28 مرداد 1402 | 03 صفر 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 082

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

فراز دیگری از بیان رهبری معظم: «به رغم همه‌ی این مشکلات طاقت‌فرسا» که در عبارات سابق به آن‌ها اشاره شده «جمهوری اسلامی روز به روز گام‌های بلندتر و استوارتری به جلو برداشت. این چهل سال شاهد جهادهای بزرگ و افتخارات درخشان و پیشرفت‌های شگفت‌آور در ایران اسلامی است.» ایران بسیار پهناور بوده دیگر، می‌‌دانید و این به سحب تاریخ از مسلمات و از واضحات است ولی در هر برهه‌ای در اثر هجمه‌هایی که به ایران شده بخشی از ایران از ایران جدا شد؛ اما بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی تمام باید گفت مستکبران عالم پشت سر صدام لعین جمع شده بودند و با مجاهدت‌های مردم عزیز و شریف در پرتو ایمان و مجاهدت حتی کمترین بخش از بخش‌های این خاک طیّب و طاهر به ارادت اهل‌بیت علیهم السلام به دشمن واگذار نشد. از همه نظر ما را تحریم کردند حتی سیم خاردار هم نمی‌دادند اما امروز به جنگنده‌های کذایی دست یافته است. و در زمینه‌های مختلف که بیش‌ترین بروز آن در جهات علمی است. در همه‌ی این مشکلات و فشارها و تحریم‌ها و امثال ذلک که حقیقتاً بسیاری از... یعنی انقلاب‌های دیگر اگر با این‌چنین دسیسه‌ها و فشارهایی مواجه می‌شدند انقلاب از بین می‌رفت. اما به برکت اسلام و ایمان و هدایت‌های صحیح رهبری فقید رضوان‌الله علیه و رهبری حاضر دام ظلّه‌ العالی بحمدالله این پیشرفت بوده و حاصل شده. بعد می‌فرمایند: «عظمت پیشرفت‌های چهل‌ساله‌ی ملت ایران آن‌گاه به درستی دیده می‌شود که این مد‌ت با مدت‌های مشابه در انقلاب‌های بزرگی هم‌چون انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب هند مقایسه شود.» در آن انقلاب‌ها که مثلاً انقلاب فرانسه که یکی از خصوصیات رهبری معظم این است که ایشان به تاریخ این انقلاب‌ها و این سرزمین‌های مختلف وقوف تعجب‌آوری، شگفت‌آوری دارند شما می‌دانید در فرانسه سلسله‌های متعددی حکومت کردند ژان ژان خیلی آن‌جا وجود دارد اسم‌های آن هم سخت است. اما ایشان این سلسله‌ها را می‌شناسند. که بله و یک وقتی خودشان تعریف می‌کردند این اروپایی‌هایی که می‌آیند من برای آن‌ها تعریف می‌کنم که کی آمد این‌جور شد، این‌ها تعجب می‌کنند. این‌ها خودشان بلد نیستند گاهی، ایشان می‌گفتند من جوان که بودم علاقه داشتم این‌ها را مطالعه کردم. یا مثلاً جغرافیای فرض کنید آمریکا، ایالت‌های مختلف آمریکا چه خصوصیاتی دارند. ایشان این‌ها را مثل کسی که آن‌جا زندگی کرده یا رفته گاهی توضیح می‌دهند که بله آن ایالت این‌چنینی است، آن‌چنانی است و ما تعجب می‌‌‌کنیم که چه جور ایشان وقوف دارند به این‌ها؟ حالا ایشان می‌فرمایند اگر شما با آن انقلاب‌ها مقایسه کنید می‌بینید که مثلاً در انقلاب فرانسه بعد از پانزده سال که آن‌جا مردم انقلاب کردند که از یوغ استعمارگران و شاهنشاهی و امثال ذلک نجات پیدا کنند ولی بعد مبتلا شدند به حکومت‌هایی که بسیار بدتر از قبل بودند و از نظر استکبار و عدم توجه به منافع مردم و این‌ها بسیار بدتر از قبلی‌ها عمل می‌کردند یا در شوروی آن انقلابی که آن‌جا انجام شد بعد استالین و امثال ذلک و اعقاب او مسلّط شدند و چه مضایقی برای مردم در جهات مختلف این‌ها ایجاد کردند. و هکذا انقلاب هند هم، می‌فرماید این احتیاج دارد این‌ها به این که کسانی که به این انقلاب‌ها آشنا هستند، این‌ها را برای مردم توضیح بدهند هم برای خود انسان لازم است هم برای مردم لازم است، مخصوصاً برای جوان‌هایی که آن قبل را هم ندیدند که مقایسه بکنند، آن فقر و آن مشکلاتی که در قبل بود، این‌ها را ندیدند که چه مقدار ما جاهایی داشتیم که آب‌رسانی شده باشند چه مقدار جاهایی داشتیم که جاده کشیده باشد چه مقدار جاهایی داشتیم که برق باشد و هکذا و هکذا، البته این‌ها معنای آن این نیست که در همه‌ی زمینه‌ها درست عمل شده واقعاً اشکالات فراوانی هم وجود دارد. اما نباید آن خوبی‌ها را هم و آن عنایاتی را که خدای متعال فرموده است،‌ آن‌ها را فراموش کرد. «مدیریت‌های جهادی الهام گرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل ما می‌توانیم که امام بزرگوار به همه‌ی ما آموخت ایران را به عزت و پیشرفت در همه‌ی عرصه‌ها رسانید.» مدیریت جهادی، مدیریتی است که برای خدا از هر چه که در توان دارد استفاده می‌کند و بی‌دریغ آن‌ها را به صحنه می‌آورد برای این که به اهداف، هم متقن و هم با سرعت دست بیابد. این می‌شود مدیریت جهادی، نیت برای خدا است، برای خدمت و از نظر هزینه کردن هم آن‌چه که در توان دارد آن را به منصه‌ی ظهور و به میدان می‌آورد که ان شاء‌الله به نتیجه‌ی مطلوب برسد. این مسئله هم مهم است که «ما می‌توانیم». حالا کسی که با تاریخ و این حکّام گذشته آشنا باشد می‌داند که آن‌ها چجور تحقیر می‌کردند بعضی از نخست‌وزیرهای سابق شنیدم که آن‌ها می‌گفتند ما بچه بودیم آن موقع، که ما یک لوله‌ی آفتابه هم نمی‌توانیم مثلاً بسازیم، حالا شما می‌خواهید مسائل مهم را خودتان انجام بدهید؟ نه. و امثال ذلک. این مطلبی که ایشان می‌فرمایند در همه‌ی صحنه‌ها همین‌طور هست، حوزه‌های علمیه هم همین‌طور؛ ما می‌‌توانیم. یعنی خدای متعال، این استعداد، این توانایی را به حمدالله داده است که ما می‌توانیم علم را پیشرفت بدهیم، فقه را پیشرفت بدهیم، اصول را پیشرفت بدهیم، فلسفه را پیشرفت بدهیم. مسائل دیگر و علوم دیگری که توقع از حوزه هم که در آن‌ها وارد بشود و آن‌چه که نظر اسلام هست در آن‌ها را بیان بکند بحمدالله شما استعدادهای جوان و بالنده و خوب با توکل به خدای متعال حتماً خواهید رسید. معنا ندارد که ما بگوییم شیخ انصاری همان بود، آقای آخوند خراسانی همان بود، آخوند خراسانی‌ها، شیخ انصاری‌ها، در این حوزه‌ها ان شاء‌الله می‌توانند باز هم به وجود بیایند و درخشندگی کنند، ان شاء‌الله.

این‌‌جا نوشتند که یکی از طلاب دچار حادثه شده است برای سلامتی ایشان درخواست داریم که سوره‌ی حمدی را به عنوان شفا قرائت بفرمایید. با صلوات.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (1)

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (2)

الرَّحْمنِ الرَّحیمِ (3)

مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (4)

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ (5)

اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ (6)

صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ (7)

بحث در این بود که آیا منع از منکر و دفع از منکر واجب هست یا نه؟ گفتیم برای وجوب به ادله‌ی عقلیه و غیرعقلیه استدلال شده، دلیل عقلی بررسی شد به نحو فهرست و اما دلیل غیرعقلی در ادله‌ی شرعیه و لفظیه.

برای اثبات این جهت به خود ادله‌ی وجوب امر به معروف و نهی از منکر هم استدلال شده. گفتند خود ادله‌ی وجوب امر به معروف و نهی از منکر، مثل «مروا بالمعروف و انهوا عن المنکر» یا آیات مبارکاتی که حالا دلالت می‌کنند بر این جهت، این‌ها دلالت می‌کند بر وجوب منع از منکر و دفع منکر.

برای اثبات این مسئله پنج تقریر وجود دارد. تقریر اول، تقریری است که محقق ایراوانی قدس سره و محقق امام قدس سره بیان فرمودند. حاصل این بیان این است که نهی از منکر؛ چه به معنای زجر از فعل منکر بگیریم که مبنای تحقیق این است و چه به معنای طلب ترک بگیریم که مبنای محقق خراسانی است. علی أیّ حالٍ چه به آن معنا بگیریم و چه به این معنا، واقع و لبّ آن طلب دفع و منع امری است که در آینده می‌خواهد به وجود بیاید. چون بالضروره چیزی که تحقق پیدا کرده معنا ندارد شارع از آن نهی کند؛ آن تحقق پیدا کرده. شرب خمری که شده است نهی از آن چه معنا می‌‌دهد؟ سرقتی که شده است نهی از آن چه معنا می‌کند؟ و هم‌چنین بقیه‌ی محرمات. آن که محقق شده که دیگر لاینقلب عن ما وقع علیه، آن که قابل این جهت نیست که بگویند آن را ترک کن، یا جلوی آن را بگیر، آن را انجام نده. حتماً نهی ناظر به چه هست؟ به بعد است، به آتی الزمان است به زمان بعد است که این ماهیت را نگذار که محقق بشود یا محقق نساز. پس در واقع ادله‌ی نهی از منکر ادله‌ی دفع منکر است منع منکر است نه رفع به معنای این که چیزی که موجود است آن را بردار. گناهی را که موجود شده را که نمی‌شود برداشت، آن موجود شده است. پس در لبّ ادله‌ی نهی از منکر هم عقلاً به این دلیلی که گفتیم و هم عرفاً، چون عرف هم می‌گوید چیزی که انجام شده چه کارش می‌شود کرد؟ شرابی که خورده دیگر، خوردن را می‌شود چه کارش کرد؟ هم عقلاً و هم عرفاً ... پس معنای نهی از منکر این است که یا اگر آن ماهیت وجود پیدا نکرده است آن را موجود نساز، یا اگر موجود شده است ادامه نده. که ادامه هم یعنی وجودهای بعد را محقق نکن، نه وجودی را که قبلاً محقق شده. پس بنابراین اصلاً ادله‌ی نهی از منکر رفع المنکر نیست اصلاً، معقول نیست لاعقلاً و لاعرفاً. بلکه مفاد ادله‌ی نهی از منکر چه هست؟ منع است دفع است و هذا هو المدعی که دفع منکر واجب است، منع منکر واجب است. پس خود ادله‌ی امر به معروف و نهی از منکر اصلاً مفادش همین است. امر هم که روشن است. امر هم معنای آن چه هست؟ معنای آن این است که چیزی که موجود نیست موجود کن، برای آینده، دفع هم معنای آن همین است که چیزی که موجود نیست نگذار موجود بشود یا اگر موجود شده از ادامه‌ی آن، آن که شده که شده دیگر. این فرمایش علمین هست.

مثلاً محقق ایروانی در همان جلد اول حاشیه‌ی مکاسب صفحه‌ی شانزده فرموده است. «بل الرفع هنا لیس الا الدفع» هنا یعنی در باب نهی از منکر. «فمن شرع یشرب الخمر بالنسبة الی جرعة شربه لا معنی من نهی عنه و بالنسبة الی ما لم یشرب کان النهی دفعاً عنه» این این است. مرحوم امام هم قدس سره فرموده است که «فإنّ النهی.... فرموده «و أنّ الواجب هو الدفع بل یرجع الرفع الیه حقیقتاً فإنّ النهی عبارةٌ عن الزجر عن اتیان المنکر و هو لایتعلّق بالموجود الا باعتبار ما لم یوجد فإنّ الزجر عن ایجاد الموجود محالٌ عقلاً و عرفاً» این دلیل اول.

این دلیل قد یُناقش فیه، که خود این دو بزرگوار هم احتمال آن را دادند به این که عقلائاً و عرفاً رفع در جایی که چیزی موجود شده، اشتغال شخصی به آن پیدا کرده اگر ادامه نداد رفع عرفی صادق است. مثلاً کسی خانه را غصب کرده درست است که این غصب تا حالا هر چه که انجام شده بقیه‌ی آن اگر دست بردارد از غصب‌های بعدی دست برداشته بالدقّة العقلیه. اما اگر از خانه رفت بیرون از آن مغازه‌ای که غصب کرده از آن ماشینی که غصب کرده دست برداشت می‌گویند رفع ید کرد از غصب. بنابراین کلمه‌ی رفع در مواردی که اشتغال اصلاً پیدا نکرده است صادق نیست اما در جایی که اشتغال به حرام پیدا کرده اگر استدامه نداد آن‌جا صادق است که بگوییم رفعَ یدهُ، بنابراین ما احتمال می‌‌دهیم که همان‌طور که سید فرموده در حاشیه هم سید عروة در حاشیه‌شان در مکاسب می‌فرمایند ظاهر ادله‌ی امر به معروف و نهی از منکر رفع منکر است یعنی کسی که اشتغال پیدا کرده حالا به او بگوییم که آقا دست بردار، یعنی ادامه نده، درست است بالدقّة العقلیه این دفع است اما هر دفعی مشمول ادله‌ی نهی از منکر نمی‌شود آن که اصلاً هنوز مرتکب نشده. بله کسی که مرتکب شد، مشغول شده انجام دارد می‌دهد در این‌جا درست است بگویند آقا نهی از منکر بکن. پس بنابراین یا باید گفت ظهور ادله‌ی نهی از منکر اصلاً رفع عرفی است به این که اشتغال پیدا کرده و یا حداقل اگر نگوییم ظهور در این دارد نمی‌توانیم بگوییم ادله‌ی نهی از منکر شامل مواردی که دفع صرف است و هیچ اشتغالی پیدا نکرده شامل آن موارد هم بشود. فلذا مرحوم محقق ایروانی فرموده است که... بعد از این که آن سخن را گفت فرمود «الا أن یکون للشروع فی الحرام مدخلیةٌ فی وجوب الدفع» که احتمال می‌‌دهیم که شروع در حرام مدخلیت دارد. این را شارع دارد می‌گوید جلوی آن را بگیر، نگذار ادامه بدهد. یا خود امام فرموده‌اند که «بل لو فُرض عدم الاطلاق فیها من هذه الجهة و کان مسبّها النهی عن المنکر بعد اشتغال الفاعل به» این ادله ناظر به جایی است که فاعل اشتغال به حرام پیدا کرده حالا می‌گوید به او بگو که نخورد، دارد شراب می‌نوشد بگو لاتشرب. غصب کرده بگو لاتغصب، کار را انجام داده ... این ادله‌ ناظر به آن‌جا هست یا حتماً ناظر به آن‌جاست و ظهور در آن دارد. یا لااقل اگر این را احراز نکنیم آن طرفش را هم احراز نمی‌کنیم که اطلاق داشته باشد؛ به کسی که اصلاً کار را شروع نکرده بگوییم نهی از منکر آن را هم شامل می‌شود به حسب خود لفظ با این بیان. این تقریب اول.

تقریب ثانی این است که بگوییم نه مفاد ادله‌ی نهی از منکر برای کسی است که اشتغال دارد، کار را شروع کرده اما تعدّی می‌کنیم به آن‌جایی که کار را شروع نکرده از باب الغاء خصوصیت عرفیه. گاهی این حکم می‌رفته روی موضوعی، آن موضوع فی نفسه شامل موارد دیگر نمی‌شود. اما عرف برای آن موضوع خصوصیتی نمی‌فهمد می‌گوید که این موضوع از باب مثال ذکر شده، الغاء می‌کند خصوصیت را، مثل این که اگر فرمود «إذا أصاب ثوبک الدم فأغسله» اگر به پیراهنت دمی رسید آن را بشور، که این جمله ارشاد به چند امر است؛ یکی به این که دم نجس است. دو این که دم منجّس است. سه این که آن لباس متنجّس می‌شود به دم. چهار این که راه برون‌رفت آن و تطهیر آن، غسل است شستن است. آیا عرف وقتی که می‌گوید «إذا اصاب ثوبک الدم فأغسلهُ» برای ثوب بما أنّهُ ثوبٌ که یک شاکله‌ی خاص و ویژه‌ای دارد خصوصیت می‌فهمد؟ یعنی اگر یک چیزی بود که اسم آن ثوب نبود، عبا بود مثلاً، می‌فرماید که نه آن معلوم نیست؟ این حکمش را از این روایت نمی‌فهمد؟ یا این که نه، می‌گوید ثوب از باب مثال زده شده، اگر بناست که دم منجّس باشد و نجس باشد و منجّس باشد فرقی بین ثوب یا این که آن وقتی که هنوز ثوب نشده پارچه است یا همین ثوب را آمدی از پیراهن بودن درآوردی و کردی دومرتبه تبدیل به پارچه شد، دستمالش کردند مثلاً باز می‌گوید این حکم شامل آن نمی‌شود؟ نه. الغاء خصوصیت  می‌کنیم یا فرمود «إذا شکّ الرجل بین الثلاث و الاربع فابن علی الاربع» برای رجل خصوصیت می‌فهمد؟ نه. می‌گوید زن هم همین‌جور است و هکذا. این‌جا هم می‌فرماید... این تقریب مال امام رضوان‌الله علیه است. ایشان می‌‌فرمایند که اگر بر فرض بگوییم ادله‌ی نهی از منکر فقط جایی را خودش... که مدلول اولی و ظهور اولی آن، جایی است که شخص اشتغال به حرام پیدا کرده، به منکر پیدا کرده اما عرف الغاء خصوصیت می‌‌کند می‌گوید خصوصیتی برای این نیست که حالا او اشتغال پیدا کرده اگر به قول ایشان، مثلاً بگوییم آقا یک کسی که کاسه‌ی معاذالله خمر را به دست گرفته می‌خواهد بنوشد، شارع می‌گوید هنوز نه، هنوز نمی‌گویم نهی منکر بکن، صبر کن وقتی که یک قورت زد یک جرعه‌ای خورد آن وقت به او بگو.

س: نه آن وقت به او بگو یا آن وقت منعش بکن؟

ج: منعش کن دیگر. آن موقع نهی کن.

س: ...

ج: منع عملی هم بکن دیگر.

س: یعنی منع عملی کردن ...

ج: بله. ایشان فرموده ببینید فرموده که «فهل تری من نفسک؟ لا شبهة...» فرموده که اگر هم آن را بگوییم «کان مصبّها النهی عن المنکر بعد اشتغال الفاعل به لاشبهة فی الغاء العرف خصوصیة التحقق بمناسبات الحکم و الموضوع فهل تری من نفسک أنّه لو أخذ أحدٌ کأس الخمر لیشربها بمرئی و منظرٍ من المسلم یجوز له (ل آن مسلم) التماسک عن النهی حتی یشرب جرعةً منها ثمّ وجب علیه النهی» آن موقع باید ترک بکند یا می‌گوید قبل آن هم نهی کن بگو نخور، که آن قبل آن می‌‌شود چی؟ آن نهی دفع است، آن قبلش دفع است دیگر. «و هل تری عدم وجوب النهی عن المنکر فی الدفعیات و الوجودات الصرفة الدفعیة و لعمری أنّ التشکیک فیه کالتشکیک فی الواضحات» اموری که دفعی الوجود است. این‌ها قبلش که می‌گویید نه، تا هم محقق شد که دیگر استمرار معنا ندارد پس آن‌جا اصلاً باید نهی از منکری نباشد. چون قبل از این که انجام بدهد که می‌گوید که دلیل شامل آن نمی‌شود قبل آن، باید اشتغال پیدا بکند فرض هم این است که تا اشتغال پیدا کرد این دفعیُ الوجود است دیگر، استمرار ندارد که به او بگوییم آقا دست بردار، آیا شما این را از ادله‌ی نهی از منکر واقعاً عرف این‌طور می‌فهمد که این‌جاها لازم نیست یا نه؟ پس ...

س: استمرار عرفی هم ندارد؟

ج: حالا تتمیم استدلال ایشان ...

پس بنابراین ایشان می‌‌خواهد بفرماید چی؟ همان نهی از منکر را، می‌فرماید ادله‌‌ی نهی از منکر، ولو بگوییم ظهور بدوی و اولی آن در کسی است که اشتغال پیدا کرده اما به الغاء خصوصیت می‌فهمیم کسی که هنوز هم اشتغال پیدا نکرده و می‌خواهد اشتغال پیدا بکند آن‌جا هم نهی از منکر باید کرد، نهی، همین نهی لسانی، همین که به معنای نهی است، که آن در حقیقت چه هست؟ دفع است. وقتی قبلش به او بگویی آقا نخور، این در حقیقت چه هست؟ دفع می‌شود. آن وقت یک الغاء خصوصیت دیگر این‌جا لازم داریم؛ این دفع لسانی به این شکل، بین این و دفع این که حالا با لاتشرب و این‌ها فایده‌ای ندارد باید جلوی آن را به یک نحو دیگری بگیرید. بین این دفع و دفع‌های دیگر هم الغاء خصوصیت  می‌کنیم. پس دو تا الغاء خصوصیت در طول؛ یک این که از نهی بعد الاشتغال الغاء خصوصیت  کنیم بگوییم نهی قبل الاشتغال را می‌گیرد. دو: نهی قبل الاشتغال چون واقع آن همان دفع است و منع است بگوییم حالا که این فرد از دفع و منع واجب شد فرقی بین این و بقیه نیست این‌جوری بیاییم بگوییم. این هم تقریب ثانی است. بفرمایید.

س: این که از إفعل و لاتفعل الغاء خصوصیت نمی‌کند ... آن الغاء خصوصیت به آن آسانی که همه انجام دادند إفعل و لاتفعل ... پس چطور این الغاء خصوصیتی که در واقع از آن بسیار مشکل‌تر است ...

ج: آن‌جا را احتیاط کردند ایشان در حقیقت. تا می‌شود حالا اگر نمی‌شود بله.

س: یعنی ... باید بگوییم ندارد آن دیگر، چون با این سازگار نیست؟

ج: احتیاج دارد بله اگر آن را گفتیم.

این هم بیان دیگری است که با یک تکمله‌ای که عرض کردیم این‌جا فرمودند.

س: ...

ج: نه ایشان ادله‌ی نهی از منکر را ... این را می‌دانید کلمه‌ی نهی را ایشان همان معنای لسانی می‌گیرند؛ لاتفعل، فلذا احتیاط واجب هم کردند در تحریر الوسیله که به همان لاتفعل و إفعل باید دیگر، امر آن إفعل و لاتفعل بگوییم. پس ادله‌ی نهی از منکر مال این‌جا هست. حالا ظاهر آن هم این است فرض هم داریم این را می‌کنیم که ظاهر این ادله‌ای که می‌گوید مُر بالمعروف و انه عن المنکر، جایی است که اشتغال پیدا کرده این را هم داریم فرض می‌کنیم. اما می‌گوییم چی؟ می‌گوییم عرف از این الغاء خصوصیت می‌کند. می‌گوید خصوصیت نه حالا اشتغال پیدا کرده پس بنابراین قبل الاشتغال هم باید نهی کنید، امر کنید، مثال‌هایی هم که می‌زنند همین است که صبر کنید وقتی شروع کرد به آشامیدن خمر به او بگویی لاتشرب؟ «هل تری من نفسک؟» نه، که مولا که این را گفته آن‌جا را مسلم ... پس بنابراین نهی قبل الاشتغال را شامل می‌شود.

س: قبلاً پنج مرحله شمرده بودید برای دفع و این‌ها ... بعد مرحله به مرحله پیش رفتید ولی مرحله ... در آستانه‌ی آن فعل است. که این که امام می‌فرماید این‌جا را لعمری و این‌ها، این مرحله‌ی سه هست که در آستانه‌ی انجام ... ولی مرحله‌های قبل که هنوز هیچ ... آن‌جاها را نمی‌گوید ...

ج: بله حالا این هم یک اشکالی است که اخص از مدعا می‌شود به قول شما. حالا ...

س: ...

ج: آن هم هست داخل است.

س: ...

ج: نه، امر به معروف ولی نیست.

س: ...

ج: چرا دفع عملی دارد این‌جا چون اصلاً این بحث را در کجا ایشان عنوان کردند؟ در این که باید عنب را نفروشی به کسی که می‌خواهد خمر درست بکند. که آن‌جا اصلاً حرف نمی‌خواهد بزند که، می‌گوید نفروش، چرا؟ ادله‌ی نهی از منکر این را هم شامل می‌شود که باید جلوی خمر درست کردن او را بگیری. جلوی تخمیر او را بگیری که به او نفروشی، به چه دلیل؟ به ادله‌ی نهی از منکر، چرا؟ برای این که ادله‌ی نهی از منکر شامل این هم می‌شود.

س: حاج آقا تأیید فرمایش شما، خود یدی هم الغاء خصوصیت نیاز دارد چون یدی هم وقتی قبل از این که در واقع کار را انجام بدهد یک موقع می‌زند که این کار را انجام نده یعنی به خودش منتهی بشود یک موقع با دست بینش فاصله ایجاد می‌کند.

ج: حالا بله،

س: ...

ج: حالا بله، گاهی هم البته از باب نهی از منکر ...

س: خودش منجر بشود یا من فاصله ایجاد بکنم ...

ج: بله.

س: ... ضرب و فرک و این‌ها را اشاره ...

ج: حالا آن‌ها را می‌گوییم بعداً. ببینید بله آن‌ها حالا بحث‌های دیگری دارد که حالا منع از منکر اگر گفتیم دلیل دارد اصل آن، آیا حدود و ثغور آن چه مقدار است؟ هر منع از منکری، به هر مرتبه‌ای؟ یا آن هم شرایطی دارد باز؟ هنوز شرایط آن را که بحث نکردیم آیا نهی از منکر ولو به کسر هم آره؟ ولو به جرح شدید هم آره؟ ولو به کور کردن هم آره؟ آن‌ها دیگر بحث‌های دیگری است. حالا اصل نهی از منکر و منع از منکر و دفع از منکر فی الجمله. اصل آن را دلیل داریم یا نداریم؟ که حالا به حدود و ثغور آن برسیم.

خب این‌جا پس یک الغاء خصوصیت این‌چنینی هم باید ما بکنیم. بعضی بزرگان این‌جا کأنّ مرحوم آیت‌الله مؤمن رضوان‌الله علیه در تقریراتی که از مرحوم محقق داماد رضوان‌الله علیه دارند در هامش یک عبارتی ایشان دارند که این عبارت ایشان این است «و النهیُ عن المنکر و إن کان بغرض دفع المنکر و مخالفة الغیر للمولا الا أنّ وجوب دفعهُ‌ بأزید ممِّا ینطبق علیه عنوان النهی لادلیل علیه عقلاً و نقلاً» می‌گوییم ادله‌ی نهی از منکر درست است که این برای چه هست؟ برای دفع منکر است یعنی غرض، فلسفه‌اش این است که دفع منکر بشود و آن فاعل منکر، مخالفت با مولا نکند این درست است این فلسفه‌اش هست. اما مولا، خود مولا، برای جلوگیری از این چه ترتیبی را اتخاذ کرده؟ برای انجام، برای تحقق این مطلوبش چه راهکاری را به عبادش گفته؟ راهکاری که ینطبق علیه عنوان النهی عن المنکر، گفته از این راه بروید. خارج از این راه را نمی‌دانیم شاید یک خصوصیتی دارد، یک وجهی دارد، جازم به این نیستیم که الغاء خصوصیت بکنیم. آن این راهکار را گفته. «الا أنّ وجوب دفعهِ بأزید ممّا ینطبق علیه عنوان النهی لادلیل علیه عقلاً و نقلاً» بعد همین‌جاست که می‌گوید «و یشهد لما ذکرنا أنّه لم یقل أحدٌ بوجوب الستر لشاب الحسن الوجه الذی یعلم بأنّ الغیر ینظر الیه عن شهوتٍ فلاحظ» آن‌جا باید نهی از منکر بکند یعنی به مقدمات اُخر؟ به این که از خانه اصلاً بیرون نیاید؟ یا نقاب بزند مثلاً؟ مثل موسی مبرقع که می‌گویند در اثر کثرت جمال نقاب می‌زده. فلذا موسی مبرقع به او می‌گفتند. باید این کار را بکند؟ نه. هر منع از منکری لازم نیست بلکه آن که لازم هست آن است که عنوان ... حالا اگر از ادله‌ی نهی از منکر، حالا ادله‌ی دیگری داشته باشیم سر جای خودش، از ادله‌ی منع از منکر نمی‌توانیم الغاء خصوصیت جزمی پیدا بکنیم به این که شارع بله پیش او فرقی نمی‌کند نهی از منکر یا منع از منکر به هر چیز دیگری، به هر جور دیگری ولو حالا آن جورهایی که به جرح و ضرب هم نیانجامد.

س: ...

ج: نه آن هم نه، مثلاً می‌گوید که این‌جا باید خیلی فرض کنید که منع بکند به این که تندی بکند خشونت بورزد و امثال ذلک.

س: ...

ج: نه این‌‌ها قسمتی از آن هو کردن است، نمی‌گوییم باید صبر کنید تا آن‌جا، یعنی این بیان و این دلیل را نمی‌توانیم به آن تمسک کنیم حالا شاید دلیل‌های دیگر داشته باشیم. از این راه به دلیل، یعنی لو کنّا نحن و هذا الدلیل و هیچ دلیل دیگری در مقام نبود آن دلیل عقلی هم اصلاً نبود چون فی الجمله آن‌جا را قبول کردیم به این جهت به ادله‌ی نهی از منکر بخواهیم ظاهر ادله‌ی نهی از منکر، همان‌جور که حالا تسلّم کردند این است که اشتغال پیدا کرده.

این هم بیان دوم و مایتعلّق به.

س: ...

ج: الغاء خصوصیت از نهی.

س: ...

ج: نه، می‌گویند نمی‌شود رفت.

س: ...

ج: از این دلیل، ببینید آن چیز دیگری است که شارع آن‌جا هم حکم دارد اما از این که فرموده است که نهی از منکر بکن که ظاهر آن این است که منکری دارد انجام می‌شود می‌گوید به او بگو نکند، پس دارد فرض می‌‌کند کسی منکری را اشتغال پیدا کرده اما اگر کسی هنوز اشتغال پیدا نکرده حالا باز اشتغال پیدا نکرده همان‌طور که ایشان فرمودند مراتبی دارد. یک وقت هست که در آستانه‌ی انجام‌ دادن آن هست. حالا آب، آن کاسه را دست گرفته و تا لب دهانش هم آورده ولی هنوز نیاشامیده ...

س: عرفاً اشتغال است این.

ج: این‌ها اشتغال نیست.

یا این که نه مقدمات بعیده است احتمال یا می‌دانیم این روزهای بعد و در آتیه شاید چنین قصدی در قلبش مثلاً منقدح بشود آن‌جا را هم می‌گیرد؟ این‌قدر الغاء خصوصیت بخواهیم بکنیم. البته به حد ظهور رسیدن و حجت شرعی درست شدن آن، و الا امر مستبعد آن‌چنانی هم نیست که ما بخواهیم بگوییم حتماً این‌جوری نیست اما باید جزم به این طرف هم پیدا بکنیم که چنین الغاء خصوصیتی وجود دارد تا بتوانیم بگوییم.

حالا این دو تقریب. تقریب سه و چهار و پنج هم هست که ان شاء‌الله فردا.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

Parameter:17026!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 9
تعداد بازدید روز : 164
تعداد بازدید دیروز :655
تعداد بازدید ماه جاری : 6825
تعداد کل بازدید کنندگان : 795127