لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس میباشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا اباالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیّما بقیةالله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.
امروز روز نهم دی هست که یاد آور ایمان و بصیرت و وفاداری مردم این کشور عزیز نسبت به اسلام و ارزشها است. خدای متعال را به این نعمت بزرگ که به موالیان اهل بیت علیهمالسلام در این سرزمین عطا فرموده شاکر هستیم و شکر نعمت باعث افزایش نعمت است «وَ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُم». این که در هر سال این روز فراموش نشود، پاس داشته شود. تجمعها، راهپیماییها، اظهار ارادتها و اظهار برائتها از اعداء اسلام، اعداء ارزشها، اعداء مردم بشود بسیار با ارزش است «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ». (حج/32) این سرمایه سرمایه بسیار ارزشمندی است. یعنی وفاداری مردم، بصیرت مردم، حضور در صحنه آنها، این سرمایهای است که بدیل ندارد بعد از عنایت الهی و اهل بیت علیهمالسلام این بسیار سرمایه بزرگی است. حفظ این سرمایهها خب لازم و و واجب است و حفظ آن بر عهده کسانی است که اثرگذار در جامعه هستند. به خصوص علماء، حوزههای علمیه، فضلای محترم، طلاب محترم میتوانند در نگهداری و نگاهبانی این وفاداریها بسیار مؤثر باشند. قهراً روشن هست که انسان ممکن است در این راه ناملایماتی هم ببیند و با انتقادهایی هم روبرو بشود و زخم زبانهایی را هم ممکن است بشنود ولی اینها باعث ارتقاء مقام إن شاءالله هست. باعث مغفرت ذنوب إن شاءالله هست. انسان وقتی (قطع صدا) رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم با آن همه مقام و عظمت و این که رحمة للعالمین بودند این جور به حسب نقل قرآن شریف مورد نامهربانیهای افراد جاهل قرار میگرفتند و همچنین ائمه هدی علیهمالسلام، خب برای دیگران این موجب آرامش قلب هست که وقتی که اولیاء بزرگ الهی این چنین بودهاند بنابراین حساب دیگران پاک است و روشن است. بنابراین بدون هیچ دغدغه خاطری إن شاءالله باید در این راه استقامت داشت و وقتی استقامت بود، نصرت الهی بود، نصرت الهی را در پی خواهد داشت إن شاءالله تعالی.
حالا قبل از شروع در بحث این تقاضا را هم از عزیزان دارم که اولین استاد ما که وارد طلبگی شدیم خدمت ایشان تلمذ کردیم؛ مرحوم آقای آسید نجف رضوی رحمةالله علیه که بستگی سببی هم داشتیم دیروز به رحمت خدا رفتند، امروز هم تشیعشان هست، تقاضا میکنم یک صلوات و یک سوره حمد برای روح مطهر ایشان قرائت بفرمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ* الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ* الرَّحْمنِ الرَّحیمِ* مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ* إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ* اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ* صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ».
بحث در دلیل پنجم بود که شیخ اعظم رحمهالله اقامه فرمودند برای عدم وجوب احتیاط در شبهات غیرمحصوره و آن دلیل؛ جریان برائت بود در محتملات شبهه غیرمحصوره و حاصل بیان ایشان این بود که مانع از جریان برائت عبارت است از علم اجمالی، چون این علم اجمالی باعث میشود که عقل از باب مقدمه علمیه برای امتثال آن معلوم بالاجمال در شبهات تحریمیه مثلاً بگوید از این اجتناب کن، از این اجتناب کن، از هر طرف بگوید اجتناب بکن، چرا میگوید از هر طرف اجتناب بکن عقل؟ برای خاطر این که هر طرف را مورد احتمال تطبیق آن معلوم بالاجمال میبیند و قهراً مورد احتمال عقاب میبیند و ضرر میبیند و عقل میگوید که عقاب محتمل و ضرر محتمل را باید دفع کنید. از این جهت در اطراف علم اجمالی در شبهات محصوره این مانع میشود از جریان برائت در اطراف؛ ولی این مانع در مورد شبهات غیرمحصوره وجود ندارد. چرا؟ چون علیرغم احتمال عقاب و احتمال تکلیف که در هر مورد وجود دارد اما عقل در این جا حکم نمیکند به لزوم دفع آن ضرر محتمل و عقاب محتمل، چنین عقلی در جایی که احتمالات فراوان باشد، کثیر باشد عقل نمیگوید این جا احتمال عقاب نیست، احتمال تکلیف نیست، این را نمیگوید اما میگوید این احتمال عقاب وجوب دفع ندارد، لزوم دفع ندارد. چون عقل چنین حکمی نمیکند که این عقاب لزوم دفع دارد از این جهت عقاب در مورد هر یک از اینها میَشود عقاب بلابیان، چون آن بیان عبارت بود از این حکم عقل که دفع کن ضرر محتمل را، دفع کن عقاب محتمل را، چنین حکمی را ندارد. وقتی نداشت پس عقاب در هر طرف میشود عقاب بلابیان و قبیح است.
س: ...
ج: بله آقا؟
س: ...
ج: در محصوره؟ احتمال عقاب هست، حکم عقل هم به لزوم دفع هست. فارق محصوره و غیرمحصوره در این است که در محصوره احتمال عقاب هست و حکم عقل به وجوب دفع و لزوم دفع، فلذا آن جا عقاب عقاب بلابیان نیست. بیان وجود دارد که همان لزوم دفع است که عقل میگوید.
س: ...
ج: علم اجمالی که داریم. این جوری
س: ...
ج: از باب مقدمه علمیه دیگه، میگوید آقا میدانی یک تکلیفی این بین است یا نه؟ ترک آن تکلیف عقاب دارد یا نه؟ اینها را میدانم. خب از باب این که آن تکلیف را امتثال بکنی و از عقاب آن تکلیف معلوم فیالبین امنیت پیدا کنی؛ میگوید خب این را که احتمال دارد این جا باشد دفع کن، از باب مقدمه علمیه که برسی که علم پیدا کنی آن دفع شده، پس بنابراین در شبهات غیرمحصوره، در محصوره درست است. احتمال عقاب در هر طرف وجود دارد، عقل هم میگوید این را دفع کن، این احتمال را دفع کن، این احتمال را دفع کن، این احتمال را دفع کن از باب مقدمه علمیه که بدانی آن تکلیف معلوم بالاجمال فیالبینی که حتماً استحقاق عقاب بر ترک او هست او احتمال عقابش دفع شده و تکلیف امتثال شده. اما در شبهات غیرمحصوره درست است احتمال عقاب وجود دارد، چون احتمال وجود تکلیف در این جا هست، این جا هست، این جا هست، این جا هست، پس احتمال عقاب هم وجود دارد. اما چنین حکم عقلی آن جا وجود ندارد که باید این را دفع کنی،
س: ... حکم عقل هست اما این که حکم عقل در تعارض با یک حکم دیگر است در ...
ج: خب آن تقریر حضرتعالی است نه تقریر شیخ.
س: ...
ج: میبیند ولی چون کثرت اطراف دارد
س: ... حکم خودش را دارد اما در ... عُسر و حرج
ج: بابا این تقریر شما است تقریر شیخ نیست. شیخ این را نمیفرماید. شیخ این را میفرماید که چون کثرت اطراف وقتی شد عقل چنین حکمی نمیکند که این عقاب محتمل مفروض را باید دفع کنی، این را نمیگوید. یعنی حکم عقل به عبارةٍ اخری بوجوب دفع ضرر محتمل در جایی است که اطراف کثیر نباشد. وقتی اطراف فراوان شد، خیلی زیاد شد، عقل حکم به وجوب دفع ضرر محتمل ندارد. این حکم را ندارد. وقتی این را نداشت پس برهانی و بیانی بر عقاب نداریم. وقتی نداشتیم خب قاعده قبح عقاب بلابیان جاری میَشود و برائت عقلیه جاری میشود و ربطی به مسئله عُسر و حرج و فلان اینها ندارد. فرض کنید عُسر و حرج هم نداشت ولی در عین حال این جوری است. این فرمایش شیخ اعظم قدس سره. بعد خودش فرموده فتأمّل؛ برای این فتأمّل وجوهی هست. حالا اول دو وجهی که علمین، کاظمین فرمودند؛ کاظم خراسانی و کاظم یزدی قدس سرهما عرض کنیم تا آن وجه سوم هم عرض کنیم.
مرحوم آقای آخوند قدس سره یک فرمایشی دارند که مکرر در تعلیقه مبارکهشان تکرار کردند و این جا هم تعلیقه زدند فرمودند «مرّ مراراً» که ما گفتیم این مطلب را و آن این است که ایشان میفرمایند که اگر احتمال عقاب در یک جاهایی بود، فرضاً حرف شیخ را هم بپذیریم که میفرماید وقتی کثرت اطراف بود عقل حکم به وجوب دفع ندارد. این هم بپذیریم. اما این باعث نمیشود که بگوییم عقاب بلابیان و بلابرهان است. این نتیجه شیخ تمام نیست. اگر فرض میکنید احتمال عقاب هست که شیخ فرض کردند. اگرچه فرض کنید که عقل هم در این جا که مقصود ایشان از کلمات دیگرش استفاده میشود، از این عقل مقصود همان آراء محموده است؛ یعنی بناء عقلاء، حکم عقلاء، به حسن و قبح که اینها نظرشان این است که اینها یک امر امور واقعیهی نفسالامریه نیست، این آراء محموده، تطابق آراء عقلاء بر این شد. همان حرف شیخ الرئیس که چون در آن باب، در باب حُسن و قبح دو نظریه است. یک نظریه این است که اینها یک قضایای واقعیه نفسالامریه هستند، یک نظریه این است که این بناء عقلاء است. یعنی این درک این تطابق فهم عقلایی است. خب حالا بعداً میگویم که از عبارت ایشان چنین مطلبی استفاده میَشود که این نظریه را کأنّه ایشان دارند. خب میفرماید که این نتیجه این دو مقدمه که عقاب ولو احتمال داده میشود اما حکم عقل بلزوم دفع وجود ندارد باعث نمیشود که عقاب بلابرهان باشد، عقاب بلابیان باشد. چرا؟ چون فرض کردید که عقاب محتمل است. حالا لو فرضنا که عقلاء ملامت نکنند، قبیح ندانند که شما دفع نکنی او را؛ اما آیا کسی که اهتمام دارد و از عقاب میترسد میتواند بنشیند بگوید چون عقلاء حرف نمیزنند، ملامتم نمیکنند، خب نکنند اما تو بالاخره جهنمش را که میروی، تو که گرفتار عقوبتش میشوی، این حرف عقلاء که واقعیت را تغییر نمیدهد که؛ چون قبل از حکم عقلاء شما میگویید عقاب محتمل هست؛ آن را دارید مفروض میگیرید که عقاب محتملی وجود دارد. خب وقتی که عقاب محتمل وجود دارد که در تحقق آن عقاب و عدم تحقق آن عقاب در وجود آن عقاب و در عدم آن عقاب بناء عقلاء و حرف عقلاء اثری ندارد. آن موضوع حکم عقلاء است. حکم عقلاء به این که «یجب دفعه أم لا یجب دفعه» که در تحقق او اثر ندارد. این حکمی است که عقلاء میگویند «یجب دفعه» یعنی یک چیزی مفروض است میگویند «یجب دفعه» یا میگویند «لا یجب دفعه» پس این حکم عقلاء به این که دفع ضرر این جا لازم است یا لازم نیست، در خود آن عقاب نفسالامری که داری احتمالش را میدهی که اثر ندارد که، وقتی آن عقابِ را مفروض گرفتی، احتمالش را مفروض گرفتی، خب ولو عقلاء بیایند بگویند لازم نیست شما ملامت نمیشوی، چون قبیح است اگر انجام بدهی نکوهش میشوی عقلائاً، ملامت میشوی، حسنه یعنی تشویق میَشوی، ترغیب میشوی و به خدمت شما احسنت به تو گفته میشود. این معنایش است. خب حالا ولو عقلاء بگویند که ملامتت نمیکنیم اگر انجام بدهی، خب عقلاء ملامت نمیکنند ولی من گرذفتار عقابِ که میَشوم. پس بنابراین کسی که همّش این است و میخواهد از عقاب امنیت پیدا بکند این با این که عقلاء بگویند «لا یجب دفعه» امنیت پیدا نمیکند و عقابش هم دیگه عقاب بلابیان نیست. بیانش هم این است که احتمال میدادی که، بود که، خب میخواستی مرتکب نشوی تا گرفتار این نشوی،
س: ...
ج: بله، بله، بیان یعنی چیه؟ یعنی یک امر واقعی است. نفسالامری است. بیان یعنی همین، یعنی مبرر، یعنی چیزی که باعث میشود بر شما هموار بشود این، این که وجود دارد
س: ...در شبهات بدویه ...
ج: نمیدهیم
س: ...
ج: نمیدهیم.
س: در شبهات بدویه ...
ج: بله، چون آن جا عقاب بلابیان است.
س: ...
ج: نه، فرض عقاب که آن جا نکردید. این جا یک علم اجمالی دارید. آن جا که علم اجمالی ندارید. بدواً احتمال میدهی تکلیفی در این جا باشد. احتمال بدوی میدهید، احتمال بدوی که بیان نیست همین جوری، این جا یک علم اجمالی دارید. آن علم اجمالیِ باعث میشود که عقاب محتملی در آن جا، در آن جا، در آن جا باشد. خب چون این مطلب ایشان مطلب مهمی هست من عباراتی که ایشان ...
یکی ایشان این جا دارند «و حاصل هذا الوجه» که دیروز خواندیم عبارت شیخ را، فرمود «حاصل هذا الوجه» این است که عقل استقلال ندارد. «قد اشرنا مرارا» که کسانی که این چاپ را دارند که چاپ مال وزارت ارشاد است آن اوائل انقلاب این را چاپ کردند که خیلی هم مغلوط است، خیلی مغلوط است. صفحه 204 و 243، «قد أشرنا مراراً إلى انّ العقاب لو احتمل یدور وجوداً و عدماً مدار الإصابة و عدمها»، اگر احتمال عقابی موجود بود این عقاب اگر موجود بود و احتمالش داده میشد این دائر مدار حکم عقلاء به این که دفعش لازم است یا دفعش لازم نیست نیست. دائر مدار این است که اصابه بکند یا نکند؟ اگر این کار را انجام دادی و واقعاً حرام واقعی بود عقاب هست، نبود نیست. دائر مدار اصابه است نه دائر مدار این که عقلاء بگویند «یجب دفعه» یا نگویند، به این ربطی ندارد. «یدور وجوداً و عدماً مدار اصابة و عدم اصابه»، اصابه بود وجود عقاب است. اصابه نبود عدمش است. این دائر مدار این است «استقلّ العقل بوجوب دفع الضّرر المحتمل أم لا»، این حکم عقلی به وجوب دفع ضرر محتمل باشد یا نباشد؟ این اثری در مسئله ندارد «غایة الأمر مع عدم استقلاله لا یقبح الاقتحام عند العقل و لا یلام علیه»، نهایت این است که اگر بگوییم وجوب دفع ضرر محتمل وجود ندارد، عقل به این استقلال ندارد نهایتش این است که اقدام قبیح نیست و کسی که اقدام کرده ملامت نمیشود. همین است اما این که عقابِ دامنگیرش نمیشود اگر اصابت کرد نه، آن عقابِ دامنگیرش میشود. علی رغم این که عقلاء ملامتش نمیکنند، اقتحام هم قبیح نبود اما آن یک امر واقعی است. آن دامنگیرش میشود...
س: .....
ج: نه، چون شارع عقل داده، آقای آخوند میگوید عقل داده دیگر، دارد حساب میکند، میگوید آره عقل داده ....
س: ....
ج: تعارض ندارد، تعارض ندارد، میگوید بله، ملامت هم نمیکند از این نظر خیالم راحت است از نظر عقلاء، برای اینکه ربطی به عقلاء ندارد درست؟ ربطی به عقلاء ندارد، این عقاب احتمالش داده میشود اگر اصابت کند دامنگیر من است. من هم اگر همتام بر این است که این عقاب یکوقت دامنگیرم نشود خب باید چکار کنم؟ باید احتراز کنم. حالا بگذارید بقیهی حرفهای این مرد بزرگ خوانده بشود.
ایشان میفرماید «بداهة» این دائر مدار اصابه هست نه دائر مدار حکم عقل به دفع ضرر محتمل یا عدم استقلالش به این یا استقلالش به این، «بداهة انّ عدم استقلاله بوجوب دفع ضررٍ لا یرفعه على تقدیره» این حرف عقل یعنی ملامت نکردنش باعث این نمیشود که عقاب و ضرر بر فرض وجودش که مفروض گرفتیم آن را، برداشته بشود «بل هو على ما هو علیه وجوداً و عدماً فی الواقع» همان که درواقع بوده وجود داشته و هست، نبوده نیست «فلا یکون العقاب حینئذ بلا برهان» اینجا عقاب بلا برهان نمیشود. برهانش هم این است که این عقاب لازمهی این چیز بوده و بهخاطر اینکه لازمهاش بوده تو هم که میدانستی لازمهاش هست و این حکم عقلاء هم دخالتی در آن ندارد که وجوب دفع دارد یا ندارد؟ ملامت میشود شخص یا نمیشود؟ پس بنابراین عقاب بخواهد شارع بکند بلا بیان نیست «و بالجملة استقلاله بوجوب دفعه» یعنی استقلال العقل، به وجوب دفع عقاب و ضرر محتمل «لا یؤثّر فی احتماله و لا عدمه فی عدمه» این حکم عقل نه تأثیر در احتمال عقاب دارد، نه عدم این حکم عقل تأثیر در عدم احتمال عقاب دارد؛ چون دائر مدار این نیست، ربطی به این ندارد. این یک حکمی است که بعد فرض العقاب دارد میآید، موضوعش آن است. «و لعلّه لذا أمَرَ بالتّأمّل» میفرماید شیخ شاید امر به تأمل که فرموده برای همین مطلبی باشد که ما گفتیم.
خب ایشان فرمود که قد أشرنا مراراً، آن مورد اولش هم بخوانم شاید، آن مورد اولش هم که ایشان أشار الیه که گفتم صفحهی 204 است. آنجا شیخ یک مطلبی دارند در شبهات تحریمیه، فرموده «فهو مبنیٌ على عدم وجوب دفع الضرر المحتمل» ایشان میفرماید که آنجا، فرموده «هذا مع انّ تجویزهم» یعنی تجویز عقلاء «الاقتحام بناء على عدم وجوب دفع الضّرر المحتمل غیر مجد فی المقام» عقلاء بیایند بگویند آقا دفع ضرر محتمل لازم نیست، این فایدهبخش در مقام نیست که خیالت راحت باشد بنشینی بگویی که خب ما دیگر عقاب دامنگیرمان نمیشود، این حکم عقلاء «غیر مجد فی المقام» که امنیت باشد «إذ المهمّ هو الأمْن من العقاب» آنکه مهم است این است که ما امنیت از عقاب داشته باشیم، خیالمان جمع باشد که عقابی نخواهیم شد «لا مجرّد عدم مبادرة العقلاء إلى الضم الی الارتکاب مع ترتّب العقاب علیه على تقدیر الحرمة واقعاً» مجرد اینکه مردم و عقلاء ملامت نکنند مرا در اینکه اقتحام کردم، مرکتب شدم، مجرد این که به من امنیت نمیدهد وقتی در واقع عقابی در کار باشد «و من هنا ظهر عدم الحاجة فی إثبات لزوم الاحتیاط فیما احتمل فیه العقاب على من همّه الفرار عنه إلى البناء على وجوب دفع الضّرر المحتمل» میفرماید اینکه ما بخواهیم بگوییم در شبهات احتیاط باید کرد این مبنیّ بر این نیست که بگوییم عقلاء و عقل حکم بکند به وجوب دفع ضرر محتمل، به این ربطی ندارد که بعضی در این معلق کردند که در صورتی احتیا لازم است در شبهات بدویه یا مقرونهی بالاجمالیه که عقلاء بگویند دفع ضرر محتمل واجب است، ایشان میگوید این ربطی به این ندارد که دفع ضرر محتمل، به این ربطی ندارد، به چی ربط دارد؟ به اینکه آیا اینجا احتمال عقاب هست یا نیست؟ عقلاء حالا میخواهند بگویند اقتحامش قبیح است یا نگویند. همین که احتمال عقاب را میدهی، کسی که همّاش این است که نکند من گرفتار آن عقاب شوم باید چهکار کند؟ باید احتیاط بکند ...
س: ....
ج: نه، بعد از اینکه عقاب هست، عقاب را دارد میگوید، چون دارد میگوید دفع عقاب محتمل، ضرر محتمل؛ یعنی یک ضرری احتمالش داده میشود لولا حرف من، حالا میگویم دفع این لازم است. ایشان میگوید این دفع این لازم است دخالتی در وجوب احتیاط و اینکه من باید احتیاط کنم و احتراز کنم ندارد، چون لو فُرض که عقلاء این را نگویند یا بگویند. من احتمال عقاب را که دارم میدهم. مثلاً یک کسی خودش احتمال میدهد که احتمال قوی میدهد این ظرف سم است، همه میآیند میگویند آقا تو وسواسی است، تو نمیفهمی نه بابا نیست، او به خودش اجازه نمیدهد بخورد، میگوید خب حالا همه میگویند عیب ندارد بخور ولی من که این احتمال را دارم میدهم، من بخورم اگر واقعاً باشد گرفتار میشوم دیگر. اینکه میبینید وسواسها اعتماد به حرف دیگران گوش نمیکنند میگویند بابا من دارم احتمال میدهم، حالا شما بگویید، مگر گفتن شما اثر در اینکه واقعیت را تغییر بدهد؟ واقعیت وجود دارد من هم گرفتارش میشوم. پس بنابراین آنجا برای وسواسها راه دیگری دارد که بگوییم شارع از تو نخواسته این را ولو واقعیت داشته باشد و الا بگویید هست و آنجور، خب من چکار کنم؟ من که دارم، حالا شماها بگویید.
ایشان میفرماید که پس کسی که «همّه الفرار عنه» کسی که همّاش فرار از آن عقاب محتمل و آن ضرر محتمل هست، اینکه عقلاء بگویند اگر انجام دادی ملامتت نمیکنیم، کار زشتی از تو سر نزده، این باعث نمیشود که آن عقاب محتمل واقعی که هست دامنگیرش نشود، این هم همّاش این است که از آن فرار کند.
س: ....
ج: کی؟
س: ....
ج: آقای آخوند یا شیخ؟
س: .......
ج: و ضرر هم اینجا یعنی عقاب
س: ....
ج: قبیح نیست یعنی چی؟
س: ....
ج: آهان یعنی ملامت نمیشوی عقلاءاً، فلذا گفتم ایشان اینجا ببینید، اینجا از اینجا روشن میشود که همان مسلک شیخ الرئیس را دارد که یعنی ملامت نمیشوی و لا یلام علیه و فرموده تجویزهم عن اقتحام یعنی تجویز عقلاء نه تجویز العقل، تجویزهم، آنجا استقلال العقل تعبیر کرده اینجا تجویزهم است، این دوتا را یک چیز میداند، بگوییم عقل میگوید یا بگوییم عقلاء میگویند؟ اینها فلذاست نشان میدهد که ایشان مسلکش همان مسلک شیخ الرئیس است.
س: .....
ج: نه نه، ببینید فرض این است که عقاب بلا بیان قبیح است درست؟ قبول است، همّ آقای آخوند این است که این عقاب بلا بیان نیست فلذا فرمود این عقاب بلا برهان نیست، این عقاب بلا بیان نیست ...
س: ....
ج: نه، لطافت بیانشان، ببینید ....
س: ....
ج: ببینید نه نه، عقاب محتمل است یا نیست؟
س: ....
ج: بابا سالبه به انتفاء موضوع است؟ یا میگویید دفع عقاب محتمل لازم نیست؟ یعنی العقاب المحتمل این موضوع محرز است مفروض است، میگویید دفعاش لازم نیست، آقای آخوند همینجا دست گذاشته، میگوید مگر نمیگویید عقاب محتمل است؟ این عقاب محتمل را که نفی نمیکنی، بله یک وقت یک بیانی میآوری میگویی در شبهات غیر محصوره عقاب محتمل نیست، میدانم عقابی نیست، یک وقت این را میگویی که راه درست همین است؛ اما اگر اینجوری که شیخ فرموده، فرموده دفع عقاب محتمل اینجا لازم نیست یعنی موضوع مفروض، دفعاش لازم نیست. اینجا را ایشان اشکال...، فلذا بیان شیخ را اشکال میفرماید، فلذا بعداً خودشان فرمودند که فالأحسن، اینجا در، فرموده است که «فالأحسن فی تقریر الاستدلال بهذا الوجه ان یقال: انّ العلم بالتّکلیف بین أطراف کثیرة غیر محصورة لا یوجب تنجّزه بحیث یورث مخالفته العقاب، فلا یحتمل العقاب فی واحد من الأطراف» اینجور باید بگوییم، باید بگویید که در اطراف شبههی غیر محصوره احتمال عقاب در هر طرف نیست پس من امنیت دارم، احتمالش نیست، یقین به عدمش دارم اینجور. اما اینجور که شیخ اعظم تقریر فرموده که فرموده وجوب دفع ضرر محتمل نیست در اثر کثرت اطراف، عقل نمیگوید دفع کن آن را، نمیگوید نیست، مفروض گرفته هست احتمال عقاب؛ میگوید عقل نمیگوید واجب است دفعاش بکند، آقای آخوند میگوید خیلی خب عقل نگوید، عقلاء نمیگویند، میگویند اگر رفتی انجام دادی ما هم ملامتت نمیکنیم، خب بگویند؛ ولی من همّام چیست؟ همام این است که از آن عقاب امنیت داشته باشم اما عقاب که ربطی ندارد به این وجوب دفع ضرر محتمل، نه وجودش به این ربط دارد نه عدمش به این ربط دارد، حرف ایشان در این حواشی متعدده که از آن صفحهی 244 شروع میشود تا اینجا چندین بار در حواشی مختلف ایشان تکرار کردند این مطلب را، حرفشان این است که وجوب دفع ضرر محتمل نه عقابساز است نه عقاببرانداز است، چون در ناحیهی حکم است نه در ناحیهی موضوع که کاری نمیکند، نه وجوب دفع ضرر محتمل عقابساز است، نه اگر عقابی محتمل شد عقاببرانداز است هیچکدام. و عقاب، عقاب بلا بیان و بلا برهان نیست، چون اینکه دخالتی نداشته تو هم داری احتمالش را میدهی، خب اگر میخواهی گرفتارش نشوی با اینکه احتمالش را داری میدهی، تا گرفتارش نشوی باید ترک بکنی. پس ربطی به هم ندارد.
فتأمل ایشان میفرماید لعلّ شیخ قدسسره گفته فتأمل که اینجور که ما وصل کردیم برهانمان و دلیلمان را به وجوب دفع ضرر محتمل این ناتمام است، ربطی به این ندارد، به قاعدهی دفع ضرر محتمل ربطی ندارد، فتأمل اشاره به این دارد. این را من تمامش کنم و الحق این است که این فتأمل ظاهر کلام شیخ را بخواهیم اخذ کنیم که ایشان فرموده دفع ضرر محتمل و ضرر محتمل را موضوع قرار داده. بله این اشکال مرحوم آقای آخوند درست است و اگر... راه درست چیست؟ همان است که ایشان در فالأحسن فرموده که البته ایشان در کفایه این حرف را قبول ندارد، یعنی ایشان که اینجا میفرماید احسن این است یعنی اگر بخواهیم طبق مذاق شیخ برهانی بگوییم که صورت ظاهره درستی داشته باشد این است که اینجا یک کاری بکنیم بگوییم آقا در جایی که شبهات کثیره باشد اصلاً عقل این علم را منجز نمیداند، وقتی منجز ندانست عقابی در کار نیست. این فرمایش محقق خراسانی قدسسره. اما ...
س: .....
ج: بعداً تشریف بیاورید ببینم چی میفرمایید چون..
و اما اشکال کاظم آخر؛ مرحوم آقای آسید محمدکاظم یزدی قدسسره، ایشان فرموده است؛ جوری دیگر اشکال کرده، گفته فتأمل شیخ لعل اشاره به این است که، این دقت آقای آخوند را اینجا ندارد ایشان، بیان دیگری دارد. میفرماید که عقاب دنیوی با عقاب اخروی زمین تا آسمانها فرق میکند؛ در عقاب دنیوی بله وقتی اطراف زیاد باشد و ضررهای دنیوی وقتی اطراف زیاد باشد عقل حکم نمیکند به وجوب دفع؛ ولی توی عقاب اخروی اینجوری نیست اطراف هرچی هم زیاد باشد، اطراف هرچی هم زیاد باشد عقل حکم میکند به لزوم دفع، چون آن اصلاً تصورش انسان را میلرزاند، احتمال ضعیفش هم انسان را میلرزاند؛ بعد میفرمایند بلکه حتی میتوانم ادعا کنم که در ضررهای دنیوی خیلی مهم هم همینجور است. مثلاً اگر فرض کنید الان توی رسانههای عالم بگویند که بناست بهطور قطع یکی از کشورها، یکی از شهرهای عالم یک معاذالله، یک زلزلهی صد ریشتری بیاید، همه چی هستند؟ همه میروند شب را توی فضای باز، همین با اینکه گفتند یکی از شهرهای دنیا؛ ایشان میفرماید که فلذا فتأمل این است که اینکه شما، نمیگویم استفادهی از این قانون درست نیست ولی این را دارم میگویم که اینکه شما میفرمایید وقتی اطراف کثیر باشد عقل حکم نمیکند به وجوب دفع ضرر محتمل، این اولاً نسبت به عقاب اخروی نیست، ثانیاً در دنیویاش هم اینجور نیست که همهجا بگوید. ایشان اینجور اشکال کرده؛ بعد خودشان یک بیان دیگری دارند که ما آن را میخواهیم بیان ششم قرار بدهیم کما اینکه بیان آقای آخوند هم میشود ششم قرار داد بیان ایشان را میشود بیان هفتم قرار داد برای اصل دلیل برای مدعی. دیگر حالا وقت گذشته انشاءالله ...
و صلیالله علی محمد و آل محمد