23 مرداد 1402 | 28 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

امر به معروف و نهی از منکر - جلسه 078

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

 

بحث در اعتبار و عدم اعتبار روایت محض الاسلام بود که کتبه الرضا علیه السلام للمأمون، تا به حال عرض شد که برای اعتبار طرقی وجود دارد راه اول اسناد جزمی صدوق بود، راه دوم این بود که تا فضل بن شاذان که راوی این حدیث است استفاضه‌ی نقل وجود دارد، راه سوم این هست که دو راوی‌ای که در این سند واقع شدند که عبدالواحد بن عبدوس و علی بن محمد بن قتیبه هست وثاقت این دو تا اثبات بشود. اما عبد الواحد بن عبدوس برای اثبات وثاقتش  راه‌هایی گفته شد که بعضی از آن‌ها قابل توجه بود و لایخلوا عن قوّة، دو راه دیگر هم وجود دارد برای این که بگوییم عبد الواحد بن عبدوس ثقةٌ، راه دیگر این است که ایشان از معاریفی است که لم‌یرِد فی حقّه قدحٌ، و چون لم یرد فی حقّه قدحٌ، طبق فرمایش مرحوم آقای تبریزی قدس سره می‌شود گفت که این ثقه هست إمّا به خاطر این که این عدم ورود قدح نسبت به انسان معروف یوجب الاطمینان به این که پس معلوم می‌شود عیبی و ما یضرّ به اعتماد به او در او وجود نداشته. چون رجالیون این‌ها اهتمام دارند به این که راوی ثقه نیست ضعیف است کاذب است آن را بیان بکنند، از طرف دیگر این هم مشهور است جوری نیست که توجه رجالیون به او نبوده باشد کثیر النقل است، در اسناد فراوان واقع شده است. پس با توجه به این که همه توجه دارند که چنین آدمی وجود دارد از آن طرف هم داعی دارند بر این که اگر ضعیف است بیان بکنند نکردند این موجب اطمینان برای ما می‌شود که این آدم ثقه‌ای است این یک بیان، بیان دوم این است که این که یک انسانی در بین جماعت این‌چنینی که زیر ذرّه بین قرار دادند او را، و می‌خواهند اگر که مناقشه‌ای در او سراغ دارند بیان بکنند، بنویسند هیچ کس بیان نمی‌کند همین حسن حال است، حسن ظاهر است، همین که آدم این‌جور باشد و کسی هم حرف بد نزند. وقتی حسن ظاهر شد مشمول صحیحه‌ی عبدالله بن أبی یعفور می‌شود که اگر کسی در محله‌ای زندگی می‌کند وقتی می‌روید از آن محله سؤال می‌کنید می‌گویند ما بدی از او ندیدیم یا کسی بدی برای او نمی‌گوید آن‌جا فرمود فثبتت عدالته، بنابراین این آدمی هم که در بین چنین جماعتی دارد زندگی می‌‌کند توی حوزه‌ی علمیه‌ی زندگی می‌کند همه هم او را می‌شناسند هیچ کس هم قدحی از او نمی‌گوید خود این حسن ظاهر است پس مشمول روایت عبدالله بن ابی یعفور می‌شود پس عدالتش ثابت می‌شود، عدالت که ثابت شد با اصالة السلامة حفظش هم درست می‌شود پس مجموعاً وثاقت از ضم آن به آن تأمین می‌شود.

س: ...

ج: بله، چرا؟ برای این که اگر نمی‌شناسد خمود دارد و کسی به او توجه ندارد  نگفتن که کسی چیز بدی راجع به این نمی‌گوید که حسن ظاهر نمی‌شود.

س: ...

ج: نه، آن می‌گوید کسی که در آن‌جا زندگی می‌کند رفت و آمد دارد مسجد می‌رود چه می‌رود و کسی چیزی نمی‌گوید و الا اگر کسی است که اصلاً کسی نمی‌بیند او را،  ممکن است... یعنی مقدمه‌ی حسن ظاهر شدن این است که باید معروف باشد، مورد توجه باشد، بشناسند او را.

 این هم راه دومی بود که ما البته این راه دوم را مناقشه‌مان این بود که این دوری است به خاطر این که از صحیحه‌ی عبدالله بن أبی یعفور درست شدنش، فردی در آن سند وجود دارد که از همین راه مرحوم آقای تبریزی درست کردند بنابراین این می‌شود دُور، فلذا این اشکال که گفته می‌شد بعضی از تلامذه‌ی ایشان گفتند که این مطلب در کتب ایشان هست، گفتند در بحث استفتاء و این‌ها ایشان می‌فرمودند که ما اطمینان پیدا می‌کنیم به آن بیان اول.  این هم راهی است که اگر کسی این راه را هم قبول داشته باشد و صغرای این مطلب را هم قبول کند که عبد الواحد بن عبدوس معروفٌ عند الرجالیین و وجه معروفیتش هم این است که در بسیار از روایات نام ایشان آمده و واقع شده در مشیخه‌ی صدوق هم که در من لایحضُرُه الفقیه است آن‌جا هم واقع شده است.

س: ...

ج: نه،  هر موثّقی ممکن است که خطا کرده باشد شارع او را حجت قرار داده احتمال خطا مضرّ نیست.

س: ...

ج: نه به آن طرف اهتمام بیش از این طرف بوده، به این که اگر بد است بگویم بیش از این طرف بوده.

 این به خدمت شما پس بدی ندیدند از ...

س: ...

ج: نه، بببنید آن راه دوم که ما می‌فهمیم آدمی که در بین یک جمعیتی هست کسی بدی برای او نمی گوید خوبی هم نگفتند

س: ...

ج: همان را دارم می‌گویم اگر کسی بین یک جمعیتی است که آن‌ها نُقّاد اخبار هستند

س: ...

ج: خب بله، ولی اگر نگفتند همین معلوم می‌شود که همین که حالا ممکن است غفلت کردند از این که بگویند

س: ...

ج: بله غفلت کردند، چون همه‌ی کتب رجال هم به دست ما نرسیده این‌هایی که به دست ما رسیده است توی این‌ها ذکر نشده ما اصلاً نمی‌دانیم برای این که مرحوم آقای حاج آقا بزرگ رحمه الله یک کتابی دارند مسوّی المقال فی مؤلّفی علم الرجال...  ایشان تا زمان شیخ طوسی جمع کردند که هزار کتاب رجالی یا صد کتاب رجالی که من یادم رفته، وجود داشته و اهتمام بوده یعنی روات در زمان ائمه علیهم السلام بخاطر این که خبر ثقه حجت است و باید حال افراد معلوم باشد اهتمام داشتند به این که کتب رجال بنویسند که برای ما از آن زمان‌ها باقی مانده که رجال برقی است احمد بن محمد بن خالد برقی که از اصحاب امام رضا علیه السلام است کتاب رجال دارد همین رجالی که الان وجود دارد یکی از کتب خمسه‌ی رجالیه‌ی ما رجال برقی است که الحمد لله این وجود دارد و این اهتمام بر این بوده حالا ایشان جمع کردند که اسامی کتب رجالیه‌ای که در رجال نجاشی یا فهرست شیخ آمده از تتبّع در این‌ها معلوم می‌شود برای افراد مختلفی رجال ذکر کردند که این کتاب رجال داشته.

س: ...

ج: شده، نه نگفتم مهمل است معاذ الله تا به حال نگفتم مهمل است اگر گفتم، گفتم مجهول است نگفتم مهمل است.

س: ...

ج: نه اطلاع تداشته آن موقع،

س: حاج آقا می‌فرمایند معروف است آخر؟

ج: معروف هست هر معروفی که لازم نیست بداند چه‌جوری هست الان بسیاری از افراد در حوزه‌ی قم معروف هستند ما هم می‌شناسیم اما اگر از من بپرسند آقا مجتهد است یا نه؟ می‌گویم نمی‌دانم نه مباحثه با او داشته‌ام نه نشست و برخواست داشتم چه می‌دانم؟

س: ...

ج: نه، اما ما این را می‌خواهیم بگوییم می‌گوییم وقتی که بین یک جمعیت فراوانی ایشان بوده کسی بدی برای او نگفته بدی‌ای از او ظاهر نشده دروغی ظهر نشده با این همه روایاتی که دارد پس اطمینان پیدا می‌کنیم که دروغ‌گو نیست.

س:‌ ...

ج: آن‌ها تک تک ممکن است که پیدا نکردند ولی ما مجموع را داریم می‌بینیم.

س: ...

ج: عبدالله نیست، عبد الواحد است

س: ...

ج: توی کتب ثمانیه، حالا می‌گوییم آمده بعضی از آن‌ها آمده.

 این هم یک راهی است که ممکن است کسی بگوید راه بعدی این است که مرحوم شهید ثانی قدس سره یک شهادتی ایشان داده ایشان فرموده مشایخ مشهور از زمان کینی الی عهدنا، تمام این‌ها ثقات هستند و لا یحتاجون الی توثیق، این‌ها واضح بوده در اثر وضوحش نیامدند توثیق کنند مثلاً شیخ صدوق، شما در تمام کتب رجالیه نگاه بکنید کسی توثیق نکرده شیخ طوسی را توثیق کردند محمد بن یعقوب کلینی توثیق دارد شیخ صدوق توثیق ندارد فلذا بعضی از مُعوجین به همین اشکال می‌کنند می‌گویند صدوق معلوم نیست چون اصلاً توثیق ندارد هیچی، اما معلوم است صدوق در امامیه و در شیعه که از اجلّاء و ثقات است وضوح به حدی دارد که حالا نیاز ندارد حالا یک جا گفته یک کسی برای دیگران، این هم در اثر این جهت نگفته،  ایشان می‌فرماید این‌ها نیاز به توثیق نداشتند فلذا خود مصنّفین کتب رجال و این‌ها هم دیگر توضیح واضحات خیلی چیزها را می‌دیدند نگفتند. فلذا است اگر این شهادت مرحوم شهید ثانی را هم بپذیریم که می‌پذیریم، علت پذیرفتن‌مان هم این است که شهید ثانی از خانواده‌ی علم است این خانواده، خانواده‌ای هستند که نسلاً بعد نسل، جداً بعد جد کتب سابقین و احوالات سابقین، سینه به سینه یا کتاب به کتاب به این‌ها منتقل شده. مثلاً شهید ثانی فرزندش چه کسی هست؟ صاحب معالم است صاحب معالم در منتقی الجُمان می‌گوید تهذیب شیخ طوسی به خط شیخ طوسی پهلوی من است و موارد اختلاف، و این‌ها را از خود تهذیب شیخ طوسی نقل می‌کند این کتب به خطوط علما، به آن که قرائت و سماع شده بود در خاندان این‌ها همین‌طور بوده علاوه بر این که سینه به سینه حرف‌ها هم نقل می‌شده که آن ثقه است آن ثقه است آن ثقه است خیلی فرق می‌کند آدمی که اصلاً اهل این نبوده از یک مثلاً جایی آمده توی حوزه‌ی علمیه که اصلاً سوابق در خانواده‌اش نبوده اصلاً عالمی در آن شهر نبوده آن منطقه نبوده خودش هم در خانواده‌ای بوده که نبودند اصلاً اطلاعی از چیزی ندارد اما یکی یک جایی بوده که نه، الان این آیت الله زنجانی حفظه الله تعالی آقای آسید موسی زنجانی حفظه الله تعالی این همه اطلاعاتی که دارد علت آن چه هست؟ خودشان هم بیان فرمودند علتش این است که ایشان فرزند آیت الله آقای آسید احمد زنجانی است آقای آسید احمد زنجانی کسی بوده که توی قم از بچگی هم که ما این‌جا بودیم جلالت ایشان و این که همه ایشان را قبول دارند و توی خانه‌ی ایشان جلسات علما تشکیل می‌شود و فلان، ایشان از آن بچگی خود ناظر این بوده که آقای فلان این‌جور بوده آقای فلان آن‌جا بود آن آمد آن، آن حرف را زد آن بزرگ آن بود همین‌‌طور حرف‌های افراد مختلف از نجف از قم از مشهد از جاهای دیگر، این‌ها حدسیات ایشان نیست این‌ها در اثر این است که در جایی بوده که این‌ها دهان به دهان، زبان به زبان، نسل به نسل منتقل شده شهید ثانی از آن آدم‌هاست پسرش از آن آدم‌‌هاست شهید ثانی که در خانواده‌ی علم بوده نسلاً بعد نسل همین‌طور این مطالب منتقل می‌شده دارد می‌گوید تمام این مشایخ این‌چنین هستند پس خبرش محتمل الحس و الحدس می‌شود. این‌ها خاندان جبل عامل هستند این‌ها اصلاً جبل عامل و آن قسمت‌‌ها این‌چنینی است دیگر، یعنی پر از مشایخ است پر از آدم‌های، مثل کسی که توی قم زندگی می‌کند و باز با ارتباط با حوزه‌ی علمیه دارد و این‌ها با کسی که مثلاً فرض کنید که در یک شهر خیلی دور افتاده‌ای که اصلاً چنین حرف‌هایی در آن نبوده زندگی می‌کرده بنابراین خبر ایشان می‌شود خبر محتمل الحس و الحدس، ایشان دارد می‌گوید مشایخ از آن عهد تا این‌‌جا، این‌ها هم ثقات هستند و نیازی دیگر به توثیق ندارند این راه هم وجود دارد حالا تک تک این‌ راه‌ها، حالا اگر شما مجموعه‌ی این امور را هم روی هم بریزید و برای کسی که ممکن است تک تک این‌ها هم اطمینان‌آور نباشد اما مجموع این‌ها را وقتی انسان نگاه می‌کند برایش اطمینان حاصل می‌شود که عبد الواحد بن عبدوس کان من الثقات. این ...

س: ...

ج: بله، ولی باید کارها را شش میخه کرد.

س: ...

ج: بله، قبول می‌کند ولی چه کسانی را؟

س: ...

ج: بله جاهایی که احتمال بدهیم به همین بیانی که عرض کردم مشایخ و معاریف و از عهد کلینی، این‌ها بله،‌ اما اگر ایشان مثلاً‌ بیاید روات سابق را توثیق می‌کند و می‌دانیم که ایشان دیگر راهش همین‌ها است و احتمال این که راجع به این راوی مجهول الحال ایشان معنعناً و حسّاً چیزی به او رسیده باشد یک احتمال ضعیفی است گفتیم باید احتمال ضعیف نباشد هر جا احتمال ضعیف نباشد بله خبرش محتمل الحس و الحدس می‌شود مقبول است.

س: ...

ج: نه، ایشان می‌گوید از عهد کلینی به این طرف این‌ها معروف بودند چون قرائت و سماع بوده حرف‌های این‌ها، مطالب این‌ها توی حوزه‌های علمیه مشهور بوده مثلاً الان در حوزه‌های علمیه‌ی ما حرف محقق حلی، علامه صاحب قواعد، ابن حمزه، ابن برّاج، ابن عقیل،‌ نمی‌دانم ابن جنید این‌ها یک حرف‌هایی است که هر کسی توی حوزه است این‌ها را می‌َشناسد میرزای قمی، میرزای رشتی، آخوند مرحوم شیخ انصاری، کاشف الغطاء؛ این‌ها یک آدم‌هایی هستند که اگر کسی گفت حرف راجع به این‌ها زد می‌دانیم احتمال حسّیت در آن هست اما حالا یک آقایی که اصلاً اسمش و این‌ها اصلاً غریب است و نمی‌دانیم این بگوییم به، سینه به سینه به او رسیده و مثلاً‌شرایطی داشته احتمالش هست ما برهانی بر خلاف آن نداریم اما در عین حال، احتمال، احتمال متوفّری ممکن است نباشد.

س: ...

ج: نه، توی درایه‌اش این را فرموده ذکر کرده فرموده این مشایخ احتیاج ندارند این‌ها واضح هستند.

س: ...

ج: نه، حاشا و کلا که جناب شهید ثانی اصلاً بویی از اخباری‌گری درش نیست اگر نگوییم از آن طرفش درش هست یعنی واضح است به کلماتش که نگاه می‌کنی اصلاً نقطه‌ی مقابل اخباری‌گری هست ایشان.

س: ...

ج: آن که مشایخ صدوق است که ،

س: ...

ج: نقل زیاد دلیل نمی‌شود اعتماد دلیل می‌شود نه نقل زیاد، بارها گفتیم که نقل دوایی مختلفی دارد یکی از آن این است که این تعاضد کنند آن نقل‌ها با همدیگر. تواتر درست بشود تعاضد درست بشود به خاطر این است.

س: ...

ج: نه، از نواصب هم نقل می‌کند این‌طوری نیست.

و اما به خدمت شما عرض شود که بلکه گفتیم بارها گفتیم اصلاً نقل این‌ها بخاطر این دوایی نه تنها نقص نیست بلکه فضیلت است و اگر این کار را نکرده باشند بسیاری از معارف شریعت الان برای ما معلوم نبود و این معروفیتش به واسطه‌ی چه هست؟ تواتر معنوی و اجمالی است و الا تک تک خیلی از این‌ها را سندهایش را بخواهی نگاه کنیم محل اشکال است.

پس بنابراین با این دو راه هم می‌توانیم بگوییم هذا ما ذکرنا راجع به جناب عبد الواحد بن عبدوس، و اما علی بم محمد بن قتیبه، آن چی؟ علی بن محمد بن قتیبه یم خرده واضح‌تر است بناء بر وثاقتش تا ایشان، چند راه وجود دارد برای اثبات وثاقت ایشان. راه اول این است که نجاشی فرموده علی بن محمد بن قتیبة النیشابوری علیه اعتمد ابو عمرو الکشّی فی کتاب الرجال، ابو الحسن صاحب الفضل بن شاذان و راویةُ کتُبهِ، له کتبٌ منها کذا. پس ایشان دارد نقل می‌کند اعتماد کشّی را بر ایشان در کتاب رجالش، و اعتماد دلیل بر وثاقت است چطور می‌تواند کشّی بر یک آدمی که کاذب است یا نه اگر عادل هم هست حافظه‌ِی درستی ندارد مطالب را گَل و قاطی می‌کند جا به جا می‌کند اعتماد بکنیم پس معلوم می‌شود کشّی ایشان را به تحرّز عن الکذب، و سلامت در حفظ شناخته که دارد بر او اعتماد می‌کند بنابراین این اعتماد می‌شود شهادت عملی کشّی بر این مطلب، بر وثاقت ایشان.

س: ...

ج: آره دیگر می‌گوید نقل دارد می‌کند یعنی من خودم اطلاعی ندارم از حالش، ولی این را می‌دانم که جناب کشّی در رجالش به ایشان اعتماد کرده.

این راه اول است بر این راه بعضی مناقشه کردند منهم محقق خوئی قدس سره مناقشه فرموده که خود کشّی یروی عن الضعفا کثیراً، از یک طرف می‌دانیم که کشی یروی عن الضعفاء کثیراً، دو: از کجا فهمیده نجاشی که کشّی اعتماد بر این کرده؟ از کثرت نقل در رجالش،  این کثرت نقل در رجال، باعث شده که نجاشی بفرماید که کشی اعتماد بر ایشان دارد  ایشان کثرت نقل دلالت نمی‌کند چون اصلاً یکی از حرف‌هایی که راجع به کشی هست و خود نجاشی هم نقل کرده این است که ایشان کثیراً ‌از ضعفا نقل می‌کند  کثیراً‌ اگر از ضعفا نقل می‌کند پس این دلیل بر اعتماد نمی‌شود که ما بگوییم آن را ثقه می‌داند نه اصلاً ایشان گیر این حرف‌ها نیست ثقه باشد از هر کسی نقل می‌کند از ضعیف‌ها هم نقل می‌‌کند این اشکالی است که محقق خوئی فرموده است اعتماد الکشّی علیه، ‌یعنی ایشان می‌فرمایند که استدلال شده برای وثاقت ایشان به وجوهی، الاول: اعتماد الکشی علیه حیث إنّه یروی عنه کثیراً و یرد علیه ما یأتی عن النجاشی فی ترجمته، یعنی ترجمه‌ی کشی، مِن أنّه یروی عن الضعفاء کثیراً.

مرحوم محقق تستری در قاموس الرجال، ایشان هم فرموده است که این دلیل نمی‌شود چرا؟ فقد اعتمد علی نصر الغالی ایضاً، ما می‌بینیم اعتماد بر نصر غالی کرده پس این دلیل نمی‌شود عرض می‌کنم به این که پاسخ این اشکال هم از محقق خوئی و هم محقق تستری قدس سرهما این است که نقل روایت غیر اعتماد است آن که فرموده نجاشی راجع به ایشان که نقل می‌کند از ضعفاء هم زیاد نقل می‌کند ولی نجاشی نفرموده مدرک من بر اعتماد کثرت نقل از ایشان است این را که نگفته، نه از کجا فهمیده؟ ممکن است از این فهمیده که توی تعارض‌ها حرف آن را مقدم بداریم برای کشف یک چیزی به او اعتماد می‌کنیم و کتاب نجاشی، یعنی مرحوم نجاشی به خود کتاب کشی، چون الان می‌دانید کتاب کشی در دست ما نیست رجال کشی در دست ما نیست اختیار معرفت الرجال که مرحوم شیخ طوسی آمده تهذیب کرده مختار از آن چیزهایی را گلچین کرده این در دست ماست ولی نجاشی، خود کتاب کشی در دستش بوده  به آن کتاب مراجعه کرده دیده استدلال می‌کند به حرف او، ترجیح می‌دهد حرف او را بر دیگران و قرائن دیگری که ممکن است وجود داشته باشد پس بنابراین بین حرف ایشان، یعنی این فرمایش محقق خوئی متوقف بر این است که شهادت نجاشی بر اعتماد کردن کشی‌ از راه کثرت نقل بوده باشد ما الدلیلُ علی هذا؟ پس بنابراین اخبار نجاشی بر این که یعتمد، این قابل قبول است و با آن فرمایشش هم منافاتی ندارد و آن فرمایش باعث تضعیف این نمی‌شود که بگوییم آن فایده‌ای ندارد و اما این که فرموده است که بر نصر غالی، یعنی حرف مرحوم تستری، که بر نصر غالی اعتماد فرموده است غالی که غلوّ داشته اما شاید او را ثقه می‌دانسته ما کافر حربی را هم اگر ثقه باشد می‌گوییم قولش معتبر است بنابراین و باز این که ایشان فرموده ...

س: ...

ج: نصر که دائم نام می‌برد در کشّی، دائم نام می‌برد نصر، در اول‌های خیلی سندها می‌گوید نصر از او حرف نقل می‌کند این غالی،‌ قدحی است که ایشان راجع به او نقل می‌فرماید.

خب ظاهراً مرحوم تستری از همین که زیاد از او نقل کرده اعتماد خواسته بکند می‌گوییم نه آقا از زیاد نقل کردن که اعتماد درنمی‌آید که شما بخواهید نقد بکنید چون مرحوم تستری هیچ راهی ندارد برای این که بفهمد اعتماد کرده یا نه، مگر این که به این کتاب نگاه کند ببیند زیاد از او نقل کرده یا یک جاهایی ببیند و ظاهر این است که مرحوم تستری از این که از نصر زیاد نقل می‌کند در این معرفت الرجال از این استنباط کرده که ایشان اعتماد کرده بر نصر، نه این دلیل بر اعتماد گفتیم که نیست کثرت نقل دلیل بر اعتماد نیست پس بنابراین این وجه اول وجه قوی‌ای است که می‌گوییم مستند ما برای وثاقت جناب علی بن محمد بن قتیبه‌ نیشابوری چیه؟ همین اعتماد کشی بر ایشان است اعتماد را از کجا فهمیدیم؟ بالروایة لا بالدرایة، بالروایة یعنی به این که شهادت می‌دهد به این مسئله نجاشی، این راه اول.

راه دوم: راه دوم برای اثبات وثاقت ایشان، راهی است که محقق تستری ذکر کردند و نمی‌دانم چرا محقق خوئی در معجم رجال الحدیث این را ذکر نفرمودند با این که راه قابل توجهی است از خیلی از راه‌ها بهتر است مرحوم تستری می‌فرمایند، ضمّ می‌کند ایشان دو تا مطلب را به همدیگر و استنتاج می‌کند وثاقت ایشان را، مطلب اول این است که کشی راجع به اساعیل نیشابوری، اسحاق بن اسماعیل النیشابوری، راجع به ایشان می‌گوید که بعض الثقات در کشی، می‌گوید بعض الثقات نقل کردند که از حضرت عسکری سلام الله علیه توضیحی برای این آقای اسحاق بن اسماعیل نیشابوری صادر شده. این را بعض الثقات نقل می‌کنند بعد نامه را هم ذکر می‌کند آن توقیع را هم ذکر می‌کند توقیع خیلی مفصّلی است مطالب فراوانی در آن توقیع هست بعد ما می‌بینیم صدوق قدس سره در علل همین توقیع را وقتی می‌خواهد نقل کند همه از علی بن قتیبه، از ایشان است پس معلوم می‌شود آن ثقه‌ای که ناقل هست چه کسی هست؟ همین علی بن قتیبه است که ایشان از آن تعبیر به چه کرده است؟ از آن تعبیر به بعض الثقات کرده است پس بنابراین فرمایش ایشان این است که ایشان گفته بعض الثقات این توقیع را از حضرت عسکری سلام الله علیه برای اسحاق بن اسماعیل نیشابوری نقل کرده از آن طرف به علل که نگاه می‌کنیم آن بعض الثقات را پیدا می‌کنیم که آن چه کسی هست وقتی به علل نگاه می‌کنیم آن بعض الثقات پیدا می‌شوند که چه کسانی هستند می‌بینی آن بعض الثقات چه کسی هست؟ همین علی بن محمد بن قتیبة النیشابوری است این فرمایش ایشان است تا حالا ببینیم درست است یا نه، حالا اول صبر کنیم تا مطلب جا بیفتد تا بعد ببینیم درست است یا نه، ایشان می‌فرمایند که «لکن یمکن استفادتها، یعنی استفاده‌ی وثاقت، من قول النجاشی فی ابراهیم بن عبده، یعنی در ذیل عنوان ابراهیم بن عبده و جماعت دیگری که یکی از آن‌ها همان اسحاق است در ذیل این جماعت، حکی، این جوری گفته: حکی بعض الثقات بنیشابور یا بنیسابور، أنّه خرج لاسحاق بن اسماعیل من ابی محمد علیه السلام، ابی محمد، ابی محمد عسکری امام حسن علیه السلام، بأن یکون هو مرادهُ من بعض الثقات، بعض الثقاتی که نجاشی گفته مرادش همین علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری است فالعلل رواه باسناده عن علی بن محمد عن اسحاق بن اسماعیل النیسابوری أنّ العالم علیه السلام کتب الیه یعنی الحسن بن علی علیهما السلام،  این علل صفحه‌ی 249، خواستید مراجعه کنید کشی هم صفحه‌ی 575، ایشان این حدس را زدند که هیچ کس دیگر نقل نکرده این مطلب را، این توقیع را، تنها کسی که این توقیع را از اسحاق بن اسماعیل نقل کرده جناب علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری است هیچ کس دیگر نقل نکرده تنها کسی که ما می‌بینیم نقل کرده ایشان است ایشان هم که می‌گوید بعض الثقات، از این راه هم ایشان خواستند اثبات بکنند که پس بنابراین توثیق کرده نجاشی ایشان را، این هم این راه.

این راه هم ممکن است مناقشه‌ی آن این باشد که  این احتیاج دارد به اطمینان شخصی، و الا اگر احتمال بدهید بعض ثقات دیگر هم برای نجاشی غیر از ایشان نقل کرده این دو تا سند است منتها آن سند در کتاب‌ها نیامده. و ما اطلاع از آن نداریم خیلی چیزها هست که دو نفر سه نفر چهار نفر نقل کردند برای افراد مختلف نقل کردند و همه‌ی نام آن‌ها نیامده در کتب، شما اگر نگاه کنید خود همین شیخ صدوق یا شیخ طوسی می‌گویند ما طُرق فراوان داریم ولی بخاطر این که دیگر تکرار نشود زیاد حجیم نشود بعضی از آن را می‌گوییم بعضی از آن را هم نمی‌گوییم حالا این‌جا هم ممکن است به دست صدوق، این توقیع از رهگذر چه کسی رسیده؟ از رهگذر ایشان، ولی به دست کشّی از رهگذر کس دیگری رسیده باشد که آن ثقه بوده بنابراین این که جزم پیدا بکنیم بر این که آن بعض الثقاتی که ایشان می‌فرماید همین علی بن محمد بن قتیبه هست این دلیلی بر آن وجود ندارد و ما راهی برای این نداریم.

س: ...

ج: بله از اسحاق نقل کرده.

س: ...

ج: نه اسحاق که درباره‌اش چیزی نمی‌خواهیم بگوییم.

س: ...

ج: اسحاق کسی است که حضرت برای او نامه نوشتند علی بن محمد بن ...

س: ...

ج: نه، چون حضرت گلایه می‌کنند حضرت می‌فرمایند که من فلانی را نصب کردند شما چرا، آن نامه، خیلی نامه‌ی گلایه‌آمیزی است که این طوری نیست که، چند نفر را حضرت، این راجع به همان ابراهیم بن عبده است حضرت ابراهیم بن عبده را به عنوان وکیل خودشان و مَن یرجعُ الیه و خلاصه مرجع قرار داده بودند ولی حضرت در آن نامه اگر آن نامه حالا صادر شده باشد و این‌ها، حضرت گلایه می‌کنند که چرا پس شما، من راه هدایت را نشان دادم شما عمل نمی‌کنید به وظیفه‌تان و این‌ها.

 به خدمت شما عرض شود که این هم یک راه دیگری است برای تأیید خوب است که آدم حدس ظنّی می‌زند که همین باشد و الا چون ایشان، ولیکن حجت نیست چون قطع که نمی‌آورد و یک طریق معتبری هم بر این جهت نیستش.

س: ...

ج: هنوز نشده به این ساعت

س: ...

ج: حالا اجازه بدهید یک راه دیگر را هم بگوییم؟ بله یک راه دیگر هم بگوییم ما می‌خواستیم بحث را جمع کنیم ولی هی مثل این که طولانی می‌شود ولی چاره‌ای نداریم جز این که  این چون خیلی آثار برش مترتب است بگوییم.

و اما راه دیگر: راه دیگر این است که فرمودند علامه و ابن داوود این شخص را در قسم اول ذکر کردند چون می‌دانید رجال خلاصة الاقوال علامه دو بخش دارد قسم اول گفتند برای موثّقین است قسم دوم برای ضعفا است ابن داوود هم همین کار را کرده دو قسم کرده کتابش را، قسم اول برای موثقین است قسم دوم برای ضعفا است گفتند هم علامه و هم ابن داوود علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری را در قسم اول ذکر کرده چون در قسم اول ذکر کرده پس این دو تا را هم توثیقش می‌کنند و توثیق این دو تا هم حجت است این هم. حالا این‌جا ما دو تا حرف داریم یکی این که این حرفی که مشهور شده خیلی‌ها می‌گویند که قسم اول برای موثقین است قسم دوم برای ضعفا است این درست است یا نه؟ چون این خودش مطلب مهمی است که هر کسی در قسم اول ذکر شد پس این دو بزرگوار دارند توثیق می‌کنند و هر کسی در قسم ثانی ذکر شد این دو بزرگوار دارند تضعیف می‌کنند این‌جور است؟ یا نه؟ و بعد حالا اگر این‌جور بود آیا این کفایت می‌کند برای ما یا کفایت نمی‌کند؟ این دو تا مطلب را فردا انشاالله باید دنبال کنیم.

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

Parameter:17454!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 1
تعداد بازدید روز : 65
تعداد بازدید دیروز :113
تعداد بازدید ماه جاری : 4683
تعداد کل بازدید کنندگان : 792984