به نام خدا
یادآوری: بحث در این مسئله دوم بود که متنجسی که با خورشید قابل تطهیر است اگر رطوبتش را از غیر راه تیبیس به شمس از دست داد آیا راهی برای تطهیر با شمس وجود دارد یا تنها با آب طاهر خواهد شد.
گفتیم که چهار احتمال وجود دارد:
احتمال اول: کفایه الترطیب بایّ شیء. و این که با هر مایعی می توان آن را مرطوب کرد حتی اگر عین نجس باشد مثل خمر و بعد اگر باخورشید خشک شد پاک می شود. صاحب عروه قائل به این نظر هستند و البته در 45 حاشیه به عروه ندیدم هیچ فقیهی حاشیه زده باشد و نظر ایشان را رد کرده باشد. و فاضل نراقی در مستند این قول را می فرمایند.
دلیلش هم بیان شد که گفتیم با این کار آن شیء داخل در موضوع روایت عمار و زراره می شود. و موضوع تیبیس و تجفیف شمس شامل این موارد هم می شود
احتمال دوم: فقط با آب باید مرطوبش کرد.
دلیل این قول هم بیان شد که گفتیم دلیلش روایت ابن بزیع است. که گفتند مفادش این است که سائل سوال کرده است که در صورتی که زمین به عوامل دیگر خشک شده باشد آیا بدون آب با خورشید پاک می شود که امام علیه السلام با اعجاب جواب دادند که چگونه بدون آب خورشید پاک کند.
و جواب دادیم که در این روایت پنج احتمال وجود دارد و استظهار این وجه بدون وجه است.
احتمال سوم: باید حتما با عین نجس ترطیب شود و با چیزهای دیگر فایده ندارد.
این احتمال به دو احتمال تقسیم می شود. احتمال اول این که عین نجاست باید خصوص بول باشد که در این صورت قابل تطهیر است. مستند این قول این است که تنها دلیل ما در باب مطهریت شمس صحیحه زراره است. چون موثقه عمار بنا بر مذهب بعضی مثل صاحب مدارک که موثقه را حجت نمی داند حجت نیست. علاوه بر اینکه متن این روایت مجمل است و حتی بعضی این روایت را از روایات دال بر عدم مطهریت گرفته اند مثل شیخ بهایی و فیض کاشانی. روایت ابوبکر هم سندش ضعیف است. پس تنها روایت زراره باقی ماند.
در روایت زراره از بول سوال شده است و حضرت جواب داده اند اذا جففته الشمس پس بنابراین باید اقتصار بر بول کرد و تعدی هم نمی توان کرد چون قیاس است و شاید نجاست بولیه خصوصیتی دارد که آن تنها با شمس پاک می شود. بنابراین در این مورد اگر بول ریخته شود و بول تجفیف شود پاک می شود و الا فایده ندارد.
فلذاست مرحوم همدانی در مصباح الفقیه می فرمایند : نعم، لو قلنا باختصاص الحکم بالبول، اتّجه إلحاق المتنجّس بالبول بسائر النجاسات، و إلحاق الأرض الجافة المتنجّسة بالبول عند صبّ الماء علیها بالأرض المتنجّسة بالمتنجّس بالبول، لخروجها من منصرف الدلیل، إلّا أن یدّعى الأولویّة القطعیّة، و عهدتها على مدّعیها.[1]
ایشان می فرمایند که سائر نجاسات را گفتیم که با خورشید پاک نمی شود همان گونه هم باید گفت که متنجس به بول هم مانند سایر نجاسات است پس اگر آب بریزیم روی این زمینی که قبلا بول ریخته بوده و خشک شده است در واقع این آب می شود متنجس به متنجس به بول و متجه است که متجس به بول را ملحق به سایر نجاسات کنیم و همان طور که اگر خمر از ابتدا ریخته شده بود فایده نداشت در این صورت که آب هم ریخته شود فایده ندارد.
و همچنین اگر از ابتدا این گونه بود که آب قلیلی که قطره ای بول در آن افتاده روی زمین ریخته می شد می گفتیم که با خورشید پاک نمی شود زیرا این زمین متنجس به بول نبوده بلکه متنجس به متنجس به بول بوده. حال در اینجا هم اگر چه از ابتدا خود بول ریخته شده است اما وقتی که خشک شده و بعد دوباره آب ریخته می شود این صورت هم ملحق به همان صورتی است که آب متنجس به بول از ابتدا ریخته شده است و هر دو منصرف از ظاهر دلیل است و پاک نمی شود. زیرا دلیل فقط بول است و غیر بول و متنجس به بول را شامل نمی شود.
اشکال به احتمال اول نظر سوم
درست است که مدلول مطابقی روایت زراره شامل نمی شود اما مفهوم اولویت شامل می شود.چون وقتی شمس متنجس به بول را پاک می کند به اولویت عرقیه قطعیه متنجس به بول که نجاستش کمتر است را پاک می کند. و نزد عرف این اولویت قطعی است. خود مرحوم همدانی می فرمایند: إلّا أن یدّعى الأولویّة القطعیّة، و عهدتها على مدّعیها.[2]
اما بعد خود ایشان جواب می دهند که این ادعا درست نیست.
قبلا گفته بودیم که مطهریت شمس یک امر غیر عرفی است و ممکن است خصوصیاتی باشد که ما ندانیم اما انصاف این است که اولویت عرفیه دراینجا بعید نیست.
پس اگر گفتیم که صحیحه زراره فقط مستند ماست و از بول حتی به متجس به بول هم تعدی نکردیم در این صورت تنها باید بواسطه بول ترطیب شود. ولی اگر اولویت عرفیه نسبت به متنجس به بول وجود دارد. بله نمی توان تعدی به خمر و دم کرد اما متنجس به بول از همان سنخ بول است و اولویت عرفیه وجود دارد متنجس به بول را هم شامل می شود.
احتمال دوم نظر سوم: به هر عین نجس می توان مرطوب کرد نه به متنجسات
چون بول که در روایت آمده است از باب مثال است و خصوصیتی برای بول در سوال سائل نیست بلکه چون الان مورد ابتلاءش بول بوده آن را سوال کرده است همان طور که در روایات آمده است اصاب ثوبی دم رعاف که در اینجا معلوم است سوال خصوصیتی ندارد و فقها خصوصیتی نفهمیده اند. در اینجا هم فهم عرفی این است که از باب مثال است و خصوصیتی ندارد. پس می توان به دیگر اعیان نجسه هم تعدی کرد.
اشکال به احتمال دوم نظر سوم
اگر این گونه معنا کردیم دیگر خصوصیتی برای اعیان نجسه هم نیست و سائل فقط می خواهد سوال کند که این مکان نجس شده است حال یا به عین نجس و یا به متنجس. و اصلا یک راه برای تعدی از بول در این روایت همان طور که مرحوم امام این طور می فرمودند این بود که از خود این روایت خصوصیت فهمیده نمی شود و از باب مثال است.
علاوه بر اینکه موثقه عمار هم وجود دارد که غیر ذلک هم در آن آمده است.
بنابراین با وجود موثقه عمار تعدی به غیر بول درست است و به ضرس قاطع می توانیم بگوییم و جای احتیاط استحبابی هم نیست اما اگر موثقه عمار را نداشتیم حداقل جای احتیاط استحبابی بود که تعدی نشود.
احتمال چهارم: به هیچ صورتی با خورشید پاک نمی شود.
دلیل اول احتمال چهارم
ظاهر و منصرف روایت این است که اگر جایی متنجس شد به عاملی اگر آن علت تنجس با خورشید خشک شد پاک میشود. و این در مانحن فیه میسور نیست چون المتنجس لا یتنجس ثانیا. و اگر چیز نجسی بریزیم دوباره نجس نمی شود فضلا ازاین که یک مایع پاک ریخته شود. اگر آن چیزی که ریخته نجس باشد نمی توان باعث تنجیس دوباره شود و اگر آب طاهر هم ریخته شود هم معلوم است که منجس نیست نهایتش این است که خودش متنجس می شود علاوه بر این که بنا بر بعض مسالک و مبانی اصلا آن آب هم که ریخته می شود نیز نجس نمی شود چون آب قلیل ملاقات کرده است با جامد خالی از عین نجاست. که بنابر مبنای آخوند و شهید صدر و بعض معاصرین دام ظله باعث نجاست نمی شود. و ما هم این مبنا را تقویت کردیم.
بنابراین منصرف روایت موردی است که خود همان بول را خورشید خشک کند. در موثقه عمار هم فرموده اند که قذرا من البول او غیر ذلک فاصابته الشمس که انصراف دارد به اینکه قذر شده است به چیزی و خورشید همان چیزی که باعث قذارت شده است را خشک کرده است.
دلیل دوم احتمال چهارم
قدر متیقن از این روایت جایی است که خورشید خود آن چیز را که باعث نجاست شده است را خشک کند و این مسلم مورد نظر سائل و امام علیه السلام است و وجود این قدر متیقن مانع از انعقاد اطلاق است همان طور که نظر مرحوم آخوند این بود.
اشکال به دلیل اول
دلیلی برای انصراف وجود ندارد چون در اینجا ترک استفصال وجود دارد. و وقتی سائل سوال می کند که یکون البول علی السطح حضرت نپرسیدند که این همان بولی است که قبلا بوده است یا آن خشک شده است و بول جدید است. و بعضی قائلند به این که ترک استفصال امام از اطلاق بالاتر است و افاده عموم می کند.
چون وقتی سائل سوالی را می کند که احتمالات مختلفی در آن است و هر احتمالی جواب خاص به خود دارد ، مجیب باید احتمالات مختلف را بیان کند.
در روایت عمار هم اطلاق دارد نه ترک استفصال چون امام علیه السلام خودشان قضیه شرطیه تشکیل دادند. در اینجا قدر متیقن هست اما باعث انصراف نمی شود و اطلاق شامل میشود
اما این که می فرمایید قدر متیقن در مقام تخاطب اطلاق را منع می کند مبناء درست نیست.
فتحصل که حق در مقام احتمال اول است.
البته طبق مبنای ما که قبلا گفتیم در اینجا احتیاجی به آب ریختن اصلا نیست بلکه قبلا هم گفتیم که اگر مرطوب هست باید تجفیف یا تیبیس شود اما اگر قبلا خشک شده است صرفا اشراق شمس کافی است. و دلیل نداریم که این موارد از تحت روایت ابوبکر حضرمی خارج شود.
اما چون این مبنا غیر معروف و شاذ است ما احتیاط کردیم.
مسئله سوم :
این مسئله در عروه شش فرع دارد.
قبلا شرایطی برای تطهیر گفته شد برای مطهر و مطهر حال مواردی پیش می آید که در وجود این شرایط شک می کنیم.
سید می فرماید : اذا شک فی رطوبه الارض او زوال العین بعد وجودها او فی حصول الجفاف او کونه بالشمس او بغیرها او بمعونه الغیر لایحکم بالطهاره و اذا شک فی حدوث مانع من ستر و نحوه یبنی علی عدمه علی اشکال تقدم نظیره فی مطهریه الارض
روی هم رفته ایشان شش فرع بیان نموده اند و البته فروعی را ایشان نام نبرده است
وصلی الله علی محمد و آل محمد.