28 مرداد 1402 | 03 صفر 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

بیع 1400 - جلسه 053

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و اللعنة الدائمه علی اعدائهم اجمعین.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ الَّتِی انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ کُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلَادِهَا اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِیلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْکَرِیمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا خَدِیجَةَ الْکُبْرَى صَلَاةً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ أَبِیهَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْیُنَ ذُرِّیَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَ السَّلَامِ.

خب این ماه دی در این سال جاری مشحون از وقایع بسیار مهم هست. یعنی یادآور وقایع بسیار مهم هست. یکی این‌که مقارن شده با ایام فاطمیه، هم فاطمیه‌ی اولی و هم ثانیه. و ایام فاطمیه در حقیقت یک برهانی است برای صحت تشیّع. و این کاری که صدیقه‌ی طاهره سلام‌الله علیها انجام دادند در حقیقت یک تدبیر سیاسی ماندگاری است که یک سؤال واضح قابل طرح است در این‌جا که چگونه می‌شود آن بانویی که آن‌چنان مورد عنایت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم بود که حبیبة حبیبک و نبیّک، و به طور قطع آیات متعدد قرآن شریف مقصود ایشان هستند در آن‌ها، مثل آیه‌ی ذی‌القربی و آیه‌ی تطهیر و آیه‌ی اطعام و آیه‌ی مباهله که این‌‌ها قطعاً صدیقه‌ی طاهره داخل در این‌ها هست. بلکه اتفاق شاید بین الفریقین هست در بعضی از آن‌ها. و سوره‌ی مبارکه‌ی کوثر. آن وقت در آن سن جوانی و بعد از گذشت زمان اندکی از رحلت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم، خب این شخصیت، شخصیتی است که قهراً باید با خصوصیاتی که در او هست و ویژگی‌هایی که در او هست قبر شریف ایشان مبان باشد آشکار باشد روشن باشد و چرا نیست؟ این یک سؤالی است که حتی برای غیر مسلمین هم قابل طرح است. کسی که توی تاریخ مراجعه می‌کند. و وقتی به سراغ جواب این سؤال بروند آن وقت خیلی از حقایق روشن می‌شود. فلذاست که این واقعه و این مسئله‌ را ما نباید بگذاریم که فراموش بشود. و مسائل تقریب و این‌که باید مسلمین با هم باشند و این‌ها درست است. ولکن معنا آن این نیست که این واقعیات را باید پوشاند و انکار کرد و حرفی روی آن نزد. بله دشنام و لعن و امثال ذلک، اما این یک واقعیتی است که باید گفته بشود روشن باشد. توی مجالس گفته بشود توی استدلال‌ها بیاید. این مسئله. و این کمک به صدیقه‌ی طاهره است یعنی کاری که ایشان کردند برای این است که این استدلال باقی بماند. امیرالمؤمنین فرمود اعینونی، امام باقر سلام‌الله علیه بحسب نقل فرمودند أعینونا، ما را کمک کنید. کمک در کارهای شخصی مقصود نیست. کارهای شخصی که دیگر زمان آن گذشته است. آن‌ها مگر چقدر کار شخصی داشتند که همه را دعوت کنند که اعینونا، این معلوم است که یعنی در مقاصد ما، در اهداف ما. در این‌ها ما را کمک کنید. خب این یک واقعه‌ی بسیار مهم و دلسوز و دردناک هست برای بخصوص شیعیان و موالیان اهل بین علیهم السلام هست.

و یک یواقعه‌ی نه دی بود که بحمدالله ملتی که در زیر سایه‌ی صدیقه‌ی طاهره و فرزندان آن بزرگوار تربیت شده‌اند. این درس را از آن بزرگوار یاد گرفتند که بیایند دفاع کنند از حریم حق و دیانت و ولایت. و مردم بحمدالله در این امتحان هم پیروز و رو سفید درآمدند و به وظیفه‌ی خودشان عمل کردند.

مسئله‌ی نوزده دی که در پیش داریم که باز وفاداری مردم بصیر و موقع‌شناس قم. من یادم هست که آن موقع. شاید ده سال‌ام بود، خیابان باجک منزل ما بود آمده‌ بودم نانوایی نان بگیرم ساعت هشت صبح، هفت صبح بود دیدم جمعیت فراوانی آمدند چهارراه بازار که یک مقداری از آن‌ها شاید توی باجک بود،‌ یعنی خیابان‌های اطراف، و فریادشان این بود زن و مرد، یا مرگ یا خمینی رحمة‌الله علیه. امام را دستگیر کرده بودند و مردم مطّلع شده بودند. زن و مرد با این‌که امام آن موقع هنوز مرجعیت به آن معنا و کذا نبود. ولی یک مدرس اعلی و بزرگ حوزه بود یک عالم برجسته، وقتی که ایشان را دستگیر کردند مرد و زن ریختند توی خیابان، آمده بودند چهارراه بازار، که جای مهم قم آن موقع چهارراه بازار بود دیگر حالا ... و یا مرگ یا خمینی. و این هم باز نشان از وفاداری مردم به اسلام و به علماء و به مرجعیت و به روحانیت است که البته این‌ها همه به برکت علمای بزرگی بوده که در طول تاریخ این‌جور مردم را تربیت کردند. یک وقتی رهبری معظم دام ظلّه که قم مشرف شده بودند در آن نشستی که با جامعه‌ی مدرسین داشتند فرمودند من خدمت امام عرض کردم که این کاری که شما کردید نتیجه‌ی هزار سال کار روحانیت است. روحانیت در شهرها، قصبات، روستاها، همه‌ی مناطق، دل‌ها را با اهل بیت و روحانیت و مرجعیت و این‌ها آشنا کردند شما از این‌ دل‌های آماده شده و تربیت‌شده به واسطه‌ی آن‌ها استفاده کردید. و این هنر شما بود که توجه به این نکته پیدا کردید و از آن‌ها استفاده کردید.

و واقعه‌ی دیگری که همین ایام بود رحلت عالم شیخنا الاستاد مرحوم آیت‌الله مصباح رضوان‌الله علیه که همان‌طور که مرحوم آیت‌الله فانی یک وقتی از ایشان سؤال کردیم آقای مصباح چطور هستند؟ آقای فانی از علمای بزرگی بودند که قم آمده بودند از نجف اشرف، مدتی ما درس ایشان می‌رفتیم، آقای مصباح در نجف پیش ایشان مکاسب خوانده بود. از ایشان سؤال کردیم از آقای مصباح، گفت آقای مصباح نور است. و واقعاً همین‌جور بود. آقای مصباح رضوان‌الله علیه مصباح بود نور بود. در ظلمت‌ها و پیچیدگی‌های فکری‌ای که وجود داشت ایشان می‌درخشید روشن‌گری داشت. از آن زمان‌ها سابق که ما نوجوان بودیم و جوان بودیم و مجالسی که ایشان داشتند انحرافاتی که پیدا شده بود از گروه‌های مختلف یا بعض اشخاص مختلف که اعوجاج داشتند ایشان واقعاً با سوز دل و مجاهده‌ی کامل روشن‌گری می‌فرمودند و لا یأخذه فی الله لومة لائم بود واقعاً.

و هم‌چنین باز واقعه‌ی واقعاً غم‌بار ترور و شهادت مرحوم سردار بزرگ اسلام مرحوم سپهبد حاج قاسم سلیمانی رضوان‌الله علیه و همراهان ایشان، ابومهدی المهندس و عزیزانی که همراه این‌‌ها بودند. خب نمی‌دانم این برنامه‌هایی که گاهی پخش می‌شود برای ایشان این روزها دیدید که ایشان چه‌جور حالت بکاء و حالت اندوه دارد در شهادت صدیقه‌ی طاهره سلام‌الله علیها و این‌که می‌فرماید من بارها مادری ایشان را در این جریانات دیدم. کمک ایشان را در این جریانات مختلف مشاهده کردم. به حدی منقلب هست که نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد. موقع صحبت کردن و می‌گوید که من این‌ها را مشاهده کردم. خب این تربیت شدن در این مکتب و این‌جور دل‌بستن به صدیقه‌ی طاهره سلام‌الله علیها خیلی ارزشمند هست. و این کمک صدیقه‌ی طاهره فقط در این جبهه‌ی ایران و مبارزات و یا دفاع از حرم‌های مطهر، فقط این‌جا نبوده. آقای سید حسن نصرالله حفظه‌الله تعالی ایشان هم فرمودند در آن دوستانی که با ایشان ملاقات کردند فرمودند در آن جنگ با صهیونیست‌ها ما با توسل به حضرت بعضی از ابزار و آلات و جنگی مهم آن‌ها را که خیلی مهم بود زدند اگر یادتان باشد که آن‌ها اصلاً تصور نمی‌کردند که چنین چیزی پیش بیاید این بعد از توسل به صدیقه‌ی طاهره، و یک داستانی هم دارد که من حالا استظهار به همه‌ی جوانب آن ندارم. که ایشان نقل فرموده‌ بودند که با توسل به صدیقه‌ی طاهره سلام‌الله علیها این پیروزی و این غلبه برای ما پیدا شد.

امیدواریم که ان شاء‌الله این بانوی معظم ان شاء‌الله شفاعت کنند در درگاه خداوند متعال و از فرزند بزرگوارشان حضرت بقیة‌الله الاعظم ارواحنا فداه بخواهند که ان شاء‌الله با اعمال ولایت‌شان ان شاء‌الله این مشکلاتی که بر جوامع شیعی وجود دارد ان شاء‌الله به زودی برطرف بشود. و ان شاء‌الله ملت وفادار این کشور، کشور اهل بیت علیهم السلام در آسایش و رفاه طعم پیروزی انقلاب را ان شاء‌الله بچشند که تا به حال دشمنان اسلام و دشمنان این مملکت هنوز نگذاشتند که مردم بعد از پیروزی انقلاب آن طعم و شیرینی این موفقیت را استفاده بکنند. اوایل که جنگ تحمیلی، بعد جنگ‌های دیگر، بعد مشکلات دیگر، بعد تحریم،‌ البته سنت الهی هم امتحان هست. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون‏» (عنکبوت، 2) خدای متعال، دار، دار امتحان هست و این مسائل پیش می‌آید ان شاء‌الله با بصیرت و درستی عمل و ناامید نشدن و دست از راه حق برنداشتن، ان شاء‌الله خداوند متعال بهترین جزاهای دنیوی و اخروی را به این ملت عطا فرماید و ان شا‌ء‌الله سایه‌ی مبارک رهبری معظم را که آن‌چه که ما از ایشان سراغ داریم توکل به خدای متعال‌، ایمان راسخ و دل‌دادگی نسبت به آل‌الله و صدیقه‌ی طاهره سلام‌الله علیها هستند. ان شاء‌الله آن نیت پاک و اخلاص را از ایشان و از جامعه‌ی اسلامی و ولایی اهل بیت ان شا‌ء‌الله به نتایج خواهد رسید و ان شاء‌الله خدای متعال به زودی فرج مولای‌مان را هم ان شاء‌الله نزدیک بفرماید و جهان را از این تاریکی‌ها و ظلمت‌ها و جورها و ظلم‌هایی که از طرف ستمکاران و استعمارگران و دنیاپرستان بر بشریت تحمیل می‌شود ان شاء‌الله برطرف بشود.

خب لازم بود که ما چون از فردا درس تعطیل است به مناسبت فاطمیه، یک اظهار ادبی نسبت به این وقایع کرده باشیم.

بحث در استدلال به تعلیلی بود که در روایات نکاح عبد بلا اذن مولا وارد شده بود که «إِنَّهُ لَمْ یَعْصِ اللَّهَ وَ إِنَّمَا عَصَى سَیِّدَهُ» تقریبی را بیان کردیم از شیخ اعظم رضوان‌الله علیه و راجع به آن بحث شد. و نتیجه این شد که با آن تقریب نمی‌توانیم مدعا را اثبات بکنیم.

تقریب ثانی از محقق اصفهانی رضوان‌الله علیه هست که ایشان می‌فرمایند آن‌چه که از این روایت استفاده می‌شود این است که مانع از صحت، عدم مشروعیت است. اگر یک معامله‌ای، یک عقدی مشروع نباشد این قابل تصحیح نیست. اما اگر مشروع بود این وقتی که معامله مشروع بود این سر زدن آن از غیر من له الامر موجب بطلان آن نیست. با اجازه‌ی من له الامر درست می‌شود. و این‌جا همان‌طور که در متن خبر آمده حضرت فرمودند که این مثل نکاح در عده نیست که اصلاً مشروع نیست یا مثل بیع خنزیر و امثال ذلک نیست که مشروع نیست یا مثل بیع ربوی نیست که مشروع نیست. این یک کار مشروعی است. یک بیعی است که مشروع است. وقتی که مشروع هست قابل تصحیح است. پس یک کبرای کلی از این روایت استفاده می‌شود و آن این است که هر بیعی یا هر معامله‌ای که مشروع است ذاتاً مشروع است این اگر صدر من غیر من له الامر و بعد من له الامر اجازه کرد این تمام است. و در تمام موارد بیع فضولی که مورد بحث ما هست همین‌جور هست. بیع که غیر مشروع نیست. اگر از آن قبیل ربوی نباشد. بیع فرش است. بیع یک کالای مشروعی است. بیع خانه است. بیع کذاست. این‌ها مشروع است. فقط اشکال آن این است که از من له الامر سر نزده. آن وقتی که اجازه داد خب درست می‌شود.

فرموده است «عموم التعلیل الوارد فی صحّة نکاح العبد بإجازة المولی حیث علّل الامام علیه السلام صحّة نکاح العبد بإجازة المولی بأنّ نکاحه مشروعٌ بذاته و لیس معصیة له تعالی فیصحّ بالإجازة فکلّ معاملة مشروعة بذاتها و إن لم تکن کالنکاح فی العدة کما فی متن الخبر أو لم تکن کبیع الخمر و الخنزیر و نحوه تصحّ بالإجازة»

خب این تقریری هم که ایشان می‌فرمایند باز همان مناقشه‌ای که قبلاً ذکر شد آن‌ مناقشه باز این‌‌جا وارد است به این بیان که در مورد بحث که فرض این است اسناد دارد این عقد به عاقد، اسناد به عاقد دارد چون برای خودش تزویج کرده و خودش عقد را خوانده. اسناد به عاقد دارد. در این‌‌جایی که اسناد به عاقد دارد شبهه‌ای است حضرت می‌فرمایند که این درست است چون آن شبهه‌ را جواب می‌دهند. اما اگر یک جایی اسناد به عاقد اصلاً ندارد آن‌جا را هم این درست می‌کند و ما چنین کبرای کلی‌ای از آن می‌فهمیم؟ این استفاده نمی‌شود از این خبر.

بله ممکن است آن نقضی که از محقق اراکی یا محقق حائری نقل شد که اگر این درست باشد لازم می‌آید بیع غیر بالغ، همین که بالغ شد خود به خود تمام بشود چون آن هم بذاته که آن معامله باطل نبوده آن را ممکن است که ایشان جواب بدهند به این‌که از ادله مثلاً استفاده می‌کنیم که بیع غیر بالغ مشروع اصلاً نیست. و مثلاً غیر بالغ ملغی هست کلام او. عقد او. در شرع.

س: ؟؟؟ بذاته را ایشان می‌گفت در جاهایی که مفسده در خود بیع نیست مثل خنزیر و ربا و این‌ها، بیع ربوی باشد بیع خنزیر باشد.

ج: نه یک وقت سر زدنش از این مشروع نیست. یک وقت آن متاع مشروع نیست.

س: نه مشروع نیست بذاته؟

ج: بذاته یعنی همین.

س: یا بخاطر این‌که صدرَ من غیر الاهل. کسی که غیر اهلیة صدور العقد. لیس له اهلیة صدور العقد بخاطر این‌که ملک او نیست اصلاً، یا بخاطر این‌که بالغ نیست.

ج: ممکن است که بفرماید عقد صبی ...

س: مسلوب العبارة است دیگر، کأنّه نیست اصلاً.

س: مسلوب العبارة بودن یعنی این‌که احکام این عبارت وقتی که یک کسی که عبارت از اهلیت داشته باشد عبارت از او صادر بشود این آثار دارد وقتی می‌گوییم مسلوب العبارة است باعتبار سلب احکامش هست که می‌گوییم مسلوب العبارة است.

ج: نه

س: معنای آن این است که لفظ آن کلا لفظ هست.

س: لفظ آن کلا لفظ هست این‌که حدیث نیست. این فهم شماست به این معناست که این احکام بر آن بار نمی‌شود. معنای دیگری غیر از مسلوب العبارة بودن است؟

ج: بله مسلوب العبارة یعنی این عبارت در شرع ...

س: گفته در شرع دیگر. ؟؟؟

ج: بله دیگر در شرع....

س: دیگر انتساب ندارد دیگر.

س: بحث انتساب نیست بحث احکام است. که احکام نیست. و الا عقد است عقد که خوانده اراده که داشته، نمی‌توانیم بگوییم که اراده ندارد که. آقا کسی که قادر نیست اراده که نمی‌توانید بگویید ندارد که. اراده دارد.

ج: اراده دارد. یعنی....

س: پس عقد هست.

ج: یعنی کأنّ ...

س: این جوابی که شما دارید می‌دهید انصافاً از آن ؟؟؟ آقای اصفهانی می‌گوید من بذاته مشروع نباشد. این عقد؟؟؟

ج: ممکن است که ایشان بگوید این هم بذاته مشروع است.

س: فرق دارد دیگر خدایی با محل نزاع ما فرق دارد.

س: آقای اراکی می‌خواهد همین را بگوید می‌خواهد بگوید این حرف شما که آن‌جا می‌گفتید مرجوّ الزوال است این‌جا هم مرجوّ الزوال است. این‌جا می‌خواهد بگویید مشروعٌ بذاته، این هم مشروعٌ بذاته. وقتی که بالغ می‌شود تصیحیح می‌شود آن‌جا وقتی که من له الامر اذن می‌دهد تصحیح می‌شود.

ج: نه آن‌جا چون به این نکته‌ی آن ترکیز نشده بود. آن‌جا این بود که طبق تقریر شیخ اعظم این بود که ما این‌جا چه مانعی این‌جا داریم؟ مانعی نیست که قابل زوال نباشد. که معصیة‌الله باشد. مانع قابل زوال است کنایه‌ی این گرفته بود. پس این مانعی است که قابل زوال است. وقتی زائل شد خب آن کار خودش را می‌کند. اشکال می‌‌کرد که پس آن‌جا هم بلوغ زائل می‌شود. اما ایشان این را بر مشروعیت ... می‌گوید آن‌که ذات مشروع نباشد. اگر مشروع بود درست می‌شود. حالا ممکن است که نقض که به آن می‌کنیم می‌گوید آقا من این را مشروع نمی‌دانم.

س: پس شما عقد غیر بالغ را مشروع بذاته ... از قید بذاته هم خارجش می‌کنید. می‌گویید این غیر مشروعٍ بذاته. آن را تسلّم می‌کنید؟

ج: کجا؟

س: که عقد غیر بالغ غیرُ مشروعٍ بذاته.

ج: بله ممکن است که این‌‌‌جوری بفرمایند.

س: نه ممکن است نه. ممکن است نشد.

ج: نه ممکن است به این معنا، یعنی آقای اصفهانی ممکن است این‌جوری بیاید جواب بدهد.

تقریر سوم، تقریری است که امام قدس سره فرمودند و فرمودند «وجه الاستدلال بها علی وجهٍ لا یرد علیه ما اورد علیها» می‌خواهیم یک جوری تقریر کنیم غیر از تقریر شیخ و این‌ها باشد که آن استشکالات بر آن وارد شده یک‌جوری تقریر کنیم که آن اشکالات بر آن وارد نباشد.

حاصل بیان ایشان ابتداءً یک بیان کوتاهی دارند بعد و أن شئت قلتَ، یک خرده تفصیل می‌دهند. حاصل بیان ایشان این است که همان چیزی که دیروز آقای اثنی عشری هم ... ظاهراً دیروز بود یا پریروز بود می‌فرمودند. امام می‌فرمایند این‌جا شبهه‌ای که وجود داشته برای این‌که این شاید عقد باطل باشد این است که این عبد آمده تصرف در مال دیگری کرده که خودش باشد. خودش مال دیگری هست دیگر. بلا اذن او. مثل این‌که فرش دیگری را می‌فروشد مال او هست. این‌جا هم خود این عبد مال دیگری است مال مولای خودش هست. این آمده تصرف در مال مولا کرده. پس عین فضولی‌های دیگر هست که در مال دیگری می‌رود تصرف می‌کند. حالا شارع می‌فرماید که درست است که این در مال دیگری تصرف کرده ولی از این روایت استفاده می‌شود که تصرف در مال دیگری موجب الغاء عقد نمی‌شود که آن عقد اصلاً کأن لم یکن باشد ملغی باشد. نه. این‌که با این عقد می‌آیی تصرف در مال دیگری می‌کنی، این تصرف در مال دیگری موجب لغویت عقد و الغاء عقد نمی‌شود. بنابراین وقتی موجب الغاء عقد نشد فإذا اجاز جاز، آن عقد که درست است الغاء نشده، کأن لم یکن حساب نشده. وجود دارد. خب وقتی اجازه کرد با اجازه‌ی دیگر درست می‌شود دیگر. ایشان می‌فرمایند اصلاً‌ شبهه‌ای که این‌جا آمده سؤال کرده زراره، بله درست است که راجع به نکاح عبد آمده گفته، اما نظر بخصوصیة نکاح نیست. نظر به این است که یک کسی آمده در مال دیگری بلا اذن او تصرف کرده. خصوصیت نکاح و لو در کلام آمده اما بما أنّه أنّه نیست بلکه می‌خواهد بگوید اگر کسی آمد در مال دیگری، حالا به نکاح یا به غیر نکاح تصرف کرد بلا اذن او، شبهه این است «و هو أنّ قوله فی الصحیحة مملوکٌ تزوّج بغیر إذن سیده ظاهرٌ فی أنّ المملوک مع أنّه لیس له التصرف الا بإذن صاحبه تزوّج بلا اذنه فالشبهة فی أنّ التصرّف بلا اذن المالک غیرُ نافذ من غیر نظرٍ الی النکاح» امام چه جواب می‌دهند؟ «و الجواب أنّه کذلک» امام معصوم علیه السلام «و الجواب أنّه کذلک لکن ذلک لا یوجب الغاء کلامه و إنشائه بل هو فضولیٌ یصحّ بإجازة المالک فیظهر من أنّ تصرفّات الاجنبی لا تکون ملغاهً بل تصلح للحوق الاجازة بها من غیر نظر الی النکاح و غیره» این بیان اول ایشان.

بعد این بیان را می‌‌گویند «و إن شئت قلتَ» این‌جا ما پایه‌ی استدلال را این قرار دادیم. که اصلاً این کلام ظاهرش این است که سؤال از چه هست؟ از این هست که کسی در مال دیگری تصرّف کرده. و لو اسم نکاح و این‌ها را هم برده. ولی مقصودش این است که می‌خواهد بگوید در مال دیگری تصرف کرده. مثل این‌که مثلاً کسی می‌آید می‌گوید اصاب ثوبی دمُ رعاف فصلّیتُ، نمی‌خواهد بگوید خصوص این، می‌خواهد بگوید که با لباس نجس نماز خوانده. این‌جا هم اگر گفته نکاح از این باب است. می‌خواهد بگوید که یعنی در مال غیر تصرف کرده. حالا به خصوصیت نکاح آن کاری ندارد. در مال غیر تصرف کرده حالا این‌جا به نکاح بوده یک جای دیگر ممکن است به فروختن باشد. یک جای دیگر به اجاره دادن باشد یک جای دیگر به یک چیز دیگر باشد.

جواب از این، این است که نه ما استظهار نکنیم یکی از این چیزها را، بلکه این‌جوری می‌گوییم. می‌گوییم «إنّ الشبهه فی ذلک إمّا من جهة أنّ المملوک عبدٌ (که) لا یقدر علی شیء»، همان‌طور که قرآن فرموده است. «عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ» (نحل، 75) و إنشاء النکاح شیءٌ، فإذا کان ملغاً تشریعاً لا یُمکن لحوق الإجازة به» شبهه این است ممکن است که این باشد. که این مگر عبد نیست؟ عبد لا یقدرُ علی شیء است. وقتی لا یقدر علی شیء هست پس قدرت بر انشاء هم ندارد. پس اصلاً‌ این انشاء لغو است. وقتی انشاء لغو باشد چه‌جور می‌شود که اجازه به آن تعلّق بگیرد؟ نیست. این مثل هزل است. که اجازه معنا ندارد که به آن تعلّق بگیرد. ممکن است که شبهه این باشد. نه در مال دیگری تصرف کردن نه، اصلاً‌ شارع می‌گوید تو قادر نیستی بر کاری، برای هیچ کاری. پس این انشاء اصلاً درست نیست. این یک احتمال.

«أو من جهة أنّه غیرُ مستقلٍ فی التصرّف و تصرفه محتاجٌ الی الإذن» مثل جایی که عین مرهونه باشد که مالک دیگر مستقلّ در تصرّف نیست. باید اذن بگیرد. این هم احتمال دوم.

احتمال سوم، «أو من جهة أنّه مملوکٌ للغیر و النکاح تصرّف فی مال الغیر بغیر إذن صاحبه» که همان باشد که اول می‌‌گفتیم. پس در این فإن شئت قلتَ، دو تا احتمال بر آن احتمال قبلی اضافه کردیم و هیچ کدام از آن‌ها را هم استظهار نمی‌کنیم. می‌گوییم شبهه یا از آن است یا از آن هست یا از آن. و علی أیّ حالٍ، هر کدام می‌خواهد باشد. یستفاد من فرمایش امام «أنّ العقد غیرُ ملغاً» مثل این‌که این عقد ملغی نیست، لغو نیست. «و لا تضرّه محجوریة العبد» که اولی باشد که آیه فرموده نه. «و لا عدم استقلاله» که دومی باشد. «و لا من حیث التصرّف فی مال الغیر من غیر ربطٍ بالتزویج و النکاح» نه این‌جوری نیست که این عقد لغو باشد. حالا چه عقد نکاح باشد و چه حالا عقد‌های دیگر باشد. از این‌که لا یقدرُ علی شیء،‌ این‌جور نیست که عقدش لغو باشد. اگر شبهه‌ی این باشد می‌گوید نه، عقد سر جای خودش هست عقد لغو نیست. اگر شبهه‌ی دوم باشد می‌گوید عقد لغو نیست. اگر شبهه‌ی سوم باشد می‌گوید عقد لغو نیست. این عقد درست است لغو نیست. و با اجازه مؤثّر واقع می‌شود. «و هذا لیس من جهة الغاء الخصوصیة بل من جهة أنّ وجه السؤال معلومٌ من الروایة» ما نمی‌خواهیم الغاء خصوصیت بکنیم بگوییم این‌جا از باب نکاح سؤال کرده، بعد بگوییم نکاح با دیگری فرقی نمی‌کند الغاء خصوصیت بکنیم نه، از جهت این است که وجه سؤال روشن است که می‌خواهد بگوید که این عقد لغو است یا بخاطر اولی یا بخاطر دومی یا بخاطر سومی، حضرت می‌فرمایند که نه لغو نیست. و با اجازه درست می‌شود. خب وقتی که این‌جوری شد خب بنابراین جاهای دیگر هم علت همین است دیگر، این علت جاهای دیگر هم موجود است پس باید بگوییم اشکالی ندارد. این تقریبی است که مرحوم امام قدس سره این‌جا فرمودند.

آن مطلبی را که گفتیم آن مطلب توی کلام ایشان هم حل نشده. یعنی چیزی نیامده که آن را حل بکند. و آن این است که بالاخره این‌جا این عقد، مال این عاقد است. حالا هر چه که وجه آن می‌خواهد باشد. این عقد مال عاقد است. شبهه‌های دیگر وجود دارد آن شبهه‌های دیگر را جواب می‌دهد از آن‌ها. می‌گوید آن شبهه‌های دیگر وجود ندارد.

س: قاعدتاً ایشان این وجهی را که شما می‌فرمایید را نمی‌پذیرند. که این یک نکته‌ی خاصی در مسئله هست که نتوانیم تسری بدهیم این‌‌جا را.

ج: می‌دانم ما می‌خواهیم ما را قانع کند برای این‌که کبرای کلی از آن استفاده بکنیم حتی برای جایی که عقد اسناد به عاقد ندارد. توی این بیان یک مقدمه‌ای مأخوذ نیست که این را بتواند حل کند این مشکله را.

س: ؟؟؟ که اگر فرمایش حضرت‌عالی باشد اگر آن فضولی عقد کرد برای خودش، مال فضولی را عقد بیع کرد. پس حضرت‌‌عالی آن‌جا را می‌پذیرید درست است؟ هیچ دلیل دیگری وجود ندارد ...

ج: هیچ دلیلی در عالم وجود ندارد جز این روایت ؟؟؟

ج: اول کلام است که بپذیریم یا نه. می‌گوییم این روایت ...

س: نه سؤال می‌پرسیم می‌گوییم همین روایت است و فقط همین روایت است یک فضولی مال یک مالکی را بیع کرد برای خودش، این روایت دالّ بر این هست که این صحیح است؟

ج: خب آن‌جا از ناحیه‌ی این‌که عقد، عقد اوست مشکلی ندارد.

س: نه از چه ناحیه‌ای مشکل دارد. سؤال می‌پرسیم.

ج: عقد، عقد اوست. مشکلی ندارد. ولی ادله‌ی «اوفوا بالعقود» (مائده، 1) انصراف دارد از آن، همان‌‌طور که گفتیم. ادله‌ی اوفوا بالعقود انصراف داشت دیگر از این‌ها. و لو عقد، عقد خودش باشد ولی انصراف دارد.

س: مائیم و این روایت، آیا شما از این روایت می‌پذیرید بیع فضول ؟؟؟ دیگری را برای خودش صحیح است؟ این یک سؤال واضح است. ما هستیم و این روایت. این دلالت‌ها را هم قبول کردیم این را می‌پذیریم؟

ج: نه.

س: چرا نمی‌پذیریم؟

ج: بخاطر این‌که این روایت دارد ناظر است به یک امر آخری،‌ به شرایط دیگر حالا کار نداریم. حالا در ظرفی که ... نمی‌خواهد بگوید هر جایی که باز هم عاقد مال او باشد درست است. این‌جا حرف بر سر این است که به همه‌ی شرایط نظر ندارد. این مانع را دارد جواب می‌دهد حضرت از آن. اما به تعبیر آقای آقا ضیاء فارغاً از این‌جا، حالا آن جهت هست،

س: سایر شرایط باید محقق باشد ؟؟؟ تطبیق اوفوا بالعقود که محقق نیست.

س: اگر تقریر اول امام که «عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ» اصلاً بیعی و انشاء آن کلا انشاء بشود وقتی که این‌جا را شارع آمده تصحیح کرده جایی که یک انشائی هست اما فقط انتساب درست نیست را به طریق اولی می‌تواند درست کند. وقتی که جهت را بگوییم جهت اول است که «عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ» اصلاً انشاء آن کلا انشاء هست چراکه لا یقدر علی شیء و ملغی است این را هم شارع بگوید نه که فکر کنی ملغی هست این صحت دارد با لحوق رضا، ما از این می‌فهمیم که در جایی که فضولی حتی این مشکل ندارد انشائی کرده فقط انتساب ندارد. فقط مشکل، مشکل انتساب است به طریق اولی تصحیح می‌کند.

چون حالا دیگر وقت آقایان گذشته من هم خیلی حال ندارم. این هنوز بحث فرمایش امام نرجع الیه، ان شاء‌الله صحبت باید بکنیم بیش‌تر در مورد آن. ان شاء‌الله جلسه‌ی بعد شنبه‌ی آینده ان شاء‌الله اگر عمری باشد و توفیقی باشد.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

Parameter:18870!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 24
تعداد بازدید روز : 146
تعداد بازدید دیروز :655
تعداد بازدید ماه جاری : 6807
تعداد کل بازدید کنندگان : 795109