18 مرداد 1402 | 23 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 089

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

فراز دیگری از بیانیه‌ی رهبری معظم. بعد از این که آثار و برکات انقلاب را برشمردند البته عمده‌ی آن‌ها، نه همه‌ی آن‌ها را، می‌فرمایند که «جوانان عزیز این‌ها بخشی محدود از سرفصل‌های عمده در سرگذشت چهل ساله‌ی انقلاب اسلامی است. انقلاب عظیم و پایدار و درخشانی که شما به توفیق الهی باید گام بزرگ دوم را در پیش‌برد آن بردارید. محصول تلاش چهل ساله اکنون برابر چشم ماست کشور و ملتی مستقل، آزاد، مقتدر، باعزت، متدیّن، پیشرفته‌ی در علم، انباشته‌ی از تجربه‌هایی گران‌بها، مطمئن و امیدوار، دارای تأثیر اساسی در منطقه و دارای منطق قوی در مسائل جهانی. رکورددار در شتاب پیشرفت‌های علمی، رکورددار در رسیدن به رتبه‌های بالا در دانشگاه و فناوری‌های مهم از قبیل هسته‌ای، سلول‌های بنیادی و نانو و هوا- فضا و امثال آن، سرآمد در گسترش خدمات اجتماعی، سرآمد در انگیزه‌های جهادی میان جوانان، سرآمد در جمعیت جوان کارآمد، و بسی ویژگی‌های افتخارآمیز دیگر که همگی محصول انقلاب و نتیجه‌ی جهت‌گیری‌های انقلابی و جهادی است. و بدانید که اگر بی‌توجهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه‌هایی از تاریخ چهل ساله نمی‌بود که متأسفانه بود و خسارت‌بار هم بود، بی‌شک دست‌آوردهای انقلاب از این بسی بیش‌تر و کشور در مسیر رسیدن به آرمان‌های بزرگ بسی جلوتر بود. و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمی‌داشت.»

خب قهراً در میان جوان‌های این مرز و بوم که مخاطب رهبری معظم هستند جوان‌های فاضل و باانگیزه و بااستعداد و بااخلاص حوزویان باید گفت که مخاطب ویژه هستند. چون همان‌طور که انقلاب در حدوث آن بر عهده‌ی حوزه‌های علمیه بوده و محرک اصلی و باعث اصلی در حقیقت حوزه‌های علمیه بودند به رهبری یک شخصیت بزرگ حوزوی مرحوم امام امت رضوان‌الله علیه و مراجع عالی‌قدری که در آن زمان همین راه را تشخیص داده بودند و همکاری فرمودند و هم‌یاری فرمودند و مردم باوفا، در ادامه هم باز این مهم بر دوش حوزه‌های علمیه و جوان‌ها و فضلای حوزه‌های علمیه هست. امروز قهراً سؤالات فراوانی، خواسته‌های فراوانی از حوزه‌های علمیه وجود دارد. که می‌خواهند بگویند که اسلام در حیطه‌های مختلف زندگی و مسائل مختلف زندگی چه آموزه‌هایی دارد چه راهنمایی‌هایی فرموده، خدای متعال چه خواسته‌هایی دارد از بشر، و تمام این ساحت‌ها چشم‌های عالمیان به حوزه‌های علمیه دوخته است و حوزه‌های علمیه هم اگر بخواهند پاسخ این سؤالات را بدهند که این‌ها واجب کفایی است. قهراً بدون زحمت، بدون علم‌اندوزی، بدون مجاهدت علمی میسّر نخواهد بود، این امر مسلمی است. و هر روز که بر حوزه‌های علمیه می‌گذرد کار مشکل‌تر می‌شود. از یک جهت آسان‌تر می‌شود. این ابزارها و نرم‌افزارهایی که بحمدالله بوجود آمده چقدر وقت اساتید و بزرگان و علمای سابق را همین‌ها می‌گرفتند برای تتبّع‌های خودشان، و این‌ها بحمدالله الان هموار شده، ولی از طرف دیگر تراکم افکار شده و قهراً مطلب را از بین آن‌ها درآوردن و جواب همه را انسان بتواند بدهد و همه‌ی استدلال‌ها را ببیند و امثال این‌ها که خیلی جاها لازم هست کار را مشکل‌تر کرده. بنابراین حقیقتاً یک جهاد علمی و یک انقلاب علمی لازم است که در حوزه‌های مبارکه ان شاء‌الله بوجود بیاید و آن بر دوش امثال شما فضلای جوانی است که ان شاء‌الله به یاری خدای متعال. و من عرض می‌کنم به این که بالاخره این که می‌گوییم مجاهده می‌خواهد یک بخشی از آن بخاطر این است که امروز یک مقداری اداره‌ی زندگی مشکل‌تر از قبل شده به خاطر این که بالاخره خواسته‌ها بیش‌تر شده و الا ما که بالاخره پدر ما روحانی بودند و در خانه‌ی روحانی به دنیا آمدیم و بزرگ شدیم و با علما و بالاخره روحانیت از اول آشنا بودیم می‌دانیم که چه زندگی‌های صعب و مشکلی داشتند. من آن روز حساب می‌کردم مثلاً پدر ما هفت منزل عوض کردند، هر جایی، این‌جا اجاره بنشین، بعد ... آن‌جا اجاره بنشین، که والده‌ی ما می‌گفتند ایشان پاهایش تاول می‌زد برای این که هی می‌گشت برای این که یک خانه‌ای پیدا بکند، آن هم خیلی جاها حالا ما این قدر مشکل نداشتیم ولی می‌شنیدیم که موجرهایی که خیلی سخت‌گیری می‌کردند. و امثال این‌ها. ما مدرسه که می‌رفتیم واقعاً مشکل بود برای خیلی‌ها، که مثلاً ماهی هفت تومان ما شهریه می‌دادیم. هفت تومان، مدرسه‌ی ملی می‌رفتیم، مدرسه‌ی دولتی نمی‌گذاشتند برای این که جهات مذهبی بهتر در آن مراعات می‌شود همین هفت تومان مثلاً مشکل بود. بنابراین آن وقت هم مشکل بود اما تحمّل آن آسان‌تر بود. چون «البلیة اذا عمّت هانت» معمول آدم‌ها هم در همین حدود بودند و این‌ها، از این جهت. حالا امروز بالاخره تشریفات و امثال ذلک زیادتر شده مشکل‌تر است. ولی در عین حال همان‌ها با همان مشکلات آن‌چنان تمام اوقات‌شان ... من یادم هست که با مرحوم والد درس مرحوم امام می‌رفتیم مسجد سلماسی و بعدش می‌آمدیم مسجد بالاسر درس مرحوم آقای بروجردی، من آن وقت مثلاً پنج شش سال‌ام بود هفت هشت سالم بود که با مرحوم ابوی می‌رفتیم درس، هنوز مدرسه نمی‌رفتم، می‌شد با ایشان بروم درس، من که حرف‌ها را نمی‌فهمیدم که، که حالا امام چه می‌فرمایند. اما این اصالة الاطلاق، اصالة العموم، این چیزها را در گوشم می‌خواند این واژه‌ها به گوش من می‌خورد که ... ایشان هم خیلی با حرارت و با حماسه صحبت می‌کردند. من وقتی درس تمام می‌شد این کوچه‌ی سلماسی، کوچه‌ی آقازاده تا حرم مطهّر، مشحون از طلاب بود. به خاطر این که این درس که تمام می‌شد درس ایشان هم درس پرجمعیتی بود تا حرم مطهر که درس‌های دیگر و درس آقای بروجردی و درس بزرگان دیگر می‌رفتند این قسمت هم ... من وقتی درس تمام می‌شد با ابوی همان‌طور که می‌آمدم می‌دیدیم که همان حرف‌هایی که در درس به گوشم می‌خورد از اصالة الاطلاق و اصالة العموم و از این‌جور حرف‌ها، این طلبه‌ها هم که در مسیر دارند می‌آیند همه‌اش همین حرف‌ها را با هم می‌زنند. یعنی همّ‌ و غمّ این‌ها همین بود. که آن بحث چه شد؟ نتیجه چه شد؟ همان حرف‌ها را دنبال می‌کردند این بود که ملا از در آن درمی‌آید دیگر. این متأسفانه این کمرنگ شده که دنبال بحث باشند. حالا کارهای مختلف تمرکز را از بین می‌برد. من عرض می‌‌کنم که یکی از مجاهده‌های امروز در راه خدای متعال همین است که انسان مچاهده باید بکند و بیش‌تر وقتش را ان شاء‌الله برای آن‌هایی که این استعداد را دارند این قابلیت را در خودشان می‌بینند در مباحث علمی صرف بکنند و کارهای جانبی، آن‌ها هم گرچه برای آن‌ها فضیلت هست، آن‌ها هم کارهای لازمی است اما در باب تزاحم الان وضعیت جوری است که ما نیاز داریم به ملا و آدم‌های برجسته‌ی باسواد. آن‌هایی که می‌توانند ان شاء‌الله در این راه گام بردارند. ان شاء‌الله این یک پاسخی است از ناحیه‌ی حوزه به ندای رهبری، همان‌طور که ایشان از سایر جوان‌های مملکت هم، هر کدام در هر حوزه‌ای که هستند و دارای استعداد هستند این تقاضا را ایشان دارند.

خب امروز یک‌قدری بیش‌تر صحبت کردیم راجع به این.

بحث در روایاتی بود که از آن روایات استفاده می‌شد که بیع عنب و امثال آن به کسی که او را در تخمیر و کار حرام استعمال می‌کند و به کار می‌گیرد جایز است. بلکه در غیرواحدی از روایاتش بود که خود ائمه علیهم السلام می‌فرمودند ما عنب‌مان و تمرمان را می‌فروشیم به کسی که می‌دانیم آن کار را خواهد کرد. و به این ادله استدلال می‌شود بر این که هم دفع منکر واجب نیست و منع از منکر واجب نیست و هم اعانه‌ی بر اثم لابأس به. چون هر دو عنوان در این‌جا وجود دارد این فروش این عنب به چنین آدم‌هایی هم عنوان اعانه‌ی بر اثم در این‌ جاها وجود دارد و هم این که قهراً دفع منکر نشده، منع از منکر نشده این‌جا مثلاً وجود دارد، این استدلال. در جواب از این استدلال یک راه این است که گفته می‌شود این روایات بالمره مضامین خودش قابل عمل نیست و به ادبیات دیگری گفته می‌شود که این روایات یا مخالف حکم عقل است بتّی است و یا این که مخالف با سنت قطعیه است. این که امام فرمودند مخالف با حکم عقل است، مخالف با کتاب است، مخالف با سنت مستفیضه است. ادبیات دیگر این بیان این است که گفته می‌شود که این روایات مخالف با سنت قطعیه است. سنت قطعیه یعنی ادله‌ی شرعیه‌ای که از نظر سند مقطوع است مثل کتاب. یا اخبار متواتره‌ی مسلّمه. اگر یک خبری مخالف باشد با سنت قطعیه، آن خبر حجت نیست. یکی از شرایط حجت خبر واحد این است که مضمون آن مخالف با سنت قطعیه نباشد. این هم یک ادبیات دیگری است که در این باب به کار برده می‌شود، اگر به توشته‌ها و فرمایشات محقق خوئی نگاه کرده باشید جا به جا ایشان در فقه می‌فرماید این روایت مخالف سنت قطعیه است پس شرط حجیت خبر واحد را ندارد؛ حجت نیست. این روایت هم قد یقال که این‌‌جوری است.

اما مخالف حکم عقل است که ایشان می‌فرمایند به این ضرورت، به این جهت آن، چون بحث، در بحث اعانه‌ی بر اثم بوده، ایشان می‌فرمایند که به ضرورت عقل مستنکر است و قبیح است که انسان کمک کند به کسی که دارد مخالفت با مولا می‌کند، در آن مخالفتش او را کمک کند، در آن مخالفتش، آن حیث مخالفتش بیاید او را کمک بکند. فقط این نیست که انسان خودش مخالفت با شارع اگر بکند با مولا بکند قبیح است، عقل می‌گوید اگر خودت مستقیماً مخالفت نمی‌کنی اما این آدمی که می‌خواهد مخالفت بکند، می‌خواهد یک محقون الدمی را، انسان محترمی را بکشد شمشیر را بدهی دست او. او بخواهد فرار بکند، بروی در را قفل کنی که نتواند فرار بکند. و هکذا و هکذا، آیا عقل نمی‌گوید؟ این کمک به قاتل، به کسی که می‌خواهد مخالفت با شارع بکند عقل لایحکمُ بقبحه؟ قطعاً حکم به قبح می‌کند. پس بنابراین اعانه‌ی بر اثم این قبیحٌ عقلاً بلاعیبٍ و لااشکال، بلکه این ایشان می‌فرمایند که در مجامع بشری هم همین‌جور است، در قوانین بشری هم در دنیا همین‌طور است. شریک جرم، کسی که کمک کرده همین‌جور است. الان یک قوانینی چند وقت پیش‌ها آمده بود برای چیز ... کسی که مثلاً ماشینش را اجاره بدهد به گروه‌های کذایی که مثلاً اجناس‌شان را یا آن مواد منفجره‌ی خودشان را جا به جا می‌کنند. وانت دارد مثلاً وانتش را اجاره می‌دهد البته وقتی که می‌داند؛ می‌داند این‌ها چنین آدم‌هایی هستند. ولی پول خوبی می‌دهند می‌گوید باشد. برمی‌دارد مواد منفجره‌ی آن‌ها را از این‌جا حمل می‌کند آن‌جایی که آن‌ها بنادارند که مثلاً در آن‌جا انفجار بکنند. یا همین‌طور موارد مختلفی که بندهای مختلف هم، مواد مختلفی داشت، آدم‌هایی که می‌آیند به یک نحوی کمک می‌خواهند بکنند. در قوانین دنیا این‌جوری است که تصویب کردند که یک چنین آدم‌هایی مجرم هستند پس الاعانةُ علی الجرم و علی المجرم نفسُها جرم، این اعانت بر جرم که می‌کند جرم دیگری، خود این اعانت هم خودش جرم است در نظر عقل و قبیح است. این ادعای حضرت امام قدس سره هست بعضی از فقهای دیگر هم این را قبول دارند این یک فتوا. پس این روایات قهراً مخالف با این حکم عقل می‌شود. این از این جهت، از طرف دیگر می‌فرمایند ...

س: ...

ج: چرا مفصل این‌ها بحث شده بله. دیگر این‌ها مربوط می‌شود به باب اعانه، آن‌جا بحث مکاسب محرمه، این مسلّم صدق ... حالا یک بحثی آن‌جا شده که آیا در صدق اعانه قصد لازم است یا قصد لازم نیست؟ علم لازم است یا علم لازم نیست؟ آیا در صدق اعانه‌ی بر اثم باید آن معان‌ٌ علیه انجام بشود یا اگر انجام هم نشد این صدق می‌کند اعانه، مثلاً این شمشیر را بگذار در دستش که او را بکشد، یک مانعی پیش آمد نتوانست بکشد. یا آن جاخالی داد مثلاً آن فرار کرد. آیا این شمشیر دادن باز هم اعانة است یا وقتی اعانة می‌شود که آن کشتن محقق بشود از ناحیه‌ی او؟

س: ...

ج: سبب باز فرق می‌کند.

این بحث‌هایی است که در آن‌جا از نظر موضوع‌شناسی و این که آیا صدق اعانة ... منتها ما در حکم عقلی دائرمدار این نیستیم که صدق اعانة لغوی ... چه می‌شود؟ در نصوص شرعیه است که اگر او باشد این اعانة آورده اما در حکم عقل که روی واژه نمی‌برد، روی یک واقعیتی می‌برد. و روی مفهوم نمی‌برد روی واقع می‌برد آن واقع را می‌گوید که قبیح است یا قبیح نیست. و در تمام این موارد، حالا به قول ایشان امام در یک جایی هم در کلمات شریف‌شان هست که ولو صدق اعانة هم نکند ولی عقل می‌گوید که این قبیح است. ما به لفظ شرع که نمی‌خواهیم تمسک کنیم به روایت الان تمسک نمی‌کنیم به آیه که تمسک نمی‌کنیم ما داریم حکم عقل را محاسبه می‌کنیم در حکم عقل دائرمدار صدق واژه‌ی اعانة نیستیم. بعضی از این اقسام هم، در همین مثال‌ها و امثله هم ولو صدق اعانة لغویه نکند اما عقل می‌گوید که این قبیح است و ...

س: ...

ج: حالا می‌رسیم به این‌ها، عقل نمی‌گوید که چه مدنظر است. ما داریم عقل را مثال می‌زنیم. آقا به شارع کار نداریم الان، به خود عقل کار داریم که مدرک عقل عملی چه هست؟ کار نداریم که شارع مقدس چه می‌فرماید الان، می‌خواهیم بدانیم که مدرک عقل عملی چه هست؟ می‌گوید که مدرک عقل عملی این است که این‌جور چیزها قبیح است بی‌احترامی به مولاست. خروج از رسوم عبودیت نسبت به مولاست و امثال این‌ها. این ...

 پس از یک طرف ما می‌بینیم ایشان می‌فرمایند این روایات، با این حکم جزمی، بتّی، عقلی منافات دارد.

دو: با کتاب خدا منافات دارد. چرا؟ خود ایشان فرمود خدا فرموده «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان‏» (مائده، 2) تعاون بر اثم و عدوان نداشته باشید. آن وقت یک تحقیق مفصّلی ایشان دارند که این‌جا ولو واژه‌ی تعاون به کار برده شده و باب تفاعل است و بین اثنین است اما معنای این به آن بیاناتی که ایشان می‌فرمایند اعانه را شامل می‌شود. پس بنابراین آیه‌ی شریفه هم دارد می‌فرماید نهی می‌کند از اعانة بر اثم. آن وقت می‌شود گفت اعانه‌ی بر اثم حرام است؟ آیه دلالت ... سند که قطعی است. پس این روایات به آن ادبیات می‌شود مخالف سنت قطعیه. و آیا می‌شود این اعانة بر اثم که خدا این‌جا نهی فرموده بالاخره یا نهی او تنزیهی است یا تحرمی است هر کدام از آن‌ها باشد آیا می‌شود گفت ائمه علیهم السلام این منهیٌ عنه قرآن را انجام می‌‌دادند؟ آن هم همه‌ی آن‌ها؟ نفرموده من، ما. می‌شود این را قبول کرد؟ پس با این هم مخالفت دارد علاوه بر این که از در همین مخالفت با اصول مذهب که عصمت ائمه علیهم السلام است و این مقام والای آن‌ها که آن‌ها مرتکب منهیات شارع نمی‌شوند ممکن است که ترک مستحب گاهی بفرمایند بخاطر یک تزاحم‌هایی که وجود دارد یا حتی مکروه مزاحم با یک مکروه اهم یا یک چیز دیگری ممکن است این‌ها قواعد شرعیه و عقلیه است ولی مقام آن‌ها بالاتر از این حرف است که همین‌جوری بیایند یک مکروهی را انجام بدهند حتی یک مستحبی را که مزاحم ندارد ... ترک بکنند این ...

و هم‌چنین این روایات با روایات مستفیضه‌ی وارده‌ی بر خصوص خمر، که حارس و عاصر و حامل و همه‌ی این‌ها و مشتری و بایع و و و و ده تا طایفه، این‌ها در آن روایات ملعون خدا در بعضی از آن‌ها، ملعون پیامبر در بعضی از آن‌ها، این با این روایات هم سازگاری ندارد. ایشان فلذا می‌فرمایند که این روایات وارده‌‌ی در ... که ظاهر آن مجوّزه هست. این‌ها برای دو طایفه هستند یک طایفه از آن‌ها یک‌جورهایی شاید بشود توجیه کرد. مثلاً یکی این که حضرت فرمودند عیب ندارد یعنی از نظر وضعی معامله باطل نیست. ولی حرام است. یعنی نقل و انتقال حاصل می‌شود اما کار حرام داری انجام می‌دهی. همان مکاسب محرمه می‌شود.

س: ...

ج: نه به دو طایفه تقسیم کردند روایات مجوزّه را. قسمتی از روایات مجوزّه روایات مجوّزه‌ای است که قابل توجیه ولو به سختی هست، به سختی، و آن غیر از این روایاتی است که می‌گوید ... به یک جوری ممکن است که بله همه‌اش خلاف ظاهر است، خیلی تکلّف‌آمیز است ولی بخاطر مثلاً این قرائن مسلّمه می‌آییم این تکلّف‌ها را، این خلاف ظاهرها را در آن‌ها مرتکب بشویم کما ارتکب بعض الاصحاب، مثل مقدس اردبیلی رضوان‌الله علیه، غیر ایشان، در بعضی از این روایات آمدند یک توجیهات این‌جوری فرمودند.

یا مثلاً یک توجیه در بعضی از روایات دارد که می‌گوید بِعهُ، می‌گوید ضمیرش برنمی‌گردد به این عصیر، برمی‌گردد به آن، اشکال ندارد بگوییم به آن اصل نه به این آدم‌ها. یک خلاف ظاهرهای این‌جوری مثلاً مرتکب بشویم. ولی می‌فرمایند قسم دوم از این روایات، همین روایاتی است که توجیه‌پذیر نیست اصلاً، همین‌هایی که می‌گویند ائمه می‌فرمایند ما می‌فروشیم و این‌ها. این‌ها دیگر توجیه‌پذیر نیست. چون این‌ها توجیه‌پذیر نیست و یردّ قهراً علمُها الی اهله و تلک ... این‌جا دارد «فتلک الروایات بما أنّها مخالفةٌ للکتاب و السنة المستفیضه و بما أنّها مخالفة لحکم العقل کما تقدّم» مطلب را ادامه دادند خبر آن نیامده چون تفصیل داده شده «بما أنّها مخالفةٌ لِ این‌ها، لِ این‌ها، لِ این‌ها، بخاطر این حرف و آن حرف و آن حرف، «فیرّد علمها الی اهله» چنین چیزی لازم دارد که در آخر آن ...

س: ...

ج: گفتم آن هم خیلی بعید است دیگر، آن‌ها را فرمودند که بعید است.

این فرمایش امام قدس سره.

س: ...

ج: وقتی شرایط حجیت ندارد بله دیگر.

س: ...

ج: بله دیگر، ما بحث حجیت خبر واحد، ببینید این‌جا مقدسی نباید گل بکند باید ببینیم که خبر واحدی که خود آن‌ها فرمودند که حجت است چه خبر واحدی است؟

س: ...

ج: بله مخالف کتاب خدا اگر باشد همین‌طور است. إنّما الکلام در صغرای این حرف است.

پس سه ادعا این‌جا وجود دارد. یک: مخالفةٌ لحکم العقل. دو: مخالفةٌ لکتاب‌الله. سه: مخالف با سنت مستفیضه است. این و چهارم را هم بگوییم، چهارم هم مخالفت با اصول مذهب و معارف مسلّمه نسبت به ائمه علیهم السلام و معصومین دارد.

س: ...

ج: خود ائمه گفتند که نگویید، برگردانید به ما، شاید ...

س: ...

ج: بله، در روایات هست که اگر به شما رسید چنین چیزی، این را به ما برگردانید، حالا یا ما می‌گوییم این را غلط گفتند یا می‌گوییم دروغ گفتند یا می‌گوییم اشتباه کردند یا توضیح می‌دهیم برای شما. آن ادب ما، که خودشان فرمودند این حرف‌هایی که از ما نقل می‌شود این نیست که حرف ما با این که گفته می‌شود که حرف امام صادق سلام‌الله علیه است ما معاذالله این را بخواهیم دور بیاندازیم، نه. می‌گویم حرف امام صادق است الان با آن‌ها جور درنمی‌آید ما یردّ الی خودشان، که یا خودشان بفرمایند که حرف ما نیست. یا اگر حرف آن‌ها هست توجیه آن را بفرمایند که این چه هست.

س: ...

ج: بله دیگر، قهراً چه می‌شود؟ قهراً این ادله‌ی مجوزّه از بین اگر رفت، ما باید طبق قواعد دیگر عمل بکنیم و طبق آن استنباط بکنیم دیگر.

س: ...

ج: این‌جاها ببینید بله، این‌جاها این که ما فرض کنیم در تمام این موارد، آن که دیگر ایشان فرمودند در تمام موارد بخصوص این امور اعتباریه یک مصلحت مهمه‌ی فائق بر آن‌چه که بر خلاف عقل است و بر خلاف کتاب و سنت است وجود داشته، علاوه بر این که این مسئله‌ی عقلیه کأنّ در نظر شاید آن بزرگان منجّزه است نه معلّقه، بنابراین نمی‌شود.

س: ...

ج: حالا شما شاید می‌فرمایید.

س: ...

ج: لاریب، هیچ تعلیقی هم در کلمات‌شان نیاوردند برای این. حالا این فرمایش ایشان است.

س: ...

ج: کدام امام؟

س: ...

ج: جواب امام هم که گفتم چه هست؟ این فرمایشی که شما دارید می‌فرمایید ایشان تحقیق کردند فرمودند تعاون بر اعانة هم صادق است. لغةً و عرفاً و با مطالبی که نقل کردند ایشان اثبات می‌کنند به حسب بیان خودشان که این‌جا اعانة، مقصود از تعاونوا در اعانة هم صادق است. این فرمایش ایشان. ما اگر بخواهیم تفصیلاً این‌ها را بحث بکنیم که ایشان فرمودند این می‌شود همان بحث‌های اعانه و مکاسب محرمه و حرف‌ها را باید همه بیاوریم این‌جا عرض بکنیم. بخاطر این که طولانی نشود و این فرصت حالا هم آخر سال است این‌قدر نداریم، آن یک خلاصه‌ای من عرض می‌کنم که در مقابل فرمایش ایشان، شیخنا الاستاد در ارشاد الطالب قدس سره، فرموده است که ... این هم مال آن زمان‌هایی است که ایشان خیلی شیفته‌ی امام رضوان‌الله علیه بود در درس، دامت شوکته با این تعبیرات مطالب را نقل می‌کرد. این‌جا هم می‌فرماید «اقول الظاهر أنّه الشتبه علی هذا القائل الجلیل مسئلةُ منع الغیر عن المنکر الذی یُرید فعله و مسئلة اعانةُ الغیر عن الحرام» حاصل فرمایش ایشان که بعد مطالعه می‌فرمایید در ارشاد الطالب این است که هم می‌خواهد بفرماید که این روایت نه مخالف حکم عقل است نه مخالف کتاب است، مخالف سنت را هم ظاهراً بیان نکردند. ندیدم یعنی به چشمم نخورد که ایشان ... اما چرا مخالف کتاب نیست؟ اشکال مبنایی کردند نه بنایی. فرمودند «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان‏» تعاون حرام است موافقاً لإستادشان مرحوم آقای خوئی قدس سرهما که ایشان می‌فرمایند اعانه حرام نیست تعاون حرام است. و تعاون فرق آن با اعانه این است که تعاون این است که دو نفر یا بیش‌تر کمک‌کار هم بشوند همدیگر را کمک بدهند با هم‌دیگر یک فعلی را ایجاد کنند. مثلاً با همدیگر کمک می‌کنند مسجد را خراب می‌کنند. وقتی مسجد امام را خراب می‌کردند این طرفی که سرداب دارد و این‌ها، ما بچه بودیم این‌جاها مدرسه می‌رفتیم رد می‌شدیم. داشتند خراب می‌کردند به این کارگرها بعضی‌‌ها رد می‌شدند می‌گفتند کارتان به جایی رسیده مسجد خراب می‌کنید؟ شوخی می‌کردند با آن‌ها. چند نفر با هم بشوند این را می‌گویند تعاون. اما اگر نه کار از یک نفر سر می‌زند این چوب را می‌دهد دستش، شمشیر را می‌دهد خودش که می‌رود عقب. این را به آن اعانه می‌گویند تعاون نمی‌گویند. این ...

س: ...

ج: در عرب نمی‌گویند. عجم‌ها بگویند فایده‌ای ندارد. عرب‌ها نمی‌گویند.

س: اتفاقاً عرب‌ها می‌گویند.

ج: کمکش کردیم. تعاونوا، در جایی که با همدیگر کمک کنند یک کاری را انجام بدهند درست است.

س: ...

ج: نه

س: ...

ج: آن تسبیب است غیر از اعانه است. باب اعانه با باب تسبیب فرق می‌کند یعنی کلّ تسبیبٍ اعانه ممکن است که باشد ولی هر اعانه‌ای تسبیب نیست.

حالا این را این‌جا فرموده ایشان ...

«و التعاون علی الاثم عبارةٌ عن أجتماع اثنین أو اکثر علی ایجاد الحرام کما إذا اجتمع جماعة علی هدم مسجدٌ أو قتل شخصٍ أو غیر ذلک ممّا یکون فیه، کلّ بعضٍ معیناً للبعض الآخر فی تحقیق ذلک العمل، و اما إذا کان الحرام صادراً عن الغیر فقط و الذی بفعلُه هذا الشخص، دخیلٌ و مقدّمهٌ للحرام الصادر عن ذلک الغیر کما إذا أعطی الخشب لمن یُرید صنع آلة القمار أو الغناء و هذه إعانةٌ علی الاثم و لا دلالةَ فی الآیة المبارکة علی حرمتها» این طایفه از فقها که مرحوم محقق خوئی باشد، مرحوم شیخنا الاستاد باشند و بعض دیگر، این‌ها می‌گویند باب تعاون غیر از باب اعانه است بنابراین آیه‌ی شریفه اعانة را حرام نکرده. این روایات که می‌گوید اشکال ندارد بفروشی به آن‌ها یا ائمه می‌گویند ما فروختیم، تعاون که نکردند اعانه کردند، اعانه لاحرمة فیه کتاباً، پس آیه بر این دلالت نمی‌کند. این جواب که ایشان دادند به امام جوابٌ مبنائیٌ، امام اصلاً قبول ندارد فلذا آن‌جا معطّل شده ایشان و بحث کرده لغةً و قرائن آورده که نه تعاونوا شامل اعانه هم می‌شود. ایشان به این مطلب توجه دارد و بر این مقام برآمده که اثبات کند که اعانه هم در این‌جا صادق است.

و اما این که چرا مخالف حکم عقل نیست؟ چیزی که ایشان این‌جا فرموده است این است که آن که عقل ما درک می‌کند این است که اگر یک کسی دارد یک کار حرامی را، خلافی را، قبیحی را دارد انجام می‌دهد و ما می‌توانیم جلوی او را بگیریم اگر جلوی او را نگیریم این قبیح است و ما به این ملتزم هستیم، این درست است. عقل این‌جا حکم می‌کند که باید جلوی او را بگیری، اگر جلوی او را نگیری کار قبیحی انجام دادی نسبت به مولا، چرا بی‌تفاوت هستی؟ می‌توانی جلوی او را بگیری، جلوی او را بگیر. پس منع از منکر، دفع منکر قبول داریم عقل می‌گوید این لازم است. البته باید به این نکته توجه کنیم که کجا ترک منع، یا ترک دفع صادق است؟ آن‌جایی که کار منحصر باشد به این فعل این شخص، اما اگر کار منحصر به این شخص نیست این انجام ندهد دیگران انجام می‌دهند و این‌جا اگر دفع نکند این‌جا نمی‌گویند تَرَک الدفع، مثلاً ایشان می‌گویند که یک دزدی مثلاً می‌خواهد بیاید چکار کند؟ می‌خواهد یک پلکان بخرد برای این که از خانه‌های مردم برود بالا، حالا این مغازه پلکان دارد آن مغازه هم پلکان دارد آن مغازه هم پلکان دارد. این حالا آمده بخرد این هم می‌داند که این دزد است این هم دارد می‌خرد برای این که این استفاده را از آن بکند، می‌گوید حالا اگر من نفروشم، آن‌ها که اصلاً نمی‌شناسند که این دزد است می‌رود از آن‌ها می‌خرد یا می‌دانند و به این حرف‌ها اعتنایی ندارند آن‌ها دنبال پول هستند این‌جا اگر بفروشد نمی‌گویند خیلی کار غلطی کردی، دفع منکر نکردی، منع منکر نکردی، اما اگر دکان منحصر در این باشد و پلکان‌دار منحصر در این باشد بله، ایشان می‌گویند ما این را قبول داریم. این‌جا این قبح درست است اما اعانه‌ی بر اثم، این عقل حکم نمی‌کند هیچ دلیلی بر آن نداریم. پس اشتبه بر قائل جلیل این مورد به آن مورد، آن‌جایی که درست است و عقل حکم به قبح آن می‌کند کجاست؟ این است که منع منکر نکنیم، دفع منکر نکنیم آن هم جایش را گفتیم کجاست؟ این‌جاست که عقل این حرف را می‌زند. اما آن‌جایی که این‌چنینی نیست اعانه می‌کنیم نه عقل چنین حرفی را نمی‌زند که این قبیح است. این فرمایشی است که ایشان در مقابل فرمایش امام، نه یک قرینه‌ای اقامه کرد، نه یک ادعای صرفی کردند. این‌جا را قبلول داریم امام هم که این‌جا را قبول دارند. ایشان علاوه بر این‌جا اشتباه نشده بر ایشان، خلط نفرموده ایشان، ایشان می‌فرمایند که عقل حکم می‌کند باید منع کنی، هم دفع کنی، این را عقل می‌گوید. علاوه بر این اعانه را هم عقل می‌گوید که چه هست؟ می‌گوید قبیح است و برای این منبّهاتی اقامه کردند شما اگر بخواهید این را رد کنید باید چکار کنید؟ باید جواب منبّهات را بدهید جواب آن استدلا‌ل‌ها را بدهید. هیچ،‌ فقط همین گفته نه ما دلیلی بر این پیدا نکردیم. دلیلی پیدا نکردیم این بحث علمی این‌‌جا نشده فقط ادعا شده که ما قبول نداریم. ما باید حالا به وجدان‌مان مراجعه کنیم. پس این فرمایش امام هم که در این‌جا فرموده است که اعانه قبیحٌ و آن منبّهات را ایشان برای آن می‌آورد. این‌جا فقط چیزی که من می‌خواهم عرض بکنیم این است که این سؤال مهم است که ما ببینیم با این سؤال آیا قبح آن تعلیقی است یا تنجیزی است؟ اگر بگوییم اعانه خود مولا ... چرا می‌گوییم اعانه قبیح است؟ چون یک بی‌احترامی به مولاست. این دارد می‌خواهد هتک مولا را بکند، ما کمکش کنیم، می‌خواهد بی‌احترامی به مولا بکند ما کمکش کنیم. حالا اگر خود مولا به من بگوید که تو کار نداشته باش، یا به او بگوید، اگر خود مولا گفت دیگر قبحی نداریم. پس قبح آن تعلیقی هست بنابراین ما از مرحوم امام قدس سره این را می‌پذیریم که ولو این اعانه‌ی بر اثم هم قبیحٌ و فرمایش استاد که فرموده نه این‌جوری نیست فقط تعاون این‌جوری هست، این این‌جوری نیست، این را نمی‌پذیریم اما عرضی که می‌کنیم این است که آیا این قبح آن تعلیقی است یا ... اگر قبح آن تعلیقی بود پس با روایات مجوّزه منافاتی پیدا نمی‌کند همان معلَّمٌ علیه آن دیگر حاصل نیست شارع دارد اذن می‌دهد. روی مصالحی که خودش می‌داند اذن داده، دارد اذن می‌دهد. بنابراین جواب آن حکم عقلی را، قبح عقلی را به این شکل ممکن است بدهیم که هذا تعلیقیٌ، و لااقلّ اگر جزم نداشته باشیم که این حکم عقل تعلیقی است جزم به این که این حکم عقل تنجیزی هم هست نداریم. وقتی که نداشتیم پس بنابراین برای رفع ید از روایات مجوّزه این بیان را نمی‌توانیم قبول بکنیم. و للکلام تتمّةٌ ان شاء‌الله فردا.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

Parameter:17032!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 2
تعداد بازدید روز : 416
تعداد بازدید دیروز :7
تعداد بازدید ماه جاری : 541
تعداد کل بازدید کنندگان : 788842