19 مرداد 1402 | 24 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

طهارت 91 - جلسه 107

دانلود متن:
دانلود صوت:

به نام خدا

شرط دوم: خون نداشتن ما لا نفس له سائله. 1

مناقشه: احتمال شرط الشرط بودن این شرط... 2

شرط سوم: استقرار خون در بدن منتقل الیه. 2

مناقشه اول: شرط الشرط بودن این شرط... 3

مناقشه دوم: اطلاق روایات در مورد حشرات ثلاثه. 3

 

شرط دوم: خون نداشتن ما لا نفس له سائله

در کلمات بعضی از فقها علاوه بر شرط قبلی یعنی انقطاع انتساب به ما سبق یا تحقق اضافه به منتقل الیه، شرط خون نداشتن منتقل الیه نیز اضافه شده است.

یکی از مواردی که گفتیم انتقال در مورد آن مطهر است انتقال دم از ما له نفس سائله به ما لا نفس له سائله بود. حال در اینجا شرطی بعضی بزرگان اضافه نموده اند و فرموده اند حیوان بدون خون جهنده باید حتما دستگاه خون ساز نداشته باشد و خونش منحصر در خونهایی باشد که از جاهای مختلف می مکد.

مرحوم شهید صدر هم در حاشیه منهاج الصالحین و هم در فتاوی الواضحه این مطلب را دارند.

در الفتاوی الواضحه فرموده اند: و أما الحیوانات التی لها دم بطبیعتها و لکن دماءها طاهرة إذا امتصت دما من إنسان أو من حیوان له دم نجس فلیس من المعلوم أن ذلک الدم الممتص یطهر بهذا الامتصاص، فاذا انتقل دم الإنسان إلى جسم سمکة- مثلا- فلا مؤکد[1] لطهارة هذا الدم لأن السمکة من ذوات الدماء.[2]

 حیواناتی که خودشان دم دارند اگر دم نجسی را بمکند معلوم نیست خون نجس بواسطه مکیدن پاک شود.

در حاشیه منهاج هم فرموده اند:

مطهریة الانتقال فی مثل انتقال دم الإنسان إلى حیوان کالسمک محل اشکال. نعم لا إشکال فی مطهریة انتقاله الى مثل البق و نحوه مما لیس له دم أصلی.[3] 

از عبارات محقق سیستانی دام ظله هم استفاده می شود که مایل به این مطلب هستند. ایشان می فرمایند:

الانتقال‌و ذلک کانتقال دم الإنسان إلى جوف ما لا دم له عرفاً من الحشرات کالبق و القمل و البرغوث.[4]

از این عبارت استفاده تقیید می شود بر خلاف عبارات دیگران که به طور کلی این مطلب را در مورد ما لا نفس له فرموده اند. اگر چه ممکن است ایشان در مقام مثال از فرد اعلی بوده اند نه این که خون نداشتن را شرط کرده باشند اما با توجه به این که در کلمات همه بزرگان به صورت مطلق ذکر شده است معلوم می شود که عنایتی در این مثال وجود داشته است و شاید مایل به فرمایش شهید صدر بوده اند.

 

مناقشه: احتمال شرط الشرط بودن این شرط

اما بحث در این است که آیا این بزرگان در عرض شرط قبلی که دیروز بیان شد شرط دیگری بیان کردند به این بیان که در واقع دو چیز نیاز داریم اول این که منتقل الیه خون نداشته باشد و دوم این که خون اسناد به او داده شود یا این که ذکر این شرط از باب شرط الشرط است به این بیان که شرط این است که خون اضافه به منتقل الیه شود اما این شرط تنها در صورت خون نداشتن منتقل الیه محقق می شود و الا اگر خود حیوان خون داشته باشد و این خون وارد بدن او شود خون منتقل شده خون او حساب نمی شود بلکه به عنوان غذای اوست. و خون اینها همان چیزی است که بواسطه دستگاه خون سازشان تولید می شود و در عروقشان جریان دارد.

بنابراین ماهی اگر چه برای حیات به خون نیاز دارد اما این خون با دستگاه خون ساز خودش تولید می شود و خونی که می خورد مانند سایر غذاهایی است که می خورد و در دستگاه گوارش او قرار می گیرد. پس وقتی گفته می شود دم السمک همانند دم الانسان است که مراد خونی است که دستگاه خون ساز انسان می سازد و قلب آن را در عروق پمپاژ می کند فلذا اگر انسانی هم خونی را بنوشد به آن دم الانسان نمی گویند.

بله اگر همین خون در معده اینها تجزیه شد و بخشی از آن در دستگاه خون سازش قرار گرفت و وارد عروق شد در این صورت استحاله شده است و پاک است.

بنابراین ممکن است مناقشه شهید صدر در اینجا این باشد که انتساب خون به این حیوانات در صورتی که خود دارای خون باشند محل شبهه و اشکال است.

شرط سوم: استقرار خون در بدن منتقل الیه 

شرط دیگری که نیز بعضی فقها از جمله محقق سیستانی فرموده اند این است که باید خون استقرار در بدن این حیوانات پیدا کند. اما اگر مثلا به مجرد اینکه خون وارد خرطومش شد آن را قی کرد و پس زد در این صورت طاهر نیست.

الانتقال و ذلک کانتقال دم الانسان الی جوف ما لا دم له عرفا من الحشرات کالبق و القمل و البرغوث و یعتبر فیه ان یکون على وجه یستقر النجس المنتقل فی جوف المنتقل الیه بحیث یکون فی معرض صیرورته جزءاً من جسمه[5].

مناقشه اول: شرط الشرط بودن این شرط

باز این بحث مطرح است آیا این شرطی غیر از شرط قبلی است یا باز به صورت شرط الشرط است. یعنی عرف به مجرد این که خون وارد بدن پشه بشود نمی گویند دم برغوث است. و از این جهت شرط استناد محقق نشده است. و شرطی غیر از شرط اول نیست.

ایشان در تتمه عبارتشان یک مطلبی دارند که زیاد واضح نیست.

أما إذا لم یعد کذلک، أو شک فیه لم یحکم بطهارته و ذلک کالدم الذی یمصّه العلق من الإنسان على النحو المتعارف فی مقام المعالجة فإنه لا یطهر بالانتقال و الأحوط الاولى الاجتناب عما یمصه البق أو نحوه حین مصه.

ایشان مترتبا بر مطلب قبلی مثال می زنند و می گویند خونی که زالومی مکد طاهر نمی شود زیرا مستقر در بدنش نمی شود. و بعد می فرمایند الاحوط الاولی[6] این است که از این چنین خونی در حین مص اجتناب شود.

سوال این است که اگر حین مص آن چه معتبر است محقق نشده است باید فتوا به عدم طهارت بدهند. نه این که احتیاط کنند. و اگر واقعا این خون طاهر است پس چرا می فرمایید چنین شرطی وجود دارد؟

 

بنابراین نتیجه بحث این شد که برای این دو شرط دلیل شرعی از کتاب و سنت و اجماع و مانند آن نداریم و به احتمال قوی اینها را از باب شرط الشرط بیان شده اند.

مناقشه دوم: اطلاق روایات در مورد حشرات ثلاثه 

اما مطلبی که وجود دارد این است که همان طور که قبلا از حاج آقا رضا نقل کردیم و مرحوم امام هم تقویت فرموده بودند روایات در مورد حشرات ثلاثه[7] اطلاق دارد. و این تعبیر به دم برغوث مثلا از باب ضیق تعبیر است. اگر چه ممکن است تعبیر از دم برغوث در هنگام مکیدن -ولو در نظر عرف- دقیق نباشد اما چه تعبیری غیر از آن می توان نمود؟ همان طور که در مورد مسافرین سفر حج با این که هنوز حاجی نشده اند تعبیر به حجاج می شود. فلذا اگر چه ممکن است اطلاق این تعبیر نزدشان حقیقی نباشد اما آن چه مورد نیاز وسوال مردم بوده همین موارد بوده که مثلا پشه ای را هنگام گزیدن می کشتند و بدن یا لباسشان متلوث به آن می شده است. بنابراین به حسب ظاهر، اسئله رواة و اجوبه ائمه در مورد همین مواردی است که مورد ابتلاست و برای انسان پیش می آید و شامل همه صور می شود چه هنگام امتصاص باشد یا بعد از آن و چه مستقر شده باشد یا نه.

بنابراین در مورد این حشرات سه گانه چون روایات اطلاق دارند مشروط به هیچ شرطی نیستند.

بله در مواردی که طهارت آنها را بواسطه ضوابط به دست می آوریم به طوری که مشمول ادله عامه یا خاصه منتقل الیه شوند باید این شرائط مورد بررسی قرار گیرد. فلذا در سایر ما لا دم له سائله باید خون این حیوانات بودن صدق کند و انصاف این است که در بعض صور به نحو شبهه مفهومیه ممکن است شک کنیم و نفس انتقال کفایت نمی کند.

 

 


[1] یعنی لا دلیل

[2] الفتاوى الواضحة وفقا لمذهب أهل البیت علیهم السلام، ص: 342

[3] منهاج الصالحین (المحشى للحکیم)، ج‌1، ص: 173

[4] منهاج الصالحین (للسیستانی)، ج‌1، ص: 159

[5] المسائل المنتخبة (للسیستانی)، ص: 102

[6] اولی را اضافه نموده اند که نشان از احتیاط استحبابی بودن دارد.

[7] بق و برغوث و قُمَّل. البته قَمل هم ممکن است در روایات باشد. قَمل با قُمَّل متفاوت است. یکی به معنای شپش و دیگری به معنای کنه است.

Parameter:18567!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 18
تعداد بازدید روز : 195
تعداد بازدید دیروز :1133
تعداد بازدید ماه جاری : 1453
تعداد کل بازدید کنندگان : 789754