23 مرداد 1402 | 28 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

طهارت 90- جلسه 064

دانلود متن:
دانلود صوت:

بسمه تعالی

بحث در مقام ثانی پایان یافت و نتیجه این شد که استحاله چه در اعیان نجسه و چه در متنجسات مطهر است یا به عبارت بهتراستحاله ملازم با طهارت مستحال الیه است.

 

مقام سوم: ما یتطهر بالاستحاله

مقام سوم عبارت بود از این که چه چیزهایی بواسطه استحاله پاک می شوند.

از مباحث گذشته مشخص شد که دو قول در این باب وجود دارد:

قول اول: همه چیزهایی که استحاله می پذیرند پاک می شوند. و فرقی بین اعیان نجسه و متنجسات نیست.

قول دوم: تفصیل بین اعیان نجسه ومتنجسات به این که اعیان نجسه بواسطه استحاله طاهر می شوند برخلاف متنجسات.

ابحاث این مقام و ادله آن و تحقیق مقام در مقام ثانی بیان شد. بنابراین بحث جدیدی در این مقام نداریم

و حق این است که هر چیزی که استحاله می پذیرد و تبدیل می شود پاک می شود.

 

مقام چهارم: شرایط تطهیر بالاستحاله

بحث در مقام چهارم شرایط تطهیر بالاستحاله است.

اگر عنوان مطهر را عنوان عامِ الاستحاله قرار دهیم قهرا شرط مطهریتش این است که ما یستحال الیه از اعیان نجسه نباشد. مثلا نطفه کلب وقتی استحاله به کلب می شود باعث طهارت نیست. یا نطفه کافر وقتی تبدیل به انسان کافر می شود.

اما اگر از اول استحاله را مقید کردیم به استحاله ما لا یعلم نجاسته در این صورت شرط دیگری ندارد. و شامل دو طایفه می شود. یکی طایفه ای که یعلم طهارته. و دیگری استحاله به عنوانی که دلیلی بر طهارت یا نجاستش نیست که در این صورت بواسطه قاعده طهارت یا قاعده ای که مرحوم امام فرمودند و عبارت بود از انغماس اشیاء در طهارت ، حکم به طهارت مستحال الیه می شود.

 

بنابراین بحث زیادی در این مقام وجود ندارد.

 

مقام پنجم: مباحث صغروی

در این مقام بحثهای صغروی مطرح است. یعنی بعد از پذیرش اصل مطهریت استحاله بدون فرق بین متنجسات و اعیان نجسه ، مواردی را بحث می کنیم که بین علما در مورد تطهیرشان اختلاف وجود دارد.

 

مورد اول: استحاله عجین به خبز

یکی از مواردی که محل بحث قرار گرفته است استحاله عجین به خبز است. وقتی گندم تبدیل به آرد شد مسلما در آرد استحاله رخ نداده است چون فقط تفکیک اجزاء شده است نه این که تبدل صورت شیء به صورت نوعیه دیگر شده باشد. در تبدیل آرد به خمیر هم روشن است که استحاله نشده است چون تنها وصف آن تغییر کرده نه اینکه ماهیت و صورت نوعیه عوض شده باشد. محل نزاع در جایی است که خمیر پخته شود و تبدیل به نان شود. آیا در این صورت استحاله ای رخ داده است یا نه؟

نظر اول: استحاله شده است.

شیخ طوسی در بعض فتوا در نهایه و همچنین در بعض کتب اخبارشان قائل به طهارت شده است

حاج آقا رضا در مصباح الفقیه ج8 ص289 از نهایه شیخ طوسی نقل کرده است.

فإن استعمل شی‌ء من هذه المیاه النّجسة فی عجین یعجن به و یخبز، لم یکن به بأس بأکل ذلک الخبز، لأنّ النّار قد طهّرته.[1]

 

بعضی ممکن است از عبارت فهمیده باشند که نار خمیر را پاک کرده است. همان طور که در حسنه بن محبوب آمده بود اِن الماء و النار قد طهراه و به بیاناتی از آن استفاده مطهریت نار کرده بودند همین بیان در اینجا هم می آید به این که چون می دانیم نار از مطهرات نیست و نمی تواند باعث طهارت شود در نتیجه معلوم می شود که منظور شیخ این بوده است که خمیر استحاله شده است. و وزان نان مانند پختن گچ و یا آجر است. همان طور که اگر گِل متنجس باشد بعد از پخته شدن  و تبدیل به آجر یا سفال شده پاک می شود نان هم پاک می شود.

به همین لحاظ جای تعجب است که سید در عروه در مورد طین که خزف بشود یا آجر شود می فرمایند محل تأمل است و احتمال استحاله می دهند اما در مورد خبز به ضرس قاطع می فرمایند استحاله نیست. در حالی که وزان اینها یکی است. و اگر در خبز به ضرس قاطع می فرمایند استحاله نیست در آجر هم باید بفرمایند و اگر در پخته شدن گل جای تأمل است باید در خبز هم این گونه باشد.

أما تبدل الأوصاف و تفرق الأجزاء فلا اعتبار بهما کالحنطة إذا صارت طحینا أو‌عجینا أو خبزا و الحلیب إذا صار جبنا و فی صدق الاستحالة على صیرورة الخشب فحما تأمل و کذا فی صیرورة الطین خزفا أو آجرا و مع الشک فی الاستحالة لا یحکم بالطهارة.[2]

این یک نظر است که قائل به این است که استحاله رخ داده است و فرمایش شیخ را هم در نهایه حمل بر استحاله می کند و تعجب از فرمایش صاحب عروه می کند که وزان خبر و آجر را متفاوت می داند.

 

نظر دوم: استحاله نشده است

این است که اینجا استحاله ای وجود ندارد و اگر شیخ هم فرموده است معلوم نیست که از باب استحاله فرموده باشد بلکه ممکن است از باب تعبد فرموده باشد چون دو روایت دراین مورد داریم . یا محتمل است از باب مطهریت نار فرموده باشند و محتمل است از راه مطهریت طبخ می دانستند. زیرا دلیل بر مطهریت عنوان طبخ داریم و لو اینکه به غیر نار باشد همان طور که امروزه با برق طبخ حاصل می شود.

پس چهار احتمال در کلام شیخ در مورد مطهریت خبز وجود دارد:

استحاله ، تعبد ، مطهریت نار ، مطهریت طبخ

دلیل این قول این است که صورت نوعیه باقی است خصوصا داخل نان که فقط خمیری است که مقداری حرارت دیده است. همان طور که وقتی گوشت پخته می شود از لحمیت خارج نمی شود. پس جازما استحاله نیست و لااقل شک در استحاله می شود که بعدا خواهیم گفت اگر کسی شک در استحاله کند به نحو شبهه حکمیه موجب طهارت نیست.

 

بنابر این در این بحث ، ما جازم هستیم که استحاله ای در خبز نیست در نتیجه شک  می کنیم  آیا نجاست سابقه بر اثر تغییر احوال از بین رفته است یا نه استصحاب بقاء نجاست جاری می شود بنابر اینکه استصحاب در شبهات حکمیه جاری باشد.

 

حال با صرف نظر از استحاله یک بحثی وجود دارد که آیا می توان گفت خبز با صرف نظر از استحاله پاک می شود؟

سه راه برای طهارت وجود دارد:

اول:خبر خاص

دوم: مطهریت نار

سوم: مطهریت طبخ

البته جای این بحث اینجا نیست چون ما در بحث استحاله هستیم. اما چون صاحب عروه این بحث را بعدا مطرح نمی کنند و این عجیب است که عروه با این که پر فرع است اما این مطلب را بیان نفرمودند با این که مطلب مهمی است.

بزرگانی مثل مرحوم خویی و تبریزی در ذیل استحاله متعرض این مطلب شده اند. مرحوم حکیم هم در همین بحث که استدلال برای طهارت خبز شده است وارد این بحث شده اند بنابراین مناسب است که ما در اینجا این بحث را مطرح کنیم.

 

راه اول: خبر خاص

دو روایت وجود در این باره وجود دارد

اول روایتی است که صاحب وسائل آن را در باب 14 از ابواب ماء مطلق حدیث 18 ذکر کرده است:

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی عَجِینٍ‏ عُجِنَ‏ وَ خُبِزَ ثُمَّ عُلِمَ أَنَّ الْمَاءَ کَانَتْ فِیهِ مَیْتَةٌ قَالَ لَا بَأْسَ أَکَلَتِ النَّارُ مَا فِیهِ.[3]

 

ضمیر عنه به راوی در حدیث 16 باب ذکر شده است یعنی محمد بن علی بن محبوب. محمد بن الحسین ظاهرا محمد بن الحسین بن ابی الخطاب است.

طبق این روایت چنین خبزی پاک است اگر چه تعلیل در روایت را متوجه نشویم. چون امام علیه السلام صریحا می فرمایند لابأس که یک حکم تعبدی است و می توان به آن اخذ کرد.

 

اشکال اول به راه اول: اشکال سندی

اشکال سندی این است که ابن ابی عمیر عمن رواه عن ابی عبدالله نقل کرده است در نتیجه مرسله است.

 

جواب اشکال اول

مرحوم حکیم جواب داده اند که چون مرسِل ابن ابی عمیر است مشکلی نیست. توضیح این که شیخ در عده شهادت داده است که سه نفر هستند که لایروون و لایرسلون الا عن ثقه که عبارتند از: صفوان و ابن ابی عمیر و بزنطی

این قاعده بسیار مطلب مهمی است. بعضی هر دو شهادت را پذیرفته اند و بعضی هیچ کدام را نپذیرفته اند مثل مرحوم خویی وبعضی لایروون را پذیرفته اند اما اعتبار مراسیل را قبول نکرده اند که ظاهرا شهید صدر این مبنا را داشته است. و نقل ایشان از اشخاص را نشانه وثاقت می داند.

این قانون باید بحث شود و خیلی کارساز است. که فعلا وارد بحث آن نمی شویم

ما قبلا مسلک شهید صدر را تقویت می کردیم اما فعلا کمی تأمل در آن برایمان پیدا شده است.

 

اشکال دوم

 امام علیه السلام فرمودند اکلت النار ما فیه. اکلت به تعبیر شهید صدر در باب نجاست دم و خنزیر ، ظاهرش اکل عین است و اکل نجاست حکمیه معنا ندارد. در نتیجه معنا این است که نار اجزاء میته را خورده است پس سوال از نجاست نیست بلکه سوال از وجود اجزاء میته است. و میتة هم می تواند میتة طاهره باشد. مثلا ماهی در آن مرده است و متفسخ شده است و با این آب نان درست کرده اند. اکل چنین میته‌ای حرام است ولو این که پاک است. پس سوال از این است که همراه عجین اجزاء میته است که امام علیه السلام می فرمایند نار این اجزاء را از بین برده است. بنابراین روایت ربطی به باب تنجس و مطهریت نار ندارد.اگر ما این را استظهار نکنیم حداقل احتمال مساوی با احتمال مستدل درآن هست و روایت اجمال پیدا می کند.

وصلی الله علی محمد وآل محمد.


[1]. النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوى، ص: 8

[2]. العروة الوثقى (للسید الیزدی)، ج‌1، ص: 133

[3]. وسائل الشیعة، ج‏1، ص: 175

Parameter:18676!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 2
تعداد بازدید روز : 77
تعداد بازدید دیروز :113
تعداد بازدید ماه جاری : 4695
تعداد کل بازدید کنندگان : 792996