25 مرداد 1402 | 30 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

طهارت- جلسه 102

دانلود متن:
دانلود صوت:

بسمه تعالی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا أبی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

دیروز یا پریروز یکی از دوستان، فرزند یکی از علمای فارس که خیلی من ارادت به آن آقا دارم قبل از این که وارد جلسه بشوم به من فرمودند که بگویید یک سوره فاتحه‌ای برای شفای والدشان که در بیمارستان هستند بخوانند. من فراموش کردم. همین چند دقیقه‌ای که آمدم این جا من فراموش کردم. ابهت شما من را گرفت. فراموش کردم. البته بعد از بحث یادم آمد به این چند نفری که این جا تشریف داشتند عرض کردم خواندند. حالا الان هم که می‌آمدیم یکی از دوستان دیگر فرمودند که بیماری هست. حالا تقاضا می‌کنم هم برای آن آقای محترم و هم این بیماری که جدیداً فرمودند به قصد شفای آن‌ها یک سوره حمد قرائت بفرمایید.

بحث در این بود که مفهوم حیوان جلاّل چیست. از چهار حیث گفتیم که مورد بحث هست مفهوم جلاّل. یکی از نظر آکل که آیا همه حیوانات هستند ولو ذو اللحم نباشد یا نه اختصاص به ذو اللحم‌ها دارد، یا نه اختصاص به مأکول‌ اللحم‌ها دارد یا نه اختصاص به خصوص إبل دارد. و از نظر مأکول آیا همه نجاسات هست یا نه خصوص مدفوع است. اگر هم گفتیم خصوص مدفوع است آیا مدفوع هر حیوانی که نجس هست یا فقط انسان. و احتمال این که بگوییم نه، مدفوع ولو این که نجس هم نباشد و طاهر باشد. و مرحله سوم هم این بود که از نظر کمّ و کیف و مدت چه مقدار باید آکل حالا هر چه گفتیم، مطلق نجاسات یا عذره یا ... و مطلب چهارم هم این بود که آیا باید خالص باشد و یا این که اگر مخلوط با چیزهای دیگر هم باشد باز جلل ایجاد می‌شود. این چهار امر.

برای این که این مفهوم را تحصیل کنیم گفتیم دو راه داریم. یکی به مراجعه به روایات مبارکات هست و یکی هم به معاییر لغت‌شناسی است.

اما از نظر روایات گفتیم با مراجعه به روایات روشن می‌شود که اختصاص به إبل ندارد و اعم است، اما در ناحیه مأکول‌ اللحم‌ها ما استعمال دیدیم، خارج از مأکول اللحم‌ها استعمالی در این روایات ندیدیم. پس در این حد از روایات می‌توانیم استفاده بکنیم نه مازاد مگر این که حالا بعداً با قول لغویین که ممزوج بشود و منضم بشود بتوانیم مطلب را بیشتر واضح کنیم.

و اما روایت دومی که محل بحث قرار دادیم روایت موسی بن أکیل بود عن بعض اصحابه که در این روایت استفاده می‌شد از نظر مأکول، جلاّل حیوانی است که غذایش عذره باشد. حالا عذره یعنی چه فعلاً فی ابهامه. باید غذایش عذره باشد و این که باید صادق باشد که غذاها عذره است. عرفاً گفته بشود این غذایش عذره هست. این باید صادق بیاید. بنابراین می‌گوید یک بار فلان و این‌ها بخورد...، بنابراین دو چیز روشن می‌شود از این روایت تا یک حدودی. یک این که غذا باید عذره باشد غذایش. دو این که باید این عنوان صادق باشد. پس از نظر مأکول روشن می‌شود، از نظر آن امر سوم هم روشن می‌شود که باید به مقداری باشد که صادق بیاید غذایش این هست. و هم چنین آن امر چهارم هم تا یک حدودی روشن می‌شود که در صدق احتیاجی نیست که خالص خالص باشد. اگر به اندازه‌ای کم باشد که پیش او مستهلک حساب می‌شود یا نادر است، معمولاً غذاهایش که می‌خورد آن هست و حالا یک وقتی هم مثلاً از باب تفنن یک چیز دیگری هم گاهی می‌خورد یا همراه آن می‌خورد که عرفاً منافاتی با این که غذایش این است ندارد. حالا دیگر این جاها چون حرف عذره و فلان و این‌ها هست من نمی‌توانم مثال خیلی بزنم، دیگر مثال‌ها را خود آقایان در ذهن شریف‌شان بیاورند. پس بنابراین این هم تا یک حدودی از این روایت شریفه استفاده می‌شود.

این روایت در بحث ما خیلی بحث مهم است چون این جوانب مختلف را دارد روشن می‌کند. از این جهت این جا بحث سندی بحث مهمی است که بزرگان معمولاً به این سند اشکال کردند. خب اشکال واضح هم دارد این سند چون این طور بود:

«و عنه...

گفتیم به محمد بن یحیی برمی‌گردد:

عَنْ أَحْمَدَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِه

این یک ارسال

عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مُوسَى بْنِ أُکَیْلٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِه...»

این هم یک ارسال.

بنابراین دو ارسال در این روایت وجود دارد. علاوه بر این ما دو نفر علی بن حسّان داریم. علی بن حسّان واسطی که ثقةٌ. علی بن حسّان هاشمی که حداقل این است که لم یثبت وثاقته. جرح هم دارد و تضعیف صریح دارد. اما چون بنابر بعض مسالک در کامل الزیارات هم وجود دارد روی مسلک کسی که کامل الزیارات را توثیق عام بداند، قهراً آن جرح با این تضعیف تعارض می‌کند و این مجهول الحال می‌شود که آقای خویی مسلک‌شان این است در آن زمانی که معتبر می‌دانستند کامل الزیارات را در این ناحیه. اگر هم کسی به کامل الزیارات قائل نباشد که توثیق عام از آن استفاده می‌شود، قهراً این ضعیف است. علی ای حالٍ إما ضعیفٌ و إما مجهول الحال لتعارض الجرح و التوثیق. خب این جا کدام مقصود است؟ مردد است بین مَن ثبت توثیقه و مَن لم یثبت توثیقه یا ثبت ضعفه. معیِّن و ممیِّزی هم وجود ندارد بنابراین اشکال می‌شود.

بله فقط یک راه حلی وجود دارد و آن این است که ابن غضائری در رجالش فرموده است که علی بن حسّان هاشمی لایروی الا عن عمّه عبدالرحمن بن کثیر. خب طبق شهادت ایشان که می‌گوید آن هاشمی اصلاً از کسی جز عمش که عبدالرحمن بن کثیر است روایت نمی‌کند. اگر به آن کلام غضائری ما اعتبار بدهیم، قهراً این جا چون این علی بن حسّان از علی بن عقبه نقل کرده نه از عبدالرحمن بن کثیر، این معلوم می‌شود پس آن هاشمی که مشکل دارد نیست همان واسطی است در این جا. منتها اشکالی که در این جا هست این است که محقق خویی می‌فرماید این کتاب ثابت نیست، این کتاب موجود بایدینا، این ثابت نیست که همان رجال ابن غضائری باشد. درسته ابن غضائری کتابی داشته اما شیخ می‌فرماید آن کتاب از بین رفته. این که الان موجود است این منسوب به ابن غضائری است ولی برای ما ثابت نیست که این آیا واقعاً برای ابن غضائری هست یا نه. پس این که موجود است در دست ما است مجهول المؤلف است، نمی‌دانیم کیست. آن که برای ابن غضائری بوده لم یصل الینا. پس بنابراین نمی‌توانیم به این کلام اعتبار بدهیم. اما اگر کسی بگوید که نه، این کتاب ثابت است و لااشکال فیه... چرا؟ به خاطر این که علامه از این کتاب نقل می‌کند. ابن داوود مثلاً از این کتاب نقل می‌کند. و علامه و ابن داوود در زمانی می‌زیسته‌اند که همان طور که بارها عرض کردیم که این اخبار آن‌ها محتمل الحس و الحدس است. چون علامه شاگرد ابن طاووس است و ابن داوود هم شاگرد ابن طاووس است. ابن طاووس دارای یک کتابخانه عظیم بوده که بسیاری از کتب سابقین از کتب رجالیه و کتب حدیث و کتب روایی و کتاب‌های مختلف در زمینه‌های مختلف در کتابخانه ایشان متوفر بوده. فلذا شما اگر به کتاب‌های ایشان مراجعه کنید می‌بینید از منابعی نقل می‌کند که امروز عین و اثری از آن‌ها نیست. خود ایشان یک کتابی دارد به نام سعد السعود. یک کتاب حجیمی هم هست تقریباً. از کتاب‌های مختلف گلچین کرده یک چند خطی یک چند سطری را و آن جا آورده. شما می‌بینید چقدر از کتب مصادر مهم آن جا هست که الان به دست ما نرسیده و حتی بعض مستشرقین یک کتابی نوشتند راجع به کتابخانه علی بن طاووس که تحقیق کردند کتابخانه، کتابخانه مهمی بوده. این دو بزرگوار هم شاگرد ایشان هستند و این کتابخانه و به این کتب و به این مدارک و منابع دسترسی داشتند. بنابراین وقتی که این‌ها بگویند که در کتاب ابن غضائری یک چنین حرفی هست، ابن غضائری یک چنین حرفی را زده این دیگر خبری است محتمل الحس و الحدس و قابل پذیرش است. از این جهت منقولات علامه و منقولات ابن داوود از کتاب غضائری معتبر است.

سؤال: ...

جواب: علی بن ....

سؤال: ...

جواب: همان که دارای این تربیع هست و دارای این اوصاف اربعه بر احادیث است، همان شاگرد همان است.

سؤال: ...

جواب: حالا عرض می‌کنم این تتمه کلام است.

خب تا این جا این بیانی که کردیم گفتیم منقولات این‌ها از این کتاب. حالا اگر ما  این کتاب موجود را با آن منقولات مقایسه کردیم و دیدیم هر چه آن جا هست این جا وجود دارد خب این جا هم بعید نیست که برای انسان اطمینان حاصل بشود که هذا هو. این کتاب همان کتاب است نه این که یک کتاب جدیدی باشد. البته چون ما سند معنعن آن طوری به این کتاب نداریم قهراً لکل کلمةٍ و حرفٍ این جوری نیست که ما بتوانیم استناد بکنیم. مخصوصاً اگر یک جایی اختلاف باشد. مگر این که آن‌ها نقل کرده باشند. بله فی الجمله می‌دانیم، حالا ناسخِ این، آن چه که الان به دست ما رسیده آیا از آدم معتبری بوده، ثقه‌ای بوده؟ گاهی آیا خلط بین حواشی و متن نکرده؟ این جور احتمالات وجود دارد. اگر سند داشتیم خب این احتمالات دفع می‌شد به خاطر وثاقت ناسخ یا وثاقت آن واسطه. اما وقتی که چنین چیزی نیست خب یک کسی حالا استنساخ کرده، حالا آیا آن آدم ثقه‌ای بوده، وارد بوده؟ ممکن است کتاب مثلاً پیش یک محققی بوده و یک چیزی خودش در حاشیه نوشته و این کلام ابن غضائری نیست. آن در مقام استنساخ برداشته آن را هم داخل کرده روی جهلی که داشته و اطلاعی که نداشته و این چیزها برای کسانی که به نسخ خطی مراجعه داشته باشند مشاهده می‌کنند که این جور اضافات فراوان شده، کسانی مثل آیت‌الله زنجانی که معتنی به این بودند و مراجعه زیاد داشتند و مقابله کردند، این مشهود ایشان بوده که این جور چیزها زیاد است. ما هم عرض کردم یک وقتی ما این مقنعه شیخ مفید را با نسخ متعدده قرون سابقه وقتی مقابله می‌کردیم همین که جامعه مدرسین چاپ کرده، در‌ آن جا یک مقنعه‌ای بود که شاید اقدم نسخ بود. مال قرن ششم بود، اوائل قرن ششم. یعنی پانصد و خرده‌ای. مال آن زمان بود که با آن مقابله می‌کردیم، آن جا در باب وضو به جای مسح الرأس و الرجل آن نوشته بود غَسل. معلوم بود که این مستنسخ سنّی بوده و این جا چون برخلاف مذهبش بوده مسح‌ها را تبدیل به غَسل کرده بود. و بعد هم این جا این اختلاف بود. خب پس بنابراین یک کسی ممکن است مثل یک چنین آدمی یک چیزی عقیده‌اش هست، مثلاً ابن غضائری نگفته ثقةٌ. این می‌گوید این که معلوم است اشتباه کرده یک ثقةٌ مثلاً آن جا بنویسد. یا نه عکسش، آن نوشته ثقةٌ و آن می‌گوید این کجا ثقة است، این نمی‌شود، این را لله و فی الله حذف می‌کند. این اگر آدم ثقه و درستی نباشد خب این کارها را ممکن است بکند. بنابراین، این مانع می‌شود از این که انسان جزم پیدا کند یا یقین پیدا کند. این است که در جایی که ما سند معنعن نداریم و وِجداه هست... بله این‌ها در بازار می‌بینیم، در کتابخانه‌ها می‌بینیم اما سند نداریم این مشکل در‌ آن‌ها هست مگر این که با نسخ متعدده با منقولات متعدده خلاصه ضم قرائن و شواهد علم پیدا بکنیم.

یک مطلبی هم از بزرگان عصر دام ظله می‌فرمایند که اگر آن مطلب را هم تصدیق بکنیم این امر این کتاب درست می‌شود. ایشان قائلند به این که در باره همین کتاب ابن غضائری من از ایشان شنیدم. می‌فرمایند اگر یک کتابی اشتهر نسبته الی احد، معروف است می‌گویند این کتاب غضائری است، این کتاب غضائری است. ما سند معنعن نداریم ولی اشتهر. ایشان می‌فرمایند بناء عقلاء بر این است که این اشتهار پذیرفته است و آن را کتاب او می‌پندارند و معامله می‌کنند با مثل جایی که ثابت باشد برای آن‌ها. این سیره عقلایی است. معمول کتاب‌ها همین است دیگر. سند معنعن ندارند، روی آن نوشته، در کتابخانه هست، مشهور این است خب می‌گویند این کتاب فلانی است دیگر. دیگر حالا بروند بیش از این دقت بکنند و تفحص بکنند، این چنین نیست. این به خدمت شما عرض شود که حالا ولو این که مدعِی بزرگ است اما این مطلب ثابت نیست به همین مجرد این که حالا اشتهر. یک وقت شهرتی است که یوجب الاطمینان، شیاع موجب اطمینان است خب بله، اما اگر شیاع موجب اطمینان نباشد خب در این صورت ما نمی‌توانیم اعتماد بکنیم. یک وقتی این کتابفروشی وجدانی در گذرخان ظاهراً شنیدم به رحمت خدا رفته ایشان. من مطلع نبودم. ایشان داماد بزرگ مرحوم آیت‌الله بهاء الدینی بود. یک وقت به من گفت که شما حاشیه آخوند را دارید بر رسائل؟ گفتم بله. یعنی مرحوم آقای ابوی رضوان الله علیه داشتند. گفتم بله. گفت بیاور. من بردم آن جا دیدم یک کتابی آورد روی آن نوشته بود ارشاد الفحول الی علم الاصول. با هم مقابله کردیم. دیدیم عین حاشیه آخوند بر رسائل است ولی یک کسی در نجف مالستانی نامی بود آن را به اسم خودش. آن چاپش سنگی بود این چاپ حروفی خیلی قشنگ بود به اسم خودش چاپ کرده بود. فقط زحمتی که کشیده بود این بود که آخوند وقتی یک فرازی را از فرائد نقل می‌کند دیگر نمی‌گوید أقول. ایشان یک أقول اضافه کرده بود. خب حالا الان روی آن را آدم نگاه بکند کسی که اطلاع ندارد می‌گوید این کتاب مال آقای مالستانی است، مال فلانی است و حال این که نه این جوری نیست. یا آیت‌الله سبحانی دام ظله دیدم جایی نوشته بودند و دیدم هم شاید آن کتاب را که ایشان یک جلد روش رئالیسم مرحوم علامه طباطبایی را تعریب کردند. یک کسی همان تعریب ایشان را به اسم خودش چاپ کرده. دیگر زحمت تعریب هم نکشیده. خب این می‌شود، این چیزها هست. فلذا است که ما علما و فقهاء و بزرگان در این که این کتاب حتماً درست باشد، سندش درست باشد این دقت‌ها را می‌کنند به خاطر این جهت.

سؤال: استاد آن جاهایی که سند معنعن داریم خیلی وقت‌ها اسم سی نفر، چهل نفر هست ...

جواب: اما اگر همه ثقات باشند یکفی.

سؤال: این‌ها ناشناخته هستند.

جواب: نه اگر ناشناخته باشد به درد نمی‌خورد. باید سند معنعن موثق داشته باشید و الا چه فایده دارد. بلکه هر چه که ناشناخته‌تر باشد چون که فاصله هم زیاد می‌شود یزید ضعفاً در آن جا.

خب پس بنابراین سند از این راه ما نمی‌توانیم درست کنیم، بله اگر آن حرف را علامه نقل کرده باشد که باید مراجعه کنیم. من مراجعه به کتاب علامه نشد بکنم. حالا مراجعه بفرمایید اگر علامه این حرف را از ابن غضائری نقل کرده باشد این ...، لایقال که خب حالا شما می‌گویید علامه دارد می‌گوید این کتاب ابن غضائری است این معارضه می‌کند با حرف شیخ طوسی که در فهرست نقل می‌کند که ورثه مثلاً این کتاب ایشان از بین رفته. یا به دست ما نرسیده. جوابش این است که این مطلبی که شیخ طوسی رضوان الله علیه نقل می‌کند از بعضی نقل می‌کند که آن معلوم نیست. بنابراین با این که ثقه بگوید کتاب ایشان است معارضه‌ای نمی‌کند.

خب این هم البته مطلب یک مطلب مهمی است. یکی از مطالب کلیدی استنباط است که شما در این که این کتاب مال ابن غضائری هست یا نیست و جهات ابن غضائری و حجیت قولش مطلب مهمی است باید بررسی بفرمایید چون در باب استنباط کثیراً مّا مورد نیاز واقع می‌شود.

این مشکلاتی است که این سند دارد. اما چون این روایت همان طور که سابقاً هم گفتیم علیرغم وجود دو ارسال و علیرغم این دغدغه‌ای که در باره علی بن حسّان وجود دارد، علیرغم این چون این روایت در کافی شریف وجود دارد و مشمول شهادت کلینی به صدور این روایت از معصوم علیه السلام می‌شود، از این جهت از نظر ما مشکلی ندارد. ولکن خب این مبنایی است دیگر.

سؤال: ببخشید ...

جواب: نه نه. اگر آن حرف درست باشد نه کل گفته‌هایش. این جا دارد می‌گوید که این از غیر از آن روایت نکرده. آن که در باره ابن غضائری می‌گویند، می‌گویند خیلی سختگیر بوده، بنابراین تضعیفاتش لایعتبر. اما توثیقاتش که معلوم می‌شود خیلی آدم حسابی بوده با آن سختگیری‌هایش توثیق کرده. توثیقاتش معتبر است. حرف‌های دیگری که می‌زند، می‌گوید این از آن روایت می‌کند، نمی‌کند، این‌ها همه که معتبر است. آن که اشکال می‌کنند همین است که ایشان خیلی سختگیر بوده، خیلی از آدم‌هایی که دیگران موثق می‌دانند ایشان آن‌ها را تضعیف کرده. از این جهت فقط در مورد تضعیفاتش بعضی‌ها اشکال دارند و کلامی فرمودند. و آن ربطی به بحث این جای ما ندارد.

سؤال: ...

جواب: نه این محتمل الحس و الحدس این جا نمی‌شود. چون این جا دارد می‌گوید آن بعض گفته. آن بعض ما نمی‌دانیم شاید آدم غیرثقه باشد. محتمل الحس و الحدس در جایی است که خود این، مخبِر است، خودش دارد گزارش می‌دهد ولی ما نمی‌دانیم این گزارش را از چه راهی به دست آورده. این جا این جوری نیست. این جا آن احمد دارد می‌گوید بعض اصحاب گفت. او گفت، من نمی‌گویم بلکه او گفت. او چه گفت؟ او گفت که علی بن حسّان گفت. علی بن حسّان هم می‌گوید علی بن عقبه گفت من خودم نمی‌گویم بلکه علی بن عقبه گفت. علی بن عقبه چه گفت؟ گفت موسی به أکیل می‌گفت که موسی بن أکیل چه می‌گفت؟ می‌گفت بعضی اصحاب می‌گفتند که امام باقر علیه السلام‌ این جوری فرمود. پس این‌هایی که نام‌شان برده شده و ما به وثاقت آن‌ها را می‌شناسیم آن خودش نقل نمی‌کند از امام باقر. آن می‌گوید او گفت. خب ما باید برویم سر آن و ببینیم آن آدم چه جور آدمی بوده. آن محتمل الحس و الحدس در جایی است که خود صدوق بگوید امام صادق فرموده. بگوییم خب صدوق دارد خبر می‌دهد. حالا حرف سر این است که این صدوقی که دارد خبر می‌دهد این حرف را بالحس به دست آورده به این که به طرق معنعن فهمیده یا نه نشسته یک محاسباتی کرده و جزم پیدا کرده این حرف امام صادق علیه السلام است. خب عقلاء اذا دار الامر بین این که به محاسبات به دست آورده یا از طریق معنعن به دست آورده در جایی که آن مضمونی را که دارد خبر می‌دهد امری است که راه متعارفش حس است و احتمال حسیت هم یک احتمال معقولی باشد و نیشقولی نباشد قبول می‌کنند. مردم قبول می‌کنند این را و در اتمام ادیان هم همین جور است. الان شما علماء وقتی بالای منبر می‌گویید امام صادق فرموده کسی نمی‌گوید آقا از کجا می‌گویید. مسیحی‌ها هم وقتی آن عالم‌شان می‌گوید حضرت مسیح فرموده یا بعضی حواریون فرمودند، آن نمی‌گوید آقا از کجا نمی‌گویی. چرا؟ می‌گویند آقایان لابد یک راه‌هایی دارند. همین که احتمال می‌دهند یک راه درست و حسابی باشد می‌پذیرند. به خلاف این که یک کسی بیاید بگوید امام صادق گفته که اصلاً کاری به این کارها ندارد. اوباما بیاید بگوید امام صادق فرموده. می‌گویند تو از کجا می‌گویی. یک آدمی که زندان بوده و اصلاً دسترسی به هیچی نداشته، می‌آید می‌گوید مثلاً امام صادق فرموده. می‌گویند از کجا می‌دانی این حرف امام صادق است. آن جا سؤال می‌کنند، نمی‌پذیرند. اما کسی که در یک جایی است، یک خصوصیاتی دارد که محتمل است راه درست و حسابی داشته باشد، دیگر آن جا سین و جیمش نمی‌کنند این را از کجا می‌گویی. او را می‌پذیرند. این مبنای این است که ما می‌گوییم خبر محتمل الحس و الحدس از این جور آدم‌ها و این جور موارد حجت است. اما این ربطی به این جا ندارد.

خب این روایت، پس بنابراین علی ضوء هذه الروایة المعتبرة علی الاقوی ما این را به دست آوردیم که از نظر غذا باید چه باشد؟ عذره باشد. حالا عذره یعنی چی، می‌ماند. مسلّم به بقیه نجاسات عذره گفته نمی‌شود، این را می‌دانیم. این مقدارش برای ما روشن شد علی ضوء این روایت که مثلاً این میته می‌خورد. میته که اصلاً اسمش عذره نیست. اگر به خدمت شما عرض شود که نجاست دیگر می‌خورد مثلاً یک پودرهایی یک چیزهایی مال خوک است و این‌ها را درست کردند و می‌ریزند برای این سمک‌ها، برای این ماهی‌ها، خب این‌ها که عذره نیستند ولو نجس هم باشند. پس بنابراین می‌دانیم این در ناحیه مدفوع است. هر نجس غیرمدفوع می‌رود بیرون به واسطه این روایت. تا حالا بعد عذره را بحث کنیم ببینیم حالا آن چیست مفادش. ولی این مقدار این حدیث شریف برای ما حجت می‌شود که این طور است.

سؤال: ...

جواب: بله بله. چون در مقام تحدید است دیگر. «و الجلاّلة التی یکون ذلک غذاها» مفهوم تحدید این هست. یعنی امام در مقام این است که جلاّلة را تعریف کنند و حدود و ثغورش را بیان کنند در این مقام در مقام تحدید می‌فرماید «التی یکون غذاها» بنابراین به مفهوم تحدید دلالت بر حصر می‌کند و می‌فهماند غیر این نه.

سؤال: ...

جواب: روایت کشّی را از چه کسی نقل کرده؟

سؤال: ...

جواب: خود کشی نقل کرده؟

سؤال: ...

جواب: بله، اگر آن نقل کرده باشد سندش خوب باشد دیگر خیلی خوب می‌شود. ولی حالا این محل تأمل است به خاطر این که در معجم الرجال الحدیث به خاطر این جهت اعتنا نکردند. اما اگر این نقل درست باشد که ایشان اعتنا می‌فرمودند. بنابراین باید تأمل بشود. 

و اما حدیث دیگر که باز می‌تواند بعض جوانب مسأله را برای ما روشن بکند باب 27 از همان اطعمه محرمه حدیث پنجم، صحیحه زکریا بن آدم رضوان الله علیه المدفون فی شیخان قم.

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زَکَرِیَّا بْنِ آدَمَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ دَجَاجِ الْمَاءِ فَقَالَ إِذَا کَانَ یَلْتَقِطُ غَیْرَ الْعَذِرَةَ فَلَا بَأْسَ.»[1]

خب از مرغ دریا، مرغ آب سؤال کرده که این چه جوری است. حضرت می‌فرماید اگر غیر عذره یلتقط، این فلابأس. قهراً مفهوم این، این می‌شود که اگر التقاط عذره می‌کند این فیه بأسٌ.

خب از این روایت می‌فهمیم که اگر فقط عذره‌خوار است اشکال دارد. این را که می‌فهمیم، آن که فقط عذره‌خوار هست اشکال دارد. حالا می‌فرماید «اذا کان یلتقط غیر عذرة فلابأس»، خب دو مصداق دارد. یکی که اصلاً غیرعذره می‌خورد. غذایش غیر عذره است این لابأس. پس از این روایت می‌فهمیم که اگر یک حیوانی غیرعذره را ولو نجس است یا متنجس است می‌خورد اشکالی ندارد. این یک فرضش. آیا از این روایت استفاده می‌کنیم آن جایی را که مخلوط است. همان طور که عذره می‌خورد غیر عذره هم می‌خورد، این را هم روایت دلالت می‌کند که اشکال ندارد. پس می‌فهماند باید خالص باشد. منحصر باشد در عذره اما هم عذره می‌خورد و هم غیر عذره می‌خورد اشکالی ندارد. بنابراین، این هم یک محدوده‌ای را این روایت شریفه هم برای ما دارد روشن می‌کند. و آن این است که اگر فقط غیر عذره می‌خورد، آن لابأس به. اگر عذره می‌خورد فقط، این جلاّل است. اگر التقاط هم می‌کند علی وجهٍ که بعد حالا باید روی این وجه برمی‌گردیم و دقت بکنیم باز می‌گوید اشکال ندارد. این هم این روایتی که از نظر سند هم اسناد صدوق به زکریا بن آدم اگر تمام شد این روایت هم تمام می‌شود. زکریا بن آدم که خودش روشن است من ثقات اصحابنا است آن هم اشکال ندارد.

سؤال: روایت نگفته که جلاّل است دجاجه ماء.

جواب: روشن است که جلاّل است اسم آن دیگر. روشن است که همان جلاّل را دارد می‌گوید. این درسته کلام جلاّله نگفته ولی همان است. فلذا فقهاء هم در همان باب جلاّل ذکر کردند.

روایت دیگر، این روایت را که دیگر این اشکال ایشان هم در این روایت نیست، روایت سوم را هم من بخوانم، روایت سوم همین باب، این هم از کافی شریف است البته در تهذیب و استبصار هم روایت شده.

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَمَّنْ رَوَى فِی الْجَلَّالاتِ قال: لَا بَأْسَ بِأَکْلِهِنَّ إِذَا کُنَّ یُخْلَطْنَ.»[2]

اگر چیزهای مختلف می‌خورند. درسته عذره هم می‌خورند اما مخلوط، این اشکالی ندارد.

خب این جا واضح نیست که جلاّله چیست ولی کأنّ بین امام و سائل روشن بوده که جلاّل آن است که مثلاً حالا نجاستخوار است، آن حدود و ثغورش معلوم نمی‌شود. اما این را از آن استفاده می‌کنیم که اگر مخلوط است با آن که جلاّلیت می‌آورد، اگر مخلوط می‌کند، مخلوط می‌خورد این اشکالی ندارد. اما حالا آن چیست از این روایت استفاده نمی‌شود. اما این مطلب استفاده می‌شود یعنی مطلب چهارم، مطلب چهارم که باید انحصار باشد، خالص باشد، آن مطلب چهارم از این روایت استفاده می‌شود. این روایت هم مشکل است چون عمّن روی فی الجلالات دارد که مرسل است اما چون باز در کافی شریف هست علی مبنانا اشکالی از این جهت ندارد.

همین چند روایت بیشتر نداریم که علی ضوء این‌ها تا یک حدودی حدود و ثغور مفهومی حیوان جلاّل روشن می‌شود. ان شاء‌الله للکلام تتمة فردا

و صلی الله علی محمد و آل محمد.

 

 


[1]. وسائل الشیعة، ج‏24، ص: 165

[2]. وسائل الشیعة، ج‏24، ص: 164

Parameter:18149!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 6
تعداد بازدید روز : 119
تعداد بازدید دیروز :521
تعداد بازدید ماه جاری : 5342
تعداد کل بازدید کنندگان : 793643