منحرف بکنند اگرچه قصد نداشته باشند این‌ها بعضی از آن‌ها انحرافات اسم مصدری است نه انحرافات مصدری، یعنی به قصد انحراف نیست ولی انحراف ایجاد می‌شود در بالاخره افراد.

خب بحثی که داشتیم راجع به روایاتی بود که دلالت می‌کند بر عدم وجوب منع از منکر و دفع منکر. طایفه‌ی اخیری که مورد بحث بود وقتی به عنوان این که اخیراً بحث کردیم نه اخیر به معنایی که آخرین طایفه است. روایات وارده‌ی در ذیل آیه‌ی مبارکه‌ی «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ نارا» (تحریم، 6) این روایات، که چند روایت به این مضمون وجود داشت که فرمود: بعد از این که سؤال می‌کند راوی که «قُلْتُ کَیْفَ أَقِیهِمْ قَالَ تَأْمُرُهُمْ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا نَهَاهُمُ اللَّهُ فَإِنْ أَطَاعُوکَ کُنْتَ قَدْ وَقَیْتَهُمْ وَ إِنْ عَصَوْکَ کُنْتَ قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» که گفتیم مفاد این، ظاهرش این است که اگر شما امر و نهی را کردید به آن‌چه که خدا امر فرموده امر کردید، به آن‌چه که خدا نهی فرموده نهی کردید و آن‌ها هم گوش دادند آن وقایه‌ای که در آیه  امر شده به آن، انجام شده و اگر آن‌ها گوش نکردند اطاعت نکردند «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» آن‌چه که به عهده‌ی تو بوده انجام دادی. پس معلوم می‌شود که غیر از امر کردن و نهی کردن چیزی بر عهده‌ی ما نیست. بیاییم منع کنیم جلوی او را بگیریم، در را قفل کنیم راه او را سد کنیم چه کنیم چه کنیم برما نیست. این امر و نهی است.

س: ...

ج: این‌ها را گفتیم آن روایت ظاهر آن این است که همان امر و نهی است. چون آن ... مخصوصاً آن روایت هم که آن گریه می‌کرد که خیلی کار بر من مشکل شده حضرت فرمودند نه، امر بکن به همان که خدا امر فرموده و نهی بکن از همان که خدای نهی فرموده. بگو صُم، بگو صلّ این‌ها را به او بگو. و از آن‌چه که خدا نهی فرموده نهی کن.

س: ...

ج: حالا فعلاً تقریب استدلال داریم می‌کنیم تا بعد ببینیم که چه‌جوری می‌شود.

س: ...

ج: دفع ... نه می‌گوید امر بکن، نهی بکن.

س: ...

ج: حالا ببینیم حالا فعلاً تقریب استدلال است.

چند تا روایت لسانش این جور بود. صاحب وسائل در باب نهم حدیث دو، لسانش این است که حضرت می‌فرمایند که «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» اما دیگر بقیه‌ی روایات این‌جوری نیست «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» در یک روایت ذکر شده. گفتیم یک روایت را از من لا یحضره الفقیه آوردیم که ایشان در این باب ذکر نفرموده و ظاهراً در باب دیگری آدرس دادند گفتند ذکر کرده.

روایت سوم باب این است خوب دقت بفرمایید. «و عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً کَیْفَ نَقِی أَهْلَنَا قَالَ تَأْمُرُونَهُمْ وَ تَنْهَوْنَهُمْ» امر کنید آن ها را، نهی کنید آن ها را. صاحب وسائل بعد از آن می‌فرماید «الحسین بن سعید فی کتاب زهد عن النظر بن سوید عن زرعه عن ابی بصیر و ذکر الحدیث و الذی قبله» بعد می‌فرماید «و رواه علی بن ابراهیم فی تفسیره عن احمد بن ادریس عن احمد بن محمد عن الحسین بن سعید و کذا الذی قبله» محققین وسائل؛ مرحوم آقای ربانی رضوان‌الله علیه که اولین چاپ بعد از رحلی‌ها اولین چاپی است که ایشان تحقیق فرمودند این‌جاها را و ایشان شاید ادقّ حواشی برای ایشان است. این‌جا نه آدرس زهد را دادند، کتاب الزهد ... نوشتند، کتاب علی بن ابراهیم را هم سه تا نقطه گذاشتند پیدا نکرده بودند مثل این که، ایشان اصلاً آدرس نداده. در دو چاپ دیگری که داریم یکی برای آل البیت است و هم‌چنین برای جامعه‌ی مدرسین است که مؤسسه‌ی نشر، این‌ها به آن «والذی قبله» که فرموده در هم قبلی و هم بعدی و الذی قبله، و الذی قبله یعنی هم کتاب زهد فرموده و الذی قبله، کتاب علی بن ابراهیم هم و الذی قبله، به این دو تا آدرس ندادند، به قبل آن آدرس دادند که ذَکَر الحدیث و رواه، نوشته که بله «تفسیر القمی ذیل الأیه‌ السادسه من صورة التحریف مع اختلافه» کتاب الزهد هم آدرس دادند صفحه‌‌ی هفده حدیث 36 مع اختلافه. شما اگر این کتاب الزهد.... می‌خواستم که حالا خیلی حجیم می‌شد که بیاورم به کتاب زهد مراجعه بفرمایید در این کتاب چاپ شده، کتاب زهد حسین بن سعید اهوازی، به کتاب زهد مراجعه بفرمایید می‌بینید «و الذی قبله» اتفاقاً همین است که این‌جا ذکر شده «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» و این حدیث دوم، که این‌جوری بود که «فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً کَیْفَ نَقِی أَهْلَنَا قَالَ تَأْمُرُونَهُمْ وَ تَنْهَوْنَهُمْ» این اصلاً‌ در کتاب زهد،‌ این‌جایی که آدرس دادند نیست کما این که در تفسیر علی بن ابراهیم هم نیست بنابراین یا نسخه‌‌ی صاحب وسائل مشتمل بر این بوده یا اشتبه الامر بر صاحب وسائل و ایشان باید در ذیل حدیث دوم می‌فرمود رواهُ، در کتاب الزهد حسین بن سعید و علی بن ابراهیم، نه بعد از حدیث سوم بفرماید رواهُ و کذا الذی قبله. حدیث سوم در این دو کتاب، نسخه‌هایی که دست ما هست ظاهراً وجود ندارد. حدیث دوم در این دو کتاب وجود دارد و عین همین هم هست که فرموده «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» بنابراین روایاتی که می‌گوید «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» می‌شود چهار تا. چهار روایت دارد که می‌فرماید «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» آن‌چه که به عهده‌ی تو بوده انجام شده است. این نکته‌ای بود که این‌جا به آن توجه می‌فرمایید حالا مراجعه هم می‌فرمایید.

آیا استدلال به این طایفه برای این که بگوییم که منع از منکر و دفع منکر واجب نیست تمام است یا تمام نیست؟ یُمکن أن یُقال:‌ که این روایات ناظر است به آن‌چه که آیه‌ی مبارکه به عهده دارد می‌گذارد نه آن‌چه که ممکن است از ناحیه‌ی غیر این آیه‌ی مبارکه هم به عهده‌ی مکلّفین باشد. می‌فرماید که آیه‌ی مبارکه وقایه‌ی اهل را من النار به عهده‌ی انسان‌ها گذاشته، مکلّفین گذاشته. وقایه‌ی عن النار، یعنی آن را از آتش جهنم، اهل خودت را از آتش جهنم محفوظ بدار، این را خدای متعال به عهده گذاشته. حضرت می‌فرمایند «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» یعنی این وقایه‌ی اهل به همین که من گفتم انجام می‌شود، این وظیفه‌ای که تو نسبت به وقایه‌ی اهل داری، این به واسطه‌‌ی این که من گفتم انجام می‌شود ولی ممکن است که این که نباید بگذاری هتک مولا بشود، ظلم به مولا بشود، بی‌احترامی به مولا بشود از ناحیه‌ی او یک وظیفه‌ی دیگری داشته باشد. از ناحیه‌ی وقایه‌ی این، همین مقدار است بیش از این لازم نیست اما اگر داری می‌بینی این می‌خواهد معصیت مولا بکند و این ظلم به مولاست. خودش جهنم می‌رود به درک که جهنم می‌رود. ولی این بی‌احترامی به مولاست ظلم به مولاست هتک به مولاست و آن دلیل عقلی‌ای که استناد به آن دلیل عقلی می‌شد برای وجوب دفع منکر یا منع از منکر، آن دلیل عقلی این بود که این چون ظلم به مولاست، بی‌احترامی به مولاست. هتک مولاست به مولا نظر می‌کرد می‌گفت بر دیگران لازم است که نگذارند این هتک مولا بکند، بی‌احترامی به مولا بکند، به خودش کاری نداریم می‌خواهد برود به جهنم، برود به جهنم.

س:‌ یعنی آیه در مقام حصر نیست.

ج: بله. می‌گوید تو... یک وظیفه‌ای آیه روی دوش ما گذاشته می‌گوید این اهل خودت را از جهنم رفتن نجات بده. سؤال می‌‌کند که من چه‌جور آن‌ها را نجات بدهم؟ می‌فرماید که همین که امر به آن‌ها بکنی، نهی بکنی، «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» در آیه‌ی شریفه،‌ «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» نه «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ عقلاً و نقلاً فی الشریعه مطلقاً» ناظر به آیه است. می‌گوید «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ من قِبل الآیة» که من قِبَل الآیه چه بر عهده‌ی تو بود؟ وقایة الاهل من النار بود. این که آن‌ها را امر و نهی بکنی، «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ من قِبل الآیة» بیش از این لازم نیست. اما «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ من جانب عقلک من ناحیة عقلک» نباید بگذاری ظلم به مولا بشود، نباید بگذاری هتک مولا بشود، نباید یگذاری بی‌احترامی به مولا بشود، نباید بگذاری مقاصد مولا در جامعه پیاده نشود. آن یک مسئله‌ی آخری است. بنابراین این روایاتی که می‌فرماید «قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ» حیثی است نه مطلق است یعنی من حیث این وظیفه‌ای که آیه‌ی مبارکه بر عهده‌ی تو گذاشته است که «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ نارا» این را انجام دادی، دیگر از ناحیه‌ی این‌ها وظیفه‌ای که خدای متعال برای فرزندانت، اهلت، عیالت و عشیره‌ات گذاشته به عهده‌ی تو، از این خارج شدیم اما این منافات ندارد که من ناحیةٍ اُخری که مولا هتک نشود ظلم به مولا نشود بی‌احترامی به مولا نشود شما یک وظیفه‌ی دیگری را داشته باشید. بله اگر این «ما قضیت» یعنی کل آن‌چه که به هر وجهی از وجوه به گردن تو بود اگر این‌‌جور بود له بالاستدلال وجهٌ، ولیکن با توجه به این که از آیه دارد سؤال می‌کند که این وقایه‌ای که در آیه هست من چه‌جور می‌توانم انجام بدهم؟ پس کلام امام علیه السلام ناظر به ما فی الآیه هست. وظیفه‌ای که در آیه گذاشته شده است ناظر به این است، نه مطلق الوظایفی که ممکن است به گردن انسان باشد. بنابراین اگر این‌جوری گفتیم که یا ظاهر این است که ... ادعای ما این است که ظاهر روایات مبارکات این است پس اصلاً دلالت نمی‌کند و یا حداقل این است که با توجه به این که این کلام در ارتباط با آیه‌ی شریفه است که سائل دارد سؤال می‌کند برای ما علیک، بخصوص اگر بگوییم «ما» عموم وضعی ندارد و به اطلاق فهمیده می‌شود، وضع نشده «ما» برای دلالت بر عموم، بلکه به اطلاق دلالت می‌کند. با توجه به این که این ناظر به آیه‌ی شریفه ممکن است باشد مقدمات حکمت تمام نمی‌شود. چون کلام محفوف بما یحتمل القرینیه است بنابراین اطلاق برای کلام امام علیه السلام منعقد نمی‌شود که یعنی من کلّ الجهاة قضیت، نه قدر متیقّن آن از ناحیه‌ی این وظیفه‌ای که آیه فرموده هست قد قضیت، اما منافات ندارد که از ناحیه‌ی دیگر شما وظایف دیگری داشته باشید.

س: ...

ج: بله ...

س: ...

ج: نه باز هم اگر نگوییم عموم وضعی هم دارد همین‌طور است چون باب انصراف گاهی تناسبات حکم و موضوع باعث می‌شود یک واژه‌ای انصراف پیدا بکند. اگر بگوییم اطلاق است که خوب اشکال آن خیلی واضح است چون مقدمات حکمت باید باشد، محفوف بما یحتمل القرینیه نباشد، اگر هم نه از آن باب نگوییم، بگوییم که بله این الفاظ وضع شده برای این، این در جایی است که اسباب انصراف وجود نداشته باشد چون سؤال سائل از آیه‌ی شریفه است که کیف نقی؟ یعنی همین که قرآن دارد به ما می‌گوید که ما آن‌ها را وقایه کنیم، آن‌ها را حفظ کنیم. حضرت می‌فرماید حفظ آن‌ها به این است، به این اندازه است دیگر خودت را لازم نیست به آب و آتش بزنی برای حفظ آن‌ها، آن که آیه از شما خواسته نسبت به اهل خودت، همین مقدار است. بیش از این هم خدا از شما نسبت به اهل نخواسته. اما نسبت به خودش چی؟ این‌‌جا آیه نمی‌گوید که نسبت به خودش عقلت دارد می‌گوید باید نگذاری به مولا بی‌احترامی بشود، نباید بگذاری به مولا ظلم بشود نباید بگذاری به مولا هتک بشود آن یک وظیفه‌ی آخری است به اهل ربطی ندارد پس بنابراین و ما هم که می‌گوییم واجب است از این ناحیه داریم می‌گوییم آن دلیل عقلی‌ای که اقامه می‌کردند برای وجوب مثل مرحوم امام و غیر امام، آن‌هایی که دلیل عقلی اقامه می‌کنند این را می‌گویند؛ می‌گویند چون این ... معنا ندارد انسان، می‌بیند که دارد به مولا هتک می‌شود همین‌طور سکوت کند کاری هم از دستش بیاید که نگذارد این‌جوری بشود. این هتک مولا دارد می‌کند، این بی‌احترامی به مولا می‌کند. نه چون خودش دارد جهنم می‌رود، آن یک مقام آخری است. اگر یادتان باشد ما در ادله‌ی امر به معروف که پانزده تا شاید دلیل عقلی به جهات مختلف اقامه می‌کردیم جهاتش مختلف بود یکی این بود که این آدم ... بابا این آدم دارد بیچاره می‌شود اهل جهنم می‌شود بدبخت می‌شود نگون‌بخت می‌شود، نگذاریم این‌جور بشود، وجدان آدم می‌گوید که نگذاریم این بدبخت بشود ولو هیچ هتکی هم نسبت به مولا نیست. گاهی مخلوق بما أنهُ مخلوق، یعنی گاهی به افراد بما أنّهم افراد نگاه می‌کنیم، گاهی به این افراد بما أنّهم مخلوق آن خالق است نگاه می‌کنیم. گاهی به خالق نگاه می‌کنیم که الان دارد هتک خالق می‌شود، این‌ها هر کدام تقریب جداگانه داشت. یک وقت این آدم است بالاخره، این آدم وجدان اخلاقی انسان می‌گوید ولو معاذالله کسی خالق را قبول نداشته باشد بگوید همه‌ی این‌ها تصادفی همین‌جور درست شده. می‌گوید هم‌جنس تو هست، هم‌نوع تو هست، فلان است دل آدم نمی‌آید که بگذارد مثلاً ببیند که نابینا و چاه هست اگر خاموش بنشینی گناه است نگذارد. اصلاً رابطه‌ی.... این که چون مخلوق خدا هم هست باید ... یک آدم است. یک وقت نه از باب این که این مخلوق خداست می‌گوییم این فرزند مولای تو هست، که اگر فرزند مولا... خود این که چون رابطه با مولا دارد، فرزند مولا هست، مخلوق مولا هست. مولا معتنی به صلاح و سداد او هست از این باب، این باز به حساب مولا گذاشته می‌شود. گاهی هم همه‌ی این‌ها را حذف می‌کند. این به این کاری نداریم نه بما أنّهُ أنّهُ، نه بما أنّهُ مخلوقٌ للمولا، فرمود بما أنّ که این‌جا دارد چه می‌شود؟ دارد هتک مولا می‌شود، دارد بی‌احترامی به مولا می‌شود. پس بنابراین باید جلوی آن را گرفت.

س: ...

ج: عیب ندارد آن هم می‌گوید خدای متعال ...

س: ...

ج: ما به کلّفت غیری آن کاری نداریم. کلّفت غیری ...

س: ...

ج: نه ببینید کلّفتُ غیری، چون این‌چنینی است؛ این که انسان به دیگران بپردازد این امرٌ حسنٌ، که الزام ممکن است از آن نفهمیم، دیگر اندیشی، دیگران اندیشی، این الزام شاید نداشته باشد. مگر یک مواردی، یک مراتبی از آن، از این جهت بگویی که من که حالا درست است که خوب است ولی ...

س: ... من غیر جهت آیه عرض می‌‌کنم.

ج: نه اشکالی ندارد کلّفت غیری یعنی از طرف خدای متعال.

س: ... می‌خواهم بگویم اختصاص به آیه از آن روایت کلّفت غیری که بگوید که مثلاً وظیفه‌ات را نسبت به این آیه انجام دادی؟ ...

ج: بله یعنی آیه فرموده «قُوا أَنْفُسَکُمْ» ببینید ...

س: ...

ج: آن کلّفت راجع به تکلیفی که کرده وقایه‌ی او أنّ من النار است.

س: ...

ج: نه آن کلّفت غیری همین است که در این آیه ذکر شده. نه مطلقاً، آن‌چه که در این آیه ذکر شده. نه این که گفتم بچه‌ات را خفه نباید بکنی، آن هم مقصود او هست.

س: ...

ج: نه کلّفت غیری یعنی آن‌چه که در این آیه به من تکلیف شده که «قوا انفسکم و اهلیکم ناراً» این را، این همین که اشاره...

س: ...

ج: بله کلّفت غیری در این‌جا عنوان مشیر است بما ذُکر فی الآیه که «قوا انفسکم و اهلیکم ناراً» باشد نه به مطلق چیزی.

س: به حسب فهم عرفی اگر تکلیف الزامی دیگری باشد غیر الزامی درست می‌فرمایید اما تکلیف الزامی دیگری باشد این می‌گوید آقا من دارم گریه می‌کنم ...

ج: نظر به آن‌ها ندارد که شارع راجع به آن‌ها چه فرموده، نظر سائل راجع به آن است که در این آیه ذکر شده نه به مطلق تکالیفی که راجع به غیر فرموده، نه راجع به این آیه دارد ...

س: ...

ج: نه، ببینید این چیزی که در آیه ذکر شده یک تفاوتی با بقیه‌ی امور دارد و آن این است که می‌‌گوید از آتش جهنم آن‌ها را حفظ بکن. خیلی مشکل‌ است از آتش جهنم کسی را بخواهد حفظ بکند. می‌گوید چون از نار آن‌ها را حفظ می‌کند اما اگر به من بگوید که فقط به او بگو، تکلیف شدم نسبت به غیر، اما یک تکلیف‌هایی است که نه این که از آتش جهنم حفظش بکنم، یکی می‌گوید آقا وظیفه‌ی تو این است که افراد را سالم نگه داری نگذاری مریض بشوند یک وقت می‌گوید که نه آقا، شما به او بگو این چیزها میکروب دارد نخور، آن چیزها برای تو خوب است این کار مشکلی نیست اما بگوید آقا سالم نگهش دار.

س: ...

ج: ما داریم عرض می‌کنیم می‌گوییم آن که در آیه‌ی شریفه می‌فرماید آن چیزی است که دارد می‌گوید کلّفتُ غیری، این تکلیف ویژه است که شارع بگوید این تکلیف ویژه است که وقایه‌ی عن النار است. وقایه‌ی عن النار یک مضمونی است یک مفادی است که واقعاً صعبٌ و این غیر از این است که بگویی. بگویی خیلی مؤونه‌ای ندارد زیاد، یا وظایف دیگر. اما این که ... تعلیم هم حتی مشکلی ندارد می‌گوید باید یادشان بدهی، خیلی خب، یاد مردم بدهی، خیلی خب، تبلیغ کنی، خیلی خب. اما این را از آتش جهنم حفظش کن این مثل این است که بگویی مردم را سالم نگه داری. این یک مطلبی است که با گفتن و این‌ها نمی‌شود، صعب است.

س: ...

ج: برای این بوده که پی نمی‌بردید برای این که مرتجلاً آمدید اگر شما هم همان راهی که آقای مؤمن می‌گفتند قبلاً می‌نشستند در این روایات نگاه می‌کردید به ذهن‌تان ان شاء‌الله می‌آمد که بله این آیه‌ی شریفه از این حیث دارد حرف می‌زند. نه این که از حیث به طور مطلق.

س: حاج آقا تعلیم و این‌ها را درست می‌فرماید ولی وظیفه‌ی الزامی دفع منکر، مگر محل بحث ما این نیست تعلیم بله، نصیحت بله، همه‌ی این‌ها درست است. دفع منکر برای شما الزامی از جهت آیه نیست ولی ... وظیفه دارد از جهت دیگری، گریه‌ی این برطرف نمی‌شود این باز ... تعلیم درست است نصیحت درست است ولی ما بحث‌مان دفع منکر است.

ج: ببینید صحبت بر سر این است که این آیه‌ی شریفه ناظر به این مسئله است بنابراین من یک وظیفه‌ی دیگری از دیدگاه عقلم دارم این که باید نگذارم هتک مولا بشود نگذارم ظلم به مولا بشود این ربطی به آن ندارد. مرگ و زندگی هم ربطی به آن حرف ندارد.

خب دیگری ظاهراً ده دقیقه هم گذشته است می‌ترسیم قوا انفسکم و اهلیکم من ...

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

Parameter:17035!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 14
تعداد بازدید روز : 168
تعداد بازدید دیروز :655
تعداد بازدید ماه جاری : 6829
تعداد کل بازدید کنندگان : 795131