21 مرداد 1402 | 26 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

طهارت 90- جلسه 050

دانلود متن:
دانلود صوت:

به نام خدا

تا کنون در بحث شمس چهار مقام بیان شد که عبارت بود از اصل تشریع ، ما یطهَّر بالشمس ، شرایط مطهَّر و شرایط مطهِّر.

مقام پنجم بحث در مورد خلل و شکوک و موارد مصداقیه ما مر فی تلک المقامات است.

 

مسئله اول: قبلا گفته شد که یکی از شرایط ، عدم مانع بین خورشید و مطهر است. در اینجا یک بحث صغروی وجود دارد که آیا شیشه و امثال آن مانع هستند یا نه.

در این مسئله دو قول وجود دارد. بزرگانی مانند مرحوم حکیم فرموده اند که مانع است. و بزگانی مانند مرحوم تبریزی و حائری فرموده اند که مانع نیست. در عروه این مسئله مغفول مانده و طرح نشده است.

 

ادله قائلین به مانعیت شیشه

بیان اول: بیان محقق حکیم[1]

ظاهر واژه اشراق این است که خورشید بدون واسطه بتابد و حتی امثال شیشه هم منافات با اشراق دارد و وقتی که شیشه مانع باشد اشراق شمس بر شیشه می شود نه اشراق بر متنجس. البته مسلم است که نور از شیشه عبور می کند و به متنجس بر خورد می کند ؛ اما در این حالت اشرق علیه صادق نیست بلکه اشرق علی الزجاج و وصل الضوء الی المتنجس. و در روایت ملاک اشراق است نه وصول ضوء و هر وصول ضوئی را نمیتوان اشراق نامید.

مرحوم حکیم که خودشان عرب هستند به ارتکاز عرب بودنشان می فرمایند که اشراق صادق نیست.

 

اشکال به بیان اول

دراین استدلال یک کاستی وجود دارد زیرا عنوان اخذ شده در روایات فقط اشراق نیست بلکه در موثقه عمار اصابه فرموده‌اند که ممکن است کسی بگوید اصابه در این مورد صادق است. و اینجا از باب اذا تعدد الشرط و اتحد الجزاء می شود. و فرض کنیم بین اصابه و اشراق عموم خصوص من وجه یا مطلق باشد. قبلا گفتیم در این موارد نظر مرحوم حکیم این است مفهوم هر یک به منطوق دیگری تقیید می خورد و نتیجه کفایت الامرین می شود.

بنابراین ایشان برای تکمیل دلیشان باید حال اصابه را روشن می کردند که اگر اصابه معنای اشراق را می دهد درست است و یا اگر قائل شوند به این که باید جمع بین امرین شود باز درست است چون عنوان اشراق ثابت نیست اما اگر قائل به تفاوت دو معنا و کفایت احدالامرین شوند در این صورت اشکال به ایشان وارد است.

 

 

بیان دوم : محقق خویی[2]

محقق خویی این گونه استدلال کرده است در یکی از روایات عبارت اذا جففته الشمس فصل علیه فهو طاهر وجود دارد. در این عبارت نه اصابه آمده است و نه اشراق اگر تنها همین روایت بود می توانستیم از ریشه اشتراط عدم مانع را حذف کنیم. و بگوییم هر جا تجفیف الشمس حاصل شود طاهر می شود چه شیشه واسطه باشد و چه انعکاسی باشد مثل آیینه و چه به مجاور بتابد. اما در موثقه عمار اصابه شرط شده است. و چون اصابه اخذ شده است مفهومش این است که اگر اصابه نباشد پاک نمی شود که بواسطه آن اذا جففته تقیید می شود و همچنین روایت اذا اشرقت تقیید می شود. و بنابراین هم از ناحیه موثقه عمار تقیید می شود و هم از ناحیه روایت ابوبکر حضرمی اگر سندش تمام باشد که البته ایشان سند این روایت را تام نمی دانند. بعد ادعا می فرمایند که اشراق و اصابه در موردی که شیشه واسطه باشد صادق نیست. این بیان کاستی کلام مرحوم حکیم را ندارد. زیرا اولا فرموده اند تقیید می کند و ثانیا اصابه را مانند اشراق گرفته اند.

 

قضاوت راجع به این دو بیان در بیان قول دیگر می آید.

 

قول دوم : عدم مانعیت شیشه

بیان اول: مرحوم حائری

مرحوم حائری در شرح عروه ج2 ص331 می فرمایند:  قال فی المستمسک: و کذا الکلام فی ما لو کان الحائل زجاجاً . أقول: لا إشکال عندی أنّه من قبیل الغیم الرقیق، فإنّ ضوء الشمس یشرق على‌ المحلّ بعد العبور عنه عرفاً و عقلًا.

فرموده اند شیشه مثل ابر خیلی رقیق است که مانعیت ندارد. و عرف و عقل این را حکم می کند. پس عقلا وعرفا جای تأمل نیست. هر عرفی حکم می کند که نور خورشید از شیشه عبور کرده است و به متنجس اصابه کرده است و هم اشراق درست است و هم اصابه. عقل هم حکم می کند که ضوء معدوم نمی شود و یک چیز جدیدی از شیشه حادث شود بلکه همان نور خورشید عبور می کند و به مکان برخورد می کند.

         

اشکال به مرحوم حائری

در روایت اصابه ضوء الشمس نیامده است بلکه فرموده اند اصابته الشمس. در نتیجه باید ثابت باشد که خورشید اصابه کرده است البته جرم خورشید هیچ گاه اصابت نمی کند اما برای این اسناد یک مبرر ادبی و عرفی وجود دارد که باعث می شود اصابه شمس درست باشد. (در بعضی موارد این مبرر ادبی و عرفی وجود ندارد) مثلا اگر خورشید غروب کرد اما شعاعی که از آن جدا شده است به مکان برخورد کرد در حالی که خود خورشید غروب کرده است در این صورت اصابه ضوء شمس درست است اما اصابته الشمس نه چون خورشید غائب است.و یا اگر نور خورشید را در یک محفظه ای انباشته کردیم و در شب به چیزی تاباندیم دراینجا درست نیست که بگوییم اصابته الشمس اما درست است که بگوییم اشرق علیه ضوء الشمس.

بنابراین چون در روایات اصابته الشمس آمده است باید بررسی شود که عرف در این موارد اصابته الشمس را صادق می‌داند یا نه. و این که مرحوم حائری فرموده اند عقل و عرف حکم می کند که نور خورشید اصابه کرده است کفایت نمی‌کند.

پس همان طور که عند الانعکاس از آیینه فرمودند که اگر نور به آیینه برخورد کند و برگردد اصابته الشمس صادق نیست و نزد عرف اسناد به شمس درست نیست. پس عدم مانع و حاجب در اسناد دخالت دارد در اینجا هم همین مسئله باید بررسی شود که آیا فقط مانعهایی مانع از صدق است که شفاف نباشد یا این که شفافها هم مانع از اسناد است. و این مسئله را باید بررسی کرد نه این که در مورد نور و ضوء خورشید بحث شود. وگاهی ممکن است یک چیز طبیعی در عرف مانع نباشد اما چیز مصنوعی مانع باشد.

 

بیان دوم: مرحوم تبریزی

مرحوم تبریزی در تنقیح مبانی العروه جلد 3 ص308 و 309 بعد از اینکه در مورد آینه قبول کردند می فرمایند : والصدق فی مورد سقوط الضوء عن الزجاج لعدم الحیلوله ظاهرا بل لا یبعد صدق الاشراق ایضا

ایشان توجه کرده اند که ممکن است کسی بین اشراق و اصابه تفصیل قائل شود. اول می فرمایند اصابه که حتما صادق است زیرا همین که نور خورشید با وجود خود خورشید از شیشه عبور کند و به مکان برخورد کند نزد عرف موجب صدق اصابه الشمس هم می شود. بعد میفرمایند لایبعد که بگوییم اشراق هم صادق است.کأنّ در صدق اشرق خفائی وجود دارد به همین دلیل با بل اضراب ترقی فرموده اند. اگر چه اگر اشرق هم صادق نباشد برای ایشان اشکالی وجود ندارد زیرا روایت حضرمی را ایشان از نظر سند حجت نمی دانستند.

 

نظر مختار در مورد شیشه

پس زوایای مطلب روشن شد اما انصاف به فهم عرفی این است که صادق است . شیشه مانع از صدق اصابته الشمس و اشرقت علیه الشمس نیست. مثلا اگر به کسی بگویند مواظب باش خورشید به تو نتابد اگر دستمالی جلوی خودش بگیرد نمی گویند جلوگیری کرد اما اگر شیشه ای جلوی خودش بگیرند نمی گویند جلوی اصابه خورشید را گرفت و اصابه را صادق می دانند.

بنابراین ظاهر امر این است که همان طور که در ارتکاز مرحوم تبریزی و حائری وجود دارد این است که صدق عرفی وجود دارد اگر چه در بیان اینها اشکال داشتیم.

و وزان شیشه غیر وزان آینه است. در آینه چون می تابد و بعد منعکس می شود مورد تردید است اما در شیشه های متداول صدق می کند. و باید توجه داشت که در اینجا مسئله تقلیدی نیست. حال اگر عرفی مجتهدش شک در صدق دارد اما خود عرف صادق می داند در اینجا چون ملاک در دستش هست می تواند به آن عمل کند و در اینجا رجوع جاهل به عالم  نیست بلکه مقلد مجتهدش را در این مسئله جاهل می داند.

 

مسئله دوم: تطهیر مکان خشک بوسیله خورشید

صاحب عروه فرموده است که اگر مکانی بوسیله غیر مطهری خشک شد مثل بچه شب بول کرد و تا صبح خشک شد.  آیا راهی برای تطهیر به شمس وجود دارد یا تنها باید با آب تطهیر شود.

بزرگانی مثل مرحوم نراقی و غیر ایشان و صاحب عروه فرموده اند : إذا کانت الأرض أو نحوها جافة و أرید تطهیرها بالشمس یصب علیها الماء الطاهر‌أو النجس أو غیره مما یورث الرطوبة فیها حتى تجففها‌.[3]

می فرمایند که برای تطهیر در این صورت باید آب پاک یا نجس یا غیر اینها مثلا خمر ریخت. البته آب پاکی که مطهر نباشد چون در تطهیر با آب این شرط است که انفصال پیدا کند اما در اینجا انفصال پیدا نمی کند یا این شرط است که باید غالب باشد اما در اینجا کم است و نمی تواند تطهیر کند.

بنابراین با این تدبیر علی رغم این که از نجاست قبلی خشک شده است با خورشید می توان تطهیر کرد.

اما این که این مطلب درست است یا نه در مسئله چهار احتمال است و شاید چند قول باشد.

 

احتمال اول: کفایه الترطیب بایّ شیء.

این احتمال را ماتن فرموده اند و در این 45 حاشیه ای که ما نگاه کردیم کسی به ایشان حاشیه ای نزده است یعنی متن را همه پذیرفته اند.

احتمال دوم: فقط با آب باید ترطیب شود.

احتمال چهارم: با عین نجس باید ترطیب شود نه متنجس.

چهارم: تنها آب مطهر آن است و با خورشید پاک نمی شود.

پس چهار احتمال هست که بعضی از اینها قول است.

 

بررسی احتمال اول: کفایه الترطیب بایّ شیء.

وجه این قول این است که با این ترطیب آن مکان داخل در موضوع می شود. چون در روایت آمده است إِذَا کَانَ الْمَوْضِعُ قَذِراً مِنَ الْبَوْلِ أَوْ غَیْرِ ذَلِکَ فَأَصَابَتْهُ الشَّمْسُ ثُمَّ یَبِسَ الْمَوْضِعُ فَالصَّلَاةُ عَلَى الْمَوْضِعِ جَائِزَةٌ

در صورتی که بواسطه غیر خورشید خشک شده است موضوع برای اصابته الشمس ثم یبس نیست. چون خشک است. اما وقتی ایجاد رطوبت شود موضوع این قضیه درست می شود چون موضعی است که قذر از بول و غیر ذلک است و بعد خورشید آن را خشک می کند. پس با ایجاد رطوبت بای شکل داخل در موضوعی می شود که امام در ظرف آن موضوع فرمود فالصلوه علیه جائزه که دلالت بر تطهیر می کند.

یا در صحیحه زراره فرمود إِذَا جَفَّفَتْهُ الشَّمْسُ فَصَلِّ عَلَیْهِ فَهُوَ طَاهِرٌ  ضمیر جففته به سطح برمی گردد چون فصل علیه و فهو طاهر که در ادامه آمده است به سطح فقط می تواند برگردد. چون درست نیست که بفرمایند صل علی البول یا آن بول طاهر است و همان طور که این دو ضمیر به مکان و سطح برمی گردد ضمیر در جففته هم به سطح برگردد چون ظاهر این است که به وحدت سیاق مرجع ضمیر یکی است. اگر چه از شرایع استفاده می شود که ضمیر را به بول برگردانده است نه سطح اما ظاهر این است که به سطح برمی گردد نه به بول. در نتیجه با این مرطوب کردن یک سطح متنجس درست می شود که خورشید آن را خشک می کند و داخل در موضوع می شود.

 

بررسی احتمال دوم : فقط باید با آب ترطیب شود.

دلیل این احتمال این است که می فرمایند اطلاق بواسطه روایت محمد بن اسماعیل بن بزیع تقیید می شود.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَرْضِ وَ السَّطْحِ یُصِیبُهُ الْبَوْلُ وَ مَا أَشْبَهَهُ هَلْ تُطَهِّرُهُ الشَّمْسُ مِنْ غَیْرِ مَاءٍ قَالَ کَیْفَ یَطَّهَّرُ مِنْ غَیْرِ مَاءٍ[4]

در این روایت سائل پرسیده است که آیا مکان با خورشید بدون آب پاک می شود؟ و امام علیه السلام پاسخ می دهند که چگونه بدون آب پاک شود. در فقه الحدیث این روایت گفتیم که پنج احتمال وجود دارد که یکی از احتمالاتی که بعض بزرگان مثل صاحب وسائل فرموده اند این است که سوال سائل در مورد جایی است که آن ارض یا سطح خشک شده است و سوال او این است که در این سطح متنجس که خشک شده است بدون این که آبی بریزند آیا خورشید می تواند آن را پاک کند؟و حضرت با لسان استبعاد فرمودند که چگونه پاک می شود و آب را کنایه از رطوبت گرفتن خلاف اصاله الحقیقه است. فلذا مرحوم تبریزی هم حدیث را حمل بر این کرده اند اگر چه فتوایشان این نیست. پس اگر کسی از آن پنج احتمال که قبلا بیان شد این احتمال را برگزیند باید در اینجا قائل به این قول شود و از اطلاق موثقه عمار رفع ید کند.

اما قبلا گفتیم این روایت مجمل ومردد بین معانی است و منحصر در این معنا نیست بنابراین احتمال دوم به این جهت کنار می رود.

 

بررسی نظر سوم: با عین نجس باید ترطیب شود (بلکه عین نجس بولی) نه متنجس.

 

در این قول می فرمایند که صحیحه زراره اطلاق ندارد زیرا سوال از این است که اذا کان البول علی السطح و حضرت فرمودند که اذا جففته الشمس. و محتمل است ضمیر همان طور که صاحب شرایع فهمیده است به بول برگردد. یعنی باید بول تجفیف شود و اگر آب بریزید یا چیز دیگر جففت البول نشده است. حتی به قول محقق همدانی اگر آب متنجس به بول هم بریزید باز صدق نمی کند.

پس این روایت را نمی توان استدلال کرد چون این محتمل است و حتی اگر به سطح هم برگردد حضرت فرموده اند که سطحی که بول بر آن است با خورشید خشک شده باشد در نتیجه سطحی که بول بر روی آن نیست چون خشک شده است و آب روی آن ریخته شود باز مصداق روایت نیست.

 بله اگر در آن مکان دوباره بول ریخته شود درست است چون امام علیه السلام استفصال نفرموده اند که بول بر سطح ، بول اول بوده است یا بول دوم یا بول بعد از جفاف بول قبل. در نتیجه به ترک استفصال شامل همه می شود.

پس اگر مستند ما این روایت باشد تنها وقتی که بول جدید روی آن ریخته شود درست است. فلذا محقق همدانی فرموده است که کسانی که تعدی از بول به غیر بول نمی کنند حتی اگر مایع متنجس به بول هم بریزند درست نیست.

وصلی الله علی محمد وآل محمد.

 


[1] مستمسک ج2 ص84

[2] فقه الشیعه ج5 ص276 

[3] العروة الوثقى (للسید الیزدی)، ج‌1، ص: 130

[4] وسائل‏الشیعة ج : 3 ص :453

Parameter:18662!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 30
تعداد بازدید روز : 268
تعداد بازدید دیروز :133
تعداد بازدید ماه جاری : 3102
تعداد کل بازدید کنندگان : 791403