23 مرداد 1402 | 28 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

برائت _ جلسه 103

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

بحث در پاسخ به روایاتی بود که به آن‌ها استدلال شده برای این‌که احتیاط شرعاً حسن نیست یا مطلقا یا لااقل در ابواب طهارات و نجاسات و تذکیه و ذبح حیوانات یا نحر و صید. حاصل جوابی که عرض کردیم این بود که استدلال به این روایات مبتنی است بر این‌که ما در این موارد احتمال وجود حکم واقعی و خواسته‌ای از شارع داشته باشیم؛ و این مبتنی است بر این‌که موضوعی برای ما یشترط بالطهاره یا بالتذکیه، اعم از طهارت واقعی و ظاهری یا تذکیه‌ی واقعی و ظاهری نباشد؛ اما اگر که موضوع ما یشترط فیه الطهاره و شرط ما یشترط فیه الطهاره یا التذکیه اعم باشد،  این‌جا دیگر واقعاً احتیاطی در کار نیست. چون همین‌که سوق مسلمین بود یا ید بود یا اصالة الصحه بود و امثال این‌ها بود،  طهارت ظاهریه که اثبات می‌شود یا تذکیه‌ی ظاهری که  اثبات می‌شود؛ وقتی اثبات شد واقعاً نماز درست است، واقعاً شرب حلال است نه معذور است فقط، واقعاً حلال است. بنابراین شارع می‌فرماید که باید شرط جواز شرب و اکل این است که پاک باشد، اعم از این‌که این پاکی، پاکی واقعی باشد یا ظاهری باشد؛ بنابراین کسی که با استصحاب طهارت یا با قاعده‌ی طهارت یا با اماره و امثال ذلک احراز می‌کند طهارت یک شی‌ای را، این حلال واقعی را دارد می‌آشامد یا می‌خورد، حلال واقعی است. و یا اگر نماز می‌خواند با چرمی که نمی‌داند حیوانش تذکیه‌ی صحیح شده یا نشده یا اصلاً تذکیه شده است یا نشده است؟ این وقتی که ححج شرعیه بر تذکیه بود این واقعاً دارد با مذکای... نمازش واقعاً صحیح است ولو این‌که تذکیه واقعاً تذکیه‌ی شرعی نباشد. همان‌طور که آقای آخوند در بعضی روایات استصحاب فرمودند دیگر، فرمودند که طهارتی که شرط صلاة است اعم از طهارت واقعی و ظاهری است، پس کشف خلاف اصلاً ندارد، اگر بعداً هم فهمیدیم این استصحاب درست نبوده کشف خلاف نشده، چون همان که در ظاهر بوده شرط همان بوده. بنابراین این روایات نمی‌توانیم بر‌ آن‌ها استدلال بکنیم، این‌ها می‌تواند اعم است از این‌که واقعی حرف شارع می‌گوید احتیاط نکن یا نه، این به‌خاطر این است که در واقع در این موارد شرط وجود دارد؛ فلذا شارع می‌بینید جاهایی دیگر نفرموده احتیاط نکن، در باب حقوق دیگران، در باب اموال، در باب آن‌جا نفرموده؛ تمام روایاتی که وجود دارد که می‌گوید احتیاط نمی‌خواهد بکنید چه فلان، همه‌اش همین ابواب طهارت و نجاست و همین ابواب تذکیه و ذکات حیوان و  این‌ها است. ما هیچ‌جا دیگر روایت پیدا نکردیم، بلکه برعکس آن است، در باب فروج می‌گوید ما احتیاط می‌کنیم، در باب دماء می‌گوید احتیاط می‌کنیم، در باب  املاک و اموال مردم احتیاط می‌گوید بکنید؛ در باب طهارت و نجاست است که ما این روایات را داریم که احتیاط نکن،  این‌جا ممکن است این‌جوری باشد؛ یا در باب همین تذکیه و این‌ها است که می‌گوید احتیاط نکن،  این‌جا هم به‌خاطر این است. پس خود نجاست بدون احکامش که چیزی ندارد احتیاط در آن‌ها، اگر ما می‌گوییم از نجاست اجتناب بکنید برای این‌‌که اکل و شرب حرام نداشته باشید، برای این‌که ما یشترط فیه الطهاره مثل صلاة و طواف و امثال این‌ها خراب نباشد، وقتی این‌ها درست هستند حالا فرض کن نجاست وضعیه‌ باشد ولی هیچ اثر تکلیفی نداشته باشد  احتیاط لازم نیست، همه‌ی این‌ها به‌خاطر آن جهت است. بنابراین استدلال به این روایات برای این منظور تمام نیست علاوه بر این‌که عده‌ای از این روایات از نظر سند محل اشکال هستند که دیگر حالا وارد آن بحث‌های سندی و این‌ها نمی‌شویم ولی غیر واحدش از نظر سند هم محل اشکال است، البته بعضی‌هایش هم صحیح است و معتبر است.

س: ...

ج:  حضرت می‌فرماید سوق است دیگر، این سوق مسلمین است دیگر، می‌گوید از بازار بخر بخور، این سوق است دیگر؛ پس بنابراین نمی‌توانیم بگوییم این روایت دارد می‌گوید احتیاط بد است، احتیاط حسن نیست، شما می‌خواهید به این روایت استدلال کنید که احتیاط حسن نیست، می‌گوییم نه این روایت دلالت نمی‌کند احتیاط حسن نیست؛ چون مورد این روایات جایی است که این چنین است و در مواردی که این چنین است  ممکن است درواقع شارع دارد می‌گوید این‌جاها احتیاط موضوع ندارد؛ چون واقعی نیست که شما بخواهید به او برسید، از این جهت است دیگر؛ پس بنابراین استدلال به این روایات با وقتی اذا جاء الاحتمال در این روایات، بطل الاستدلال.

س: طریقه‌ی ورود را به نظرم عوض بکنید بهتر است، یعنی چون در این موارد سالبه‌ی به انتفاء موضوع یعنی موجبه‌ی جزئیه به نحو سالبه‌ی به انتفاء موضوع قبول دارد، درست است؟ باید ببینیم حالا می‌شود استظهار کرد از این‌ها کلیت را یا نه؟ باید از این طریق وارد بحث بشویم. چون در این موارد ولو به نحو سالبه‌‌ی به انتفاء موضوع قبول دارید شما.

ج: نه.

س: چرا دیگر سالبه‌ی به انتفاء موضوع...

ج: چی را قبول داریم؟

س: این‌که عملاً لازم نیست ....

ج: بله در این‌ها لازم نیست چرا؟

س: به نحو سالبه‌ی به انتفاء موضوع...

ج: بله، نه نه، ما گفتیم ببین از موضوع خارج نمی‌شویم، موضوع احتیاط گفتیم کجاست؟ هرجایی است که احتمال واقع داده می‌شود.

س: آن‌جا سالبه‌ی به انتفاء موضوع است.

ج: اما این‌جا شارع فرمود، پس به این روایات نمی‌شود، این روایات دلالت نمی‌کند که جایی که احتمال واقع می‌دهید احتیاط حسن نیست؛  همین است دیگر، پس بنابراین روایات باید دلالت کند بر این‌که جایی که احتمال واقع می‌دهید آن‌جا احتیاط حسن نیست تا بشود به آن استدلال کرد؛ اما اگر این روایات این را نمی‌گوید، این مطلب از آن درنمی‌آید که جایی که احتمال واقع می‌دهید؛ حالا یا اقتصار بخواهیم بکنیم بر خصوص مورد این روایات یا بگوییم این باب مثال است، الغاء خصوصیت بکنیم بگوییم اصلاً احتیاط در همه جا، که دیروز عرض کردیم؛ که این دومی که خیلی مستبعد است که ما بخواهیم از این‌ها الغاء خصوصیت بکنیم به ابواب دیگر هم ببریم، غیر از باب طهارت و نجاست و غیر باب تذکیه.

س: این‌جا باید سالبه‌ی به انتفاء موضوع بدهیم دیگر.

ج: لعلّ این‌جوری باشد.

س: لعلّ نیست که قطعی است.

ج: نمی‌دانیم.

س: نه دیگر، اگر شما این بیانی که شما می‌فرمایید اگر آن باشد که احتیاط واجب نیست.

ج: کدام باشد؟

س: این بیان دیگر شما دارید می‌فرمایید نهایتش می‌شود این بیان که این می‌شود سالبه‌ی به انتفاء موضوع دیگر.

ج: همین را داریم می‌گوییم سالبه به انتفاء موضوع می‌شود یعنی...

س: یعنی در مقام عمل اتیان تمام اطراف واجب نیست. درست است؟ حالا باید ببینیم که استظهار می‌شود الغاء خصوصیات، آن دیگر بحث  استظهاری می‌شود، لعل یک کسی بگوید آقا من را استظهار می‌کنند در همه‌جا می‌گویم سالبه‌ی به انتفاء موضوع؛ آن دیگر برمی‌گردد به استظهارشان، یعنی شما درواقع در مقام عمل ما مهم این است که اتیان تمام اطراف واجب هست یا واجب نیست؟ حالا یا به نحو سالبه‌ی به انتفاء موضوع یا به نحو سالبه‌ی به انتفاء محمول، یعنی هیچ فرقی نمی‌کند. آن‌هایی که استظهار کردیم...

ج: نه، به انتفاء محمول مورد بحث ماست، به انتفاء موضوع از بحث خارج است.

س: نه نه، مورد بحث‌مان این است که اتیان تمام اطراف‌مان با.....

ج: نه ما می‌خواهیم بگوییم احتیاط، می‌خواهیم بگوییم احتیاط شرعاً حسن است ام لا؟

س: ما می‌خواهیم ببینیم اتیان تمام اطراف حسن است یا نه؟ ما با لفظ که....

ج: نه نه، این غلط است، بحث این نیست، احتیاط بحث است.

س: آقا شما از کجا می‌فهمید...

ج: احتیاط تارةً به اطراف است گاهی احتمال یک چیز است؛ این‌جور نیست اطراف، نمی‌دانم شرب تتن حلال است یا احتیاط بکنم؟ از اطراف نیست که، این اطراف برای جایی است که مردد بین امور بشود؛ اما اگر نه، یک فعلی است نمی‌دانم حرام است یا حرام نیست؟ امرش دائر است به این‌که حرام باشد یا حلال باشد؟ احتیاطش به چی هست؟ به این‌که اجتناب بکنیم، اطراف ندارد این‌جا که؛ یک چیزی نمی‌دانم واجب است یا واجب نیست؟ احتیاطش به چی هست؟ به این‌که انجام بدهیم. دیگر این‌‌جا اطراف ندارد، اطراف برای جایی است که مردد بشود بله، نماز قصر است یا تمام هست، اطراف دارد؛ یا در شبهات موضوعیه این کأس نجس است یا این کأس نجس است؟ یا این کأس نجس است؟ می‌دانیم یکی از این‌ها هست، این‌ها اطراف دارد، اما همه‌جا که اطراف ندارد که؛ پس بنابراین حرف سر این است که احتیاط کردن، یعنی احتیاط کردن به عبارت دیگر یعنی چی؟ یعنی کاری بکنی که واقع اگر هست درک کنی؛ حالا تارةً این کاری انسان بکند که واقع را درک بکند گاهی به این است که اطراف را اگر ذو اطراف باشد، گاهی به این است که نه، همان فعل واحد را که احتمال وجوبش می‌دهد انجام بدهد، احتمال حرمتش می‌دهد ترک کند، به اطراف این‌‌جا بحث ما نیست.

س: می‌دانم ما کاری به این حیثش که می‌فرمایید نداریم که اطراف ...، می‌خواهیم بگوییم ما دنبال این هستیم که آیا علاوه بر اصل تکلیف کار زائدی هم باید انجام بدهیم؟

ج: نه نه نه

س: سالبه‌‌ی به انتفاء محمول باشد و به انتفاء موضوع، این محل بحث است...

ج: عجب است واقعاً! ما زائد نمی‌خواهیم بگوییم همان تکلیف واقع را نه زائد را.

س: .... احتیاط که سالبه‌ به انتفاء موضوع...

ج: آن‌جایی که فقط احتمال وجوب می‌دهیم چه زائدی است؟

س: اصلاً زائد هم نباشد، هر جا باشد، کاری به موردش نداریم.

ج: پس چرا حرف ما را نمی‌زنید؟ بگویید یعنی کاری بکنم که واقع را درک کنم، احتیاط یعنی این. احتیاط یعنی عملی که با او واقع را درک می‌کنم همین، اگر باشد واقع.

س: اصلاً ما روی لفظ احتیاط تأکید نداریم، احتیاط به همین معناست ولی ما دنبال لفظ احتیاط...

ج: ما چرا، نه دنبال واقع‌الاحتیاطیم، به لفظ کاری نداریم، شما انگلیسی بگو، کاری نداریم به این جهت، واقع‌الاحتیاط یعنی عملی کنم که اگر شارع خواسته‌ای دارد آن خواسته را انجام داده باشم، اگر دارد، نمی‌دانم هم دارد یا نه؟ اگر دارد انجام شده باشد این احتیاط است.

س: حاج آقا ببخشید در این بحث حکم الهی هیچ واقعی نیست، این اعم از ظاهری و واقعی است، ولی نسبت به مصالح و مفاسد چی؟ یعنی نجس که من بخورم آن.....

ج: آن نه، بله آن جهت درست است، آن جهت که گفتیم آن‌که ربطی به شارع ندارد، دلت می‌خواهد بله، اگر احتراز دلت می‌‌خواند شاید این مثلاً احتمال می‌دهیم این میوه شاید حرام باشد، دلیلی نداریم با «کل شیء لک حلال» داریم درست می‌کنیم، شاید یک مضراتی داشته باشد، بله می‌خواهی به آن مضرات نرسی  آن اشکالی ندارد؛ مثل این‌که یک چیز حلال واقعی هم احتمال می‌دهی مثلاً در هوای آزاد بوده شاید میکروبی شده،  دلت می‌خواهد، شاید این‌جوری شده از آن اجتناب کنی. این ربطی به شرع دیگر این‌ها ندارد.

س: نه مصالح را خودمان نمی‌فهمیم ما، از ....

ج: بله می‌دانم، ولی یک مفسده شاید در واقع باشد مثل همین‌هاست، شاید این به خدمت شما عرض شود کثیف باشد، شاید میکروبی شده باشد، شاید چه شده باشد، این‌ها ربطی به شارع دیگر ندارد، این‌ها ربطی به خودمان دارد.

س: حاج آقا نتیجه‌ی فرمایش‌تان تصویب نیست در این محدوده؟

ج: نه.

س: یعنی چون کشف خلاف دیگر معنا ندارد، هرچی بینه بیاید اشتباه هم بگوید ولی دیگر معذوری نیست، نه این‌که فقط معذوری نیست، این‌جاها دیگر....

ج: در باب طهارت و نجاست این‌چنینی است یعنی شارع فرموده چی؟

س: یعنی در این باب...

ج: بله، نه همه جا، گفتیم فلذا در باب نفوس نیست، در باب اموال نیست، در باب فروج نیست، در باب.... این در این باب در این دو باب به‌خصوص این‌چنین است که قائل هم دارد که بله، در طهارت و نجاست «فیما یشترط فیه الطهارة» طهارت اعم از واقعی و ظاهری‌ شرط است؛ چون طهارت اعم از واقعی و ظاهری شرط است پس در این موارد اصلاً احتیاط موضوع ندارد که این‌جا حضرت فرمودند که خودم می‌فرستم می‌خرم می‌خورم احتیاط نمی‌کنم، احتیاط نکن، بر اساس این است که این‌جا احتیاط وجود ندارد، ولو نجس واقعی باشد، ولی چون در ظاهر این‌چنینی است عمل واقعاً صحیح است. در باب تذکیه هم همین‌جور است و تمام روایاتی که به آن استدلال کردند برای این‌که بگوییم احتیاط حسن نیست شرعاً، یا برای باب طهارت و نجاست است یا برای باب تذکیه است؛ و این دو باب این خصوصیت را دارد، پس بنابراین از روایات وارده‌ی در این دو باب نمی‌توانیم استفاده کنیم که احتیاط در شرع حسن نیست، یعنی با این‌که واقع محتملی وجود دارد، این را نمی‌توانیم استفاده کنیم. هذا اولاً، ثانیاً  این روایات که قطع‌آور نیستند برای ما، حجتند، می‌توانیم به آن‌ها استناد بکنیم اما برای ما که قطع نمی‌آورد که؛ موضوع حُسن احتیاط این است که احتمال وجدانی بدهیم که لعل واقعی این‌جور باشد؛ پس ولو این روایات هم اگر محمولاً می‌گفت، می‌گفت احتیاط نکن این‌جا، اصلاً می‌گفت احتیاط در این‌جا، به همین لفظ می‌گفت؛ اما چون این روایات قطع‌آور نیست فقط حجت است، نه سندش قطعی است نه دلالتش قطعی است. بنابراین ما احتمال نفسانی که می‌دهیم، حالا که احتمال نفسانی می‌دهیم موضوع برای حُسن احتیاط عقلی باقی است ولو حُسن احتیاط شرعی هم باقی است؛ چون واقع احتمال می‌دهیم غیر از این باشد.

س: اگر تقبیح کرده باشد چی؟

ج: برای این‌که قبلاً گفتیم اگر یادتان باشد آقای آخوند فرمودند یکی از امر سوم بود یا چهارم بود که گفتیم فرمودند چی بود؟ این بود که حتی در مواردی که اماره‌ی بر خلاف احتیاط باشد، اماره‌ی حجت، گفتیم آن‌جا هم جای احتیاط هست.

س: نه، اگر تقبیح کرده باشد این را.

ج: تقبیح هم کرده باشد، یقین که نداریم که؛ مگر حرام کرده باشد که اگر حرام کرده باشد احتیاط را در یک موردی، شارع حرام فرموده باشد بله، نمی‌توانم انجام بدهم چون...

س: پس تقبیح هم نباشد دَوَرانی درست می‌شود.

ج: چه دورانی درست می‌شود؟

س: دوران محتمل درست می‌شود.

ج: نه، شاید این‌ها اشتباه باشد؛ من احتمال می‌دهم یک....

س: شاید هم درست باشد قبیح باشد، شاید هم غلط باشد حسن باشد می‌شود دوران.

ج: نه، این...

س: اگر تقبیح کرده باشد دوران می‌شود.

ج: اگر تقبیح کرده باشد به معنای این است که مثل این‌که حرام کرده باشد، یعنی گفته باشد نکن این کار را، گفته باشد نکن؛ اما اگر هم یک کار خوبی نیست، این کار خوبی نیست، نه، فقط بگوید کار خوبی نیست، حرام نکند که من ملزم باشم نه؛ یک‌وقت کاری می‌کند که من ملزم می‌شوم  بله، اما  اگر من ملزم نمی‌شوم دارد اخبار می‌کند به یک چیزی، این مثل باب عقاید می‌ماند،  در باب عقاید که ما دنبال علم هستیم موضع‌مان علم است در آن‌جا، آن چه‌کار می‌تواند بکند؟ یک اخباری دارد می‌کند از یک چیزی،  این اخبار معلوم نیست درست باشد به این معنی که راوی شاید اشتباه کرده باشد، شاید سهو کرده باشد، شاید اصلاً دروغ جعل کرده باشد؛ پس بنابراین ما آن‌ چیزی که حکم عقل‌مان هست که می‌گوید اگر واقعاً شاید لعل در این مورد شارع خواسته‌ای داشته باشد آن سر جای خودش باقی می‌ماند.

س: شرعاً چه‌جوری حسن ایجاد می‌شود اگر احتمال واقعی بدهیم شرعاً...

ج: شرعاً هم به‌خاطر ادله‌ی خودش دیگر یا به‌خاطر این‌که هرچی حسن عقلی هست شارع که مخالفت با حسن عقلی نمی‌کند که.

س: احتمال قبح غیر الزامی هم بدهیم دوران درست می‌شود دیگر، الان این‌جا ما احتمال می‌دهیم که به دلالت این ادله حرام نه، قبیح باشد، احتمال هم می‌دهیم حسن باشد، مثل دوران دیگر قابل احتیاط نیست این‌جا.

ج: باید ببینیم موضوع حکم عقل‌مان چی هست؟

س: موضوع حکم عقل همین‌که واقع را درک کنیم، اگر تقبیح کرده باشد یعنی....

ج: تقبیحی نیست که تقبیح واقعی...

س: حرام نه، احتمال بدهیم انشاء یک حکم تنقیحی کرده باشد برای احتیاط در این، یعنی برای جمع بین اطراف در باب طهارت و نجاسات...

ج: شما باز از جمع بین اطراف دست برنمی‌دارید؟

س: شما می‌فرمایید احتیاط، باز دیگر موضوع احتیاط درست نمی‌شود چون دوران می‌شود.

ج: دوران برای چی می‌شود؟

س: دوران می‌شود بین این‌که یحتمل که این‌ها درست باشد حرام نه، قبیح باشد، یحتمل غلط باشد و درک واقع، این مثال واحد، یحتمل که من این لباسم را بروم مجدداً بشویم حسن باشد به جهت درک واقع، یحتمل شارع مقدس یک حکم تنزیهی جعل کرده باشد برای این‌که شستن زائد به نظر من بد است می‌شود دوران، دیگر قابل احتیاط نیست.

ج: نه حکم تنزیهی جعل کرده یا حکم دارد آن‌جا یا گفته قبیح، حسن نیست؛ ببین یک وقت‌هایی من را الزام می‌کند...

س: .....

ج: نمی‌دانیم این..

س: ...

ج: لسانش چی بود؟

س: همین بود که...

ج: می‌گفت ضیقوا به‌خاطر این‌که گفت «ضیّقوا على أنفسهم‏» به‌خاطر این‌که امارات را حجت نمی‌دانند، سوق را حجت نمی‌دانند، این تضییق بر نفس است، محتاط که تضییق بر نفس نمی‌کند. آن به‌خاطر این است که چرا امارات شرعیه را حجت نمی‌داند؟ چرا در مقابل شارع دکان باز کرده؟ شارع می‌گوید سوق حجت است تو می‌گویی نه به دلم نمی‌چسبد حجت نیست. این هم یک جوابی است به آن روایات که اصلاً‌ ناظر به احتیاط نیست، ناظر به این است که چرا به آن‌چه که شارع جعل کرده من الامارات بر فلان اهمیت نمی‌دهی؟ قبول نمی‌کنی؟ بعضی‌ها هم این‌جوری جواب دادند از آن روایات.

س: یعنی شما می‌فرمایید احتمال این‌که یک حکمی وجود داشته باشد اعم از حالا یا کراهتی یا حرمت یا این‌که شارع نهی کرده باشد، احتمالش را هم نمی‌دهید؟

ج: موضوع در این‌جور جایی است، ببینید موضوع بحث در جایی است که همین‌طور که آقایان فرمودند موضوع این است که دوران امر بین محذورین آن‌جا که احتیاط نیست؛ موضوع در جایی است که احتمال می‌دهیم این یا حلال است یا این است، یا حرام است یا حلال است؛ اما احتمال می‌دهیم یا حرام است یا واجب است؟ این‌جا که جای احتیاط نیست، اصلاً موضوع احتیاط که گفته می‌شود این‌جور جایی است. نه دوران امر بین محذورین؛ شما کاری می‌کنید دوران امر بین محذورین می‌خواهید درست کنید، دوران امر بین محذورین از بحث خارج است.

س: ...... شما عقلاً احتیاط حسن است اگر نصی نباشد ولی اگر احتمال بدهیم که شارع حالا این ...

ج: اگر احتمال می‌دهیم واجب است و حرام است جای احتیاط نیست.

س: احتمال می‌دهیم نصی وجود داشته باشد یا حداقل بعضی از نصوص استظهار بشود ازش کرد که این شارع می‌خواسته در ادامه بفرماید آقا احتیاط نکنید نه از نظر اخباری، از نظر حالا مولویات، حرمت یا کراهت که منِ شارع نمی‌پسندم که ... احتمال وجود چنین نصی هم شما نمی‌دهید که....

ج: احتمال اثری ندارد، چون حکم عقل این است که  ما...

س: همان‌وقت ساکت می‌شود.

ج: نمی‌شود.

س: وقتی که می‌گوید، من خودم باشم و خودم می‌گویم حسن است ولی وقتی احتمال می‌دهم شارع این را یک حکمی راجع به آن داشته باشد مولوی، پس احتمال می‌رود اگر آن را در نظر بگیرم، با درنظر گرفتن آن چون فرمودید قبلاً هم اشاره کردید حکم عقل معلق است، با در نظر گرفتن آن دیگر من ساکت می‌شوم، می‌گویم إ اگر آن باشد دیگر نمی‌توانم بگویم حسن است.

ج: نه، جوابش این است که عقل یدرک که احتیاط حسن است ما لم یصل الیک المنع شرعاً؛ احتمال فایده نداره، ما لم یصل الیک یعنی می‌گوید تو اهتمام کن که اگر واقعی مولا دارد او را امتثال کرده مادامی‌که از او منعی به تو نرسیده باشد، نه در واقع و نص الامر منعی نداشته باشد. و الا اگر این باشد هیچ جا احتیاط نمی‌شود کرد.

س: حاج آقا دلیل داریم، واقع و نفس‌الامر نیست، فرض این است که ما یک دلیلی داریم که....

ج: جواب ایشان را دارم می‌دهم، ایشان می‌گوید که من احتمال می‌دهم ولو این روایات نباشد، یک روایاتی شاید باشد به‌دست ما نرسیده که می‌گوید نه....

س: نه نه همان روایات، اصلاً ما همان روایات را یحتمل کراهت باشد.

س: ... ما لم یصل، ببین دیگر ما چون الان احتیاط به‌خاطر درک واقع است دیگر، من وقتی احتمال می‌دهم واقع به جور دیگری باشد این‌جا عبد ساکت می‌شود.

ج: احتمال می‌دهید جور دیگر باشد یعنی چی؟

س: واقع به این معنا که در نفس‌الامر یک حکمی داشته باشد مولا؛ من احتیاط می‌خواهم بکنم که به واقع برسم، اگر احتمال می‌دهم که مولایم حکم مولوی داشته باشد دیگر این‌جا این مصلحت دیگر ... برای حُسن واقع به همین ...، برای درک واقع.

ج: ببینید خلط نشود دو مباحث با همدیگر، دوتا مطلب است، یکی در این واقع مثلاً شرب توتون نمی‌دانم حلال است یا حرام است؟ یک وقتی نه، کسی می‌گوید لعل شرب توتون واجب باشد، ممکن است واجب باشد، حالا مثال مهم نیست در آن، احتمال وجوب کسی این‌جا نمی‌دهد، یک جایی که احتمال می‌دهد که این حرام است یا واجب است؛ مثلاً فرض کنید نماز جمعه واجب است یا نه حرام است، آقای حکیم می‌گوید نماز جمعه در عصر غیبت حرام است، یک آقایی هم می‌گوید واجب است، آن‌ها هم که می‌گویند واجب است یا تخییری است یا تعیینی است هرچه، اختلاف دارند، القائلون بالوجوب مختلفین یک عده هم قائل به حرمتند؛ می‌گوید از مناصب خاص امام معصوم است حق ندارد کس دیگر اقامه کند الا این‌که او شخصاً یک کسی را نصب بکند؛ می‌گوید حرام است،  یکی از افرادی که می‌گوید حرام است مرحوم آقای حکیم بود،  این الان دوران هم بین این شد، این‌جا احتیاط نمی‌شود کرد، چون دوران هم بین محذورین است اصلاً؛ این‌جا که خود حکم واقعه مردد بین المحذورین است قابل احتیاط نیست، انجام بدهیم لعل با آن، آن باشد حکم، حرمت باشد، ترک کنیم لعل حکم وجوب باشد؛ پس بنابراین این‌جا احتیاط ممکن نیست. مصبّ احتیاط کجاست؟ آن‌جایی است که احتمال وجوب می‌دهیم، احتمال حرمت اصلاً نمی‌دهیم، قطع داریم مثلاً حرام نیست، قطع داریم مکروه نیست، امرش دائر است بین چی؟ امرش دائر است بین حرام و حلال، واجب و غیر وجوب همین؛ این‌جاهاست که، این از نظر خود واقع است، از نظر این‌که شارع شاید به ما فرموده احتیاط نکنید، شاید یک مصلحتی است گفته احتیاط نکنید، این فرق می‌کند با آن قبلی؛ این دومی ما لم یصل اثری ندارد، این دومی باید وصول پیدا کند.

س: به چه جهتی؟

ج: عقل این را می‌گوید.

س: عقل این را نمی‌گوید.

ج:  عقل شما نمی‌گوید عقل ما می گوید، عقل ما می‌گوید که بله، مادامی‌که ...، این احتیاط حسن است، یعنی شما دنبال این هستی که اگر آن خواسته‌ای دارد انجام بدهی، تا او ترخیص نکرده، مثل این‌که همان در باب بعث شارع می‌گوییم تا ترخیصش واصل نشده عقل می‌گوید باید دنبال بدوید. اگر ترخیص واصل شد تو مرخصی، این‌جا هم این‌جوری است.

س: ... فرمودید که در خود احتیاط خیلی وقت‌ها تنافی با خود احتیاط لازم است چون ممکن است احتیاط را شارع نپسندند، آن‌جا پس چرا این حرف را نزدید؟

س: .........

س: حاج آقا این‌ بحث اصلاً... بحث احتیاطی... نیست حاج‌ آقا، احتیاط یعنی درک واقع، با احتمال این‌که کراهت، حرمت یا اباحه‌ی اقتضائی، هرکدام از این سه‌تا، با احتمال وجوب این‌ها اصلاً من درک واقع را نمی‌توانم امتثال بکنم. اصلاً بحث این نیست که شما بفرمایید که عقلا چه‌جوری، وقتی من احتمال کراهت می‌دهم، احتمال اباحه‌ی اقتضایی می‌دهم، احتمال حرمت می‌دهم، اصلاً دوران تکویناً محقق می‌شود نمی‌توانم احتیاط بکنم. شما می‌فرمایید که ما لم یصل، این قید ما لم یصل از کجا می‌‌فهمیم.

ج: از عقل می‌گوییم.

س:  عقل این‌طور نیست، عقل می‌گوید درک واقع، خودتان دارید می‌فرمایید درک واقع، با وجود احتمال کراهت چه‌جور من درک واقع بکنم؟

ج: درک واقع به این نحو است، اگر واقعی باشد ...

س: اگر خلافش بود چی؟ عقل می‌گوید آقا یک....

ج: واقع خلاف چی بود؟

س: آمدیم و این کار مکروه بود، آمدیم و این...

ج: نه مکروه احتمالش را نباید بدهند، عجب است واقعاً! می‌گوییم بابا اصلاً موضوع احتیاط حرف سر این است...

س: .....  همین را داریم عرض می‌کنیم که با وجود این روایات احتمال وجود دارد.

ج: باز عرض کردیم دوتا مقام دارد خلط نباید بشود، یکی این است که خود این واقعه حکمش چی هست؟ به حکم احتیاط کار نداریم، خود واقعه حکمش چی هست؟ خود واقعه احتمال می‌دهیم واجب باشد، احتمال می‌دهیم نه واجب اصلاً نیست امرش دائر است بین وجوب و عدم وجوب، نه وجوب و حرمت، نه وجوب و کراهت، نه وجوب و کراهت؛ یا وجوب و عدم وجوب بالمرّه یا وجوب و استحباب، این‌جا اشکالی ندارد، این‌جا مورد احتیاط است. حرمت و وجوب نه، حرمت و کراهت یا حرمت خالص دیگر هیچی، یا حلیت،  این‌جا هم درست است موضوع برای احتیاط است؛ اما جایی که نه، در خود واقعه احتمال می‌دهیم دوتا حکمی که دوتا اقتضاء مختلف دارند یعنی احتمال وجوب و حرمت می‌دهند، احتمال وجوب و کراهت می‌دهند این‌جا جای احتیاط نیست، حالا در کراهتش هم محل کلام است که  احتیاط شاید آن‌جا بگوییم ممکن است دارم احتیاط می‌کنم، چرا؟ برای این‌که اگر وجوب باشد آوردم، کراهت باشد که انجام دادنش اشکال نداشته که، اقتضای خلاف ندارد، احتمال وجوب می‌دهم، احتمال کراهت هم می‌دهم،  اشکال ندارد می‌توانم احتیاط بکنم این‌جا، اگر واقع وجوب است درک کرده باشم، احتیاط هم فوقش یک مکروهی انجام دادم اگر مکروه باشد؛ طوری نیست انجام نشده که. این‌جا هم اگر می‌گویید شارع فرموده تنزیهاً فرموده احتیاط نکن، من باز این‌جا دارم احتیاط ممکن است، چرا؟ برای خاطر این‌که اگر واجب است درک کردم، اگر واجب نیست یک خلاف احتیاطی که چیز کراهتی را انجام دادم، طوری که نمی‌شود که.

س: تعریف احتیاط را عوض کردید؟

ج: نه تعریف احتیاط عوض نکردیم، این است که آن حکم الزامی...

س: .... احتیاط یعنی درک واقع...

ج: نه هر واقعی در هر جایی عالم هست بر هر چیزی که هست، این‌جا؛ اگر من احتمال وجوب می‌دهم، شما می‌گویید اگر احتمال می‌دهم شارع احتیاط را حرام کرده باشد بله، احتیاط نمی‌شود کرد؛ اما اگر احتمال می‌دهم شارع یک حکم تنزیهی دارد می‌گوید بهتر است این را احتیاط نکنید،  من این‌جا احتیاط می‌توانم بکنم، چرا؟ برای این‌که احتمال وجوب می‌دهم، احتمال حرمت می‌دهم؛  می‌گویم آقا من اگر این را ترک بکنم، اگر حرام باشد از حرام اجتناب کردم، ملوّث نشدم به حرام واقعی، فوقش یک مکروهی انجام دادم،  مکروه اشکالی ندارد که. پس بنابراین در این‌جا که، فقط یک‌جا محل اشکال می‌شود و آن است که دوران بین محذورین بشود، اما دیگر احتیاط ممکن نیست؛ اما اگر دوران امر بین محذورین نشد احتیاط ممکن است و لا بأس به اشکالی ندارد.

س: حاج آقا دوران بین محتمل المحذورین یا دوران بین محذور واقعی؟ این‌جوری که شما می‌گویید ما لم تصل یعنی ... ....

ج: آن تصل مال...

س:  دیگر..... احتیاط اصلاً موضوعش سر محتملات است، وقتی سر محتملات است چرا می‌فرمایید ما لم تصل؟ ما لم تصل آن ‌وقتی است که قطعی بخواهم احتیاط کنم، ما هنوز سر محتملاتیم؛ احتیاط وقتی که بین دوتا محتمل محذور اتیانی وجوبی با ترکیب باشد آن‌جا موضوع ندارد، چرا می‌فرماید ما لم تصل؟ این‌جا را قول بدهید توضیح بدهید حاج آقا، این باید حل بشود که آن‌وقت احتمال می‌دهیم که شارع به احتیاط درک واقع را قبیح می‌داند همین‌که احتمال می‌دهیم همان‌طوری که احتمال می‌دهیم درک الواقع با احتیاط مصلحت دارد، احتیاط هم می‌گوییم که درک الواقع با احتیاط مفسده دارد، باز دوران بین محذورین است، این را چطور، این مشکل را چطور می‌شود حل کرد؟ که اگر این مشکل را حل نکنیم نمی‌توانیم بگوییم احتیاط حسن است.

س: الان طبق ما لم یصلی که شما فرمودید حتی اگر احتمال حرمت هم بشود باز احتیاط حسن است.

ج: تصور احتیاط با تصدیق به حُسنش ملازمه دارد، هر کی شک می‌کند به‌خاطر این‌که تصور احتیاط نکرده که موضوع احتیاط چی هست؟ حکمش کجا دارد گفته می‌شود؟ احتیاط یعنی اگر مولا در ما این‌جا خواسته‌ای دارد، من آن خواسته را احراز کنم، احتیاط یعنی این. آیا این امر حسنی نیست؟ عقل این را حسن نمی‌داند؟ شرع هم این را حسن بداند، شرع هم بیاید بگوید چی؟ شرع هم می‌گوید اگر من خواسته‌ای دارم حسن نیست که تو انجام بدهی، اگر من خواسته‌ای دارم، چرا.  این، این‌که اگر مولا خواسته‌ای دارد حسن است که ما کاری بکنیم که او خواسته‌اش را انجام بدهد، این‌که لا اشکال، تصورش مساوی با تصدیقش، یعنی تصور موضوع مساوق است با تصدیق به حکمش که حسن است.

س: احتمال حرمت ظاهری احتیاط هم نمی‌دهید؟

ج: اگر حرمت ظاهری یعنی به ما رسیده که حرام است، اگر شارع یک جا آمد گفت حرام است، به عنوان ثانوی گفته حرام است...

س: .....

ج: نه نه، چون برائت دارد آن، آن‌که ترخیص دارد من احتیاط می‌توانم بکنم

س: اصلاً بحث لیسیده‌ی عقلی می‌کنید....

ج: آن بله، اگر شک در این کردم که آیا احتیاط حرام است یا حرام نیست  خودش فرموده به این احتمال حرمتش اعتنا نکن.

س: این هم ظنی است...

ج: حالا این‌جا من می‌توانم دوجور احتیاط بکنم، می‌توانم احتیاط نکنم برای این‌که این خواسته‌اش را به‌جا بیاورم، می‌توانم احتیاط بکنم برای این‌که آن خواسته‌اش را به‌جا بیاورم. با هم تنافی ندارد که، هیچ تنافیی باهم ندارد. چون این‌جا ببینید دوتا امر است این‌جا، این بهم ربطی، چون این خواسته‌اش، این خواسته‌ی احتمال می‌دهم حرام باشد، این  احتمال حرمت، این‌که  گفته بهش اعتنا نکن، خودش فرموده اعتنا نکن؛ به آن احتمال حرمت واقعی هم چون شبهه‌ی حکمیه‌ است دلیل ندارم خودش گفته به آن هم اعتنا نکن، می‌توانی اعتنا، هردو معذورید؛ درست؟ حالا که گفته هردو معذوریم من چه‌کار کنم این‌جا؟ می‌توانم احتیاط بکنم که بگویم  پس آن را می‌خواهم، چون مثلاً احتمال می‌دهم این ادله‌ای که گفته احتیاط نکن یا به ذهنم می‌آید احتیاط نکن این‌ها ممکن است خیلی قوی نباشد، آن حرمت واقعی شاید خیلی اقوی باشد، آن چیزی که احتمال می‌دهم حرام باشد. این‌جا می‌توانم این کار را بکنم؛ می‌توانم راه سومی را بروم اصلاً اجتناب نکنم و به خدمت شما، این اشکالی ندارد این‌ها، این‌ها یعنی قابل اجتماع است با همدیگر؛ حالا می‌خواهم این سؤال را بکنم چون وقت گذشته، ببیند بحث هنوز تمام نشده، ما بحث مقام ثانی داریم که آن پربحث است، مقام ثانی چی بود؟ مقام اول این بود که جایی که احتیاط ممکن است احتیاط حسنٌ شرعاً عقلاً ام لا؟ مقام ثانی این است که حالا احتیاط اصلاً ممکن است یا ممکن نیست؟ این مقام ثانی است؛  در عبادات عده‌ای گفتند احتیاط ممکن نیست که در عبادات سه قول است، در عبادات گفتند احتیاط ممکن نیست مطلقا، ممکن است مطلقا، تفصیل بین این‌که جاهایی که اخبار من بلغ باشد آن‌جا ممکن است، جایی که اخبار من بلغ نیست ممکن نیست؛ این سه نظریه‌ است در باب عبادات. و هم‌چنین در باب توسلیات غیر عبادات هم باز آیا احتیاط ممکن است یا احتیاط ممکن نیست؟ آن‌جا هم محل کلام است؛ گرچه آقایان دیگر خیلی به آن نپرداختند و در کفایه و رسائل و معمول کلمات اصحاب آن‌ها تسالم دارند، مفروق‌عنه گرفتند که احتیاط صغرویاً در باب توسلیات ممکن است و اشکالات را بردند فقط به باب تعبدیات یعنی عبادات و آن را بحث کردند، ولکن حق این است که در هر دو باب مناقشه وجود دارد باید طرح بشود جواب داده بشود، هم در باب توسلیات احتیاط ممکن است ام لا؟ و هم در باب عبادات آیا احتیاط ممکن است ام لا؟ شبهه‌ی آن‌جا چی هست؟ شبهه‌ی این‌جا چی هست؟ باید این‌ها طرح بشود وحل بشود.  ما حالا دو روز وقت داریم شنبه و یکشنبه می‌توانیم بیاییم اما آقایان می‌آیند حاضرند یا نه؟ اگر که نمی‌آیند، دیگر می‌خواهند برای ماه رمضان و مسافرت آماده بشوند بگذاری برای بعد از، برای سال آینده دیگر.

وصلی الله علی محمد وآل محمد.

Parameter:17377!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 3
تعداد بازدید روز : 52
تعداد بازدید دیروز :754
تعداد بازدید ماه جاری : 4560
تعداد کل بازدید کنندگان : 792861