لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس میباشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَهاوَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اَللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَعْلى فَصَلِّ عَلَیها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْینَ ذُرِّیتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیةِ وَالسَّلامِ
بحث در شر سوم بود که اصرار فاعل منکر یا تارک معروف بر فعل و ترک. که برای این تفسیرهای مختلفی بود گفتیم هم برای این که برسیم به این که چه تفسیری درست هست و هم این که آیا واقعاً این اشتراط وجود دارد یا ندارد صور متصورهی فی المقام را باید حساب بکنیم چون در خود روایات مبارکات تصریحی به این مطلب نداریم و این شرط اصطیاد میشود از احکامی که برای فروض مختلفه در اینجا وجود دارد. چهار عنصر هست در اینجا که اینها باید ملاحظه بشود: یک عنصر، عنصر قصد است یعنی بعد از این که... حالا در همان صورتی که فَعَلَ حراماً، فعلاً در آن صورت داریم بحث میکنیم که فعَلَ حراماً أو ترَکَ واجباً، اما آن صورتی که هنوز هیچ کاری نکرده آن صورت دوم است که فعلاً بعداً بحث میکنیم. در جایی که فعَلَ حراماً أو ترکَ واجباً چهار عنصر رو باید ملاحظه کنیم یک این که این قصد برای استمرار یا احداث و تکرار دارد یا ندارد؟ یا مسئلهی قصد، که حالا قصد دارد یا قصد ندارد یا قصد عدم دارد، قصد دارد که تکرار کند، قصد دارد استمرار ببخشد یا نه، قصد ندارد فعلاً غافل است حالا انجام داده و بعدش هم دیگر اصلاً قصدی ندارد، یک وقت نه، قصد عدم دارد؛ یک گناهی را کرده و خودش هم قصدش این است که دیگر بعد از این هم انجام ندهد یا استمرار نبخشد پس خود مسئلهی قصد که خود قصد میشود سه قسم. قصد ایجاد و استمرار، عدم قصد و قصد عدم استمرار و عدم احداث. دو: عنصر دومی که باید به آن توجه بکنیم عنصر قدرت است که این قدرت دارد برای استمرار یا برای احداث و ایجاد یا قدرت ندارد عنصر سوم توبه است که این بعد از آن ترک یا آن فعل توبه کرده یا نکرده و عنصر چهارم عبارت است از این که برای این سه مسئلهی قبل، یعنی قصد، قدرت و توبه حجتی قائم شده بر وجودش یا بر عدمش یا حجتی بر هیچکدام قائم نشده است؟ اینها را که ضرب در هم بکنیم صور عدیدهای برای این مسئله پیدا میشود دیگر. که این چهار عنصر را ما باید ملاحظه بکنیم. حالا ما اهمّ این صور را عرض میکنیم دیگر حکم بقیهی آن هم روشن میشود. از این صور آن صورتی که ما فعَلَ الحرام و ترک الواجب، حجت هم قائم شد بر این که این قصد دارد بر استمرار و قصد دارد بر احداث و حجت هم قائم شد که این توبه نکرده از ما سبق و حجت هم قائم شد بر این که قدرت هم دارد بر استمرار و احداث، همهی اینها مثبت است و ما احراز کردیم بالحجة، حالا حجت یا علم ماست یا علمی است، بینةای قائم شده امارهی موجبهی للإطمینانی قائم شده و هر چه گفتیم حجت است. برای این صورت، گفتیم صورت مسلّمی است، همه این صورت را میگویند باید امر به معروف کرد و نهی از منکر کرد، چون امر به معروف و نهی از منکر در این مورد نسبت به ماسبق که فایدهای ندارد، ماسبق که لاینقلب عن ما وقعَ علیه. این باید یا این امر و نهیای که میشود راجع به آینده باشد یا راجع به توبهاش باشد بالاخره اینجا همه میگویند امر به معروف و نهی از منکر واجب است و لازم است.
و اما صورت دوم: که این سه صورت را بحث کرده بودیم به طور گذرا از آن رد میشویم. صورت دوم این بود که قام الحجة بر این که قصد استمرار و احداث دارد، قام الحجة علی عدم القدرة، قدرت ندارد، میدانیم ولو خودش خیال میکند که قدر دارد ولی ما میدانیم قدرت ندارد و حالا نسبت به توبه چی؟ یا قام الحجة همین صورت را، آن موقع اینها را فرض نکردیم حالا شما میتوانید اینها را هم اضافه کنید قام الحجة بر این که توبه از قبلی کرده یا قام الحجة بر این که توبه نکرده یا شک داریم لم یقُم الحجة، شک داریم توبه کرده یا نکرده در این صورت آیا بر ما واجب است امر به معروف و نهی از منکر بکنیم یا نه؟ اختیار کردیم که چی؟
س: ...
ج: بله حجت بر عدم قدرت داریم.
ولی این جهتش را آن روز نگفتیم که آیا نسبت به توبه این عنصر را وارد نکردیم فلذا گفتیم اهمّ. حالا میخواهیم این را هم توجه بدهیم که حالا همین صورت دوم که قام الحجة که قام الحجة بر قصد استمرار یا احداث. نسبت به قدرت هم قام الحجة که قدرت هم ندارد نمیتواند انجام بدهد اما نسبت به توبه هم سه صورت دارد، نسبت به توبه در همین صورت، تابَ عن ما سبق، احراز کردیم لم یتُب عن ما سبق، یا شک داریم اگر در صورتی که تابَ عن ما سبق، هیچ وجهی برای این که ما بگوییم امر به معروف و نهی از منکر باید بکنی وجود ندارد الا این که بگوییم قصد معصیت حرام است چون این قصد دارد بالاخره، خودش قصد کرده نفس قصد معصیت ولو به عمل منجر نشود بگوییم حرام است.
س: ...
ج: نه، از ما سبق توبه کرده از آن گناه قبلی توبه رده برای پس بنابراین در این صورت اگر کسی قائل است به این که به مجرد قصد خدا متعال عفو کرده حرام نیست مجرد قصد مادامی که به عمل منجر نشود برای ما سبق که چیزی نیست ما لَحَق هم که کاری نمیخواهد انجام بدهد ما میدانیم از او سر نخواهد زد این قصدی هم که توی دل او دارد جُل جُل میکند این هم که هیچ حرمتی ندارد، پس بنابراین توبه هم که فرض این است که کرده پس دیگر از چه چیزی او را نهی بکنیم؟
س: ...
ج: از قبلی؟
س: ...
ج: بله میشود از قبلی، بنابراین که بعضیها، آخر در باب توبه بعضیها میگویند همین استغفار که میکنید کفایت میکند حالا ولو تصمیم آینده حالا میگوییم نمیدانم حالا چهجور خواهد شد یا میگویی استمرار خواهم داد ولی حالا از قبلی هم من عذر میخواهم اگر بتوانیم بگوییم که تصویر دارد.
برای پس این صورت هم. و اما اگر میدانیم توبه از ماسَبق نکرده آیا اینجا باید امر به معروف و نهی از منکر بکنیم یا نه؟ یا شک داریم از ما سبق توبه کرده یا نه. این جا امر به معروف باید بکنیم یا نه؟ این را توضیحش را میگذاریم برای آن صورتی که این جهت در آن مهم است آنجا توضیح میدهیم از آنجا اینجا روشن خواهد شد یعنی صورت چهارم.
س: ...
ج: حالا میگوییم چه تأثیری دارد در آنجا توضیح میدهیم.
صورت سوم این است که باز قام الحجة بر این که قصد استمرار و احداث را دارد و نمیدانیم قدرت دارد یا نه، لمتقُم الحجة بر این که قدرت دارد یا ندارد و توبه هم باز همینجور سه صورت دارد که یا میدانیم توبه کرده یا نکرده یا شک داریم. این را هم باز بحثش را انجام دادیم و گفتیم در این صورت، مقتضای اطلاقات و اینها این است که در این صورت ما باید امر به معروف و نهی از منکر بکنیم.
و اما صورت چهارم: صورت چهارم این است که این آدم، قامت الحجة بر این که قصد استمرار و احداث ندارد بر خلاف آن سه صورت قبلی. نه، قامت الحجة بر این که قصد استمرار ندارد قصد احداث هم ندارد حالا نسبت به قدرت هم یا قدرت دارد بر او یا قدرت ندارد یا شک دارد نسبت به توبه هم میدانیم که تابَ، از آن ما سبق تاب، برای در این جا آیا امر به معروف و نهی از منکر واجب است؟ اینجا روشن است که واجب نیست چون از ما سبق که فرض این است که توبه کرد، قصد استمرار هم که ندارد عدم القصد است یعنی توی نفسش قصدی برای آینده نیست فعلاً غافل است از آینده است قصدی ندارد نسبت به آینده نه قصد استمرار و نه قصد احداث. نسبت به ما سبق هم که دیگر امر و نهی معنا ندارد توبه هم که کرده پس هیچ دلیلی در این صورت نداریم بلکه یمکن أن یقال به این که حرام است در صورتی که این امر به معروف یا نهی از منکر موجب بعض عناوین محرمه بشود مثل این که موجب ایذاء او بشود، موجب تحقیر او بشود پس اینجا امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست لعدم الموضوع لهما، موضوع ندارد امر و نهی. و ممکن است بگوییم حرام است البته آنجاهایی که موجب ترتّب یک عنوان محرّمی میشود.
اما صورت پنجم: صورت پنجم همین صورت است که باز قامت الحجة بر این که قصد استمرار و احداث ندارد حالا قدرت و اینها هم، احراز کردیم که قدرت دارد یا احراز کردیم که قدرت ندارد یا این که شک داریم. اما توبهی عن ما سبق نکرده، قامت الحجة بر این که توبهی أما سبق نکرده. ولی قصد استمرار ندارد، قصد احداث ندارد توبهی عن ما سبق نکرده برای آیا در اینجا واجب است امر به معروف یا واجب نیست اینجا در حقیقت دو قول یا به قول مرحوم استاد در اینجور جاها میگفتند دو قول و نصفی است یک قول این است که بله یجب الامر به معروف و نهی از منکر. یک قول این است که لایجب، یک قول این است که مردد هستیم؛ فیه تردّدٌ و اشکال. هیچ طرفی نشده اینجاها را که میگفت نصف. برای این سه قول در مسئله هست.
صاحب جواهر قدس سره در صفحهی 371 از این چاپ اسلامیه این مسئله را طرح کردند فرموده است که «و هل یکفی مجرد الامتناع أو لابدّ من التوبة» مجرد امتناع کفایت میکند بر این که بگوییم وجوب امر به معروف و نهی از منکر ساقط است أو لابدّ من التوبة، «إستظهر بعض الناس من أکثر الاصحاب السقوط بالأوّل» همین که امتناع میکند وجوب امر به معروف و نهی از منکر ساقط میشود این آقا من أکثر الاصحاب اینجور استظهار کرده که نظر اکثر اصحاب این است ولی در نتیجه یعنی بعضیها هم میگویند که چی هست؟ لازم است.
س: ...
ج: بعض اصحاب.
س: ...
ج: آن هم اصحاب بود.
س: ...
ج: بعض الناس بله من أکثر الاصحاب، معلوم میشود که آن مستظهر را خیلی قبول ندارد که میگوید بعض الناس.
خی «استظهر بعض الناس من أکثر الاصحاب السقوط بالاول ثمّ قال» ثمّ همان بعض الناس فرموده که «نعم أن الستظهر استمراره علی ترک التوبة کان اللازم أمرُه بها و لکن هذا غیر الامر بالمعروف الذی وجب علیه التوبة بترکه» فرموده بله اگر میداند استمرار بر عدم توبه دارد این باید امر به توبهاش بکند اما این کاری به آن گناه ندارد که نسبت به او امر و نهی داشته باشد این یک واجب آخری است نسبت به این. این فتوای خود آن بعض الناس است. بعد میفرماید: «و فی الکفایة»، بعد صاحب جواهر میفرماید: و فی الکفایة، کفایة سبزواری «قالوا لو ظهر الاقلاع سقطَ» فقها فرمودند اگر ظهر الاقلاع از آن معصیت سقط. «و لا ریب فیه أن کان المراد بالالقاع الندم» فرموده این مطلب را ریب فیه اگر مرادشان از اقلاع این باشد که پشیمان شده هم ترک میکند و پشیمان هم شده که پشیمانی همان توبه است «و لو کان مجرد الترک ففیه تردّدٌ» اما اگر مجرد ترک باشد در آن تردد است که بدون توبه، که آیا ساقط میشود وجوب امر به معروف و نهی از منکر یا نه؟ صاحب جواهر میفرماید: «قلتُ لاریب فی أولویةِ مراعاة التوبة کما أشرنا الیه سابقاً و الله العالم» صاحب جواهر خودش میفرماید لا ریب فیه اولویة مراعاة التوبة، که این هم ملاحظه بکنید. از بزرگان دیگری که احتمال دادند که باید توبه هم کرده باشد تا ساقط بشود مرحوم مقدس اردبیلی قدس سره در مجمع الفائدة و البرهان، جلد هفت، صفحه 537، ایشان فرموده: عبارتشان این است الثالث، یعنی شرط ثالث، «اصرار الفاعل المنهی علیه و اصرار فاعل ترک المأمور به علیه کذلک» این کذلک در این نسخه وجود دارد باید اینجوری خواند اصرار فاعل المنهی عنه علیه که معروف گفتند و اینها، توی عبارت شرایع هم همین است بعد ایشان میفرماید و «إصرار فاعل ترک المأمور علیه کذلک» این هم مثل آن است این هم لازم است «بمعنی أنّه إمّا أن یکون فاعلاً بالفعل» الان متلبّس به این حرام باشد یا به این ترک واجب باشد «أو مریداً للفعل مرةً اُخری» بعد فرموده «و یحتمل الاکتفا بکونه غیر نادمٍ لما فَعَل» در وجوب امر به معروف و نهی از منکر ممکن است بگوییم اکتفا میشود به همین که نادم بر مافعل نباشد «سواءٌ کان عازماً علی العود أم لا و یؤیده وجوب التوبة و الندامة» ادلهی وجوب توبة بنابراین تأیید میکند که ما بگوییم امر به معروف و نهی از منکر اینجا ساقط نمیشود تا احراز ندامت نکردیم ولو میدانیم قصد تکرار ندارد، میدانیم نمیخواهد استمرار بدهد ولی از این ما سبقش اگر توبه نکرده بگوییم امر به معروف و نهی از منکر اینجا وجود دارد «و الاحوط الامر حینئذٍ إذ الظاهر عدم التحریم قطعاً» این هم از آن عبارتهای جالبی است که «إذ الظاهر عدم التحریم قطعاً» اگر قطعی است دیگر ظاهر است یعنی چی؟ ایشان میفرمایند این مسلّم است دیگر که امر بکنم میگوید اشکالی که ندارد قطعاً اشکال ندارد احوط این است که آن قول هم ما مراعات کرده باشیم آن احتمال را هم مراعات کرده باشیم برای این البته در صورتی است که ایذائش نشود تحقیرش نشود و الا احوط نیست. بله جایی که هیچکدام از اینها نباشد برای آنجا ممکن است بگوییم احوط است این عبارت بزرگان، برای شما در کتب أعلام هم که مراجعه بفرمایید دیگر این مطالب وجود دارد مثلاً از عبارت شهید در دروس ممکن است استفاده بشود که ایشان هم میفرماید آنجایی که مسلم است این است که نادم هم شده باشد اما آنجایی که نادم نشده چی؟ نه آنجا مسلّم نیست که بگوییم امر به معروف و نهی از منکر ساقط میشود بعد مقدس ادبیلی، البته این نکتهای هم هست که مقدس اردبیلی قدس سره بعداً میفرماید در صفحهی بعد، بعد از این که خیلی بالا و پایین میکنند ایشان مسئله را در اینجا و عباراتشان هم یک عبارات سنگینی است در پایان میفرمایند اما آن چیزی که ما در فقها و سیرهی متشرعه میبینیم این است که همین که دیدند اقلاع یعنی ترک میکند عملاً در مورد حرام یا انجام میدهد عملاً در مورد واجبات، دیگر دنبال این که توبه کرده یا نکرده نمیگیرند به همان دیگر اکتفا میکنند «و الذی یظهر أنّهم کانوا یکتفون بترک المنکر مثلاً و ما نُقل تکلیفُهم أحداً بالتوبة بل بمجرد الترک کانوا یخَلّونَ سبیله و کذلک فی الامر بالمعروف فإنّهم کانوا یترُکون بارتکابه فقط» همین که واجب را دارد انجام میدهد ولو این که بالفور باید انجام بدهد حالا دیگر دارد انجام میدهد بالاخره، آن فوریت را امتثال نکرده دیگر نمیگویند توبه بکن از آن قبلی. دیگر به همان قبلی اکتفا میکنند این سیرهِِی متشرعه دلالت میکند که مثلاً لازم نیست آن احتمالی که گفتیم بخاطر این سیره دست از آن برداریم، بعد دو مرتبه برمیگردند میگویند نه، نمیشود چنین حرفی را زد خلاصه اینهایی که جَولان فکر دارند و خلاصه هی مسئله نمیتوانند مستقر کأنّ بشوند بر یک چیزی، دائم احتمالات مختلف و اینها در ذهنَشان میآید.
برای در اینجا پس میبینید این سه قول شد واجب است امر به معروف میکنیم واجب نیست دیگر امر به معروف بکنیم در این صورت و یکی هم این که تردّد است که کفایه گفت من متردّدم حق در اینجا این است که واجب نیست یعنی همان حرف بعض الناس در اینجا درست است چون شما که میخواهید بگویید نسبت به چی میخواهید بگویید؟ نسبت به آن واجب ترک شده یا حرام انجام شده میخواهید بگویید امر و نهی باید بکند؟ این که لایعقل، مثلاً بگوید که چی؟ برای غیبتی کرده و حالا هم میدانیم که قصد استمرار و تکرار غیبت را ندارد، این هم حجت قائم شده بر این که قصد ندارد. حالا به او بگوییم لاتغتب، برای قصد ندارد که غیبت بکند، بگوییم قبلاً غیبت نکن؟ برای معقول نیست این، بله میشود نسبت به قبل سرزنشش کرد اما امر به معروف این نیست نهی از منکر این نیست پس نسبت به ماقبل که امر به معروف معنا ندارد و نهی از منکر معنا ندارد. نسبت به ما بعد هم که موضوع امر به معروف و نهی از منکر محقق نیست چون قصد ندارد میماند مسئلهی توبه که خودش واجبٌ آخر، دارد ترک میکند برای نسبت به این باید امر، اگر بگوییم بله واجب دیگری است اگر احراز کردیم توبه نمیکند موضوع برای امر به معروف و نهی از منکر دیگری، نه ربطی به آن ندارد مثل این که کسی غیبت کرده الان بخواهد دروغ بگوید برای حالا نسبت به دورغ چی هست؟ برای باید نهیاش کرد این ربطی ندارد به آن غیبت دیگر.
س: ...
ج: یعنی چی از آن متولد بشود؟
س: ...
ج: نه ربط به آن ندارد، دروغ گفتن چه کار به غیبت دارد، غیبت که دروغ نیست غیبت راست است ولی نباید گفت غیبت که دروغ نیست، دروغ این است که خلاف واقع است اما در غیبت راست دارد میگوید، میگوید این فلان عیب را دارد که دارد.
س: ...
ج: نه، توبه معنایش این نیست از آن گناه دارد توبه میکند معنایش این نیست که گناه دیگری انجام نمیدهم
س: ...
ج: نه، میگوید خیلی هم کار خوبی کردم دیگر ولی از این به بعد نمیخواهم بکنم.
برای این به خدمت شما عرض شود که پس بنابراین این معنا ندارد این قول که ما بگوییم تا توبه نکرده باشد باید امر و نهی بشود نسبت به همان فعل انجام شده یا نسبت به همان واجب ترک شده نسبت به او باید امر و نهی بشود این لایعقل، نسبت به آینده هم لایعقل، چون موضوع ندارد نسبت به امر توبه کردن نسبت به ما سبق، این البته موضوع دارد اگر گفتیم توبه واجب است این موضوع دارد و این امرٌ آخرٌ. فلذا مرحوم امام قدس سره در تحریر الوسیلة ...
س: ...
ج: موضوعش این است که آن قصد حرام دارد آدمی که قصد حرام ندارد ما به او بگوییم آقا انجام نده؟
س: ...
ج: چون الان شما بخواهید بگویید واجب شرعی است با این که وجوب رفته روی این که کسی بخواهد فاعل منکر باشد یا این باشد این قصد ندارد که.
س: ...
ج: نه، به آنها کار ندارد آنها یک حرفهای دیگری است.
س: ...
ج: نه، الان ظهر نشده معنا دارد که امر بکنیم که نماز بخوان؟
س: ...
ج: نه دقت بفرمایید بعد از آن که وجوب نماز مقید شده به زوال و قبل از زوال واجب نیست پس الان به او بگویی نماز بخوان چیه؟ این را داریم میگوییم اینجا این قصد حرام ندارد پس منکری نیست که شما نهی بکنید یا ترک واجبی نیست که باید امر بکنید از این جهت میگوییم معقول نیست چون موضوع ندارد آن که شارع موضوع قرار داده وجود ندارد، اگر بله شارع به ما امر کرده بود که نه، امر به معروف و نهی از منکر، همینطور دائم میگفت صلّوا صلّوا، ولی این را که نگفته است، آن چیزی که او فرموده این وجوب را بر چیزی مترتّب فرموده که وجود ندارد الان. مثل این که الان بگوییم به یک کسی که همین الان بلند شو برو حج، حج انجام بده میگوید برای یعنی چه که الان حج انجام بدهم؟ امر به حج که الان معنا ندارد. برای امام رضوان الله علیه در مسئلهی پنج ...
س: ...
ج: بله قصد دارد دیگر و لذا میخواهیم از اینها استفاده بکنیم که پس آن اصرا را حالا از توی اینها دربیاوریم که معنای آن چه هست؟
س: ...
ج: بله چون دیگر ادلهی امر به معروف و نهی از منکر دیگر جا پیدا نمیکند این دلیل عقلی و قطعی میشود که پس کجا مقصود است چی مقصود است به این که امر به معروف کن و نهی از منکر. چون آن چیزی که انجام شده که معنا ندارد بگوییم نکن یا بکن. پس حتماً برای چه هست؟ برای آنجایی است که قصد انجام را دارد پس میخواهیم از توی اینها همان را دربیاوریم که ما چه چیزی را باید شرط قرار بدهیم چه چیزی موضوع است؟ امام میفرمایند که: مسئلهِ پنجم «من الواجبات التوبة من الذنب فلو ارتکب حراماً أو ترک واجباً تجب التوبة فوراً مع عدم ظهورها منه و مع عدم ظهورها منه وجب امره بها و کذا لو شُکّ فی توبته» شک کردیم توبه کرده یا نه، باید امر بکنیم. «و هذا غیر الامر و النهی بالنسبة الی سائر المعاصی» این ربطی به آن ندارد «فلو شُکّ فی کونه مصرّاً أو عُلِم بعدمه لایجب الانکار بالنسبة الی تلک المعصیة لکن یجب بالنسبة الی ترک التوبة» پس اینها دو تا باب است، اینها ربطی به هم ندارد که ما بیاییم اینجا بگوییم آیا اگر توبه نکرد وجوب امر به معروف و نهی از منکر ساقط میشود یا نمیشود نسبت به آن.
س: ...
ج: حالا یک توضیحی میخواهم بدهم اینجا شاید بخشی از فرمایش شما هم در آن باشد در اینجا ممکن است بگوییم بین این کلمات تهافت نیست و نزاع نزاع لفظی است. آنها که میفرمایند تا توبه احراز نشده باشد امر به معروف و نهی از منکر واجب است، مقصودشان جنس امر به معروف و نهی از منکر است چرا؟ آیا تا توبه نکرده شما دیگر خیال امر به معروف و نهی از منکر از شما دیگر لازم نیست سر بزند؟ میگوید نه آقا. چون اگر توبه نکرده هنوز به گردن شماست که امر و نهی بکنی اما راجع به چی؟ راجع به همین توبه، پس حرف بر سر این است که کجا، کأنّ اینها موضوع بحثَشان این است، که کجا وجوب امر به معروف و نهی از منکر جنساً جنس وجوب امر به معروف و نهی از منکر از انسان ساقط میشود آنجایی که قصد نداشته باشد بعداً انجام بدهد و نسبت به ماسبق هم توبه کرده باشد، اینجا دیگر جنس وجوب اصلاً ساقط میشود و از اینجا هم روشن میشود آن حرفی که در آن مسئله گفتیم در مسئلهی شقّ دوم که ولو قدرت ندارد اما نسبت به ماسبق توبه کرده یا نکرده، آن حرفها آنجا هم میآید دیگر؟ همین حرفهایی که اینجا زدیم آنجا هم میآید اما آنهایی که میگویند آقا به نفس عدم قصد برای آینده این دیگر وجوب امر به معروف و نهی از منکر ساقط میشود این صنف امر به معروف و نوعش که مربوط به همان گناه است مقصودش است. پس آن که اینها اثبات میکنند آنها نفی نمیکنند آن که آنها نفی میکنند این اثبات نمیکند این در حقیقت اینجوری هست دیگر. پس یک وقت اینجوری میخواهی بگوییم که کجاست که امر به معروف و نهی از منکر بالمرة از انسان ساقط میشود که دیگر هیچ لازم نیست زحمتی بکشد، امر به معروف و نهی از منکری داشته باشد کجاست؟ آنجایی که توبه هم کرده باشد استمرار نخواهد بدهد و توبه هم کرده باشد.
س: ...
ج: توبه هم مشکوک باشد، حالا بعد صورت... بله آنجا هم باید بگوید چون استصحاب عدم توبه دارد.
برای پس در این صورت نه، اما اگر توبه نکرده چی؟ نه اینجوری نیست که امر به معروف و نهی از منکر ساقط شده باشد جنس امر به معروف الان به گردنش هست پس اگر نظر به صنف بکنیم یعنی امر به این شیء خاص، بگوییم آقا لاتغتب، لاتکذب و اینها را بخواهیم بگوییم که قبلاً دروغ گفته و حالا دوباره هم میخواهد دروغ بگوید، اینجا گفته میشود که آقا نه، نسبت به دروغ دیگر توبه کرده باشد از ماسبق و چه توبه نکرده باشد از ماسبق همین که دیگر نمیخواهد انجام بدهد این دیگر نسبت به دروغ گفتن وجوب امر به معروف و نهی از منکر ساقط است اما نسبت به توبه کردنش نسبت به ما سبق چی؟ نه ساقط نیست آن صنف ساقط و این صنف ساقط نیست اگر به جنس امر به معروف و نهی از منکر نگاه کنیم میگوییم آقا اصلاً ساقط نیست. پس بنابراین جمع بین کلمات بزرگان و فقها در اینجا به این شکل میشود کرد و گفت که این نزاع در حقیقت نزاع لفظی است آنها هم نمیخواهند بگویند به این که یک امر غیرمعقولی را بخواهند بگویند و این خوب تنقیح و بیان نشده توی کلمات. کسی که مثلاً نگاه به کلمات توی جواهر میکند و اینها خیال میکند که میخواهند بگویند همانجایی که بنا دارد برای این که بعداً هم انجام ندهد ولی نسبت به قبل توبه نکرده باید نسبت به همان کار امر و نهی بشود که این آدم وقتی محاسبه میکند میبینید این امر غیرمعقولی است ولی وقتی دقت بکنیم ظاهراً مراد آقایان همین باشد که توضیح دادیم این یک راه. راه دوم: ....
س: ...
ج: بله، هم باید به او بگوییم نسبت به قصدهای قبلت توبه بکن و الان هم این قصد را رها کن و دیگر بعداً هم انجام نده.
و اما راه دیگر این است که آقا، برای همین که جمع بین کلمات بکنیم شبیه فرمایش ایشان شاید، شاید ایشان بخواهد این را بگوید، که آقا موضوع نهی از منکر چی هست؟ وجود المنکر است، وقتی به جنس منکر نگاه کنید الان موضوع وجود دارد اگر به صنف منکر نگاه کنیم وجود ندارد. جنس المنکر وجود دارد ولو در ضمن این فردش که عدم التوبة باشد اما صنف المنکر که دروغ گفتن باشد، غیبت کردن باشد، آن گناهی باشد که قبلاً انجام داده نه، چون قصد انجام آن را ندارد. آن آقایی که میگوید تا توبه نکند هست چون میگوید جنس المنکر وجود دارد. آن آقایی که میگوید ساقط شده نسبت به صنف میگوید، میگوید دروغی دیگر وجود ندارد به صنف نگاه میکند بنابراین باز این دو تا متلائم میشود آن میگوید چون من به جنس نگاه میکنم میگویم اینجا امر به معروف اینجور نیست که ساقط شده باشد هست و نهی از منکر، چون به جنس منکر دارد نگاه میکند آن چون به صنف منکر دارد نگاه میکند میگوید بابا این منکر که دیگر نیست پس امر و نهی این دیگر وجود ندارد من به چیزهای دیگر هم کار ندارم.
س:...
ج: نه استصحاب نمیخواهد بکند احراز کرده فرض این است.
س: ...
ج: حالا ما همین صورت احراز، قامت الحجة داریم میگوییم حالا انشاالله صورت شک....
و صلی الله علی محمد و آل محمد.