22 مرداد 1402 | 27 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

احتیاط - جلسه 46

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا اباالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیّما بقیةالله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

بحث در استدلال به روایت ابوالجارود عن ابی جعفر سلام‌الله علیه بود برای اثبات عدم وجوب احتیاط در شبهات غیرمحصوره، متن روایت را عرض می‌کنیم تا تقریب استدالال ولو قبلاً عرض کردیم اما تکرار می‌کنیم به خاطر بعض از فوائد.

«سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْجُبُنِّ فَقُلْتُ لَهُ أَخْبَرَنِی مَنْ رَأَى أَنَّهُ یُجْعَلُ فِیهِ الْمَیْتَةُ» یا «أَخْبِرَنِی مَنْ رَأَى أَنَّهُ یُجْعَلُ فِیهِ الْمَیْتَةُ» «اَخبَرَنِی» یعنی کسی به من اطلاع داده که در جُبُن به عنوان خمیر، به عنوان مایه میته می‌گذارند. حکمش چه می‌شود؟ یا «اَخبِرنی» شما به من خبر بدهید، تعلیم کنید که «مَنْ رَأَى أَنَّهُ یُجْعَلُ فِیهِ الْمَیْتَةُ» وظیفه‌اش چیست؟ «فَقَالَ أَ مِنْ أَجْلِ مَکَانٍ وَاحِدٍ یُجْعَلُ فِیهِ الْمَیْتَةُ حُرِّمَ فِی جَمِیعِ الْأَرَضِینَ» آیا به خاطر یک مکان واحدی که در آن میته می‌گذارند و تو مطلع شدید یا به تو اطلاع دادند؛ همه جبن‌های موجود در زمین همه حرام می‌شود؟ «إِذَا عَلِمْتَ أَنَّهُ مَیْتَةٌ فَلَا تَأْکُلْهُ وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ فَاشْتَرِ وَ بِعْ وَ کُلْ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَعْتَرِضُ السُّوقَ فَأَشْتَرِی بِهَا اللَّحْمَ وَ السَّمْنَ وَ الْجُبُنَّ وَ اللَّهِ مَا أَظُنُّ کُلَّهُمْ یُسَمُّونَ هَذِهِ الْبَرْبَرُ وَ هَذِهِ السُّودَانُ». هم به صدر این روایت و هم به ذیلش استدلال شده برای عدم وجوب اجتناب در شبهات غیرمحصوره.

تقریب استدلال به دو نحو هست. قبل از بیان تقریب استدلال تمهیداً باید توجه کنیم که در سؤال سائل چند احتمال بدواً وجود دارد. یکی این که احتمال اول این است که می‌خواهد بگوید بعد از این که من مطلع شدم که در یک مکان واحدی میته در جبن می‌گذارند؛ چون می‌دانم که از آن مکان واحد عرضه می‌شود به جاهایی که من می‌خواهم جبن را بخرم، پس علم اجمالی پیدا می‌کنم که در این مواردی که مبتلابه من هست در این موارد جبنی که با میته ساخته شده و فراهم شده وجود دارد. این یک احتمال؛ یعنی آن إخبار آن شخص یا اطلاع من از آن مطلب، موجب علم اجمالی من شده در اثر این که آن عرضه به بازار می‌شود به این که بعضی از همین‌هایی که بالاخره من می‌روم می‌خرم ممکن است از همان‌ها باشد. یعنی علم دارم که داخل این‌ها شده؛ پس بنابراین ممکن است آن که من اختیار می‌کنم از همان‌ها باشد. این احتمال اول که در این احتمال پس علم اجمالی برای شخص موجود است.

احتمال دوم این هست که در اثر این اطلاع که من فهمیدم این جور است احتمال می‌دهم نه علم دارم، احتمال می‌دهم آن بیاید توی بازار و بنابراین یکی از این‌هایی که من می‌خرم، همین‌هایی که من می‌خرم همان باشد. فرق احتمال دوم و اول این است که آن جا علم پیدا می‌کنم که بالاخره آن هم عرضه می‌شود می‌آید توی بازار، دوم این است که نه، علم پیدا نمی‌کنم ولی این موجب احتمال می‌شود که آن‌ها هم وارد بازار می‌شود و بعضی از همان‌هایی که من می‌خرم و استفاده می‌کنم لعلّ همان باشد.

احتمال سوم این است نه، نمی‌خواهد بگوید من علم دارم آن به بازار عرضه می‌شود یا احتمال می‌دهم. نه، ممکن است اصلاً یقین دارد آن مکان واحدی که میته در جبن می‌گذارند، نه آن اصلاً به این جا نمی‌آید، یقین دارد ولی این موجب احتمال این می‌شود که نکند این جاها هم همان جور می‌سازند؛ ولو این که می‌دانم آن این جا نمی‌آید. خبر داده یک نفری که مثلاً من رفته بودم عراق دیدم آن جا این جوری درست می‌کنند، می‌گوید اِ نکند ایران هم همین جوری درست می‌کنند، می‌داند آن که عراق است این جا نمی‌آید، احتمال هم نمی‌دهد بیاید فقط می‌گوید نکند آین جا هم همان جور درست می‌کنند که این می‌شود شبهه بدویه محضه دیگه، این هم احتمال سوم.

احتمال چهارم این است که نه، هیچ کدام از این‌ها نیست، هم یقین دارد؛ یعنی یقین ندارد که آن می‌آید این جا، احتمال هم نمی‌دهد. موجب شبهه‌اش هم نمی‌شود که این جا هم مثل آن جاها درست می‌کنند. فقط سؤالش این است که حالا چون این پنیر ولو پنیری که من مصرف می‌کنم میته در آن نمی‌گذارند می‌دانم؛ اما چون یک جایی این کار را می‌کنند آیا باعث نمی‌شود که این‌ها هم حرام بشود؟ این هم احتمال چهارم.

س: ...

ج: دادند دیگه، بعضی‌ها چون دادند ما ذکر می‌کنیم و الا ...، همان طور که آن روز عرض کردیم این احتمال چهارم.

خب برای استدلال که ما بخواهیم بگوییم این دلالت بر شبهات غیرمحصوره می‌کند نیاز داریم که یا احتمال اول را استظهار کنیم تا علم اجمالی درست بشود دیگه، و الا در احتمال دو، سه، چهار علم اجمالی وجود ندارد. پس برای استدلال باید استظهار کنیم که سؤال سائل همان قسم اول است. و وجه استظهار این هست که اگر سؤال از قسم ثانی بود جواب امام تناسب داشت که این جور باشد که أ مِن اجل این که یک جایی این کار را می‌کنند آیا این باعث می‌شود که آدم بگوید همه‌ی افراد این کار را می‌کنند، یا در همه‌ی مکان‌ها این کار را می‌کنند؟ این جور جواب داده بشود نه این که گفته بشود أ من اجل مکان واحد، همه‌ی ما فی‌الارض نجس می‌شود. این تناسب دارد با این که احتمال می‌دهی آن بیاید و می‌دانی آن می‌آید در بین همین‌هایی که می‌خواهی مصرف بکنی، آن وقت می‌گویند به خاطر یکی همه‌ی این‌ها حرام می‌شود؟ اما اگر می‌خواهد بگوید آن منشأ می‌شود که دیگران هم همین کار را بکنند جوابی که داده می‌شود، بیانی که مناسب است با این گفته بشود این است که گفته بشود آیا وقتی یک آدم این کار را می‌کند یا یک کارخانه این کار را می‌کند، این موجب می‌شود که آدم بگوید بقیه کارخانه‌ها هم همین جور انجام می‌دهند؟ یقیه آدم‌ها هم همین جور انجام می‌دهند؟ بنابراین از نحوه جواب امام سلام‌الله علیه که این جور جواب دادند نه آن جور، استظهار می‌شود که دریافت امام از سؤال سائل این بوده که من علم اجمالی دارم که آن جبنی که در آن میته گذاشته می‌شود منتشر می‌شود در بین این جبن‌هایی که محل ابتلاء من است و مصرف می‌کنم، علم اجمالی پیدا می‌کنم، امام می‌فرمایند خب به خاطر یک جا از همه‌ی این‌ها باید اجتناب کرد؟ نه، اما اگر بخواهد بگوید نه، به خاطر این که آن جا می‌گذارند، احتمال می‌دهم که دیگران هم همین جور درست کنند در مقام جواب باید گفت به خاطر یک نفر این جور درست می‌کند باید بگوییم بقیه هم همین جور درست می‌کنند؟ این جور باید جواب داده می‌شد. پس استظهار کنیم به این بیان آن وجه اول را، وجه اخیر هم که واضح است که یک احتمال بسیار نیش‌قولی است که «لا یلیق بالسائل» که چنین سؤالی بکند و «لا یلیق بالإمام» که بیاید این امر واضح را جواب بدهد. چه ملازمه‌ای است که یک جا این جوری درست می‌کنند؛ بعد یقین داریم جاهای دیگر این جوری نیست یا خودمان توی خانه درست کرده‌ایم می‌دانیم این جوری نیست، می‌گوییم به خاطر این که آن جا این جوری درست می‌کنند این احتمال بدهیم حرام بشود؟ این احتمال اخیر که چهارم باشد واضح البطلان است که مورد سؤال واقع نمی‌شود. می‌ماند آن سه احتمال؛ از آن سه احتمال هم نحوه جواب امام سلام‌الله علیه با اولی سازگارتر است. که این بیان و این استظهار را محقق همدانی قدس سره که خیلی فهم عرفی دقیق و سلیمی ایشان دارد این جور بیان فرموده که حالا بعد عبارتش را می‌خوانم. پس برای استدلال یا باید....

س: این که الان فرمودید به وجه ثالث می‌خورد تا ثانی، ثانی این بود که ما ... فرمود برای وجه ثانی وجود داشت یا وجه ثالث؟

ج: وجه ثانی هم همین جور است، وجه ثالث را هم ایشان می‌خواهد بگوید همین جور است. حالا کلام ایشان را دارم می‌گویم ولی بیشتر ثالث می‌خورد همان طور که شما می‌گویید. پس یا باید استظهار کنیم احتمال اول را یا اگر استظهار نمی‌کنیم به ترک استفصال بگوییم سؤال سائل فی نفسه محتمل‌الوجوه ثلاثه است. ممکن است بخواهد بگوید علم اجمالی پیدا کردم، ممکن است بخواهد بگوید صرف احتمال برای من ایجاد شده که نکند آن‌ها داخل همین‌هایی باشد که می‌روند، ممکن هم هست که بخواهد بگوید نه، نه علم دارم نه احتمال می‌دهم؛ می‌دانم آن‌ها داخل این‌ها نیست ولی چون شنیدم آن جا این جوری درست می‌کنند احتمال می‌دهم این جا، این‌ها را هم همین جور درست کنند، این جاها هم همین جور درست می‌کنند که این احتمال سوم است. خب چون کلام او مردد بین سه احتمال عقلایی است امام بدون استفصال که کدام مقصودت هست؟ چه می‌خواهی بگویی؟ مطلقا فرمودند که نه، لازم نیست. «أمِن اجل مکان واحد» آدم از همه‌ی این‌ها حرام می‌شود؛ همان را که می‌دانی میته در آن هست نخور، آن را که نمی‌دانی اشکال ندارد.

پس بنابراین به ترک استفصال امام صورتی را که هم علم اجمالی این چنینی دارد فرموده لابأس، پس بنابراین دو تقریب هست. حالا عبارت محقق همدانی قدس سره را عرض می‌کنم.

ایشان فرموده که این که مراد شبهه بدویه باشد این «فانّه إنّما یعبّر بمثل هذا التعبیر» این تعبیری که امام فرمودند «إذا کان الشّک فی حرمة ما یوجد فی غیره من الأماکن، ناشئا من جعل المیتة فیه فی ذلک المکان، بأن احتمل کون ما یؤتى به فی السوق و یبتلى بشرائه المکلّف هو من ذلک الجبن، ففی مثل هذا الفرض یقال فی مقام الاستنکار و الاستبشاع، أ من أجل مکان واحد» تا آخر «و اما لا ارید المعنى الثانى» معنای ثانی در کلام ایشان همین است که شبهه بدویه می‌شود که مرحوم شیخ فرمودند. «و امّا لو ارید المعنى الثانی فیقال فی مقام الجواب إذا کان بعض الناس»، حالا من کان را اضافه می‌کنم گمان می‌کنم در عبارت افتاده یک چیزی، حالا عین عبارت این است «اذا بعض الناس أو فی مکان واحد یجعل فیه المیتة، فکلّ الناس أو فی جمیع الأماکن یفعلون هکذا، فما علمت أنّه من ذلک المکان فلا تأکله. هذا، مع أنّه لو کان المراد بالروایة هذا المعنى، لکان على الإمام أن یستفصل على أنّه هل یحتمل کونه جبن ذلک المکان»، استفصال کنند که آیا احتمال می‌دهد یا نه؟ خب پس بنابراین این دو احتمال، یعنی این دو تقریب در استدلال به روایت شریفه وجود دارد.

با این تقریب ثانی که گفتیم اشکالی که از شیخ اعظم نقل کردیم که ممکن است معنای روایت احتمال سوم باشد که شاید جاهای دیگر هم همین جور درست می‌کنند که شبهه بدویه می‌شود خب جواب داده بشود که فرمایش شما بنابر تقریب اول وارد می‌شود که اگر می‌گویید ما احتمال می‌دهیم پس استظهار نمی‌کنیم اما اگر تقریب دوم را گفتیم، گفتیم ترک استفصال است، بله، احتمال بدوی دارد ولی امام نپرسیدند که کدام حالت را داری می‌گویی؟ مرادت چیست از این عبارت؟ پس بنابرانی به ترک استفصال دلالتش تمام می‌شود و اشکال شیخ اعظم قدس سره منتفع می‌شود.

اشکال دیگری که خب عده‌ای کرده بودند باز همین بود که احتمال چهارم در نظر آن‌ها آمده بود که لعلّ احتمال چهارم؛ آن هم که گفتیم اصلاً لا یلیق، ولی احتمال دیگری که وجود دارد که عده‌ای از اعاظم به خاطر آن احتمال دیگر استدلال را عقیم دانستند این است که هم در دراسات هست هم در بعضی کتب دیگر فرمودند که این جور جاهایی که اطراف خیلی زیاد است مثل این سؤالی که ایشان کرده که یک جایی می‌سازند و من احتمال می‌دهم که او بیاید داخل بازار بشود؛ حالا احتمال اول مثلاً، این‌ها معمولاً تمام اطراف محل ابتلاء نیست. پس وقتی محل ابتلاء نبود شرط تنجیز علم اجمالی وجود ندارد نه این که فقط کثرت باعث شده که امام بفرماید لزوم ندارد اجتناب بکنید. نه، این از باب این است که مورد چنین سؤالاتی و چنین شبهات علی‌القاعده چیه؟ این هست که همه‌ی اطراف محل ابتلاء نیست. حالا یک جاهایی پنیر را این چنین درست می‌کنند، می‌دانیم هم که به بازار عرضه می‌شود. این را هم می‌دانیم. اما آیا مگر همه‌ی پنیرهایی که در بازار عرضه می‌شود محل ابتلاء ما است؟ فلذا امام می‌فرمایند به خاطر یک جا همه‌ی این‌ها حرام می‌شود با این که روشن است در این موارد همه‌اش محل ابتلاء نیست. پس بنابراین محتمل است معنای حدیث این باشد؛ یعنی به خاطر این امام فرموده نه به خاطر این که کثرت اطراف است و همه در، با این‌که همه محل ابتلاء است ولی چون کثرت اطراف است... آن که محل بحث ما است این است که تمام اطراف محل ابتلاء است. حرج هم نیست، عُسر هم نیست، همه‌ی شرائط برای تنجیز موجود است غیر از یک چیز و آن این هست که کثرت اطراف وجود دارد و می‌خواهیم ببینیم آیا کثرت اطراف موجب عدم تنجیز می‌شود یا نمی‌شود؟ آن که محل بحث است این است و این روایت دلالت نمی‌کند بر این که، بر این صورت، نه، ممکن است این که امام علیه‌السلام می‌فرماید به خاطر این باشد که در این جور موارد همه در محل ابتلاء وارد نیستند، داخل نیستند، خب این یک احتمال عقلایی و قریبی است که لعلّ این جور باشد ولی در عین حال مرحوم محقق همدانی قدس سره می‌فرمایند که اگرچه چنین احتمالی وجود دارد ولی باز با این احتمال موجب هدم ظهور نمی‌شود در آن که ما گفتیم. بله، احتمالش هست ولی آن ظهوری که ما ادعا کردیم و استظهاری که ما کردیم پابرجا است. چرا؟ چون گفتیم که امام سلام‌الله علیه در این جا هم می‌خواهند بفرمایند که (حالا من این جهت را هم اضافه می‌کنم در کلام) امام نپرسیدند که خب حالا در محل ابتلاء تو هست یا نیست؟ این را که امام نپرسیدند، پس به ترک استفصال این هم شامل می‌شود چون وقتی که یک مکانی هست حالا ممکن است می‌آورند، توی بازار محدودی که شهر این است و همه‌ی این‌ها محل ابتلاءش است، یا نه، این جور نیست. پس ترک استفصال وجود دارد. علاوه بر این، صورتی که علم اجمالی وجود داشته باشد، همه هم در محل ابتلاء باشد، عُسر و حرجی هم نباشد، این با حکم عقل و ارتکاز عقلایی به این که شارع در این جا نمی‌تواند اجازه بدهد؛ چون ترخیص در معصیت است این منصرفٌ عنه از این کلام است. آن صورت را شامل نمی‌شود. بنابراین می‌ماند همان صورتی که اطراف خیلی وسیع است و امام نپرسیدند که قهراً مال اطراف وسیعی است که همه‌ی آن‌ها هم این جوری است که می‌تواند ولو تدریجاً محل ابتلاء واقع بشود. یک دفعه از این جا می‌خرد یک دفعه از آن جا می‌خرد یک‌دفعه مهمانی می‌رود جایی که آن‌جا از آن‌جا خریدند، همین‌طور و همین‌طور و همین‌طور.

این به خدمت شما عرض شود که تقریب به صدر روایت شریفه که با این بیان که یا استظهار کنیم یا به ترک استفصال بتوانیم تمسک بکنیم استدلال خالی از قوت نیست به صدر روایت. این‌که می‌گوییم خالی از قوت نیست و به صراحه نمی‌گوییم علتش این است که این شبهه‌ی این‌که لعلّ وجه این‌که امام می‌فرماید به‌خاطر یک مکان همه‌ی ما فی الارض حرام نمی‌شود، چون این ملازمه‌ی غالبیه و عادیه دارد با این‌که همه محل ابتلاء نیستند، یک ملازمه‌ی غالبیه و عادیه‌ای این دارد ما فی الارض، تعبیر ما فی‌ الارض هم فرموده؛ آیا همه‌ی آن‌چه که در روی زمین است حرام می‌شود با این‌که همه‌ی این‌ها روشن است که محل ابتلاء شما نیست؟ بنابراین این شبهه‌ که محقق خوئی در دراسات فرموده و قبلش هم محقق همدانی احتمالش را دادند این شبهه را ولی جواب دادند، این شبهه شبهه‌ی قوی‌ای است که....

س: .....

ج: متأسفانه این‌جا یک‌جوری است که صدای شما به آسمان می‌رود افقی نمی‌آید عمودی بالا می‌رود بله ...

س: ...

ج: نمی‌دانم من نمی‌شنوم درست، مشکله‌ای است این ....

س: ....

ج: خب داریم دیگر، یعنی این روایت ظاهرش این است که به‌خاطر وثاقت راوی ماوقع را دارد همان‌جور که بوده نقل می‌کند ...

س: ...

ج: وظیفه‌اش این است هرچی دخالت در فهم معنا دارد نقل کند برای دیگران که می‌خواهند بفهمند از کلام استفاده کنند. پس بنابراین ظاهر این است که کل ما وقع همین بوده. خب این سؤال به این شکلی که او نقل می‌کند خدمت امام عرض شده، این سؤال به حسب تفاهم عرفی این احتمالات در آن وجود دارد، امام سلام الله علیه هم بنا نیست که به علم غیب‌شان این‌جا، به همان مکالمات متعارف عرفیه برخورد می‌کنند با سؤال‌ها و این‌ها.

پس بنابراین این جواب چون فی نفسه عند العرف وجوه اربعه یا ثلاثه که حق این است که وجوه ثلاثه بگوییم آن چهارمی دیگر خیلی، این وجوه ثلاثه در آن هست، امام بدون این‌که استفصال بفرمایند که کدام مقصودت است جواب دادند به این جواب، معلوم می‌شود این جواب درست است، هر تقدیری او اراده کرده باشد و هرکدام از این معنای ثلاثه را اراده کرده باشد.

س: .....

ج: احتمال پنجم نشد، محل ابتلاء باشد یا نه، آن احتمالات اربعه بود، این‌که بله این‌که اخیراً عرض کردیم محل ابتلاء باشد یا نباشد در جواب کسانی که می‌گویند که شاید برای این‌ بوده که م حل ابتلاء نبوده یا این‌جا محل ابتلاء نیست. عرض کردیم این هم می‌شود به ترک استفصال جواب داد به این بیان که امام نپرسیدند خب حالا تو که یقین داری می‌آید آن چیزی که در آن میته می‌گذارند وارد بازار می‌شود آیا محل ابتلاء تو هست؟ مثل این‌که مغازه‌های محدودی است و خب گاهی از این می‌خرد، گاهی از آن می‌خرد، گاهی از آن می‌خرد، خودش یا کسانی که محل ابتلائش هستند، رفت‌وآمد می‌کند با دیگران؛ امام نپرسیدند این‌جوری است یا نه یک شهر خیلی بزرگی است یا یک منطقه‌ی خیلی وسیعی است، این این‌جاها منتشر می‌شود بعضی‌هایش محل ابتلاء تو نیست؛ نپرسیدند، این ترک استفصال است که بگوییم پس بنابراین هردو صورت را شامل می‌شود چه محل ابتلاءات باشد چه محل ابتلاءات نباشد. پس بنابراین آن‌جایی هم که محل ابتلاء هست همه‌اش مشمول روایت شریفه می‌شود. این‌جوری جواب بدهیم منتها دوتا نکته دارد، یکی این‌که آن‌هایی که محل ابتلاء هست و حرجی در آن نیست و چیزی در آن نیست بخواهیم بگوییم این‌جاها را هم شامل می‌شود به مذاق عده‌ای از اصولیین نمی‌سازد، چون آن‌ها می‌‌گویند این چی هست؟ این ترخیص در معصیت است. پس این قرینه می‌شود بر این که همان‌جایی است که خارج از محل ابتلاء است.

س: .....

ج: الکلام الکلام، بله این مشکله است، من نمی‌دانم آقایانی که حالا اشکال می‌خواهند داشته باشند جلوتر تشریف بیاورند مگر خیلی بلند صحبت بکنید ...

س: ......

ج: این بیان آخری است که حالا بعداً ان‌شاءالله که این‌جا جایی است که تعارض اصول می‌شود، نمی‌شود، این دلیل بعدی است که شیخ اعظم متعرض می‌شوند. الان به این‌ها کاری نداریم، از ناحیه‌ی اصول کاری نداریم بلکه همین که این روایتی وارد شده در مورد بحث ما و امام در مورد جایی که غیر محصوره است دارد می‌فرماید اشکال ندارد، امام دارند می‌فرمایند، پشت پرده‌اش هرچی می‌خواهد باشد، امام دارند می‌فرمایند اشکالی ندارد؛ این فعلاً این‌‌جور دارد استدلال می‌شود.

و اما جهتی دیگری که عرض شد این بود که انصافاً این مواردی که امام دارند تعبیر می‌فرمایند که آیا به‌خاطر مکان واحد جمیع ما فی الارض این‌جور می‌شود؟ این ملازمه‌ی عرفیه دارد جمیع ما فی الارض با این‌که بخشی از آن‌ها از محل ابتلاء خارج است و وقتی بحثش از محل ابتلاء خارج بود ان‌شاءالله یأتی که در تنجیز علم اجمالی شرط است که تمام اطراف در محل ابتلاء داخل باشد، اگر بعضی‌اش از محل ابتلاء خارج باشد علم اجمالی در آن‌جا منجز نیست. بنابراین این شبهه شبهه‌ی قوی‌ای است ...

س: ....

ج: ملازمه دارد به این تعبیری که حضرت می‌فرمایند جمیع ما فی الارض، یعنی خیلی دایره را وسیع گرفته حضرت دیگر جمیع ما فی الارض گرفتند این باعث می‌شود که، این ملازمه‌ی عادیه دارد با این‌که قسمتی‌اش محل ابتلاء ما نیست. الان ما جمیع ما فی الارض، الان ما این‌جا نشستیم آن‌که مثلاً در بلغارستان است چه ربطی به ما دارد؟ آن چه‌می‌دانم در کانادا هست چه ربطی به ما دارد؟ و هکذا ....

س: .....

ج: منحل می‌شود؟ بحث انحلال نیست این‌جا، نه انحلال پیدا نکرده که بدانیم آن‌جا نیست این‌جا، انحلالی نیست، فقط اطراف فراوان است به‌جوری بعضی‌اش می‌دانیم مورد ابتلاء ما نیست.

س: ....

ج: نه نه، ما غیر محصوره‌‌ها که همه‌اش داخل در محل ابتلاء هست داریم فلذا آن را داریم بحث می‌کنیم، این‌جور این نه،‌ این‌که امام این‌جا فرض کردند ما فی الارض جمیعاً جوری فرض کردند که همه‌اش داخل محل ابتلاء نیست چون ما فی الارض جمیعاً فرمودند. به‌خاطر خصوصیت تعبیر امام چنین شبهه‌ای وجود دارد نه این‌که هرجا شبهه‌ی غیر محصوره است حتماً بعض اطرافش از محل ابتلاء خارج است، نه این‌جوری نیست.

س: .......

ج: خب درست است حکم همین است ...

س: .....

ج: نه لازم نیست، لازم نیست، چون تعبیر ملازمه وقتی عرفیه با او دارد به این جهت امام(ع) فرمودند، یعنی ما نمی‌فهمیم که امام(ع) به‌خاطر این‌که از محل ابتلاء خارج است فرموده یا به‌خاطر این‌که شبهه غیر محصوره است فرموده؟ امر مردد می‌شود که به‌خاطر کدام جهت امام(ع) این‌جا این‌جور چیزی را فرموده.

و اما ذیل روایت، در ذیل روایت چی بود؟ این بود که امام فرمودند: «و اللّه انى لأعترض السّوق فاشترى بها اللّحم و السّمن و الجبنّ، و اللّه ما اظن کلّهم یسمّون‏» حضرت فرمود که من گمان ندارم که همه‌ی این‌هایی که ذبح می‌کنند این حیوانات مورد اکل را همه‌ی این‌ها تسمیه را دارند، پس شرایط ذبح وجود ندارد؛ با این‌که این را می‌دانم یعنی گمان نمی‌کنم و علم دارم به این‌که این‌چنین نیست در عین حال می‌روم لحم هم می‌خرم «کل هؤلاء». این هم پس دلالت می‌کند بر این‌که وقتی شبهه‌ی کثیر باشد و اطراف زیاد باشد اجتناب لازم نیست فلذا امام می‌فرماید من این کار را می‌کنم.

شیخ به این قسمت اخیر اشکال کردند، گفتند امام در این ذیل می‌خواهد لعلّ این را بفرماید که با این‌که علم ندارم، با این‌که گمان نمی‌کنم که همه‌ی این‌ها تسمیه بگویند، با این‌که این گمان را ندارم و علم هم ندارم که این‌ها تسمیه می‌گویند، علم هم ندارم اما در عین حال می‌روم می‌خرم به‌خاطر چی؟ به‌خاطر این‌که سوق مسلمین است و سوق مسلمین اماره‌ی بر تذکیه و این است. و ما در اعتماد به سوق مسلمین نیاز نداریم به این‌که احتمال بدهیم یا یعنی مظنه داشته باشیم به این‌که این‌ها همه شرایط را مراعات می‌کنند و تحفظ بر شرایط دارند؛ این را امام دارد می‌فرماید، لازم نیست که گمان به این داشته باشی، همین که علم نداریم به این‌که این حرام است این کفایت می‌کند. پس از باب به خدمت شما عرض شود که... خب این فرمایش ایشان هم قدس‌سره. اگر امام در ذیل فقط لحم را فرموده بودند خیلی خب، ولی امام چی می‌فرمایند؟ هرسه‌تا را می‌فرمایند، هم لحم را می‌فرمایند هم جبن را می‌فرمایند هم روغن را می‌فرمایند، هرسه‌تا را دارند می‌فرمایند و فرض این است که جبنش این بود که علم اجمالی دارد درست می‌کند و امام نفرمودند این حرف غلط است. جبنش که علم اجمالی وجود دارد، در عین حال فرمودند من هرسه‌تا را می‌روم می‌خرم. ما به جبنش استدلال می‌کنیم، می‌گوییم امام فرموده همین جبنی که تو گفتی این‌جوری است والله من می‌روم می‌خرم؛ پس معلوم می‌شود اجتناب لازم نیست. پس ذیل روایت اگر این‌جور استدلال کنیم که امام سه چیز را نام بردند و این ذیل بی‌ربط از صدر نیست، می‌خواهند تأکید بر حرف صدرشان بکنند، می‌خواهند بگویند همین که تو الان شبهه‌ برایت پیدا شده بود و می‌خواستی نروی بخری و نمی‌دانستی من والله همین جبن را می‌روم می‌خرم. علاوه بر او، آن‌‌ها را هم که باز همین شبهه در آن می‌شود کرد، آن‌ها هم همین‌جور است می‌روم می‌خرم. پس ظاهر ذیل این است که آن احتمالی که شیخ اعظم قدس‌سره دادند در کلام امام خلاف ظاهر است، یعنی که بخواهند امام علیه السلام فقط نسبت به سوق مسلمین و این جهت بخواهند عنایت داشته باشند.

س: .......

ج: ببینید وقتی امام سلام الله علیه جواب سائل را دادند خب کلام انعقاد ظهور برایش پیدا ....

س: ......

ج: می‌دانم همین، اتفاقاً چون همین یک سؤال او بوده می‌گوییم چی؟ می‌گوییم این کلام ذیل که قسم خوردند حضرت برای همین تأکید بر همان است که ظاهر کلام است، این است که همان که فرمودند باید با قسم و فعل خودشان می‌خواهند مطلب را مستحکم کنند، مؤکد کنند که از دل او اصلاً شک و تردید را بزدایند؛ جواب که دادند بعد قسم می‌خورند خودِ من از نظر عملی همین کار را می‌کنم. برای این‌که آن جواب قبلی را مستحکم کنند و هیچ شک و شبهه‌ای در دل آن شخص نگذارند. مثلاً بعضی‌ها  مسأله‌ سؤال می‌کنند بعد می‌گویند آقا خودتان انجام می‌دهید؟ اگر بدانند خودش هم انجام می‌دهد دیگر خیال‌شان خیلی راحت راحت می‌شود. امام بعداً کأنّ برای این‌که آن جواب قبلی را مستحکم بفرمایند آن هم با قسم که من خودم این کار را می‌کنم، پس دیگر توی جای این ندارد که دلهره داشته باشی، شک و تردید داشته باشی، ظاهر فهم عرفیِ صدر و ذیل روایت این هست .....

س: .....

ج: وقتی علم اجمالی داریم، حالا شیخ هم خودشان فرمودند در صورتی که علم اجمالی داشته باشیم سوق مسلمین اماره‌ حجت نیست.

عرض می‌کنم شبهه‌ی دیگری که این‌‌جا، دیگر این شبهه را بگوییم که از این روایت ولو بعض بحث‌های دیگر هم دارد که آن‌ها را واگذار به مراجعات و مطالعات خود آقایان می‌کنیم که طولانی زیاد نشود.

یک شبهه‌ی دیگری وجود دارد که بعضی از اعلام کردند منهم از مرحوم امام قدس‌سره، این است که فرمودند این روایت محمول بر تقیه است، چرا؟ به‌خاطر این‌که انفهه ولو از میته باشد پاک است و اشکالی در آن نیست بحسب مذهب ما و از او هست که پنیر درست می‌کنند، مایه‌ی پنیر از آن هست؛ بنابراین اشکالی ندارد که آن را به پنیر بزنند. این‌که امام علیه السلام خب جوابش این است که خب بزنند خب چه اشکالی دارد؟ این که پاک است، خوردنش اشکال ندارد. این‌‌که امام علیه السلام می‌آیند نمی‌فرمایند این‌که این اشکال ندارد و می‌آیند می‌فرمایند به‌خاطر یک‌جا، این معلوم است که علی مذهب اللعامه می‌خواهند یک‌جوری تقیه دارند می‌فرمایند و الا جواب سرراستش این است که خب اشکالی در این نیست. این مایه مایه‌ی حرامی نیست، حلال است پاک است. این ممکن است که فرمودند که این‌چنینی باشد؛ بعضی دیگر از بزرگان هم فرمودند این همین‌طور است.

قد یجاب از این مسأله که بله انفهه پاک است ولکن این مبتلای به این جهت است انفهه که گاهی اطرافش رطوبت مسریه وجود دارد و در اثر ملاقات با آن متنجس می‌شود، این را باید آب بکشند بعد از آن استفاده کنند برای مایه‌ی پنیر. و این سؤال این است که خب میته استفاده می‌کنند ما هم می‌دانیم این‌ها آب نمی‌کشند، نه از جهت این‌که میته هست، از جهت این‌که آب نمی‌کشند. بعضی‌ها خواستند این‌جور جواب بدهند از این شبهه‌ای که فرمودند. اما ظاهر مطلب این است که خلاف ظاهر سؤال سائل است که نه به‌خاطر تنجس عرضی‌اش دارد سؤال می‌کند، نه ظاهر این است که از باب این‌که میته هست دارد سؤال می‌کند که میته حرام است خوردنش و این‌ها میته را می‌گذارند، نه این‌که می‌دانم پاک است، اصلاً نبایه به آن بگوییم میته، اطلاق میته نباید به آن بکند، درست است من المیته هست ولی خودش میته نیست. این‌که دارد می‌گوید ظاهر این است که من حیث هو میتةٌ محل اشکالش است، نه از باب این‌که این نجاست عرضیه دارد به‌خاطر ملاقات با آن میته و اطرافی که مثلاً رطوبت مسریه داشته. بنابراین این فرمایش باز محل توجه هست که حالا آقایان یک فکری بکنند تا فردا ببینیم جواب بهتری می‌توانیم بدهیم یا نه؟

و صلی الله علی محمدوآل محمد

Parameter:16914!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 4
تعداد بازدید روز : 706
تعداد بازدید دیروز :920
تعداد بازدید ماه جاری : 4460
تعداد کل بازدید کنندگان : 792761