لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس میباشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیّما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.
در آستانهی میلاد مبارک مولایمان حضرت بقیهالله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء هستیم. این میلاد پربرکت و پرسعادت را خدمت همهی معصومین(علیهم السلام)، فاطمهی معصومه(علیها السلام) و همهی شیعیان و موالیان آن بزرگواران و شما اعزه بلکه به بشریت تبریک عرض میکنیم و امیدواریم که خدای متعال بهزودی اذن ظهور به آن بزرگوار عنایت بفرماید و انشاءالله جهان را از عدل و داد انشاءالله پر بفرماید. این صلوات خاصهی آن وجود مبارک را خدمت شما تقدیم میکنیم:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى وَلِیِّکَ وَ ابْنِ أَوْلِیَائِکَ الَّذِینَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ أَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیراً اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ لِدِینِکَ وَ انْصُرْ بِهِ أَوْلِیَاءَکَ وَ أَوْلِیَاءَهُ وَ شِیعَتَهُ وَ أَنْصَارَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْهُمْ اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ کُلِّ بَاغٍ وَ طَاغٍ وَ مِنْ شَرِّ جَمِیعِ خَلْقِکَ وَ احْفَظْهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ أَنْ یُوصَلَ إِلَیْهِ بِسُوءٍ وَ احْفَظْ وَ احْفَظْ فِیهِ رَسُولَکَ وَ آلَ رَسُولِکَ وَ أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَ أَیِّدْهُ بِالنَّصْرِ وَ انْصُرْ نَاصِرِیهِ وَ اخْذُلْ خَاذِلِیهِ وَ اقْصِمْ بِهِ جَبَابِرَةَ الْکُفْرِ وَ اقْتُلْ بِهِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ جَمِیعَ الْمُلْحِدِینَ حَیْثُ کَانُوا مِنْ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بِحْرِهَا وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ أَظْهِرْ بِهِ دِینَ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ اجْعَلْنِی اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ أَرِنِی فِی آلِ مُحَمَّدٍ مَا یَأْمُلُونَ وَ فِی عَدُوِّهِمْ مَا یَحْذَرُونَ إِلَهَ الْحَقِّ آمِین» اللهم صل علی محمد و آل محمد.
بحث در ادلهی دالهی بر حرمت مخالفت قطعیه در موارد علم اجمالی مردد بین متباینین بود؛ ادلهای که بیان شد تا بهحال، آنها درحقیقت براهین عقلیه بود در اینکه مخالفت قطعیه جایز نیست. دو دلیل دیگر باقی مانده است که این دو دلیل اگر تمام بشود برهان عقلی نیست، اما دلیل شرعی است بر اینکه در اطراف علم اجمالی باید احتیاط کرد و مخالفت احتمالیه که جایز نیست هیچ مخالفت قطعیه هم جایز نیست ولو اینکه عقلاً مخالفت قطعیه مشکلی نداشته باشد اما شارع تجویز نفرموده و فرموده که باید احتیاط کنید در اطراف علم اجمالی. یک بیان این هست که در سیرهی عقلاء احتیاط هست در موارد علم اجمالی به تکلیف مولا، و این سیره شارع از آن ردع نفرموده بلکه امضاء فرموده است به همان روایاتی که به آنها استدلال میشود برای وجوب تعبدی؛ بنابراین سیره هست و نه تنها ردع نشده بلکه امضاء شده و بنابراین باید گفت که عقلاً ولو اینکه مخالفت اشکال نداشته باشد بحسب تعبد شرعی جایز نیست. این طریق، طریق بزرگانی است مثل صاحب تسدید الاصول هم رضوان الله علیه هم ایشان از همین راه حرمت مخالفت قطعیه را انتخاب فرمودند و برگزیدند، یعنی عقلاً میگویند اشکالی ندارد ولکن سیرهی عقلاء است، شارع هم این سیره را امضاء فرموده.
دلیل بعد این است که ما به سیره کاری نداریم، خود این روایات که شما آن را ممضی قرار میدهید، ممضیه قرار میدهید برای سیره، خود این روایات کافی است در اینکه دلالت کند بر اینکه باید احتیاط کرد و مخالفت احتمالیه لا یجوز فضلاً عن المخالفة القطعیه. بنابراین ضمّ سیره دیگر لزومی ندارد. حالا بعد از اینکه انشاءالله روایات را خواندیم اینکه چرا ممکن است، بزرگانی بسنده نکردند به آن روایات و از آن راه پیش آمدند که سیره هست و از این روایات امضاء آن سیره را میفهمیم چه نکتهای دارد که اینجور بیان فرمودند، بعد از انشاءالله بیان روایات وارد آن هم میشویم. این روایات در کتب اصحاب هست، من حالا به همین ترتیبی که در تسدید الاصول فرمودند عرض میکنم.
روایت أولی یا أولی و ثانیه موثقهی عمار ساباطی است که روایت مشهوری است «عن ابی عبدالله(ع) فی حدیث قال: سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ مَعَهُ إِنَاءَانِ فِیهِمَا مَاءٌ وَقَعَ فِی أَحَدِهِمَا قَذَرٌ لاَ یَدْرِی أَیُّهُمَا هُوَ» دو ظرف داریم در یکی از آن دوتا نجسی میافتد و نمیداند که... آن رجل نمیداند کدام یک از این دو ظرف هست که نجس در آن افتاده و حظرة الصلاة، «وَ لَیْسَ یَقْدِرُ عَلَى مَاءٍ غَیْرِهما» آب دیگری هم وجود ندارد «قَالَ یُهَرِیقُهُمَا جَمِیعاً وَ یَتَیَمَّم» حضرت فرمود این دو آب را بریزد و تیمم بگیرد. از اینکه فرموده است که این دو آب را بریزد معلوم میشود هیچ استفادهای از این آب که مشکوک به طهارت است نمیشود کرد، مثلاً شرب نمیشود کرد، با آن غذا نمیشود پخت و درست کرد و هکذا. پس بنابراین اگر میشود که استفاده از این آب بشود ولو از یکیاش مثلاً استفاده، مخالفت احتمالیه بکند، یکی را مصرف کند یکی را نکند؛ حضرت نمیفرمود آب را بریزد، چون این اسراف است مخصوصاً در آن زمانها و آن موقعیتها که آب بالاخره مشکل بوده. زمانهای ما هم وقتی ما بچه بودیم و اینها واقعاً آب خودش آب تهیه کردن مخصوصاً آب آشامیدنی آسان نبود، حالا شیر در خانهها هست. ما باید برویم از آبانبار آب بیاوریم یک پارچ مثلاً یا دوتا یا کوزه نمیدانم چی، حالا صبح رفتی آوردی مثلاً دو بعدازظهر تمام شده دوباره میگوید برو آب بیاور. این آسان نبوده، حالا حضرت بفرماید هردو را بریزید؛ اگر این جا مخالفت احتمالیه اشکال نداشت حضرت نمیفرمود این کار را بکند. پس این «یُهَرِیقُهُمَا» دلیل است بر اینکه شارع اجازهی تصرف در این نمیدهد و استصحاب طهارت در هیچکدام جاری نمیشود، قاعدهی طهارت هم در هیچکدام جاری نمیشود، اصالةالحل هم در هیچکدام جاری نمیشود ولذا حضرت میفرماید: هردو را بریز و تیمم بگیر. این تقریب استدلال به این روایت شریفه هست.
روایت دیگری هست موثقهی سماعه هست «عن ابی عبدالله (ع)» آن هم عین همین است ولذا احتمال دارد که اینجا که عمار ساباطی میگوید «سُئل عن رجل» یعنی سؤال گردیده شد حضرت، شاید آن سائل همینی باشد که در روایت بعدی روایت سماعه همین سؤال را کرده امام هم همین جواب را دادند.
خب این یک روایت، آیا به این روایت همینجا هم حالا بحث مختصرش را عرض میکنیم، به این روایت میشود استدلال کرد در این مسأله یا نه؟ شبههای که در استدلال به این روایات شریفه هست این است که ممکن است در اینجا که حضرت فرمودند: «یُهَرِیقُهُمَا جَمِیعاً وَ یَتَیَمَّم» این یک حکم تعبدی باشد برای جواز تیمم؛ یعنی اول آبها را بریز که کأنّ فاقد الماء میشوی و بعد تیمم بکن، و وقتی اگر چنین حکم تعبدی در مقام وجود داشته باشد دیگر اسراف هم نمیشود، یعنی وظیفه این است نماز چون از همه چیز مهمتر است و در نزد شارع تیمم هم مشروط است به اینکه حتی چنین آبی هم وجود نداشته باشد، فلذا دستور میدهد که این آبها را بریز؛ یک چنین انقلتی در مقام وجود دارد، حالا این علی ذُکرمان باشد ببینیم آیا این شبهه میتواند جلوی استدلال به این روایت را بگیرد؟ یعنی بگوییم اینجا اگر حضرت فرموده بریز این برای خاطر این است که این در مقام این است که وظیفهی تیمم درست بشود و یک امر تعبدی است. اگر چیزی بود که در راستای تیمم واقع نمیشود معلوم نبود حضرت بفرماید اینها را دور بریز، کنار بریز. حالا مثلاً اگر دوتا لباس مثلاً بود میگویند این دوتا لباسها را دور بینداز؟ این را که نمیفرمودند؛ حالا شاید در مورد آب که اینطوری فرمودند به این جهت باشد. حالا این فعلاً به عنوان یک سؤال این جا مطرح میکنیم تا بعد ببینیم که...
س: آقا احتمال دیگر نیست که وجوب حفظ الأنائین بهخاطر مقدمیتش برای طهارة عن وضوء، این وجوب داشته بعد شبههی این وجوب وجود داشته، یهریقهما امر بعد از توهم وجوب است. این میخواهد این را بحث کند که آیا من این دوتا را حفظش کنم تا به من واجب باشد وضو بگیرم؟ نه وجوب...
ج: چهجور وضو بگیرد؟
س: بریزد دور، میتوانی حفظش نکنی...
ج: نه، آنکه شبهه در ذهن، نه اتفاقاً عکسش هست یعنی آن در ذهنش بوده که، آخر من علم اجمالی دارم نمیدانم، آب دیگری هم ندارم.
س: آن حفظ این آب از چه باب است؟ از باب این است که....
ج: حفظ که نگفته که.
س: محصّل وضو هست دیگر.
ج: نه حفظ که نگفته.
س: حفظ نگفته، میگوید از این دوتا آب پرسیدم حکمش چه هست؟ این دوتا آب را نگه دارم وضو بگیرم با آن؟...
ج: نه نمیگوید وضو، خودش اشکال دارد، در ذهن خودش هست و آن ارتکازش این هست که نمیشود، حالا میگوید پس من الان چهکار بکنم؟ در این صورت من چهکار کنم؟
س: یک احتمالی هم هست که بشود دیگر...
ج: مثلاً احتمال میدهد حضرت بفرماید....
س: احتمال دیگر هم پس هست، این یهریقهما ناظر به این باشد که احتمال از اول هست دیگر این «یُهَرِیقُهُمَا» ناظر به این باشد یک احتمال حداقل هست دیگر «یُهَرِیقُهُمَا» چون یُهَرِیقُهُمَا ...
ج: نه احتمال میدهد حضرت بفرماید مثلاً یکیاش را در آن جاری کن اصل استصحاب، آن یکی دیگر را نه؛ ممکن است حضرت اینجوری بفرماید، چون مجرای اصل در هرکدام فی نفسه که وجود دارد...
س: همین، یعنی میخواهد با این ....
ج: ولی حضرت میفرماید نه؛ این سؤال در ذهن سائل این است که لعل چنین راه حلی وجود داشته باشد.
س: عرض میکنم که وجه یُهَرِیقُهُمَا برای اینکه اختصاص به این نداشته باشد که مخالفت احتمالیه جایز است فقط وجه محتملش این نیست که یُهَرِیقُهُمَا را ناظر به این بدانیم که میخواهد بگوید فاقد الطهورین بشوید تا حکم تعبدی داده بشود، نه ممکن است احتمال دیگری که توجه امتثال احتمال مخالفت احتمالیه بکشند این باشد که طرف در ذهنش این بوده آیا من برای محصل وضو و طهارت عن ... این واجب است نگهش دارم؟ میگوید: نه وجوبی ندارد، حالا که وجوب ندارد نگهش دارم این ...
ج: یعنی چه نگهش دارم برای وضو؟ یعنی چه برای وضو نگهش دارم؟
س: من الان آب ندارم، فرض کنید آب طاهر است...
ج: نه اینکه آبها نجس شده یکیاش...
س: .... سؤال نمیپرسم از حضرت که آقا این آب را نگه دارم یا بریزم دور؟ میگوید نه، نه میتوانی بریزی دور، نه میتوانی بخوری، هیچ کاریش نمیتوانی بکنی؛ این آقا پرسیده آقا این آبی که من دارم چهکارش کنم؟ نگهش دارم وضو با آن بگیرم؟ میگوید نه، اولاً واجب نیست نگهش داری، بعد هم حکم دادن به تیمم.
ج: نه واجب نیست نگهش داری یُهَرِیقُهُمَا، دارد میفرماید اینها را....
س: یُهَرِیقُهُمَا همین است دیگر، میگوید....
ج: نه، حضرت چه میفرمایند یُهَرِیقُهُمَا، نگهش دارد، حضرت میفرماید یَتَیَمَّم اینها را استفاده نکن، حالا چرا میگوید یُهَرِیقُهُمَا؟ تیمم بگیر.
س: چون در مقابلِ وجوب حفظ است دیگر...
ج: کجا حفظ گفته؟ اگر بعد که دارد میفرماید یَتَیَمَّم معلوم میشود این به درد نمیخورد برای وضو. اگر حضرت همینجور میفرماید نه یَتَیَمَّم معلوم بود که اینها به درد وضو نمیخورد.
س: ... از باب وجوب حفظ اهراق این به امر ان یتوهم الحظر است.
ج: چه توهم حظری بوده اینجا؟ من که نمیفهمم این فرمایش شما را.
س: شیخنا الجلیل بالنسبة الی الاهراق یعنی لا خصوصیة فی موضوعیة الاهراق و یأتی کلام السید و انما هو کنایة عن عدم صلاحیة للاستفادة فلو انه ...
ج: نمیدانیم، شاید نه معلوم نیست، شاید هم نه موضوعیت داشته باشد، حضرت میفرماید اینها را افناء کن.
س: ...
ج: میگوییم تعبدی محض است دیگر.
س: ...لا بلحاظ مناسبة الحکم و الموضوع ... عن العرفیة نستطیع ان نحدد إذا لم تکن بینة نعم یأتی احتمال الکلام...
ج: حضرت میتوانستند بهجای این بفرمایند که تیمم بگیر «و لا تشربهما و وجوبهما» یُهَرِیقُهُمَا بریز دور.
س: یعنی ممکن انه یبقیهما و لا یهریقهما... لا خصوصیة لم یکن هناک امر الزامی بالاهراق نعم لو احتملنا ذلک ممکن ان یأتی کلام السید انه بوجد احتمال مثلا فرضا ... اما اذا لم نستفد خصوصیة للاهراق و انما هو کنایة ان انه اصلا لا یصلح للاستفادة لوجود علم الاجمالی و حینئذ لا یکون هناک تعلق امر مخصوص باهراق لعدم الخصوصیة.
ج: به خدمت شما عرض شود تقریب استدلال را که همینجور کردیم که حضرت فرموده که یعنی از این استفاده نکن. یُهَرِیقُهُمَا کنایه از این است که یعنی از این استفاده نکن در شرب در اینها استفاده نکن، حتی از یکیاش هم استفاده نکن، پس بنابراین دلالت میکند بر اینکه مخالفت احتمالیه نباید بکنی «فضلاً عن القطعیة» و اینکه ارشاد است به اینکه اینجا آن اصلهایی که مرخص هست جاری نمیشود و همچنین قاعدهی طهارت جاری نمیشود، استصحاب طهارت هم در هیچکدام جاری نمیشود، قهراً ارشاد به این امور هم خواهد بود. ولی این سؤال هست که جازم نیستیم به اینکه این کنایه فقط باشد از این جهت، احتمال میدهیم نه این در راستای وظیفهی تیمم باشد که اول لازم است این کار را بکند، چرا؟ چون امام(ع) بهجای اینکه بفرماید «لا تشربه، لا تستعمله» و امثال ذلک، چرا این گزینه را انتخاب فرمودند عرفاً؟ شاید بهخاطر این است که یک تعبد محض خاصی در مقام وجود داشته باشد.
س: یعنی لازمهاش این میشود که هرجا اگر یک آب نجسی بود حتماً باید...
ج: در اینجور جاهایی که بله مال وضو باشد و اینها، نه همینجور آب نجسی بود که آب طاهر هم هست، اینجا....
س: نه آب طاهر نیست آب نجسی هست ما میخواهیم تییم بگیریم، اول برویم آب را بریزیم؟
ج: چه اشکالی دارد؟ اگر تعبد فرمودند به این نلتزم بذلک.
س: ... احتمال خصوصیت هم بدهیم یا حالا کلاً چون وضو است که به أدنی احتمالی که به ذهنمان رسید که بگوییم لعل یک تعبدی باشد ...
ج: ببینید همین حضرت میفرماید: «لا تتوضأ منهما تیمّم» چرا اینجور نفرمودند این که آسان است؟ میگوید از اینها وضو نگیر تَیَمَّم؛ اینکه یُهَرِیقُهُمَا چرا، چه خصوصیتی، چرا اینجور؟ این بیان، این ادبیات برای چه بهکار گرفته شده؟ این یُهَرِیقُهُمَا، حضرت میفرماید «لا تتوضأ منهما و تیمّم».
س: اتفاقاً به همین دلیل که چون در یکیشان قذر افتاده، از علم اجمالی هم باید اجتناب کرد، نمیشود، نه مخالفت قطعی کرد نه چیزی، طبیعتاً اینها به در کار دیگر هم نمیخورند، یعنی به درد آشامیدن و استفادههای معمولی که من از آب آشامیدنی دارم نمیخورد، طبیعتاً شارع میفرماید چه بخواهی وضو بگیری، چه بخواهی...
ج: نه، لازم نیست حالا همینطور بگذارد باشد تا تبخیر بشود. چرا باید بریزد؟
س: این عرفی است، یک بیان عرفی است...
ج: بیان عرفی دیگر، آن چیزی که در....
س: میگوید دوتایش را بریز، چرا؟ چون در یکیاش نجاست افتاده...
ج: نه، آن چیز که در مقام هست ایشان به حضرت میفرماید با اینها وضو نگیر همین.
س: نه به کار وضو میآید، نه به کار استحمام میآید، نه به کار ....
ج: حالا وضو نگیر تیمم بکن. حالا بالاخره خیلی واضح نیست، این روایت اول.
روایت دوم...
س: ... اگر احتمال میدهد که یک صلاحیت وضو دارد...
ج: صلاة وضو؟ معلوم میشود ندارد، نه صلاحیت شرب دارد، نه صلاحیت وضو دارد...
س: ...
ج: بله؟
س: ... یا صلاحیت توضی دارد یا ندارد در هردو امرش این امر به اهراق لغو است، چرا؟ چون اگر داشته باشد...
ج: میدهد به، اگر مرکبی دارد، حماری دارد، نمیدانم قاطری دارد، اسبی دارد میدهد به آنها بخورند، اگر درختی دارد میریزد پای درخت، چرا یُهَرِیقُهُمَا؟ برای چه این را فرمودند؟
س: ... حاج آقا، وجه افناء، وجه تعبد به افناء یک قرینهی لبیّه دارد که نمیتوانیم به آن ملتزم بشویم، چون افناء است؛ یا چیزی است که صلاحیت توضی دارد که امر به ... و اقرار به جهل است و قبیح است از مولا، یا آن چیزی است که صلاحیت ندارد که باز هم لغو است، کسی که صلاحیت وضو ندارد کأن لم یکن ...؛ در هردو فرضش....
ج: ما وقتی میتوانیم بگوییم لغو است که به امور تعبدیه واقف باشیم. اگر تعبد محض شد که نمیتوانیم بگوییم، ما چون در امور تعبدیه محض...
س: مجتهد وقتی مقابله میکند با این روایت با این احتمال میگوید یا صلاحیت ندارد مثل حجر و شجر است، پس کأن لم یکن است، افناء لغو است؛ یا صلاحیت دارد پس اقرار به جهل است....
ج: معلوم است که صلاحیت ندارد، حالا که صلاحیت ندارد حضرت میفرماید، صلاحیت بر وضو ندارد، صلاحیت بر وضو ندارد حضرت چه میفرماید؟ برای چه میفرماید بریز دور؟ حضرت میفرماید تیمم بگیر و «لا تتوضأ منهما» این جور میفرمایند. علیایحال این احتمال اینجوری نیست که... ولو نمیخواهم بگویم احتمال قریبی است زیاد، ولی یک احتمالی است که بخواهیم بسنده کنیم به این روایت و اثبات این قاعدهی منجزیت علم اجمالی را به تعبد بکنیم یا بگوییم این روایت دارد آن سیرهی عقلاء را درحقیقت امضاء میکند خالی از دغدغه نیست که ما بگوییم اینچنینی است. حالا ببینیم روایات دیگر را آیا به این ضمیمه بکنیم مجموعاً یک چنین قوتی پیدا میشود یا نه؟
روایت دوم روایت صفوان است، این روایت اول که خواندیم در باب هشتم از ابواب ماء مطلق، حدیث چهاردهم و حدیث دوم.
روایت بعدی روایت صفوانبن یحیی است، این هم صحیح است، روایت صحیحهای است «أَنَّهُ کَتَبَ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ(ع) یَسْأَلُهُ عَنِ الرَّجُلِ مَعَهُ ثَوْبَانِ فَأَصَابَ أَحَدَهُمَا بَوْلٌ وَ لَمْ یَدْرِ أَیُّهُمَا هُوَ» دوتا ثوب دارد یکی از این ثوبها بول به آن اصابت کرده و نمیداند کدامش بود «وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَ خَافَ فَوْتَهَا وَ لَیْسَ عِنْدَهُ مَاءٌ کَیْفَ یَصْنَعُ» وقت نماز رسید، وقت هم تنگ شده میترسد اگر بگذارد تا بعد لباس مسلّم الطهارهای پیدا بکند وقت نماز میگذرد، آبی هم پیش او نیست که تطهیر کند لباسها را « کَیْفَ یَصْنَعُ قَالَ یُصَلِّی فِیهِمَا جَمِیعاً» حضرت فرمود در هردو نماز بخوان. مرحوم صدوق فرموده یعنی علی الانفراد، نه اینکه این هردو لباسها را بپوش که علم قطعی پیدا کنی که. بله یعنی علی الانفراد... یک دفعه در این نماز بخوان، یک دفعه در آن نماز بخوان، احتیاط کن. پس معلوم میشود در اینجا استصحاب طهارت در هیچکدام جاری نمیشود، قاعدهی طهارت در هیچکدام جاری نمیشود و حضرت فرموده باید احتیاط کنی اینجا، برای اینکه میداند یا این در این لباس نماز خواندن بر او واجب است یا در این لباس نماز خواندن بر او واجب است. پس دوران امر است به اینکه یا در این نماز واجب است بخواند یا در این لباس نماز واجب است بخواند. حضرت نفرمودند در یکیاش بخوان که مخالفت احتمالیه کرده و موافقت احتمالیه؛ نه، فرمودند که در هردو نماز بخوان تا مخالفت احتمالیه هم نکرده باشی و احراز موافقت قطعیه کرده باشی. این روایت هم پس روایتی است که ولو اینکه ما بگوییم عقلاً اشکالی ندارد ولی این روایت میگوید نه نباید این کار را بکنی، باید احتیاط تام بکنی در این موارد. این هم به خدمت شما روایت دیگری که به آن استدلال میشود.
ممکن است در این روایت باز گفته بشود که اینجا از باب اشتغال یقینی یقتضی البرائة الیقینیه هست، چون اینجوری نیست که ما بگوییم در این لباس نماز خواندن وجوب شرعی دارد در این هم وجوب شرعی دارد، نه؛ آنکه بر ما لازم است و ما علم به آن داریم این است که در لباس طاهر، ساتر طاهر نماز بخوانیم، در این تکلیف شکی نداریم؛ حالا نمیدانیم این تکلیف با اینکه در این لباس نماز بخوانیم محقق میشود یا با اینکه در این یکی نماز بخوانیم، پس اشتغال یقینی و یک تکلیف مسلّمی اینجا بر ما هست این اشتغال یقینی یقتضی البرائة الیقینیه. برائت یقینیاش به این میشود که یک دفعه در این نماز بخوانیم، یک دفعه هم در آن نماز بخوانیم تا برائت یقینی برای ما حاصل بشود. پس لعلّ اینکه امام(س) در اینجا فرموده است که در هردو آن نماز بخوان نه از باب این است که علم اجمالی وقتی دو تکلیف داری که یا این واجب است یا این واجب است باید احتیاط تام بکنی و مخالفت احتمالیه نکنی، مخالفت قطعیه هم نکنی؛ یا میدانی این حرام است یا آن حرام است یا این حرام است آن واجب است و یا بالعکس، اینجاها. اینجا از این باب نیست بلکه از باب این است که یک تکلیف که نماز ظهر است میدانی که واجب است بر تو و این مردد نیست که یا این واجب است یا آن واجب است، اینها از باب مقدمات آن است، نه اینکه این خودش یک وجوب شرعی منهاض داشته باشد. نماز در لباس طاهر باید خواند؛ حالا تو شک داری کدام لباسهایت پاک است، یکیاش میدانی پاک است یکیاش نجس است، پس تکرار بکن. بنابراین به این روایت شریفه هم ولو اینکه استدلال شده بر این مطلب، این دغدغه وجود دارد.
س: آقا ببخشید این مسألهی ... مخالفت قطعیه کی ممکن است؟ وقتی که طرف دوتایش را با هم بپوشد و بخواند، چنین شبههای نداشت که، مورد سؤال اصلاً قصد مخالفت قطعیه نبوده...
ج: نه مخالفت قطعیهای، مخالفت احتمالیه با تکلیف وجوب، اگر در یکی نماز بخواند و یکی دیگر نماز نخواند احتمال میدهد که مخالفت کرده باشد؛ حضرت فرمود نه، نباید مخالفت احتمالیه بکنی، وقتی مخالفت احتمالیه جایز نشد پس به طریق أولی مخالفت قطعیه جایز نیست.
س: آهان، به طریق أولایش را هم باید اضافه کنیم...
ج: بله دیگر عرض کردیم، به مخالفت احتمالیه نمیتواند فضلاً از مخالفت قطعیه.
س: حاج آقا در همهی موارد جواب سؤال ما هم میشود، چون ما الان میخواهیم ببینیم در موارد علم اجمالی باید احتیاط کنیم یا نه؟ میگوییم باید احتیاط کنیم از باب همین قاعده.
ج: قاعدهی؟
س: اشتغال یقینی.
ج: نه، اینجا اشتغال یقینی...
س: چه فرقی دارد در هر جایی همین هست دیگر، باید ...
ج: اشتغال یقینی به چه داریم؟
س: هرجایی که ما در دوران بین...
ج: نه نه نه، آنجا مثلاً میگوییم که....
س: در دوران بین متباینین، در موارد شبههی وجوبیه باشد...
ج: آنجا میگوییم نمیدانیم صوم بر من واجب است یا فلان نماز، جنس برای من معلوم است ولی نوع که معلوم نیست، نمیدانم الان نماز بر من واجب است یا صوم بر من واجب است؛ یکوقت اینجور است، یکوقت میدانم نماز ظهر بر من واجب است حالا دوتا لباس دارم، اینجا که بر من واجب نشده در این لباس هم، شرع اینجوری نگفته که در این لباس نماز بخوان که یا در این لباس نماز بخوان، اینکه شارع بر من واجب نکرده؛ شارع فرموده با ساتر طاهر نماز بخوان درست؟ من در مقام تطبیق و عمل خودم از باب مقدمه که حالا باید بیاید در این لباس نماز بخوانم یا در این لباس نماز بخوانم در مقام امتثال او اینجا حضرت میفرمود خودت اشتغال یقینی داری باید...
س: تو صوم و صلاة هم به جامهام علم دارم باید الان برای اینکه، یعنی میدانم تکلیفی به عهدهی من هست...
ج: بله یک جنسی را میدانم اما آنجا گفتیم...
س: بعداً برای اینکه، این میشود اشتغال یقینی...
ج: نه.
س: نیست؟
ج: نه، چون جنس بما هو جنسٌ بدون فصل چیزی به گردن من نیست، حالا این را انشاءالله در موافقت قطعیه اینها بیشتر توضیح میدهیم.
روایت سومی که باز ممکن است به آن استدلال بشود این است که صحیحهی محمدبن مسلم، این روایتی که خواندیم این هم باب 64 از ابواب نجاسات حدیث اول بود.
حدیث سوم:
حدیث سوم صحیحیهی محمدبن مسلم است «عَنْ أَحَدِهِمَا(ع) فِی حَدِیثٍ فِی اَلْمَنِیِّ یُصِیبُ اَلثَّوْبَ فَإِنْ عَرَفْتَ مَکَانَهُ فَاغْسِلْهُ وَ إِنْ خَفِیَ عَلَیْکَ فَاغْسِلْهُ کُلَّهُ» فرمود که سؤال کرده است که منی به ثوبش اصابه کرده، حضرت فرمود بحسب این نقل که اگر جایش را میشناسی و میدانی کجاست همانجا را بشناس اما اگر «خفی علیک فاغسله کلّه» همهی لباس را بشور تا آن نقطهای هم که منی شده، اصابهی منی به آن کرده شسته شده باشد. پس از این هم میفهمیم که در اطراف علم اجمالی، وقتی علم اجمالی داریم اینجا باید چهکار کنی؟ در این صورت باید احتیاط بکنی، نمیشود بیایی یکجایش را بشوری و دیگر بگویی که با آن نماز بخوانی، مصرف بکنی اینها، بگویی مخالفت قطعیه که نمیدانم کردم شاید همین جایی که شستم همانجا متنجس بوده و پاک شده. به این روایت هم برای بحث ما استدلال شده. امثال این روایت، نظیر این روایات هم روایات دیگری وجود دارد، بعض روایات دیگر اینها شاید چندین روایت باشد که همین مضمون را و همین مطلب را دارد. در روایات استصحاب هم اگر یادتان باشد صحاح زراره در آنها هم همین بود که اگر نمیدانی کجای لباست نجس شده أصابه قذرٌ یا مثلاً دمٌ یا کذا، حضرت فرمود همه را باید بشوری، همهی لباس را بشوری که بدانی که پاک شده.
استدلال به این روایت تقریبش هم این بود که عرض کردیم ولی اینجا جوابش باز این است که باز ممکن است از این باب باشد که حضرت فرمودند در اینجا که شما در ساتر پاک باید نماز بخوانید و وقتی یکجایی از این لباس نجس باشد این ساتر پاک نیست، چون بالاخره یک لباس است نه لباسهای متعدده؛ این لباس را یا بالاخره برمیکنی یا نمیکنی، این لباس را اگر بر کردی نمیدانی ساتر پاک هست یا نه؟ اگر یکجایش را هم آب بکشی بقیهاش را آب نکشی باز استصحاب بقاء نجاست داری، میگویی این لباس من، این پیراهن متنجس بود، پیراهن متنجس معنایش این نیست که سراسر آن، همهاش متنجس است، همین که یک گُله چند جایش هم نجس باشد درست است بگوییم این متنجس است. استصحاب بقاء نجاست ممکن است بگوییم در اینجا وجود دارد. پس یک خصوصیتی در اینجا هست که ممکن است این جهت است که امام(ع) فرمودند همه را آب بکش؛ اما اگر جایی نه اینجوری نبود که یک لباس واحد که بگوییم این لباس متنجس است، این لباس نمیشود در آن نماز خواند شاید حضرت این را نمیفرمودند. الغاء خصوصیت این جهات اینجا بخواهیم بکنیم از این روایت، این الغاء خصوصیتها مشکل است.
س: شیخنا الاستاذ الذی تفضلتم به یجب فی المقام المهم اعلم ان المکلف للصلاة ...
ج: آن جهت هم اینجا میآید.
آخرین روایتی که امروز میخواهیم بخوانیم این روایت شریفه است «عَن أبی عبدالله(ع) مَنْ نَسِیَ مِنْ صَلاَةِ یَوْمِهِ وَاحِدَةً» یک دانه از نمازهای یک روزش را میداند فراموش کرده و نخوانده، یک دانهاش را «وَ لَمْ یَدْرِ أَیُّ صَلاَةٍ هِیَ» نمیداند حالا آن چه نمازی بود، نماز صبح بود، نماز ظهر بود، نماز عصر بود، مغرب بود، عشا بود؟ نمیداند که یادش رفته؛ امروز یادش میآید که در نماز دیروز را یکی از نمازهای دیروز فراموش شده؛ حضرت اینجا چه فرمودند بحسب این نقل؟ «صَلَّى رَکْعَتَیْنِ وَ ثَلاَثاً وَ أَرْبَعاً» یک نماز دو رکعتی میخواند، یک نماز سه رکعتی میخواند، یک نماز چهار رکعتی؛ یقین پیدا میکند آنچه که قضا شده آورده. اگر صبح است صلاة دو رکعتی دو رکعتی خوانده، اگر مغرب است سه رکعتی خوانده، اگر ظهر یا عصر یا عشاء است یک چهار رکعتی به قصد مافیالذمه میخواند. حضرت اینجا فرموده باید چهکار کنی؟ باید موافقت قطعیه کنی، نمیتوانی بگویی یکیاش را میخوانم موافقت احتمالیه شده، مخالفت قطعیه هم نشده دیگر. میفرماید نه، باید احتیاط تام بکنی، هم احتمال اینکه دو رکعتی هست و فوت شده، این احتمال را کاری بکنی که اگر واقعاً شده انجام بدهی؛ اگر واقعاً احتمال دارد سه رکعتی شده، کاری باید بکنی که آن هم انجام شده، اگر چهار رکعتی هم هست همینجور؛ پس از این روایت هم استفاده میشود که باید چنین کاری را کرد.
س: آقا احتیاط تام به این است که یک چهار رکعتی اخفاتی بخوانیم یا چهار رکعتی جهری؟
ج: نه، در این صورت این خود این روایت حالا اینجا معلوم میشود اقتفار دارد، آن حتماً جهر باید بخوانیم یا اخفات باید بخوانیم در جایی است که میدانیم مسلماً کدام است؛ اما در جایی که مافیالذمه هست و محتمل است بحسب خود این روایت دیگر حکم وجوب جهر یا اخفاتش از بین میرود.
این هم به خدمت شما عرض شود که روایتی است که حالا میشود به این استدلال کرد یا نه؟ انشاءالله جلسهی بعد.
و صلی الله علی محمد و آل محمد