لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس میباشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
بحث در وجه ثانی بود که وجه ثانی و عدم وجوب امر به معروف و نهی از منکر در مواردی که شخص قبلاً منکری را انجام نداده معروفی را ترک نکرده ولی میدانیم قاصد جدّی است که منکری را انجام بدهد یا معروفی را ترک کند وجه عدم وجوب این بود که وقتی در ادله استقراء میکنیم میبینیم معظم ادله موضوع در آن صورتی است که رأی منکراً و آن شخص فاعل منکر بود یا تارک معروف بوده بنابراین معلوم میشود شارع در این صورت واجب فرموده است و اما در صورتی که هنوز فعل منکری از او صادر نشده یا ترک معروفی از او صادر نشده فقط مجرد قصد است و قصد هم که خودش حرام نیست یا اگر هم حرام باشد از آن قصد باید نهی بشود نه آن امر مقصود و بگوییم مثلاً اگر قصد دارد نماز نخواند بگوییم که صلّ، یا اگر قصد دارد که غیبت کند بگوییم لاتغتب، باید بگوییم از قصدت دست بردار. نه نسبت به او. این وجه برای عدم وجوب.
جواب از این وجه این است که اولاً: ما در کنار این ادلهای که موضوع فرض شده مرتکب حرام یا تارک واجب، ادلهی دیگری هم داریم که آنها اطلاق دارد مُروا بالمعروف و انهوا عن المنکر و کتاباً و سنّتاً ادلهی دیگری هم وجود دارد که در آنها چنین فرضی نیست.
س: ...
ج: اطلاق و تقیید نیست چون مثبتین هستند اینها. در مثبتین هم که اطلاق و تقیید وجود ندارد آن بخشی را گفته این هم بخشی را میفرماید.
و ثانیاً: همان ادله فرض کنید تمام ادله همین را داشته باشد یعنی فرض کرده باشد این جهت را. باز به آن دو بیانی که قبلاً گفته شد گفته میشود که بله مدلول مطابقی این ادله همان فرضی است که آن فعلَ الحرام یا ترکَ الواجب، اما این به دلالت التزامیه دلالت میکند بر این که آن صورتی هم که قصد دارد و نمیخواهد انجام بدهد آن صورت را هم شامل میشود چرا؟ چون فرض این است که از خود این ادله می فهمیم که میگوید آقا نهیش بکن بخصوص با آن توجیهی که داشتیم و توضیحی که میدادیم که نسبت به محقق شده که نمیخواهد بگوید نسبت به ادامه دادن بعد است یا نسبت به تکرار بعد است آیا در نظر عرف بلکه در نظر عقل، آیا تفاوتی است بین کسی که حالا یک بار مرتکب شده و میخواهد ادامه بدهد یعنی قصد ادامه دادن و تکرار را دارد این مسبوق به انجام یک بار دخالت دارد در این؟ یا این که نه، اگر مسبوق هم نیست و الان قصد جدی دارد مَا الفرق بین این آدم و آن آدمی که یک بار انجام داده؟ آن هم قصد تکرار و قصد استمرار دارد و نهی و امر به لحاظ ما یأتی است نه ما تقدّم. او مسبوق به انجام است این مسبوق به انجام نیست اما حالش با او فرقی نمیکند که این قصد انجام در آتیه دارد؟ بنابراین مقنّنی که در آنجا فرموده است که نهی کن، امر کن، جلوی این تحقق را در آتیه بگیر، آیا نمیگوید در این صورت جلوی این تحقق را در آتیه بگیر؟ چون این فارق در نظر عرف، حداقل، اگر نگوییم حتی در نظر عقل، این فارق، فارقیتی در آن هدف که میخواهد آن مفسده واقع نشود آن منکر واقع نشود آن مصلحت ملزمه در واجبات از دست نرود این فرقی نمیکند بنابراین از همان ادله عرف هم به تنقیح مناط و هم به القای خصوصیت عرفیه و هم با توجه به آن اغراضی که در خود روایات ذکر شده که بِها تُقام الفرائض و امثال ذلک میفهمیم که این صورت هم لازم و واجب است و فرقی نمیکند.
س: ...
ج: بله ولو مرةً واحدة.
س: ...
ج: بله مثالش یکی از آن این است آن جا هم فرقی نمیکند آنجا هم اگر یک بار انجام داده میدانیم یک بار دیگر هم میخواهد انجام بدهد مثلاً کسی حلق اللحیه برای شب عقدش، فقط میدانیم شب عروسیش هم میکند دیگر تا آخر عمر انجام نمیدهد آنجا که میگویید واجب است.
س: ...
ج: نه، میخواهم بگویم درست است همین یک بار هم همینجور است فرقی نمیکند از این جهت.
پس بنابراین ثالثاً:
س: ...
ج: به خدمت شما عرض شود که وقتی فهم عرفی و ظهور عرفی این است اگر میخواهد بگوید آن واجب نیست باید جور دیگری بیان کند اینجور که بیان میکند عرف، مثلاً یکی میگوید آقا إن أصاب الثوبک الدّم، کمتر از درهم بود برای نمازت اشکال ندارد همه جا همینجور دارد میگوید یک کسی میگوید آقا حالا ثوب دارد میگوید دیگر. حالا اگر کسی بگوید آقا شلوار چهجوری هست؟ بگوید آقا امامه چهجوری است؟ اگر میخواهی بگویی آنها نه، باید یک عبارت دیگری بگویی. این عبارت را که میگویی عرف فرقی نمیگذارد.
س: ...
ج: اینها مناطات نیست.
س: ...
ج: بعضی جاها بله، چون مناطات اینجا برای این است که آن عمل واقع نشود در خارج. خود روایات هم که گفته است این از مواردی است که منصوص العلّة هم کأنّ هست گفت برای این است حتی یترُکَه، یا آن جا دارد برای اقامهی فرائض است اینها اینجوری هست دیگر. فهم عرفی در اینها اینجور است.
س: ...
ج: آنجا را که قدر متیقّن را دارد میگوید.
س: ...
ج: بله آنجایی که دیگر کسی فَعَل الحرام و ترک الواجب و قصد ادامه را دارد آنجا که قدر متیقّن ادله است پس دیگر امر به معروف و نهی از منکر کجا واجب است؟ اینجا که قدر مسلّم آن است که فعَل الحرام و ترک الواجب، حالا میخواهد استمرار ببخشد یا میخواهد تکرار بکند.
س: ...
ج: میدانم دارم میگویم دیگر، یکیش آن است یعنی میخواهد استمرار ببخشد پس بنابراین وقتی میگوید نکن یعنی استمرار نده نه آن که تحقّق که نمیتواند بگوید آن را رهایش کن. یعنی اگر در خانهی غصبی مینشیند تا حالایش که دیگر نمیتواند بگوید آنها را رها کن فقط نسبت به آنها میتواند بگوید توبه کن. اما این که میگوید لاتغصب یعنی ادامه نده آینده را دارد میگوید آینده را دارد میگوید.
س: ...
ج: نه الان نیست ببینید آن که تحقّق که نمیشود بگوییم بیرون بیا از آن. آن دیگر تحقّق دارد همهی نهیها برای آتی الزمان است.
س: ...
ج: نه، عرفی است عرف است، آن که گذشته که من میتوان چکارش کنم؟ همهاش برای آتی الزمان است یعنی از این به بعد، یعنی از این به بعد قصد نکن. قبلی را که دیگر من نمیتوانم بگویم قصد، آن شد. حتی آنِ قبل، حتی لحظهی قبل، آن که فایدهای ندارد آنها شد بله نسبت به آنها میتواند سرزنش کند نسبت به آنها میتواند امر به توبه بکند آن یک حرف آخری است که توبه یک وظیفهی آخری است.
س: ...
ج: باز همان، باز معنایش این است که آن قرصهای قبلی را ترک کن؟ یا قرصهای بعدی را میگوید انجام نده همهِی اینها معلوم است دیگر، یعنی قرصهای بعدی را انجام نده.
س: ...
ج: باشد یک شرب خمر باشد ولی معنایش این است معنایش این است که وقتی میگوید نکن یعنی ادامه نده نه این که قبلیها را هم ترک بکن، ادامه نده.
و این نکته را هم اضافه بکنم که این که میبینیم در روایات هم خیلی از آنها فرض شده که إذا رأیتَ یا امثال اینها، این برای این است معمولاً مواردی که انسان احراز میکند که این دارد حرامی را انجام میدهد یا میخواهد انجام بدهد همان مواردی است که اِرتکبَ، اما این که هیچ، قبلاً کاری را انجام نداده و میداند که این قصد دارد بعداً انجام بدهد اینها موارد نادری است که با شخص آشنا است از قبل با او بوده است اما معمولاً از کجا میداند که این میخواهد استمرار بدهد میخواهد بعداً باشد؟ کسی که تلبّس کرده دارد میبیند بیحجاب آمده بیرون، میبینید این را، میبیند انگشتر طلا دستش است این میخواهد ادامه بدهد و امثال اینها که قرائن و شواهدی که همراه کارش هست نشان میدهد که این میخواهد ادامه بدهد یا میخواهد تکرار بکند اما جایی که اصلاً قبلاً هیچ این کارها را نکرده آن مواردی که قبلاً مسبوق نباشد چون احرازش کمتر است و نادر است فلذا در روایات معمولاً به حسب غالب چون اینچنینی است موضوع را این قرار دادند نه این که میخواهد بگوید که موضوع منحصر در این هست.
و ثالثاً این است که آن روایت فضیل بن عیاض که خواندیم آن روایت دلالت میکند بر این مسئله که چون علتی را در آنجا ذکر کرد و علت گفتیم که چه هست؟ معمّم است بنابراین در آن مواردی که رأی منکراً با این که موضوعش همانجا هم رأی منکراً بود ولی معلّل به علّتی شده بود که آن علت گفتیم در مواردی که لم یرَی منکراً ولی میداند میخاهد انجام بدهد را میگیرد پس بنابراین ولو موضوع در این روایات این هست اما این روایت بخاطر روایت معتبرهی فضیل بن عیاض که تعلیلش را بیان فرموده وجه جعلش را در آنجا بیان فرموده در آن روایت، بنابراین میفهمیم که این حکم، حکمی است که حتی در غیر این مورد معلّل هم وجود دارد پس بنابراین فرمایش امام که فرموده است که الظاهر که واجب است فرمایش قوی و متینی است.
س: ...
ج: بله آن ادله هم از آن میفهمیم که هر جایی که امر به معروف و نهی از منکر واجب است مقید به این قیود است مثلاً احتمال تأثیر که میگفتیم ادلهی احتمال تأثیر چه بود؟ ادلهی احتمال تأثیر همهجا را میگفت یعنی آن دلیلی نبود که اختصاص پیدا بکند به آنجا، یا بعداً شرایطی که بعداً میگوییم مثلاً میگوییم باید مفسده نداشته باشد ادلهای دارد که همهجا را میگیرد بگوییم آقا لاضرر است فرض کنید. لاضرر است فرق نمیکند همهجا را شامل میشود.
س: ...
ج: نه ببینید ظاهر همین روایت این است که آن امر به معروفی که معهود در شرع است که ما گفتیم علّتش این است.
س: ...
ج: بله معنا میکنیم معنا میکنیم یعنی آن را توسعه میدهد.
س: ...
ج: نه، همان را دارد تعلیل میکند اصلاً موضوع همین است که رأی منکراً.
س: ...
ج: نه، عرض کردم حالا در جواب ایشان. ببینید همان امر به معروف و نهی از منکر معهود را که دارای شرایط و خصوصیاتی است همان را دارد تعلیل میکند.
س: ...
ج: همان را دارد تعلیل میکند آن امر به معروف معهود به این جهت گفته شده همان به این جهت گفته شده.
س: ...
ج: بله، اشکالی ندارد.
س: ...
ج: نه، این تجرّی نیست من محبت داشته باشم حتی روایات دارد که در همین روایت اینجا هم هست کسی راضی باشد به فعل قومی که دارند گناه میکنند راضی است به فعل. رضایت که فعل من است منتها فعل جوانحی من است. فعل جوانحی من حرام است حتی حبّ ظالمین هم ...
س: ...
ج: حبّش بله، حبّ داشته باشم که فلانی،
س: ...
ج: نه، حبّ أن یعصی الله، این، حبّ این که خدا گناه بشود یعنی هتک بشود گناه یعنی هتک، کسی دوست داشته باشد خدا هتک بشود.
س: ...
ج: توی تجرّی هست بله،
س: ...
ج: بله، آن هم میآید.
پس بنابراین این دو وجهی که گفته شد اقوا همان وجه اول است که بگوییم که واجب است منتها یک قید اینجا باید به آن بزنیم و آن این است که تارةً میدانیم این قصد دارد قصد جدی هم دارد اما قامت الحجة بر این که این توان این کار را ندارد خودش خبر ندارد خودش خبر ندارد که نمیتواند قصد جدّی کرده قصد الجدّی، شمشیرش را هم برداشته برود فلانی را بکشد ولی ما میدانیم قدرت این کار را ندارد آیا اینجا واجب است امر و نهی کردن؟ در این صورت اگر ما بگوییم قصد حرام، حرام است ، چون منکری الان محقق شده اما اگر بگوییم قصد حرام، حرام نیست یا اگر گفتیم حرام است نسبت به آن مقصود، نسبت به آن مقصود الان باید نهی کنیم؟ لاتقتُلهُ، یا نه؟ بر اساس آنچه که قبلاً گفتیم نه، اینجا نهی از منکر واجب نیست مرحوم امام قدس سره اینجا تقیید نکردند در این مسئله، گفتم ایشان این مسائل را منتشر کردند جدا جدا کردند اینها را از همدیگر. در یک مسئلهِی دیگری این را طرح کردند و آن جا فرمودند که نه واجب نیست آن هم مسئلهِی هشت است «لو عَلمَ عجزاً أو قام الطریق المعتبر علی عجزه عن الاصرار واقعاً» عالم شده یا طریق معتبر قائم شده بر این که این اصرار نمیتواند یعنی بعداً نمیتواند انجام بدهد «و علمَ أنّ من نیته الاصرار لجهلهِ بعجزه» اما میداند این نیتش این است که انجام بدهد چون خودش خبر ندارد که عاجز است «لا یجب النهی بالنسبة الی الفعل غیر المقدور» نسبت به آن کار، نه نهی لازم نیست «و إن وجبَ بالنسبة الی ترک التوبة و العزم علی المعصیة لو قلنا بحرمة» عزم بر معصیت آن یک واجب دیگری است پس نسبت به آن عمل، اینجا لازم نیست پس در همان مسئله به قرینهی این مسئله، آن تقیید میشود که در صورتی این واجب است وقتی نیت میدانیم کرده و قصد کرده که حجت بر عجز او قائم نشده باشد.
این مسئله هم تمام شد حالا یک چند تا فرع هم اینجا هست که این فرعها را هم که امام طرح کردند طرحهای مهم آن را عرض بکنیم بعد برگردیم ببینیم نتیجهی استقرائی که کردیم در این صور این میشود که اصرار را باید چهجور معنا کنیم؟
س: ...
ج: میآید در این فروع میآید. توی این فروع میآید فروعی که حالا مطرح کردند.
در مسئلهی نهم این فرع را مطرح میفرمایند که اینها مکمّل این بحث و این شرط است در حقیقت، «لو کان عاجزاً عن ارتکاب حراماً و کان عازماً علیه لو صارَ قادراً» الان هم ما میدانیمو هم خودش میداند که نمیتواند اما یک قضیهی شرطیهای یک قصد تعلیقیای توی ذهنش وجود دارد که اگر من توانایی پیدا کردم آن را خواهم کشت. الان میداند توانایی ندارد ما هم میدانیم توانایی ندارد اما این جهت توی ذهنش، این نیت را دارد به نحو تعلیق. که زمانی که من قدرت پیدا کنم این کار را خواهم کرد. آیا اینجا واجب هست امر و نهی یا نه؟ «فلو عُلمَ ولو بطریقٍ معتبرٍ حصول القدرة له فالظاهر وجوب انکاره و إلا فلا» میفرمایند یک وقت هست اینجا دو صورت پیدا میکند، یک وقت هست که الان عاجز است آن خودش میداند عاجز است ما هم میدانیم که عاجز است ولی ما علم پیدا میکنیم یا یک طریق معتبری قائم میشود بر این که این قدرت پیدا خواهد کرد ولو خودش نمیداند این صورت را ایشان میفرمایند که واجب است که امر یا نهی بکند و اما اگر که نه، چنین علمی برای ما پیدا نشد قهراً واجب نیست.
س: ...
ج: نه، جهتش فرق میکند.
«و الا فلا إلا علی عزمه علی القول بحرمته» اگر گفتیم عزم به حرام حرام است، قصد حرام حرام است این هم قصد تعلیقی را دارد که اگر قدرت پیدا کردم آن کار را خواهم کرد. این جا عبارت امام قدس سره البته دارد «فلو عَلِم ولو بطریقٍ معتبرٍ» أولی این بود که فلو علِم أو قام طریقٌ معتبرٌ، علِم ولو بطریقٍ معتبرٍ، طریق معتبر که علم نمیآورد که، فلو علِمَ أو قام طریقٌ معتبر غیر العلم، اینجا که قدرت برایش پیدا خواهد شد.
در اینجا یک نکتهای را باید به آن توجه کنیم که باز در عبارت... یک وقت هست که شخص بالفعل قصد دارد که الان قصد میکند که در زمانی که قدرت پیدا کرد این فعل را انجام بدهد یا آن واجب را ترک کند مثلاً میگوید میخواهم بکشم آن را، یا میگوید این آدم من اصلاً جواب سلامش را نمیدهم ولو قدرت داشته باشم الان قدرت ندارم چون الان، ولی اگر یک وقت سلام کرد جوابش را نخواهم داد، پس بنابراین میخواهد ترک واجب کند. یک وقت است اینجوری هست که الان قصد دارد که حین القدرة آن کار را انجام بدهد یا ندهد؟ یک وقت نه، این آدمی است که اگر بفهمد قدرت دارد آن وقت قصد میکند پس الان در صفحهی نفسش قصدی نیست چون شرط قصد نیست، این دو تا را با همدیگر باید فرق بگذاریم. ظاهر فرمایش امام این است که نه الان واقعاً قصد در نفسش موجود است «و کان عازماً علیه لو صار قادراً» عازم بر این است اگر قدرت پیدا کرد پس الان عزم وجود دارد، این در مقابل آن است که الان عزم وجود ندارد ولی حالش اینجور حالی است که اگر بفهمد قدرت دارد یعزمُ و یقصُدُ. آن دومی اگر باشد این با ذیل عبارت جور درنمیآید که بر حرمت عزم و اینها، چون عزمی وجود ندارد چون شرطش وجود ندارد پس هم به قرینهی آن و هم به قرینهِی صدر مقصود این است که نه، الان عزم فعلی در نفسش وجود دارد پس الان عاجز است ولی ما بالاخره قامت الحجة بر این که بعداً قدرت پیدا خواهد کرد، ایشان میفرماید اینجا بر ما واجب است که امرش کنیم و نهیاش کنیم، دلیلش چه هست؟ همان ادلهای که آنجا بود آن ادله اینجا هم میآید هم از نظر ملاک، چون شارع میخواهد این عمل واقع نشود در خارج، ما هم که میدانیم این چنین قصدی دارد بعداً هم که میدانیم قدرت پیدا خواهد کرد پس از این سر خواهد زد اگر بقیهی شرایط وجود دارد احتمال تأثیر میدهیم و شرایط دیگری هم هست برای این که این عمل فاسد، این حرام یا این ترک واجب در خارج محقق نشود باید الان بگوییم منتها کی باید بگوییم؟ همین حالا که قدرت ندارد بگوییم؟ یا میتوانیم صبر بکنیم وقتی قدرت پیدا کرد بگوییم؟ این موارد مختلف است و جا به جا فرق میکند یک وقت است که ما میدانیم آن زمانی که قدرت پیدا میکند دیگر ما نیستیم که آن وقت بخواهیم نهی بکنیم و الان است که ما میتوانیم نهی بکنیم این باید الان بگوییم اگر نه، میداند همان زمانی که قدرت پیدا میکند بین بین قدرت پیدا کردنش و عمل کردنش فاصلهای هست که ما میتوانیم نهی بکنیم این میتواند تأخیر بیاندازد آن موقع نهی بکند یا یک وقت نه، میداند آن موقعی که قدرت پیدا کرد دیگر آنجور، به خدمت شما عرض شود که اعجاب او را خواهد گرفت که به حرف کسی گوش نمیکند تأثیر نمیکند ولی اگر الان بگوییم بله تأثیر میکند این دیگر به حسب موارد و شایط فرق میکند پس وجوب هست به آن ادلهی ماضیه و نسبت به این که کی باید اقدام بکند به حسب شرایط و موارد مختلف.
س: ...
ج: جاهای آن فرق میکند.
س: ...
ج: واجب آن موسّع است.
س: ...
ج: بله، اگر میداند اثر نمیکند. البته باز با شرایط است یک وقت میبینی باید تکرار هم بکند حالا هم بگوید آن موقع هم بگوید باید هم حالا بگوید و هم آن موقع بگوید.
این یک مسئله. پس مسئلهی دهم که ایشان باز طرح فرموده این است که «لو اعتقد العجز عن الاستمرار و کان قادراً واقعاً و علمَ بارتکابهِ مع علمهِ بقدرته» یک آدمی خودش میگوید من چنین کاری را نمیتوانم بکنم معتقد به عجز است ولی قامت الحجة که ما میدانیم این عاجز نیست این جهلش، جهل مرکب است بیخود میگوید من قدرت ندارم این عقیده بیخود برایش پیدا شده و از آن طرف هم باز میدانیم که اگر قدرت پیدا بکند انجام میدهد و عُلمَ بارتکابه مع علمه بقدرته، یعنی الان هم در نفسش چون قائل به عدم قدرت است اصلاً قصد هم ندارد مثل آن قبلی هم نیست که میگفت اگر من قدرت، قصد دارد الان که وقتی پیدا کردم انجام میدهم اگر قدرت پیدا کردم انجام میدهم نه، این آدم چون قائل است به عدم قدرت، این قصد هم ندارد حتی قصد تعلیقی هم الان بالفعل در نفسش وجود ندارد اما ما میدانیم قدرت دارد وقتی هم قدرت پیدا کرد این قصد را خواهد کرد و این عمل را انجام خواهد داد آیا در اینجا بر ما واجب است یا واجب نیست؟ این دو صورت دارد یک وقت است که میدانیم که این اعتقاد به عجز برطرف خواهد شد الان درست است که معتقد است که عاجز است ولی میدانیم که کم کم خودش خواهد فهمید که نه عاجز نیست در این صورت میفرمایند فالظاهر وجوب الامر و النهی، اینجا باید امر و نهی بشود چرا؟ چون علم داشتیم که اگر بدون قدرت هست این قصد را خواهد کرد دیگر. از این طرف هم میدانیم بعداً این علم به قدرت خودش پیدا خواهد کرد پس الان علم داریم که و حجت داریم بر این که ایشان در آتیه قصد انجام فلان محرم را خواهد کرد یا قصد ترک فلان واجب را خواهد کرد و قهراً آن واجب را انجام نمیدهد و آن محرم را انجام خواهد داد. در این صورت میفرماید واجب است چرا؟ به همان ادلهی ماضیه. همان ادلهِی ماضیه اینجا هم میگوید باید بکنی و به عبارةٍ أخری خلاصه دفع منکر، منکری که ما میدانیم میخواهد واقع بشود اصلاً ادلهی امر به معروف برای دفع منکر است بالدقّة، ولو قصد نشده ولی میدانیم این قصد پیدا خواهد شد ما باید وقتی میدانیم این قصد پیدا خواهد شد و انجام خواهد داد اگر میدانیم قامت الحجة، که این قصد پیدا خواهد شد و انجام خواهد داد باید جلوی آنرا بگیریم از حالا، از حالا به او میگوییم یک وقت نکند چنین کاری را بکنی جهنم دارد و احتمال تأثیر و شرایط دیگر هم وجود داشته باشد.
س: ...
ج: بله دیگر، فرق نمیکند اینجا یک نکتهای فقط وجود دارد ایشان میفرمایند «فالظاهر وجوب الانکار» اما «بنحوٍ لایعلِمُه بخطئِهِ» این الان معتقد به چه هست؟ معتقد است به این که قدرت ندارد فلذا چون معتقد است که قدرت ندارد قصد قصد این کارها را هم ندارد ولی ما اطلاع پیدا کردیم بیاییم یک جوری به او بگوییم که بفهمد که اشتباه میکرده قدرت دارد این اعانهی بر اثم میشود دیگر.
س: ...
ج: نه، میگوید اگر چیزی نبود که به من نمیگفتند پس من اشتباه کردم که قدرت ندارم. میفرماید جوری باید به او بگویی که بیدارش نکنی.
این صورت اول، و اما اگر نه، میدانی این اعتقاد برایش پیدا نخواهد شد و این اعتقاد به عدم قدرت این زائل نخواهد شد این جهل مرکبش همینطور باقی هست پس چون این چنینی است انجام هم نخواهد داد قصد هم نخواهد کرد فلایجب، آنجا واجب نیست که ما نهی از منکرش کنیم یا امر به معروفش کنیم پس این هم به خدمت شما عرض شود که علی ضوء ما ذکرنا این فرمایش ایشان در اینجا هم تمام شد آن ادله میآید هم ادلهِی وجه وجوب و هم ادلهی وجه بعدم وجوب، اینها در همهی اینها شریک هستند اینها هم میآید.
اینها اهم مسائلی بود که مرحوم امام قدس سره در ذیل این شرط بیان فرمودند. حالا دو تا مسئلهِی دیگر هم باقی مانده که انشاالله شنبه.
و صلی الله علی محمد و آل محمد.