19 مرداد 1402 | 24 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

بیع - جلسه 61

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

بحث در این بود که این قید مکروه بودن بیع در موارد صدق اکراه، لازم هست یا نه؟ عرض شد که دو نظر در مقام هست، نظر اول این هست که این بیع لزومی ندارد. پس بنابراین اگر یک بیعی مشتاقٌ الیه باشد برای شخص، ولی مورد اکراه واقع بشود،‌ به این معنا که همین امر مشتاقٌ الیه را در اثر اکراه او و اجبار او بخواهد انجام بدهد، این‌جا هم صدق اکراه می‌کند و بیع باطل است. و نظر دوم این هست که نه، باید حملُ الشخص علی ما یکرهه باشد. و چیزی که او را مکروه دارد، نمی‌پسندند. حتی قبل از این حمل، باید مورد اکراه او باشد. و او را وادار بکنند به امری که مُسبقاً نمی‌‌پسندیده آن را. بزرگانی از فقهاء، مثل محقق حکیم، محقق خوئی، محقق سیستانی و بزرگانی از این اساتید ما، غیر واحدی از آن‌ها، در منهاج الصالحین‌های خودشان یا حواشی‌ای که دارند، ظاهراً این مسئله را قائل هستند که باید آن فعل مکروه باشد برای شخص.

خب دلیل این مسئله عبارت بود، دلیل کسانی که می‌گویند لازم هست، قول لغویون بود، که بحث کردیم و در مقام جواب هم، جواب‌هایی که بود تا به حال دادیم، آخرین جواب این بود که در حول این جواب، مسئله تمام نشد. آن جواب این بود که اگر این مطلب درست باشد که شما می‌گویید، پس باید در مواردی که شخص به یک حرامی نفساً مشتاق است، ولی نمی‌خواهد انجام بدهد ولی اشتیاق نفسی دارد از آن کار، اگر این‌جا مورد اکراهِ مکرهی واقع شد باید بگویید که حرمت آن برداشته نمی‌شود. مثلاً شایق است معاذالله به شرب خمر، او شایق است. و لو بخاطر این که مثلاً سابق‌ها این شارب خمر بوده بعد توبه کرده و حالا می‌داند مزه‌ی آن را و خصوصیات آن را و لذائذ آن را می‌داند. در اثر این نفسش او شایق است. حالا اگر مکرهی آمد الا و لابد گفت که اگر نیاشامی من خانه‌ات را آتش می‌زنم یا تو را می‌کشم یا کذا و کذا. بعد دید این‌جا حرمت برداشته نمی‌شود چون رُفع ما استُکرهوا علیه، صدق آن متوقف است بر این که آن عمل مکروه باشد ناپسند باشد بریا شخص، بنابراین ... این اشکالی بود که ... و حال این که لا یُمکن الالتزام بهذا المطلب. پس این قرینه می‌شود بر این که مشتاق بودن مانع نیست و مکروه داشتن و کاره بودن هم شرط نیست برای صدق.

محقق حکیم قدس سره از این مناقشه می‌خواستند جواب بدهند. ایشان فرموده است که ما سه جور کراهت داریم. یک کراهتی که در اثر همین تمایلات نفسی،‌ خصوصیات نفسی شخص، به یک چیزی علاقه‌مند نیست، مبغوض دارد آن را، روی جهات نفسانی و جبلّی خودش، این یک صورت.

قسم دوم این هست که نه خودش این حالت نفسانی بغض و این‌ها را ندارد، بلکه مشتاق است دوست دارد اما این‌‌جا شارع کأنّ یک بغضی در دل او فرض می‌کند وجود دارد که این می‌شود بغض شرعی کأنّهُ. خودش مشتاق است ولی شارع با حرام کردن در حقیقت آن حالات نفسی شخص را خارج می‌کند کأنّ از نفس او و به آن توجه نمی‌کند و به جای آن کأنّ بغض می‌کارد. عدم حبّ می‌کارد. این هم یک کراهتی است. و ایشان می‌فرمایند که ادله‌ی دالّه‌ی بر حرمت محرمّات، علاوه بر دلالت آن بر حرمت، به دلالت التزام، دلالت می‌کند بر این که شارع به جهات نفسی شخص توجه ندارد می‌گوید آن‌ها کأنّ وجود ندارد و دلالت می‌‌کند به این که این مکروه شخص است. ناپسند است برای شخص. فلذا فرمود که ادله‌ی محرمات هم خودش حاکم است بر ادله‌ی رفع اکراه و ادله‌ی رفع اکراه هم به یک جهت دیگری حاکم بر این‌هاست. این بر آن حاکم است و آن بر این حاکم است. حکومت دو طرفه وجود دارد.

حکومتی که ادله‌ی محرمات دارد بر ادله‌ی اکراه، این است که دارد می‌گوید این هم موضوع کراهت است این هم موضوع کراهت است چون من با جعل حرمت دارم در نفس این شخص کراهت قرار می‌دهم. خب وقتی که کراهت قرار داد پس عمل آن شخصی که می‌گوید این محرم را انجام بدهد می‌شود حملُ الغیر علی ما یکرهه. نه بحسب تکوین، که بعضی از دوستان توی ذهن‌شان آمده بود که این ورود است نه حکومت، چرا محقق حکیم تعبیر کردند به حکومت؟ این ورود است دارد فرد درست می‌کند فرد واقعی درست می‌کند اگر یک دلیلی برای دلیل آخر فرد واقعی درست کرد می‌شود ورود. یا اگر فردی را از فردیت یک چیزی واقعاً خارج کرد، آن هم می‌شود ورود، ورود تضییقی یا توسعه‌ای.

اینجا که آقای حکیم می‌فرمایند که حکومت دارد می‌خواهند بفرمایند نه این که در واقع در نفس او ایجاد بغض می‌کند، اما کأنّ در عالم تشریع و در حوزه‌ی قانون او را کاره می‌بیند. مثل «الطواف بالبیت صلاةٌ» می‌شود. که واقعاً صلاة نیست اما یعنی در دید من این‌جوری هست. یا «ولد العالمِ عالم.»

س: ...

ج: حرام است یعنی چی؟ یعنی کار به خودت نداشته باش، حرام است بدلالت التزام کار به نفسانیات خودت نداشته باش. نه به کراهت خودت و نه به اراده‌ات.

س: ...

ج: درست است مدلول مطابقی‌اش آن هست. اما حالا ایشان دارد می‌گوید حالا در مقام فعلاً تقریب کلام ایشان هستیم تا در مقام نقد وقتی که برآمدیم، توضیح کلام ایشان را داریم می‌دهیم.

پس بنابراین ادله‌ای که می‌گوید شربُ الخمر حرامٌ، علاوه بر این که می‌گوید این شرب خمر حرام است و زجر دارد می‌کند کأنّ دارد در دل افراد هم کراهت و بُغض می‌نشاند. وقتی کراهت و بغض نشانید، پس کسی که دارد وادارش می‌کند می‌گوید این را بخور، این شرب خمر را بکن، دارد حمل می‌کند او را علی ما یکرهه.

خب پس این از این طرف حکومت ادله‌ی حرمت بر او این‌طور شد. از آن طرف، ادله‌ی بیع دارد می‌گوید این صحیح است. «احلّ الله البیع» تجارةً، حالا عن تراض آن هم باشد گفتیم عن تراض هم هست بنابر مسلک کسانی هم که می‌گویند عن تراض، خبر بعد از خبر است «الا عن تکون تجارةً عن تراض» یعنی هر دوی آن‌ها. هم تجارت اگر باشد صحیح است. عن تراضٍ هم باشد صحیح است. یعنی قید برای تجارت نیست بلکه خبر بعد الخبر است؛ یعنی دو چیز جایز است یکی تجارت است و یکی تراضی است.

حالا مقتضای ادله‌ی عمومات و مطلقات بیع این هست که این بیع مکره صحیح است ادله‌ی نفی اکراه می‌گوید باطل است پس حکومت دارد این را بالحکومة خارج می‌کند این می‌شود حکومت طرفینی. این هم قسم دوم.

قسم سوم این هست که نه جهات نفسانی برای شخص وجود دارد یعنی کراهت نفسی ندارد. بغض نفسی ندارد، از آن طرف شارع هم حرام نکرده که مثل قسم دوم باشد اما در عین حال شخص علی رغم این که یک چیزی را می‌خواهد انجام بدهد یعنی دوست دارد که انجام بگیرد شارع هم حرفی نزده، اما علی رغم این‌ها روی دلسوزی و مصلحت طفل مثلاً‌ یا مولّی علیه، می‌‌خواهد این کار را انجام ندهد. در مورد ولایات، ولی یک طفل می‌بیند این ماشینی که مال این طفل است مثلاً به ارث برده یا این خانه‌ای که برای این طفل است این را نمی‌خواهد بفروشد برای این که می‌بیند به مصلحت این طفل نیست. این کار را بکند. ولی خیلی هم دلش می‌خواهد این به فروش برود، بخصوص که خودش مثلاً‌ بخرد. یک ماشینی است که دلش می‌خواهد خودش این را بخرد، خیلی مایل است به این. اما می‌بیند که این به صلاح این طفل نیست. در این‌جا حالا اگر یک قاهری بیاید بگوید حتماً باید این ماشین را بفروشی و الا فلان ضرر را به تو وارد خواهم ساخت،‌ این‌جا آیا اکراه صادق است یا صادق نیست؟‌ خودش که کراهت ندارد پس حملُ ‌الشیء علی ما یکرهه نمی‌شود. شارع هم که حرام نکرده، بنابراین که بگوییم شارع در این‌‌جا حکمی ندارد. مثل اموال خود انسان می‌ماند که مثلاً بگوییم ولیّ طفل مراعات مصالح و این‌ها برای او لازم نیست. اما در عین حال این بیع باطل است وجه این که کراهت در این‌جا هست. نفس نیست، حرمت شرعی نیست، یک امر سومی هست. و آن این هست که می‌خواهد مراعات احوال این طفل را بکند، دلسوزی به حال این طفل بکند، پس بنابراین همه‌ی این موارد که کراهت بالاخره وجود دارد، در تمام این موارد حملُ الشیء علی ما یکرهه می‌شود و صدق کراهت می‌کند. بنابراین این که شما نقض کردید گفتید اگر بگوییم مکروه بودن آن فعل لازم است لازم می‌آید که در موارد محرمات صادق نباشد جواب این هست که نه، موارد محرمات داخل قسم دوم می‌شود که در آن‌جاها کراهت وجود دارد منتها کراهت تکوینی وجود ندارد کراهتی است که شارع به واسطه‌ی جعل حرمت کارانده است در دل مکلّفین. این فرمایش محقق حکیم قدس سره.

یک نکته‌ی دیگری هم که در عبارت ایشان وجود دارد این است که تصور این بزرگوار قدس سره این هست که در موارد اکراه شخص بین دو کار خلاف شرع قرار می‌گیرد. یکی عبارت است از آن فعل موعّدٌ علیه، آن امر موعِّدٌ علیه، آن می‌گوید آتش می‌زنم مالت را، خب این موجب اسراف می‌شود که مال من را آتش بزند. یا می‌گوید که می‌کشم تو را. این که انسان خودش را در معرض قتل قرار بدهد حرام است. پس بنابراین همیشه آن موعّدٌ‌ علیه در نظر شریف ایشان این هست که آن موعّدٌ‌ علیه خودش فعل حرام است، برای خود مکره، نه مکرهی که روشن است برای مکره باید حرام باشد. آن وقت این خودش برای دفع اقلّ المکروهین،‌ می‌آید آن حرام را بر این حرام ترجیح می‌دهد. می‌گوید خب امر من الان دائر بین دو حرام است در مواردی که مثلاً به یک شرب خمری، چیزی او را می‌خواهند وادار بکنند. و حال این که این هم تمام نیست. لازم نیست که آن ما یوعد و علیه، آن موعّدٌ علیه حرام باشد. حالا مثلاً کسی بگوید ضررهای غیر خیلی بالا حرام نیست اضرار به نفس در جایی که خیلی آن امری که، آن ضرری که وارد می‌شود خیلی معتنا به نباشد اشکالی ندارد. حالا مثلاً توی بحث اعطای کلیه، آن‌جا گفته می‌شود دیگر، حالا کسی دو تا کلیه‌های خودش را بخواهد بدهد، بله. اما یک کلیه بخواهد بدهد آن ضرر به او وارد می‌شود این را گفتند اشکالی ندارد چون آن ضرر آن‌جوری نیست که ...

س: ...

ج: معتدٌ به هم مراتب دارد بله.

خب این فرمایش محقق حکیم قدس سره بود.

اما این جوابی را که ایشان دادند، خب یک جاهایی از آن برای انسان، هضم شدن این مطلب سنگین است، حالا گفتن آن، گفتن آن هم مشکل بود بعضی از جاها. ولی ... اشکال اول این هست که مگر با این حرف‌ها می‌شود لغت را تغییر داد؟ باید شما ببینید که کلمه‌ی اکراه در لغت، آن کراهتی که لغوی گفته، چه کراهتی هست؟ اگر لغوی کراهت واقعی را دارد می‌گوید دیگر؟ گفته حمل الشیء علی ما یکرههُ، ظاهر این ما یکرهه، اگر نگوییم که نص است این هست که یعنی کراهت دارد او را، نمی‌پسندد، وقتی می‌گوید او کراهت دارد و نمی‌پسندد، آیا این کراهت‌های حکومتی و امثال ذلک را بحسب لغت شامل می‌شود؟ با حکومت نمی‌شود مصداق واقعی برای مفاد و مفهوم لغت ایجاد کرد، این که نمی‌شود. که ما بگوییم که بله علی ما یکرهه یک مفادی دارد که هر سه تا را شامل می‌شود. این حتماً‌ قسم اول را شامل می‌شود. اگر آن معنا را بپذیریم از لغویین و بگوییم این‌جوری هست.

بله شارع می‌تواند که برای یک مفهوم واقعی، یک مصداق تعبّدی قرار بدهد که این یک نحو ادبیات در مقام بیان حکم است. یعنی به جای این که مثلاً بگوید که اکرم ولد عالم را، می‌گوید که این هم عالم است. این یک ادبیاتی است که به کار گرفته می‌شود برای این که بگوید که همان حکم عالم این‌جا هم وجود دارد نه این که واقعاً این را داخل در مفهوم عالم بخواهد بکند. مفهوم عالم بما له معنیً لغوی، عرفی، این را شارع نمی‌تواند با این کارها بیاید توسعه بدهد یا تضییق بکند، آن بر سر جای خودش است. لا ینقلب عمّا هو علیه. بله در مقام بیان و گفتار و این‌ها خب ادبیات‌های مختلفی به کار گرفته می‌شود یکی همین است که بگوید این آن است. مرحوم آقای آخوند در قاعده‌ی لاضرر فرموده است که گاهی شارع برای اثبات حکم اثبات موضوع می‌کند گاهی برای نفی حکم، نفی موضوع می‌کند. بله این یک لسانی است که به کار گرفته می‌شود.

بنابراین باید اگر می‌خواهید بفرمایید که در این موارد هم صادق است باید ادله‌ی دالّ بر حرمت،‌ این‌چنین باشد که ما ببینیم در مقام این هست که شارع می‌خواهد حکم اکراه را روی این بیاورد. با تعبّد به موضوع اکراه می‌خواهد حکم اکراه را در آن موارد بیاورد. و آیا ادله‌ی محرمات که گفته الخمرُ حرامٌ، آیا ظهوری در این دارد که شارع ناظر است یا می‌خواهد کاری بکند که احکام اکراه در این مورد هم بیاید. چنین ظهوری ندارد. می‌گوید این حرام است. اما این حرام است و این حرمت جوری است که باعث می‌ًشود که اگر کسی آمد شما را وادار به او کرد اکراه صادق است. پس حکم اکراه که رفع باشد بر او مترتب است آیا این هم از ادله‌ی حرمت شرب خمر اصلاً درمی‌آید؟ کدام عرفی از ادله‌ی حرمت شرب خمر می‌فهمد که شارع در مقام بیان این هست که می‌خواهد دو تا چیز را بفهماند؟ یکی می‌خواهد بفهماند شرب خمر حرام است. دو می‌خواهد بفهماند که بله آن‌جاهایی که یک نفر بیاید شما را بخواهد وادار بکند بر شرب خمر، من می‌گویم آن‌جا اکراه صادق است تعبّد می‌کنم بر این که اکراه در آن‌جا صادق است تا حکم اکراه که رفع باشد آن‌‌جا پیاده می‌شود. چنین ظهوری در این مطلب نداریم.

س: ...

ج: بله.

س: ...

ج: به مؤمنین خطاب است یعنی آن‌هایی که دارند. آن‌هایی که دارند خدا به آن‌ها داده، معلوم است. آن‌هایی که دارند، بله آن مؤمنینی که این حالت را دارند ایمان دارند و الا اگر به کل بشر خطاب باشد خب ایمان را که به همه نداده که، این معنای آن این هست که آن‌هایی که خدای متعال به آن‌ها ایمان داده یا نسبت به فسوق و عصیان و این‌ها کراهت دارند این‌ها را خدا عنایت فرموده. اللهم ما بنا من نعمة فمنک، آن درست.... [صدای ناهنجار] خب حالا یک صلواتی بفرستید.

اللهم صل علی محمد و آل محمد. وعجل فرجهم.

نقل شده است که در یک جلسه‌ای مرحوم آقای آسید علی قاضی رضوان‌الله علیه داشتند توحید افعالی و این‌ها را بحث می‌کردند با ... توی یک حجره‌ای از یکی از مدارس نجف اشرف، یک مرتبه کنار آن حجره، بیرون، یک ساختمانی بود فرو ریخت، مثل این که یک صدایی عجیبی و مهیبی بلند شد از آن فروریختن آن ساختمان. عده‌ای از کسانی که آن‌جا نشسته بودند همه پریدند بیرون. ایشان هیچ اثری...  همین‌طور نشسته بودند کأنّ هیچ نبود. بعد فرمودند... آقای طباطبایی هم ظاهراً در آن جلسه بودند، همه این‌ها ... البته جبلّی آدم است حالا آن خودش که نیستند. فرمود بیایید بیایید ای متعلّمین توحید افعالی، حالا خدای متعال همه‌ِی ما را به آن مقامات برساند ان شاء‌الله.

علی أیّ حالٍ،‌ پس بنابراین مسئله دوم این هست که شما نهایت مطلبی که می‌توانید افاده بفرمایید و ادعا بفرمایید این هست که بفرمایید شارع به واسطه‌ی ادله‌ی حرمت نمی‌خواهد توسعه‌ی واقعی در مفهوم کراهت، اکراه بدهد، این که ممکن نیست. بله می‌توانید بفرمایید به این که شارع می‌تواند تعبّد بکند به این که مواردی را که من حرمت جعل کرده‌ام در این موارد اگر کسی آمد و شما را وادار کرد به آن، علی رغم این که ممکن است در نفس‌تان اشتیاق باشد حبّ آن شیء باشد اما من، می‌گویم در آن موارد کراهت وجود دارد. من می‌گویم در آن موارد اکراه وجود دارد. بله شارع این ادبیات بیاید بیان بفرماید و بفرماید که آن‌جاها هم حکم برداشته شده چون من می‌گویم این‌جا اکراه است. مثل این که من می‌گویم این‌جا صلاة است من می‌گویم این‌جا عالم است. بله این می‌تواند، این یک نحو ادبیات است. ولی إنّما الکلام در این هست که از ادله‌ی محرمّات چنین دلالتی به هیچ نحو از دلالات وجود ندارد. پس بنابراین این فرمایش ایشان در این مورد تمام نیست.

و اما در مورد سوم که ایشان فرمودند که در جایی که ولی‌ای خودش اشتیاق دارد ولی بخاطر مصلحتا مولّی علیه نمی‌خواهد بفروشد حالا یک کسی می‌آید او را وادار می‌کند که باید بفروشی. خب این‌جا دیگر به چه مناسبت می‌فرماید؟ چه کراهتی وجود دارد؟ فرض این هست که کراهت ندارد. مشتاق او هست. این‌‌جا دیگر دلیل شرعی هم نداریم که بگوییم که شارع دارد این کار را می‌کند و چنین دلالتی وجود دارد در آن موارد. پس بنابراین این‌ها نشان می‌دهد به این که همین مثل مورد سوم اتفاقاً قرینه‌ی بر قول آن‌طرف است که شما ببینید این‌جا کراهت صادق است با این که کراهت درونی نیست اشتیاق درونی هم وجود دارد پس بنابراین در صدق اکراه ما لازم نداریم به این که آن امر مکروه باشد برای کسی که نام او را مکره می‌گذاریم. نه برای کسی که اسم او را می‌گوییم که مکره است لازم نیست که بر او مکروه باشد. باشد یا نباشد. فرقی در این جهت نمی‌کند.

فلذاست علی اساس این دو اشکال سبط معظّم ایشان، آقای آسید محمد سعید حکیم دام ظلّه، در این مصباح المنهاج خودشان در آن‌جا بر جدّ بزرگوار خودشان اشکال کردند و اشکالی که فرمودند به حق است و درست است این مطلبی که بر آقای حکیم اشکال شده.

پس بنابراین فتحصّل ممّا ذکرنا که حق همان است که در متن تحریر الوسیله آمده که در صدق اکراه ما این را لازم نداریم فلذا در تحریر الوسیله مطلق فرمودند، فرمودند که این هست که وادار کند دیگری را بر این که یک عملی را انجام بدهد تقیید نفرمودند به این که آن فعل باید مکروه باشد برای آن شخص.

س: ...

ج: می‌گویند ایشان می‌گوید که آن‌جا اکراه صادق نیست.

س: ...

ج: در آن‌جا، ببینید درآن‌جایی که ... مثال مرحوم امام قدس سره این بود که کسی بخاطر بیماری استسقاء ...

س: ...

ج: مثال دوم این بود که ...

س: شایق بالنفس است ولی فقط بخاطر کراهتی که شده ...

ج: بله می‌خواهد بیعی را انجام بدهد اما یک مکرهی آمده می‌گوید باید این را بفروشی، آن‌جا چون اطاعت نمودن از او برای او سنگین است یتأنّف، از آن فروش. بعد این‌جا ایشان فرمودند این‌جا اکراه صادق است یا صادق نیست؟ این بیع درست است یا درست نیست؟ خب حتماً این بیع نادرست است. از آن طرف، آن بیع حتماً مورد کراهت نیست چون فرض این هست که اشتیاق است. اطاعت از آن مورد کراهت او هست. اطاعت هم با اشتیاق، و لو خارجاً متحّد هستند اما دو عنوان است و هیچ وقت صفت یا حکم از عنوانی به عنوان آخر سرایت نمی‌کند. پس بنابراین از عنوان اطاعت آن بغض و کراهتی که نسبت به عنوان اطاعت از آن شخص دارد به آن بیع سرایت نمی‌کند. پس این‌جا بیع می‌شود یک امری که لاکراهة فیه. در عین حال که شما می‌گویید این‌جا چه هست؟ می‌گویید که این بیع باطل است و صحیح نیست در این موارد. این نقض مرحوم امام است. خب آقای حکیم هم این‌جا چه می‌فرمایند؟ می‌گویند که نه بیع درست است. فلذا تصریح کرده. فرموده که نه بیع درست است شما چرا می‌گویید این بیع باطل است. این کراهت ... اگر این مطلب را بپذیریم. بله ممکن است آقای حکیم این‌جا به امام بگویند نه ما این‌جا قائل هستیم که از یک عنوانی به یک عنوان دیگر سرایت می‌کند پس خود آن بیع هم می‌شود مکروه، از نظر مبنایی، چون این‌ها دیگر اشکالات مبنایی هست.

مطلبی که این‌جا وجود دارد که حالا جای تحقیق و بحث تفصیلی آن در بحث اجتماع امر و نهی است این هست که آیا می‌تواند عنوانی موجب بشود برای تحقق یک حکم یا صفت در عنوان آخر،‌ یعنی واسطه‌ی در ثبوت بشود یا واسطه‌ی در عروض بشود؟ خب در مواردی که یک چیزی حرام می‌شود این‌جا برای بعض از نفوس حداقل این‌جوری هست که چون حرام شده ...

آقا مثل این هست که احتیاط این هست که دیگر تتمه‌ی بحث را تمام بکنیم خدای ناکرده یک وقتی ...

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

 

Parameter:16863!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 45
تعداد بازدید روز : 348
تعداد بازدید دیروز :1133
تعداد بازدید ماه جاری : 1606
تعداد کل بازدید کنندگان : 789907