19 مرداد 1402 | 24 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

طهارت 91- جلسه 100

دانلود متن:
دانلود صوت:

به نام خدا

صورت چهارم: ترقیع بالجزء المبان من الانسان المحکوم بالنجاسه حیا و میتا 1

بررسی حکم از منظر جزء مبان از حی.. 1

عدم صدق میته حقیقی.. 1

عدم صدق میته تنزیلی.. 2

عدم صحت جریان استصحاب نجاست... 2

بررسی حکم از منظر عضو مبان از کافر. 2

عدم دلالت آیه شریفه بر نجاست کافر. 2

عدم شمول اجماع نسبت به بعد از ترقیع. 3

عدم اطلاق روایات نجاست کافر نسبت به بعد از ترقیع. 3

 

صورت چهارم: ترقیع بالجزء المبان من الانسان المحکوم بالنجاسه حیا و میتا

صورت چهارم این است که عضوی از یک انسان محکوم به نجاست مانند مشرک و دهری و ملحد را به انسان محکوم به طهارت پیوند بزنند. اگر چه یک مذهب شاذی وجود دارد که قائل به اصاله الطهاره در انسان است یعنی انسان را پاک می داند ولو این که مشرک باشد. اما تقریبا مشهور فقها که نزدیک به اجماع است قبول دارند که غیر کتابی نجس هستند.

آیا در این صورت ترقیع موجب طهارت می شود یا نه؟

برای بررسی حکم عضو مبان از چنین انسانی، باید آن را از دو منظر مورد بررسی قرار داد.

جهت اول: این که این عضو، جزء مبان و قطعه مبان از حی است.

جهت دوم: این که عضو جدا شده از یک انسان نجس العین است.

حال باید ادله دال بر نجاسه از این عضو از دو ناحیه را بررسی کرد که آیا بعد از ترقیع هم شامل می شود یا نه.

 

بررسی حکم از منظر جزء مبان از حی

به همان بیاناتی که گفتیم ادله نجاست شامل این صورت نمی شود.زیرا:

عدم صدق میته حقیقی

این عضو مبان میت حقیقی نیست.

عدم صدق میته تنزیلی

اما اگر بخواهیم آن را میت تنزیلی بدانیم، اگر در زمان حیات از او جدا شده باشد بر آن صدق می کند اما در زمان ممات خیر. اما گفتیم ادله ای که تنزیل می کند و عضو مبان را میته می داند شامل زمان ترقیع و دمیده شدن روح را شامل نمی شود. زیرا تنزیل در حقیقت استعمال یک واژه است. استعمال نیاز به مبرر و مجوز عقلائی و عرفی دارد و هر چیزی را در هر جایی نمی توان استعمال کرد مثلا اگر دست یک مسلمان عالم برجسته به نجاستی برخورد کرد صحیح نیست شارع بفرماید دستت عذره است به این جهت که در حکم متحد هستند. مجرد اتحاد در حکم مبرر این نمی شود که موضوع یک حکمی را که اصلا با آن تناسب ندارد برای بار شدن آن حکم را بر آن تطبیق کنیم.

بنابراین در باب تنزیلات بایدتناسبات عرفیه مورد توجه باشد.

میته یعنی چیزی که جان ندارد. به چیزی که پیوند زده شده است و جان دارد نمی توان گفت میته است. بنابراین یا قطعا به آن میته گفته نمی شود و یا مشکوک است که این مجاز، عرفی باشد وصحت استعمال داشته باشد.

عدم صحت جریان استصحاب نجاست

در مورد استصحاب نجاست اگر قائل به عدم جریان استصحاب در شبهات حکمیه شویم جای جریان آن نیست.

علاوه براین تبدل موضوع شده است و دیگر میته نیست. در حالی که نجاست قبلی از باب میته بود.

بنابراین قاعده طهارت جاری می شود. البته این که به چه وجه قائل به طهارت باید باشم بعدا باید بررسی شود و فعلا در راه سوم هستیم.

بررسی حکم از منظر عضو مبان از کافر 

اگر دلیل نجاست این باشد که این عضو از یک کافر بوده است بنابراین نجس است. حق این است که از این جهت هم نمی تواند شامل شود. زیرا در ادله نجاست کافر:

عدم دلالت آیه شریفه بر نجاست کافر

اگر مستند آیه شریفه «انما المشرکون نجس»[1] باشد به این بیان که همه اعضاء مشرک نجس است چه متصل باشد و چه منفصل.

اولا این آیه دال بر نجاست به این معنای نجاست شرعیه نیست بلکه به معنای پلیدی معنوی است و یک امر معنوی را بیان می کند نه نجاست و قذارت ظاهری.

ثانیا اگر نجس به معنای دیگر باشد معلوم نیست نجاست شرعیه ای که امروز قائل به آن هستنیم در زمان نزول آیه جعل شده باشد. بنابراین به این معنا نیست.

عدم شمول اجماع نسبت به بعد از ترقیع

اما اجماع دلیل لبی است و معلوم نیست شامل صورت بعد از پیوند به بدن مسلم بشود.چنین اطلاقی در اجماعات و فتاوا نداریم. بله اگر اجماع بر یک معقدی منعقد شد می توان در آن اطلاق جاری کرد یعنی همه به یک مطلقی فتوا دهند اما چنین چیزی نداریم. وقتی فتاوای سید مرتضی و سید رضی و شیخ مفید و صدوقین و امثال این علما را بررسی می کنیم می بینیم که فقط فرموده اند کافر نجس است و در مقام این نیستند که حتی اگر ترقیع هم شد نجس است و چنین اطلاقی در اجماعات نداریم.

عدم اطلاق روایات نجاست کافر نسبت به بعد از ترقیع

اما روایات هم به این شکل نیست که گفته باشد الکافر نجس یا المشرک نجس یا الیهودی نجس بلکه تمام روایات به این شکل است که می گوید اگر مسافحه با یهودی کردی دستت را تطهیر کن. و تنها نجاست یهودی از آن استفاده می شود اما بیشتر از آن یعنی بقاء این نجاست تا بعد از ترقیع به یک مسلم استفاده نمی شود. لازمه نجاست این نیست که تا آن وقت نجس باشد.

برای نمونه چند روایت را بررسی می کنیم البته سند این روایات باید در جای خود بررسی شود و فعلا فقط درصدد به دست آوردن لسان این روایات هستیم.

  1. روایت سعید اعرج: مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ سَعِیدٍ الْأَعْرَجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ سُؤْرِ الْیَهُودِیِ‏- وَ النَّصْرَانِیِّ فَقَالَ لَا.[2]

 این روایت دلالت بر نجاست سؤر یهودی دارد که از آن نجاست و منجسیت یهودی استفاده می شود. از این روایت تنها استفاده می شود که لب و دهان او در حال حیاتش نجس است اما این دلالت ندارد بر اینکه اگر لب او را به انسان مسلمی پیوند زدند هم نجس باشد.

  1. روایت ابی بصیر: عَنْ حُمَیْدِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ وُهَیْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع‏ فِی مُصَافَحَةِ الْمُسْلِمِ الْیَهُودِیَّ وَ النَّصْرَانِیَّ- قَالَ مِنْ وَرَاءِ الثَّوْبِ فَإِنْ صَافَحَکَ‏ بِیَدِهِ‏ فَاغْسِلْ یَدَکَ.[3]

این روایت هم مانند قبل تنها دلالت بر نجاست او درحال حیاتش دارد.

  1. روایت علی بن جعفر: بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنِ النَّصْرَانِیِّ- یَغْتَسِلُ‏ مَعَ‏ الْمُسْلِمِ‏ فِی الْحَمَّامِ قَالَ إِذَا عَلِمَ أَنَّهُ نَصْرَانِیٌّ اغْتَسَلَ بِغَیْرِ مَاءِ الْحَمَّامِ إِلَّا أَنْ یَغْتَسِلَ وَحْدَهُ عَلَى الْحَوْضِ فَیَغْسِلُهُ ثُمَّ یَغْتَسِلُ وَ سَأَلَهُ عَنِ الْیَهُودِیِّ وَ النَّصْرَانِیِّ یُدْخِلُ یَدَهُ فِی الْمَاءِ أَ یَتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ یُضْطَرَّ إِلَیْهِ.[4]

 توضیح این روایت در جای خودش گفته شده است که حمامهای قدیم این گونه بوده که از حوضهای بزرگ در حوضهای کوچک آب ریخته می شده است و این حوضهای کوچک کر نبوده است حال می گوید اگر در آن حوضچه ها نصرانی خودش را می شوید خود را در آن نشور مگر این که خودت تنها باشی که در این صورت بعد از رفتن او حوض را تطهیر کن و بعد غسل کن.

این روایت باز دلالت بر نجاست  بدن نصرانی ندارد و دلالت بر نجاست بعد از پیوند ندارد مگر این که بخواهیم استصحاب بقاء نجاست کنیم و گرنه از این روایت چنین مطلبی استفاده نمی شود زیرا در مقام بیان این جهت نیست.

  1. وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُؤَاکَلَةِ الْمَجُوسِیِّ فِی قَصْعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ أَرْقُدَ مَعَهُ عَلَى فِرَاشٍ وَاحِدٍ وَ أُصَافِحَهُ قَالَ لَا.[5]

در این روایت هم سوال از خوردن در کاسه مجوسی شده است یا در روایت دیگر سوال از پوشیدن لباس مجوسی برای نماز شده است و باقی روایات هم همین وزان را دارند.

همه این روایات تنها در مورد انسان حی است و در مقام بیان مقدار زمان نجاست آن نیستند و قدر متیقن از آن زمان حیاتشان است بعد از ممات هم به ادله ای که دلالت بر نجاست میت دارد نجس هستند و احتمال هم نمی دهیم که در زمان حیات نجس باشند و بعد از مردن پاک شوند. اما این که اگر جدا شود و ترقیع به یک بدن مسلم شود از این روایات استفاده نمی شود.

باقی می ماند استصحاب بقاء نجاست برای فردا ان شاء الله.

وصلی الله علی محمد وآل محمد.

 

 


[1] توبه 28: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا.

[2] وسائل الشیعة، ج‏1، ص: 229

[3] همان، ج‏3، ص: 420

[4] همان، ص: 421

[5] همان، ص:420

Parameter:18559!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 36
تعداد بازدید روز : 178
تعداد بازدید دیروز :1133
تعداد بازدید ماه جاری : 1436
تعداد کل بازدید کنندگان : 789737