28 مرداد 1402 | 03 صفر 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

استصحاب - جلسه 027

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی‌الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابی‌القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لاسیما بقیةالله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین.

بحث در فراز اول از صحیحه مبارکه زراره بود که عرض کرده است خدمت حضرت «قلت له: الرّجل ینام و هو على وضوء أ یوجب الخفقة و الخفقتان علیه الوضوء؟ قال علیه السلام یا زرارة قد تنام العین و لا ینام القلب و الاُذن، و إذا نامت العین و الاُذن فقد وجب الوضوء» که در بعض نقل‌ها هم این است که «إذا نامت الالعین و الاذن و القلب» یعنی در این اخیر قلب هم باز اضافه شده «قلت: فان حرّک فی جنبه شی‏ء و هو لا یعلم؟ قال علیه السلام: لا حتى یستیقن انّه قد نام حتى یجی‏ء من ذلک أمر بیّن» تا آخر.

در قسمت‌هایی از فراز اول و سؤال اول بحث این بود که حقیقت سؤال زراره در این فراز چیه؟ و آیا این فراز ربطی به مسئله استصحاب دارد یا ندارد؟ که بین اصحاب گفتیم اختلاف هست؛ عده‌ای می‌گویند ارتباط دارد، بعضی می‌فرمایند ارتباط دارد مثل سید یزدی قدس سره علی ما فی تقریرات بحثه؛ ولی معروف بین الفقهاء و الاصولیین این است که مربوط نیست به بحث استصحاب. و این مسئله‌ای که آیا مربوط به استصحاب هست یا نه؟ مرتبط است به این‌که حقیقت سؤال زراره چیه؟ اگر آن روشن بشود جواب از مسئله دوم هم روشن می‌شود.

گفتیم که در حقیقت سؤال زراره شش احتمال وجود دارد.

احتمال اول این است که زراره معنای نوم را می‌داند. و لکن از باب این‌که نوم ذات مراتب هست شک دارد که آیا شارع نوم را به تمام مراتبه ناقض وضو قرار داده یا به بعض مراتبه؟ و به عبارتی دیگر آیا خفقه و خفقتان که یک نوم ضعیف هست که فقط چشم به خواب می‌رود مثل سنه آیا این هم ناقض است یا آن مرتبه عالیه مثلاً ناقض است؟ این یک احتمال که قهراً این سؤال از شبهه حکمیه است و می‌خواهد بگوید که حکم واقعی شارع و آن ادله‌ای که مثلاً دارد النوم ناقضٌ فرض کنید آیا آن‌ها همان معنی لغوی‌اش مقصود است که این مرتبه را هم می‌گیرد؟ و یا این‌که نه، مراد شارع مرتبه ناقصه‌اش و دانیه‌اش نیست، مرتبه عالیه است یا متوسطه است. این احتمال اول که گفتیم استظهر این احتمال را جماعتی از بزرگان منهم مرحوم آقای حائری در درر، مرحوم آقاضیاء، مرحوم محقق خراسانی قبل از این‌ها و مرحوم آقای اصفهانی قدس سره.

احتمال دوم: این است نه، زراره شبهه مفهومیه لغویه یا عرفیه برایش بوده که آیا اصلاً این واژه نوم این مرتبه را، این خفقه و خفقه را شامل می‌شود أم لا؟ این‌که آدم یک خرده چی بشود که سرش هی پایین می‌آید و چرت می‌زند و سرش پایین می‌آید؛ این هم جزء مفهوم نوم هست و نوم یک مفهومی دارد که این را هم شامل می‌شود؟ این حد را هم شامل می‌شود أم لا؟ شبهه مفهومیه دارد. و قهراً  حکم شارع هم معلوم نیست. پس می‌شود مفهومیه حکمیه. قبلی حکمیه محضه بود. مفهوم واضح بود. این مفهومیه حکمیه می‌شود. که این هم بعضی‌ها احتمالش دادند. کسی استظهار ندیدم کرده باشد که بگوید حتماً همین است ولی احتمالش داده شده.

احتمال سوم: این است که از اماریّت خفقه و خفقتان می‌پرسد. یعنی هم مفهومی نوم برایش روشن است لغتاً و عرفاً، هم نوم ناقض را می‌داند چیه، آن هم می‌داند. نوم ناقض مثلاً می‌داند اصلاً چیه، آن است که مثلاً باید تمام بدن یا طاری بشود هر چی، اما سؤالش این است که‌ایا این خفقه و خفقتان اماره هست بر این که آن نوم ناقض محقق شده یا نه؟ یعنی می‌داند خفقه و خفقتان جزء مفهوم نوع نیست. لغتاً جزء آن نیست، شرعاً هم جزء آن نیست، این را می‌داند. معنای نوم برایش روشن است و این‌که خفقه و خفقتان هم داخل مفهوم نوم نیست و نوم بما له من المعنی العرفی و لغوی صادق بر آن نیست این هم روشن است. سؤال این است که این اماره هست یا نه؟ همانند سؤال بعدی‌اش که می‌گوید اگر جوری است که شیء‌ای در کنارش حرکت کند متوجه نمی‌شود آیا آن اماره هست یا نه که این خواب رفته؟ این‌جا هم سؤال همین است. این هم احتمالش وجود دارد «واستظهره و لم یستبعد» که همین مراد باشد. سید یزدی قدس سره در حاشیه‌ای که بر رسائل تدقیقاً لبحثه الشریف نوشته شده.

س: حکمیه می‌شود دیگه؟

ج: بله آقا؟

س: این هم حکیمه است.

ج: این هم حکمیه است منتها حکم این‌که این اماره قرار داده شده یا نه؟ حکمیة علی شبهة موضوعیه، یعنی امارة فی‌الشبهه الموضوعیه؛ که نمی‌دانیم ...

س: یعنی شک در این اماره دارد نه این‌که شک در آن حکم واقعی ...

ج: نه، نه، نه ...

س: در این‌‌که اماریات؟؟

ج: نه، شک در تحقق نوم دارد. مفهوم نوم روشن است. مفهوم لغوی نوم روشن است. شارع هم چی را ناقض قرار داده؟ چه نومی را ناقض قرار داده؟ این هم برایش روشن است. شکش این است که حالا وقتی چنین حالتی پیش می‌آید که انسان شک می‌کند مصداق آن نومی که می‌دانم معنایش چیه حاصل شده یا نه؟ آیا می‌توانیم این خفقه و خفقتان را اماره قرار بدهیم بر تحقق موضوع آن نومی که مفهوماً برای‌مان روشن است و می‌دانیم حد و حدود ناقضیتش هم چیه یا نه؟

س: یعنی در حکم واقعی شک ندارد، در اماریت و طرق شک دارد دیگه، این‌طور باید بگوییم؟؟

ج: بله، ولی توجه کنید. اماریت و این‌که شارع اماره‌اش قرار دادند این شبهة حکمیة ...

س: نه دیگه، اماره بر موضوع دیگه ...

ج: می‌دانم بابا! این‌که شارع خبر ثقه را حجت قرار داده در موضوعات أم لا شبهة حکمیه یا موضوعیه؟ خب شبهةٌ حکمیه دیگه ...

س: ؟؟

ج: خب همین را داریم می‌گوییم. می‌گوییم شبهة حکمیه اما در چه بابی؟ در شبهه موضوعیه که آیا نوم حاصل شده است یا نه؟ یعنی شک دارد نوم حاصل شده یا نه؟ این در این‌جا اماره است یا اماره نیست؟ چون امارات گاهی در احکام کلیّه است گاهی در موضوعات خارجیه است و شبهات ؟؟

س: مثلاً شبیه این‌که آیا شارع حُسن ظاهر را اماره عدالت قرار داده یا نه؟

ج: بله.

س: مفهوم عدالت را دقیق می‌شناسیم ببینیم این اماره شرعی هست یا نیست؟ ؟؟

ج: بله، هست یا نیست. که سید این را اختار؛ به قرینه سیاق، فرموده خب بعدی‌اش سؤال همین است. خب قبلی هم همین است.

چهار: چهارم این است که بگوییم سؤال از این است که نوم برایش روشن است. حالا یا روشن؛ روشن است معنایش، یا نه؛ اگر هم روشن نیست خفقه و خفقتان می‌داند حتماً نوم نیست. سؤال این است که آیا خود خفقه و خفقتان ناقضتان مستقلتان؟ شاید ناقض باشد. همان‌طور که وقتی شارع نوم را ناقض قرار داده؛ این‌ها هم که شبیه نوم هستند در این‌که بالاخره یک مقداری حواس انسان تقلیل پیدا می‌کند یا ستاری بر روی آن واقع می‌شود فلذا سؤال می‌آید که خفقه و خفقتان چه‌طور است کما این‌که اغماء هم مثلاً بیهوشی و اغماء و این‌ها هم جای سؤال دارد. پس سؤال از شبهة حکمیة؛ شبهه حکمیه است که دارد سؤال می‌کند. ولی این‌که آیا ناقض مستقل است یا نه؟

س: مثلاً کیه؟

ج: بله آقا؟

س: کی مستظهرش هست؟

ج: این هم ...، چیه؟

س: مستظهر دارد این؟

ج: نه، من ندیدم مستظهر تام و تمامی داشته باشد.

س: ندیدید؟ ندارد؟

ج: بله؟

س: ندیدید؟؟

ج: احتمال دادند اما این‌که استظهار کرده باشند ندیدم. من ندیدم. حالا من همه‌ی کلمات را که ندیدم.

س:‌ احتمال خوبی است.

ج: احتمال خوبی است حالا تا ببینیم.

س: نه، استظهار؟؟ می‌شود «أ یوجب الخفقة و الخفقتان علیه الوضوء»؟

ج: آره؛ ولی آقاضیاء می‌گوید فی نهایة البعد، مثلاً فی غایة البعد، مثلاً فی غایة البعد، حاج آقا آخوند می‌گوید فی ...

س: نه، ممکن است ؟؟

ج: همه‌ی این‌ها می‌گویند...

س: ؟؟

ج: این هم احتمال چندم بود؟

س: چهارم

ج: احتمال پنجم: احتمال پنجم این بود که این مردد است بین آن احتمالاتی که گفته شد....

س: فرمایش امام دیگه؟؟

ج: بله، حالا می‌خواهیم ...، السؤال بین الاول و الثانی و الرابع...، من برای این‌که این تفسیر را یعنی پنج  شش را این‌جوری قرار داده بودیم حالا من به این شکل بیان می‌کنم. توی تقریرات هم لطف کنند همین‌جور بنویسند.

احتمال پنجم این است که تردد است. حالا تردد بین چندتا است؟ این‌ها اختلاف دارند. بعضی‌ها تردد بین دوتا قرار دادند مثل سید خوئی قدس سره ...

س: این بهتر است.

ج: مفهومیه باشد. شبهه مفهومیه دارد یا نه مستقله؟ این دوتا فقط، توی مصباح الاصول آیا شبهه‌اش مفهومیه است؟ مفهومیه حکمیه؟ یا این‌که این مستقل است؟

س: ؟؟آخری..

ج: آخری، ایشان بین... بعضی‌ها مردد بین سه‌تا قرار دادند، مثل مرحوم امام قدس سره، بعضی‌ها مردد بین چهارتا قرار دادند. آن هم محتملاتی است. بنابراین دیگه این را پنج‌تا می گوییم و این پنج‌تا تردید بین این‌ها است. حالا....

س: به حد اجمال؟؟

ج: بله، سؤال قهراً مردد است بین این‌ها می‌شود.

س: خب بعضی‌های‌شان اصلاً اجمال نیست؛ یکی را انتخاب می‌کنند بعد آن‌ها را هم احتمال می‌دهند.

ج: ولی ندیدم کسی بگوید. حالا یکی هم احتمال این است که معمولاً توی کلمات تردد بین آن احتمال سوم که گفتیم اماره هست یا نه، کمتر دیدم یا نیست. ولی مرحوم بعضی‌ها مثل آقاضیاء ذکر فرمودند.

خب این احتمالاتی که در حدیث شریف هست.

قائلین به قول اول که عده‌ای از فحول و اساطین فقه و اصول هستند؛ محقق خراسانی قدس سره و تلامذه ایشان آقای آشیخ عبدالکریم، آقای آقاضیاء عراقی، آقای آشیخ محمد حسین اصفهانی رضوان الله علیهم اجمعین آن احتمال اول را اتفاق فرمودند و استظهار کردند. شیوه استدلال این بزرگان برای اثبات این مدعا دو نحوه هست.

نحوه اول که مقدم می‌داریم این را؛ بیانی است که محقق اصفهانی دارد و ممکن است بگوییم که استدلالات خیلی از آقایان در حقیقت به همین برمی‌گردد که ایشان فرموده و آن این است که ما همه‌ی احتمالاتی که در این سؤال می‌رود استقساء می‌کنیم و می‌بینیم غیر از این احتمال بقیه خلاف ظاهر است و یا باطل است. فیتعین آن احتمال اول. که این بیان به‌طور واضح به این شکل استدلال کردن مال محقق اصفهانی است و لکن می‌شود بیانات آقایان دیگر را هم به همین برگرداند. خب حالا که فایده این بیان هم این است که قهراً ادله دیگران روشن می‌شود. ادله اقوال دیگر هم در ضمن همین روشن می‌شود. اگر جوابی هم دارد جوابش هم روشن می‌شود.

خب آقای اصفهانی به بیان ایشان، از بیان ایشان استفاده می‌کنیم. فرموده: «لیس وجه السؤال کونهما من النواقض مستقلاً مع القطع بعدم کونهما من النوم الناقض»، همان که شما می‌فرمودید که بعید نیست؛ ایشان می‌فرماید وجه سؤال این نیست. که نمی‌خواهد بگوید این ناقض مستقل هست یا نه، به چه دلیل که این نیست؟ «و إلا لما کان لقوله ینام و لتفصیل الامام علیه السلام بین مراتب النوم وجهٌ». اگر او می‌داند؛ دوتا قرینه اقامه می‌کنند؛ قرینه داخلی برای این‌که این مقصود نیست. یک: این‌که اگر واضح بوده برای زراره و معلوم بوده که خفقه و خفقتان نوم نیست و در قبال نوم می‌خواهد بگوید آیا ناقض مستقل هست یا نه؟ خب درجواب این بحسب مسئله نوم را پیش بکشند و بگویند نوم مراتب دارد و...، خب معلوم است. چه ربطی دارد؟ خب حضرت این‌جا باید بفرمایند هست یا نیست؟ مثل این‌که سؤال بکند کسی مثلاً سؤال بکند آقا؛ بول ناقض وضو هست یا نه؟ حضرت بگوید نوم چند جور است. چه ربطی دارد؟ اگر معلوم است که خفقه و خفقتان نوم نیست و می‌خواهد بگوید آیا این‌ها ناقضتان مستقلتان در قبال نوم، نوم خودش یک چیز ناقضی است این هم یک چیز دیگری باشد. این ...، امام علیه السلام بگویند نوم این‌جور است، این‌جور است ربطی پیدا نمی‌کند. این یک قرینه.

قرینه دوم.... که این کلام امام است. پس به قرینه کلام امام می‌فهمیم سؤال این نیست چون ربطی پیدا نمی‌کند به سؤال.

قرینه دوم کلام خود سائل است و زراره است که «الرجل ینام و هو علی وضوء» نومش را که، اگر نوم را فرض کرده، نوم را فرض کرده و فرض هم این است که می‌داند نوم ناقض است. یک چیز مستقلی خودش...، آن‌وقت بعد از این‌که فرض کرده این ناقضِ آمده؛ مثل این‌که کسی بپرسد آقا؛ کسی بول کرده، بعد خوابش رفته، آیا این خواب رفتن ناقض است یا نه؟ می‌گوید خب بول که کرده دیگر. پس بنابراین چون دارد «الرجل ینام و هو علی وضوء» پس سؤال از این نمی‌شود باشد که این چیز مستقل است أم لا؟ «کذا لیس الوجه صدق مفهوم النوم علیهما حقیقةً» این احتمال هم که بگوییم می‌خواهد ببیند مفهوم نوم بر این صدق می‌کند از نظر لغوی و عرفی یا نه؟ این هم می‌فرمایند که وجه سؤال نیست حتماً، چرا؟ «فانّ السؤال عنه من الإمام علیه السلام المعدّ لتبلیغ الأحکام بعیدٌ جدّاً» از امام که نمی‌آیند معنی لغت را سؤال بکنند، احکام دین را می‌پرسند. کسی که معد است برای تبلیغ احکام و مبین احکام شریعت است واژگان را از او نمی‌آید سؤال کند که، مگر لغوی است؟

س: ؟؟؟

ج: آره، حالاحرف این بزرگان این است.

خب برو از توی لغت نگاه کن، کتاب لغت، از افراد دیگر بپرس، امام شأنش بالاتر از این است که بیایی بگویی این واژه یعنی چی؟

س: ولو راوی خودش اصالتاً عرب نباشد ...

ج: نباشد. از امام نمی‌آیند سؤال بکنند، مثل این‌که الان شما استفتاء بکنید به مراجع عصر، یک واژه‌ای توی آن مانده، آقای حضرت آیت‌الله بفرمایید فلان واژه یعنی چی؟

این یک وجه که آقای شیخ محمدحسین فرموده و در کلمات دیگران هم...

س: ؟؟؟ ظاهر استفتاء از معصوم این است؟ استفتاء که نه یعنی سؤال از معصوم، ظاهر حال سؤال کردن این است که حکم را می‌خواهد نه مفهوم درست است؟

ج: بله بله.

خب این هم به خدمت شما عرض شود که و آقای شاهرودی یک وجه آخری هم کأنّ‌ اضافه فرموده بر این وجه، مرحوم ‌آسید محمود مرجع تقلیدی بوده، در این نتایج الافکار که تقریرات بحث ایشان هست مرحوم آقای مروّج نوشته. ایشان به شیخ می‌فرماید شأن زراره اجلّ از این است که بگوییم مفهوم نوم را نمی‌دانسته، حالا آمده از امام صادق(ع) می‌پرسد مفهوم نوم چی هست؟ شامل خفقه و خفقتان می‌شود یا نمی‌شود؟ شموخ  مقام علمی زراره قرینه است بر این‌که سؤالش این نیست، پس آن بیان این است که مکانت امام قرینه است که آن مرجع سؤال لغت نیست، سؤال احکام است، سؤال معارف است، این بیان این است که نه، خب حالا از آن هم غمض عین بکنیم، آخر این یک چیزی نیست که بگوییم زراره بلد نبوده آمده از امام بپرسد که نوم یعنی چی؟ شامل خفقه و خفقتان می‌شود یا نمی‌شود؟ خب این هم به خدمت شما عرض شود که ...

س: می‌گویم شموخ علمی یا اهل لغت بودن؟

ج: یعنی حالا شما شموخ هم نگویید بگویید اهل لغت است بالاخره می‌داند، آخر نوم دیگر کسی، الان کسی می‌آید بپرسد نوم یعنی چی؟ خصوصیات، معلوم است همه می‌دانند دیگر.

ایشان فرموده است که «لبُعد عدم احاطة مثل زرارة بمفهوم النوم عرفاً و لغةً» مثل زراره.... فلذاست ایشان می‌فرماید این نه، اما این‌که بیاید سؤال کند از حدود آن‌که شارع اراده کرده و او را ناقض قرار داده آن عیب ندارد، آن امام مرجع همین امور هست. خب پس این هم رفت کنار. «و کذا لیس الوجه کونهما من المبادئ، المنفکة عن النوم أو الغیر المنفکة عنه» این هم که بخواهیم بگوییم نه می‌دانسته نوم جزء معنای نوم نیست، اما از چیزهایی است که یک‌خرده قبل از نوم است یا چسبیده‌ی به نوم است که آیا اماره هست؟ این هم خب این سؤالش که سؤال خوبی است، اما با عبارت سائل مساعد نیست، چون دارد می‌‌گوید «أ یوجب الخفة و الخفقتان علیه الوضوء» خودش ایجاب وضو می‌کند یا نه؟ اماره که ایجاب نمی‌کند چیزی را، آن ذو الاماره هست که ایجاب می‌کند. مثل این‌که آدم بیاید بگوید آیا شهادت شاهدین به نجاست این شیء موجب لزوم غسل او می‌شود یا نمی‌شود؟ نه، آن‌که به خدمت شما هست نجاستش هست نه شهادت این. می‌فرمایند «فإن اسناد إیجاد الوضوء إلیهما حینئذٍ إسناد إلى غیر ما هو له، و هو منافٍ لظاهر الإسناد» که «أ یوجب الخفقة و الخفقتان علیه الوضو» پس این احتمال هم رفت کنار. این مرددها هم که یک طرف تردیدش این حرف‌ها است، خب آن هم غلط است دیگر فتعین کدام؟ این‌که مفهوم را بلد است از اماریت هم سوال نمی‌کند، بلکه سؤالش این است که این نومی که شارع که ما معنای آن را بلد هستیم عرفاً و لغتاً معنایش بلد هستیم و می‌دانیم شامل خفقه و خفقتان هم می‌شود اما سؤال‌مان این است که آیا این نوم به تمام مراتبه مورد اراه‌ی شارع است یا بعض مراتب آن است، پس این را دارد سؤال می‌کند. خب با این بیان محقق اصفهانی قدس‌سره و توضیحی که داده شد ادله‌ی سایر اقوال هم دیگر در همین ضمن روشن شد که آن‌ها و مثلاً اشکال آن چی هست؟

در این استدلال خب مناقشاتی است که باید این‌ها را بررسی کنیم. اما این‌که فرمود نه با تفصیل امام سازگار است و نه با ینام سازگار است که خودش گفت «الرجل ینام و هو علی وضو»...

س: می‌‌خواهید آن را رد کنید ؟؟؟ جواب ایشان به این شق ...

ج: بله شق اول نه جواب...

س: ؟؟؟ رد کردید جواب شد از

ج: نه نه اول این بود ...

س: احتمال مردوع است، مردود است حالا ...

ج: آهان این‌که از نواقض است ...

س: بله دیگر ....

ج: آره... خب پس نه این را نمی‌خواستم بگویم حالا اگر عبارت من این‌طور دلالت کرده مرادم نبود.

پس نتیجه چی شد؟ نتیجه این شد که مراد و مراد سائل و حقیقت سؤال سائل این است که آیا خفقه و خفقتان از نواقض هست یا نیست؟ نوم می‌دانیم هست، آیا این مرتبه‌ی از نوم جزء نواقض هست یا نیست؟ سؤالش این است، این را استظهار کنید.

اشکالی که بر این هست که بابا این هم همان‌جور که شما بقیه را رد کردید این هم اشکال توی آن هست و نمی‌شود استظهار کرد، چرا؟ برای خاطر این‌که با یک قاعده‌ی ادبی سازگار نیست، در ادب گفتند که حال باید با فاعل ذوالحال متقارن باشد، یعنی زمانش یکی باشد و این‌جا این چنین نیست، اگر بخواهید این‌‌طوری معنا کنید، چون می‌‌گوید «الرجل ینام و هو علی وضوء»، «و هو علی وضوء» چیست؟ این حال است، ذوالحال کی هست؟ فاعل ینام است که رجل باشد، عامل در آن فاعل کیست؟ ینام است؛ باید زمان نوم و «هو علی وضوء» متحد باشد و حال این‌که این‌جا نمی‌شود متحد باشد. نوم نافی وضو است چطور می‌گوید «و هو ینام»؟

س:  مفهوم حاج آقا، ینام ایشان می‌گوید مفهومش مبین است، حکم به نقض اگر مبین بود اشکال درست بود. مفهومش را می‌گوید مبین است، نمی‌گوید ناقض هم هست، ینام می‌دانم ینام است اما نمی‌دانم ناقض هست یا نه، اگر نوم ناقض باشد در تقارن آن اشکال می‌شود. اشکال شما وقتی است که بگویی که ایشان دارد می‌گوید که مشکل ؟؟؟ سؤال ما ناقضیت نیست و ناقضیت هم معلوم است یک چیز دیگر است، این اتفاقاً مؤید ایشان است که می‌گوید من فقط از ناقضیت شک دارم و به این قرینه اتفاقاً استدلال می‌شود برای ایشان، له ایشان نه علیه. ینام هست بله «و هو علی وضو»  هم هست، توی یک زمان نوم هم «و هو علی وضو» هست چرا؟ به‌‌خاطر این‌که من شک تازه دارم، اگر به من بگویید ینام هست «هو علی وضو» هم هست ...

س: احساس کردم دلیل هنوز ادامه داشت ...

ج: بله.

بله «الرجل ینام و هو علی وضوء» اگر نوم واقعاً‌ پیش آمده این چطور با این سازگار است که می‌گوید «هو علی وضو»؟ فلذاست که مثلاً باید نوم را این‌جا نامَ ینام را معنایش ینام نکنیم، بلکه ارادة النوم بگوییم که گاهی اشراب می‌شود در یک فعلی معنای یک فعل دیگری، مثل «ذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ» (مائده/6) یعنی «اذا اردتم الصلاة». یا این‌که بگوییم به علاقه‌ی اُوْل و مشارفت مثل این‌که کسانی که می‌خواهند حج مشرف بشوند می‌گویند حجاج رفتند، پرواز کردند، آن‌ها هنوز حاجی نشدند که، ولی به علاقه اُوْل و مشارفت گفته می‌شود. این‌جا می‌گوییم «الرجل ینام و هو علی وضو» یعنی «اراد النوم و هو علی وضو» یا اُشرف، نه این‌که در اُشرف هم استعمال شده، یعنی آن‌‌ها مبرر مَجاز می‌شوند بنابر اشرافش و یا این‌که «ینام و هو علی وضو» توی فارسی هم می‌‌گوییم که کسی که توی فراش می‌رود و دراز می‌کشد و این‌ها، ینام یعنی دراز کشیده، خوابیده، یعنی به حالت خواب که در آن حالت قرار می‌گیرند تا خواب‌شان ببرد حالا یا مستلقیاً که تعجب است آقای داماد فقط می‌گوید معنای مستلقی است و غیر این خیلی قلیل است، این‌ها فرقی نمی‌کند دیگر، حالا یا مستلقیاً یا بالاخره متیاسراً، متیامناً، یا دمرویاً این‌‌ها هست. خب افراد مختلف هستند؛ کسانی که می‌خواهند بخوابد بعض‌ها به قفا می‌خوابند بعضی‌ها به طرف راست می‌‌خوابند، به دست چپ می‌خوابند، بعضی‌‌ها به رو می‌خوابند که این خواب شیطان است، مقصود این است نه این‌که واقعاً‌ خوابش برده، بگوییم این‌جوری، یا این‌جور باید بگوییم. آقای آخوند قدس‌سره فرموده این حرف ادبا اصلش درست است ولی اتصال کفایت می‌کند، اتحاد ما نمی‌خواهیم، اتصال کفایت می‌کند. حالا یا مطلقا یا لااقل در مثل این‌جور جاهایی که یکی رافع دیگری است که این‌‌جا نوم مثلاً رافع علی وضو هست. پس آن قاعده درست است اصلش منتها یک استثنائی دارد، بله ایشان فرمودند که «بناءا علی الاکتفاء فی المقارنة المعتبرة بین الحال و العامل فی ذی الحال بالاتصال بحسب الزمان و عدم اعتبار الاتحاد أما مطلقا» همه‌ جاها «و إما فی خصوص المقام مما کان احدهما سببا لارتفاع الاخر و علة للانتفاعه». این محقق اصفهانی قدس‌سره این‌جا وارد بحث شدند و حرف ‌آقای آخوند را قبول ندارند حرف قوم را هم قبول ندارند فرمایش دیگری می‌فرمایند که دیگر حالا خیلی وقت گذشته این برای جلسه‌ی بعد.

و صلی الله علی محمد و ‌آله الطاهرین

Parameter:18813!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 9
تعداد بازدید روز : 94
تعداد بازدید دیروز :655
تعداد بازدید ماه جاری : 6755
تعداد کل بازدید کنندگان : 795057