لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس میباشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.
روایتی که دیروز به مناسبت بحث و برای استدلال برای بحث خواندیم که «من أصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» که یک مفاد واقعاً تهدید آمیزی است که فلیس بمسلم، از همین روایت و اشباه این روایت مبارکه استفاده میشود که خب اهتمام به امور مسلمین یک امر لازمی است. یکی از امور مسلمین فی زماننا هذا با برنامهای که وجود دارد انتخاب نماینده است. انتخاب نماینده در واقع فقط به شخص انتخابکننده برنمیگردد. بلکه به امور مسلمین یک کشور و بلکه میتوانیم بگوییم که با خصوصیاتی که کشور ما دارد و ایران دارد، امور مسلمین فراتر از خود این کشور. بنابراین این که انسان بیتفاوت باشد نسبت به اصل شرکت، که خود اصل شرکت و لو انسان رأی ممتنع بدهد، اصل شرکت بر آن فوائدی مترتب است که نشان میدهد کسانی که شرکت میکنند طرفدار نظام اسلامی هستند و قبول دارند و میآیند شرکت میکنند، اصل این مسئله که ما باید این نظام را تحفّظ بر آن بکنیم، لا ریب و لا اشکال فیه. مرحوم شیخنا الاستاد مرحوم آقای قاروبی رضوانالله علیه که از افراد بینظیر در زمان که ما میشناختیم یا کمنظیر بود، کسی بود که با قبور ائمه سلامالله علیه میتوانست تماس بگیرد و جواب بشنود. و در رابطه با خود من چنین داستانی پیش آمد که با قبر شریف حضرت رضا سلامالله علیه تماس گرفته بود ایشان، و مطلبی راجع به این ناچیز که من آنجا زائر بودم فرمودند. اینجور مرتبهی علمی، تقوایی داشت ایشان، ایشان خودش به من فرمود، فرمود من برای رأی دادن به جمهوری اسلامی که به رأی گذاشته شد استخاره کردم و ایشان به استخارههای خودش هم خیلی معتقد بود. و میفرمود من با استخاره میتوانم دنیا را مرید خودم بکنم و همینطور هم بود، ولی افراد متعارف که میآمدند استخاره میکردند فقط میفرمود که خوب است یا بد است. ولی ماها که استخاره میکردیم آن هم اگر واسطه آقازادههای ایشان بودند همین خوب است و بد است میفرمود، اگر شخصاً خدمت ایشان استخاره میکردیم یا بعداً، بعد از این که مثلاً استخارهای فرموده بودند و به واسطهی آقازادههای خودشان جواب داده بودند آن وقت وقتی که خودمان مشرف میشدیم خدمت ایشان، آن وقت گاهی میفرمودند این جور هست، آن خصوصیاتی که با آن میشود مردم را مرید خودش کرد، آنها را اظهار نمیکرد. مگر حالا برای بعضی از خواص خودشان که حالا میفرمودند. ایشان میفرمود که من استخاره کردم و مفاد استخاره این بود که مگر این کار استخاره دارد. یعنی بیّن الرشد است استخاره یعنی چی؟ خب باید به جمهوری اسلامی رأی نداد؟ الان که یک نظام اسلامی برقرار شده است و اگر خدای ناکرده این نظام ضربه ببیند و دشمنان چیره بشوند دیگر به این زودیها نه حوزهای شاید اصلاً بگذارند باقی باشد و نه نظامی بگذارند باقی باشد و نه حوزهای و نه عالمی چون از اینجا ضربه خوردند. بنابراین اصل شرکت در این که در حقیقت حمایت از اصل نظام است از مسئلهی نظام اسلامی، ولایت فقیه و این که احکام الهی، تا آنجایی که حالا قابل فهم است برای حالا دستاندرکاران و میتوانند، خب این اولاً.
ثانیاً روشن است که کسانی که انتخاب میشوند برای این مجلس از جهات عدیده اینها اثرگذار هستند، تصمیمات آنها، مواقفی که آنها میگیرند، مصوباتی که تصویب میکنند، اینها خیلی آثار مهمی را... در حقیقت قوهی مجریه اجراکنندهی مصوبات آنهاست در حقیقت آنها ریلگذاری میکنند، بنابراین این که ما افراد درستی انتخاب بکنیم این هم دارای اهمیت بسیار بالایی است و حقیقتاً عرض میکنم که اگر در این قسمت ما تبانی بکنیم، اهمیت ندهیم و از کنار آن عبور بکنیم و بعد خدای ناکرده ضربهای وارد بشود به اسلام، به مصالح امت، این جواب پیش خدای متعال بسیار مشکل است. اصلاً من که وارد شورای نگهبان شدم در حقیقت باید بگویم منشأ آن خداترسی پدرم بود، چون نه من خودم این چیز را داشتم که... وقتی به من گفتند من گفتم کارم طلبگی است و همین بحث و درس و این چیزها هست. والد من هم نسبت به حوزه همینجور بودند. خودشان به من فرمودند که کار تو همین درس و بحث است. ولی وقتی آمدند با ایشان صحبت کردند و ایشان احساس این را کرد که جواب خدای متعال را من چه بدهم؟ فردای آن روز به من فرمودند که ... با این که قبلاً نهی کرده بودند و فرموده بودند نه، خود من هم که هیچ، فرمود که نه من همین مطلب را که جواب خدای متعال را چه بدهیم ما؟ نظامی است الان احتیاج دارد، دارند میگویند، بخاطر فرمایش ایشان بود که دیگر من قبول کردم، الان این مناصبی که وجود دارد در جمهوری اسلامی و خود شرکت کردن، اینها خیلی اهمیت دارد، و دشمن که میدانید چه دشمنهای خارجی، چه آنهایی که در داخل یا غافل هستند یا بالاخره عناصر دشمن هستند، اینها ساکت ننشستند، فعال هستند اینها.
نکتهی دیگری که باید همهی ما به آن توجه داشته باشیم و رأی دهندگان محترم در سراسر کشور باید به آن توجه داشته باشند این هست که خب محترمینی که یا محترماتی که اینها کاندید شدند اینها در مستوای واحد نیستند، شورای نگهبان هم و خلاصه این جهات نظارتی، چه هیأت مرکزی و چه شورای نگهبان و چه قبل از آنها هیأت اجرایی، اینها کف شرایط را ... آن هم این شرایطی که کافی حتماً نیست. یعنی این مقدار شرایطی را که برای نمایندهی مجلس گذاشتند، این بسیار بسیار ناقص است. حتی بیش سیاسی هم جزو شرایط نیست. حتی توانایی فهم مسائل مختلف که مجلس جایی است که باید مسائل مختلف را انسان متوجه باشد که رأی میخواهد بدهد یا موقف میخواهد بگیرد، این شرط هم گذاشته نشده، فقط مسلمان باشد، التزام عملی به اسلام داشته باشد، اظهار وفاداری به قانون اساسی کرده باشد، اظهار وفاداری به ولایت فقیه کرده باشد خب مینویسد آنجا که من قبول دارم، خب اظهار است دیگر. تابعیت ایران را داشته باشد. از نظر مدرک تحصیلی هم کذا باشد و سن او هم فلان باشد همین. خب بسیاری از اینهایی که صلاحیت آنها پذیرفته شده این هست که این شرایط در آنها بوده. آن هم نه به احراز وجدانی، به همین امارات و گفتن و فلان و اینها که خب گاهی امارات هم مطابق با واقع نیست چه این طرف آن و چه آن طرف آن. یعنی کسانی هم که رد شدند من یک بار دیگر اینجا عرض کردم، معنای آن این نیست که کسی که رد شد حتماً واقعاً آن شرایط لازم را ندارد، احراز نشده، در اثر تعارض گزارشاتی که بوده خب ما هم که علم غیب نداریم وقتی گزارشات مختلف هست و ممکن است حالا ... پیامبر اکرم صلواتالله و و سلامه علیه فرمود «إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَانِ» ولی ممکن است که بیّنه اشتباه گفته باشد یا آن قسم دورغ خورده باشد. اینجور نیست که حکمی که من بر اساس این میکنم عین واقع و مطابق با واقع باشد، خود پیامبر فرموده، چون مدرک اینها هست. خدا فرموده و این طبق این آیین دادرسی حکم بکنید. بله حضرت داوود علیه السلام طبق واقعریال حضرت بقیةالله ارواحنا له الفداه بحسب نقل وقتی که تشریف میآورند طبق واقع حکم میفرمایند. اما پیامبر اکرم و ائمهی هدی علیهم السلام طبق همین آیین دادرسیای بوده که وجود دارد. فلذا اگر کسی رد شد هیچکس نباید به چشم این که او شرایط را حتماً ندارد خدای ناکرده این نباید به این چشم نگاه بشود، به فردی، به شخصی. خود ما هم نگاه نمیکنیم. لعلّ او پیش خدای متعاب خلی عزیزتر و بالاتر باشد از کسی که آنجا نوشته احراز نکردم یا رد کرده باشد.
اما حالا که مسئله اینجوری هست در مقام رأی دادن، واقعاً باید دقت کرد و آن بهترینها را انتخاب کرد که انسان پیش خدای متعال حجت داشته باشد که من آنچه را که وظیفهی من بوده انجام دادم دیگر حالا نتایج با خدای متعال هست. بنابراین دو تا عرض داریم، یکی همین است که حتماً و حتماً آقایان، ان شاءالله خودشان و چون مردم بحمدالله حیث ایمانی در آنها هست همانطور که نشان دادند در این شهادت سردار بزرگ اسلام، نشان دادند علاقهمندی خودشان را به معنویت، به اسلام، به نظام، و این که اگر کسی پاکی و صلاح و سداد از او سراغ داشته باشند چهجور او را دوست دارند از ته قلبشان، از سویدای قلبشان او را دوست دارند این را نشان دادند، واقعاً روحانیت هم همینجور است توی قلب مردم وجود دارد چون فطرت آنها فطرت الهی است. حرف روحانیای را که او را به صلاح و سداد شناخته باشند او را اهل دنیا ندانند، واقعاً اثر دارد و بحمدالله اکثریت نزدیک به اتفاق ان شاء الله حوزههای علمیه همینجور است که مردم بحمدالله. خب این حرف مؤثّر است خود آقایان ان شاءالله هم مردم را تشویق بفرمایند، استدلال بفرمایند، آنها را قانع بکنند که نباید ... و حتماً شرکت کنند علاوه بر این که خودشان شرکت میفرمایند. ان شاءالله مردم را هم تشویق بفرمایند. و هم این که توصیه کنند که حتماً در مقام رأی دادن، رأی سفید ندهند، حتماً به شخص رأی بدهند و سوم این که در مقام انتخاب دقت شایسته را اعمال بکنند که بهترینها را برگزینند، اکتفا نکنند به این که شورای نگهبان گفتند که همهی اینها صالح هستند. همهی اینها صلاحیت دارند، به این اکتفا نکنند نه، از بین آنهایی که بالاخره صلاحیت آنها احراز شده که حداقلی هست در بین آنها واقعاً خب و افراد بومی، کاندیداها را بهتر میشناسند تا ماها که آنجا بودیم. که واقعاً پیشینهی آنها را میدانند و مواقف آنها را در جاهای مختلف اطلاع دارند و میتوانند انتخابهایشان انتخابهای بهتر باشد از کسانی که فقط پروندهای را دیدند از دور ناظر بودند. ان شاءالله این وظیفهی شرعی، ملی و الهیای که به گردن همهی ماها هست ان شاءالله به نحو شایستهای محقق بشود و ان شاءالله یک مجلس کارآمدِ خدا ترسِ مفید ان شاءالله برای نظام اسلامی فراهم بشود ان شاء الله.
خب بحث در این بود که آیا اگر توعید به غیر مکره قرار گرفت، آیا این دائرهی شمول آن تا کجاست؟ هر مسلمی یا هر کسی که مهقونیت دارد و احترام دارد. آیا اگر این مکرِه توعید کرد به این که اگر این معامله را انجام ندهی، این بیع را انجام ندهی، من نسبت به آن کسی که مسلم است ولی هیچ ارتباط عشیرهای و اقوامی با تو ندارد، آیا اینجاها را هم میگیرد یا نمیگیرد؟
گفتیم در مسئله خب تقریباً اقوالی بود یک قول این هست که بله شامل میشود. ادلهی این قول را داشتیم بررسی میکردیم دلیل اول عبارت بود از روایاتی که فرموده است که اهتمام به امور مسلمین لازم است «من أصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» تقریب استدلال به این طایفه به سه نحو است. یک: تقریب اول که دیروز بیان شد که شبیه تقریب محقق حکیم بود، محقق حکیم قدس سره برای شمول اکراه اینجور استدلال کردند، گفتند از ادلهی محرمات می فهمیم که شارع در مواردی که اکراه بر یک محرمی بشود در حقیقت آنجا اکراه صادق است. و لو شخص نفساً شایق باشد. چرا؟ از باب این که شارع وقتی که چیزی را حرام میکند میخواهد بگوید که من به آن شوق نفسانی تو توجه ندارم آن را کنار میگذارم به جای آن دارم مبغوضیت و کراهت مینشانم، پس تو الان در دلت مبغوضیت و کراهت است پس لغت شامل میشود. این بیان آقای حکیم آنجا بود. که این بیان را آنجا البته مناقشه کردیم. نظیر این بیان را اینجا میشود گفت، به این که وقتی شارع میفرماید که تو باید اهتمام به امر او داشته باشی، لغت هم چه گفته؟ گفته که اگر تو را توعید کردند به ایقاع ضرر و حرج بر کسی که تو اهتمام به امر او داری، کسی که تو اهتمام به امر او داری، اگر توعید کردند به ایقاع ضرر و حرج بر او، این اکراه صادق است. پس من اینجا دارم میگویم تو باید نسبت به فرد مسلمان اهتمام داشته باشی، به امر او اهتمام داشته باشی که ضرری به او وارد نشود، حرجی به او وارد نشود. پس بنابراین من دارم در دل تو اهتمام قرار میدهم، نسبت به آن شخص مسلم، وقتی اهتمام نسبت او قرار دادم، پس بنابراین ایعاد بر او موجب صدق کراهت میشود. این نظیر همان بیان آقای حکیم در آنجا بود که اینجا گفته شد.
خب پاسخ از این تقریب همان است که آنجا داده شده که با این کارها نمیشود دامنهی لغت را توسعه داد. اگر در لغت آمده که نه شوق نفسانی واقعی است. خب با این که نمیشود که ما ... الشیء لاینقلب عن ما وقع علیه، لغت برای این وضع کرده. عرف به این معنا قرار داده، شما نمیتوانید آن را ... بله میتوانید حقیقت شرعیه درست بکنید، خودت بیایی واضع جدید بشوی و حقیقت شرعیه درست بکنی، اما آن را نمیتوانی توسعه بدهی یا تضییق بکنی.
تقریب ثانی اینجا این هست که بگوییم نه ...
س: ...
ج: حالا تقریب دوم.
تقریب دوم این هست که بله شارع در اینجا توسعهی در لغت نمیدهد دارد فرد تعبّدی برای او درست میکند. مثل این که مثلاً میفرماید ولد العالمِ عالم، نمیگوید من عالم را توسعه دارم در معنای آن میدهم. ولی میگوید من تو را متعبّد میکنم که ولد عالم، همان مفادی را که عالم در لغت دارد من تو را متعبّد میکنم که آن معنا اینجا منطبق است. چرا این کار را میکند؟ برای این که آثار عالم را. خب این للشارع که این کار را بکند. این یک فنی است از فنون بیان مطالب. اینجا هم شارع میفرماید که همهی مسلمین باید اهتمام به آنها داشته باشی. خب حالا که اهتمام به آنها باید داشته باشی، پس اینها را من دارم فرد برای من یُهتمُ به دارم ایجاد میکنم، برای هر فردی، این من یُهتمُّبه است آن من یُهتمُّ به است پس بنابراین میخواهم بگویم همان معنایی که در اکراه نهفته است که عبارت است از ایعاد بر شخصی که تو اهتمام به او داری، این در مورد همهی مسلمین وجود دارد. این هم بیان دوم است که در حقیقت فردسازی به نحو حکومت است.
خب اینجا توجه میفرمایید اگر در خود معنای اکراه واضع آن را وضع کرده باشد برای اعم از مصداق حقیقی و تعبدی، ورود میشود. اگر نه، وضع نکرده باشد برای اعم از مصداق حقیقی و تعبّدی، فقط وضع کرده باشد برای همان معنای واقعی، حقیقی، این ورود نمیشود یعنی فرد واقعی او نمیشود. مثل ولد العالم عالمٌ، توی لغت عالم وضع نشده برای اعم از کسی که دانش آموخته، یا یک معتبِری بیاید بگوید که من او را عالم میدانم. اگر اینجوری بود معنای عالم یعنی کسی که دانش آموخته یا مُعتبری گفت که من او را عالم میدانم اگر واژهی عالم برای این وضع شده بود بله، وقتی که میگوید ولد العالمِ عالم، میشود ورود. اما اگر نه واقعاً برای کسی که دانش آموخته است وضع شده باشد این میشود فرد تعبّدی، مثل الطواف بالبیت صلاةٌ میشود. میشود فرد تعبّدی. آیا این تقریب ثانی قابل قبول هست یا قابل قبول نیست؟
در تقریب ثانی هم محل اشکال است، و همچنین مدلول التزامی ما در ادلهی «من أصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» از این استفاده نمیکنیم که میخواهد بفرماید که این مورد احکام موارد اهتمام را دارد. و لو آن اهتمام واقعی وجود نداشته باشد. و لو اهتمام واقعی وجود نداشته باشد من میگویم که ... و لو این که تو امتثال هم نکرده باشی، خب ممکن است که شارع فرموده «من أصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» حالا معاذالله یک کسی بگوید خب ... عصیان میکند، اهتمام نمیورزد. در دلش که اهتمام نیست. عملاً هم اهتمام نمیورزد، حالا اینجا را شارع میخواهد بگوید که من دارم تعبّداً میگویم که تو اهتمام داری پس ایعاد بر آن موجب صدق تعبّدی اکراه میَشود پس احکام اکراه بر آن بار میشود؟ این را هم نمیتوانیم بگوییم.
تقریب سوم که تقریبی است که ممکن است بگوییم و لو محقق حکیم دام ظلّه نام نبردند از این ادله، ولی بیانی دارند که میتوانیم آن بیان را در اینجا پیاده بکنیم، آن بیان ایشان این هست که آقایانی که فرمودهاند در این مواردی که شخص اهتمام ذاتی نسبت به فرد ندارد گفتند که اکراه صادق نیست وجه آن این هست که میگویند در صدق اکراه توعید به ضرر و حرج لازم است به آن شخص مکرَه، و اینجاها ضرر به دیگری که هیچ رابطهای وثیقی با مکره ندارد موجب صدق ضرر به این نمیشود. ضرر به او ضرر به این حساب نمیشود. به شخص او که ضرر وارد نمیشود ضرر آن هم ضرری حساب نمیشود بله ضرر به فرزند انسان، ضرر به خود انسان کأنّ حساب میشود ضرر به اقربای درجهی یک انسان ضرر به خود انسان کأنّ حساب میشود. ضرر به مثلاً خادمی که او نیاز واقعاً دارد ضرر به او ضرر به انسان حساب میشود اینجاها را قبول داریم، اما ضرر به آدم اجنبی که فقط رابطهی انسان با او اسلام است، ایمان است، یعنی هیچ ... اینجاها هم موجب صدق ضرر نمیشود فلذا گفتند که اکراه صدق نمیکند چون اکراه صدق آن به این هست که ایعاد بر ضرر نسبت به مکرَه بشود. ایشان میفرماید که این حرف نادرست است. این که حتماً باید ضرر به مکره وارد بشود و اینجاها چون ضرر نیست این درست نیست. فقط ضرر ملاک نیست. ملاک در صدق اکراه این است که قصر باشد. زورگویی باشد. او را در محذور قرار دادن باشد. هر جا مکرِه بیاید مکرَه را در محذور قرار بدهد، حالا آن محذور ضرر باشد حرج باشد یا محذور آخر باشد. آنجا هم صدق اکراه میکند.
بنابراین اگر یک امری بر شخصی واجب باشد بگوید اگر این کار را بکنی نمیگذارم آن واجب را انجام بدهی، آن واجب را نمیگذارم انجام بدهی، اینجا خب ضرری به او وارد نمیشود حرجی هم به او ممکن است که وارد نشود، ولی یک محذور است خودش که این واجب را نمیگذارد که من انجام بدهم. اینجاهایی که باعث تحقق محذوری میشود ولو این که آن محذور لم یُسمّ بالضرر و لم یُسمّ بالحرج، ولی محذور است.
س: چه هست آن محذور؟
ج: محذور همین است که یک واجبی را باید ترک بکند.
س: چه چیزی را از دست میدهد؟
ج: اما ترک آن برای او سنگین است. این که مثلاً نماز نخواند برای او سنگین است میگوید که اگر نفروشی من نمیگذارم که نماز بخوانی.
ایشان میفرمایند که اینجاها هم صدق اکراه میکند و لو این که صدق ضرر نباشد.
س: ...
ج: حالا بگذارید کلام آن متکلم و مستدل تمام بشود.
س: ...
ج: نه حرج هم نباشد ولی محذورٌ آخر، محذور دیگری که لاحرج و لاضرر. ولی محذورٌ.
حالا در اینجا گفته میشود که ادلهی اهتمام به امور مسلمین که نگذاری آنها ضرری به آنها وارد بشود خلاف مصلحتشان بر آنها وارد بشود مفسدهای دامنگیر آنها بشود این یک امری است که بحسب این ادله لازم است و واجب است. حالا وقتی که لازم است و واجب شد اگر این بیاید بگوید که بعد از این که شارع این کار را کرد و آن را واجب کرد، در حقیقت مصداق حقیقی برای اکراه درست میشود. یعنی ادلهی واجبات، ادلهی محرمات در حقیقت ورود پیدا میکند به دلیل اکراه. چون دلیل اکراه معنای آن این هست که حمل کردن مکره بر انجام در اثر ایعاد به ما فیه المحذور، و شارع با این که دارد این را واجب میکند دارد محذور ایجاد میکند، واقع المحذور دارد ایجاد میشود.
بنابراین به بیان ما میگوییم که این ادلهی وجوب اهتمام چه هست؟ در حقیقت وارد میشود بر ادلهی رفع اکراه، ایشان فرموده است که ... حالا من برای این که مختصر بشود کلام از اینجای آن میخوانم، میفرمایند که «و إنّما ذُکر» آن ضرر «فی کلماتهم» کلمات فقهاء «لابتناء الاکراه علی الحمل و القصر» این که وادار بکنی، مجبور بکنی کسی را «الذی لایحصُلُ بمجرد الامر من الغیر من دون لزوم محذور من مخالفته و ذلک لایقتضی الاقتصارُ علی الضرر بل یعمُّ کلَّ محذورٍ یوقعهُ و یستعینُ بالتخفیف به» مکرِه، یستیعن بالتخفیف به آن محذور «علی تنفیذ امره و تحقیق مطلوبه فإذا لم یکن الاضرارُ بالغیر اضراراً بالشخص المأمور عرفاً لعدم اهتمامه به فی نفسه الا أنّه کان ممّا یجبُ علیه دفعه عن ذلک الغیر شرعاً کما لو حدّد بقتل المؤمن فإنّه یصدُق الحمل و القصر به و مثلُهُ لو نهب مال المؤمن إذا کان أمیناً علیه إذ بضمیمة وجوب حفظه شرعاً یصدقُ الحمل و القصر المعتبر فی مفهوم الاکراه». بعد ایشان به دو تا روایت هم تأییداً تمسک فرمودند برای توضیح که ان شاءالله تتمهی کلام را در جلسهی بعد که ببینیم حالا مطلب تمام هست یا نه؟
و صلی الله علی محمد و آل محمد.