18 مرداد 1402 | 23 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

الفائق _ جلسه 69

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

 

  اعوذ باالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صل الله تعالی علی سیدنا ونبینا ابالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله و تعالی فرجه الشریف. 

خب سیره ای که محل بحث هست سیره متشرعیه ای که محل بحث هست به دو قسم تقسیم شد محل بحث،والا سیره متشرعه را سه قسم کردیم،قسم سوم گفتیم از بحث خارج هست،اما قسم اول و دوم داخل بحث هست،قسم ثانی چی بود؟قسم ثانی این بود که این متشرعه که بر یک سیره ای عمل می کنند این منشاء عقلائی داره،در حدوثش،اما بقاء منشاء اش این هست که بما هم متشرعون و هم متدینون دارند عمل می کنند،استدامه اش و استمرار اش به لحاظ تدینشون هست،آیا این گونه سیره های متشرعه آیا حجت هست یا حجت نیست؟

قسم اول را گفتیم حجت هست،که قسم اول هم قهراً در اونجاهایی بود که شرعی بحت بود چون هیچ وجه عقلائی هم نداشت در این،این دومی نه شرعی بحت نیستش قهرا چون منشاء عقلائی داره درقسم اول گفتیم حجت هست به سه دلیل دلیل انی که انا گفتیم که کشف می کنه از این که اینها تلقی از شارع کرده اند،دلیل دوم عبارت بود از همون ادله ای که بناء عقلا را حجت کرده این را هم حجت می کنه دلیل سوم هم این بود که اینها شهادت عملی و اخبار عملی دارند می دهند که حکم شرع این هست و در اینها چون که ثقات و عدول و اینها هستند قهراً اثبات می شود،حالا می خواهیم ببینیم که آیا این قسم دوم هم حجت هست یا نه؟

س. اگه همون قسم اول را حجت بدانیم، دیگه لوازماتش رو واطلاقش رو میتوانیم استفاده بکنیم؟
ج.اطلاق که نداره،چون که سیره عقلا عمل خارجی هست.

س. جوانب دیگه ای که از اینها هست و انجام ندادند مثلا، نسبت به مثلا  نماز صبح که دو رکعت است اینجور خوندند حالا یه اضافاتی، مستحباتی، مکروهش؟

ج.نه اون ها را نفی نمی کنه که اونها را که نفی نمی کنه.

می فرمایند که این قسم ثانی این را هم میتونیم بگیم حجت هست به دلیل دوم و سوم، نه انی.

اما دو و سه این جا هست چرا؟اما دومی اینجا جاری میشه چون فرض این هست که همه ی متشرعه دارند این را عمل می کنند به مرأی و منظر من المعصوم،همون جور ی که اگه عقلاء عمل می کردند به مرأی و منظر من المعصوم عقلائی که من حیث التدین و تشرع نبود،به چه دلیل می گفتیم که این کشف از رضایت معصوم میکنه،حالا این ها هم که دارند همین کار را میکنند منتها بماهم متدینون در مرأی و منظر معصوم،اگه سکوت می کنه و ردع نمی کنه معلوم میشه که قبول داره دیگه،پس اون دلیل دومی که اونجا بود اینجا هم هست،دلیل سومی که اینجا بود اینجا هم می آید،دلیل سوم چی بود این بود که اینها شهادت عملی دارند میدهند که حکم شرع این هست این هم فرض این هست که استدامه اش بماهم متدینون هست بما هم متشرعون هست،پس بنابراین این ها شهادت عملی دارند میدهند بله حکم شرع همین هست.

السیرة الثانی: استمرارها عن الشارع

و اما السیرة القسم الثانی:ای السیرة الناشی، استمرارها عن التشرع،استمرار اش ناشی از تشرع هست، و اما السیرة القسم الثانی:ای السیرة الناشی، استمرارها عن التشرع،فالصحیح امکان بناء حجیته علی الاساس الثانی و الثالث المتقدمین فی القسم الاول،و اما الاساس الاول اون چی میاد اینجا یا نه؟ فغایة ما یبین به أن النکات العقلائیه و ان کانت موجودة فیه الا ان المفروض ان الستمرار العمل علی طبقها فی الشرعیات کان لاجل احراز الموقف الشرعی الملائم، ولو من سکوت الشارع، اما اون دلیل اول می آید اینجا یا نه؟ اون را هم میگن میشه یه جوری بیان کرد که بیاد،و اون این هست که بالاخره این ها فرض این هست که در مقام استمرار بما هم عنهم متدینون و متشرعون دارند عمل می کنند،استمراراش،خب اینها بما هم متدینون و متشرعون که دارند عمل میکنند آیا همه اشان غافل بودند از این که شارع چی میگه؟ این حساب احتمالات میگه نه، خب حالا غافل نبودند همشون خلاف تلقی کرده اند که موقف شارع چی هست؟ این را هم حساب احتمالات می گوید که نه، پس بنابراین می فهمیم که دلیل اول که همون برهان انی باشه که کشف می کنیم اون هم دراینجا قابل تقریر و تبیین هست حالا تا ببینیم درنهایت این را می پذیریم یا نه فعلا بالاخره ابتداً میگیم این قابل تبیین هست که اینجا هم گفته بشه، و اما الاساس الاول که اون برهان انی باشه فغایة ما یبین به ، نهایت تقریری که تبیین میشود اون اساس اول به واسطه ی او در اینجا این هست که، أن النکات العقلائیه و ان کانت موجودة فیه، نکات عقلائی اگر چه موجود است در این عمل متشرعه نکات عقلائی وجود داره ولی این مانع از این نمیشه که ما کشف بکنیم،چرا؟ الا ان المفروض ان استمرار العمل علی طبق اون سیره در شرعیات این استمرار کان میباشد لعجل احراز الموقف الشرعی الملائم به خاطر احراز موقف شرعی همانگ با این سیره عقلائی است، چون این را احراز کرده اند که این موقف شرعی هماهنگ با این هست، ولو این که این احراز از جهت سکوت شارع و عدم ردع شارع باشه،چون دیدند که شارع ساکت هست حرفی را نمی زنه در مقابل کاری که دارند میکنند فهمیده اند که پس شارع راضی هست،لازم نیست که حتما آیه و روایتی باشه تا که بگیم مگه این که آیه و روایت اش چرا بدست ما نرسیده است،نه از همین که شارع سکوت کرده و ردع نکرده فهمیده اند، واحتمال خطاء الجمیع فی هذا الحراز مع لحاظ معاصرتهم للمعصومین علیهم السلام فیما یزید علی مئتی سنه، منفی بحسب الاحتمالات،احتمال خطای همه ی این متشرعه هم در این احراز که احراز کرده اند که موقف شارع موافق با این هست و هماهنگ با این هست با لحاظ معاصرتشون با معصوم که این ها هم عصر بودند و از راه حسی یا قریب الحس می توانستند به دست بیاورند،با معاصرتشون با معصومین در مدت زمانی که یزید و اون مدت زمان بر دویست سال دویست وپنجاه و خورده ای بوده با معصوم این احتمال خطی منفی هست به حسب احتمال،خب به حسب احتمالات هست که در ریاضیات بیان می شود و چندین بار هم عرض کردیم، فهذا القسم ایضاً ،پس این قسم ثانی از سیره متشرعه نیز همانند قسم اول معتبرٌ  بنفس الملاک الانی المتقدم فی القسم الاول به همون ملاک انی که در قسم اول گذشت این هم معتبر میشود، و ان کان کشف السیرة عن الموقف الشرعی فی القسم الاول اقوی من هذا القسم کما لا یخفی، اگر چه این کشف از موضع شرعی و موقف شرعی در قسم اول اقوی از این جا هست چرا؟ چون دو جهت اونجا بود که اینجا ،اینجا چی بود؟ اینجا هیچ منشا عقلائی نداشت،و امر شرعی بحت بود خب اونجا دیگه هیچ راهی وجود نداره این دیگه حالا ممکن کسی یک دغدغه ای پیدا بکنه که بگه اون منشاء عقلائی شاید موجب غفلتشون شده باشه،خب ما اون را به حساب احتمالات از بین می بریم،ولی اینجا حساب احتمالات اش یه مقداری ضعیف تر از حساب احتمالات در اونجا هستش ولی بالاخره کشف میشه ولو کشفش اقوی از اینجا باشه،این بیان این که بگیم هر سه دلیل اونجا اینجا هم می آید.

هذا ولکن البیان المذکور انما یتم اذا فرضنا ان جمیع المتشرعه احرزوا الموقف الشرعی،واما اذا فرضنا ان طائفة منهم احرزوا ذلک فلا بد ان یبلغ عددهم الی حد لم یحتمل خطا جمیعهم فی احراز الموقف الشرعی،والا لم تکن سیرتهم حجة بالبیان المذکور، اینجا یک شبهه ای وجود داره و اون این هست که اگه ما بدست بتونیم بیاریم که همه ی متشرعه احراز کردند اونوقت اون حساب احتمالات می آید میگه همه احراز کردند و همه خطا کردند در احراز این منفی هست به حسب حساب احتمالات، اما اگه این احتمال واقعا در نفس ما منقدح بشه و جوابی برایش نداشته باشیم رادعی ازش نداشته باشیم، که لعل یه عده اشون جمعی قفیری از اون ها احراز کردند بقیه هم غفلتً عمل کردند روی همون حیث عقلائی اشان و جرح عقلائی اشان،اینجا دیگه اون برهان انیه دیگه نمی آید،برای اینکه وقتی که همه نباشند یه جمعی احراز کرده اند ممکن هست که اینها خطا کرده باشند،احتمال خطا به چی از بین می رفت؟ به اون کثرت،که توی اون حساب احتمالات در اون صورت پیاده میشه،اما اگر نه اگه فرض کنیم که مثلا هزار نفر متشرع را فرض کنیم اگه هزار نفرشون احراز کرده باشند نمیشه هزار نفر به حسب احتمالات خطا کرده باشند، چون در حساب احتمالات چی میگیم؟ میگیم این آقا احراز کرده است خب یک در هزارم  ممکن هست صحیح باشه نهصد و نود و نه ممکن هست که خطا کرده باشند،وقتی که یکی دیگه بهش ضمیمه شد احراز چی میشه بیشتر میشتر میشه اون نهصد و نود ونه میشه میشه نهصد ونود هشت،یکی دیگه بهش اضافه شد نهصد و نود و هشت میشه نهصدو نود هفت همینطور میاد پایین میاد پایین تا به صفر میرسه احتمال خطاها، و احتمال مطابقت هی هر چی میاد پایین اون میره بالا،اون احتمال خطا سیرنزولی پیدا میکنه احتمال صحت و مطابقت با واقع سیر سعودی پیدا میکنه تا این که این میرسه به حد صفر اون هم میرسه به حد یقین و اطمینان اینجوری میشه،اما این مال کجاست؟ کجا این جوری میشه؟ وقتی که تعداد اینقدر زیاد باشه که به حد صفر برسوندش اما اگر نه احتمال می دهیم سیصدنفر از اینها شاید احراز کرده اند ولی هفتصد نفر غفلتً انجام میدهند،یا هفتصد نفر احراز کردند سیصد نفر غفلتً انجام دادند این احتمال ولو کاهش پیدا میکنه اما به حد اطمینان دیگه نمیرسه.

س. شهادت عملی چی؟ از راه شهادت عملی ؟

ج.بله از این راه، از برهان را میخواهیم بگیم،برهان انی را میخواهیم بگیم،پس این که ما گفتیم برهان انی را هم می شود اینجا پیاده کرد این درجایی هست که شما احراز بتونی بکنی همه ی متشرعه احرزوا، ولی اگه نتونی احراز کنی که همه ی متشرعه احرزوا، بله این که هیچ کس احراز نکرده باشه این خودش به حساب احتمالات درست نیست،اما اون محرزین چه مقدار هستند؟ همگان هستند یا بخشیشون هستند، اون بخش به مقداری هستند که اطمینان آور باشه یا نه اینقدر نیستند؟ قهراً نمیشه.

س. خصوصیت این افراد مهم نیست؟

ج.چرا خصوصیت افراد هم مهم هست.

ولکن البیان المذکور انما یتم، این بیانی که ذکر گردیده شد برای اون برهان انی، انما یتم سرانجام میپذیره، اذا فرضنا ان جمیع المتشرعه احرزوا الموقف الشرعی، که حالا این جا اضافه میکنم جمیعشون یا عدد کبیری که ولو همه نیستند عدد کبیری که به حسب حساب احتمالات نمیشه گفت همه خطا کرده اند، واما اذا فرضنا ان طائفة منهم احرزوا ذلک اونجا، فلا بد ان یبلغ عددهم الی حد لم یحتمل خطا جمیعهم فی احراز الموقف الشرعی، باید به اون حد برسه، والا اگر به اون حد نرسه یا ما شک داریم به اون حد رسیده یا نه؟ والا لم تکن سیرتهم حجة بالبیان المذکور،به این بیان نمی توانیم بگیم حجت هست،بله به اون بیان یک و دو، به بیان دو و سه می توانیم بگیم حجت هست،این بیان اولیه نمی آید که برهان باشه به حساب احتمالات باشه، اما بیان دوم می آید به این که بالاخره همه ی این آدم ها ولو غافل باشند همه اشون یک عده شون غافل هستند یک عده اشون غافل نیستند، دارند این کار را میکنند به مرای و منظر معصوم این حرف را نمی زنند،خب این دلیله می آید دیگه،یا اون دلیل سومیه می آید میگه بالاخره توی اینهایی که احراز کردند آدم ثقه متدین با تقوا وجود داره ،داره اخبار عملی میکنه.

س. استاد ببخشید اگه ما احراز کردیم که اینا موقف شرعی را میدانستند، دیگه چه نیازی به سیره ی اینا داریم که کشف کنیم حکم شرعی را؟

ج.مگه ما مقلد اونها هستیم؟ باید ما احراز کنیم از اونها دیگه،اینها موقف شرعی هست،شاید خطا کردند در احراز موقفشون ،مثل مراجع و فقها که فتوا می دهند خب این احرزوا به موقف شرعی که دارند فتوا میدهند، ولی برای ما می گه که شاید خطا کرده،خب پس این دلیل اولیه نمی آید ولیکن

  و انما یحکم باعتبارها همانا حکم میشود به اعتبار سیره متشرعه ثانی

 بما تقدم فی حجیة السیرة العقلائیه من الوجوه، که در حجت سیره عقلائیه گفته شد و همچنین البته اینجا باید بگیم و همچنین اون بیان سوم، بنابراین که اون تعداد البته مطمئن باشیم که ثقات و اینها درش وجود داره.

خب، ثم المهم فی هذا القسم احراز الصغری و ان استمرار عملهم فی الشرعیات کان لاجل تدینهم و تشرعهم و من باب احراز الموقف الشرعی،این به خدمت شما عرض شود یه بحثی ما اینجا لازم داریم در این قسم ثانی که در اولی لازم نداریم و اون این هست که درقسم اول که اصلا منشاء عقلائی نداشت و یک امربحت و صرف شرعی بود، اونجا اگر دیدیم همه ی مسلمین یا همه ی مذهب شیعه کسانی که شیعه هستند دارند این کار را انجام میدهند این جهر در صلوات صبح و مغرب و عشاء اینجا معلوم است که صغری را آدم احراز میکنه دیگه،که این ها احرزوا موقف شرعی را و روی یک جهات دیگه نبود، اما در این قسم ثانی که منشاء عقلائی داره،خب گفتیم اگه منشاء عقلائی داره در مقام استمرار از جهت تشرع و تدینشون دارند استمرار بر اون سیره می کنند اشکال این جا این هست که از کجا شما می توانید بدست بیارید که این با این که منشاء عقلائی داره از کجا می توانید بدست بیارید این صغری را که استمرارشون بر اساس تشرعشون هست؟ نه شاید استمرارش هم بر اساس همون؟ فلذا هست که احراز صغری در اون قسم ثانی را مطرح می کنند ولی در قسم اول نکردند.

ثم المهم فی هذا القسم،که قسم ثانی باشه، احراز الصغری واین که و ان استمرار عملهم فی الشرعیات کان لاجل تدینهم و تشرعهم و این استمرارشون می بوده است  من باب احراز الموقف الشرعی،از این باب استمرار پیدا کرده اند،اون جهات عقلائیشون باعث استمرار نشده است این لازم داریم.

وقد یقال فی وجه ذلک ان الطبع العقلائی وان کان مقتضیاً للجری علی طبقه فی الامور الشرعیه الا ان المتشرعه حیث انهم متدینون و ملتزمون بالشرع فاحتمال انهم جمیعاً قد غفلوا عن حکم المسالة شرعاً وانساقوا وراء طباعهم العقلائیه من دون استفسار او تفهم للموقف الشرعی ولو روحاً فی مسالة داخلة فی محل ابتلائهم کثیراً منفی بحساب الاحتمالات، اینجوری گفته بشه،برای وقد یقال برای احراز در صغری،ک ه چجور صغری را احراز کنیم؟ قدیقال اینجوری احراز می کنیم،میگیم اگر چه طبع عقلائی انسان این هست که بر اساس اونچه که عقلش درک می کنه فطرت اش می گه فطرت عقلائی اش می گوید منهج عقلائی اش میگه مشی کنه،این درست است، اما وقتی کسی مهتم بین احتمال به این داره که حرف یک نفری را که شارع گوش کنه،توی کارهایش،آیا میشه بگیم که این ها در تمام این ها غفلت داشتند به این که با این که این احتمام را دارند اما توی این عمل هیچ تلنگری به ذهنشون نخورده است هیچ انقداح این مطلب در ذهنشون نبوده،برو ببین شارع قبول داره این را یا نداره؟ این خیلی مستبعد هست به حساب احتمالات میشه نفی اش کرد،که بابا همه ی این ها با این علی رغم این احتمامی که دارند که کارهایشون شرعی باشه درست باشه میشه که اصلا توی ذهنشون نیامده باشه و نرفته باشند سراغ شارع که ببینند شارع این راه را قبول داره یا نداره؟ این به حسب حساب احتمالات یک احتمال نیشگویی هست که بگیم آره،علی رغم این هیچ کسی توی ذهنش نیامده و همه غافل بودند و روی منهج عقلائی عمل کردند، این غایت ما یمکن ان یقال برای این که با این بخواهیم احراز صغری بکنیم،

س. درظهورات میتونیم این حرف را بزنیم؟ چون توبیان بود که بعیده شارع نسبت به این حرف داشته باشه؟....

ج. بله، به همون مثالی که اون روز زدیم برمیگردانیم.

س. یا اون سیره هایی که گفتید جایگزین ندارند ؟

ج. حالا بعدش گفته الاشکال فی الحجیه ، لابد در این احراز میخواهد اشکالی بکند. حالا این بیانش.

وقد یقال فی وجه ذلک،گفته میشود به احراز صغری این که  ان الطبع العقلائی وان کان مقتضیاً للجری علی طبقه فی الامور الشرعیه، طبع عقلائی اگر چه اقتضاء میکنه و ایجاب می کنه جری بر طبق عقلائی را در امور شرعیه نیست، الا ان المتشرعه چون اونها  حیث انهم متدینون و ملتزمون هست به شرع،ملتزم به شرع هستند، بالشرع فاحتمال انهم جمیعاً همه اشون ،قد غفلوا عن حکم المسالة شرعاً ،از این که حکم مسئله شرعاً چی هست غافل شدند،وانساقوا وراء طباعهم العقلائیه،و همینجور کشیده شدند به دنبال طبایع عقلائی شون ، من دون استفسار بدون این که بروند سوال کنند،تفسیر بخوان از ائمه علیهم السلام، او تفهم للموقف الشرعی،و بدون این که تفهم کنند و درک کنند موقف شرعی را، ولو روحاً ،اگر چه اون موقف شرع را به حسب روح نه به حسب الفاظ وهم مزاق شارع روح شارع  که بله مبنای شارع به این هست،حتی اگر این جوری هم بدست نیاورده باشند،اون هم  فی مسالة داخلة فی محل ابتلائهم کثیراً، در یک مسئله ای که در داخل محل ابتلاء شون هست به طور فراوان یک جوری نیستش که یه مسئله ای باشه که گه گداری پیش بیاد غافل باشند حالا از این که شارع اونجا چی میگه،هر روز بهش کار دارند،خب این منفی فاحتمال قدغفلو منفی  بحساب الاحتمالات، فیکشف عملهم عن احرازهم الموقف الملائم من ناحیة الشارع مثل القسم الاول؛ چطور در قسم اول که هیچ منشاء عقلائی نداشت اونجا به خیال راحتی احراز میکردید اینجا هم با توجه به این بیانی که کردیم باید بگید احراز میکنیم،صغری را.

الاشکال فی الحجیة

لکن هناک اشکال اشکالٌ باید گفت یا اشکالً،اگه لکن از اون عدات ان و لکنو لعل،ناصب اسمند و رافع در خبر،لکن هناک اشکالً یتوجه.

س. لکن در اینجا مخفف است.

ج.اگه بگید که، اونجور بگید بله،مخفف اش هم جایز هست مثل اینکه.

 لکن هناک اشکالً یتوجه الی حجیة ما احرز کونه من هذا القسم الثانی بالبیان المذکور،و حاصله: ان غایة ما ذکر ان استمرار سیرة الکل لا یمکن ان یکون لاجل الغفلة عن موقف الشرع لا ان الجمیع احرزوا الموقف الشرعی، توضیح اش این هست بله این حساب احتمالات می گه همه نمیتونه غفلت داشته باشند، پس غفلت الهمه منفی هست، امامعنای اینکه همه منفی هست این نیست که یعنی همه متوجه هستند، این که سالبه ی کلیه نفیذ اش میشه چی؟میشه موجبه کلیه،یا میشه موجبه حزئیه،میشه موجبه جزئیه،بله حساب احتمالات میگه همه غافل نیستند،پس نتیجه اش این هست که همه میدانند؟ نه شاید یه عده ای میدانند یه عده ای هم غافل هستند خب وقتی این احتمال پیش آمد که بله یه عده ای میدونند یه عده ای غافل هستند خب اون عده ای که غافل هستند می دانند اینها شاید اشتباه کردند،موقف شرعی به درد،گفتیم دیگه اون بالا گفتیم،وقتی که یه عده باشند عددشون وقتی که نمی دانیم کبیر به اون اندازه هست یا نه پس اشکال و صغری به درد بخور که بدانیم یک عدد کبیری غافل نبودند که حساب احتمالات بگه اینها بعید هست در تلقی اشان در بدست آورده اشون خطا نکرده اند این، پس بنابراین باز بالاخره با همه ی بالاو پایین هایی که کردیم و رفتیم و آمدیم، نتونستیم اون برهان اول را در قسم ثانی پیاده بکنیم، درست؟

س. اگر احراز کردیم؟

ج.احراز کردیم چی چی را؟

س. احراز کردیم که از روی تدینشون این کار را کردند؟

ج. بله،نه بیان چی بود؟ قد یقال مان چی بود این که همه غافل باشند که شرع چی میگه،این را به حساب احتمالات گفتیم که نمیشه،همه غافل باشند که شرع چی داره میگه، خب همه پس نمیشه که غافل باشند لازمه ی این که همه نمیشه غافل باشند این هست که همه متوجه هستند؟نه

س. همین اشکال در قسم اول نمی آید؟

ج. نه،چون اونجا موضوع شرعی بحت هست، نمیشه غفلت باشه،همه روی غفلت نماز صبحشون را جهراً می خوانند مغرب و عشاء را هم جهراً می خوانند.اون نمیشه، اما اینجا چون که منشاء عقلائی داره خب میشه از شرع غافل باشند طبق منهج عقلائی شون عمل میکنند.

 وحاصله ان غایة ما ذکر، نهایت اون چیزی که گفته شد به عنوان قد یقال، ان استمرار سیرة الکل لا یمکن ان یکون لاجل الغفلة عن موقف الشرع، همه سیره شون به خاطر این باشه که غافل بودند از موقف شارع اونی که غایت ماذکر هست، این هست. لا ان الجمیع احرزوا الموقف الشرعی، نه این که لازمه اش این باشد که همه موقف شرعی را احراز کردند، فمن الممکن ان یکون ذلک لاجل احرازه بالنسبة الی بعضهم و غفلة بالنسبة الی بعض آخر منهم، شاید این جری اونها از این باب باشه که یه عده ای احراز کرده اند یک عده ای هم غفلتً روی منهج عقلائی شون عمل کردند،این از یک طرف از یک ناحیه،که اینجوری هست ممکن هست که اینجوری باشه، هذا من ناحیة.

و من ناحیة اُخری انا نحتمل وجداناٌ خطا البعض المحرز للموقف الشرعی فی احرازه، خب حالا بنا شد که یک عده احراز کرده باشند،وجدانا احتمال میدهیم که اون محرز ها خطا کردند و چون اون محرز ها همه نیستند حساب احتمالات هم نمیگه که نه منفی از خطا در اونها  و من ناحیة اُخری انا نحتمل وجداناٌ خطا البعض المحرز،اون بعضی که احراز کننده هستند بر  للموقف الشرعی خطا کرده اند ، فی احرازه ،فلا یکشف هذا الطریق عن الموقف الشرعی بالنسبة لنا ،پس این راه کشف نمی کند موقف شرعی را بالنسبه بما: فانه،اون کشف،ضمیر انه کشف یعنی، انما یتم فیما اذا احرزه جمیع المتشرعه ،در جایی که احراز موقف شرعی را همه ی متشرعه کرده باشند یالااقل ،او عدد کبیر،که اون عدد کبیر  منهم لا یحتمل خطا جمیهم بحساب الاحتمالات، واما اذا لم یعلم ان ذلک البعض،که احراز کرده اند، بلغوا من الکثرة ذلک الحدّ،وقتی که معلوم نشد، ففی مثله لا بد فی استکشاف الموقف الشرعی من ضّم عدم الردع باحد الوجوه المتقدمه فی حجیة السیرة العقلائیه، بخواهیم از این ها بفهمیم شارع هم همین را میگه با به اون وجوی که گذشته در حجیت سیره عقلائیه را ضمیمه بکنیم، بگیم بالاخره یا اینها غفلتً یا هر چی دارند عمل میکنند فی مرأی و منظر من الشارع شارع سکوت کرده معلوم میشه که قبول داره.

س. اگر نسبت به خوده، درواقع یک شرط کلی حساب بکنیم، نظر کلی نکرده بودیم که این اشکال درست، اما نسبت به اسلام  که مثلا متشرعه میدانستند شارع نسبت به هر مسئله ریزی ممکنه بیانی داشته باشه، فرمایشی داشته باشه، نظرات شارع رو که میدیدند، این یه خصوصیت در شرع اسلام بوده؟

ج.همه ی شرایع چنین چیزی داره، ولی اینها را اولا کم کم فهمیده اند امروز قیاس خودمون را نباید به اونها بکنیم،توجه فرمودید که ما الان،اون هم تازه قیاس خود ما که توی حوزه هستیم مردم عامی هم هیچ، یک چیزی هستند توجه ندارند که یه همچین چیزی وجود داره.

س. نداره دیگه، لذا ریز رو نمیدانستند ولی کلی رو میدانستید.

ج.نه،اصلا توی ذهنش نمی آید که عه اینجوریه بره بپرسه اصلا، اصلا توی ذهنشون خیلی ها نمی آید،یه کسی اون موقع ها که حالا که دیگه نیست اون موقع ها که قم خزینه بود حمام ها معمولا خب ما تا نوجوانی و اینها،حمام می رفتیم دوش اصلا نبود،حالا بعضی ها یک حمامی بود در خیابان ایستگاه راه آهن اون مهمترین حمام قم اون دو تا دوش داشت، در کنار خزینه دو تا دوش داشت،و الا دوش اصلا خزینه ها فقط حمام ها خزینه ای بود، خب حالا یه آقایی می گفت که رفته بودم توی حمام خزینه دیدم یکی داره غسل میکنه و یک چیزی میگه خب ما ها مردیم، میگه غسل حیض به جا می آورم قربتً الی الله میره زیر آب،این ازبچگی اش مثلا با مادرش میرفته حمام همینطور بوده است، (خنده حاضرین)خیلی ها همینجور هستند اصلا.

خب،والحاصل:ان السیرة المتشرعیه انما تکون حجة بملاک الکشف الانی عن الموقف الشرعی فیما اذا کانت ناشئة عن جهات تعبدیة محضة،حاصل سخن این شد بعد از این بالا پایین رفتن ها این شد که، سیره متشرعیه انما تکون حجة، بملاک اولی که کشف انی باشه از موقف شرعی در کجا؟ در جایی که فقط شرعی بحت باشه منشاء عقلائی نداشته باشه، اما اگه منشاء عقلائی داشت به خاطر این که صغری اش نمیشه احراز بشه به خاطر این جهت از این راه نمیشه اثبات بشه.

س. صغری که میشه احراز کرد، اون وقت میگیم اگر صغراش احراز شد اون هم؟

ج.میگیم نه دیگه چون که صغری احراز نشد که بشه، چون وجداناً این احتمال را میدهیم، چون اون حساب احتمالات چه میکرد؟ می گفت همه نمی شود که غافل باشند،و لازمه همه غافل نباشند این نیست که همه مطلع هستند، فلذا صغری احراز نمیشه صغری که احراز نشد پس اون کبری هم بهش منطبق نمیشه،و به حساب احتمالات نمی آید، بله،فیما اذا کانت اون سیره متشرعه  ناشئ از جهات تعبدیه محضه صرفه، مثل جهر در مثلا در قرائت صلاة، و اما اذا کان لها مناشیء عقلائیه ،مثل مثلا سیره شون در چی؟ ید،علامت ملکیت هست، سیره اشون در این که سوق حجت است، و هاکذا، این ها یک چیزهایی هست که فقط این ها تاسیسی نیست و اگر شارع هم فرموده است امضائی هست حالا ممکن هست که یکی هم دست کاری کرده باشه کم و زیاد کرده باشه، فلا یتم فیها الملاک المذکور من جهة الاشکال المذکور آنفا، اون ملاک مذکور ازجهت اشکالی که همین الان ذکر شد تمام نیست، و انما هی حجة علی الاساس الثانی و الثالث فقط،

خب بحث جدیدی که هست،خب اینها حرف هایی که زدیم مال سیره متشرعه معاصر با معصوم هست،آیا سیره متشرعیه ای مستحدثه اونها حجت هست؟ خب ما سه تا دلیل آوردیم برای حجیت کشف انی، اون ادله و دیگه چی؟ اخبار،  این سه تا دلیل آیا در سیره مستحدثه پیاده میشه تا بگیم که سیره های مستحدثه متشرعیه این کاشف هست از حکم شرع؟

ثم ان ما تقدم من حجیة السیرة المتشرعیه باحدی الاسس الثلاثة المتقدمه انما یتم فی سیرة المتشرعه المعاصرین للمعصومین علیهم السلام الذین یتاح لهم تلقی الاحکام منهم علیهم السلام مباشرة او قریباً منها، که یتاح لهم، اون معاصرینی که فرصت پیدا میشود برای اونها تلقی احکام را از خود معصومین علیهم السلام را به طور مباشر یا قریب از مباشر یا از کسانی که یه نفر یا دو نفر که واسطه بینشون هست بشنویم، دون سیرتهم الحادثه بعد ذلک، اما سیره متشرعه که حادث شده بعد از عصر معصومین، مثل زمان ما که سیره متشرعه بر چی بشه؟ بر سرقفلی، سرقفلی که در زمان ائمه نبوده است که یه سیره متشرعه پیدا شده حالا سرقفلی میگویند.

س. عقلاییه این؟

ج.سیره متشرعه هم هست همون قسم ثانی اش هست مثلا، یا یک سیره متشرعه ای پیدا بشه الان مثلا الان یک سیره متشرعه ای فرض کنید در بین مردم پیدا بشه.

س. بانه متشرعون یعنی پیدا بشه؟

ج. بله، بله، بانه متشرعون میگن اشکالی نداره جایز هست این، کت شلوار می پوشند مثلا،

س. دست دادن بعد نماز مثلا؟

ج. بله حالا به قول ایشون دست دادن بعد نماز اگه همچین سیره ای باشه؟!

س. مورد نداره اصلا؟

ج. داره.

الان این سیره چادر پوشیدن سیره متشرعه الان چی هست؟ خانم ها سیره اکثر خانم ها مثلا این هست که چادر به سر کنند حجابشون به چادر باشه درست؟ این مثلا این سیره های اینجوری این میتونیم کشف بکنیم به اون دلیل ها؟ میفرمایند که:

 نعم ان بنینا علی حجیة السیرة العقلائیه المستحدثه،می توانیم یا نه؟ جواب این هست که اگر ما بگیم که سیره عقلائی مستحدث حجت هست سیره عقلائیه مستحدث حجت است، خب به طریق اولی سیره متشرعه مستحدث حجت هست، اگه سیره عقلائیه مستحدثه را میگویی حجت هست، خب بگو سیره متشرعیه مستحدثه هم چی هست؟ بگو حجت هست، اما اگر این را نمیگویی مطلقا نمی گویی یا در بعض فروض می گی هست در بعض فروض می گی نیستف که حالا توضیح اش می دهیم، اونجا دیگه نمیشه این حرف را زد چرا چون دلیل انی که نمی آید که اینها از شارع گرفته اند، نه فوق اش این هست که اینها از فقها گرفته اند و فقها هم لعل اشتباه کرده باشند.

س. همه فقها؟ همه فقهای عصرغیبت؟

ج.آره،همه ی فقها عصر غیبت شاید اشتباه کرده باشند، یا در یک حکمی اشتباه کرده باشند، فلذا میگیم اجماع حجت نیست، اجماع متاخر، درست؟ همه علما ی این زمان هم اگر که فتوا بدهند.

س. حساب احتمالات میآید؟

ج.نمی آید، چون در امور حساب امور احتمالات در امور نظری، اجفتهاد نظری هست دیگه، نمیاد، واما این که بگیم شهادت دارند می دهند شهادت به چی دارند می دهند؟ شهادت به این نمی دهند که ما از شارع گرفتیم،شهادت میدهند که ما حجت بر این داریم. خب حجت اینها هم برای ما حجت نمی شود پس بنابراین دلیل هیچ کدام از ادله،بله اون دلیل اینکه سیره عقلاء را اگر گفتید سیره عقلاء مستحدث هست به همون بیان میتوانید بگیم این هم حجت هست که مثلا اگه دلیلتون این باشه چرا سیره مستحدثه عقلائیه حجت هست؟ چون این دین خالد هست شارع می دونه باید جلویش را بگیرد،اگه کسی اونجا این حرف را میزنه خب اینجا هم باید این حرف را بزنه،اونجا قبول نکردیم اینجا هم باید قبول نکنیم،اگه کسی او را اینجا قبول بکنه اینجا هم باید قبول بکنه. میفرماید که نعم ان بنینا علی حجیة السیرة العقلائیه المستحدثه ،استدراک میکنند گفتند که اصلا حجت نیست استدراک می کنند میگند بله اگر بنا بگذاریم بر حجیت سیره عقلائیه مستحدثه چرا بنا بزاریم؟ نظراً الی ان المعصوم علیه السلام لو کان مخالفاً له او سیره مستحدثه لها لردع عنها بعد الاطلاع علیها، هروقت این را ردع می فرمود از اون بعد از اطلا ع بعد از اون سیره مستحدثه حالا چرا اطلاع پیدا کرده باشه؟ بسبب ظهور ملامحها،به خاطر ظهور و بروز نشانه های او در عصر خودش از این جهت علم پیدا کرده است که دیگه این به علم وغیب احتیاج نداره، چون ملامح و نشانه هایش بوده است، او حتی بسبب علمه بالمغیبات، چون علم به مغیبات داره میدانسته والا اگر ردع نفرماید بعد از این که علم دارد به احدالوجهین،  لزم نقض الغرض او التخلف عن مسوولیته فی ابلاغ الاحکام و الشریعه، لازم میاد یا نقض قرض کرده باشه یا نقض قرض از عاقل سرنمیزنه، یا تخلف کرده باشه از مسئولیتی که در ابلاغ احکام و شریعت برای همه ی اجیال ولو بعد از خودش در ازمنه ی بعد هم داره که این راه هایی بود که اونجا می گفتیم. خب اگه این حرف را اونجا میزنیم وقبول داریم اونجا خب اینجا هم می آید دیگر،خود مثلا امام صادق سلام الله علیه میداند هزار سال دیگه تمام متشرعین اینجوری عمل خواهند کرد خب این مثل این هست که میداند هزار سال دیگه بنای عقلا بر این خواهد شد،همونجور که میگه بناء عقلاء را باید ردع میفرمود اون موقع خب این را هم باید ردع می فرمود،ولیکن اونجا این را قبول نکردیم اینجا هم قبول نمی کنیم دیگه. فمثل هذا البیان یجری فی سیرة المتشرعه المذکورة،بل قد یقال بان هذه السیرة لو انعقدت فی عصر قریب من عصر المعصومین علیهم السلام کعصر الصغری من جمیع المتشرعه من الفقهاء و غیرهم فی مساله تعبدیة محضة کشفت عن وجود دلیل معتبر لو ظفرنا به لقبلناء و عملنا علی طبقه، این یک نکته ی خوبی هست اینجا که مرحوم آقای آقاضیاء هم در بحث اجماع،فرموده است که اجماع این زمان حجت هست، این اصل قریب به اصل معصومین علیهم السلام،بعد از اجماعی مثلا بعد از فوت حضرت عسگری سلام الله علیه و در همان عصر غیبت صغری و اینها، اگه سیره متشرعه اون موقع بر یک امر میشد،اینجا بعید نیستش که بگیم بله، یا حتی ما یه خورده بعد تر این اگه بگیم سیره متشرعه بر این امر شد می تونیم بگیم که اون هم بر چه امری بر یک امری که تعبدی محض هست،بر یک امر تعبدی محض دیدیم سیره اینها براین واقع شده است،اینجا بعید نیستش بگیم که کشف می کنه که یک دلیل معتبری بدست اینها رسیده است و اونجا احتمال رسیدن دلیل معتبر چون قریب العصر هستند جداً این.

س. بنظر خودشون یا بنظر ما؟

ج.نه،که برای ما هم حجت هست چرا؟ برای این که تمام اون متشرعه اون زمان در این دلیل اشتباه کرده باشند یعنی به حسب حساب احتمالات همه ی اونها در این دلیل شرعی اشتباه کرده باشند با این که قریب العصر هستند، این به حسب حساب احتمالات تمام نیست.

بل قد یقال بان هذه السیرة ،یعنی این سیره متشرعه مستحدثه، مستحدث هست، معاصر با معصوم نیست، بان هذه السیرة، هذه این مشارالیه اش مستحدثه بعد عصر معصومین است.                   لو انعقدت،درعصری که  فی عصر قریب من عصر المعصومین علیهم السلام کعصر الصغری این سیره اگر عقدت من جمیع المتشرعه من الفقهاء و غیرهم،همگان،اگه اینجوری شد ،فی مساله تعبدیة محضة، مثلا دیدیم همه ی اینها مقید هستند اگر که اون وقت با چاه سرو کار داشتند و همه ی کارهایشون معمولا با چاه بوده و اینها، اگه مثلا حیوانی مثلا در چاه افتاد و مرد مثلا همه مقید هستند ده تا دلو بکشند و بگند پاک هست، اگه اینجور  چیزی مثلا بشه معلوم میشه دلیل بوده است والا چرا همگان فقها و غیر فقها این شهر و اون شهر و این روستا و اون روستا و همه جا و همه جا بر همین هستند، این معلوم میشود که یک دلیل معتبری بدست آورده است، این دلیل معتبر هم در اون اعصار اینجوری نیستش که بگیم نظری هست و بگیم همه توی این نظری اشتباه کرده باشند مثل براهین فلسفی و اینها که ممکن هست که همه درش اشتباه بکنند، میفرمایند که  فی مساله تعبدیة محضة کشفت، اون سیره کشف میکنه عن وجود دلیل معتبر لو ظفرنا به لقبلناء و عملنا علی طبقه،آدم اطمینان پیدا میکنه که همین ببینید امروز هم هست تقریبا یک مقداری اگه شما مثلا یک مسئله ای را توی عروه ببینید این عروه هایی که پنجاه شصت تا حاشیه داره هیچ کسی این اشکال را نکرده است درست،در شما اطمنیان حاصل می شه که حکم همین هست دیگه؟ مثلا تبلیغ هستید یک مسئله ای را آمدند وسوال کردند میگه من مقلد آقای زید هستم بعد نگاه میکنی میبینی پنجاه شصت تا فقیه هست هیچ کدوم،احتمال این که حکم تویک چیز دیگری باشه اون آقا هم یک چیز دیگری بگه اینقدر گاهی در اثر، اینقدراینقدر کم می شه که دیگه آدم اطمنیان پیدا میکنه که نظر اون هم همین هست.

س. پس اجماع حجت شد؟

ج.دیگه جاهایی که اینجورباشه بله،معمولا اجماع ها مشکله اش این هست که صغری اش درست نیست، یعنی ما اطلاع نداریم خیلی از حرف هایشون به ما نرسیده است، خیلی ها کتاب ننوشته اند، حالا ده پانزده تایش به مارسیده است ما میگیم همه هست،خیلی ها کتاب ننوشته اند حرف هایشون را ننوشته اند درست خیلی ها فقیه بودند فوت شدند ما هم فتواهاشون را بعضی هایشون را میدانیم نه جایی نوشتن نه حرفی زده اند حالا بگی همه اینجور هست فتوایشون؟!

س. از کجا بفهمیم سیره، سیره مستحدثه یا معاصر است؟ از این حیث مثل اون مثالی که زدید که در سجده ی برای فقها، فقها استدلال میکنند به سیره متشرعه ، یعنی اومدند احراز کردند که این در زمان معصوم بوده؟

ج.بله،برای اینکه بعضی چیزهای،اگه قبلا بود این می ماند توی نسل ها اگه همه مقید بودند در این دویست وشصد سال که ائمه حضور داشتند همه مقید بودند وقتی که آیات سجده را میخوانند بروند سجده و این اذکار خاصه را بگویند، این می ماند که بله اینجوری هست توی نسل ها باقی می ماند وچون.

س. کشف نمیشه کرد که یه سیره ای مستحدث بوده وهمینطور ادامه پیدا میکرده تا به رسیده باشه؟ و زمان معصوم هم نبوده ؟

ج.نه،ببینید چون کتب قدما را که نگاه می کنیم مثل کتاب کلینی چی چی می بینیم اونها توی این فتاوا نیست توی این حرف ها نیست باید این ها را ضمیمه بکنیم دیگه یعنی یک تتبع میدانی اینجوری میخواهد همینجوری نمیشه درست؟1 اونکه کتاب ها را مراجعه میکنیم می بینیم یه همچین فتوایی اصلا نمی بینیم چنین چیزی نیست فلان نیست، توی کتاب های فتوایی این ذکر  را ذکر نکرده اند با این که اگه  این یک چیز واجب بود مثل تشهد و فلان باید این ها را ذکر می کردند نیامده است، پس معلوم میشه که نبوده است.

ثم انه اذا لم تنعقد سیره المسلمین جمیعا علی شیء و لا سیره خصوص الامامیه و انعقدت سیره بعض المذاهب الاسلامیه الاخری مثلا فی زمن الائمه المعصومین علیهم السلام و کانت فی معرض السرایه الی اصحابنا الامامیه ولم یردعوا علیهم السلام عنها مع امکان ذلک کشف ذلک عن امضائها بنفس البیانات المتقدمه فی السیر العقلائیه.

در پایان این بحث یک استدراکی دارند ما گفتیم سیره ای که داریم بحث میکنیم در تعریف اش گفتیم یا سیره ی همه ی مسلمین هست یا خصوص امامیه هست، حالا اینجا یک استدراک میخواهیم بکنیم که بله سیره مذاهب غیر امامیه، مثلا حنبلی ها اگه یک سیره ای داشتند اگه این سیره معاصر با یکی از معصومین علیهم السلام باشه و جوری باشه که این سیره را اگر ائمه ردع نکنند در معرض این هست که سرایت به شیعه بکنه،اینجا به نفس همون برهانی که می گفتیم اگر سیره عقلایی باشه و در معرض این باشه که سرایت بکنه به حکم شرعی باید جلویش را بگیرند، اگه قبول ندارند اینجا هم همینجور هست،اینجا هم همینجور میشه، خب اگه شما مثلا نگاه کنید که مثلا مراجعه به قضات غیر معصوم توی مذاهب غیر اسلامی رایج بوده، این که بوده، این که دیگه از واضحات هست هر کسی به تاریخ نگاه بکنه اینها مراجعه میکنه ،اینجوری بوده است اگر ائمه قبول ندارند که قاضی غیر معصوم میشه مراجعه کرد این بوده که مردم میبینند مراجعه میکنند خب خودشون هم مراجعه می کردند خب شیعه ها چون با این ها مزاوله بودند اینها هم هست توی اخبار و اینها هم هست که می رفتند مراجعه می کردند، این از این میفهیم که از این که ردع نکردند که به مطلق غیر معصوم میشه مراجعه کرد این هست که میشه به غیر معصوم هم مراجعه کرد،منتها حالا شرایط اش چی هست خصوصیات اش چی هست؟ اون را باید رفت پیدا کرد،اما اصل این مطلب که اگر این بود باید جلویش را بگیریم باید گفت که به غیر معصوم اصلا نمیشه رفت در امور قضاوت مراجعه کرد،و امثال اینجور چیزها یا درحج مثلا یه جوری هست که وقتی که اونها همه دارند عمل می کنند جوری هست که ممکن هست که دیگران هم به همون منهج که شما روایات را هم هر چی نگاه کنید اصلا می بینید که اون جا ها اینجوری هست خب به سواد اعظم مردم از این که اون شیعه هست و همه دارند اینجور انجام میدهند اینها هم اینجور انجام میدهند، اونها اینجور طواف میکنه حالا مقید نیست به اون چیزی که حالا ما میگوییم همونجور داره عمل می کنه تا بری بهش بگی آقا اینجوری نیستش اگر میبینند اون سیره یک مذهب معاصر معصومین جوری هست که اگر ردع نکنند سرایت می کنه اونجا هم میگه، منتها این ها این ها یک تبهر ی می خواهد یکی از تبهرهای مرحوم آقای بروجردی قدس سره که فقه ایشان را ممتاز می کرده است،  همین بوده است که ایشون اینجور چیزها را خیلی هم وارد بوده و هم متوجه بوده است که الان مذاهب مختلف این ها سیره هایشون چجور بوده است و فلان بوده است این که میگن ایشون فلان میفرموده یه عبارتی که حالا که حاشیه هست حالا به این یعنی همین،یعنی چون فقه اونها رایج بوده است اینقدر و همه ی مردم معمولا اونها را یاد می گرفتند اونوقت ائمه هی این را تصحیح می کردند کلمات اش را،که این جایش اینجوری نیست اینجا ش اونجوری نیست.

می فرمایند که

نعم انه اذا لم تنعقد سیره المسلمین جمیعا که ممکن هست که شیعه هم درش باشه  علی شیء و لا سیره خصوص الامامیه و انعقدت سیره بعض المذاهب الاسلامیه الاخری مثلا ،در زمان ائمه معصومین علیهم السلام مثلا و فی زمن الائمه المعصومین علیهم السلام و کانت فی معرض السرایه الی اصحابنا الامامیه ولم یردعوا علیهم السلام عنها مع امکان ذلک، ردع نکردن و امکان هم داشته باشه یه وقت یه چیزی را ردع نکرده اند و امکان تقیه هم داره،خلاف اش چی میشه، نه امکان ردع هم بود اینجوری نبود که با تقیه نسازه، کشف ذلک عن امضائها،از امضاء همون سیره متشرعه بعض مسائل خاصه  بنفس البیانات المتقدمه فی السیر العقلائیه، همه ی اون بیاناتشون در اونجا این بود که چون در معرض هست می گفتیم باید ردع بکنه.

نعم سیره الامامیه المنعقده قریباً من عصر المعصومین علیهم السلام فی مساله تعبدیه محضه قد یقال بانها تکشف عن وجود دلیل معتبر حتی عندنا فتکون حجه بهذا الملاک، بله البته سیره امامیه ای که منعقد شده است در قریب به عصر معصوم ولو مستحدثه ولی قریب به عصر معصوم هست اون هم در یک مسئله ی تعبدی اگه سیره ی اینها در یک مسئله تعبدیه ای باشد اون هم تعبدیه ی محضه، فقد یقال بانه تکشف عن وجود دلیل معتبر حتی پیش ما نه فقط پیش اونها،چون بعید هست که همه ی اونها در این دلیل معتبر اشتباه کرده باشند.

س. این تکرا حرف بالا نیست؟

ج.بله این همون حرف بالاست دیگه.

فتکون حجه بهذا الملاک،این تکرار همون حرفی هست که در بالا زده شده.

خب،برای این که این فصل هم تمام بشود حالا یه چند دقیقه ای اجازه بفرمایید من این بعدی را هم بخونم که.

المقام الرابع:حجیة ارتکاز المتشرعه

خب گاهی سیره هست که در خارج عمل اش را بر اینه، گاهی نه فقط توی ذهن متشرعه یک چیزی هست این هم حجت هست یا حجت نیست؟ لا اشکال فی حجیه ارتکاز المتشرعه المعاصرین للمعصومین علیهم السلام بنفس الاساس الاول المتقدم فی حجیة القسم الاول من سیره المتشرعه، به همون بیان، اذ البرهان الانی المذکور جار هنا ایضا بلا فرق، اون بیان اینجا هم      می آید، توضیح اش چی هست اگه توی ذهن هم متشرعین این باشه همه ی متشرعین توی ذهنشون این باشه که فلان معامله درست هست، یه معامله ای که درست هست ولی عملی طبق اون نیست، در خارج هیچ کسی و سیره ای به اون نیست، ولی اگه توی ذهنش میگه که اگر این معامله بشه درست هست شرعا،بگن شرعا درست هست نه توی ذهنشون،خب این جا سوال این هست که منشاء عقلائی نداره که؟ پس از کجا توی ذهنشون میاد،این ها باید حتما تلقی از شرعی کرده باشند که توی ذهن همه آمده است اونوقت حساب احتمالات هم می آید که همه اشتباه کرده اند در تلقی از شرع با حساب احتمالا منفی، نفی میشه.

واما الاساس الثانی فهو جارهنا ان بنینا فی الباب الاول،باب اول مال چی؟ مال سیره عقلائیه بود.  علی جریان بالنسبه الی الارتکازات العقلائیه اذ لا فرق بین المقامین. اگر اونجا گفتیم که سیره عقلائیه حجت هست، سیره متشرعیه هم حجت میشه بلا فرق به همون دلیل هایی که اونجا می گفتیم اینجا هم میگیم حجت هست.

واما الاساس الثالث،ببینیم در ارتکاز می آید یا نه؟ این نمی آید،چرا؟ چون شهادتی نمیدهند که شهادت عملی ندارند فقط توی ذهنشون مقروص هست،واما الاساس الثالث  فغیر جار هنا لان الارتکاز امر دهنی بحت صرف، فلا یصدق علیه الاخبار و الشهادة العلمیة اصلا.

ولا فرق فیما ذکرنا بین الارتکاز الذی لم یتجسد فی الخارج اصلا او تجسد بعضه،خب حالا ارتکازات را همونطور که قبلا می گفتیم دو قسم هست، بعضی از ارتکازات فقط ارتکاز هست هیچ چیزیش در خارج متجسد و متجسم نشده است این یک، یک ارتکازاتی هست که بخشی اش شده است اون که یک بخشیش شده و نشده مثل چی؟ مثل این که میگم احیاء، احیاء موات باید بصیرت توی ذهنشون این هست که این کافی هست اما اونی که تجسدپیدا کرده است با همون گاو شخم و خودشون و اینها ولی با ماشین و فلان و اینها تجسد پیدا نکرده است در اون زمان، این میشه ارتکازی که لم یتجسد بعضه فی الخارج فلم یتجسد بعض دیگری، یه ارتکازهایی هم ممکن هست اصلا تجسد در خارج پیدا نکرده است هیچ چیزی اش مثلا توی ذهنشون این هست که اگه بشر بتونه توی کره ماه بره نماز باید بخونه، اگه توی کره ماه هم رفت خاک اونجا هم میشه باهاش تیمم کرد، آب اونجا هم میشه باهاش وضو گرفت، ولی هیچ چیزیش در خارج تجسد پیدا نکرده است، ولی توی ذهن متشرع این هست که اونجا هم برید آب باشه میشه باهاش وضو گرفت با خاک اونجا هم میشه تیمم کرد، میفرماید فرقی در این جهت ندارد،اگه گفتی ارتکاز حجت میشه به هر وجهی گفتی فرقی بین این دو تانیست.

 ولا فرق فیما ذکرنا بین الارتکاز الذی لم یتجسد فی الخارج اصلا  وابدا، مثل این دو مثال اخیر، او تجسد بعضه، که مثل احیاء موات.

 فان البیان الاول و الثانی جاریان فیما لم یتجسد منه، چون بیان اول و ثانی جاری هستند در اونی که تجسد پیدا نکرده است، در اون تجسد پیدا کرده است همون ادله ای که دارد،در اونی که تجسد پیدا نکرده و اون بخشی که ارتکاز هست و هنوز تجسد پیدا نکرده است، اون جاری در اون ها هست، کما ان المقدار المتجسد یمکن التمسک لحجیته بالسیره العلمیه منهم، اون مقداری که تجسد پیدا کرده به اون سیره عملیه میتوانیم درست اش بکنیم، اون مقداری که تجسد پیدا نکرده و فقط ارتکاز هست و و فقط به ارتکازیت اش باقی مانده است، اون هم از راه اول و دوم می توانیم درست اش بکنیم.

ثم ان الکلام ففی احراز کون ارتکازهم بملاک تشرعهم و تدینهم نفس الکلام المتقدم فی سیرتهم العلمیه فتذکر، خب نکته ی مهم اینجا هست از کجا بفهیم این ارتکاز بماهم متدینون هست؟ صغری اش بما هم متشرعون این ارتکاز در ذهنشون هست؟ این راهش همون هست که در اونجا گفتیم درست اگه اونجا هر چیزی را قبول کردیم اینجا هم همون را قبول میکنیم اگه قبول نکردیم اینجا هم باز همون اشکال را داره،خب این بحث هم تمام شد.

وصل الله و علی تعالی محمد و آله الطاهرین،

خب اگر بتوانیم توی شنبه و یکشنبه این قاعده لو کان لبان را تمام کنیم اونوقت می مانه اون بحث سوم بعد از تعطیلات انشاء الله.

 

 

Parameter:18177!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 26
تعداد بازدید روز : 886
تعداد بازدید دیروز :7
تعداد بازدید ماه جاری : 1011
تعداد کل بازدید کنندگان : 789312