لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس میباشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.
بحث در این بود که در موارد تعارض و اختلاف حدیثین و روایتین به خاطر اشتباه یا مسألهای که برای روات پیش آمده، اختلاف الرواة هست نه اختلاف الروایتین و حدیثین آیا این مشمول اخبار علاج هست یا نیست؟
دلیل دوم یا به اعتباری سوم، چون دلیل اول دو بیان داشت.
دلیل سوم فرمایش محقق حکیم رضوان الله علیه بود. که ایشان حاصل فرمایشش این شد که موضوع در ادله علاج خبرین است، حدیثین است. و خبرین و حدیثین در جایی صادق است که قصد داشته باشد گوینده اما اگر یک جایی سبق لسان بشود، میخواسته یک چیز دیگری بگوید یک مرتبه یک حرفی از دهانش پرید. چیز دیگهای میخواست بنویسد یک چیز دیگهای نوشت. این جا نسبت به این ماسبق الیه لسانه یا ماسبق کتابته به این خبر صادق نیست چون قصد نداشت نسبت به این. و در مواردی که اشتباه برای ناقل پیش میآید که فرض این است در بحث ما اشتباه برای ناقل پیش آمده فرض این است که امام حتماً یکی از اینها را اگر فرموده باشد فرموده، تارةً این اشتباه در رتبه قبل النقل است موقع استماع بدجور فهمیده، موقع تحمل بد جور دریافت کرده، الفاظ را خوب نشنید، یا اگر الفاظ را خوب شنیده در مقام معنا کردنش و بعد نقل به معنا کردن اشتباه کرده و تارةً نه در حین اشتباه این بوده است که همه این چیزها را درست تلقی کرده منتها موقع گفتن میخواسته آن را بگوید این را گفته که سبق لسان برای او شده یا سبق کتابت شده برای او.
اگر آن اولی باشد بله این جا خبر صادق است. چون الان این حرفی را که دارد میزند به قصد حکایت دارد میگوید.
اما اگر دومی باشد خبر صادق نیست. و چون در مواردی که ما دو خبر این چنینی داریم، نمیدانیم اشتباهی که برای آن کسی که اشتباه کرده رخ داده از قبیل اول است یا از قبیل دوم است. اگر از قبیل اول باشد بله خبران صادق است. چون هر دو قصد حکایت دارند. اگر از قبیل دوم باشد نه یک خبر این جا وجود دارد آن دیگری خبر صادق نیست. بنابراین چون این چنینی است ما احراز نداریم که الخبران المتعارضان در این مورد صادق باشد. پس تمسک به ادلهای که میگوید اذا جائکم خبران متعارضان یا مختلفان فلان کار را انجام بده تمسک به آن دلیل در این موارد میشود تمسک به دلیل در شبهه مصداقیه خود دلیل. پس جایز نیست. این مطلبی است که ایشان در یک بحث فقهی به مناسبةٍ که روایات تعارض این چنینی دارند بیان فرموده. اصل مطلب مال آقای حکیم قدس سره است. آقای مرحوم محقق سیستانی هم دام ظله ایشان هم همین حرف مستمسک را نقل فرمودند.
بعد مستمسک خودش جواب داده. مرحوم آقای حکیم رضوان الله علیه جواب داده. فرموده که درسته ما این دو احتمال را میدهیم که یکی خبر باشد یکی خبر نباشد به همین بیانی که گفتیم. اما ما یک اصلی داریم و با آن اصل احراز میکنیم که هر دو خبر است. و آن اصل، اصل اصالة القصد است. آن یکی از اینها که خب اشتباه کرده اصالة القصد میگوید این در آن گفتارش قصد داشته و قهراً وقتی در گفتارش قصد داشته پس اشتباهش در رتبه متقدم است. نمیخواهم حالا این را با این اصل اثبات کنیم که در رتبه... اصالة عدم القصد. این ان شاء الله قصد داشته. اصل این است کسی که حرفی را میزند قصد دارد، سبق لسان نیست، سبق کتاب... کسی که چیزی را مینویسد اصل این است که سبق کتابت نیست. این اصل عقلایی وجود دارد. یک اصل عملی نیست، یک اصل عقلایی است. منشاءش هم ظهور حال است. مثل اصالة البیان. کسی که در مقام یک ... دارد یک مطلبی را میگوید ظاهرش این است که در مقام بیان است. کسی که مطلبی را دارد بیان میکند ظاهرش این است که آن چه که ظاهر است لفظش پس اراده جدیه هم دارد. فلذا اصالة التطابق بین مراد استعمالی و مراد جدی این یک ظهور است. این اصل تعبیری است از این ظهور حال. حالا کسی هم یک سخنی را، یک مطلبی را که شکلش شکل إخبار است دارد از او صادر میشود اصل این است که این چیزی که شکلش أخبار است واقعاً هم إخبار است نه این که سبق لسان است. یا سبق کتابت است. خب اگر این اصل نبود اشکال وارد بود. مردد بودیم. فلذا تمسک به دلیل در شبهه مصداقیه خود دلیل میشد. ولی باتوجه به این اصل عقلایی پس هم میگوییم که خب آن که اشتباه کرده که حالا نمیدانیم کدام هم هستند این اصل میگوید آن هم قصد داشته و خبر هست حرفش.
سؤال: نسبت به کسی که اشتباه از او رخ داده این اصل با اصل عدم ...
جواب: حالا. احسنتم.
إن قلت که بله این اصل .... قصد داریم، این ظاهر هست ولی یک اصل دیگه هم این جا وجود دارد و آن اصل این است که این اصل این است که خطاء در مقدمات و مبادی نکرده. اصل این است که در آن جا خطا نکرده. پس قهراً خطایش کجاست؟ در حین گفتن است. پس دیگه قصد ندارد. از یک طرف اصالة القصد میگوید در حین گفتن قصد داشته، قصد حکایت داشته، پس خبر است حرفش. اصالة عدم الخطاء در مقدمات آن هم جاری است دیگه. پس نتیجهاش چی میشود؟ نتیجهاش این میشود که در آن جا خطا نکرده. حالا که در آن جا خطا نکرده پس خطایش در این موقع است بنابراین قصد نداشته.
آقای حکیم قدس سره خودش توجه به این معارضه دارد، جواب میدهند از آن. میفرماید آن اصل ثمر ندارد. آن اصل اثر ندارد. چرا؟ برای این که آن که اثر هست این است که خبر اثر دارد. اصل اگر بیاید خبر درست کند خب بله این اثر دارد که این احکام باشد. اما آن اصل که خبر درست نمیکند که، پس آن اثری ندارد. عبارتشان را بخوانیم تا ببینیم همین که گفتیم میگویند. تا بعد حالا ببینیم.
میفرمایند که:[1] و لا یعارضها أصالة عدم الخطأ فی مبادی الخبرین، لأنها لا أثر لها فی نفى أحکام التعارض عنهما، لأن موضوع تلک الأحکام مطلق الخبرین، و ان عُلم إجمالاً بالخطإ فی مبادی أحدهما، و لا یختص موضوعها بالخبرین اللذین لا خطأ فی مبادیهما أصلاً...
میفرماید که... خب آن اصالة القصد میگوید خبرین است و اثر دارد. اثرش این است که پس این احکامی که در اخبار علاج است بر آن بار میشود. آن اصالة العدم الخطاء میخواهد چه کار کند، اثرش چیه؟ میخواهد بگوید این احکام بار نمیشود؟ احکام خبرین بار نمیشود؟
سؤال: میشود.
جواب: نه اصالة عدم الخطاء در آن میخواهد بگوید بار نمیشود دیگه، در مبادی.
سؤال: میشود دیگه.
جواب: نمیشود. چون اصالة عدم الخطاء فی المبادی میگوید چی؟ نتیجهاش چیه؟
سؤال: پس این خبر مطابق با واقع است و اثرش را بار کن.
جواب: نه در بحث ما.
اصالة عدم الخطاء فی المبادی میگوید پس اشتباهش کجاست؟ اشتباهش در هنگام گفتار است. یعنی سبق لسان برای او شده.
سؤال: این که شما خواندید آن را نمیگوید. این که من گفتم را میگوید.
جواب: بابا بحث در این است که ما دو تا اصل ...
سؤال: موضوع اخبار علاج خبرین است.
جواب: ما یک اشتباهی میدانیم این جا رخ داده. یا در قبل، یا در حین گفتار. اگر در قبل باشد خبر صادق است. اگر حین گفتار باشد که سبق لسان و اینها شده باشد خبر صادق نیست. اشکال این بود دیگه. خب اصالة القصد آمد گفت چی؟ اشکال را برطرف کرد. گفت اصل این است که این قصد داشته پس خطائش در مبادی بوده از این دو احتمال که خطاء در مبادی بوده یا در هنگام گفتار هست اصالة عدم القصد میگوید قصد داشته پس خبر صادق است و این هم چون اصل عقلایی است و اماره هست مثبتاتش حجت است دیگه. پس خبر صادق است. خب خبر درست میشود احکام خبر بر آن بار میشود که خبرین متعارضین میشود پس بنابراین اخبار علاج میگیرد.
اشکال این بود که نه ما نسبت به آن احتمال هم اصل عدم آن را داریم. که آن خطاء در مبادی رخ نداده. وقتی اصل میگوید خطاء در مبادی رخ نداده پس نتیجهاش چیه؟ نتیجهاش این است که این در این جا رخ داده پس این خبر نیست.
اگر آن اصل این اثر را داشته باشد که بگوید پس این خبر نیست پس احکام بار نمیشود تعارض درست میشود. چون اصالة القصد اثر دارد میگوید احکام بار میشود. اصالة عدم الخطاء فی المبادی اثر دارد، اثرش این است که میگوید این احکام بار نمیشود. نفی این آثار.
آقای حکیم میخواهد بگوید نه، آن این اثر را.. نفی این آثار را ندارد. چرا؟ برای این که از نبودن این آثار بار نشده بر این که آن که آن جا خطاء نمیکند. بلکه در جایی هم که ما مردد هستیم در آن جا خطاء کرده یا خطاء نکرده این آثار بار است. چرا؟ چون اگر بخواهیم بگوییم آن جایی که شک داریم خطا کرده یا خطا نکرده هم بار نیست پس بنابراین اثر میشود مال کجا؟ میشود مال آن جایی که توی مبادی میدانیم خطا نکرده و تعمد در کذب داشته. خطا نکرده یعنی تعمد در کذب داشته دیگه. میفرمایند که:
و لا یختص موضوعها بالخبرین اللذین لا خطأ فی مبادیهما أصلاً...
نمیشود گفت موضوع اخبار علاج آن خبرینی است که لاخطاء فی مبادیها اصلاً. چون:
إذ لو بُنی على الاختصاص بما ذکر لزم اختصاص تلک الأحکام بالخبرین المتنافیین المعلوم تعمد الکذب فی أحدهما.
باید بدانیم حتماً یکیشان تعمد در کذب داشته و حال این که این قطعاً این جوری نیست. این فرمایش ایشان است.
عرض میکنم به این که...
سؤال: احتمال بالاخره در صورتی بود...
جواب: پس آن اصل جاری نمیشود دیگه. آن چون اصل ندارد. این اصل فقط جاری میشود.
عرض میکنم... باید مطلب را بالاتر از این برد که ایشان میفرماید اثر جاری نمیشود چون اثر ندارد.
ما در مورد اصالة القصد گفتیم یک اصل تعبدی نیست، یک ظهور حال است. ظاهر حال کسی که دارد حرف میزند، سخنی میگوید ظاهر حالش این است که سبق لسان نیست. یا سبق کتابت نیست. این را عن ارادةٍ، عن قصدٍ دارد انجام میدهد. ان شاء الله قصد کرده نیست. یعنی همین جور تعبداً مردد هستیم میگوییم ان شاء الله. نه، ظهور حال است. ظاهر حالش این است که نه، با قصد دارد میگوید. آیا چنین ظاهر حالی ما نسبت به عدم خطاء در مبادی داریم؟ اگر آن جا هم چنین ظاهر حالی داشته باشیم در مبادی خب بله. میگوییم ظاهر حالش است. اما اگر بگوییم نه ما چنین ظاهر حالی نداریم در عقلاء چنین اصلی دیگه ندارند، چنین ظاهر حالی نیست که بگوییم این در موقع تلقی علاوه بر این که میگوییم قصد این را دارد بگوییم در اصل این است که در موقع تلقی هم اشتباه نکرده. یا در موقع نقل به معنا اشتباه نکرده. یعنی در این که برگزیده این غوالب را برای آن معنایی که از عبارت امام دریافت کرده. اشتباه نکرده. آیا چنین اصلی نسبت به او هم داریم یا نداریم؟ یا داریم و چون این جا اثر ندارد جاری نمیشود؟ دو تا مطلب است. یک وقت میگوییم چنین اصلی داریم اما در مانحن فیه چون اثر ندارد جاری نمیشود. یا حجت نیست.
در مورد این کلام صَدَر منه شیء. نمیدانیم این صادر با قصد بوده یا بیقصد بوده. ظاهر کاری یا چیزی که از کسی صادر میشود این است که با قصد است. چون یک فعلی را دارد انجام میدهد و قصد دارد. چون فعلی صدَر منه. ظاهر فعلی که از کسی صادر میشود بگوییم با قصد و با اراده است. در انسان فاعل مختار فعلی که از او صادر میشود ظاهر این است که با قصد است.
اما راجع به این که اشتباه کرده یا نکرده؟ ما که آن از آن فعلی .... یعنی تحمل او که صادر نشده پیش ما. آن امور او که پیش ما صادر نشده. شاید هیچی از او صادر نشده باشد. نقل به معنایی شاید از او صادر نشده تا ما بگوییم در آن اشتباه کرده یا نکرده.
آن جا یک فعلی که ما با آن فعل مواجه باشیم و بگوییم این فعل صدَرَ عن قصدٍ أم لا ما در آن جا نداریم. فلذا کسی ممکن است بگوید این جا ما دو تا اصل نداریم تا تعارض کنند.
سؤال: عدم خطا است دیگه...
جواب: استصحاب عدم خطا اگر بخواهید بگویید نه ما اصل عقلایی نمیگویم، استصحاب عدم خطا میگوییم. یک زمانی هنوز خدمت امام مشرف نشده بود یا امام هنوز این تلفظ به این کلمات نکرده بود این خطای در مبادی که از او صادر نشده بود. شک داریم بعدش این خطاها از او صادر شده یا نشده استصحاب عدمش را میکنیم. و احتیاج به استصحاب عدم ازلی نداریم. از این هم غمض عین کنیم استصحاب عدم ازلی داریم.
جواب میدهد که در باب ظهورات استصحاب شرعی حجت نیست. چون مثبِت است این.
سؤال: حاج آقا اصالة الصحه که همه انسانها در تلقیها بالاخره سالم هستند ... ما در اخبار علاج هم میگفتیم که شاید این تلقی خوب نکرده شاید خوب گوش نکرده، شاید به قولی عقلش حالا آن طوری نبوده که بتواند همه را بفهمد آنها هم با اصالة السلامه و اصالة الصحه درست میکردیم دیگه. این جا هم پس اصل عقلایی هست که انسانها نوعاً در تلقی و در گفتار و اینها اشتباه و خطا نمیکنند. آن جا اصالة الصحه داریم.
جواب: به خدمت شما عرض شود این جا اصالة السلامه معارض دارد. چون اصاله السلامه همین در این جاری است، هم در آن جاری است. اصالة السلامه از همه جهات اگر بخواهیم بگوییم. با این که احتمال میدهیم یکی از اینها شاید اشتباه کرده باشد.
حالا این به خدمت شما عرض شود که جوابی که آقای حکیم دادند که خلاصه جواب ایشان این شد که ایشان میفرمایند که اصالة عدم الخطاء در این جا جاری نیست به خاطر این که این اثر برداشتن این آثار را ندارد. بیانشان هم بر این که این اثر را ندارد چی شد؟
لأنها لا أثر لها فی نفى أحکام التعارض عنهما، لأن موضوع تلک الأحکام مطلق الخبرین...
احکام علاج. مطلق الخبرین است.
خب این چه کار میکند؟ و ان علم إجمالا بالخطإ فی مبادی أحدهما... آثار هست. شما که استصحاب میکنید میگویید آن فردی که این جا خطا کرده خطایش در مبادی بوده این باعث نمیشود که موضوع اثر از بین برود. چون آن استصحاب شما که معین نمیکند کدام هست که در مبادی خطا کرده. علی الاجمال میگوید او در مبادی خطا کرده. ما وقتی علم داشته باشیم که یکی از اینها در مبادی خطا کرده این اخبار صادق است. حالا شما با استصحاب میگویید آن خطایش در مبادی بوده. جایی که ما علم اجمالی داشته باشیم یکی از اینها در مبادی خطا کرده این احکام صادق است.
و ان علم إجمالا بالخطإ فی مبادی أحدهما...
خوب دقت کردید چی فرمود. جایی که ما علم داریم یکی از راویین در مبادی خطا کرده آن جا مشمول اخبار علاج است. به چه دلیل؟ به دلیل این که:
و لا یختص موضوعها بالخبرین اللذین لا خطأ فی مبادیهما أصلاً...
چون اگر بخواهیم بگوییم که این اخبار علاج مال آن جایی است که خطا در مبادی اصلاً نباشد پس این اخبار میشود مال کجا؟ مال آن جایی که تعمد در کذب بوده. چون آن جایی که خطا در حال گفتار باشد مسلّم است که اخبار نمیگیرد. آن جا خبر نیست. خوب دقت بکنید. آن جایی که خطای ایشان در مقام گفتار باشد که نمیگیرد اخبار. چون آن جا اصلاً خبر نیست. کجا را میگیرد؟ آن جایی که خطا در قبل است. خطای در قبل دو تا چیز دارد. آن جایی است که از قبل این خلاف گفته امام این اشتباه و اینها پیش آمده. آن یا مبادی تحمل اشتباه است. یا تعمد کذب است. اگر بگویید آن جایی که خطا و اشتباه در مبادی مشمول اخبار علاج نمیشود پس میشود کجا؟ آن جایی که تعمد در کذب است.
چون آن جایی که اصلاً قصد ندارد که مشمول .... خبر صادق نیست. آن جایی که خبر صادق است و حالا اشتباهی رخ داده یعنی یکی نادرست است این نادرستی یکی از این دو تا یا در اثر اشتباه در مبادی است یا در اثر تعمد کذب است. اگر بگوییم خبر آن جایی که اشتباه در مبادی باشد نمیگیرد پس باید مخصوص آن جایی باشد که تعمد در کذب است. و میشود این حرف را زد؟ ما در این اخباری که داریم که ثقات نقل میکنند کجا ما علم داریم که این تعمد در کذب دارد؟
سؤال: احتمال تعمد در کذب است.
جواب: احتمال است. فقط باید این احتمال را بدهیم، نه آن احتمال.
سؤال: استاد درسته خود این اصالة عدم خطاء اثر در نفی احکام تعارض ندارد ولی باعث میشود که یک اصالة القصد ... اگر اصالة عدم خطا توی مبادی جاری بشود دیگه اصالة القصد نفی بشود آن وقت آن که نفی شد ....
جواب: باید جاری بشود. یعنی حجت قرارش بدهد شارع این ظهور را.
سؤال: خب همین که با واسطه اثر دارد کافی است دیگه. اصل عملی نیست که مثلاً مثبتاتش حجت نباشد.
جواب: نه باید شارع آن را حجت قرار بدهد که اثری داشته باشد.
سؤال: اثر...
جواب: اثر تکوینی است آن. نه اثر شرعی. این که پس قصد نداشته این اثر تکوینی است. اثر شرعی باید داشته باشد. چه اثر شرعی دارد؟ اثر شرعیاش این است که این اخبار علاج نمیگیرد. نفی ... چون در اثر یا اثبات اثر شرعی باید بشود یا نفی اثر شرعی. مثل این که شما اثبات عدالت میکنید جواز صلات میآید. استصحاب عدم عدالت میکنید نتیجه شرعی دارد که عدم جواز اقتداء باشد. ما در اثر شرعی یا وجودش را میخواهیم یا عدمش را میخواهیم. لازم نیست آن عدم را هم شارع جعل کرده باشد. همان عدم آن اثر شرعی کفایت میکند.
سؤال: حجیت شأنی... میآورد دیگه. ایشان گفته نسبت به اخبار علاج بیاثر است. اما نسبت به حجیت شأنی اثر دارد. آن روایتی حجت است که یا وجداناً احراز کنیم عدم خطاء را، با به اصل احراز کنیم عدم خطاء را. باید دو تا حجت باشند تا نوبت به اخبار علاج برسد... اخبار تعارض برسد. نسبت به خود اخبار علاج اثر ندارد، حرف ایشان صحیح است اما نیست به ادله حجیت که میگوید این خبر حجت است آن هم حجت است، حجت شأنیه نسبت به آن اثر دارد.
جواب: ... حجیت هم همین جور است. چون اخبار ...
سؤال: ... خبری را که نه احراز وجدانی کردیم عدم خطا را، نه احراز بالتعبد کردیم بگوییم حجت است.
جواب: بله. فلذا اخبار علاج همین خود اخبار علاج دلیل است بر این که آن اخبار حجت است. و الا بیموضوع میماند.
خب این به خدمت شما عرض شود که حرف این است که آقای حکیم رضوان الله علیه میفرماید که فرض کنید داریم با این اصل هم اثبات بکنیم یکی از اینها خطاء در مبادی داشته باشد. لا علی التعیین، معین که نیست. بله اگر میدانستیم این خطا در ... این را که نداریم. اما لا علی التعیین است. خب این بالاتر از آن جایی نیست که علم اجمالی داریم. اخبار علاج جایی که علم اجمالی داریم یکی از اینها خطای در مقدمات کرده. میگیرد. خطای در مقدمات یکی کرده میگیرد.
سؤال: با مبنای شما در دیروز این تفاوت دارد.
جواب: بله؟
سؤال: شما این جا خلاف از امام نیست. بالاخره ولو این که توی ناحیه ...
جواب: بله آن بیان اول بود. این یک بیان دیگری است. درسته. ما سر حرفمان باقی هستیم. آن بیان اول است. این بیان دوم میگوید آن بیان را من قبول ندارم مثل آقای میلانی. میگوید بیان اول را قبول ندارم.
خب حالا ایشان میگوید بیان اول را قبول ندارید ما یک راه دیگه داریم میگوییم در بیان دوم. میگوییم این دو تا تمسک به دلیل در شبهه مصداقیه هست. آقای حکیم این جوری جواب میدهند. حالا جوابی که این جا داده میشود یا به نحو آقای حکیم است که بگوییم اثر ندارد پس حجت نیست آن اصل. پس معارض ندارد اصالة القصد. یا بگوییم که اصالة القصد حجت است ما دلیلی بر حجیت آن نداریم. نه به خاطر بیاثری بگوییم این بنای عقلا است، این جا یک فعلی صادر شده فی مواجهتنا. آن فعلی صادر نشده فی مواجهتنا. انکار کنیم حجیت اصالة عدم الخطاء را. اگر ظهور مقصود شما است. اگر هم استصحاب شرعی و اصل شرعی مقصود است. اصل شرعی در باب ظهورات و در باب این امور محاوری جاری نمیشود. این به خدمت شما عرض شود که راجع به این.
سؤال: حاج آقا این علم اجمالی که ما علم ... یکی از دو طرف داریم این بیان اول هم جواب نمیشود که در آن جا هم ما اخبار علاج حتی آن جایی که علم اجمالی به خطای یکی از دو طرف داریم ... میشود.
جواب: بله. دیگه باز همان حرفهای دیروز تکرار میشود. میخواهیم وارد شق بعد بشویم.
عرض کردیم منصَرف از اخبار علاج که خبران، دو تا خبر میآید منصرف از آنها یعنی دو تا خبری که ما احتمال میدهیم از شما باشد. هر دو احتمال میدهیم این از شما باشد، احتمال از.... آن وقت اینها با هم ناخوانی دارند. اما جایی که میدانیم از شما هر دو نیست. دو خبر متعارض است میدانیم از شما نیست هر دو. چون میدانیم یکی را راوی اشتباه کرده. یا تعمد در کذب داشته یا اشتباه کرده. سخن شما یکی از این دو تا است. سخن شما. البته در هر خبرین متعارضینی میدانیم یکی از آنها حتماً مطابق با واقع نیست. اما اخبار علاج این نیست که اگر میدانیم یکی مطابق با واقع نیست. اصلاً تعارض قوامش به این است که یکی مخالف با واقع باشد. اما این که میدانیم یکیاش از شما نیست حرف شما و غیر شما قاطی شده چه کار کنیم؟ این است سؤال؟ که حرف شما و حرف غیر شما قاطی شده حالا چه کار کنیم؟ یا نه دو حرفی که از شما نقل میشود و ممکن است مال شما باشد، هر دو علم نداریم که یکی مال شما نیست. ادعای بنده تبعاً للشیخ الاعظم تبعاً لآقای حاج آقا رضا علی ما نسب علیه، تبعاً لآقای حکیم که این جا فرموده است که از شیخ نقل فرموده در همین صفحه 184 أنّ الشیخ فرموده:
إنّ المقام لیس مقام الإنجبار و لا من قبیل تعارض الاخبار.
که این مال جایی است که احتمال میدهیم هر دو مال امام علیه السلام باشد. این از امام صادر شده، آن از امام صادر شده. جایی که میدانیم یکیاش قاطی شده با حرف امام. مال امام نیست. این از مصب اخبار علاج، منصرف اخبار علاج خارج است. اگر چه خود این قبال طرح است که از امام سؤال بکنیم که آقا خبر شما با غیر شما مخلوط شده چه کار کنیم. این هم یک حرفی است که میشود از امام سؤال کرد ولی خب سؤال نشده توی این روایت.
پس نتیجه بحث این شد که جایی که اختلاف تعارض برای اختلاف روات باشد و اختلاف نقَله باشد. اختلاف از ناحیه آنها پیش آمده باشد. نه این که امام دو مطلب متخالف... این جا شمولش نسبت به اخبار علاج محل اشکال است.
و اما اختلاف نسخ...
سؤال: آقای سیستانی هم پذیرفته؟
جواب: آقای سیستانی دام ظله ایشان نظر شریفش این است که اخبار علاج میآید. اما نه به این بیان که... بیان خاص ایشان هم حالا چون قبلاً هم بیانات ایشان را در این جا عرض کردیم. بیان خاص ایشان این است که اخبار علاج اصلاً یک مطلب تعبدی بیان نمیکند.
اخبار علاج دارد یک مطلب عقلایی را بیان میکند. و آن این است که هر وقت دو خبر متعارض میشود این تعارض باعث میشود که انسان یک ریبی برای او پیدا میشود. که این ریب افزون از آن ریبی است که هر کدام چون قطعی نیستند و ظنی هستند قطعاً هر امر ظنی یک ریبی کنارش هست. یک شکی کنارش هست. ریب نه، شکی کنارش هست. خبر غیرقطعی و ظنی یک شکی کنارش هست. که لعل این جور نباشد، لعل آن جور نباشد.
دو تا خبر ظنی که با هم تعارض میکنند این تعارض علاوه بر آن شکی که در کل واحد، کل واحد هست و ادله حجیت میگوید به آن شکهایت اعتنا نکن یک ریبی ایجاد میشود که یکی از اینها باید یا تعمد در کذب داشته باشد، یا یک خطایی افزون بر آن چه که طبیعتاً هست برای آن پیش آمده باشد.
توی این جا ایشان میگوید توی این جور جاها روش عقلایی این است که به اموری که میتواند صرف این ریب جدید که در اثر تعارض پیدا میشود اموری که میتواند این ریب جدید را صرف به یک طرف بکند و طرف دیگر را مصون کند از احتمال آن ریب در آن، به آن اتکا میکنند. مثلاً الان این دو تا خبر که متعارض شده میگویند بابا این که حرفش مثل آن، موافق کتاب خداست. پس این آن است که یا تعمد کذب دارد یا یک خطایی برای آن پیش آمده. یا میگویند بابا این حرفش که مخالف عامه است. آن حرفش موافق عامه است شاید در اثر انس با آنها، توی آنها بودن یا ترس که تقیه کرده این خطا ... آن که دارد مخالف عامه میگوید. مخالف نه انس باعثش میشود که مخالف بگویی، نه ترس باعث ... ترس باعث نمیشود که مخالف بگویی که. اینها یک قرائن و شواهدی است که آن ریب جدیدی که حادث میشود صرف میکند از یک طرف به طرف آخر. و دأب عقلا هم این است که این کار را میکنند. اگر دو تا خبر متعارض شد مینشینند محاسبه میکنند ببینید قرائن و شواهد و مرجحاتی پیدا میکنند که صرف الریب کند من طرفٍ الی آخر. هر کدام که دارای ترجیح و مرجحات این چنینی هستند که صارف الریب میشود به آن عمل میکنند. ایشان میگوید اخبار علاج همین دارد میگوید. همین بنای عقلاء را دارد امضاء میکند.
خب وقتی بنای عقلا این است و این دارد امضاء میکند در این جایی هم که این جور تعارضی پیدا میشود که مِن قبَل الرواة است. این جا هم عقلای عام همین کار را میکنند. میروند شواهد و قرائن و مرجحاتی که بتواند این ریب جدید، این ریب حادث که غیر آن شک است، این را اگر دیدند به یک طرف میرود آن طرفی که ریب به آن طرف میرود ولش میکنند، آن طرفی که مصون از ریب میشود عمل به آن میکنند. فلذا ایشان میفرمایند که ما به خاطر این که ... میبیند چون یک حرف عقلایی را دارد میزند آن حرف عقلایی هست این جا. ولی قبول میکنند که اگر گفتیم تعبد است و حرف ما هست آن را ممکن است بگوییم که...
و اما به خدمت شما عرض شود که میخواستیم وارد بحث اختلاف نُسخ بشویم که حالا اگر جناب شیخ و جناب صدوق یا جناب کلینی از کتاب حسین بن سعید اهوازی یک روایتی را دارند نقل میکنند. هر دو از همان منبع دارند نقل میکنند اما شیخ یک جور نقل میکند، کافی یک جور، یا صدوق یک جور که اختلاف نسخ شد. یا نه خود نسخ کافی با هم اختلاف داشتند. اینها آیا داخل اخبار علاج میشود یا نه؟ یا نه جوامع اخیره ما، نسخ وسائل با هم اختلاف داشتند؟ یا نه این جوامع اخیر ما از جوامع قبلی که نقل میکنند با هم اختلاف دارند؟ وافی با وسائل اختلاف دارد؟ اینها هم خیلی بحثهای کاربردی مهمی است که توی فقه خیلی پیش میآید. اینها حکمش چی میشود؟ داخل اخبار علاج میشود یا نمیشود؟ که دیگه حالا وقت گذشت. میخواستم امروز این بحث را تمام بکنیم نشد.
وصلی الله علی محمد وآل محمد.
، إذ لو بنی على الاختصاص بما ذکر لزم اختصاص تلک الأحکام بالخبرین المتنافیین المعلوم تعمد الکذب فی أحدهما. و هو کما ترى.
، إذ لو بنی على الاختصاص بما ذکر لزم اختصاص تلک الأحکام بالخبرین المتنافیین المعلوم تعمد الکذب فی أحدهما. و هو کما ترى.
[1] . مستمسک عروة الوثقی، ج 2، ص 184.