لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس میباشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا اباالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیّما بقیةالله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.
ضابطه پنجم؛ فرمایش محقق نائینی قدس سره بود که فرموده بودند به حسب آن چه که نسب الیه، هر جا که اطراف علم اجمالی جوری باشد که مخالفت قطعیه ممکن نباشد و نتواند مکلف به ارتکاب همهی اطراف مخالفت قطعیه بکند. این شبهه میشود غیرمحصوره، و خودشان علی ما نسب الیه فرمودند خب این ضابطه و این ملاک قهراً در شبهات تحریمیه هست؛ یعنی جاهایی که علم اجمالی داریم به وجود حرامی فیالبین، اما در شبهات وجوبیه خب قهراً آن جا این ضابطه پیاده نمیشود چون در آن جا مخالفت قطعیه میسور است به این که همهی اطراف را ترک میکند. ترک همه مشکلی ندارد، از همه ساخته است. انجام است که مقدور نیست در مواردی، خب این فرمایش این بزرگوار. محقق خوئی سه اشکال به این فرمایش دارند.
اشکال اول ایشان این است که این ضابطه که شما فرمودید ملازمه با غیرمحصوره بودن ندارد، علامت و نشانه آن نیست؛ برای این که ما مواردی داریم که شبهه محصوره است ولی در عین حال مخالفت قطعیه ممکن نیست. مثل این که امر دائر است مثلاً بین این که نذر کرده شخصی که در ساعت معیّن، روز معیّن، ساعت معیّنی یا در مسجد جمکران باشد یا در حرم مطهر باشد. خب این جا مخالفت قطعیه نمیتواند...، حالا نذر کرده یکی از این دو جا... این البته حالا این حرمت نیست؛ این مثالی که زدم برای وجوب است. محقق خوئی، یا نذر کرده عکس آن مثلاً که کسی نذر کرده است که یا در قم باید نباشد مثلاً یک روز معین از تاریخ معیّنی یا در یک جای دیگر نباشد. خب آن جا مخالفت قطعیه چه طور میتواند بکند نباشد؟ خب قم باشد آن جا نیست، آن جا باشد این جا نیست، چه طور میتواند مخالفت قطعیه کرده باشد؟ یا جاهایی که ضدّان هستند؛ این جاها هم همین جور است و حال این که اینها شبهات غیرمحصوره نیست که؛ شبهات محصوره است اینها، پس بنابراین این که ایشان فرمودند که مخالفت قطعیه هر جا نمیشود کرد، آن جا علامت این است و نشانه این است که شبهه غیرمحصوره هست این منقوض است به موارد شبهات محصورهای که همین جهت در آن وجود دارد که مخالفت قطعیه نمیشود کرد. این اشکال اول ایشان؛ این اشکال البته همان طور که دیروز عرض کردیم راجع به آن مطلب دیروز، امروز هم قابل دفع است این اشکال که بله اگر محقق نائینی این جور فرموده باشد که هر جا مخالفت قطعیه ممکن نیست آن جا شبهه غیرمحصوره میشود و این درست است. این اشکال وارد میشود به ایشان و لکن بعید است مقصود ایشان این باشد و حالا اگر هم باشد قابل تصحیح است و آن این است که ما بگوییم آن جایی که در اثر کثرت اطراف نمیشود نه برای هر جهتی که مثلاً ضدّان هستند و امثال اینها، اگر در اثر کثرت اطراف نشد این علامت این است که این شبهه غیرمحصوره است. این است مقصود محقق نائینی، ظاهراً مقصود آن بزرگوار این باشد و الا آن که واضح الاشکال است و بعید است از محقق نائینی که آن را بخواهد بفرماید.
پس بنابراین این... یک وقتی آیتالله زنجانی فرمودند من این تابستان مکاسب با حاشیه (چندین سال پیش) تابستان مکاسب شیخ با حاشیه سید مطالعه میکردم. اینها درس برای ماها است که مثلاً یک دوره بکنیم مثلاً تابستان که میشود یا وقتهای تعطیلی که میشود. مکاسب شیخ با حاشیه مرحوم سید، بعد ایشان میگفتند من چیزی که در حاشیه سید دیدم خیلی جاها که اشکال به شیخ میکنم آن عبارت شیخ قابل اصلاح و توجیه است که لعل مقصود شیخ این باشد که در نتیجه آن اشکال وارد نمیشود و سید دیگه این توجیه را نمیکند. مثلاً حالا ایشان میفرمودند، این توجیه را نمیکند. حالا مرحوم نائینی در این جا یک مطلبی به ایشان نسبت دادیم که اشکالش خیلی واضح هست خب این قابل توجیه است اگر هم این کلام را در لسانشان به کار نبردند این جا قرینه لبّیه موجود است که مقصودشان این است که از کثرت این جور چیزی لازم میآید نه مجرد این که مخالفت قطعیه ممکن نباشد. این اشکال اول.
اشکال دومی که ایشان فرمودند این است که خود این مطلب که گفته میشود مخالفت قطعیه ممکن نیست یک امر منضبطی نیست تا چه جور حساب بکنید. مثلاً مخالفت قطعیه با یک چیزی اگر زمان را کم بگیریم میبیند که این مخالفت قطعیه نمیتواند بکند، اگر زمان را گسترده بگیریم میتواند مخالفت قطعیه بکند. پس بنابراین یک نفر میگوید من الان چه جور تشخیص بدهم این شبهه غیرمحصوره است یا غیرمحصوره نیست؟ اگر در زمان اندکی بخواهد باشد خب من نمیتوانم همهی اینها را مرتکب بشوم اما اگر زمانی که گسترده باشد میتوانم مرتکب بشوم. حالا بگویم این محصوره است یا غیرمحصوره است؟ انضباطی ندارد. ثانیاً به حسب اشخاص مختلف است. یک کسی هست که آدم ضعیفی است، قدرت ندارد آن چنان، همهی این اطراف را بخواهد برود مرتکب بشود، ناتوان است، این قدر ...، یکی نه، جوان است و توانایی خوبی دارد و اینها، میتواند همهی این اطراف را برود مرتکب بشود. این که قدرت بر مخالفت قطعیه داریم یا نداریم ولو کثرت هم حساب بکنیم ولو اطراف هم کثیر باشد، این کثیر به حسب زمان، به حسب اشخاص، به حسب این که معلوم بالاجمال چیست جا به جا مختلف میشود پس ملاک واحدی؛ نمیشود گفت منضبط است؛ یعنی حتی یک شخص واحد، یک شخص واحد که بخواهد محاسبه بکند و تشخیص بخواهد بدهد که حالا این شبهه غیرمحصوره هست؛ تا احتیاط برا او واجب نباشد یا شبهه محصوره است و بر او احتیاط واجب باشد، خب ملاحظه میکند میگوید این در چه مدت مقصود است؟ فوراً یا در یک ساعت؟ خب نمیتوانم. اما اگر یک روز باشد دو روز باشد خب ممکن است بتوانم. پس بنابراین این هم اشکال دومی است که فرمودند که این منضبط نیست که بتواند مکلف را بر همان موضوع غیرمحصور واقعاً رهنمون بشود. خب این اشکال هم که تا یک حدودی وارد است اما بعض تلامذه ایشان اشکال کردند به این وجه؛ گفتند که این که شما میگویید که به حسب اختلاف معلوم بالاجمال یا به اختلاف اشخاص یا به اختلاف قلّت زمان و کثرت زمان اینها اختلاف پیدا میکند پس ضابطه نیست؛ این جوابش این است که هر شخصی باید حال خودش را نگاه بکند. همان هر شخصی حال خودش را نگاه میکند میبیند اگر معلوم بالاجمال این چیزی است که قدرت ندارد خب آقای نائینی میفرماید که این شبهه غیرمحصوره میشود. اگر میبیند قدرت دارد خب برای لحاظ آن شخص شبهه محصوره میشود. خب چه اشکالی دارد یک چیزی به لحاظ یک نفر شبهه غیرمحصوره بشود به لحاظ یک نفر دیگر شبهه محصوره بشود مثل حرج، مثل عُسر، اینها چه اشکالی دارد که...، همان جور که توضیح دادم ظاهراً مرحوم محقق خوئی مقصودشان این است که شخص واحد؛ خود همین شخص نه برای او محصوره باشد برای این غیرمحصوره باشد، خود یک شخص واحد حساب میخواهد بکند که من الان این برای من غیرمحصوره است یا محصوره است؟ شما یک ضابطه تمامی به دست او ندادید، او میگوید خب من جه جور حساب بکنم بگویم غیرمحصوره است؟ کثرت دارد، زمان اندک حساب بکنم یا زمان فراوان حساب بکنم؟ همین شخص به لحاظ زمان فراوان میبیند میتواند مخالفت قطعیه بکند به لحاظ زمان اندک نمیتواند. بالاخره نسبت به همین، همین موضوع، همین مورد میشود شبهه محصوره یا غیرمحصوره میشود؟ پس این جوری نیست که ایشان بخواهد بفرماید به این که برای یک نفر محصوره میشود برای یک نفر محصوره میشود تا شما بگویید خب چه عیبی دارد؟ برای او غیرمحصوره است برای این محصوره است. آن که محصوره میشود برایش واجب است اجتناب بکند، این که غیرمحصوره میشود واجب نیست برایش اجتناب بکند.
س: برای همین هم مشکل ندارد. خب چه اشکال دارد نسبت به یک زمان میشود غیرمحصوره، نسبت به یک زمان دیگر میشود محصوره، چه اشکالی دارد؟
ج: الان بالاخره این آب میخواهد مثلاً فرض کنید که نیاشامد. الان حساب بکنم بله ... اما اگر دوساعت حساب بکنم غیرمحصوره است.
س: این دیگه ضابطه نیست که...
ج: این ضابطه این بالاخره این جا این حرام واجب الاجتناب است یا واجب الاجتناب نیست و با این نمیشود محصوره و غیرمحصوره را تعریف کرد.
اشکال سومی که فرمودند این است که....
س: آقای نائینی فرمودند به حسب عادت، گفتند مخالفت به حسب العادة عادةً
ج: بله، عادة هم باز همین
س: حالا همین، این مثل همان ...اشکال دیروزی که میفرمودید که حالا کثیر باشد، قلیل باشد، اینها نسبی است. اینها هم نسبی است دیگه؛ اما وقتی که میفرمایید عادةً این طور، مثلاً کم و زیادی که دیروز مثال زدید یا همین جا درست است که امری است که سنجش مفهوم پیدا میکند، امری که به آن میسنجند چه طور است؟ اما وقتی میگویی عادة؛ً آقا این عادةً ... ارتکابش مخالفت قطعیه جمیع اطراف عادةً و نوعاً فرض کنید نوع را میبرید روی چی؟ میبریم روی کثرت، اکثر افراد، مثلاً اکثر افراد که میخواهند
ج: ببینید؛ عادةً و نوعاً در زمان قصیر یا زمان طویل؟
س: همین؛ عادة، عادة این را معنی میکند
ج: نه، آخه اینش را هم باید حساب کرد دیگه
س: نه، نه، عرضم این است حاج آقا، این معصیت را وقتی میخواهد در عالم خارج شما نوعش را که به آن نگاه میکنید میبینید معمولاً چون مثلاً میگویم در ظرف قلیل انجام میدهند فرض بفرمایید پس نوعاً مخالفتش محذور دارد فرض کنید. یا فرض کنید چون در موسع انجام میدهند عادةً تخلف و ارتکاب جمیع
ج: یعنی دیگران این جوری یا شخص؟
س: همین؛ آقای نائینی همین را میگوید. میگوید عادةً وقتی نوع افراد معصیت را نگاه میکنی میبینی مخالفت قطعیه نمیتوانی بکنی، دیگه این جا معنی ندارد شما بگویی آقا به حسب
ج: عادةً که ایشان میفرماید یعنی عادةً یعنی این که
س: میگوید غالب افراد است، میگوید نوع
ج: نه، عادةً در مقابل این که عقلاً، مثلاً اگر میداند یکی از کأسهای که در قم موجود است یا یکی از مثلاً مغازههایی که در قم موجود است و عطاری است اموالش مغصوب است. خب این جا بخواهد مخالفت قطعیه بکند باید برود از تمام این مغازهها مثلاً لوبیا بخرد، نخود بخرد تا مخالفت قطعیه کرده باشد. خب این عقلاً این جوری نیست که از این کار اجتماع نقیضین ارتفاع نقیضین لازم بیاید که بگوییم امکان ذاتی ندارد. اما عادةً این نیست.
س: خب همین
ج: عادةً به این معنا که این واقعاً بتواند حالا برود همهی عطاریهای قم را پیدا بکند یکییکی از هر کدامشان هم لوبیا بخرد.
س: خب همین جا شما نمیتوانید اشکال کنید بگویید طرف اگر نود سال عمر دارد میتواند از مثلاً
ج: حالا این، إن شاءالله الان اشکال بعدی که ایشان میفرمایند؛ اشکال سوم که میفرمایند به همین نکته توجه دارد.
اشکال سومشان این است که (حالا به لسان من) این که میگویید شما ممکن نیست مخالفت قطعیه؛ یعنی مخالفت قطعیه دفعتاً ممکن نیست یا تدریجاً ممکن نیست؟ کدام مقصودتان است؟ اگر بفرمایید مخالفت قطعیه دفعتاً میسور نیست، عادةً برای و مقدور نیست؛ این مانع اغیار نیست این ضابطه، چرا؟ برای خاطر این که بسیاری از شبهات محصوره هم دفعتاً مخالفت قطعیهاش برای انسان ممکن نیست. در آنها هم همین جور است. دوتا شیء هست، یک کاسه این جا هست یک کاسه مثلاً فرض کنید که میداند یا این کاسه که الان پهلویش هست متنجس است یا کاسهای که الان توی خانهشان است، الان دفعتاً چه جور میتواند الان؟ تدریجاً میبرد یا کاسهای که بعداً اگر مخصوصاً امور تدریجیه باشد، یا چیزی که بعداً برایش میفرستند، خب خیلی از شبهات محصوره هست که دفعتاً برای انسان ممکن نیست یا خوردن مثلاً بعضی از امور دفعتاً برایش ممکن نیست. خب همهی این جاها شما ببینید با این که محصوره است و دفعتاً ممکن نیست باید بگویید غیرمحصوره میشود؟ پس بنابراین اگر دفعتاً مقصود است مانع اغیار نمیشود. یعنی شبهات محصوره را منع نمیکند، خارج نمیکند این ضابطه. اگر بگویید تدریجاً؛ مقصود این است که تدریجاً نمیتواند مخالفت قطعیه بکند، این جامع افراد نیست؛ چون بسیاری از شبهات غیرمحصوره به تدریج میشود، حالا آن تدریج چه قدر باشد؟ حالا مثلاً ده سال باشد.
س: این عادت
ج: مثلاً میگوید که، نه عادةً، عادت در چه زمانی؟
س: به این نمیگویند عادت حاج آقا، به تخلف...
ج: ما عادت که گفتیم در مقابل عادت در مقابل امکان ذات
س: عیب ندارد
ج: عادةً خب ممکن است دیگه
س: عیب ندارد. همین؛ امکان دارد نود سال در ده سال
ج: این مثالی که زدم که بعضی یک مغازه عطاری در قم مغصوب است اموالش، این عادةً، خب اگر شما میگویی دفعتاً خب درست است. نمیتواند مخالفت قطعیه بکند. یک مرتبه مخالفت قطعیه چه جور میتواند بکند از همهی اینها؟ تدریجاً خب باید برود این مغازه، این محله، آن محله، آن جا، آن جا، آن جا بخرد، دفعتاً نمیشود اما تدریجاً، تدریجاً بله، طی یک سال دو سال خب میرود این محله، آن محله، آن محله، آن محله، آن محله میخرد میآید. پس بنابراین اینها ایشان میفرمایند که اینها ضابطه نشد و این اشکال سوم به این شکل ایشان وارد کردند. جوابی که از این اشکال سوم محقق فیاض دامظله دادند این است که محقق نائینی اعم مقصودش است. یعنی مقصودش این است کثرت افراد جوری باشد نه دفعتاً نه تدریجاً، اگر نه دفعتاً نه تدریجاً به حسب عادت نمیشود نه یکی، شما میگویید یا این مقصود است یا آن مقصود است. نه، هر دو مقصود است. هر جا کثرت افراد جوری است که عادةً نه دفعتاً میشود و باز هم ملاکش کثرت است ها! نیایید شبهه محصوره را بیایید به رخ ما بکشید بگویید آن جاها هم جاهایی هست که...، نه، کثرت باید باشد و در اثر این کثرتِ نه دفعتاً میشود و نه تدریجاً میشود. کثرت عامل شده برای این که نه دفعتاً نه تدریجاً، اگر محقق نائینی این مقصودش باشد خب این شبهه به او وارد نیست، این اشکال سوم به ایشان وارد نیست.
س: خیلی کم میشود شبهه غیرمحصوره
ج: بله؟
س: تعدادش خیلی کم میشود. چون تدریجاً واقعاً میشود مخالفت کرد دیگه، همین مثالی که فرمودید؛ واقعاً اگر مثلاً طرف ده سال
ج: عادةً ها!
س: خب باشد
ج: ببینید عادةً
س: طرف میتواند برود ...
ج: نه، آن که شما میگویید میشود آن به حسب عقلی است. حالا شما مثلاً....
س: هم عادتش هم میشود. چه اشکال دارد؟
ج: یکی از عطاری، ببینید عادتاً هم چه جور میشود؟ عادتاً حالا شما تمام عطاریهای قم را در حالت اعتیادی و عادی که این نیست. یا میدانی آقا یکی از به خدمت شما عرض شود که فروشندگان کالا، یکی از فروشندگان کالاهای مورد نیاز شما این اموالش حرام است در ایران؛ خب این میشود شبههی غیره محصوره، چون نه دفعتاً میشود مخالفت قطعیه کرد و نه تدریجاً عادتاً نمیشود؛ عقلاً امتناعی ندارد که مثل طیران الی السماء است، طیران الی السماء عادتاً ممکن نیست نه عقلاً ممکن نباشد، یعنی اگر حالا کسی پرید اجتماع نقیضین لازم میآید؟ ارتفاع نقیضین لازم میآید؟ اجتماع ضدین لازم میآید؟ نه، ولی عادتاً میسور نیست برای ما.
اگر شبهات جوری باشد در حدی باشد که کثرت باعث بشود که مخالفت قطعیه لا دفعةً و لا تدریجاً بحسب العاده نمیشود این پس اشکال سوم هم وارد نمیشود. بله پس از بین این سه اشکالی که محقق خوئی کردند آن اشکال دوم این تا یک حدودی آن هم نه به تمام شقوقش، تا یک حدودی ...
س: یعنی چیزی که دفعتاً امکان ندارد برای تدریجی این دیگر محصوره نیست؟
ج: کثرت...
س: از جهت کثرت؟
ج: کثرت جوری باشد که نه دفعتاً میشود مخالفت قطعیه کرد درست؟ و نه تدریجاً به حسب عادت میشود؛ تدریجاً هم به حسب عادت نمیشود. چه خب مثلاً اینقدر زیاد است که به حسب عادت هم نمیشود.
البته به حسب عادتی که محل نیاز است، حالا یعنی عادت را اگر چقدر قرار بدهد؟ عادت را اگر پنجاه سال قرار بدهی حالا توی پنجاه سال آنها هم زنده میمانند؟ خودش زنده میماند؟ نمیماند؟ اینها را مجموعاً مثلاً بگوییم که نمیشود ...
س: عادت را باید روشن کنید که به چی میزنید؟ اگر در برابر عقل میگذارید یا در برابر این میگذارید، الان یک چیزی دفعتاً نمیشود ولی تدریجاً میشود؛ بالاخره این را ....
ج: هیچکدامش نشود، هیچکدام نشود نه تدریجاً، مثلاً اگر میداند یکدانه از این فروشندگان مثلاً البسه و پارچه در عالم بعضیهایشان اموالشان حرام است، در عالم، خب این نه دفعتاً میشود مخالفت قطعیه کرد نه عادتاً، تدریجاً میشود؛ مگر ما با همهی پارچهفروشهای عالم میتوانیم برویم تماس بگیریم پارچه از آنها بخریم که مخالفت قطعیه کرده باشیم؟ اینجور جاهای اینچنینی میشود شبههی غیر محصوره...
س: نه اینجا که تدریجاً میشود و دفعتاً نمیشود مثل همین مثال قمتان، یعنی اینجا باید محصوره حساب کنیم ....
ج: خب بگو محصوره حساب کن، آره دیگر ...
س: اجتناب کنم؟
ج: بله، برو از اصفهان بخر.
س: حاج آقا آقای فیاض جوابی که میدهند دوز بالا یک شبههی غیر محصوره جواب میدهند ....
ج: بله؟
س: این دوز بالایش که مثلاً عالم را شما بخواهی حساب کنی که خب بله اینجا غیر محصوره است آقای نائینی هم این حرف را میزند ....
ج: نه شما یک وقت، اشکال مرحوم، نه ببینید شما ممکن است بگویید آقا این ضابطهای که شما داری بیان میکنی جامع افراد نیست، یعنی خیلی از غیر محصورهها را نمیگیرد؛ یعنی شما مثلاً میگویید اگر یک مغازه در قم میدانم کذا هست این را آقایان شبههی غیر محصوره حساب میکنند درست؟ و حال اینکه تعریف شما این را نمیگوید. ولی اشکال محقق خوئی به آن وارد نمیشود، او میگوید آقا مثالهایش آن میشود، آنکه آقای نائینی میگوید ...
س: اشکال آقای محقق خوئی همین است، میگوید آنچه که عند الاصحاب به آن میگوید غیر محصوره چون میخواهد ضابطهی آن را بگویید، اشکال یادتان هست حاج آقا؟ شاة را همین حرف را میزدید دیگر، میگفتید آقا یک شاتی که بین صدتا با یک ارزن بین هزارتا شما اگر به عسر معنا کنید خب قوم در شاة با آنکه محصور نیست میگویند غیر محصوره است منقوض به این مثال بود، اینجا هم همین است منقوض به این امثله هست که با اینکه عادتاً تدریجاً ارتکاب و مخالفت جمیع اطراف عادتاً محال نیست و ممکن است عادتاً اما این حرف شما آن را نمیگیرد و جامع اطراف نیست. پس حرف آقای خوئی درست است ...
ج: نه، وقتی اعم گرفت گفت هم دفعتاً هر دوی آن مقصود است ....
س: دفعتاً که هیچی، تدریجاً را بفرماید ....
ج: میدانم تمام آن مواردی که شما میخواهید نقض کنید بهخاطر دفعتاً آن هم خارج میشود. بخاطر دفعتاً آن دیگر ....
س: دفعتاً که مشخص است، دفعتاً که ... مشخص است، توی تدریجاً آن آقای فیاض میخواهد جواب بدهد به چی؟ به اینکه بگوید آقا بله سلّمنا اشکال آقای خوئی درست است ما فقط آنها را میگوییم، آقای نائینی فقط منظورش مثلاً یک مغازه در کل عالم هست، خب این حرف واضح البطلان است ..
ج: چرا؟
س: چون قوم بسیاری از شبهات غیر محصوره را غیر محصوره میدانند و باید ضابط این را بفهمیم در حالی که این را شما اصلاً غیر محصوره نمیدانید، پس جامع افراد نیست حرف شما ...
ج: خب بله عرض کردم که این اشکال که به محقق نائینی بشود که بله این ضابطهای که شما میفرمایید بعضی از شبهات غیر محصوره را پوشش نمیدهد این اشکالی ندارد اینجور اشکال بکنیم، بعضی از شبهات غیر محصوره را پوشش نمیدهد، چون عادتاً بهواسطهی... تدریجاً میشود ....
س: پس اشکال آقای فیاض جواب نداد دیگر، آن اشکال سوم آقای خوئی همین بود که اگر دفعی بگویید مانع نیست محصورهها داخل میشود، اگر در تدریجی بگویی جامع نیست غیر محصورهها خارج میشود. آقای فیاض چهجوری خارج شدن غیر محصورهها را شمول میکند؟ پوشش میدهد؟ نمیتواند جواب بدهد با این حرف...
ج: میگوییم ببینید گفتیم اینکه مرحوم محقق نائینی مقصودش این است که کثرت باعث بشود نه دفعتاً و نه تدریجاً، یعنی جامع اینها؛ کثرت باعث شده باشد. بنابراین اشکال به اینکه شبهات محصوره را هم شامل میشود که دفعتاً آن را این اشکال وارد نمیشود که در اشکال سوم بیان شد. جامع و اعم از اینکه دفعتاً یا تدریجاً هرجا دیدید مخالفت قطعیه نمیتوانید بکنید این میشود شبههی غیر محصوره.
س: خب جامع افراد نیستند ....
حالا عادتاً نمیتوانیم و معمولاً اینچنین است که هم این مثال بسیاری از این مثالها بله؛ اما حالا مثل مثالی که در قم میدانیم یک پارچهفروشی در قم اموالش مشروع نیست، حرام است، آیا این هم تدریجاً در قم میشود مخالفت کرد یا نه؟ بله، اینجا ممکن است بگوییم بله، اینجا خب تدریجاً میشود، حالا توی قم مثلاً چندتا پارچهفروشی است؟ حالا فرض کن صدتا پارچهفروشی است، تدریجاً خب، این پول هم میخواهد یا به نسیه یا به پول باید یکجوری فراهم بکند از این پارچه بخرد، از آن پارچه بخرد در طول یک سال ممکن است بتواند این کار را بکند، در طول دو سال ممکن است بتواند این کار را بکند. اینجا اشکال آقای خوئی میآید که این هم قم این را از شبهات غیر محصوره میدانند و حالا اینکه تعریف آقای نائینی مثلاً شاملش نمیشود. مگر اینکه بگوییم تمام اینجاها بهخاطر آن دفعتاً آن باز و آن کثرت باعث میشود که دفعتاً باز نتواند این کار را بکند دفعتاً، مگر اینکه شما دفعتاً را هم بگویید آره چرا میشود، چهجوری؟ به اینکه صد نفر را وکیل کند همان آناً بروند از توی این مغازهها برای این بخرند، برای همین موکل....
س: عادتاً نیست دیگر ...
ج: اگر این عادتاً را چهجور معنا کنیم ...
س: خب این عقلی است که شما میفرمایید ...
ج: نه این عقلی نه، اگر عقلاً را معنا کنی یعنی امتناعی از آن لازم نمیآید، اجتماع نقیضین و ارتفاع نقیضین لازم نمیآید این عادتاً میشود، مثل اینکه میگویند طیران الی السماء عادتاً مستحیل است، یعنی از فرض آن اجتماع نقیضین و ارتفاع نقیضینی لازم نمیآید، ولی عادتاً نمیشود. اینجا هم بله عادتاً که حالا یک نفری صد نفر را وکیل کند در آنِ واحد سر ساعت مثلاً ده که دفعتاً، همهی اینها بروند از همهی این مغازهها یک جنسی برای این موکل بخرند که این موکل الان تصرف در.....
س: .....
ج: بله؟
س: ..... عادی نیست ...
ج: این میگویم عادتاً این مقصودش ...
س: همین مقصود است ....
ج: آقا شما، البته آقای نائینی چون به اصفهان هم میخورد چون مال نائین و اینها آنوقتها ممکن است شما اطلاع داشته باشید از ما فی الضمیر ایشان ...
س: حاج آقا عادتاً را اگر به صورت نوعیه بشود این مشکل حل نمیشود؟
ج: بله؟
س: عادتاً بهصورت نوعیه این بشود نه بهصورت شخصیه؛ عادتاًای که بهصورت نوعیه است نه بهصورت شخصیه، یعنی عادت عمومی نه عادت ... که تصور برای....
ج: نه عادت شخص را نمیگوییم ...
س: عادت نوعیه است دیگر ...
ج: یعنی به حسب عادت نمیشود، یعنی به حسب عادت خدمت شما عرض شود که قدرتی که نوع بشر دارد این امکان ندارد ...
س: خب پس این عمومی اگر بشود خب در قم عمومیت این وقتی نباشد محصوره حساب میشود دیگر..
ج: نه در قم عادتاً نمیتواند از صدتا مغازه ...
س: عادتاً نیست دیگر عرفاً همهی این ....
ج: عرفی نیست اینجا آخه ...
س: نه عمومی، عمومیت بگوییم، عمومی نیست دیگر در قم، میشود در یک شهری عمومیت نداشته باشد محصوره باشد در شهر دیگر غیر محصوره باشد.
ج: چرا اشکال ندارد، برای آن شهر آنجور میشود، از این نظرش اشکال ندارد.
خب این به خدمت شما ضوابطی است که گفته شد مما ذکرنا ظَهَر که شاید بتوانیم بگوییم امتن الوجوه و ضوابط همانی است که در عبارات شیخ اعظم و شبیه آن بود که بگوییم هرجا کثرت بهجوری بشود که احتمال وجود حرام در هر طرف خیلی ضعیف است، موهوم است یا اطمینان بر خلافش وجود دارد که این ...
س: یا اعم از هردو ...
ج: اعم یعنی چی؟
س: یعنی یا شما اطمینان شخصی حاصل کنی مثل فرمایش آقاضیا، چون شخصاً میدانی این طرف احتمال آن واقع معلومه نیست یا این یا اگر هم خودت علم شخصی نداری عقلاء بهخاطر سیره طریق عقلائیه دارید برای اینکه احراز کنید این نیست، یا خودت اطمینان داری یا طریق داری.
ج: بله، که آن اشکالی داشت آن طریقهی عقلائیه، این بود که کثرت افراد بهجوری باشد که وجود آن معلوم بالاجمال در هر طرف یا تعبیر کنیم موهوم است یا اطمینان است به اینکه اینجا نیست و اشکال عقلی این مسأله را هم که حل کردند مرحوم شهید صدر، توضیح دادند و حل شد اشکالی که میگویند عقلاً چنین مطلبی قابل تصور نیست این اشکال جواب داده شد.
این امتن وجوه است بهخاطر اینکه هم یک ضابطهای است که تطبیق میشود به موارد، هم درحقیقت علت حکم را هم که بعداً خواهیم گفت که علت اینکه میگوییم که اینجاها چرا علم اجمالی منجِّز نیست درحقیقت علت آن را هم بیان میکند؛ هم ضابطهای است که فایدهی آدرس بودن و معرف بودن را دارد و هم در عین حال که آدرس و معرف است ملاک و مبنای اینکه گفته میشود چرا در شبهات غیر محصوره احتیاط واجب نیست را هم متکفل است. از این جهت آن احسن البیانات است کما اینکه عرض کردیم محقق امام قدسسره و بعض از محققین دیگر این فرمایش را پذیرفتند از مرحوم شیخ و این مبنا را پذیرفتند. بنابراین ....
س: اگر یکدانه ارزن در یک کاسهای که هزارتا دانه ....
ج: بله این را هم شیخ اعظم از آن بهخاطر عظمتش....
س: ..... افرادش زیاد است ....
ج: نه نه، حالا نه، ایشان فرموده ببینید در یک کاسهی ارزن، یک کاسهی ارزن اگر بخواهید مصرف کنید چند لقمه میشود؟
س: نه من یک ....
ج: چند لقمه میشود؟ نه آنجا که ارزن ببینید یکوقت هست که شما، یکوقت ارزنها پخش است همینجور میدانی یکی از این ارزنها هست و باید دستت به یکی از اینها میخواهد بخورد، یکوقت نه یک کاسه ارزن اینجا هست میدانی یکی از این ارزنها که اینجا هست متنجس شده و حالا میخواهی بخوری ....
س: و دستم به یک چیز میخورد ...
ج: نه، اینجا اجتناب اینجوری نیست...
س: نمیخوریم، دستمان میخورد به یک دانهاش، دست من خیس بود خورد به یک دانه ارزن، دستم خیس بود داشتم رد میشدم دستم خورد به یک دانه ارزن....
ج: بله آن اشکالی ندارد ...
س: محصوره نیست؟
ج: نه میگوید محصوره نیست. اگر میخواهد میل کند مثلاً فرض کنید گندمی ریخته بهم، خب این چند لقمه میشود؟ این را ایشان در یک... ایشان مرحوم شیخ رضوانالله علیه این را بعداً مطرح فرمودند «و لیعلم أن العبرة فی المحتملات کثرة و قلة بالوقائع التی تقع موردا للحکم بوجوب الاجتناب فإذا علم بحبّة أرز محرمةٍ أو نجسة فی ألف حبّة، و المفروض أن تناول ألف حبّة من الأرز فی العادة بعشر لقمات، فالحرام مردّدٌ بین عشرة محتملات لا ألف محتمل» در اینجا. چون میداند خوردنش حرام است، خوردن که چهجور؟ تکتک ارزن که برنمیدارند بخورند که، لقمه لقمه میکنند، این چندتا لقمه میشود؟ پس یقین دارد یا لقمهی اولش حرام است چون مشتمل است یا لقمهی دوم یا سوم، دهتا، دهتا که محصور است...
س: پس شیء واحد نسبت به خوردن محصور است نسبت به ملاقات با دست میشود غیر محصوره.
ج: ممکن است یکجا بله اینجور بشود، چه اشکالی دارد؟
س: آقا چرا ضابطه را ابتلاء .... احتمال ابتلاء، یعنی اگر یک چیزی احتمال ابتلاء کم بود ما میگوییم اینجا غیر محصوره است، ولی اگر در اینجا ما میتوانیم بیاییم همه جمع کنیم دیگر یعنی همه چی شبههی ارزن هم حل کنیم، یعنی اینجا ملاک مبتلا بودن است، اگر احتمال به ابتلا بدهیم....
ج: نه ابتلاء ملاک نیست، ابتلاء مسألهی ابتلاء و عدم ابتلاء امر آخری است، اینجا فرض این است که بله آن امر آخری است.
خب پس بنابراین فتحصل...
س: این اشکال مرحوم نائینی به موهوم بودن که ... چهجور جواب میدهد؟
ج: موهوم بودن؟
س: آره، موهوم بودن اشکال که نکرده، ذو مراتب است؟
ج: همین که موهوم شد کفایت میکند، ببینید در اثر کثرت موهوم میشود یا در اثر کثرت اطمینان داریم که اینجا نیست، در اثر کثرت نه اینکه در یک طرف بهخاطر خصوصیاتی نود درصد، یک طرف بهخاطر یک جهاتی ده درصد است، این در اثر کثرت نشده، این عوامل خارجی است. آنجاهایی که کثرت موجب میشود فقط نفس کثرت موجب میشود آن ملاک است برای اینکه غیر محصوره بشود نه امور اخر، نه قواعد و شواهد اخر، فقط نفس کثرت. این بله دیگر اینجوری نیست که ذات مراتب باشد و اینها. البته بله هرچه کثرت بیشتر باشد وهم کمتر میشود، هی اوهام کمتر میشود.
س: استاد این موهوم بودنی که شما قبول کردید با دلایلی که ذکر میشود برای....
ج: حالا ببنییم نه میخواهیم بگوییم....
س: نه میخواهم ببینیم که توی دلیل، توی کلمهی موهوم بودن ...
ج: نه نیست توی آن نیست، نه نیست. توی بعضی دلیلهایش چرا که میآید، بعضی دلیلها، فلذا شیخ اعظم فرمود که طبق آن دلیل پنجمی که ما گفتم اینجوری ضابطه بیان میکنیم. یعنی ایشان این ضابطه را از دل آن دلیل پنجم درآورد که حالا انشاءالله وارد ادله میخواهیم بشویم.
پس بنابراین تا اینجا بحث ضوابط تمام شد و دو مرتبه ما بعد از اینکه انشاءالله وارد ادله میشویم ننظر ثانیاً الی الضوابط السابقة که ببینیم طبق هر کدام از اینها از ادله که میخوانیم حالا کدام یک از آن ضوابطی که گفته شد این باید مورد توجه واقع بشود.
خب فعلاً این بحث تمام شد؛ محقق خوئی قدسسره در پایان امر فرموده دیدید که هیچکدام از این ضابطههایی که گفته شده درست نیست پس بنابراین ما اصلاً برای شبههی غیر محصوره یک معنای محصّلی نداریم، یک معنای محصّلی برای این پیدا نکردیم تا از حکمش بخواهیم بحث بکنیم. پس بنابراین این فلیحذف این مسألهی اینکه نمیدانم در شبهات غیر محصوره کذا، این حرف اصلاً مفهومی ندارد، چی یعنی؟ ایشان اینطوری فرمودند. پس بنابراین این نظر ایشان و بعضی از تلامذهی ایشان هست.
و صلی الله علی محمد و آل محمد