19 مرداد 1402 | 24 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

الفائق _ جلسه 68

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

 

  اعوذ باالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صل الله تعالی علی سیدنا ونبینا ابالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله و تعالی فرجه الشریف. 

بعد از پایان بحث از بناء عقلاء و سیره عقلاء سیره دیگری که در فقه و همچنین اصول مورد استدلال واقع میشود به عنوان سیره متشرعه محل بحث قرار میگیرد.

خب فرق سیره عقلا و سیره متشرعه در این هست که سیره عقلا یعنی عقلا بما هم عقلا،بما ی که متدین به یک دینی هستند پایبند به یک دینی هستند نه این جهت درشون ملاحضه نمیشه اما در سیره متشرعه نه بما انهم متشرعون پایبند به دین هستند می خواهند اعمالشون مطابق دین باشد حالا اگه همچین آدم هایی بر یک امری استمرار کردند روششون بر اون شد دأبشون بر اون شد این را بهش می گیم سیره متشرعه.

مقدمه:یتمسک فی الفقه و الاصول کثیراً بسیرة المتشرعه و همچنین ارتکاز متشرعه ممکن هست درعمل نباشه ولی در ضمیرشون و در نفس شان باشه،ولاجل اتضاح مدی اندازه صحت استدلال بهما یعنی به سیره ارتکاز متشرعه ینبغی البحث عنهما فی طی مقامات:

السیرة المتشرعیة:

المقام الاول:تعریف السیرة المتشرعیة

السیرة المتشرعیة هی اتفاق جمیع او جل اهل شریعة او مذهب_کالامامیة،بما هم اهل تلک الشریعة او المذهب علی عمل خاص،اتفاق همه یا اکثر قریب به اتفاق اهل یک شریعتی یا اهل یک مذهبی،شریعت مثل شریعت اسلام شریعت یهودیت مثلا و هاکذا،یا نه یه مذهب مثل امامیه اعلی الله کلمتهم،بماوهم اهل تلک الشریعه،به اونهایی که اهل این شریعت هستند و پایبند به این شریعت هستند و می خواهند اعمالشون طبق این شریعت باشه،یا بماهم اهل تلک المذهب،مذهب امامیه،علی عمل الخاص،اینها همشون اتفاق بر یک عمل خاصی کنند این را ما بهش میگیم سیره متشرعه،.والمقصود بالبحث هنا خصوص سیرة المسلمین بما هم مسلمون و اصحابنا الامامیة بما هم تابعون لرسول الله صل الله و علیه وآله و صلم،و الائمة المعصومین علیه السلام.در این مقال در این بحث ما سیره همه ی متشرعون عالم را ولو یهودی باشند نصرانی باشند اینها را نمی خواهیم بحث کنیم ما سیره مسلمین یا سیره امامیه را می خواهیم بحث کنیم که سیره همه ی مسلمین اگه باشه که متضمن امامیه هم هست سیره شافعی ها و حنبلی ها هم کاری نداریم،بما هم حنبلیون او شافعیون و امثال ذلک،نه یا سیره همه ی مسلمین باشه یا سیره امامیه باشه،این را کار داریم چون ما حالا سیره شافعی ها باشه یا نباشه به چه درد ما میخوره،شیعه حنبلی ها به چه درد ما میخوره،اما اگه سیره مسلمون باشه به درد ما می خوره مثل اینکه میگیم تمام مسلمون عالم سیره شون هستند که در ماه ذی الحجه حج می کنند هیچ مسلمونی نداریم که بگه حج را در ذی القعده انجام دادم،این سیره مسلمون عالم هست،

س. کل، کل مذهب است یا کل افراد؟

ج.افراد مذهب دیگه،کل مذاهب میشه اسلام دیگه،اگه کل مذاهب اسلام باشه میشه همون سیره مسلمون.

س. اگه کل افرادباشه همون اجماع میشه؟

ج.نه اجماع فرقش با این،این هست که اجماع ،اجماع اهل حل و عقد هست یعنی علما،درست،این نه سیره مردم هست ولی مردمی که متشرع هستند.

س.لاتفاق علی عمل، اتفاق طیف خاصیه؟اتفاق بر عمل ....نداره....اتفاق کردند که این کار را بکنند؟

ج.نه اتفاق دارند در عمل خارجی اتفاق دارند نه اتفاق بر فتوا اتفاق بر عمل خارجی،سلوک خارجی، یعنی همون مثل سیره عقلا چجور معنا می کردید اینجا هم سیره به معنای همون منتها منشأش چه هست بما انهم متدینون، بما انهم متدینون،بما عنهم مهتمون به شریعه،این.

س. در همون سیره عقلا بحث بود که ارتکاز عقلایی داریم به سیره، سیره عملشونه؟

ج.بله،بله دیگه.

س. اینجا چطور؟ ارتکاز متشرعه از دین نداریم؟

چی داریم،چرا دیگه اضافه کردیم دیگه دو تا چیز را گفتیم دیگه سیره المتشرعه و ارتکازهم ولاجل اتضاح مدی اندازه صحت استدلال بهما یعنی به سیره ارتکاز دو تا هست دیگه.

خب بعد میفرماید

لعمل المتشرعة باعتبار منشأه فروض ثلاثة:حالا این ها که متشرع هستند دین دارند اهتمام به دین دارند اینها وقتی که بریک عملی سیره شون جاری میشه سه فرض وجود داره:

 یکی این که این عمل اونها هیچ منشأ عقلایی عقلی و امثال اینها را نمیتونه داشته باشه جز شریعت،یه عملی را دارند انجام میدهند که این را نمیتوانیم بگیم این از اون عقلشون گرفته اند از امور دیگه گرفته اند چون این چون منشأهایی وجود براشون نداره،جز شریعت مثل این که همه ی مثلا مسلمین مقید هستند به این که نماز صبح جهراً می خوانند قرائت در نماز صبح جهراً هست این سیره متشرعه هست منشأش عقل هست؟ منشأش عقلا هست؟ هیچ وجهی جز تعبد شرعی نمی تواند داشته باشه این یک صورت.

الفرض الاول:ما لا منشأ له ،عمل اونها،له به عمل برمیگرده،الا جهة تشرعهم و تدینهم ؛ و ذلک فیما اذا کان عملهم،این درکجا هست که منشاش فقط این هست،در مسئله ی شرعیه تعبدیه که هیچ وجه عقلی و عقلایی و امثال ذلک را نداره، فی مسالة شرعیة تبدیة لیس له مناشی عقلائیه ، کالجهر بقراءة الصلاة.حالا نماز جهریه ها صبح مغرب و عشاء.

الفرض الثانی:ما له منشاء عقلائی ،کالعمل بخبر الثقة الا ان استمرا العمل علی طبقه فی الشرعیات کان لاجل تشرعهم و تدینهم،قسم دوم این هست که منشا عقلایی داره اصلش اما استمرارش که دست ازش برنداشتن تدینشون شده است،مثل عمل به خبر ثقه،عمل به خبرثقه در عقلای عالم هست اما این که مسلمین به خبر ثقه عمل می کنند یا متدینین به مذهب امامیه به خبر ثقه عمل میکنند و دست از این برنداشتن در شرعیاتشون این به لحاظ تدینشون هست والا این ها اگه میدانند شارع مخالف هست عمل نمیکردند،مثل چه مثلا ربا،ربای معاوضی در همه ی عقلای عالم وجود داره،خب جنس ردی را بدی دو برابر جنس به خدمت شما عرض شود که دو برابر اون جید بگیری،یا عکس اش،جید را میدهی و دو برابراش ردی میگیری،خب یک کیلو برنج عالی طارم اعلاء را بدهد مثلا پنج کیلو برنج چه بگیره عقلایی هست این،عقلایی نیست،اما میبینیم که بین مسلمین یا بین شیعیان این متروک هست انشاء الله چرا به خاطر تدینشون هست با این که عقلایی اونجور نیست،حالا اگه،پس یک وقت هایی می شود که منشأش له منشا عقلایی کالعمل بخبر الثقة الا ان استمرا العمل علی طبقه فی الشرعیات میباشد به خاطر تشرع اون متشرعه و تدین متشرعه  کان لاجل تشرعهم و تدینهم ومن جهة انهم،چطور این باعث شده که استمرار بورزند بهش؟ از جهت این که اون متشرعه احرزوا،احراز کردند و به دست آوردند موافقت شارع را موافقة الشارع و لو این که این موافقت شارع را از کجا بدست آورده باشند،از کجا؟ من سکوته و عدم ردعه للبناء العقلائی.دیدند عه خودشون عمل می کنند و شارع هم هیچی نگفته است جلویشون را نگرفته است و میدانند پس راضی هست.

الفرض الثالث: ما له منشأ عقلائی و کان العمل علی طبقه فی الشرعیات لذلک الداعی العقلائی و لاجل الغفلة عن احراز الموقف الشرعی او یحتمل فیه ذلک علی الاقل.

فرضیه ی سوم این هست که این متشرعه و همه ی این آدم های خوب و متشرعه دین دار به یک چیزی دارند عمل می کنند که منشاش عقلایی هست و میدانیم اینها لاجل الغفله و امثال ذلک،نرفتند دنبال این که ببینند شرع چه میگه،این کار را دارند انجام میدهند اما استمرار اش به خاطر تشرع اشون نیست،این هم قسم سوم که عمل برای متشرعه هست،اما این عمل منشأ عقلایی داره حدوثا و بقاء به خاطر همون عقلائیت اش دارند عمل می کنند نه این که حدوث اش به واسطه ی عقلایی باشه بقاء اش و استمرار اش به خاطر شرع باشه این فرق اش با دومی این هست.

س.تمییز شق دوم وسوم از کجا حاصل میشه؟

ج.بله،اون موارد با فقیه هست که این ها را در مقام محاسبه جابه جا بکنه که این را با قرائن و شواهد بتونه انجام بده و ببینه که چجوری هست.

س....

ج.آره،حالا که میخوانم توضیح میدهم چه هست، ما له منشأ عقلائی و کان العمل علی طبقه فی الشرعیات لذلک الداعی العقلائی،توی شرعیات هم به خاطر همون داعی عقلایی اشون اینجور عمل میکنند، و لاجل الغفلة عن احراز الموقف الشرعی،اصلا در ذهنشون نمی آید که بریم ببینیم که شارع غیر این را می گوید یا نمی گوید،بدون اینکه این را احراز بکنند یا یقین داریم اصلا به خاطر غفلت ، او یحتمل فیه ذلک علی الاقل.یا ما احتمال می دهیم که اینجوری باشه،مثلا یکی از مثال هایش چه هست،عمل به ظواهر هست،تا حالا یک روایت دیدید که بیایند بگند آقا ما به ظواهر میتونیم عمل بکنیم اصلا در ذهن کسی این منشاء عقلایی داره وعقلای عالم خودشون به ظواهر کلمات همدیگر عمل میکنند،شارع و پیامبر اکرم را هم مثل خودشون می بینند حرف میزنه صحبت می فرماید مثل ظواهر کلمات دیگران،ما میبینیم این متشرعه به همین ظواهر کلمات شارع عمل میکنند اما اینجا معلوم نیست یا لااقل محتمل هست اگه نگیم مقطوع هست محتمل هست که،اصلا غفلت دارند از این که بروند راجع به این سوال بکنند،اصلا شاید در ذهنشون منقدح نمی شود که شاید یک راه دیگری باشه بریم سوال بکنیم.

س. این سیره متشرعه نشد که؟

ج.نه سیره متشرعه هست،این متشرعه هستند ولی منشاش عقلایی هست حالا میگیم راجع به این،پس ما سه جور وقتی ما به متشرعه نگاه میکنیم به متشرعه نگاه میکنیم و سیره ای در بین اونها میبینیم سه حالت داره یا میدانیم این سیره حتماً منشا ش شرع بوده مثل قسم اول،یا میدانیم منشا اولی شرع نبوده ولی میفهمیم استدامه اش را از شرع فهمیده است،به قرائن و شواهد میفهمیم مثل این که هی آمده اند و سوال کرده اند یک جاهایی،هی اومده اند سوال کرده اند میفهمیم یک شک داشتندسوال کردند ما هم همینجور عمل بکنیم یا نکنیم چجور هست،این ها را سوال کرده اند،یک قسمی هم هستش که احتمال میدهیم اصلا یا یقین پیدا می کنیم یا احتمال میدهیم که اینها اصلا منشا اش عقلای هست و اصلا در ذهنشون نیامده است که بروند از شرع تلقی بکنند،اصلا در ذهنش نمی آید که این لعل اشکال داشته باشه بریم از شرع تلقی کنیم،یا این امر شرعی باشه،خیلی چیزها هست که در ذهن مردم عامی،حالا ما می آییم در مدرسه و بر اثر این ذهن هایمان فرق می کنه مردم عادی اصلا در ذهنشون نمی آید که شرع راجع به این حرف یا بروند سوال بکنند،توی ذهنشون اصلا نمی آید،حالا.

والفرض الاخیر علی تقدیر وقوعه خارجٌ عن السیرة المتشرعیة،این قسم آخریه این اصلا داخل در تالیف نیست و خارج از قسم متشرعیه است چون متشرعه گفتیم بما عنهم متشرعون عمل بکنند،این در این اخیر بما متشرعون نبود،

س. این متشرعون هم اگه شارع بمافیه گفته بود، عمل میکردند مثل خبر واحد،خبرثقه، اونجا گفتیم اگر غیرظواهر بود، عمل میکردند اینجاهم همینه اگرغیرظواهربود، عمل میکردند.

ج.نه،یه حرف این هست که بله حجت هست اما سیره متشرعه نیست،درست اون حرف دیگری هست که بعدا انشاءالله خواهیم گفت می خواهیم بگیم اسمش را سیره متشرعه نمی توانیم بگذاریم،چرا برای این که سیره متشرعه در تعریف اش چه هست؟این هست که این عمل یا حدوثا یا بقاء یا لااقل بقاء بخاطر تشرعشون باشه واینجا بما هم متشرعون نیست،غافل هستند از شرع نگرفتند به ما هم متشرعون ،خب دأب عقلایی اشون بر این هست،

س. اگر برعکس باشه چی؟ ...که منشأ سیره عقلایی میتونه امر نبی باشه، اگر از متشرعه چیزی سرایت کرد به عقلا و دأب اونا شد اون رو متشرعه میگه؟

ج.نه،نمیگه،منشا اصل پیدایش این هست ولی این ها به عنوان عقلا عمل نمی کنند،زمانی که یک چیزی رایج شده در بینشون فهمیدن یک چیز خوبی هست دارند عمل می کنند.

س. این عقلا که به عنوان متشرعه میگیرند؟

ج.نه به عنوان این که متشرع هست،نه به عنوان این که میبینند که یک چیز خوبی هست،میگن یه وقتی به خدمت شما عرض شود که حالا،یکی از بزرگان اسم اون بزرگ را نمی برم،خلاصه یکی از بزرگان در اون سنین بالا همیشه از دستشویی های شرقی استفاده می کرد،خب خیلی سخت هست برای کسی که پا درد داره زانو درد داره فلان داره،یه جایی رفته بوده از این فرنگی ها بوده وقتی اومده بیرون گفته باید این ها را از اونها یاد گرفت چیز خوبی هست،ما به اینش کاری نداریم چیز خوبی هست درست حالا الان یه وقتی بود که صندلی داشتن در خونه که روش بشینی کانه تشریفات هست درست الان یک چیز خوبی هست روی تخت خوابیدن یک چیزی خوبی هست،می خواهی بلند بشی الان مخصوصا کسی که می خواهد از زمین بلند بشه کار بدی نیست این،این چیز خوبی هست این یاد گرفته است اما کاری نداره که هر کی می خواهد باشه درست این بالاخره یک مطلب درستی هست که داره میگه این یک حرف خوبی هست که داره میگه این راه درستی هست که داره میره،اونها هم ممکن هست که انبیاء گفته اند مردم را درست کنند این سرایت کرده به همه ی عالم اونهایی که دین و هیچ چیزی را هم قبول ندارند می گن که کار خوبی هست و حرف درستی هست.

س.اگه معامله بکنیم  به عنوان سیره عقلاییه میشه یا سیره متشرعه؟

ج.اگر بفمهیم از انبیاء بوده که خودش معلموم هست ما کاری به بناء عقلاء نداریم اما اگه فقط احتمال می دهیم اونوقت اون حرف ها پیش می آید که در مرأی و منظرش بوده باشه و باید ردع نکرده باشه.

س. موید سیره عقلاست؟

ج.نه میگفت منشاش بله سیره عقلا هست درست هست سیره عقلا گاهی منشاش اون میشه،اما اونها بماهم متشرعون نمیارند عمل کنند نه به ما این که نبی گفته است،بما که یه آدم حکیمی گفته است به ما که یک حرف درستی هست،خب

والفرض الاخیر علی تقدیر وقوعه خارجٌ عن السیرة المتشرعیة فانه لیس عمل المسلمین مثلا بما هم مسلمون و متدینون بل هو مندرج فی السیرة العقلائیة،این مندرج در سیره عقلایی هست این قسم سوم  و تثبت حجیته بما تقدم فی بحث حجیةالسیرة العقلائیة.

بله میگه همین عمل به ظواهر،توی شرعیات هم دارند عمل میکنند اصلا از ذهنشون هم منقطع نمیشه،خب اگه شارع قبول نداشت باید به اونها می فرمود دیگه به همون ادله ی ماضیه ای که با او سیره عقلا را گفتیم حجت هست با همون ادله اگه درست باشه میگیم این حجت است.

والمتیقن من عنوان السیرة المتشرعیة فی کلامات الاعلام  هو الفرض الاول واما الثانی فلم یعلم شموله له،حالا یک بحثی در این جا هست که آیا از نظر این اصطلاح که سیره متشرعه میگن،هم فرض اول و هم فرض ثانی را میگیره،یا فقط برای فرض اول هست،میفرماید که قدر متیقن از این اصطلاح فرض اول هست یعنی سیره متشرعه که می خواهند بگویند یعنی یه امری که شرعی قبح هست منشا عقلایی و عقلی نداره،این قدر متیقنش هست،اما آیا شامل این دومی هم میشه که این هم منشاء عقلایی داره ولی استمرارش به خاطر عقلایت اشون نیست استمرارش به خاطر تدینشون هست؟ ممکن هست شامل بشه،ممکن هم هست شامل نشود،برای ما این جهت مهم نیست مهم اون بحثی که مهم هست این هست که میخواهیم این بحث را بکنیم که آیا سیره متشرعه در هر دو فرض حجت هست یا حجت نیست،این برای ما مهم هست حالا اصطلاح مهم نیست برای ما.

س. تقلید را در کدام مورد مثال میزنید؟

ج.بله؟تقلید؟تقلید اگر باشه دومی هست.

والمتیقن من عنوان السیرة المتشرعیة فی کلامات الاعلام  هو الفرض الاول،که فقط منشأش شرع هست و اما الثانی فلم یعلم شموله له،دانسته نشده است،نمی گیم نیست برای ما واضح نشده است دانسته نشده است، واما الثانی فلم یعلم شموله له

نعم،قد یطلق علیه،بر اون ثانی، عنوان السیرة فی بعض الکلامات و یسمی بالسیرة المتشرعیة بالمعنی الاعم،مرحوم شهید صدر هست ظاهرا ایشون،که بله به این دومی هم اتلاق سیره متشرعیه می فرماید اما یه قید به المعنی الاعم بهش میزنه،سیره متشرعیه بالمعنی الاخص اون اولی،سیره متشرعیه بالمعنی الاعم شامل این دومی هم میشود،بله بالمعنی الاعم فی قبال الفرض الاول الذی یمی بالسیرة المتشرعیه بالمعنی الاخص.حالا

و لا یهمنا البحث عن اصطلاح السیرة المتشرعیه،اهمیت نداره برای ما بحث از اصطلاح از سیره متشرعیه که هل یراد به خصوص الاول او ما یعم الثانی؟ و انما المهم البحث عن حجیتها بالمعنیین.خب این مقام اول که راجع به تعریف و منشا و محل تحریر محل نزاع بود.

س. این سیره ای که هست بر ترک هم شامل میشه؟

ج.بله بله،اگه یک چیزی را ترک می کنند بما هم متشرعه،درست مثلا وقتی روزه میگیرند بما هم متشرعه مثلا سیگار نمی کشند،بما هم اگه دیدیم این جوری هست که بما هم متشرعه دخان استعمال نمیکنند درست،این میشه حالا آیا دلیل می توانیم قرار بدهیم که بله یکی از مفطرات دخان هست.

المقام الثانی: حجیة السیرة المتشرعیة

أشرنا ان المتیقن من عنوان السیرة ما نشأ عن جهة تشرعهم و تدینهم فی مسألة شرعیة بحتة،این را گفتیم همین چند سطر بالا گفتیم که متیقن اون هست، وقد یعمم لما کان له منشاء عقلائی ولکن استمراره فی الشرعیات کان لاجل احراز الموقف الشرعی الملائم،گاهی هم گفتیم که البته تعمیم داده میشود این اصطلاح به اون جایی که منشا عقلایی داره ولی استمرار اش در شرعیات به خاطر موقف شرعی ملائم بوده است کان لاجل احراز موقف شرعی الملائم، یعنی این که استمرارش در شرعیات از طرف متشرعه به خاطر این بوده است که احراز کرده اند موقف شرعی ملائم با این سیره را از شارع،دیدند آره شارع موقف اش موقف ملائم هست یعنی ردع نمی کنه منع نمیکنه زجر نمی کنه، وکلا القسمین حجتان و معتبرتان؛هردوقسم را ما میگیم حجت است و معتبر هست لکشفهما عن الوقف الشرعی.من عرض می کنم این دو خط اینجا اضافی هست همین الان بالای صفحه هر دو را توضیح دادیم همین جا ببینید دو تایش را دوباره این را تکرار که میشه هم زیاد و هم این که خودش موجب اختفاء مطلب میشه،این لازم نیست دیگه الان همین الان گفتیم حق این است که همین دوقسمی که همین الان گفتیم حجت هست دیگر ،هردو را توضیح دادیم دیگه شرح دادیم دیگه،حالا دومرتبه دو خط برای این بگیم برای چی؟!

س. این فقط مختص عمل است دیگه؟

ج.ارتکاز را نمی گوید فعلا بله،حالا مثل این که ارتکاز را هم نمیدانم بعدا متعرض اش شده اند یانه؟ آخرش متعرض شده اند،خب .

السیرة الناشئة عن التشرع

اما القسم الاول فیمکن بناء حجیته علی الاسس التالیة:،اما اون سیره ای که محضا قسمت اول،محضا منشا عقلایی نداره و اگر بخوهد منشای داشته باشه فقط شرع هست،اون چه به چه دلیل میگید حجت سیره متشرعه به چه دلیل میگید حجت است؟سه تا دلیل،دلیل اول دلیل انی است،دلیل انی چیه؟ کشف معلول از علت،این را بهش میگیم دلیل انی،خب این که تمام متشرعه همه ی مسلمین نماز صبح را جهرا میخوانند مغرب را جهرا میخوانند عشاء را جهرا میخوانند،همه ی متدینین یعنی همه ی مسلمان ها نماز صبح را دو رکعت می خوانند همه نماز مغرب را سه رکعت می خوانند، این یک پدیده ای هست بی علت در عالم حادث شده است،باید علت داشته باشه،خب این علت اش چه هست؟ فرض کردید منشاء عقلی که نمی تونه داشته باشه،منشا عقلایی هم که نمی تونه داشته باشه،پی چه هست؟خب شرع هست،پس معلوم میشه شارع یه همچین حرفی را زده است،او جعل کرده او این را قانون قرار داده است،والا اگه اون قانون قرار نداده بود این پدیده چجور در،فرض این هست که منشا عقلی که نداره  منشا عقلای هم که نداره پس منشا اش جز عقل نمیشه چیز دیگری باشه،جز شرع چیز دیگری نمیشود که باشد،این میشه دلیل انی،یعنی وجود این معلوم که خواندن جهر و سر زدن جهر از همه ی مسلمین باشه در عالم خارج این معلوم کشف می کنه از یک علت و اون علت در اینجا نمیشه،الا جعل شارع،این راه اول.

س. میشه نقض باشه که نماز تراویه که یه زمانی سیره همه متشرعه بوده؟
ج.سیره ی همه نیست سیره ی یک عده ی خاصی هست.

س. ممکن اشتباه شده باشه، علی ومعلولی نباشه بلکه تکوینی باشه؟ وشارع یه جعلی کرده باشه وهمه مسلمونا اشتباه کرده باشند؟

ج.این جا که میگیم به حساب خودش یعنی به حساب احتمالات تمام مسلمین من الصدر الی الختم فی جمیع،یعنی اونها همه اشتباه کرده اند،در این امری که نماز صبح همه هم باید همین یک جوری خوند یک کسی هم شک نکرده هیچ کسی هم نگفته است که نه،این ها دیگه به خدمت شما عرض شود که .

س. عصر معصومین ملاکه نه سیره متشرعه الان؟

ج.بله،بله،تمام متشرعه را شما حساب بکنید،حالا شما به اندازه ای که یقین پیدا کنید اضافه کنید،یعنی وقتی دیدید استمرار ،فقیه ممکن هست مختلف باشه در دایره اش درست،پس یکی ازدلیل ها دلیل انی هست شما هرجایی که این دلیل انی برایت درست میشه درست،شما بگو مثلا اگه از پیامبر تا عصر امام صادق همه یک کاری را می کردند دیگه نمی شه گفت که،همه حالا یک کسی می گه از عصر امام صادق تا عصر امام رضا سلام الله علیه،همه اگه یه خورده بیشتر اضافه اش کنید این دیگه در فقه جابجا ممکن هست فقیه به فقیه فرق بکنه تا چه مقدار برایش به حساب احتمالات این کشف و معلول از علت برای اون درست بشه،درست،این راه اول.

راه دوم این هست که حالا از این هم گذشتیم همون حرفی که در بناء عقلا میزدیم اینجا میزنیم،بابا شارع داره میبینه این مردم مسلمون ها اینجوری دارند عمل می کنند آقا قبول نداره باید بگه، به همون ادله ی که ما اگه عقلا بما هم عقلا می کردند یه عملی را اگه میگفتیم در مرأی و منظر معصوم بود حرفی نزد معلوم میشه که قبول داره،اگه اینجا بما هم متشرعون دارند یک عملی را انجام میدهند و قبول نداره به همون ادله ای که اونجا گفتیم باید اینجا هم ردع کنیم، وحیث این که ردع نفرموده است پس معلوم میشه که قبول داره،این هم دلیل دوم.

س.اعلام موقف چی؟

ج.نکرده هیچ ردعی ندیدیم بله اگه یک جایی ردع کرده باشه حالاشما بگید.

س. ردعش به دست مانرسیده؟

ج. اینجا از اون جاهایی هست که اگر کرده همون حرف های که اونجا میزدیم دیگه احراز این جهات اش را باید بکنیم دیگه از این جهت که فرق نمیکنه،می خواهیم بگیم همون دلیل اونجا این جا هم میاد دیگه،با همه ی شرایط و خصوصیاتی که در اونجا گفتیم.

سوم،دلیل سوم این هست که همانطور که شهادت لسانی و لفظی و شفاهی داریم شهادت عملی هم داریم،اخبار عملی داریم اخبار لفظی و لسانی هم داریم یه وقت می خواهیم به یک کسی اقتداء کنیم بینه میاد میگه هذا عادلٌ این لفظی هست،یه وقت نه به جای این که بگن هذا عادلٌ می بینیم هر روز میره پشت سرش نماز میخوانه اعاده هم  نمیکنه،این شهادت چه میشه؟ شهادت عملی میشه،میبینیم فقیهی طلاق میده مرئی را پیش دونفر همیشه وقتی می خواهد طلاق بده این دو نفر را خبر می کنه میان مینشینند و این هم طلاق میده،هیچ وقت نگفته هذا عادلٌ ولی ما از عملش و از شهادت عملش میگیم که هذا عادلٌ، یه فقیه دیگری را میبینیم که اون هم وقتی می خواهد طلاق بده همین دو تا را دعوت می کنه میگه بیایید پس میشه بینه ی عملی ،برای این که این عادل هست،حالا راه سوم این هست که بابا همه ی مسلمین دارند یک جور عمل میکنند یا همه ی شیعیان دارند یک جور عمل میکنند،خب اینها دارند شهادت عملی میدهند به این که حکم شرع این هست،و چون حتما در این ها آدم عادلی هستش وقتی همه بودند دیگه همه که فاسق نمی شوند که پس بنابراین بینه قائل می شود بر این که این حکم شرع هست،و اخبارثقه حداقل قائل میشود بر این که این حکم شرع هست بنابراین از  این راه حجت هست،ما یادم می آید که اونوقت ها در نماز مرحوم آقای آقا سید احمد زنجانی که در مدرسه فیضیه بود خیلی وقت ها اینجوری بود یک کسی پا میشد طلاق میداد در نماز جماعت این همه آدم که اینجا علما اقتدا کرده اند توش عادل پیدا میشه دیگه یکیش آقای زنجانی یکیش هم یکی از این مامومین،یا مرحوم آقای تبریزی چند بار شاید شد حالا من خیلی درس ایشون را تا آخر همیشه نبودم ولی ایشون هم سر درس طلبه ها نشسته بودند قبل از این که درس را بخونند طلاق جاری می کردند اونموقع ها بالاخره در همه ی این طلبه ها توش آدم عادل پیدا میشد دیگه همه ی اینها که نشسته بودند نمیشه که عادل نباشند،خب این همه ی مسلمین،همه ی مومنین دارند همه ی  این ها دارند یک کاری را میکنند اینها توشون عادل هست در شون ثقه هست پس بنابراین شهادت عملی اونها میشه براین که حکم شارع این هست،بنابراین یا از راه کشف معلول از علت یا از راهی که بالاخره این یک عملی هست که در مرأی و منظر معصوم هست ردع نفرموده است یا از راه این که این ها را اخبار دارند می کنند حداقل اش این هست که اخبار عملی دارند می کنند.

السیرة الناشئة عن التشرع

اما القسم الاول فیمکن ،قسم اول کدوم بود؟همونی بود که فقط منشاش شرعی می تونه باشه،نه چیز دیگر،بناء حجیته علی الاسس التالیة:،

الاول:البرهان الانی

الثانی:عدم ردع الشارع بعد کونها بمرأی منه و مسمع،در دید او و شنید اوست.

الثالث:الاخبار و الشهادة العلمیة

اما الاساس الاول،که برهان انی باشه ، ای البرهان الانی فبیانه أنا لما کنا نتکلم عن المتشرعة المتعاصرین لعهد المعصومین علیه السلام چون ما سخن میگیم از متشرعینی که در عهد معصومین هستند نه متشرعی که زمان بعد از معصوم بوده است،اون ملاک هست دیگه،الذین اتیح لهم،اونهایی که مجال پیدا گردیده شده است برای اون ها، تلقی الاحکام و المعارف الشرعیة عن أئمتهم بطریق الحسن ،که از خودشون بشنوند،او بما قریب من الحسن؛یا اگر حسی هست صددرصد نبود قریب به حس،مثلا قریب به حس چه میشود از دیگران می شنوند که امام فرمود تواتری چیزی برشون هست،و ذلک بسوالهم مباشرة او بالواسطة،،که مباشرتً هم اگر بود حس هست به واسطه بود قریب هست،  و هم جل الاصحاب الامعاصرین لهم و الناقلین لاثارهم فلا محالة یکشف تطابق عمل مثل هولاء عن تلقیهم ذلک الحکم من الشارع،کشف میکنه تطابق این اتفاقی را که اونجا گفتیم همین تطابقی هست که اینجا داریم تعبیر می کنیم،کشف تطابق عمل مثل اونها که معاصرین با ائمه بودند میبینیم که زراره و محمد بن مسلم و ابن ابی عمیر و بقیه همه یجور دارند عمل می کنند این کشف میکنه از تلقی اونها ذلک اون عمل را،تلقی اون هولاء اون عمل  اون حکم اون عمل را از شارع مقدس ،بمعنی استناد موقفهم العملی الی الشارع،یعنی این موقف عملی اونها که اون کار را انجام میدهند مستند هست به شارع مقدس،ازکجا در می آورید این مطلب را؟می فرماید؛ لان احتمال استناد الی نکات عقلائیه،که نکات عقلائیه باعث شده این مسلک را پیدا کنند، او تشریع من قبلهم،یا این که بگیم خودشون دین ساخته اند از شارع نگرفته اند،خودشون تشریع کرده اند، او غفلة حسیة منهم،یا نه غفلت حسی از اونها بوده همینجورکی غفلتً نماز جهری دارند میخوانند ، او تاثر بسیرة المخالفین،یا نه تحت تاثیر سیره مخالفین قرار گرفته اند،این کلها منتفیة،همه ی اینها به حسب فرض منتفی هست،چون فرض کردیم که نکته عقلائیی نداره،فرض کردیم که متدین هستند پس تشریع نمی کنند،فرض این هست که همه نمیشه گفت که همه غفلت کردند،همه محمدبن مسلم و هم او و هم او همه ی این ها در یک امر غفلت کردند یا همه اینها با این که مخالف مخالفین هستند اونها را اعداء دین میدانند با امام صادق و ائمه هم اینها مزاوله دارند رفت و آمد حسی دارد یا کالحس دارند همه ی اینها تحت تاثیر کار عامه قرار گرفته اند،به خصوص در بعضی از مسائل مثل این جعل و اینها...،حالایک جاهایی هر جایی این احتمالات بیاد البته این راه بسته میشه،ولی این جا که این احتمالات منتفی هست قهراً دلیل انی جا باز میکنه،

خب کلها منتفیة کلها منتفیة فیثبت استنادهم اون متشرعه لا محالة:

اما وجه انتفاء الاول:که بگیم نکات عقلائی داشته است، فلعدم وجود نکات عقلائیه بحسب الفرض اذ المفروض ان السیرة انعقدت فی مسألة شرعیة بحتة کالجهر بقراءة الصلاة.،فقط شرعی هست دیگه نکات عقلائی و منشا عقلائی نداره.

واما الثانی : که تشریع باشه فلانه خلف فرض کون سیرتهم علی اساس تشرعهم و تدینهم،این برخلاف فرض اون هست که سیره بر اساس تشرع اشون درست شده است براساس تدینشون درست شده است و براساس التزام اونها به رضای شارع به احکام شارع درست شده است و التزامهم برضا الشارع و احکامه لا عی الطغیان،نه این که اون سیره بر اساس طغیان بر شارع و ادخال ،از اون چه که در دین خدا نیست به دین خدا،ما لیس من الدین فی الدین.پس این را هم نمی توانیم با توجه به این نمی توانیم بگیم مبنای تشریعه هست.

و اما الثالث: که غفلت باشه فلانه مبنی علی افتراض اتفاق الغفلة الحسیه لعدد کبیر من الناس؛اما بالغفلة عن اصل الفحص والسوال او عن الفحص التام،،خب می خواهیم بگیم که غفلت این کار را کرده اند،حالا ببینیم،چطور غفلت این کار را کرده اند؟ یعنی هیچ آدمی از این آدم ها اصلا در ذهنش نیامد بروند و سوال کنند نماز صبح را حتما باید جهر خوند که اگه جهرا نخوندی عمدا باطل هست باید قضا کنی باید چه کنی،هیچ کسی در ذهنش نیامد بره این را سوال بکنه این به حسب حساب احتمالات قابل قبول نیست،بگیم نه در ذهنش آمده درست نرفته فحص بکنه،تا به حجت برسه این هم همه ی اینها در ذهنشون نیامده درست فحص بکنند فحص ناقص کردند با این که عقل میگه فحص ناقص تو را مامون نمی کنه ازعذاب،این به حسب حساب احتمالات نمیشه گفت،بله یه وقت شما دایره را برای یک نفر دونفر قرار بدهی ممکن این چیز ها باشه،وقتی که همه ی متشرعیه معاصر زمان امام معصوم قرار بدید و دایره را وسیع قرار بدید و بگید همه دارند اینجوری انجام میدهند دیگه به حساب احتمالات اینها نمیاد،هر که اینجا ها من توصیه میکنم،هر که در اینجاهایی که اتفاق اینچنینی هست شک میکنه دست از طلبگی برداره،دین را خراب میکنه بره سراغ یک کار دیگه،معلوم میشه این آدم اینقدر شکاک و وسواس هست که به درد استخراج احکام نمی خوره دیگه توجه فرمودید،این دیگه باید بره سرجای دیگه ای کار دیگه ای را انجام بدهد،که بله همه ی اصحاب ائمه بر یک چیزی هستند بگه لعله این ها غفلت کرده اند،بگه نه غفلت نکرده اند اما فحص درست نکرده اند،خب این ها چه احتمالاتی هست احتمالات عقلائی نیست به حسب احتمال احتمالات در ذهن اینها منقدح نمی شود،مثل اون فیلسوفی که میگن همیشه میدوید،مگه این که دیگه جون نداشته باشه بیوفته میگفتند چرا،میگفت احتمال این که آسمان الان روی سرمن بیفته که هست چه برهانی داری که نیست،هیچ برهانی نمی توانی اقامه کنی که الان یک جرم آسمانی یا یک چیزی بر سر من نمی افته،من هی می دوم که نکنه مثلا احتمال این باشه که من دارم میرم از...،خب این به خدمت شما عرض شود که این فلسفه و برهان و دلیلی که بخواهد تو را به این جاها برسونه که به درد نمی خوره که،

س....

ج.اولا همه نبوده،این ها یک کلاغ چهل کلاغ کرده اند تکذیب میکنم،توجه فرمودید اینجوری نبوده برای همه نبوده بلکه استدلال بوده دلیل بوده اینجوری نیست که این ها معاصر معصوم نبودند طبق یک استدلالی میگفتند.

س. چنین موردی مصداق داره که ما بگیم هیچ سیره وسنت ونقلی نرسده باشه؟

ج.بله،علیک بالفقه موارد عدیده ای هست که به سیره متشرعه تمسک می شود.

و اما الثالث:فلانه مبنی ،شاید پانصد شیشصد دلیل باشه که دلیلی جز همین مسلمیت این سیره وجود ندارده،مثلا،بعضی از فقها هم که می گفتند دست ازش برداشتند،غسل احرام،روایاتی داریم که غسل احرام،یا ذکر خاصی که بعضی از روایات داریم که در سجده تلاوت،لااله الالله و حق حقا،لا الاه الا لله ایماناً تصدیقا،چند سطر هست،یکی از معاصرین مراجع معاصر آیت الله فیاض حفظه الله احتیاط واجب میکرد که در سجده تلاوت که باید این را بخونید،چرا برای این که روایت اش امر داره هیچ مخلصی هم وجود نداره،امر هم ظهور در چه داره در وجوب داره،ظاهرا بعداً رفعیت کرده باشه ایشون،خب جواب این هست که میگن آقا سیره متشرعه من البدو الی الخط،همیشه بوده والا اگه این لازم بود همه حفظشون باید میشد،همه بر این اهتمام می ورزیدند چون واجب هست همه باید،کی اصلا میدانه که یه همچین چیزی در شریعت وجود داره این سیره متشرعه بر ترک هست،این ذکر در موقع سجده تلاوت کاشفٌ از این که این وجود نداره،

س. اجزا در بحث تقلید هم همینجوراست؟

ج.اون حالا اجزا در بحث تقلید هم ممکن هست که کسی به سیره متشرعه تمسک بکنه،قبلا طبق یک تقلیدی عمل کرده یک عمری چهل سال مقلد یک آقایی بوده است،گفته که وضو این جوری بگیری کفایت میکنه اون آقا فوت شد حالا خودش یه مجتهد شد یا مقلد یک کسی شد که میگه نه تمام نمازهای قبل را باید اعاده بکنه،اینجا بعضی ها به سیره متشرعه تمسک میکنند و میگویند نه و هاکذا.یک جاهایی هست خیلی جاها هست که سیره متشرعه به داد میرسه.

و اما الثالث:فلانه مبنی علی افتراض اتفاق الغفلة الحسیه لعدد کبیر من الناس،برای عدد بالایی از مردم ؛اما بالغفلة عن از اصل الفحص والسوال که اصلا غفلت کردند بروند فحص و سوال کنند یا نه اگه غفلت از اصلش نکردند،او عن الفحص التام غفلت کردند، علی افتراض اتفاق الغفلة الحسیه لعدد کبیر من الناس؛اما بالغفلة عن اصل الفحص والسوال او عن الفحص التام غفلت کردند، و هو منفی بحساب الاحتمالات؛فان کل واحد وان کان معقولا فی حقه ذلک ،اگر چه هر فرد تک تک معقول است در حق ذلک این غفلت از اصل یا از فحص تام،الا ان غفلة الجمیع فی قضیة حسیة،نه یک قضیه استدلالی در یک امور حسی،مثل اینها،اما در استدلات اختلاف و اشتباه برای جنب قفیر هم زیاد هست مثل استدلالات فلسفی استدلالات عقلی،و اون مسئله ی که شما مثال زدید انفعال ماء القلیل حسی نیست مسئلة اجتهادیة نظریة روایات اش مختلف هست،اصلا از آب درآوردن مسئله مشکل هست،فلذا همه ممکن هست اشتباه کرده باشند،قضیة حسی منفی  بحساب الاحتمالات بل،خب حالا میگیم آقا باشه یک مبعد دیگه اینجا وجود داره که انسان یقین پیدا میکنه که اینجوری نیست حالا همه اشتباه کرده اند همه غفلت کرده اند جرا همه یجور عمل میکنند،خب یک عده بیان اونجوری بخونند یک عده اونجوری بخونند،همه بر منهج واحد همه غفلت کرده اند که بپرسن و همه دارند یک جور انجام میدهند،این دیگه بیشتر آدم را مطمئن میکنه که بابا این از اونجا گرفتند والا اگر تا حالا غفلت کردند سلیقه ها مختلف هست یه عده باید اونجور بخونند یه عده باید اونجوری بخونند نه این که همه علی منهج واحد باشند،بل کیف تطابقت الغفلات ،چگونه تطابق پیدا کرده اند غفلت های همگانی بر یک نتیجه واحده ای که متفق علیها شده است؟ همه ی غفلت ها یک نتیجه را داده است و اون این است که همه بگن باید نماز را جهری بخونیم.

س. کشف وجوب میکنیم یا کشف جواز اگه همه مثلا جهری میخونن؟آیا کشف وجوب میکنیم ازش؟

ج.بر خاطر التزامشون آره، از این التزام که هیچ جا دست بر نمی دارند،واگر کسی عمدا این کار را بکنه باید قضا کنه.

فان هذا ایضا بعید بنفس الحساب ،این که تطابق پیدا بکنه غفلات بر نتیجه ی واحده این بعید است بنفس همون حساب احتمالاتی که اصل مطلب رو اصل غفلت رو میگفت درست نیست.

و من هنا کانت هذه السیرة اقوی بمراتب من اجماع اهل الرای و الاجتهاد فی مقام الکشف عن الموقف الشرعی؛ اینه که سیره متشرعه ای که صغرایش درست باشه ومسلم باشه از اجماع بالاتر است، چون اجماع ماله یه عده محدود است، فقها، اهل حل وعقد، اما این اجماع اونا وغیر اونا روی هم رفته همگانه.

و لان الاجماع انما یکون فی قضیة حدسیة، حالا این جهتش رو ایشون میفرمایند این قیدی که عرض کردم اونم اضافه میشه بهش، چون اجماع حتما در فتاواست و فتاوا ماله قضایای حدسیه است ، نظریه است، اگه اونجا میگی وقتی همه یه جور میگن دلیل اشتباه نکردند، اینجا که حسیه، احتمال خطا در حس کمتر از حدسه، حالا علاوه بر اینکه اون عرضیم که کردم علاوه بر اینکه اونجا فقط یه عده محدود بودند واینجا همگانند اونا وغیر اونا باهم جمع میشند، می فرمایند که این اقواست بمراتب من اجماع اهل الرأی و الاجتهاد فی مقام الکشف عن الموقف الشرعی. چرا؟ لان الاجماع انما یکون فی قضیه حدسیه مما، از اون قضیه های حدسیه ای که می باشد که احتمال خطا در اونها من قبل الجمیع از ناحیه همگان معقولا لولا عنایات فائقه . اگر یک عنایات و عنایات بالا دستی و فوقانی در کارنباشه ممکنه همه اشتباه بکنند ولی معمولا خدای متعال اینجوری نیست که وقتی جماعت قفیری شد، همه رو عنایت بهشون نکنه و همه اشتباه بکنن.  

الا انه علی تقدیر الکشف یشترکان، بالاخره بله بالاخره چون اجماع چه این سیره متشرعه در جاییی که کاشف از قول معصوم باشه، حتما هر دو اشتراک در حجیت و وجه اشتراک دارند. هم اجماع حجیتش بخاطر اینه که کاشفه از قول معصومه هم سیره متشرعه حجیتش کاشف از قول معصومه، علی تقدیر الکشف یشترکان هم سیره متشرعه وهم اجماع ،  فی نکتة الحجیة و الاعتبار، درنکته ی حجیت واعتبار ومنشأ حجیت واعتبار شریکند.و هی، اون نکته چیه؟  ان کلاً منهما بنفسه دلیل علی الحکم بخلاف سیرة العقلاء، این ها هرکدومش بنفسه دلیل برحکم است بخلاف سیره عقلاییه که خودش دلیل بر حکم نبود، سیره عقلاء بضم امضاء شرع ، بضم عدم شرع است، اما اینجا خودش کاشف از حکم شرع است، این ما به الافتراق سیره عقلاییه و سیره متشرعه واجماع است که اینها کاشفند و ضم نمیخواهند ولی اونا ضم میخواهد ، این بنفسه دلیل بر حکم است برخلاف سیره عقلاء که حجیت برای او نیست مگربعد از امضا ولو این امضا بر عدم ردع درست شده باشه وکشف شده باشه. خب.

 اما الرابع، رابع چه بود ؟

س. تاثیر ازچی؟

ج.تاثیر از مخالفین.

فلنفس ما مر فی الثالث من حساب الاحتمالات بعد فرض کونهم ، بعد فرض کون این اصحاب ائمه ،عالمین بمخالفه المخالفین معهم فی کثیر من الاحکام. بگیم اینا تحت تاثیر اونا واقع شدند، محمد بن مسلم ،ابوبصیر، زراره، ابن ابی عمیر، کی کی کی کی؟ این همه اصحاب ائمه اینا تحت تاثیر ابوحنیفه و نمیدانم فلان فلان واینا واقع شدند؟!چطور میشه همچین احتمالی را بدیم با اینکه بعد از اینکه میدانیم اینا میدانستند آنها دربسیاری از احکام مخالف با ائمه هستند.تعمد بر مخالفت داشتند از بعضیاشون نقل شده که ما در رکوع یه چشممون را میبندیم و یکیش را باز میکنیم چرا؟ چون نمی دانیم امام صادق هردو را باز میزاره یا میبنده؟ ما برای اینکه قطع پیداکنیم مخالفت با او پیداکردیم یکی رو میبندیم ویکی رو باز میکنیم، چون حتما امام صادق این کار را نمیکنه یه هنری هم میخاد آدم یکیش روببنده ویکیشو باز بزاره ازدست همه شاید برنمیاد،خب اینا که دراین حدند واینا را میدانستند ، تحت تاثیراونا واقع بشند اونم درامور شرعیه بحته؟! قسم اول اینه دیگه امور شرعیه بحته است، حالا به حسب احتمالات نه تحت تاثیراونا واقع نشدند که هیچ هم نرند بپرسند.

هذا مع عدم تأتی هذا الاحتمال فی ما اذا لم یکن هذا القول والعمل عندالمخالفین اصلا، علاوه براینکه، سیره متشرعه در اونجایی که اصلا در  بین عامه اینجور عملی وجود نداره، فقط برای شیعیان است ، اینجا دیگه نمیتونیم بگیم تحت تاثیر اونا واقع شدند، حالا اونجاهایی که دراونا هم باشه نمیتونیم بگیم تحت تاثیرند، فکیف، حالا یه جاهایی هم داریم که این احتمال، اشکال آخر نمی آید.

خب، واما الاساس الثانی فبیانه و کیفیه تقریره، اساس دوم چه بود؟ این بود که همون حرفایی که درسیره عقلاء زدیم اینجا هم میاد، خب، اینجا هم فبیانش وکیفیت تقریرش موافق است با اونچه که گذشت در بحث از حجیت سیره عقلاییه حرفا بحرف، عین حرفای اونجا اینجا هم میاد.

اما الاساس الثالث فبیانه ان هذا الالتزام العملی من الکل او الجل فی هذا الامر الحسی الشرعی، این اخبار وشهاده عملیه منهم از اون متشرعه است، علی الموقف الشرعی، شهادت عملی داریم اونم که من قبل شرعه مثل مثالایی که زدم، وقتی اقتدای به عادلی میکنه به شخصی میکنند این شهادت عملی است براینکه این عادل است، وهذا حجه اما من باب حجیه اخبار الثقات ولو کانت عملیه، بگیم خبر ثقه حجت است ولو خبرش عملی باشه، لفظی نباشه، من جهت علم بوجود الثقات والاتقیاء بین هولاء المتشرعین، میدانیم آدم ثقه دربین اینها بوده پس خبر ثقه اینجا وجود داره، اگرچه نمیتوانیم بگیم کدومشون، ولی میدانیم این ثقات درش است، واما من باب التواتر الموجب للقطع او الاطمینان بالبیان المذکور فی بحث التواتر، میگیم آقا یه نفر و دو نفر که نیست این داره شهادت عملی میده اونم شهادت عملی میده هزارها نفردارند شهادت عملی میدند،اگه هزارها نفر شهادت لفظی میدادند تواتر درست نمیشد؟ اینجا هم هزارها نفر شهادت عملی دارند میدند پس تواتر درست میشه وموجب اطمینان یا قطع میشه، حالا اطمینان میآورد یا قطع میآورد علی الاختلاف الموارد که ضئائمش چه جوری باشه یا علی اختلاف الاشخاص که کسی بطیء الااطمینان والیقین باشه یا کسی سریع القطع باشه، مواردش فرق میکنه، بالاخره اطمینان یا قطع حاصل میشود، اینا اسس ثلاثه ای بود که گفته شد.

وصلی الله علی محمد آل محمد.

 

 

Parameter:18176!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 84
تعداد بازدید روز : 457
تعداد بازدید دیروز :1133
تعداد بازدید ماه جاری : 1715
تعداد کل بازدید کنندگان : 790016