27 مرداد 1402 | 02 صفر 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

طهارت 92 - جلسه 78

دانلود متن:
دانلود صوت:

بسمه تعالی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیه الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

بعضی از دوستان فرمودند که آقای شیخ علی که گاهی این جا هم تشریف می‌آوردند و افاضاتی داشتند، به رحمت خدا رفتند. برای شادی روح این بزرگوار رحم الله من قراء الفاتحة مع الصلوات.

بحث در استدلال به آیه شریفه «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ»[1] بود و گفتیم که در این آیه مبارکه جهات تفسیری وجود دارد که مقدمتاً باید به آن جهات توجه کنیم تا هم تقریب استدلال روشن بشود و هم وضعیت صحت استدلال به این آیه مبارکه برای این مدعا و عدم صحت استدلال به این آیه مبارکه روشن شود.

جهت دوم در آیه مبارکه این بود که کلمه «بایمانٍ» متعلق به ما سبق است یا به ما لحق. اگر متعلق به ماسبق باشد یعنی «و اتبعتهم ذریتهم بایمان»، در این صورت «ما به الاتباع» در آیه ذکر شده است. کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان در ایمان تبعیت از آن‌ها کردند، الحقنا بهم ذریتهم.

سؤال: این باء به چه معنایی می‌شود؟

جواب: باء می‌تواند به معنای الصاق باشد یعنی اتباع‌شان التصاق به ایمان دارد و یا سببیت باشد یعنی سببِ اتباع‌شان ایمان بود و یا به معنای «فی» باشد یعنی اتباع‌شان در این جهت بود.

و قهراً اگر کلمه «بایمانٍ» متعلق به ما سبق باشد، آن وقت احتمالات ثلاثه در آن بود. مقصود از ایمان، بایمانٍ حقیقی است یعنی ایمانشان از روی انتخاب و اختیار هست یا مقصود از ایمان، بایمانٍ حکمی است یعنی فقط ایمان حکمی مقصود باشد، چون مقصود از ذریه مثلاً بچه‌های کم و سن سال هستند، بچه‌های شیرخوار هستند و قهراً آن‌ها ایمان اختیاری که ندارند، پس ایمان‌شان می‌شود ایمان حکمی و یا مقصود از ایمان، اعمّ باشد از ایمان حقیقی و ایمان حکمی.

سؤال: تطبیق صورت اعمّ چه گونه است؟

جواب: تطبیق اعمّ به این است که چون ذریه اطلاق دارد و یا عموم دارد چون اضافه شده «و اتبعتهم ذریتهم بایمانٍ»، شامل ممیز و بالغ و غیر ممیز می‌شود و آن‌هایی که بالغ یا ممیز هستند، قهراً به ایمان حقیقی مقصود است و آن‌هایی که در حد غیرتمیز هستند، شیرخوارند و امثال آن‌ها هستند، به ایمان حکمی مقصود است. پس مقصود از «بایمانٍ» که گفته می‌شود، جامع مقصود است تا این که برای بعضی از اقسام، آن حصه از ایمان باشد و برای بعضی از اقسام، آن حصه دیگر از ایمان باشد مثل این که می‌گوییم طلاب محترمی که معمم هستند این امتیاز خاص را دارند. این معمم، اعم از این است که معمم بالعمامة السفید یا بالعمامة السیاه. خب جامع مقصود است و در این جا هم جامع مقصود است.

یا این که این کلمه «بایمانٍ» متعلق به ما لحق است و از ما سبق منقطع است. یعنی «و اتبعتهم ذریتهم و به سبب ایمان و به خاطر ایمان الحقنا بهم ذریتهم». یعنی علت الحاق را دارد ذکر می‌کند و «ما یتبع فیه» را دیگر مهمل گذاشته و نام از آن نبرده است.

حالا وقتی که کلمه «بایمانٍ» متعلق بما لحق شد، این ایمان که علت شده برای الحاق، ایمان چه کسی مقصود است؟ مقصود ایمان مُتَّبِع است یا ایمان مُتَّبَع. یعنی ایمان آن آباء و اجداد،‌ باعث شده که به آن‌ها ذریه‌شان را ملحق کنیم. «بایمانٍ من آبائهم یا بایمانٍ من الذین آمنوا که همان آباء باشد، الحقنا بهم ذریتهم» یا مقصود ایمانِ خود این ذریه است. یعنی این ایمان ذریه باعث شده که ما این پاداش را به آن‌ها بدهیم که با پدرانشان ملحق‌شان بسازیم.

دو احتمال فرموده شده هست.

اگر مقصود بایمانٍ مِن الآباء باشد قهراً ایمان حقیقی است. دیگر احتمال حکمی و اعم نیست ولی اگر مقصود بایمانٍ مِن خود ذریه باشد، آن وقت احتمالات ثلاثه باز در این وجود دارد.

این، محتملات موجود در این واژه و این جمله بود.

استظهار از آیه با صرف نظر از روایات: (6:52)

عرض کردیم به این که لو کنّا نحن و خود آیه مبارکه و ضوابط مکالمه با صرف نظر از روایات، قهراً ظاهر آیه شریفه این است که کلمه «بایمانٍ» متعلق به ما سبق است نه ما لحق. تعلقش به ما لحق خلاف ظاهر است. چرا؟ چون در ما سبق فعلی ذکر شده که صلاحیت دارد برای اینکه این جار و مجرور متعلق به آن باشد. «و اتبعتهم»، صلاحیت این جهت را دارد. علاوه بر این که صلاحیت دارد، این که این کلمه «بایمانٍ» متعلق به او باشد رفع نقصی هم می‌شود، مایتبع فیه‌‌اش هم بیان می‌شود. «و اتبعتهم ذریتهم» در چه چیزی اتباع‌شان کردند؟ در ایمان، در مردن، در  کارهای خیر انجام دادن؟ یک اجمال و یک ابهامی دارد. اگر کلمه «بایمانٍ» متعلق به «و اتبعتهم»، باشد دیگر اتباع ذریه ابهام ندارد، روشن است. موضوع به نحو واضح روشن شده است. کسانی که ایمان بیاورند و بچه‌هایشان هم مؤمن بشوند و تبعیت کنند از آن‌ها به ایمان و خداپرستی. بنابراین خیلی سرراست می‌شود و ابهام از بین می‌رود. و این که بخواهد این «بایمانٍ» متعلق به ما بعد باشد، باید خودمان مشافهةً بگوییم: «بایمانٍ الحقنا» یعنی یک این جور دستی هم همراهش ببریم که نشان بدهد کلمه «بایمانٍ» را داریم به ما بعد متصلش می‌کنیم و الا اگر این کار همراهش نباشد، همه روی صرافتِ اسلوبِ کلامی کلمه «بایمانٍ» را به قبل مربوطش می‌دانند. تعلق جار و مجرور به متأخر و به ما بعد در زبان عرب در برخی موارد هست ولی خلاف ظاهر است و قرینه می‌خواهد. بنابراین خود سیاق و اسلوب کلامی و این جهاتی که عرض کردیم، مجموعاً باعث می‌شود که ظهور اولی این کلام در این باشد که کلمه «بایمانٍ» مربوط به سابق هست.

وقتی فعل را به یک شاعر یعنی کسی که شعور دارد،‌ عقل دارد، فهم دارد و صلاحیت درک دارد نسبت می‌دهند، ظاهرش این است که این فعل، به انتخاب خودش است، به اختیار خودش است. نه، یک امر حکمی است. نه، یک امر مجازی است. نه، یک امر تعبدی است. «و اتبعتهم بایمانٍ» ظاهرش این است که با اختیار خودشان، با انتخاب خودشان ایمان آوردند. بنابراین از آن احتمالات گفته شده برای صورتی که کلمه «بایمانٍ» متعلق به ما سبق باشد، باز این احتمالش که این‌ها به انتخاب خودشان ایمان را پذیرفته‌اند، مقصود است. و در حقیقت در کلمه‌ی ایمان اگر به اصالة الحقیقه‌اش هم بخواهیم توجه بکنیم، اصالة الحقیقه کلمه‌ی ایمان اقتضاء می‌کند معنای حقیقی‌اش مراد باشد که عبارت است از عقیده و باور درونی با اضافه اعمال و موارد دیگر اگر گفتیم در ایمان این‌ها هم لازم است. اما هیچ کدام از این‌ها نباشد، بچه شیرخوار است و شارع حکم می‌کند به این که هذا مؤمنٌ، این ایمان، ایمان مجازی است. این اطلاقِ ایمان، اطلاق مجازی است. اصالة الحقیقه هم اقتضاء می‌کند که مراد ایمان واقعی باشد نه یک ایمان حکومتی و مجازی که شارع تعبد می‌کند که تو بنا بگذار چنین ایمانی وجود دارد، و احکام ایمان را بر آن بار کن.

بنابراین این‌ها را هم که توجه می‌کنیم، نتیجه این می‌شود که آیه شریفه به حسب ظاهر معنایش این است: «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ به ایمانی که از روی دلیل است، انتخاب است و حقیقت است. این آدم‌هایی که مؤمن هستند و فرزندان‌شان هم ایمان آوردند، خدای متعال در قیامت این فرزندان را به آن آباء ملحق می‌سازد برای این که موجب چشم‌روشنی آن‌ها باشد. بعد در ذیل آیه مبارکه می‌فرماید که «وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ». خدای متعال می‌فرماید که این الحاقی که ما می‌کنیم، از عمل آباء چیزی کم نمی‌گذاریم، یعنی بگوییم که حالا که می‌خواهیم بچه‌ها را به شما ملحق کنیم، یک مقدار از ثواب را از شما می‌کاهیم. نه، این‌ها اضافه است به خاطر پاداش بیشتر که قرة العین آن‌ها باشد، موجب شادمانی آن‌ها بشود. حالا هر کسی دلش می‌خواهد که ذریه او، فرزندان او، ان شاء الله در بهشت برین در کنارش باشند.

و بعضی هم معنا کردند: «و ما نقصنا از این بچه‌ها» یعنی این گونه نیست که بگوییم خب حالا که می‌خواهیم ملحق به آن‌ها بکنیم یک مقدار از ثواب شما را دیگر برمی‌داریم. جمع بین این دو تا کار نمی‌کند که هم ملحق کنیم و هم یک مقدار از ثواب‌هایتان را برداریم. این کار را نمی‌کنیم. خب قهراً حالا توجه می‌فرمایید که این آیه شریفه نتیجه‌اش این می‌شود که خب همه با هم باید باشند. یعنی مثلاً ما همه باید با حضرت آدم باشیم و یا فرض کنید که جد صدمِ انسانی، مؤمن بوده و آن می‌خواهد با بچه‌هایش باشد، و ننقل الکلام الی این بچه‌ها و این‌ها هم می‌خواهند با بچه‌هایشان باشند، آن‌ها هم می‌خواهند با بچه‌هایشان باشند. پس به برهان مساوات، کسی که با کسی است که آن کس با آن کس است، آن کس هم با آن کس است، پس همه با هم ان شاء الله در بهشت برین کنار هم هستند.

سؤال: ...

جواب: نه، به خاطر این که چنین توهمی‌ نشود خودش فرموده: «وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ...» خیال نکنید ما این کاری که داریم می‌کنیم، یک مقدار از ثواب‌های این طرف یا ثواب‌های آن طرف کم می‌گذاریم. نه، این یک فضلی است از طرف ما که این کار را انجام می‌دهیم. خلاصه این ایمان خیلی در پیشگاه خدای متعال شرافت و عزت دارد که کسی که آراسته به ایمان بشود، خدای متعال این نعمه وافره را به او ارزانی می‌دارد.

خب بنابراین ظاهر آیه شریفه این است و نتیجه چه می‌شود؟ طبق این استظهارِ اوّلی، قهراً نتیجه این می‌شود که استدلال به این آیه برای بحث ما تمام نیست چون قهراً ذریه‌ای که خودش ایمان آورده، خودش انتخاب ایمان کرده، چه بالغ باشد چه ممیز باشد، خودش پاک است و پاک بودن از باب تبعیت نیست بلکه استقلال در طهارت دارد چون مسلم است و قبلاً هم بحث کردیم که اسلامِ صبیِ ممیِّز مقبول است. بنابراین دیگر مسأله تبعیت مطرح نیست ولی اگر بگوییم که این «و اتبعتهم ذریتهم بایمان» برای ذریه غیربالغ و غیر ممیز است، حالا جای این بحث را دارد که ببینم استدلال می‌شود کرد یا نه؟ تا ببینیم «الحقناهم» معنایش چیست.

سؤال: ...

جواب: اشکالی ندارد . حالا چه بگوییم ایمان آباء است چه بگوئیم ایمان ذریه هست، فرق نمی‌کند. عرض کردم دو تفسیر این جا هست، دو احتمال در این جا وجود دارد.

استظهار از آیه با توجه به روایات: (15:40)

و لکن این استظهار از خود آیه با صرف نظر از روایات بود اما در بعضی روایات مبارکات که در کتاب کافی شریف آمده، استفاده می‌شود که این کلمه «بایمانٍ» متعلق به ما لحق است، نه به ما سبق.

این روایت را می‌خوانم که در تفسیر کنز الدقائق از کافی نقل کرده و در کتاب کافی هم در کتاب جنائز، باب اطفال، ج 3، صفحه 248 از طبع اسلامیه آمده است.

«و فی الکافی عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ رَفَعُوهُ أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْأَطْفَالِ فَقَالَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ جَمَعَهُمُ اللَّهُ وَ أَجَّجَ لَهُمْ نَاراً وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَطْرَحُوا أَنْفُسَهُمْ فِیهَا فَمَنْ کَانَ فِی عِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ سَعِیدٌ رَمَى بِنَفْسِهِ فِیهَا وَ کَانَتْ عَلَیْهِ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ مَنْ کَانَ فِی عِلْمِهِ أَنَّهُ شَقِیٌّ امْتَنَعَ فَیَأْمُرُ اللَّهُ بِهِمْ إِلَى النَّارِ

خب یک امتحانی آن جا می‌شود. آتشی از طرف خدای متعال برافروخته می‌شود و به این بچه‌ها گفته می‌شود که وارد این آتش بشوید. آن‌هایی که شقی هستند وارد نمی‌شوند، وآن‌هایی که سعید هستند وارد می‌شوند. یعنی آن‌هایی که اگر عمر می‌کردند و در دنیا بالغ می‌شدند مطیع بودند و آدم‌های درستی بودند، وارد آتش می‌شوند و خدا این آتش را بر آن‌ها بَرد و سلام قرار می‌دهد کما جعله لإبراهیم علیه السلام. آن‌هایی که اگر عمر می‌کردند و در دنیا بالغ می‌شدند مطیع نبودند امتناع از ورود در آتش می‌کنند. خب آن جا امتحان می‌شوند و آن‌هایی که مطیع بودند بهشتی می‌شوند و آن‌هایی که مطیع نبودند جهنمی می‌شوند.

فَیَقُولُونَ یَا رَبَّنَا

آن بچه‌هایی که نرفتند و جهنمی می‌شوند عرض می‌کنند:

یَا رَبَّنَا تَأْمُرُ بِنَا إِلَى النَّارِ وَ لَمْ تُجْرِ عَلَیْنَا الْقَلَمَ

قلم تکلیف که بر ما نبوده در دنیا. برای چه ما را جهنمی می‌کنی؟

فَیَقُولُ الْجَبَّارُ قَدْ أَمَرْتُکُمْ مُشَافَهَةً فَلَمْ تُطِیعُونِی

این جا من خودم دارم به شما فرمان می‌دهم که بروید در آتش و به واسطه پیامبری نیست، به واسطه فتوای فقها نیست که این همه واسطه بخورد ولی نمی‌روید. حالا آیا اگر در دنیا بودید که در آن جا پیامبر می‌آمد می‌گفت و اگر در یک اعصاری هم بودید که از پیامبر نمی‌شنیدید و از فقها باید بشنوید که آن‌ها دارند می‌گویند که حکم الهی این استع جا عمل می‌کردید؟

فَیَقُولُ الْجَبَّارُ قَدْ أَمَرْتُکُمْ مُشَافَهَةً فَلَمْ تُطِیعُونِی فَکَیْفَ وَ لَوْ أَرْسَلْتُ رُسُلِی بِالْغَیْبِ إِلَیْکُمْ.

بنابراین شما حال‌تان خراب است و جهنمی هستید.

و بعد فرموده:

وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ أَمَّا أَطْفَالُ الْمُؤْمِنِینَ فَیَلْحَقُونَ[2] بِآبَائِهِمْ وَ أَوْلَادُ الْمُشْرِکِینَ یلحَقُونَ بِآبَائِهِمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّاتَهُم‏.»[3]

ببینید امام علیه السلام فرمودند: «وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّاتِهُم‏». خب اگر این «بایمانٍ» متعلق به ما سبق بود، دیگر انقطاعش از ما سبق در تلاوت وجهی نداشت. معلوم می‌شود این «بایمانٍ» متعلق به ما بعد است یعنی سبب الحاق را دارد بیان می‌کند فلذا امام علیه السلام از این جا قرائت فرمودند: «بایمانٍ الحقنا بهم ذریاتهم».

خب آیا می‌توانیم بگوییم که در حقیقت روایت دارد آیه را تفسیر می‌کند و باید به حکم این روایت دست از آن ظهور اولی برداریم و به این شکلی که در این جا هست، آیه را معنا بکنیم؟

اشکالات استظهار با توجه به این روایت: (20:36)

اشکال اول:

خب علی المسلک المتداول فی هذه الأوانه باید گفت که این روایت، مرسل است. «و فی حدیثٍ آخرٍ». سند برایش ذکر نکرده. بنابراین لإرساله گفته می‌شود این خبر حجت نیست تا به آن، رفع ید کنیم از ظهور اولی خود آیه مبارکه.

جواب اشکال اول: (21:02)

ولکن علی ما قویناه که روایات کافی معتبر است به شهادت مرحوم کلینی قدس سره، ارسال مضر نیست. بنابراین ایشان دارند شاهدت می‌دهند که روایت وارده دیگری از ائمه علیهم السلام وجود دارد که این گونه وارد شده و این شهادت ایشان برای ما معتبر است به ما ذکرناه سابقاً.

اشکال دوم: (21:30)

جواب دیگری که ممکن است داده بشود این است که این روایت از نظر صدور مشکلی ندارد به شهادت مرحوم کلینی ولی معارض است با آن روایت قبلی. دو تا روایت است که مرحوم کلینی شهادت می‌دهد که هر دو صادر شده ولی مضامینش با هم ناخوانی دارد. چرا؟ چون روایت قبل می‌گفت این گونه نیست که اولاد مؤمنین، ملحق به مؤمنین بشوند و اولاد مشرکین، ملحق به مشرکین بشوند. می‌گفت در آن جا یُأجَّج النار. همه بچه‌ها، چه بچه‌های مؤمنین و چه بچه‌های مشرکین، امتحان می‌شوند به آن امتحان مذکور و آن‌هایی که از امتحان درست درمی‌آیند، چه بچه مؤمن باشند و چه بچه مشرک باشند، اهل بهشت می‌شوند. آن‌هایی هم که از امتحان درست نیایند، چه بچه مؤمن باشند و چه بچه مشرک باشند، اهل نار می‌شوند. بنابراین آن روایت قبل این را می‌گوید و روایت بعد می‌گوید: نه، امتحانی در کار نیست بلکه ملاک آباء‌شان هستند. آباء مشرک است، بچه‌های‌ آن‌ها به آن‌ها ملحق می‌شود و آباء مؤمن است، بچه‌های‌ آن‌ها به آن ملحق می‌شود.

پس می‌گویم که هر دو روایت تعارض و تساقط می‌کند. پس نه آن حرف برای ما ثابت می‌شود و نه این حرف برای ما ثابت می‌شوند. نمی‌دانیم اوضاع بچه‌ها در قیامت چه خواهد بود همان طور که در بعضی روایات اتفاقاً همین مسأله وارد شده که «سئل عن احوال اطفال» و حضرت علیه السلام فرموده است که شما لازم نیست بررسی بکنید. خدا هر گونه که به خواهد با آن‌ها عمل می‌کند. حالا شما بدانی یا ندانی چه اهمیتی برای شما دارد. دنبال نکنید. بعضی چیزها هست که آدم وجهی ندارد دنبال بکند. حالا در قیامت ان شاء الله برایمان روشن می‌شود که خداوند با آن‌ها چه خواهد کرد.

جواب‌‌های اشکال دوم: (23:42)

جواب اول:

مرحوم فیض رضوان الله علیه این گونه بین این دو تا روایت جمع کرده‌اند.

فرموده  این روایت «أما اطفال المؤمنین فیلحقون بآبائهم و اولاد المشرکین یلحقون بآبائهم» برای برزخ است و آن روایت دیگر برای قیامت است. در برزخ این گونه است که بچه‌های مشرکین، ملحق به باباهایشان می‌شوند و بچه‌های مؤمنین، ملحق به باباهایشان می‌شوند. این برای عالم برزخ است. اما روایت دیگر برای قیامت است چون در آنجا دارد که «اذا کان یوم القیامة». پس این که اطفال یلحقون برای مسأله برزخ است و حتی ببالی این که احتمالاً مرحوم فیض آیه مبارکه را هم می‌فرمایند برای برزخ است، نه برای قیامت است. آن جا که معلوم است که همه مردند و دیگر قیامت است. اگر کلمه «بایمانٍ» را هم متعلق به ما لحق بدانیم، «و اتبعتهم» یعنی «و اتبعتهم در مردن». یعنی وقتی بچه‌هایشان می‌میرند ملحق به آن‌ها می‌شوند. قیامت که معلوم است همه مردند. در قیامت دیگر «و اتبعتهم» نیست. همه مرده‌اند. کل نفسٍ ذائقة الموت، همه فوت شدند و از دنیا رفتند. این جا که دارد می‌فرماید: «و اتبعتهم ذریاتهم»، می‌گوید اگر زید از دنیا رفت، وقتی بچه‌اش هم دنبال او فوت شد، آن هم به او ملحق می‌شود. اصلاً می‌فرماید این آیه برای مسأله برزخ است نه مسأله قیامت است. بنابراین بین دو روایت تعارضی نیست چون آن روایت موضوعش با این روایت تفاوت می‌کند. در برزخ این چنین است و در قیامت آن چنان است.

 

سؤال: جمع به این نیست که اولاد مشرکین در آن امتحان آتش مردود می‌شوند؟ اولاد مسملین در امتحان آتش موفق می‌شوند یعنی داخل آتش می‌شوند؟

جواب: خب حالا این هم جمع ایشان است. ایشان می‌فرماید این گونه جمع کنیم که آن جا درست است که امتحان می‌شود و لیکن نتیجه امتحان این است که هرچه اولاد مشرکین هستند، همه آن‌ها در آتش نمی‌روند و امتحان‌شان خراب می‌شود فلذا یلحقون بآبائهم و هرچه اولاد مؤمن هستند، همه آن‌ها اتفاقاً داخل آتش می‌شوند و امتحان‌شان خوب در می‌آید. پس بین دو تا روایتین تعارضی وجود ندارد. این روایت دومی نتیجه آن امتحان را دارد بیان می‌کند. نتیجه آن امتحان چیست؟ روایت دوم می‌گوید: هرچه اولاد مؤمنین هستند، اتفاقاً این جوری است و هرچه اولاد مشرکین هستند، آن جوری است. این هم جمع خوبی است که ایشان می‌فرمایند و لکن خلاف ظاهر روایات است برای این که خیلی از اولاد مشرکین هستند که این‌ها مؤمن هستند، مسلمان هستند فلذا در نقل‌ها هست که در جنگ‌ها معصومین علیهم السلام در موقع مبارزه و کشتن محاربین گاهی بعضی‌ها را نمی‌زدند و می‌گفتند در صلب این فرد، مؤمن است.

سؤال: ...

جواب: نه، طبیعت کار هم همین است. آیا هر کس بچه‌ی مشرک است، مشرک است؟ آیا هر کس بچه‌ی مؤمن است، مؤمن است؟ این قدر بچه‌های مؤمن داریم که خراب هستند. این‌ها را هم داریم.

سؤال: ...

جواب: در هر عالمی، غیب و شهود هم وجود دارد. در آن جا مکنون فی الضمیر که برای همه مردم شهود نیست. در روز قیامت هم همین طوری است. خدای متعال برایش این جا و آن جا ندارد. خود انسان‌ها در آن جا دَبِّه در می‌آورند فلذا است که خدای متعال پاهایشان، اندام‌شان را به زبان می‌آورد. برای این که آن جا هم انکار می‌کنند. آدم، یک آدم عجیبی است. خب در قیامت هم در محضر خدای متعال هم انکار می‌کنند و آن وقت در آن جا هست که خدای متعال جوارحی که فلان کار را کرده به زبان می‌آورد که می‌گوید بله من این خیانت را کردم، این کار را کردم.

سؤال: ...

جواب: آن جا چون یوم القیامه داشت ولی این روایت ندارد. آن حرف برای یوم القیامه است و این روایت که یوم القیامه را ندارد برای عالم برزخ باشد به قرینه این که آیه شریفه «و اتبعتهم ذریتهم»، در قیامت که گفتن ندارد. در قیامت که معلوم است بچه‌ها اتباع کردن در مردن. در برزخ است که فصل می‌شود بین آباء و بچه‌ها. در برزخ می‌فرماید که وقتی بچه‌ها مردند ملحق به آباء می‌شوند اما در قیامت مفروض این است که همه مرده‌اند و دیگر «و اتبعتهم ذریتهم» لزومی ندارد گفته بشود.

جواب دوم: (31:03)

و اما جواب دیگری که در این جا ممکن است گفته شود، این است که گفتند این روایتِ اخیر، خلاف عدل الهی است، پس مضمون قابل قبول نیست. چرا اولاد مشرکین ملحق به آباءشان می‌شوند؟ این‌ها چه تقصیری کرده بودند که همین جوری به آن‌ها ملحق بشوند. اگر به آن امتحان باشد، خب اشکال ندارد که روایت قبل می‌گفت اما مضمون این روایت که اولاد مشرکین ملحق به آباء هستند، بزرگانی در همین بحث طهارت فرموده‌اند این روایت مضامینش با عدل الهی سازگار نیست. هم مرحوم محقق خویی علی ما ببالی فرموده،‌ هم علی ما ببالی مرحوم امام رضوان الله علیهما فرمودند. مرحوم شهید صدر فرموده که این روایاتی که این مضمون را دارد که همین جور اولاد مشرکین، اولاد کفار، در قیامت معاقب هستند، با قبح عقاب بلابیان چه گونه سازگار در می‌آید؟ این، ظلم است. آن بچه، چه کاری انجام داده است مخصوصاً اگر ممیِّز هم نبوده و در دنیا به عقلش هم نمی‌رسیده، حالا آن جا باید آتش را بچشد.

اشکال جواب دوم:(32:15)

البته بعضی‌ها هم جواب دادند که ملحق به آن‌ها شدن ملازمه‌ای با عقاب ندارد. یعنی جایشان آن جاست ولی نمی‌سوزند، اذیت نمی‌شوند، با آن‌ها هستند. وارد بهشت نمی‌شوند. مثلاً راجع به حاتم طایی هست که اهل جهنم است، اهل نار است ولی آن جا نمی‌سوزد. به خاطر صفت سخاوتی که داشته در آن جا نمی‌سوزد. اما جایش آن جاست.

جواب اشکال: (32:45)

این هم به خدمت شما عرض شود که ببینید یک وقت با آن‌ها بودن هیچ مشکلی ایجاد نمی‌کند خب این سخن، سخن خوبی است اما اگر نه، بچه‌ها درست است که نمی‌سوزند ولی می‌بیند بابایش دارد پدرش در می‌آید، این خودش یک عذاب برای بچه می‌باشد. از بعضی از اهل معنا سوال شده که آیا بعضی از ظالم‌ها را که نمی‌خواهیم نامشان را ببریم می‌توان دید؟ گفتند بله ولی شما تاب ندارید آن‌ها را ببینید چون اگر ببینید روح از بدن‌تان جدا می‌شود که آن‌ها در چه وضعیت مشکلی هستند. اصلاً آدم توان این که ببیند او دارد چه گونه عذاب می‌شود ندارد. به خاطر این. پس باید این جور هم نباشد. در جهنم است و نمی‌سوزد ولی می‌بیند بابایش دارد پدرش درمی‌آید. اقوامش دارد پدرشان درمی‌آید. اصلا با آن‌ها بودن، خود این برای کسی که تعقل دارد یک عذاب است. اگر همین جوری که ما این جا هستیم، افکارمان، خصوصیات روانی‌مان، همین جور در عالم آخرت هم باشد، خب معلوم است اصلاً آن جا بودن سخت است.

بنابراین بعید نیست که این اشکال هم وارد باشد که این مضمون، یک مضمون قابل تصدیقی نیست و قبولش مشکل است.

نتیجه: (34:09)

بنابراین قبول این که ما دست از ظهور خود آیه شریفه به حسب ضوابط محاوره عربی برداریم به واسطه این روایت مشکل است. بله اگر روایت ثابت بود و معارض نداشت، مشکلی نداشتع کان علینا که این کار را بکنیم اما بعد از توجه به این اشکالات، حجت برای رفع ید از ظهور آیه قائم نمی‌شود. بنابراین ظهور آیه شریفه مُتَّبَع است.

بحث سوم: ذرّیه در چه چیزی به آبائشان ملحق هستند؟ (34:44)

حالا از همه این‌ها گذشتیم. الحقنا بهم ذریتهم یعنی چه؟ یعنی الحقنا بهم فی الاحکام؟ یا الحقنا بهم در مکان زندگی؟

مستدل باید الحقنا بهم را معنا بکند به الحاق در احکام. آن پاک است، این هم پاک است. آن مسلم است، این هم مسلم است. آن واجب است دفنش در مقبره مسلمین، این هم واجب است دفنش در مقبره مسلمین و هکذا. آیا در این جا معنای «الحقنا بهم» این گونه است؟ یا مستدل باید مقصود از آن ایمان را، یا ایمان اعم از حقیقی و حکمی بگیرد و یا خصوص حکمی بگیرد. این هم به چه دلیل می‌باشد؟ بلکه به حسب روایات الحقنا بهم ذریاتهم یا ذریتهم، ظاهرش این است که الحاق در مکان زندگی است. در بهشت است، در آن جایی است که آن آباء را قرار دادند به خاطر این که تقرّ به اعینهم.

بنابراین هم ظهور خود آیه مبارکه و هم به حسب روایات متظافره وارده در ذیل آیه شریفه، معنای الحاق هم الحاق در احکام و فروعات نیست که محل بحث ما در طهارت است بلکه الحاق فیزیکی و خارجی است، حالا یا در برزخ یا در عالم آخرت. در جایی که زندگی می‌خواهند بکنند. در بهشت برین در آن مراتب و درجاتی که آن آباء هستند.

بحث چهارم: مقصود از ذرّیه (36:32)

و آن بحث تفصیلی دیگر که از این ذریه، چه چیزی مقصود است؟ بالغ مقصود است،‌ یا ممیز مقصود است اعم از این که بالغ باشد یا نباشد، یا خصوص غیربالغین و غیر ممیزین مقصود است. کدام مقصود است؟

فرمایش مرحوم علامه طباطبائی: (36:53)

علامه طباطبایی رضوان الله علیه فرموده:

«و اطلاق الاتباع فی الایمان منصرفٌ الی اتباع من یصح منه فی نفسه الایمان ببلوغه حداً یکلَّف به. فالمراد بالذریه الاولاد الکبار المکلفون بالایمان فالآیه لاتشمل الاولاد الصغار الذین ماتوا قبل البلوغ.»[4]

بررسی فرمایش مرحوم علامه: (37:27)

عرض می‌کنم که فرمایش علامه یک بخش آن تمام است یعنی همان گونه که توضیح دادیم ظاهر این که می‌گوید «و اتبعتهم بایمانٍ»، این است که این اتباع، اتباع عن اختیارٍ هست چون فعل به فاعلی که قابلیت شعور را دارد اسناد داده شده اما این که باید بالغ باشد ناتمام است چون باید بتواند انتخاب ایمان کند اما این که باید بلوغ شرعی داشته باشد یعنی اگر پسر است پانزده سالش تمام شده باشد و اگر دختر است نه سالش تمام شده باشد، وجهی ندارد. آن چه که ما و آیه هستیم این است که و اتبعتهم بایمان و قهراً وقتی می‌خواهد اتباع در ایمان بکند، باید ممیز باشد، شعور داشته باشد، قابلیت برای انتخاب داشته باشد. پس ظاهر آیه شریفه این است اما این که بلوغ شرعی باید داشته باشد از آیه استفاده نمی‌شود.

 

سؤال: ...

جواب: نه، قبول نمی‌کند.

می‌فرماید که:

 «فالآیه لاتشمل و لاینافی ذلک کون صغار اولاد مؤمنین محکومین بالایمان شرعاً.»[5]

آیه معنایش این باشد و شامل اولاد صغاری که ماتوا قبل البلوغ، نمی‌باشد و منافات ندارد که در شرع آن‌ها این جوری باشند اما آیه مربوط به آن‌ها نباشد بلکه آیه مربوط به اولاد کباری که المکلفون بالایمان، است. ایشان این را می‌فرماید.

بنابراین این مطلب از مرحوم علامه رضوان الله علیه، یک بخشی از آن مورد قبول است و یک بخشی‌ از آن مورد قبول نیست.

نتیجه: (39:01)

نتیجه این شد که آیه ظاهراً مربوط می‌شود به بچه‌هایی که ایمان آورده‌اند و قهراً‌ آن‌ها ممیز هستند و حالا ممکن است به بلوغ هم رسیده باشند یا نرسیده باشند، اما این آیه شریفه خودش شامل بچه‌های غیربالغ نمی‌شود. اگر روایاتی فرموده باشد، آن روایات مقبول است و ممکن است آن‌ها بطن آیه را بیان فرموده باشد نه ظاهر آیه شریفه را.

وصلی الله علی محمد وآل محمد.

 


[1]. طور، آیه 21.

[2]. یا «فیُلْحَقُون» می‌باشد.

[3]. تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‏12، ص: 451

[4]. المیزان فى تفسیر القرآن، ج‏19، ص: 12

[5]. المیزان فى تفسیر القرآن، ج‏19، ص: 12

Parameter:18310!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 2
تعداد بازدید روز : 568
تعداد بازدید دیروز :212
تعداد بازدید ماه جاری : 6576
تعداد کل بازدید کنندگان : 794878