26 مرداد 1402 | 01 صفر 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

طهارت 91 - جلسه 113

دانلود متن:
دانلود صوت:

به نام خدا

اشکال اول دلیل ششم: عدم وجود سیره مسلمین.. 1

مناقشه دوم: احتمال مدرکی بودن سیره بین شیعیان. 2

دلیل هفتم: دلیل عقل.. 2

تقریب اول: زوال موضوع نجاست و وجود موضوع طهارت... 2

تقریب دوم: زوال موضوع نجاست... 3

تقریب سوم: وجود مقتضی و عدم مانع. 3

اشکال تقریب سوم: خلط میان استدلال عقلی و استدلال عرفی.. 4

اطلاق مسامحی مطهر در مورد اسلام. 4

مقام دوم: تعریف اسلام. 5

 

اشکال اول دلیل ششم: عدم وجود سیره مسلمین

در ادامه بحث از ادله مطهریت اسلام به دلیل ششم یعنی سیره عملیه رسیدیم. در جلسه قبل سیره را توضیح دادیم. گاه مراد از سیره، سیره مسلمین است و گاه خصوص سیره شیعیان وموالیان اهل بیت علیهم السلام.

اگر مقصود سیره مسلمین باشد اشکال این است که چون عامه معمولا-همه جمهور از ایشان- قائل به طهارت اهل کتاب و کفار هستند بنابراین اگر می بینیم ایشان در عمل با چنین مسلمانانی معامله طهارت می کنند بر اساس این نیست که اسلام را مطهر می دانند بلکه به این دلیل است که حتی اگر کافر هم بودند آنان را طاهر می دانستند و در واقع سیره، لازم اعم است و نمی‌تواند مطهریت در نظر ایشان را ثابت کند. بسیاری از شیعیان نیز در آن اعصار نیز مزاول با اهل سنت بودند فلذا بسیاری از مردم عادی اگر چه در عقیده شیعه و قائل به ولایت بلافصل امیرالمؤمنین بودند اما در عمل به فروعات به همان احکامی که رایج بوده _احکام اهل سنت_ عمل می کردند بنابراین نمیتوان از این سیره، چنین استفاده ای نمود.

و اما چندین شاهد و دلیل بر این ادعا که عامه قائل به نجاست کفار و اهل کتاب نیستند می توان اقامه نمود از جمله:

اول: عبارتی که دیروز از علامه در منتهی خواندیم که فرموده بودند خلافا للجمهور.[1]

دوم: ابن حزم در محلی جلد1 صفحه 129 می گوید کفار نجس نیستند.

سوم: مرحوم سید مرتضی در انتصار فرموده است: و مما انفردت به الإمامیة: القول بنجاسة سؤر الیهودی و النصرانی و کل کافر، و خالف جمیع الفقهاء فی ذلک.[2]

فرموده اند همه فقهای عامه می گویند سؤر یهودی و نصرانی و کافر پاک است و قول به نجاست مما انفردت به الامامیه است. البته این عبارت یک توجیهی هم دارد یعنی ممکن است خودشان پاک باشند اما سؤرشان نجس باشد و این احتمالی است که بعضی قائل به آن هستند.

بله شیخ طوسی در تهذیب فرموده است: أَجْمَعَ الْمُسْلِمُونَ عَلَى نَجَاسَةِ الْمُشْرِکِینَ وَ الْکُفَّارِ إِطْلَاقاً[3]

اما این مطلب یا اشتباه ایشان است و یا این که باید تأویل برده شود زیرا این قطعی است که همه عامه قائل به نجاست نیستند. و هم بزرگانشان این را گفته اند و هم بزرگان ما به آنها نسبت داده اند.

بنابراین اشکال این است که به سیره مسلمین نمی توان تمسک کرد.

 مناقشه دوم: احتمال مدرکی بودن سیره بین شیعیان

اما اگر مقصود سیره شیعیان باشد ادعای اصل این سیره به نحو فی الجمله بعید نیست. زیرا اگر چه قول به طهارت کفار در بین شیعه هم وجود دارد اما قول همگانی نیست و قول رایج نجاست کفار و اهل کتاب است. بنابراین اگر دیدیم سیره بر این است که بعد از اسلام با ایشان معامله طهارت می کنند اصل این سیره فی الجمله ثابت می شود.

اما _همان طور که در دلیل ارتکاز هم گفتیم_ سیره وقتی می تواند مستند باشد که سیره مدرکی نباشد اما اگر احتمال دادیم که این سیره در اثر همین مدارکی که گفتیم پیدا شده باشد نمی تواند دلیل جداگانه ای باشد و کشف از دلیل دیگری نمی کند.

 

دلیل هفتم: دلیل عقل

تقریب اول: زوال موضوع نجاست و وجود موضوع طهارت

این تقریب از محقق خویی در فقه الشیعه نقل شده است. ایشان می فرماید: ما دو موضوع داریم که یکی موضوع طهارت و دیگری موضوع نجاست است. کفر موضوع نجاست و اسلام موضوع طهارت است. شارع فرموده است المسلم طاهر و الکافر نجس.

وقتی از کافری ما یتحقق به الاسلام سر میزند و شهادتین می گوید در واقع با این عملیات وجدانا و تکوینا از موضوع قبلی یعنی کافر بودن خارج می شود و به موضوع مسلم متلبس می شود. پس موضوع نجس وجدانا از بین می رود در نتیجه حکم آن از بین می رود و وجدانا موضوع طهارت که مسلم است به وجود می آید. بنابراین برای مطهریت اسلام دلیل لازم نداریم و همه ادله قبلی فضل بود. چنانچه در باب انتقال و استحاله نیازی به دلیل نداریم و همان گونه که وقتی کلب تبدیل به نمک می شود دیگر نجاست کلبیه را ندارد زیرا دیگر کلب نیست در اینجا نیز این شخص نجاست کفریه را ندارد زیرا دیگر کافر نیست.

تقریب دوم: زوال موضوع نجاست

محقق تبریزی می فرمایند ما دلیلی به عنوان المسلم طاهر نداریم و مسلم موضوع طهارت نیست بلکه تنها کافر موضوع حکم است. آن چه شارع جعل کرده نجاست برای کافر است که این نجاست را برای مسلمین جعل نکرده است.

 و اساسا طهارت در فقه به معنای عدم جعل نجاست است نه این که چیزی به عنوان طهارت جعل شده باشد.

فلذا ایشان می فرماید وقتی کافر مسلم می شود موضوع نجاست از بین می رود و همین مقدار کافی است و دیگر نیازی نیست که بگوییم موضوع طهارت حاصل می شود. هیچ آیه و روایتی نداریم که مسلم را طاهر بداند.

این فرمایش ایشان مبنایی است و همان طور که گفتیم در باب طهارت مبانی مختلفی وجود دارد. یک مبنا همین مبناست که طهارت را عبارت از عدم نجاست می دانند و به عبارت دیگر طهارت نقیض نجاست است البته نه نقیضی که جعل شده باشد بلکه تنها به معنای عدم جعل نجاست است.

هر دو تقریب بنا بر مبنای صاحبان آن تمام است. 

تقریب سوم: وجود مقتضی و عدم مانع

علامه در منتهی فرموده اند: لأنّ المقتضی للطّهارة و هو الأصل موجود، و المانع و هو الکفر مفقود، فیثبت الحکم.[4]

ایشان این گونه استدلال نموده اند که مقتضی طهارت موجود است و مانع هم مفقوداست پس مقتضی اثر خود را بر جا می گذارد.

علت تامه یک پدیده عبارت است از وجود مقتضی و عدم مانع و وجود شرط. ایشان می فرمایند علت تامه طهارت بواسطه اسلام به وجود می آید.

مقتضی میتواند اصلی باشد که می گوید هر انسانی پاک است یا اصل الاشیاء کلها منغمره فی بحار الطهاره و یا اصل قاعده طهارت. این ادله مقتضی طهارت هستند. کفر مانع از اثر این متقضی بود که با از بین رفتن مانع، متقضی اثر خود را می گذارد.

اشکال تقریب سوم: خلط میان استدلال عقلی و استدلال عرفی

این فرمایش ایشان درست است اما در حقیقت ایشان یک استدلال عرفی را در قالب استدلال عقلی وارد کرده اند.

ادله ای که می گوید کل شیء طاهر و یا الاشیاء کلها منغمره فی بحار الطهاره و الحلیه مقتضی به معنای فلسفی نیستند به این معنا که طهارت از دل اینها بجوشد بلکه یک عام هستند. مانع در این جا نیز مانع فلسفی نیست بلکه مانع همان مقید و مخصص است.

بنابراین یک عام برای طهارت داریم و از طرفی مخصصی که قبلا این فرد را از تحت عام خارج می کرد بعد از اسلام دیگر وجود ندارد. این شخص تا وقتی کافر بود مخصص، این شخص را از تحت عام خارج می کرد وقتی مسلمان می شود مخصص شامل آن نمی شود و تحت عام باقی می ماند.

ما نمی دانیم مقتضی واقعی و مانع واقعی طهارت نزد خدا چه چیزی است. این سبک استدلال کردن ولو ظاهر عقلی دارد اما این گونه استدلال کردن در امثال این مقامات موافق با ادله فقه نیست.

 

بحمدالله در پرتو ادله گفته شده می توانیم مطهریت اسلام را فی الجمله در مقابل سلب کلی بپذیریم و حدود و ثغور آن را در ابحاث آینده بررسی می کنیم.

اطلاق مسامحی مطهر در مورد اسلام

لیکن سوالی اینجا باقی می ماند که آیا اسلام مطهر به معنای واقعی است؟ یعنی با حفظ موضوع موجب طهارت میشود همان گونه که مطهراتی مثل آب طاهر می کنند؟ آب وقتی لباس را طاهر می کند نجاست را از آن می زداید با حفظ لباس آیا اسلام نیز این گونه مطهری است یا این که در واقع کفر که موضوع نجاست است از بین می رود و سالبه به انتفاء موضوع است و اساسا موضوع قبلی باقی نمانده است. درست است که این بدن که ترکیب از گوشت و پوست و ... است نجس بوده است اما این نجاست در اثر عنوان کفر بوده است و این عنوان حیثیت تقییدیه است. با زوال این حیثیت حکم آن نیز از بین می رود واین گونه نیست که موضوع باقی باشد.

دومی صحیح است و در مورد مطهریت اسلام چون در واقع مقوم نجاست از بین می رود کأنّ موضوع عوض می شود بنابراین اطلاق کلمه مطهر در اینجا مسامحی است همان گونه که در باب استحاله و انتقال[5] اطلاق کلمه مطهر مسامحی است اما چون شباهت به باب مطهرات دارد اشکالی در این تعبیر نیست.

 

مقام دوم: تعریف اسلام

بحث در مقام عبارت است از این که به چه چیزی اسلام محقق می شود. به عبارت دیگر تعریف اسلام فقهی چیست؟

به تعبیر محقق خویی دو اسلام وجود دارد. یک اسلام فقهی و یک اسلام ناجی.

اسلام ناجی آن چیزی است که موجب نجات ما در آخرت می شود که بواسطه آن اعمال پذیرفته می شود و همانی است که خدای متعال فرموده است: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرین[6]

 اما یک اسلام فقهی داریم که اگر آن محقق شود طهارت بدن و محترم بودن اموال و صحت نواکح و مواریث بواسطه آن حاصل می شود.

آن چه ما در مقام به دنبال آن هستیم اسلام فقهی است نه اسلام ناجی.

در این باب روایات متعدده ای داریم که مجوعا به پنج شش طائفه تقسیم می شوند. روایاتی که یک یا دو یا سه و یا چهار عنصر را در تحقق اسلام معتبر می دانند.

 

 


[1] مسألة: الکفّار أنجاس و هو مذهب علمائنا أجمع، سواء کانوا أهل کتاب، أو حربیین، أو مرتدّین، و على أیّ صنف کانوا، خلافا للجمهور

[2] الانتصار فی انفرادات الإمامیة، ص: 88

[3] تهذیب الأحکام، ج‌1، ص: 223

[4] منتهى المطلب فی تحقیق المذهب، ج‌3، ص: 225

[5] طهارت در باب انتقال در حقیقت از جهت تبیعیت است و گرنه خود انتقال مطهر به معنای واقعی کلمه نیست.

[6] آل عمران/85

Parameter:18576!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 2
تعداد بازدید روز : 188
تعداد بازدید دیروز :573
تعداد بازدید ماه جاری : 5984
تعداد کل بازدید کنندگان : 794285