22 مرداد 1402 | 27 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

احتیاط - جلسه 41

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا اباالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیّما بقیةالله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

بحث در دلیل دوم بود که اقامه شده برای عدم وجوب اجتناب در شبهات غیرمحصوره که حاصل دلیل دوم این بود که چون غالباً بر غالب ناس اجتناب در موارد شبهات غیرمحصوره حرجی و معسور هست فلذا است که این اجتناب مشمول ادله‌ی لاحرج و لاعُسر می‌شود و قهراً وجوب اجتناب به خاطر ادله‌ی حرج و ادله‌ی نفی عُسر برداشته می‌شود. این حاصل استدلال بود.

عرض شد که به این استدلال مناقشات عدیده‌ای وارد هست که باید مورد بررسی قرار بگیرد اهمّ آن‌ها.

مناقشه أولی این بود که این حرج و عُسری که در باب اجتناب در شبهات غیرمحصوره لازم می‌آید مشمول ادله‌ی حرج و نفی عُسر نیست و یا مشکوک است مشمول بودنش، چرا؟ برای این که اگر از ادله‌ی نفی حرج و نفی عُسر استظهار کنیم که شارع نفی موضوع می‌کند به داعی نفی حکم و می‌خواهد بفرماید حکم حرجی وجود ندارد. خب در موارد شبهات غیرمحصوره خود آن حکم معلوم بالاجمال که مجعول شرع است؛ خود آن که حرجی ندارد. آن اگر برای ما معلوم بود، می‌شناختیم آن را که حرجی در آن نبود. حالا مردد شده؛ به خاطر امور خارجیه و امثال این‌ها مردد شده، حرجی اگر هست از ناحیه حکم عقل است که دارد می‌گوید او را باید در عین این که مردد شده بین غیرمحصور باید امتثال کنی و مقدمتاً لإحراز الامتثال باید جمع بین همه‌ی اجتناب‌ها بکنی تا بدانی از آن هم اجتناب شده، این جمع بین اجتناب‌ها که حکم شرع نیست. این جمع بین اجتناب‌ها حکم عقل است مقدمتاً برای علم به این که از آن اجتناب کردی، مثل مقدمه علمیه که در باب وضو می‌گویند مثلاً، شما باید یک مقداری بیشتر از آن که شارع فرموده در غَسل وجه و اعضاء وضو، یک کمی از باب مقدمه علمیه بیشتر تا یقین کنی آن مقداری که شارع فرموده انجام دادی، شارع همان مقدار فیکس را فرموده؛ مازادش را نفرموده؛ شما برای این که بدانی آن را انجام دادی عقلت می‌گوید یک مقداری اوسع انجام بده که احراز بکنی، پس آن که حکم شرع است که آن معلوم بالاجمال است حرجی در آن نیست. آن که در آن حرج هست حکم شرع نیست و ادله‌ی لاحرج و ادله‌ی نفی عُسر می‌گوید در دین حرج نیست یعنی در احکام شرعیه حرج نیست، در مجعولات شارع حرج نیست. کاری به احکام عقلیه و این‌ها ندارد. پس بنابراین مشمول نمی‌َشود. اگر معنای دلیل حرج و نفی عُسر را این جور کنیم. بله، اگر بگوییم ادله‌ی نفی حرج و نفی عُسر مفادش این است که حکمی که از او حرج برانگیخته شود، مستلزم حرج بشود، من چنین چیزی را جعل نکردم که قهراً دامنه‌اش دو چیز را شامل می‌شود؛ یک: آن جایی که خود حکم حرجی باشد و تعلق بگیرد به یک کاری که حرجی است و یا این که اگر خودش حرجی نیست اما باعث می‌شود مکلف به خاطر ضمیمه شدن حکم عقلش توی حرج بیفتد. یعنی حکمی که «ینشأ منه الضرر إما بلا واسطه» مثل این که خود آن حکمِ تعلق گرفته به یک امری که در آن حرج است و یا این که تعلق نگرفته به امری که در آن حرج است ولی به ضمیمه شدن حکم عقل مع‌الواسطه انسان به خاطر آن حکم شرع در حرج می‌افتد که اگر شارع آن حکمش را بردارد قهراً حکم عقل هم سالبه به انتفاء موضوع می‌شود و دیگر انسان در حرج نمی‌افتد. بله، اگر این جور معنا بکنیم البته حدیث حرج شامل وجوب اجتناب در اطراف شبهات غیرمحصوره می‌شود اما اولاً این استظهار نادرست است. ظاهر حدیث حرج این است که خودش، خود حکمِ حرجی باشد، آن برداشته شده نه آن که یستلزم ذلک ولو به این شکل؛ علاوه بر این که اگر در این استظهار هم شک کنیم خب این جمله مردد می‌شود بین آن معنا و این معنا و وقتی مردد شد پس بنابراین باز نمی‌توانیم به دلیل لاحرج تمسک کنیم. برای این که لعلّه معنای اولی ظاهر آن‌ها باشد و آن مراد باشد. بنابراین استدلال به حدیث یعنی به ادله‌ی نفی حرج و نفی عُسر مبتلای به این اشکال هست.

س: استاد؛ شما الزامات عقلی را هم خب اصولیون... برمی‌گرداندند به حکم شرعی

ج: نه، برنمی‌گرداندند

س: تا آن‌ها ... اعتبار شرعی نخورند که برای ما الزام‌آور نیستند که حکم عقلی توی دنیا این همه احکام عقلی داریم؛ مگر برای ما الزام شرعی دارد؟ تا زمانی که استناد شرعی نخورد که ...، پس می‌شود حکم شرعی، پس

ج: شرعی‌اش چه الزاماتی برای شما دارد؟

س: شرعی‌اش می‌شود حکم برای ما

ج: بشود

س: نفی و

ج: بشود، بشود، چه الزامی برای شما می‌آورد؟ نهایتش باید به عقل برگردد ولی خب شارع بفرماید، خب بفرماید. عقل است که می‌گوید اطاعت کن از شارع، خب و آن که می‌گوییم که اگر بگوییم قاعده «کلّ ما حکم به العقل حکم به الشرع‏» اگر قبول کنیم آن جایی است که «حکم به العقل فی سلسلة العلل لا فی سلسلة المعالیل» یعنی وقتی که مصالح و مفاسد را درک کند. حُسن و قُبح را درک کند. آن جا؛ اما بعد از این که شارع حکم کرد که می‌شود سلسله معالیل که حالا وظیفه عقل در قبال این حکم شرع چیست؟ این می‌شود سلسله معالیل که این جا دیگه قاعده ملازمه نیست.

خب قد یجاب از این اشکال به این که «بما افاده فی مصباح الاصول» کأنه مصباح الاصول ناظر به این اشکال است. البته اشکال را به این نحوی که ما تقریر کردیم به این شکل بیان نکردند ولی گوشه‌ای از این را متعرض شدند. جوابی که در مصباح‌ الاصول ذکر شده این هست که خود حکم شرعی که یجب علیک، یحرم علیک، این‌ها که معنا ندارد حرجی بر مکلف باشد. کار مولا است، فعل مولا است، فعل عبد نیست تا حرجی بخواهد داشته باشد یا نداشته باشد. حرج اگر لازم می‌آید برای امتثال است. پس این که فرموده «لا حرج» «لا عُسر» یعنی جایی که در مقام امتثال حرج لازم می‌آید که کار عبد است، امتثال کار عبد است یا عُسر لازم می‌آید از امتثال که این کار عبد است من این را برداشتم؛ آن جاهایی که از امتثال نه از خود حکم، حکم که حرجی برای عبد ندارد، آن کار مولا است. آن که کار عبد است که امتثال باشد این ادله ناظر به آن است به این قرینه که خود حکم که کار عبد نیست، کار مولا است، برای این حرج ندارد. آن که برای انسان‌ها می‌تواند حرج داشته باشد امتثال آن احکام مولا است. پس لا حرج فی‌الدین یعنی آن احکامی که امتثالش برای شما حرجی است من جعل نکردم، من ندارم. امتثالش برای شما است؛ و در شبهات غیرمحصوره امتثال حرجی است. چون باید جمع بین اطراف بکند تا امتثال کرده باشد. پس امتثال حرجی است. بنابراین اگر از اشکالات دیگر غمض عین کنیم این مشمول ادله‌ی حرج می‌شود. این فرمایشی است که در مصباح الاصول فرموده.

همان طور که دیروز اشاره کردیم این اشکال، این فرمایش جواب از آن اشکال نیست چون ما یک امتثال داریم، یک احراز الامتثال داریم. بله، قبول داریم؛ مقصود از «لا حرج فی‌الدین» یا «لا عُسر» این نیست که آن حکم خودش حرج است، این روشن است برای این که آن فعل مکلف نیست. این مقصود این است که امتثالش حرجی باشد. ولی آیا آن معلوم بالاجمال فی‌البین آن چیزی است که امتثالش حرجی است؟ خب آوردن خودش است. امتثال خود او که حرجی نیست. بله، احراز این که من امتثال کردم و دغدغه عقلی من بخواهد از بین برود که «اشتغال یقینی یقتضی البرائة الیقینیه» بدانم از جهنم مصونیت پیدا کردم، از مؤاخذه مولا مصونیت پیدا کردم که این‌ها احکام عقل است که می‌گوید مصونیت پیدا کن، دفع ضرر بکن، امثال این‌ها؛ این احرازِ متوقف است بر جمع بین اطراف نه خود امتثال و این حکم عقل است. پس بنابراین با این فرمایشی که مصباح الاصول فرموده است ظاهراً این اشکال دفع نمی‌شود.

س: حکم عقل هم مخالف حکم شرعی باشد که ... نیست که

ج: بله آقا؟

س: حکم عقل مخالف حرف شارع باشد آن هم باز ...

ج: حکم عقل مخالف نیست که بلکه موافق حکم شرع است. در راستای حکم شرع است. می‌گوید مولا وقتی که امری کرده؛ حالا این

س: موضوع حرج ... خدا حرج را برداشته، ما خودمان توی حرج...

ج: حرج در دین، حرج در قانون را برداشته و او قانون حرجی جعل نکرده. فرموده من در دینم، در قانونی که گذاشتم حرجی، کاری نکردم ...، چون قانون من حرجی نیست بله، حالا یک چیزی خورده به همدیگر اشتباه شده الان؛ این لباس و آن امر اشتباه شده با امور دیگری؛ چه کار به شارع مقدس دارد؟ شارع می‌گوید ...، یا شارع می‌فرماید من برای شما مردم هادی فرستادم. اتمام حجت کردم، حالا خودتان یک کاری کردید که آن حجت نمی‌تواند ظاهر باشد بین‌تان، خوف دارد یا فلان، به من چه؟ من که این کار را نکردم «بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاس‏» (روم/41) است به شارع ربطی ندارد. این جا هم همین جور است. شارع گفته بابا از آن نجس اجتناب بکن، حالا یک جوری شده که این نجسِ در اثر سهل‌انگاری‌ها یا هر چه مردد شده بین امور کثیره، چه کار به حکم شرع دارد این جا؟

س: خب دین همان مسلکی است که مردم در متن زندگی‌شان دارند اجرا می‌کنند. دین همان ...

ج: همان است. همان است. بله

س: مشی‌ای ...است که مردم دارند.

ج: آن قانون‌ها هیچ مشکلی ندارد، نگفته که خودت را بکش، اگر بگوید خودت را بکش حرجی است. بگوید مثلاً پیاده الان باید پیاده مثلاً بروی تا فلان جا و برگردی حرجی است. بله، یک جا هم فرموده حرجی است که استثناء می‌خورد، فرموده باید بروی جهاد، جهاد با نفس، جهاد با مال، خب این‌ها حرج است. ولی برای خیلی‌ها خمس دادن، زکات دادن از جان دادن مشکل‌تر است، حرج است. خب این‌ها می‌شود مخصص ادله‌ی لاحرج، یک جاهایی هم شارع حرج جعل کرده می‌شود مخصص. بله، پس بنابراین

س: در مقام... بحث می‌کنیم از وجوب موافقت قطعیه نه وجوب احراز موافقت...

ج: موافقت قطعیه یعنی همین دیگه

س: همین؛ عرضم این است؛ احراز و قطع...، این‌ها صفت امتثال هستند. امتثال صفت احراز نیست. ما احراز امتثالی نمی‌کنیم. ما امتثال محرزه داریم انجام می‌دهیم به واسطه ارتکاب جمیع اطراف در شبهات وجوبیه و ترک، وقتی داریم ترک جمیع می‌کنیم در شبهات عددیه... دارند همین الان امتثال می‌کنند. نمی‌گویند شما داری احراز می‌کنی، وقتی در شبهه وجوبیه دارم من همه را انتخاب می‌کنم نمی‌گویم ... شما امتثال نمی‌کنی، می‌گویند...

ج: ما آن چه که تکلیف اقتضاء می‌کند مولا می‌گوید این کار را انجام بده، بیش از این نمی‌گوید. فلذا است

س: بله، ما در عالم اثبات و در عالمی که می‌خواهیم احراز کنیم همه چیز به احراز برمی‌گردد. من هستم و تکلیف شارع، می‌خواهم وقتی امتثال می‌کنم همه به احراز و مقام اثبات برمی‌گردد. این ربطی ندارد به این که به امتثال برنمی‌گردد.

ج: اگر احراز نکنم امتثال نشده؟

س: عرضم این است؛ همه‌ی تکالیف در مقام اثبات، در مقام، از عهده برآمدن مقام اثبات و احراز برمی‌گردد. در این که شکی نیست اما این باعث ... نشود که ما امتثال نمی‌کنیم. ما همه‌ی تکالیف را داریم امتثال می‌کنیم منتها اثباتاً و احرازاً برای این که اثبات ...

ج: تکالیف، ببینید تکالیف امتثال می‌خواهد همین! آن که مولا از شما می‌خواهد امتثال می‌خواهد. به جای آوردن در واجبات، به جای نیاوردن در محرمات، این را می‌خواهد درست؟ فلذا اگر کسی همین جور گفت که نمی‌دانم نماز قصر بر من واجب است یا تمام؟ حال دوتا نماز خواندن را هم ندارم. قصد قربتش هم متمشّی شد یکی‌اش را خواند؛ بعد معلوم شد اتفاقاً همین که خوانده درست بوده، تکلیف از او ساقط است دیگه، با این که احراز نکرده بود. احراز نداشت ولی خواند و اتفاقاً مطابق با واقع در آمد. مکلفی بدون این که شرائط تقلید را درست به دست بیاورد همین جور طبق یک نظر یک مجتهدی عمل کرد اتفاقاً معلوم شد درست بوده؛ خب وظایفش را انجام داده اما این آدمی که احراز نکرده، پیوسته تا آن وقتی که کشف خلاف نشده عقلش هی به او می‌گوید نمی‌توانی ساکت بنشینی؟ بلند شو آن یکی را هم انجام بده لعلّ تکلیف آن باشد. پس در امتثال احراز ننهفته و آن که شارع می‌خواهد اصل‌الامتثال است. عقل است که می‌گوید باید این امتثالِ را تو احراز کنی تا بدانی از عقوبت مصون هستی، امنیت داری، این احرازش حکم عقل است که می‌گوید برای این‌که مصونیت پیدا کنی احراز کن. پس بنابراین به نظر می‌آید این اشکال اشکال قوی‌ای است و ما تخلص به فی مصباح‌الاصول این لا یمکن التخلص به.

س: استاد مگر مواردی نداشتیم که مکلفین در مرآی ائمه(ع) در مقام احراز به خودشان سخت می‌گرفتند که امام(ع) استناد به سهل و آسان بودن دین کرده بود. دین سهل و آسان است چرا شما دارید، دین در مقام احراز....

ج: نه آقای عزیز این‌جور نبوده. خب کجا را می‌فرمایید این‌جور بوده؟ کجا؟

س: مثلاً همان مسأله‌ای که این‌ها توی بازار می‌رفتند اجتناب می‌کرد ...

ج: حالا که به احادیث تمسک نمی‌کنیم تا برسیم به آن‌ها ببینیم آن‌جا چی می‌شود.

س: ببخشید این‌جا حکم عقل خودش موضوع ... نمی‌شود؟ حکم عقل برای احراز این موضوع که من امتثال کردم خودش ....

ج: نه، همین دیگر توضیح دادیم درست نمی‌کنیم. چون آن‌که شارع جعل کرده توی آن ضرری نیست، توی آن به خدمت شما عرض شود حرجی نیست، عسری نیست، آن‌که او واجب کرده. بله در اثر ما کسبت ایدی الناس حالا آمده مردد شده بین آن، خب بشود، آن شارع که حکم حرجی جعل نکرده.

هذا اولاً و اما ثانیاً، اشکال دوم ...

س: .... در این مواردی که امتثال عسر و حرج دارد ...

ج: بله

س: یعنی عقل ....

ج: بله، چون اصل عقل نمی‌گوید عسر و حرج مانع است مگر اختلال نظام لازم بیاید، ولی عسر و حرج را نه. فلذا شارع گفته جهاد بکن به مالت، به نفست، به فرزندانت، عقل نمی‌گوید نکن، می‌گوید خب شارع فرموده بکن. حرج را عقل نمی‌گوید که حکم حرجی است، حکمی که از امتثالش حرج لازم می‌آید لازم نیست امتثال بکنی، چنین حرفی را نمی‌زند.

خب این اشکال اول، اشکال دوم که آن هم اشکال اساسی است این است که مفاد ادله‌ی نفی حرج و نفی عسر همان‌طور که شیخ اعظم فرمودند که ظهور بدوی این ادله در عسر و حرج شخصی است نه نوعی و غالبی؛ لا حرج فی الدین مفادش این است که وجوب یا حرمتی که برای تک‌تک شماها حرج‌آور باشد من جعل نکردم، نه این‌که چیزی که برای غالب ناس حرجی است جعل نکردم ولو برای کسی که برای او حرجی نیست. حرج شخصی مقصود است، ظاهر احادیث حرج شخصی است، علاوه بر این‌که ظاهر این مطلب هست کالضروری هم هست این مسأله کأنّ من الدین؛ خب یک نفری اگر به خدمت شما عرض شود که عرض کردیم یک تابستانی است، هوا خیلی گرم است، روزها بلند است، هوا خیلی گرم است، شرایط خیلی سخت است و غالب مردم در آن زمان روزه نمی‌توانند مثلاً بگیرند، خب آیا کسی می‌تواند ملتزم بشود که کسی بگوید نه، شرایط برایش فراهم است و برای او نیست؛ مثلاً نود درصد مردم نمی‌توانند ده درصد می‌توانند، این ده درصد هم ممکن است میلیون‌ها نفر بشوند، بگوییم برای این‌ها مثلاً روزه واجب نیست؟ و هکذا و هکذا موارد دیگر.

پس ملاک چیست؟ ضرر شخصی است و وقتی ملاک ضرر شخصی شد پس نمی‌توانیم به‌طور کلی استناد به این ادله کنیم بگوییم در شبهات غیرمحصوره مطلقا احتیاط واجب نیست؟ نه نمی‌توانیم بگوییم، بلکه باید گفت هرجا برای هر کسی اجتناب ضرر دارد و حرجی است بله فالا فلا؛ و آن‌جا هم که تازه حرجی است محقق خوئی فرمودند که این‌جور نیست که وقتی هم حرج شخصی بود بالمرّه برداشته بشود بلکه به اندازه‌ای که یستلزم الحرج برداشته می‌شود، یعنی تا آن‌جایی که تبعیض در احتیاط باید بکند، خب می‌داند مثلاً یکی از این قصابی‌هایی که مثلاً در شهرش هست یا در ایران هست بنابراین‌که این‌ها غیرمحصوره باشد گوشتی که دارد چیست؟ غیر ذبح شرعی است، خب باید چکار کند؟ باید تا آن‌جایی که می‌تواند از آن‌ها، آن‌هایی که مثلاً مظنونش است، فلان است از این‌ها اجتناب بکند و حالا از آن‌ جایی که ظن کمتری است، احتمالش ضعیف‌تر است برود از آن‌جا بخرد، برای این‌که حرجش، آن هم به اندازه‌ای که آن حرج از بین برود.

و ما افاده المستدل که گفت من قبول دارم که ظاهر ادله‌ی حرج این است، شخصی است قبول دارم، ولی به قرینه‌ی خارجی می‌گویم دست از این ظهور بدوی باید برداشت و حملش کرد بر ضرر نوعی. آن قرینه‌ی خارجیه‌ چی بود؟ گفت ادله و روایاتی است که وارد شده است در این‌که ملاک در بودن تکلیف و نبودن تکلیف عسر و یسر نوعی است. در نبود عسر و حرج نوعی، در بودن یسر نوعی. به‌خاطر آن روایات تفسیر می‌شود این لا حرج و لا عسر، به‌خاطر آن روایات.

خب این روایات عرض می‌کنیم به این‌که کدام است؟ ما که لم نذکر به، آن هم که آقایان ذکر کردند آدرس دادند گفتند این روایات مقصود است روایاتی است که وارد شده در باب نکاح یا در باب صلاة ظاهراً که فرموده که «انما بعث بالشریعة السّمحة السّهلة» از این خواستند استفاده کنند که نوعی مقصود است، این چه، فرموده بله رهبانیت در دین من نیست و من به شریعت سهله‌ی سمحه مبعوث شدم بحسب این نقل آن بزرگوار. خب یعنی شریعت من آن تنگناها و سختی‌هایی که این سمحه بودن و سهله بودنش مطلق نیست به اضافه هست، یعنی در مقایسه‌ی با ادیان گذشته که خیلی از امور در آن‌جا سخت بوده من آن‌ها را ندارم و الا مگر در اسلام امور مشکل نیست؟ مگر جهاد نیست؟ مگر پرداخت امور مالیه نیست؟ مگر روزه نیست؟ خب این‌ها. اما روزه‌هایی مثلاً فرض کنید در شاید شریعت حضرت موسی علی نبینا و آله(ع) مثلاً این بوده که این‌ها شب اگر به تمام شب بیدار بودند می‌توانستند سحری بخورند، بیدار نبودند نه نمی‌شود؛ خب خیلی‌ها خواب‌شان می‌گرفت بی‌سحری باید روزه‌ بگیرند، تابستان هم هست، خیلی سخت بود که نقل هست که اوایل اسلام هم همین بود، روز باید خندق بکَنَند، چه بکَنَند، اطراف و فلان، شب هم که خواب‌شان می‌گرفت یهو، دیگر سحری نمی‌توانستند بخورند، ضعف‌شان می‌گرفت، غش می‌کردند، چه می‌کردند این‌ها و این حکم را خدای متعال برداشت و این راحتی‌ای که الان ما داریم. یا سه ماه باید روزه بگیرند، برای ما شده یک ماه. در باب تطهیر بعضی روایات هست حالا اختلاف نظر هم هست که آن‌ها بدن‌شان اگر بولی می‌شود مطهر نداشت، باید با مقراض بچینند. غیر از یک مورد که تمام می‌شود بقیه آن جاهای دیگر را....

خب این به خدمت شما عرض شود که ...

س: این مشکل عقلی دارد ....

ج: بله؟

س: مشکل عقلی دارد ...

ج: کدام؟

س: این که باید بچینند.

ج: بله، محل کلام است، عرض کردم محل کلام است به‌خاطر همین است، بعضی از فقها فرموند این روایت مفادش خرافه است لا یمکن تصدیق ولو سندش تمام است، ولی بعضی هم گفتند نه می‌شود تصور کرد.

علی‌ای‌حالٌ در امم سابقه یک احکام مشکله‌ای بوده که واقعاً سخت بوده، خدای متعال بر این امت به‌خاطر رسول گرامی(ص) منت گذاشته و نسبت به آن‌ها سمحه‌ی سهله شده. رهبانیت مثلاً در ادیان دین حضرت مسیح(ع) مطلوب بوده که ازدواج نکند، همین‌ جور اعراض از دنیا بکند؛ اما در دین ما «من رغب عن سنتى فلیس منى‏» ترغیب به ازدواج شد. خب این نسبت به آن سمحه‌ی سهله است، اما نه این‌که به خدمت شما عرض شود که ملاک این است که بر نوع یسر دارد یا نوع یسر ندارد، ملاک این است که بر نوع عسر دارد یا عسر ندارد، این از این روایت استفاده نمی‌شود. بنابراین این مقیدی که گفته می‌شود یا این شارح و حاکمی که گفته می‌شود ما به‌واسطه‌ی او دست از ظهور بدوی ادله‌ی نفسی عسر و حرج برمی‌داریم و می‌گوییم ملاک، حرج نوعی است، عسر نوعی است نه شخصی، این هم لا مستند له؛ پس بنابراین نمی‌توانیم حمل بر غالب کنیم و امثال ذلک.

و آخرین مناقشه‌ای که این‌جا عرض می‌کنیم و ...

س: .....

ج: بله اشکال ندارد، یک مورد مصالح ممکن است این‌‌جوری باشد، مصالح بله اشکالی ندارد؛ نمی‌خواهیم بگوییم حتماً این‌جا،‌ یک مورد شارع این کار را کرده دلیل بر این نیست که کل احکام شریعت بر اساس نوعی است یا رفع عسر و حرج بر اساس نوع است، نه، یک مورد ممکن است بله آن جا مصلحت نوعیه باعث شده باشد.

س: استاد شما با این آیه‌ قرآنی که می‌فرماید: «مَنْ کانَ مَریضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْر» (بقره/185) این‌جا ملتزم می‌شوید که اگر کسی فرض بفرمایید خیلی آقا توی راحت‌تر است، دیگر توی سفر چون یسر است این‌جا......

ج: نه نه

س: این «یرید الله بکم الیسر» محلش و مصبش در موردی است که روزه‌دار است، آمدیم یک کسی که روزه‌دار است ... تعمم و تخصص دیگر که یک‌جا او باشد که یسرش اتفاقاً توی این باشد که سفر باشد، این‌جا می‌گویید چون یسر این‌جا نوعی مراد نیست و شخصی نیست ....

ج: نه نمی‌گوییم نه نه نمی‌گوییم، چون خود حکم اطلاق دارد، این حکمت است، این ...

س: پس علت توأم ....

ج: نه علت نیست ...

س: اگر علت هم نیست، یک لحظه اگر هم علت نیست پس از چیزی که علت نیست نمی‌توانیم استنباط احکام بکنیم، یک اشکالی است که قاعده‌ی لا حرج و لا ضرر بعضی می‌گویند این‌ها فلسفة الاحکام است علت نیست، اصلاً ناظر به افراد نیست، این اشکال را اگر بخواهید بگویید که اصلاً از لا ضرر استفاده‌ی استنباطی نمی‌شود کرد این یک حرفی؛ اما اگر استفاده‌ی استنباطی می‌کنیم که دائرمدار این علت باشد پس باید این یسر را شخصی بدانید، پس اگر کسی در سفر یسر شخصی دارد عسر ندارد باید روزه را بگیرد، در حالی که هیچ‌کسی ... آن فتوا نمی‌شود. می‌گویند چون یسر نوعیه و عسر نوعیه هست ....

ج: اتفاقاً در همان مثال‌هایی که شما می‌زنید به‌خاطر وجود روایات دیگر که فرموده که برای‌تان عسر داشته باشد چه نداشته باشد باید بگیرید آن‌ها نشان می‌دهد که آن تکلیف اعم است...

س: .... بله اعم است نتیجه‌ی ....

ج: نه نه، پس نمی‌توانیم به‌واسطه‌ی آن نشان می‌دهد ....

س: ... نتیجه‌ی یسر نوعی بودن اعم است، ... روایات هم هست این فتوا که ... عرض می‌کنم با آیه‌ی شریفه جور درنمی‌آید. چرا؟ چون اگر ...

ج: بابا خود این مستدل قبول دارد که خودِ ادله‌ی رفع عسر و رفع حرج خودش به فی نفسه ظاهرش در حرج شخصی است نه نوعی که یکی‌اش همین آیه‌ی شریفه است، او قبول دارد می‌گوید از ادله‌ی خارج ما دست از این برمی‌داریم؛ می‌گوید از ادله‌ی بیرونی دست از این برمی‌داریم. می‌گوییم آن ادله‌ی بیرونی شما کو؟ آن ادله‌ی بیرونی شما اگر این حدیث «لا رهبانیة فی الاسلام و انما بعثت علی الشریعة السمحة السهلة» این است؟ این دلالت ندارد، چیز دیگر است لم نذکر علیه، بیان بکنید ما به چیز دیگری برنخوردیم که این مفاد باشد. خود این ادله هم که خودش دارد می‌گوید این‌ها خود ادله‌ی عسر است و یسر است دیگر این «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر».

این به خدمت شما عرض شود که و اما مناقشه‌ی اخیر که قبلاً هم گفته شد در موقعی که ضابطه بیان می‌شد و عده‌ای گفته بودند ضابطه‌ی غیر محصوره این است که حرج لازم بیاید، عسر لازم بیاید، این مناقشه آن‌جا بیان شده بود که جای اصلی‌اش این‌جاست گفته بشود و آن این است که عسر لازم آمدن عسر و حرج این ربطی به محصوره بودن و غیرمحصوره بودن ندارد، این یک عنوانی است که هرجا لازم بیاید حکم برداشته می‌شود، حالا چه محصوره باشد چه غیر محصوره. اگر شخص امرش دائر شد بین دوتا نجس، مثلاً می‌داند یا این پیراهنش نجس است یا آن پیراهنش نجس است، و الان هوا به‌حدی سرد است و جوری است که هردو را باید اینجا بپوشد و الا سرمای شدید خواهد خورد، خب این‌جا اجتناب لازم نیست، هردوتا را می‌‌پوشد نمازش را هم می‌خواند با این‌که شبهه‌ی محصوره است. بنابراین یا جایی که اصلاً شبهه نباشد و معین باشد ولی حرجی بشود، خب حرج او را برمی‌دارد آن‌جا دیگر؛ پس بنابراین در باب شبهه‌ی غیر محصوره همان‌طور که بزرگان فرموده‌اند ملاک، ملاک بحث این است که نفس غیر محصوره بودن نه طروّ عناوین أخر، مثل این‌که حرجی بشود، عسری بشود و امثال ذلک یا بعضی از اطرافش از محل ابتلاء خارج باشد در اثر کثرت، این‌ها محل کلام نیست. پس بنابراین به ادله‌ی عسر و حرج استدلال کردن برای حکم در شبهات غیرمحصوره خروج از محل نزاع است و تمام نیست. بنابراین نکتفی به این سه مناقشه‌ی اصلی و هناک مناقشاتٌ اخر که می‌گوید از آن‌ها می‌گذریم، چون برای مقام، آن مناقشات حالا برای جاهای دیگر ممکن است مفید باشد.

و صلی‌الله علی محمدآل محمد.

Parameter:16909!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 26
تعداد بازدید روز : 121
تعداد بازدید دیروز :920
تعداد بازدید ماه جاری : 3875
تعداد کل بازدید کنندگان : 792176