لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس میباشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَه اوَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اَللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَعْلى فَصَلِّ عَلَیها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْینَ ذُرِّیتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیةِ وَالسَّلامِ
بحث رسید به صورت ششم. صورت ششم این است که بعد از این که فَعَل حراماً أو ترکَ واجباً دیگر قصد استمرار یا احداث ندارد ولی شک داریم که آیا توبه کرده است یا توبه نکرده. صورت چهارم این بود که میدانیم توبه کرده، صورت پنجم این بود که میدانیم توبه نکرده، اینجا شک داریم چون حجتی بر توبه کردن آن قائم نشده است حالا قدرت هم دارد یا قدرت ندارد آن هم همینجور، دیگه سه احتمال وجود دارد در اینجا. در این جا آیا وظیفهِی ما چیست؟ نسبت آن محرّم واقع شده یا واجب ترک شده بالاخره آن معصیت، قهراً ما اینجا وجوب امر به معروف و نهی از منکر نداریم چرا؟ برای این که موضوع امر به معروف و نهی از منکر همینطور که توضیح دادیم وجود ندارد نسبت به آن معصیت انجام شده که مثلاً دروغ گفته یا غیبت کرده یا هر کار دیگر. چرا؟ چون آن که گذشت که نسبت به آن گفتیم که معقول نیست امر و نهی کردن. نسبت به آتیه هم که قصد ندارد پس بنابراین نسبت به این امر و نهی معنا ندارد بخصوص اگر میدانیم که قدرت هم ندارد که بعداً انجام بدهد اینجا دیگر هیچ وجهی برای وجوب امر به معروف و نهی از منکر نیست و اما نسبت به توبه،
س: ...
ج: نمیخواهد تکرار بکند قصد هم ندارد، بله نسبت به او دیگر وظیفهای نداریم.
س: ...
ج: بله الحمدلله.
س: ...
ج: قهراً آنجا روشن است که یعنی جایی که قصد داشته باشد یا دارد استمرار می بخشد آن روشن است دیگر. اینجا که آن قبلی تمام شد و بعد هم که قصد ندارد انجام بدهد یعنی قصد ندارد اطاعت خدا را نکند قصدی ندارد.
س: ...
ج: قصد ندارد دیگر، بله قصد انجام حرام را ندارد این آدم. قصد انجام حرام وقتی ندارد مگر اطاعت محرّمات چیه؟ به این است که نخواهی انجام بدهی این قصد انجام ندارد.
س: ...
ج: نه، همین عدم قصد کفایت میکند بله اگر شما قائل به کف بشوید در ادلهی مدلول نواهی بگویید کفّ نفس است که بعضی از بزرگان میگفتند که کفّ نفس است فلذا میگفتند آدم باید برود یک جاهایی که هوس کند بعضی از کارهای حرام را انجام بدهد بعد جلوی خودش را بگیرد و الا همینطور توی خانه نشستی که چیزی را نمیبینی که، اینها حرفهایی است که معلوم است که ضعیف است ولو بعضی حرفها را بعضی وقتها بعضی از قائلین بزرگ زدند ولی الجواد قد یکفی، این به خدمت شما عرض شود که مجرد عدم ترک است مجرد ترک است مطلوب در نواهی. ما اصلاً معلوم نیست واجب تعبّدی داشته باشیم که به قصد قربت ترک باید بکنیم مگر باب صوم که باب صوم، آن هم حالا امر وجودی هست یا امر عدمی است خودش فیه کلامٌ طویل که اصلاً حقیقت صوم چی هست و اینها.
این به خدمت شما عرض شود که نسبت به آن معصیت انجام شده و اما آیا نسبت به این توبه ما چه وظیفهای داریم؟ که شک داریم توبه کرده از آن ما سبق یا توبه نکرده. در اینجا دو قول یا دو قول و نسبی وجود دارد نسبت به این توبه. یک قول و یک وجه این است که گفته بشود واجب توبه، امر به توبه در صورت شک، در این صورت واجب است که ذهب الیه الامام قدس سره که دیروز عبارت ایشان را خواندیم که ایشان فرمودند در مسئلهی پنج «فلو ارتکب حراماً أو ترَکَ واجباً تجبُ التوبة فوراً و مع عدم ظهورها منه وجب امرُهُ بها و کذا لو شُکّ فی توبته» اگر شک در توبه هم داریم که توبه کرده یا نه، وجبَ الامرُ به توبه، این یک نظر.
نظر دوم این است که نه واجب نیست نسبت به توبه ما وظیفهای نداریم پس در این صورت نسبت به آن حرامی که انجام داده وظیفه نداریم نسبت به توبه هم وظیفهی امر به معروف نداریم، قول سوم همان تردد است که اینجا معلوم نیست وظیفه بالاخره چه هست تردد است که البته نتیجهی تردد اگر مستقر بشود این تردد، نتیجهی آن میشود چی؟ نتیجهی آن میشود همان برائت. چون شک داریم بالاخره واجب است یا واجب نیست واقعاً تردد داشته باشیم و این تردد بعد الفحص و استفراغ الوسع باشد برای فقیه، قهراً شک دارد که ادله بالخره شامل میشود یا شامل نمیشود مرجع میشود برائت.
س: ...
ج: حالا داریم اقوال را میگوییم، حالا وارد ادله میشویم.
این سه قول یا سه وجه. اما دلیل وجه اول که فرمایش امام بود که واجب است امر به توبه در این صورت. دلیل آن عبارت است از ضمّ دو امر به هم. یک: اطلاقات ادلهی امر به معروف و نهی از منکر این معروف را هم میگیرد، مُروا بالمعروف، یکی از معروفها هم توبه کردن از گناهی است که انجام شده است. پس اطلاقات ادلهی امر به معروف وجود دارد این از یک طرف. از طرف دوم به واسطهی استصحاب ترک توبه یا عدم توبه تنقیح موضوع این اطلاقات میکنیم، یک وقت هست بالوجدان میدانیم این تَرَک التوبة، ترَک الصلاة، باید امر به صلات کرد امر به توبه کرد یک وقت با استصحاب که شارع دارد ما را متعبّد به موضوع میکند موضوع ثابت میشود تعبّداً بالاستصحاب و حکمش بار میشود حالا این جا البته یک بحث فنی وجود دارد که قبلاً هم به آن اشاره کردیم که آیا استصحاب فقط موضوع را اثبات میکند بعد ما دلیل را خودمان باید تطبیق بکنیم یا اصلاً استصحاب به لحاظ احکام است یعنی خودش دیگر کامل است دارد میگوید بگو واقعی یعنی بگو احکام اینجا هست، دیگر لازم نیست ما تطبیق بکنیم یعنی استصحاب صغری فقط درست میکند ما یک کبرایی را که آن اطلاقاتاً باید بر آن تطبیق بکنیم استنتاج کنیم که این مسلک مرحوم امام است، یا این که نه اصلاً مفاد ادلهی استصحاب این است که میگوید آقا رتّب الآثار. خودش دارد از اول میگوید نمیگوید که فقط بگو این اینجا هست میگوید رتّب الآثار. حالا اینها در بعضی از جاها اثراتی دارد این دو تا مبنا، حالا اینجا فعلاً فرقی برای ما نمیکند که اینجور بگوییم یا آنجور بگوییم.
س: ...
ج: ممکن است شما خودتان دارید میگویید که ممکن است شاید هم نکرده باشد.
س: ...
ج: حالا اینها میآید انشاالله.
س: ...
ج: حالا میآید این بحثها انشاالله.
این وجه وجوب بود که امام رضوان الله علیه و عدهای از فقها بر این فرمایش هستند.
اما وجه عدم وجوب: وجه عدم وجوب اموری است وجه اول این است که ما اطلاقات را منکر بشویم این ما دلیلی نداریم بر این که نسبت به امور باطنیه هم باید امر و نهی داشته باشیم بلکه از ادلهی امر به معروف و نهی از منکر برای واجبات و محرمات ظاهری است اما آن اموری که جوانحی است باطنی است آنها اصلاً مورد امر و نهی نیست تا کسی انجام میدهد ترک میکند آنها مورد وجوب امر و نهی نیستند وقتی که اینطور نشد آنوقت برائت جاری میکنیم شک داریم این ادله که ما داریم آن را نمیگیرد آیا واجب است در اینجاها بر ما یا نه؟ نه به نحو شبههی حکمیه شک میکنیم شبههی حکمیهی وجوبیه هم هست که اخباری و اصولی هر دو متفق هستند بر این که در آن موارد برائت جاری کنند. این بیان، مرحوم مقدس اردبیلی در مجمع الفائدة و البرهان بیان فرموده است عبارت ایشان این است «أنّ التزامه امرٌ قلبی بینهُ و بین الله و أنّهُ ما عُلِم الوجوب إلا بالمعروف الظاهر و المنکر کذلک بالاجماع و غیرُه منفی بالاصل» به اجماع فقها آن که واجب میدانیم هست و عُلِم وجوبُهُ امر به معروف ظاهر مثل نماز خواندن و روزه گرفتن و امثال اینها یا به منکر ظاهر که واضح مثلاً حلق لحیه میکند ظاهر است یا شرب خمر میکند نعوذ بالله ظاهر است و هکذا و اما امور باطنی مثل توبه کردن، توبه کردن که لفظ نمیخواهد بگویی باید در قلبش پشیمان بشود و استغفار بکند از ما سبق، نادم بشود.
س: ...
ج: نه، میگوید نیست میگوید خود عزم مورد امر به معروف و نهی از منکر نیست.
حالا این جا فرمایش ایشان این است البته بعد فرموده گفتیم که این یک وجهی است که ایشان فرموده «ثمّ قال و یمکن أن یقال التوبةُ معروفه و ترکها منکر و هو معلومٌ فی مرتکب حرام و یبقی الامر و النهی وفتأمّل» گفتیم ایشان بالاخره مطالب مختلف به ذهنشان آمده و نوشتند بعد هم یک فتأمّل آخر آن زدند. آن بیان، حالا این بیانی است که ایشان اینجا طرح فرموده این بیان، بیان تمامی نیست و شاید فتأمّل آخر ایشان هم اشاره به همین باشد که مگر مدرک ما برای وجوب امر به معروف و نهی از منکر اجماع بود؟ که ما مثلاً بگوییم اجماع دلیل لبّی است قدر مسلّم آن معروف ظاهر و منکر ظاهر است ادلهی امر به معروف و نهی از منکر ادلهی لفظیه بود مُروا بالمعروف و انهوا عن المنکر. روایات متعدد. اینها همه اطلاق دارد معروفش و تقیید نشده به ظاهر، منکرش تقیید نشده به ظاهر. بنابراین اطلاقات ادله را نمیشود انکار کرد که این را هم میگیرد مگر یک مقیدی برایش بیاوریم فعلاً فی نفسه این اطلاق دارد فعلاً.
س: ...
ج: نه، میگوید ما عُلِم إلا به اینجا بالاجما.
س: ...
ج: نه، معروف که هست.
س: ...
ج: فلذا بعد خودش چی میفرماید و یمکن أن یقال التوبةُ معروفه و ترکُها منکر، که حالا ما این سؤال را هم ما از محضر مبارک ایشان داریم که این بند دومی که اضافه کردید چه نیازی به آن هست؟ التوبةُ معروفه و ترکُها منکر، حالا ترکش منکر باشد یا نه، وقتی معروف شد امر به معروف لازم است دیگر. لازم نیست ما بگوییم چون هم امر به معروف واجب است و هم نهی از منکر واجب است نیاییم بگوییم که چون این معروف است ترکش منکر میشود پس بنابراین ادله میگیرد لزومی ندارد که اینجوری بگوییم اگر فقط ادلهی نهی از منکر داشتیم و امر به معروف دلیل نداشت بله باید بگوییم جایی که معروف ترک میشود منکر است آن وقت ادلهی نهی از منکر بگیرد ولی وقتی هر دوی آن دلیل دارد دیگر این چه احتیاجی است به این که حالا ایشان این وسط این را هم اضافه فرموده که و ترکها منکر و هو معلومٌ فی مرتکب حرام و فیبقی الامر و النهی فتأمّل، اینجا به خدمت شما عرض شود که این جوابی که از ایشان میدهیم این است مسئلهی دوم که راه دوم برای اشکال ...
س: ...
ج: حالا آن را هم بحث میکنیم.
س: ...
ج: نه اجماع نداریم چون همین مسئله مورد کلام و اختلاف است کجا اجماع است توی کتب که آدم نگاه میکند فقها محل اشکال و کلامشان است اصلاً صغری هم ندارد این. نه دلیلمان اجماع است و نه این اجماع به حسب صغری درست است.
س: ...
ج: اگر میدانیم بله. اگر میدانیم که این ریا دارد میکند.
س: ...
ج: مسبوق به ریا هست آخر آنجا باید موضوع مسلّم بشود اینجا چون فرض این است که گناه کرده و مسبوق به این است که توبه نکرده استصحاب داریم این به خاطر این است و الا آنجا بخاطر تمسک به دلیل در شبههی مصداقیهی آن است.
س: ...
ج: بله درست است.
و اما جواب دوم این است که مقید برای اطلاقات داریم وجه دوم برای این که واجب نیست و آن همان سیرهای است که مرحوم مقدس اردبیلی دیروز عبارتش را خواندیم که ایشان فرمود «و یحتمل الاکتفاء بکونه غیر نادمٍ لما فعل سواءٌ کان عازماً علی العود أم لا» بعد تا این که عبارتشان فرمود «و الذی یظهر أنّهم کانوا یکتفون بترک المنکر مثلاً و ما نُقِل تکلیفُهم أحداً بالتوبة بل بمجرد الترک کانوا یخلّون سبیلاً» داشت شرب خمر میکرد، بگو آقا نکن، همین که ظرف را گذاشت کنار و اینها، به او بگو آقا توبه از آن خوردن قبلی بکن. توی متشرعه، توی فقها این نیست «و کذا فی الامر بالمعروف فإنّهم کانوا یترُکون بالرتکابه فقط» معروفی را دارند میبینند که ترک کرده است مثلاً یک کاری را فوراً ففوراً باید انجام میداد سجدهی سهوی را دیدند در نماز یک کلام آدمی سهواً گفت این باید بعد از نماز فوراً سجدهی سهو به جا بیاورد حالا نکرد به او میگویند آقا سجدهی سهو بکن باید بکند حالا کرد دیگر نمیگوید حالا از آن تأخیرت هم توبه بکن دو دقیقه تأخیر انداختی باید توبه بکنی. دیگر این را نمیگویند سجدهی سهو باید بکند بکن کرد دیگر به همین اکتفا میکنند پس این سیره، سیرهی متشرعه کاشف است از این که امر به توبه واجب نیست پس این تقیید میکند اطلاقاتی که گفته مُروا بالمعروف و انهوا عن المنکر. مقید اینجا وجود دارد.
س: ...
ج: چه کسی میگوید محجور بوده در متشرعه؟ شرایط باید باشد
س: ...
ج: بله اینجا اشکال این است که این سیره، فلذا خود این قائل به این سیره اکتفا نفرموده فلذا آن آخر کلامش چه فرموده است؟ فرمود ممکن است بگوییم نه آقا این ترک معروف کرده و منکر است و ادله میگیرد پس خود ایشان اولاً در ادعای این سیره جازم نیستند و اتّکاء به آن نفرموده است و ثانیاً صغرای این سیره باز از نظر ما ولو این که حالا مسلّم باشد که در این اعصار که مقدس اردبیلی بوده و قبلش و حالا تا بعد، فرض کنیم این سیره هستش اما این لعلّ مستند به چی باشد؟ فتاوای فقها باشد ما سیرهای به دردمان میخورد که معاصر با معصوم علیه السلام باشد اما سیرههایی که احتمال میدهیم در اثر فتوای فقها پیش آمده باشد این سیره برای ما حجت نیست مستند به فتوا است بخصوص اگر فتوای گاهی اینجوری میشود یک مسئلهی بزرگی یک مرجع تقلید عامّ المرجعیهای یک فتوایی دارد بعدش هم که او فوت میکند اتفاقاً یک مرجع عام المرجعیهای پیدا میشود که آن هم همینجور فتوا داشته باشد این صد سال وقتی بر این منوال گذشت این دیگر نهادینه میشود در مردم. و کسی خیال میکند میگوید آقا مردم همه همینطور هستند بله مردم همه همینطور هستند اما بخاطر چی؟ بخاطر حجتی که فتوای فقها بوده و این کاشف از قول معصوم نیست بنابراین این سیره نمیتواند برای ما چه باشد؟
س: ...
ج: کجا گفتند؟
س: ...
ج: نه، داریم میگوییم اعصاری که ایشان، مقدس اردبیلی که برای زمان بعد از خودش نفرموده برای زمان قبل از خودش تا آنها را دارد میگوید این فتوای به وجوب برای امام مثلاً ما سراغ داریم برای این اعصار متأخّره را سراغ داریم شما اگر بیاوری از اعصار متقدّمه که گفته باشد در موارد شک واجب است این را داشته باشید شما بله، ولیکن ما پیدا نکردیم البته تتبّع آنچنانی هم نکردیم ولی پیدا نکردیم و کسی هم ندیدیم که نقل کرده باشد که مثلاً شیخ طوسی، شیخ مفید، صدوق، آن طبقات بالا، آنها فتوای به وجوب عند الشک فی التوبة داده باشند.
س: ...
ج: عکسش را مقدس اردبیلی دارد نقل میکند.
س: ...
ج: دارد میگوید سیره این است دیگر. وقتی ایشان دارد میفرماید سیره، ما عرض میکنیم بله این سیره چه سیرهای هست؟ سیرهی متصّل به زمان معصوم است؟ این برای ما ثابت نیست برای این که ممکن است فتاوای فقها باعث این شده باشد و فتوای به وجوب بوده ولو الان توی کتابها نوشته نشده باشد ولی فتوای به وجوب لعلّ بوده است.
س: ...
ج: ببخشید من اشتباه کردم فتوای به عدم وجوب بوده است. لعلّ اینجوری بوده اعلام بزرگی فتوای به عدم وجوب داشتند این سیره شده بخاطر این سیره شده.
س: ...
ج: مستصحب ما این است که توبه نکرده.
س: ...
ج: ترک التوبة.
س: ...
ج: متیقّن ما این است که توبه نکرده قبلاً که توبه نکرده بود که این کار را انجام میداد حاا استصحاب میکنیم عدم توبه را.
س: ...
ج: نه، چون اطلاقات عمومات است عمل میکردند مگر باید گفته بشود؟
س: ...
ج: آخر اینها وقتی واضحات واجبات است دیگر لغو لازم نیست.
س: ...
ج: نه آن هم همینجور.
س: ...
ج: عجیب غریب نیست.
س: ...
ج: حالا اولاً شما تاریخ را همه را بررسی فرمودید. و اینها هم یک چیزهایی نیست که لازم باشد نقل بشود مثلاً توی تاریخ ...
س: ...
ج: لازم نیست یک چیزهای عادی و معمولی است وظایف را انجام میداد دیگر.
س: ...
ج: لزومی ندارد که نقل بشود.
س: ...
ج: توبه این نیست حقیقت توبه که این نیست.
س: ...
ج: نه این آخر وجهی ندارد که بگوییم توبه این است.
س: ...
ج: نه، پشیمانی از ما قبل است نه بعداً انجام ندادن.
س: ...
ج: نه، ما نمیگوییم ما از قرآن و حدیث داریم میگوییم عجب. ما از خودمان در نیاوردیم اینها قرآن و حدیث است.
س: ...
ج: نیست این جور.
س: ...
ج: نه این جور نیست که مجرد این را توبه بدانند مجرد این توبه نیست حالا بعد از این نمیکند چون حالش را ندارد یا حوصله ندارد همین که نکرد میگویند توبه کرده؟ نه، اینجور نیست که همین که انجام نداد توبه کرده دیگر پیر شده دیگر حالش را ندارد دیگر نمیکند. یا این که خیلیها هستند برای حفظ آبروی خودشان دیگر نمیکنند زمان طاغوت کارهایی میکردند نزول میخورده ربا میخورده حالا دیگر میبیند که جو یک جوری هست که دیگر نمیشود نمیکند برای خاطر حفظ آبروی خودش، اما توبه از ما سبق هم نکرده اگر دو مرتبه خدای ناکرده برگردد انجام خواهد داد.
س: ...
ج: نه، ببینید توبهی از ما سبق، پشیمان نیست حالا ممکن است که قصد هم نداشته باشد چرا؟ برای این که یعنی یقین دارد حالا تا عمر ما هست فعلاً این هست جمهوری اسلامی انشاالله. قصد تقدیری ممکن است داشته باشد واقعاً بعضیها از این.
س: ...
ج: بله، فلذا اشکال به خیلی از سیرهها وجود دارد فلذا باید اثبات بشود.
س: ...
ج: نه همهی سیرههای اینجوری نیست.
س: ...
ج: به حضرت عباس سیرهی همهی اصحاب و افراد معاصر ائمه این بوده که به ظواهر الفاظ اعتماد میکردند.
س: سیرهی متشرعه هم بوده؟
ج: بله سیرهی متشرعه هم بوده است ولی چکار دیگر میکردند؟ چون بدیل ندارد در اصول راههای احراز سیره بیان شده است که ما باید احراز را معاصرت بکنیم یکی از راههای آن این است که اگر این نبود بدیل باید داشته باشد چه بدیلی میتواند داشته باشد؟ یا این که همه به خبر ثقه عمل میکردند از کجا میگوییم؟ برای این که همین اخباری که هست آنها به همین اخبار عمل میکردند میگفتند مینوشتند اینها نسلاً بعد نسل طبقتاً بعد طبقه اینها روشن است اما واقعاً یک چیزهایی. فلذا در باب حلق لحیه آنهایی که به سیره تمسک کردند اشکال آقایان در آنجا همین است که نه، ما این را نمیدانیم شاید این مستند به فتوای فقها باشد فلذا به سیره در باب حلق لحیه نمیشود استدلال کرد که سیرهی متشرعه بر این بوده است این جا هم همینجور میشود بنابراین سیره را باید معاصرتش را به طرق مذکورهی در محل خودش که بهترین کسی که این را بحث کرده شهید صدر است که پنج تا راه ایشان بیان فرموده برای احراز این که این سیره معاصره بوده است لازم است.
س: ...
ج: مروا بالمعروف مطلق نیست؟
س: ...
ج: حالا میگوییم آن بله آن یک راه دیگر است.
پس ایشان خواسته بگوید این سیره حجت است آن را تقیید کند.
اما اشکال دیگر: اشکال دیگر این است که گفته میشود همین بیانی که آقایان میگویند که ما احتمال میدهیم که بالاخره این سیره اگر وجود داشته باشد و مرحوم مقدس اردبیلی میفرمایند.
س: ...
ج: بله میخواهیم بگوییم اطلاقات را انکار کنیم باز. نه به واسطهی تقیید و نه بواسطهی آن که فرمایش مقدس اردبیلی فرمودهاند به آن بیان. به این بیانی که قبلاً میگفتیم که اگر م احتمال بدهیم احتمالاً عقلائیاً که یک منشأ عقلائی دارد که لعلّ ارتکازات متشرّعه در عصر صدور این احادیث نسبت به چی بوده؟ نسبت به امور ظاهری بوده یا نسبت دیگر در مواردی که قبلاً انجام داده و بعداً انجام نمیدهد نسبت به اینها لعلّ نبوده اگر چنین احتمال بدهیم و چنین قرینهای احتمال بدهیم وجود داشته باشد بنابر مسلک مثل شهید صدر نمیتوانیم بگوییم اینجا اطلاق منعقد است اصالة عدم القرینه در این موارد وجود ندارد حالا ما در ما نحن فیه چنین احتمالی میدهیم بخصوص برای وجهی که بعداً ذکر میکنم که این را میخواستم آخر بگویم حالا چون که آقایان میفرمایند حالا میگفتم که یک نظر همین مقدم بر آنچه که بعد میخواهیم بگوییم حالا آن منشأش را هم انشاالله در اشکال بعدی توضیح میدهیم که آن منشأ باعث میشود که بگوییم لعلّ این اطلاقات نباشد تا حالا چند تا اشکال کردیم؟ سه تا.
اشکال چهارم این است که اینجا،
س: ...
ج: دلیل بر این که واجب نیست.
س: ...
ج: قهراً این ادلهی عدم وجوب اشکال بر فرمایش قول اول میشود.
و اما دلیل بر این که واجب نیست این است که ما در ما نحن فیه اصل منقّح موضوع نداریم و این استصحاب جاری نمیشود چرا؟ برای این که استصحاب در جایی است که امارهی تعبّدیه بر خلاف او نباشد و در ما نحن فیه که ما شک داریم که این آقای مؤمن آیا این واجبش را انجام داده یا نداده که یکی از واجبات بر شخص توبه کردن است دیگر. در مواردی که ما شک داریم فرد مؤمنی آیا این واجبش را انجام داده یا نداده در این موارد حمل فعل مسلم، ظواهر حال مسلم این است که انجام میدهد محرم را ترک میکند واجب را انجام میدهد مثلاً ما میبینیم فرض کنید که یک مؤمنی اول وقت با او بودیم نماز نخوانده بود حالا میتوانید بعد به او بگویید زنگ بزنیم بگوییم حالا نمازت را بخوان. چون ما استصحاب بقای نماز نخواندن تو را داریم. میگویم ظاهر حال مسلم این است که وظیفهاش را انجام بدهد دیگر. شک داری باید حمل، شارع ظاهر حال مسلم را حجت قرار داده و طریق قرار داده بر این که انجام میدهد این اصالةُ الصحّة نیست صحّه این است که فعلی انجام داده شک میکنیم درست انجام داده یا نه، معامله کرده نمیدانیم درست است یا نه، نماز خوانده نمیدانیم درست خوانده یا نه، اینجا فعلی نمیدانیم از او سر زده یا نه، این تعبیر به این که اصالة الصحة فی فعل المسلم اینجا غلط است نمیدانیم فعل از او صادر شده یا نه. اما ظاهر حال مسلم این است که تکالیفش را انجام میدهد ما اینجا نمیتوانیم بگوییم که نه، ما میدانیم اول وقت که با او بودیم انجام نداد حالا انجام داده یا نداده استصحاب بکنیم عدم انجام را و بگوییم باید. این نیست پس بنابراین چون در مورد شک امارهی تعبّدیه داریم بر این که ظاهر حال مسلم حجت است و اماره است بر این که او وظایفش را انجام داده است بنابراین استصحاب در این مورد حجت نیست یعنی ادلهی استصحاب، لاتنقض الیقین بالشکّ محکومِ امارات است دیگر. جایی که اماره باشد استصحاب ...
س: ...
ج: ببینید عدالت ثابت نیست برای ما. اما این که این انجام هم نداده این معروفش را ترک کرده است ما نمیدانیم.
س: ...
ج: بله، مگر روایات گفته که فاسق را نهی کنید یا امر بکنید؟ به معروف و منکر باید امر بکنیم و نهی بکنیم.
س: ...
ج: نه، ظاهر حالش این است که حالا همین آدمی که گناه کبیره انجام داده شما نمیدانید نماز خوانده یا نه، باید امر بکنی به نماز خواندن؟ این را جواب بدهید نمیدانید نماز خوانده یا نه، اول وقت با او بودید نمیدانید گناه کبیره هم انجام داده نسبت به نماز چه میکنید استصحاب عدم میکنید میگویید باید به او امر بکنید؟ نمیدانید روزه گرفته یا نه، میگوییم انشاالله گرفته، نمیتوانیم بگوییم حالا چون فاسق است پس بنابراین هی استصحاب عدم بکنیم یکی از واجبات هم توبه کردن است. در همین مورد یکی از واجبات توبه کردن است.
س: اگر سابقهاش این است که روزه نمیگرفته حالا ماه رمضان شده ما هم میدانیم که قبلاً نمیگرفته ...
ج: نه، آن رمضان نمیگرفته چکار به این رمضان دارد؟
س: ...
ج: استصحاب میکنیم دیگر، تا آخر وقت میبینیم نه، میگوییم نخوانده، نخوانده، نخوانده بعد امر به قضا بکنیم بگوییم تا آخر وقت استصحاب عدم انجام در وقت دارد پس میگوییم اقض. این حرفها چیه؟
س: ...
ج: آقا اجازه بدهید من این را تمامش کنم.
س: ...
ج: دلیل بر این ظاهر حال سیرهِی قطعیهی متشرعیه است که اگر اینجور بود که باید با استصحاب عدم لَبانَ و ظَهرَ، این یک مسئلهی مبتلا به همگانی است اگر اینجور بود همهجا هم که استصحاب جاری هست دیگر. این لَبان و ظهرَ، معلوم میشود که نه حمل حال مسلم نه فعلش، حمل حال مسلم بخاطر ظاهر حالش به این که تکالیفش را انجام میدهد مگر ما دلیل پیدا کنیم یک جایی که حجت قائم بشود که اینجا انجام نداده.
س: ...
ج: نه، آن گناه چکار به توبهی بعد دارد؟ حالا اینجا ...
س: ...
ج: نه، در مواردی که شک در این داریم که شخصی واجبش را انجام داده یا نداده که یکی از آنها هم امر به معروف است که یکی از آنها هم توبه کردن است در نماز همینجور است در واجبات دیگر. یک کسی به او سلام کرده نمیدانیم جواب داده یا نداده میگوییم آقا جواب بده، چرا؟ برای این که من استصحاب عدم جواب دارم مخصوصاً استصحاب عدم ازلی. وقتی که هنوز سلام نکرده بود که تو جواب نداده بودی من الان شک دارم که جواب دادی یا نه، استصحاب عدم جواب میکنم پس بنابراین امر بکن.
س: ...
ج: بله همین جاهایی که دارم مثال میزنم
س: ...
ج: بله، مثلاً پدرش، نمیداند نماز خوانده یا نخوانده بر پسر بزرگتر واجب است که اگر او نمازش قضا شد بگوید آقا با استصحاب میگویم نخوانده. اینجور نیست.
س: ...
ج: نه، آن امارهی عدالت است که شارع قرار داده، آن غیر از این است.
س: ...
ج: ببینید امام جماعت آمده نماز بخواند، حالا اینجور شده نمیدانیم وضو گرفته شاید غافل شده از وضو گرفتن.
س: ...
ج: قبل از این که اصلاً نماز بخواند نمیدانیم صدَرَ منه این وضو یا نه، نمیدانیم میگوید ظاهر حال این است که کسی که میآید نماز میخواهد بخواند ظاهر حالش این است که وضو میگیرد دیگر. و هکذا و هکذا.
این بیان که ما در اینجا کردیم این خودش یک منشأ خوبی است که اگر کسی هم بگوید حالا ما این دلیل را قانع نیستیم به او نمیتوانیم اتّکاء کنیم ولکن یک شبههی مهمّهای است که لعلّ این بوده و به واسطهی این اطلاقات را در مورد شک نمی فهمیدند که اینجا هم باید امر به معروف و نهی از منکر بکند امر به معروف و نهی از منکری که در این موارد را بخاطر این شبهه. که ما معتقد به آن هستیم حالا کسی معتقد هم نباشد لااقل این مقدار، این شبهه میتواند منشأ بشود برای این که میگوید لعلّ یک چنین جوّی، یک چنین مطلبی در سلف بوده در موقع بیان این روایات و صدور این روایات و در اثر او اطلاق منعقد نمیشده است. بقی باز یک دلیل آخری که برای فردا انشاالله.
و صلی الله علی محمد و آل محمد.