19 مرداد 1402 | 24 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 083

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

روز دهم ماه مبارک رجب المرجب هست. گفته شده است که مصادف است با میلاد باسعادت مولایمان حضرت اباجعفر محمد بن علی الجواد صلوات‌الله علیهما. این میلاد مبارک و پربرکت را خدمت حضرت بقیة‌الله الاعظم ارواحنا له الفداه و عمه‌ی بزرگوارشان فاطمه‌ی معصومه علیهم السلام و همه‌ی شیعیان و موالیان خاندان عصمت و طهارت و شما گرامیان تبریک عرض می‌کنیم و امیدواریم که همه‌ی ما جزو سربازان و وفاداران و محبّان و شیعیان راستین آن بزرگوار و آباء گرام و ابناء گرام ایشان ان شاء‌الله بوده باشیم.

یک نامه‌ای دارند امام جواد سلام‌الله علیه برای علی بن مهزیار که من غفلت کردم آن نامه را بیاورم. یک نامه‌ی تقدیرآمیزی است که حضرت برای علی بن مهزیار نوشتند این علی بن مهزیار غیر از آن علی بن مهزیاری است که داستان تشرف خدمت حضرت بقیة‌الله الاعظم ارواحنا فداه را دارد. در آن نامه که انسان می‌بیند که حضرت چگونه از او تقدیر کردند و بر چه نکته‌هایی حضرت در آن نامه انگشت گذاشتند و فرمودند بخاطر این جهات من از تو تقدیر می‌کنم. و در آن‌جا فرمودند که حالات تو بر ما مخفی نیست که در لیل و نهار، حرّ و برد دنبال انجام وظیفه هستی. «وَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْحَرِّ وَ الْبَرْد» دنبال وظیفه‌شناسی و انجام وظایفت هستی. بعد حضرت فرموده آن‌جایی که اگر بگویم «فَلَوْ قُلْتَ إِنِّی لَمْ أَرَ مِثْلَکَ لَرَجَوْتُ‏ أَنْ‏ أَکُونَ صَادِقاً».

خب اگر ماها بخواهیم ان شاء‌الله سربازی باشیم که اگر بنا باشد حضرت بقیة‌الله ارواحنا فداه برای ما تقدیرنامه‌ای بنویسند. این با مراجعه‌ی به این نامه به دست ما می‌آید چه ملاکاتی را باید ملاحظه کنیم که ان شاء‌الله ائمه‌ی هدی علیهم السلام از ما ان شاء‌الله راضی و خوشنود باشند. حالا این صلوات خاصه‌ی آن وجود مبارک را خدمت‌شان تقدیم می‌کنیم و از ایشان می‌خواهیم که با شفاعت خودشان ان شاء‌الله در درگاه خدای متعال این مسئله‌ی خوش‌عاقبتی و موفقیت به انجام وظایف به جوری که مرضی خدا و رسول و آن‌ها علیهم السلام باشد ان شاء‌الله موفق بشویم.

اللهم صل علی محمد و آل محمد.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَلَمِ التُّقَى وَ نُورِ الْهُدَى وَ مَعْدِنِ الْوَفَاءِ وَ فَرْعِ الْأَزْکِیَاءِ وَ خَلِیفَةِ الْأَوْصِیَاءِ وَ أَمِینِکَ عَلَى وَحْیِکَ ‏اللَّهُمَّ فَکَمَا هَدَیْتَ بِهِ مِنَ الضَّلاَلَةِ وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ الْحَیْرَةِ وَ أَرْشَدْتَ بِهِ مَنِ اهْتَدَى وَ زَکَّیْتَ بِهِ مَنْ تَزَکَّى‏ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ وَ بَقِیَّةِ أَوْصِیَائِکَ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‏.

اللهم صل علی محمد و آل محمد.

فراز دیگری از بیانیه‌ی مهم رهبری معظم، چون مقداری دیر شده این را با سرعت می‌خوانیم ان شاء‌الله توضیحات برای بعد.

«انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار به شدت تحقیر شده و به شدت عقب‌مانده بود در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت. در گام نخست رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردم‌سالاری تبدیل کرد و عنصر اراده‌ی ملی را که جان‌مایه‌ی پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است در کانون مدیریت کشور وارد کرد. آن‌گاه جوانان را میدان‌دار اصلی حوادث و وارد عرصه‌ی مدیریت کرد. روحیه و باور ما می‌توانیم را به همگان منتقل کرد. به برکت تحریم دشمنان اتّکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد.» بعد برکات را در فرازهای دیگر می‌شمارند که ان شاء‌الله در جلسات دیگر آن‌ها را عرض خواهیم کرد.

خب بحث ما در این بود که برای اثبات وجوب دفع منکر و منع منکر قبل از تلبّس شخص به منکر، استدلال شده به خود ادله‌ی وجوب امر به معروف و نهی از منکر. این استدلال گفتیم دارای پنج تقریب هست. تقریب اول گفته شد. تقریب ثانی هم که عبارت بود از الغاء خصوصیت بیان شد. در الغاء خصوصیت، ما دو تا الغاء خصوصیت را باید در این‌جا داشته باشیم. یک این که از نهی الغاء خصوصیت کنیم بگوییم شامل منع و دفع هم می‌شود و با این که با آن بیاناتی که سابق داشتیم اصلاً نهی و امر را به یک معنای شرعی و جامعی بگیریم. بگوییم مراد شارع از نهی مطلق وادار کردن است ولو این وادار کردن علی رغم اراده‌ی شخص باشد و جلوگیری کردن، وادار کردن، این معنا را بکنیم. پس بنابراین خود این نهی‌ای که در آن روایات وارد شده است این نهی را جوری معنا بکنیم که شامل منع هم بشود. شامل دفع هم بشود. إمّا بإلغاء الخصوصیة و إمّا به این که به آن قرائن ماضیه‌ که بحث شد بگوییم یک معنای جامعی مقصود است. الغاء خصوصیت دوم این است که ظاهر روایات امر به معروف و نهی از منکر راجع به امر کردن و نهی کردن به کسی است که تلبّس، نهی بکنیم کسی را که تلبّس و إشتغل بالحرام، آن وقت نهی بکنیم او را. از این هم الغاء خصوصیت می‌کنیم. بگوییم درست است ظهور این‌ها در این است ولی این‌ خصوصیت ندارد و از باب این که مثلاً مورد احتیاج این بوده یا آن که امام علیه السلام فعلاً می‌خواستند بفرمایند این مورد را فرمودند و الا مقصود این است که جلوی گناه گرفته بشود ولو قبل التلبّس. این بیانی بود که گذشت و عرض کردیم که اطمینان به این که حتماً فرقی نمی‌کند نداریم، لولا بیانات دیگر این اطمینان به این الغاء خصوصیت، بخصوص در تمام صور و خصوصیات، این محل تردید هست حداقل.

تقریب سوم ...

س: ...

ج: عملی، یعنی جلوی او را بگیری حالا ولو به لفظ باشد دفع منکر ولو به لفظ باشد. لفظ غلیظ به کار ببرد یا مجموع اموری را عملی و لفظی، دو تای آن را به کار بگیرد. خلاصه مقصود این است که قبل از این که این فعل حرام در خارج محقق بشود جلوی تحقق آن حرام را بگیرد به أیّ وجهٍ، حالا ..

س: ...

ج: بله حالا عرض می‌‌کنم.

حالا فعلاً فی الجمله به نحو مهمله که این اصلاً واجب هست یا نه؟ اگر گفتیم اصلاً این واجب نیست دلیل ندارد بالمرة می‌رود کنار. اگر گفتیم نه فی الجمله دلیل بر این داریم آن وقت باید حالا حساب بکنیم بعد از این که آیا تمام صور، همه‌ی مراتب آن واجب است و یا جایز است؟ یا این که باید تفصیل بدهیم. فعلاً در این که آیا اصل این که منع از منکر به نحو فی الجمله آیا این دلیل داریم برای آن یا دلیل نداریم؟ اگر ثابت شده که دلیل نداریم نستریح و از این که به اقسام و شرایط و این‌ها بخواهیم بحث بکنیم. اما اگر دلیل داشتیم که بله فی الجمله مسلّم دلیل داریم آن وقت حالا باید بگوییم آیا هر نوع منع و هر نوع جلوگیری کردن یا باید تفصیل بدهیم؟ مراتب دارد این را باید بحث بکنیم.

س: ... نهی را ظاهر در رفع گرفتیم در حالی که نهی اعم است به معنای لغوی آن ...

ج: نهی که بله، مورد روایت، نهی که خلط نشود دیروز هم توضیح دادم، نهی نمی‌خواهیم بگوییم که مال جایی است که فقط انجام داده، نه چه قبلش و چه بعدش نهی است. إفعل و لاتفعل که إفعل و لاتفعل است. نه ادله‌ی امر به معروف و نهی از منکر نه واژه‌ی نهی، نه واژه‌ی امر، ادله‌ی امر به معروف و نهی از منکر ظاهر آن مواردی است که منکری دارد انجام می‌شود. آن‌جا را دارد می‌گوید حالا امر بکن و نهی بکن. نه این که قبل از انجام امر صادق نیست. نهی صادق نیست این را نمی‌خواهیم بگوییم این را نفرمودند. پس امر و نهی بعد از انجام و قبل الانجام فرقی نمی‌کند در صدق آن. کسی هنوز انجام نداده بگوییم لاتفعل، نهی است. إفعل، امر است. اما صحبت این است که ادله‌ِ‌ی امر به معروف ناظر به جایی است که کسی ارتکابی کرده حالا به او می‌گویند بگو نکند. آن است.

س: مورد مگر مخصص است؟

ج: نه اگر کبرای کلی باشد این‌‌جوری هست. اما اگر نه کبرای کلی نیست حضرت فرمود که شما چرا وقتی ... مثلاً می‌فرمود که به شما می‌رسد که کسی دارد گناهی را انجام می‌دهد چرا نمی‌روید سراغش؟ چرا نمی‌روید از او نهی کنید؟ کسی دارد انجام می‌دهد. این‌جا اگر ما بخواهیم بگوییم باید چکار کنیم؟ باید الغاء خصوصیت کنیم.

س: دفع منکر به این معنا که حین امتثال باشد ولی مستند به اراده و اختیار او نباشد. ...

ج: نه ممکن است که حتی آن هم ...

س: ... قبل نیست حین امتثالش ولی مستند به اختیار او نیست که ...

ج: بله شرایط امر به معروف وجود ندارد ...

س: ...

ج: نه همین‌جاست. منع از منکر ولو بعد الانجام.

س: استاد مُر بالمعروف در مواردی که معروف دارد انجام می‌شود چه معنایی دارد؟

ج: هیچ، این‌جا که امر به معروف نمی‌کنند.

س: قبل از تلبّس به معروف است بحث مُر بالمعروف.

ج: بله در امر به معروف روشن است که قبل از تلبّس است. در نهی از منکر چی؟ منع از منکر ... منع از منکر را داریم بحث کنیم. دفع منکر را بحث می‌کنیم راجع به ...

س: چون در آن اقسام نبود عرض کردم چون در آن اقسام نبود ...

ج: بله فرقی نمی‌کند گفتیم جاهایی که ...

س: مستند به اختیار نباشد.

ج: بله نباشد.

س: ... اگر از ادله‌ی امر به معروف و دفع منکر استفاده بکنیم همه‌ی شروط امر به معروف هم به این ادله خواهند چسبید.

ج: نه. لزومی ندارد.

س: چطور؟ ...

ج: بله اگر گفتیم که اعم است درست است. ولی اگر گفتیم که اعم نیست از یک راه دیگری استفاده کردیم نه، فلذا ملازمه‌ی این‌جوری ندارد. تا ببینیم که مبنای ما چه هست؟ حالا بعداً وقتی که این تمام شد در آن بحث وارد باید بشویم دیگر. الان این است که آیا فی الجمله ما برای منع از منکر و دفع منکر دلیل داریم یا نداریم؟ حالا فعلاً فی الجمله، بعد اگر دیدیم که دلیل داریم آن وقت در این خصوصیات باید وارد بشویم.

س: ... خیلی از زوایای امر به معروف مطلق است اصلاً در آن نیامده که منکر انجام شده باشد و ظاهرش هم این است که شامل این مورد می‌شود که یک کسی در آستانه‌ی تحقق منکر است. ظاهر آن این است که نهی از منکر شامل این مورد هم می‌شود آیات هم «کنتم خیر اُمّةٍ ...

ج: اشخاص را نهی از منکر کردن ظاهرش منکر فعلی است. یعنی منکری از او دارد سر می‌زند نهی کنید از آن. نه منکری که بعد خواهد محقق شاید بشود.

س: نه بعد خواهد همین الان می‌خواهد ...

ج: می‌‌خواهد هنوز محقق نشده است. چه منکری را نهی دارید می‌کنید؟ ظاهر ادله ظهور در فعلیت دارد. یعنی منکر فعلی، منکر فعلی هنوز نیست. کلیات را که کسی محقق نکرده. الان دروغ منکر است غیبت منکر است اما به شخص که منکری از او سر نزده. ظاهر ادله که می‌گوید نهی کن فاعل منکر را، فاعل منکر ظاهرش بالفعل است. یعنی منکری الان دارد سر می‌زند از او.

س: حاج آقا آیه‌ی‌ شریفه‌ی «کنتم خیر اُمّةٍ اُخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر ...

ج: آن هم همین است.

س: نداریم که کسی دارد انجام می‌دهد ...

ج: اولاً آیات را گفتیم، از هیچ آیه‌ی شریفه‌ای ما استفاده‌ی وجوب امر به معروف و نهی از منکر نکردیم.

س: ...

ج: مطلوبیت، ما کار نداریم به مطلوبیت. ما می‌خواهیم وجوب و حرمت را بگوییم. از آیات شریفه ما وجوب امر به معروف و نهی از منکر را استفاده نکردیم.

س: استاد آیاتی که دارند در ... موارد اثبات می‌کنند یعنی دو تا تکلیف را ... مثلاً آن دارد استحباب می‌گوید این‌ها خم دارند ...

ج: کدام؟

س: یا یک مشروع واحد را دارند می‌گویند؟ آیاتی که دارند مطلوبیت را می‌گویند و مطلق هم می‌‌گویند که اعم از دفع و رفع، بعد ما روایاتی داریم که وجوب را می‌برند سرجایی که مثلاً ... آیا این‌ها دو تا مشهور شرعی و مجعول شرعی را دارند می‌گویند یا یک تکلیف به نام امر به معروف و نهی از منکر است؟

ج: بله اگر گفتیم که آن آیات مبارکات دارد تعریف می‌کند از این آدم‌ها،اما موضوع وجوب کدام است در آن‌ها مدّنظر نیست. بعد باید ببینیم آن ادله‌ای که ما وجوب را از آن می‌فهمیم. آن ادله‌ای که ما وجوب را از آن می‌فهمیم بعضی‌های آن این‌جوری که مفروض آن اصلاً این است که می‌گوید گناهی را دیدید می‌کند. سمعتم که رجلی این‌جور می‌کند یا از کسی ... این‌ها که همه‌اش موضوع آن این است. آن‌هایی هم که این‌جوری نیست می‌گویی که امر به معروف کن، نهی از منکر کن، ظاهر آن منکر فعلی است. منکر فعلی آن است که تحقق خارج پیدا کرده باشد نه منکری که فعلیت ندارد. و فرض است مثل این که غیبت، به طور کلی. دورغ به طور کلی، می‌گوید نهی از منکر کن، یعنی منکر فعلی، منکر فعلی در جایی است که تحقق پیدا کرده.

س: ...

ج: حالا نه بحث ما در این‌‌جا نیست. ما لسانی نداریم که. روایت دفع منکر اگر داشتیم بله. ولی دلیلی که نداریم حالا می‌خواهیم بگوییم آیا ما می‌توانیم بگوییم آن جایی که منکر فعلی نشده است تحقق پیدا نکرده است بر ما وظیفه است تا جلوی آن را بگیریم؟ ادله‌ی لفظیه این‌جا نداریم بگوییم ظاهر آن این است. یک بحثی را داریم عنوان می‌کنیم که آیا دفع المنکر را که قهراً دفع المنکر یعنی این‌جا معنای آن چون دفع را می‌آوریم معنای آن این نیست که منکر بالفعل محقق شده است. آیا این دلیلی داریم بر این؟ یا دلیلی نداریم؟

حالا بیان سوم: بیان سوم بیانی است که ...

س: ...

ج: عرض کردم خدمت ایشان، اگر از دلیل لفظی به دلالت التزام ما یک چیز دیگری فهمیدیم معنای آن این نمی‌شود که ... لازمه‌ی آن این نیست که هر چه برای این مدلول مطابقی شرایطش، آن مدلول التزامی هم لازم است. باید ادله را ببینیم که ما چگونه استفاده می‌کنیم از ادله‌ی لفظیه، اگر می‌گوییم خود نهی از منکر معنای جامعی دارد بله هر چه شرط برای این ذکر شده درست است. اما اگر گفتیم که نه این خارج از معنای نهی است اما به دلالت التزام، به یک دلالت دیگری آن را می‌فهمیم. شرایط این‌جا دیگر آن‌جا نمی‌آید. آن باید ببینیم خودش چه شرایطی دارد چه خصوصیاتی دارد؟ این‌ها را باید بعد بگوییم.

س: ...

ج: در کجا؟

س: در همین دلیل دوم. بعضی از ...

ج: بله بعضی از جاها اشکالی ندارد. یعنی حالا از این روایت می‌فهمیم یا نه می‌دانیم که این‌ها شارع راضی نیست.

تقریب سوم: تقریب سوم این است که بگوییم ادله‌ی نهی از منکر، ولو راجع به رفع منکر است و مفروض آن این است که منکر بالفعل خارجی را بردار، رفع المنکر را دارد می‌گوید. اما به اولویت قطعیه‌ی عرفیه دلالت می‌کند بر این که این مقننی که واجب کرده رفع منکر را، به طریق أولی دفع المنکر را واجب می‌کند. چون دفع اولویت بر رفع دارد. حالا امروز هم در دنیا می‌گویند دیگر؛ پیش‌گیری بهتر است از درمان. بگذاری مریض بشود بعد درمانش کنی یا نگذاری مریض بشود؟ شارع اگر می‌گوید منکری اگر در خارچ واقع شد رفع کن او را. فرض ادله‌ی امر به معروف این را دارد می‌گوید. این به اولویت قطعیه‌ی ... اگر نگوییم عقلیه لااقل مِن اولویت قطعیه‌ی عرفیه است که این مقنن در قانونش دارد، چه را؟ که جلوی او را بگیر، إدفع، و امنع، حرف اگر دارد می‌گوید إرفع المنکر بالاولویة القطعیه دلالت می‌کند بر این که إدفع المنکر، و امنع المنکر، صُدّ تحقق المنکر و امثال ذلک. پس بالاولویة القطعیه. این در کلمات بزرگان قبل وجود داشته در کلام بعضی از اساتید ما هم مثل مرحوم آقای تبریزی هم در ارشاد الطالب، ایشان هم می‌گوید که بالفحوی، بالفحوی ما این را می‌فهمیم. این بیان سوم هست. که مثل آیه‌ی تأفیف، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُف‏» (اسراء، 23) می‌گوییم بالاولویه دلالت می‌کند که ضرب حرام است. وقتی اُفّ گفتن حرام شد بالاولویه ضرب حرام است. بالاولویه کلامی که غلیظ‌تر از اُف هست حرام خواهد شد. این‌جا هم وقتی رفع واجب شد. پس دفع هم واجب می‌شود.

محقق خوئی در مصباح الفقاهه رضوان‌الله علیه فرموده که رفع، دلالت اولویت بر دفع ندارد اگر عکس آن بود قبول داشتیم. می‌گوید اگر فرموده بود إدفع، می‌فهمیدیم رفع حتماً‌ باید کرد. اما از رفع نمی‌فهمیم که دفع اولویت دارد. فرموده است که «ففیه أنّا لإستفدنا من الادلة وجوب نهی عن المنکر لدفعه لأمکن الالتزام بوجوب النهی عنه لرفعه بالفحوی و أمّا العکس فلا» حالا توضیح کلام ایشان حالا به حسب ظاهر فرمایش ایشان این است که اگر مولا گفت که این شخص را نگذار وارد مجلس بشود، زید را نگذار وارد این مجلس بشود. اگر این را گفت که نگذار وارد بشود به اولویت می‌فهمیم که اگر وارد شده بیرونش کنیم. اما عکس آن، اگر گفت که این را بیرونش کن. دلالت نمی‌کند که نگذار وارد بشود. این فرمایشی است که ایشان فرموده این مطلبی است که ایشان فرموده. این هیچ توضیحی ایشان نداده برای مطلبش، فقط یک ادعایی که فرموده اگر رفع را دلالت کند این اولویت دفع را نمی‌فهمد. ولی اگر دفع را بگوید اولویت رفع را می‌فهمیم. و حال این که وقتی که مراجعه می‌کنیم همان‌جور که توضیح دادیم امروز هم می‌گویند دفع اولای از رفع است. پس اگر رفع را گفت بنابراین به طریق أولی این دفع را مرادش هست و یعنی مرادش نه این که از همین جمله مرادش هست کشف می‌کنیم که چنین قانونی هم او دارد که می‌گوید دفع.

حق در مطلب این است که موارد یکسان نیست. موارد، محرمات مختلف است همان‌طور که در اصول بیان شده، محرمات مختلف است. بعضی از موارد هست که مطلق الوجود یک امری محرّم است. مطلق الوجوش محرم است. این یک صورت. یعنی هر فردی از این محرم در خارج تحقق پیدا بکند، این محرم است مبغوض است مفسده دارد و مفسده‌ی هیچ‌کدام مرتبط به دیگری نیست. مثل غیبت مؤمن، غیبت مؤمن محرم است. این غیبت آن غیبت، آن غیبت، هر کدام علی‌حده و جداگانه، این‌ها محرم هستند و مفسده دارند. این یک نحو محرماتی است که ما داریم. یک وقت نه، مطلق الوجود نیست صرف الوجود این محرم است به حیث که اگر صرف الوجود دیگر محقق شد، ثان الوجود، ثالث الوجود، بقیه‌ی وجودات دیگر محرمیتی ندارد مفسده‌ای ندارد. همان وجود اول مفسده دارد وجودات دیگر مفسده ندارد. مثلاً در این مثال می‌گوید آقا نگذار بیاید تو، اما اگر دیگر آمد، ما می‌خواهیم این مطّلع نشود اگر آمد دیگر حال، بیرون کردن او لازم نیست. نگذار بیاید. دفعش، یعنی جلوی این صرف الوجود را بگیر، اما اگر صرف الوجود محقق شد دیگر لازم نیست که بیرونش کنی، دیگر مفسده‌ای ندارد. گاهی هم این‌جور است. گاهی است که آن که مفسده دارد و محرم است مجموع الوجود است. مجموع الوجودات، به حیث که اگر همه‌ی وجودات را یکی را ترک کند، عیب ندارد. آن مفسده مترتب بر مجموع الوجودات است.

خب این انقسامات را ما وقتی به آن توجه می‌کنیم می‌بینیم که آن محرمی را که دارد نهی می‌کند آن چه قسم محرمی هست؟ اگر محرمی است که مطلق‌ الوجودات در نظر شارع مفسده دارد این‌جا وقتی مطلق الوجودات بود می‌گوید که نگذار محقق بشود ولو بعضی از آن محقق شده باشد یا اصلاً محقق نشده باشد. محقق شده، بقیه‌ی وجودات مفسده دارد، محقق اصلاً نشده، همه‌ی وجودات فرض این است که مفسده دارد. ممکن است که بگوید آقا جلوی آن را بگیر. اگر صرف الوجود مفسده دارد. یعنی اول وجود، صرف الوجودی که از شخص سر می‌زند مفسده دارد ولی بعد از آن مفسده ندارد. این‌جا هم قبل از تحقق درست است. چون ... اما اگر تحقق پیدا کرد می‌گوید رفع کن، بردار؟ نه. پس این که آقای خوئی می‌فرماید اگر دفع بود ما رفع را می‌فهمیدیم، نه. الان این‌جا جایی است که دفع را می‌فهمیم ولی رفع را نمی‌فهمیم. اگر به این شکل باشد که صرف الوجود مفسده دارد نه مطلق الوجود، خیلی خب، قبل از این که تحقق پیدا بکند می‌گوید جلوی آن را بگیرید که تحقق پیدا نکند، اما اگر تحقق پیدا کرد دیگر مهم نیست در مثل عامیانه هم هست در مثل‌ها می‌گویند آب که از سر گذشت چه یک وجب چه ده وجب، این دیگر خفه می‌شود. حالا یک وجب بگذرد یا هر چه بالاتر از آن باشد. می‌گوید نگذار محقق بشود شد، دیگر رفعش نمی‌خواهد بکنی، دیگر فایده‌ای ندارد. پس این که ایشان می‌فرمایند که اگر رفع را دلالت بکند اگر دفع را دلالت بکند ما رفع را می‌فهمیم اما اگر رفع را دلالت بکند دفع را نمی‌فهمیم اشکال این است که نه این‌جوری نیست که اگر دفع را هم دلالت بکند بگوییم مطلقاً چون دفع لازم است پس رفع هم لازم است.

س: این جواب خود شماست؟

ج: نه دارم می‌گویم که... مسئله را دارم محاسبه می‌کنم. داریم مسئله را محاسبه می‌کنیم که موارد را باید بسنجیم.

س: استاد ظاهر الخمر حرامٌ ... ما فعلاً گیر آن هستیم که مولا یک جا گفته مثلاً لاتشرب الخمر به آن آقا گفته، حالا آیا ما باید دفع ...

ج: حالا می‌گوییم پس بنابراین می‌خواهیم بگوییم که نمی‌توانیم به یک چوب برانیم همه‌جاها را. جا به جا فرق می‌کند. جایی هست که از رفع می‌فهمیم که دفع باید کرد، جایی از دفع می‌فهمیم رفع باید کرد. این‌جور نیست که بالمره بگوییم که هر جا رفع است به دفع کاری ندارد که ایشان می‌‌فرماید بگوییم هر جا دفع است رفع ما می‌فهمیم. مطلقاً این‌جوری هست، این هم درست نیست. جا به جا فرق می‌کند باید مورد به مورد را محاسبه کرد نه این‌‌جور است که هر دفعی اگر امر شد از آن به اولویت بفهمیم رفع لازم است. که ایشان ادعا می‌فرماید. در چه موردی دفع واجب است رفع واجب نیست؟ در جایی که صرف الوجود مفسده دارد منهی شارع است. صرف الوجود یا مطلق الوجود. اما اگر صرف الوجود تنها هست مطلق الوجود آن اشکال ندارد در این‌جا چه لزومی دارد که بعد از این که شارع می‌فرماید إدفع، إرفع هم داشته باشد. چون آن مفسده که دیگر محقق شده رفعش دیگر فایده‌ای ‌ندارد.

س: استاد اگر ادله منصوص العلة بود که چه در بیان ایشان و چه در جوابی که شما می‌گویید منصوص العلة بود که مستقیماً می‌رویم سر همان علت ...

ج: منصوص العله نیست. این‌ها ...

س: وقتی نیست این اولویت‌گیری همین قیاس برادران ناتنی اهل تسنن هست دیگر، هیچ فرقی ندارد.

ج: بله حالا اصلاً نه تنی هستند نه ناتنی، خدمت شما عرض شود که عرض می‌‌کنیم به این که نمی‌خواهیم از راه قیاس اولویت بگوییم می‌خواهیم بگوییم نواهی شرعیه، همان‌طور که در اصول بیان شده است نواهی شرعیه به تناسبات حکم و موضوع و امثال ذلک مختلف هستند. ظهور آن‌ها مختلف است. بعضی از جاها می‌فهمیم که انحلالی هست و کلّ الوجودات است مثل لاتغتب، بعضی جاها می‌فهمیم که صرف الوجودی هست. صرف الوجودش را نمی‌خواهد اما اگر صرف الوجود محقق شد دیگر ...

س: ...

ج: بله معصیت نیست.

س: ...

ج: بله دیگر معصیت نیست.

س: موضوع منکر دیگر منتفی می‌شود؟

ج: موضوع منکر منتفی می‌شود.

پس آن‌جا این‌جور محرمات را اگر گفت که إدفع یا إمنع، جلویش را بگیر. از این نمی‌فهمیم رفع آن واجب است.

س: رفع موضوع ندارد که ما ... علی القاعده ایشان جایی را می‌گوید که هم دفع موضوع داشته باشد و هم رفع، ولی ما ...

ج: نه صحبت بر سر این است که اگر در واقع این‌چنین باشد ما نمی‌دانیم. پس بنابراین محرماتی که در شرع وارد شده به چه نحوه است؟ اگر واقعاً به این نحو باشد که پیش مولا این‌جوری هست بله از این که گفته جلوی او را بگیر، نمی‌فهمیم که بعداً هم باید رفع کرد. یک‌جا برای ما مبیّن است که چه‌جوری هست یک‌جا نهی است که می‌گوییم نهی در عالم ثبوت انحایی می‌تواند داشته باشد. این الان کدام نوع است این‌جا که نهی آمده کرده. توجه فرمودید؟ اما اگر مجموع الوجودات باشد مجموع الوجودات منهی شد این‌جا لازم نیست که جلوی او را بگیریم. اصلاً جلوی او را گرفتن لازم نیست برای او بار. بله این که آن فرد آخر، آن فردی که با او مجموع الوجودات محقق می‌شود فقط جلوی او را باید گرفت، و الا همه‌اش که اشکال ندارد که، مجموع الوجودات فرض این است که اشکال دارد.

فتحصّل، ببینید ما می‌خواهیم این را عرض یکنیم، حاصل کلام این است. که این که ما به اولویت بخواهیم تمسک کنیم اولویت رفع نسبت به دفع، یا اولویت دفع نسبت به رفع، که این بزرگان ادعا می‌فرمایند می‌خواهیم بگوییم این یک مطلبی نیست که ما بتوانیم به طور کلی از آن استفاده بکنیم و مدعای خودمان را به طور کلی بتواند استفاده بکند و اما بله مواردی هست که وقتی می‌گوید که رفع کن، ما بالضروره می‌فهمیم که دفع آن اولویت دارد یک موارد این‌جوری هست. اگر گفتیم بیمارهای خودت را مداوا کن، بالاولویه می‌فهمد که اگر می‌توانی جلوی افرادی را بگیری که آن‌ها مریض نشوند این کار را بکن، این اولویت عرفیه مسلّم دارد. پس بنابراین دلیل اولویت این‌جور نیست که بگوییم بالمره باطل است اما این‌طور هم نیست که دلیل اولویت بتواند تمام مدعا را در تمام صور اثبات بکند. این هم تقریب سوم.

اگر آقایان وقت دارند و حوصله دارند، درس ندارند من این دو تا تقریب دیگر را هم بگویم که این بحث بسته بشود دیگر. یا بگذاریم بقیه‌ی آن برای ... آن وقت لازمه‌ی این که بگوییم این است که دیگر إن قلت و قلت آن را حذف بکنید.

و اما تقریب چهارم: تقریب چهارم این است که از راه تنقیح مناط فرمودند، فرمودند ادله‌ی امر به معروف مال کجاست؟ قبول، مال جایی است که اشتغال به منکر محقق باشد، آن‌جا را دارد می‌گوید اما چرا دارد می‌گوید؟ مناط آن چه هست؟ مناط آن این است که این منکر در خارج تحقق پیدا نکند. این مناط در دفع منکر هم وجود دارد. پس از راه تنقیح مناط پیش می‌آییم می‌گوییم بله خود ادله‌ی امر به معروف و نهی از منکر، دفع را به نفسه نمی‌گیرد به اولویت هم آن‌جا را شامل نمی‌شود. اما مناط آن چه هست؟ این مناط در دفع منکر هم وجود دارد. مناط این است که این حرام، این مبغوض شارع در خارج در تحقق پیدا نکند، در استدامه. این مناط در دفع منکر هم وجود دارد. پس از باب تنقیح مناط بگوییم. این بیان را مرحوم سید صاحب عروه در حاشیه‌ی مکاسب به این‌جور تقریر فرموده، فرموده «و ذلک لوجود المناط فی الاول» یعنی دفع منکر. چون شیخ فرموده «أنّ الدفع المنکر کرفعهِ واجب» اول پس می‌شود دفع، دوم می‌شود رفع در عبارت شیخ، حالا «و ذلک لوجود المناط فی الاول» که دفع باشد همان مناطی که در رفع منکر است در دفع هم وجود دارد. «لأنّ الظاهر أنّ المناط عدمُ وجود المنکر فی الخارج» مناط این است «و الا فالأدلة ظاهرةٌ فی الرفع کما لایخفی علی من لا ضحی» ادله‌ی نهی از منکر در رفع ظهور دارد، دفع را نمی‌‌گیرد. اما مناط رفع در دفع هم وجود دارد به تنقیح مناط بگوییم این مناط در آن‌جا هم وجود دارد احکام هم که تابع مصالح و مفاسد است، به این مناط وقتی شارع فرموده رفع واجب است قهراً شارع دفع را هم واجب می‌فرماید این فرمایش ایشان.

خود ایشان از این جواب داده فرموده این مناط ظنّیٌ، ما حدس می‌زنیم حدساً ظنّیاً که مناط این است. ظهور لفظ که دلیل نیست که مناط این است. این می‌شود مناط ظنی، مناط ظنی دلیل بر حجیت آن نداریم که او را بتوانیم حجت قرار بدهیم و با او تعدی کنیم به موارد دیگر، بله اگر کسی بیاید این‌جا ادعا بکند که خود لفظ مروا بالمعروف و انهوا عن المنکر، خود این ظهور دارد در این که مناط آن این است کأنّ شارع خودش دارد می‌گوید مناط حرف من این است که آن می‌شود قیاس منصوص العله، خودش دارد می‌گوید مناطش این است اگر این را بتوانیم ادعا بکنیم بله اشکال برطرف می‌شود. چون خود شارع دارد می‌گوید اما اگر نه، حدس می‌زنیم، شاید یک چیزهای دیگری هم، مجموعه‌ی اموری در نظر شارع هست که همان‌طور که قبلاً می‌گفتیم ممکن است مجموعه‌ی اموری در نظر شارع باشد. یک: این که آن کار انجام نشود. دو: افراد بی‌تفاوت بارنیایند. افراد با اراده بشوند بتوانند تمرین بکنند که امر و نهی بکنند. مجموع امور را شاید در نظر گرفته، نه فقط این که آن منکر در خارج واقع نشود. شاید یک مجموع اموری را در نظر گرفته آن‌جا آمده این حرف را زده، اما در منع از منکر شاید یک مفاسدی می‌بیند که ما خبر نداریم فلذا ممکن است که آن را واجب نکند، پس بنابراین ...

س: حاج آقا با وجود این امور ... اولویت معنی پیدا می‌کند؟

ج: بله. قیاس اولویت به این زودی‌ها هم برای ما محرز نمی‌شود یک جاهای خاصی محرز است.

س: ...

ج: بشود حالا این مهم نیست. قیاس اولویت می‌گویم یک جاهای خاصی است.

و اما بنا شد که ان قلت و قلت‌ها بگذاریم کنار.

و اما التقریب الخامس: تقریب خامس چه هست؟ تقریب خامس این است که «ثبوت الملازمه عرفاً بین وجوب دفعه بعد تحققه بل منع عن تحققه» گفتند یک ملازمه‌ی عرفیه وجود دارد. اولویت و فلان و این‌ها را نمی‌گوییم. آقای نائینی این تقریب مال آقای نائینی قدس سره در منیة الطالب، جلد یک، صفحه‌ی سیزده هست. «الملازمه عرفاً بین وجوب دفعه بعد تحققه و المنع عن تحققه» وجوب دفعهِ، این رفع را به کار نبرده است. چون گفتیم همان دلیل اول، تقریب اول گفتیم نهی از منکر در حقیقت دفع المنکر است نه رفع المنکر، آن که واقع شده کاری نمی‌شود کرد، آن جرعه را آشامیده. اگر می‌گوید نهی‌اش بکن، یعنی استدامه‌اش را جلویش را بگیر. دفع در مقام استدامه است. ایشان می‌فرماید ملازمه است بین دفع استدامه‌ی این عرفاً، وجوب دفع استدامه‌ی و وجوب دفع اولی. و بدوی، بین این دو تا ملازمه است. اگر این را نهی کردیم ملازمه دارد که آن را هم نهی کنیم. همین‌طور که ما می‌بینیم فقهاء حرمت تنجیس مسجد را از ادله‌ی وجوب تطهیر استفاده کردند شما هیچ روایتی که صحیح السند باشد و دلالتش باشد ممکن است پیدا نکنید بر این که تنجیس المسجد حرام، هیچ روایتی نداریم. بله جنّبوا مساجدکم النجاسة، یا طهّروا مساجدکم عن النجاسة، این را داریم. طهّروا مساجدکم عن النجاسه، تطهیر چه هست؟ دفع در مقام استدامه است دیگر. فقهاء از وجوب تطهیر و دفع رفع نجاست در مقام استدامه استفاده کردند حرمت تنجیس را. این‌جا هم می‌گوییم از این که ... می‌فرماید اگر گناهی دیدی کسی دارد انجام می‌دهد جلوی او را بگیر، می‌فهمیم که یعنی از اول ملازمه دارد که از اول نگذار این گناه را انجام بده. فرموده «دعوی ثبوت الملازمه عرفاً بین وجوب دفعه بعد تحققه و المنع عن تحققه و لذا یقال بحرمة تنجیس المسجد من جهة استکشافها عن وجوب ازالة النجاسه عنه عن المسجد» از دلیل وجوب ازاله‌ی نجاست می‌فهمیم که، و الا بگوید آقا نه حرام نیست بگذار نجس بشود بعد هم آب بکش. می‌‌گوید نه ما از این می‌فهمیم که اصلاً نباید تنجیس کنی. این‌جا هم از این که می‌گوید آقا اگر کسی گناه می‌کند جلویش را بگیرد ملازمه دارد که یعنی می‌فرماید نه اصلاً نگذار اصلاً انجام بده. نه این که انجام بده حالا بعداً جلوی آن را بگیر و رفع بکن، این یک ملازمه‌ی عرفیه‌ی این‌چنینی بین این دو تا وجود دارد. این هم بیان محقق نائینی قدس سره است که خالی از وجاهت عرفیه این نیست. که در عرف ما تنقیح مناط و فلان و این‌ها نمی‌خواهیم که وقتی شارع می‌گوید اگر دیدی دارد گناه می‌کند جلوی او را بگیر، عرف می‌فهمد یعنی اگر می‌بینی ... بر انجام است می‌خواهد انجام بده آن‌جا هم نگذار دیگر، نه این که بگذار انجام بده بعد بیا جلویش را بگیر، پس بنابراین این ملازمه‌ی عرفیه هم که محقق نائینی قدس سره فرموده است این هم خالی از قوت شاید نباشد بنابراین این شد بیانات خمسه، تقاریب خمسه برای استفاده‌ِی وجوب منع از منکر از ادله‌ی نهی از منکر.

ان شاء‌الله جلسه‌ی بعد ما شنبه هفدهم فروردین می‌شود.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

 

Parameter:17027!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 57
تعداد بازدید روز : 875
تعداد بازدید دیروز :1133
تعداد بازدید ماه جاری : 2133
تعداد کل بازدید کنندگان : 790434