بسمه تعالی
بحث در استدلال به روایت زبیری بود بر طهارت خبزی که از عجین متنجس تهیه شده است. گفتیم که دو نحو اشکال به این استدلال شده که اشکال اول از جهت سند بود و در نهایت این اشکال پذیرفته شد اما نه به وجهی که در کلمات بزرگان میباشد بلکه از جهت موسی بن عمر.
اشکال دوم: اشکال دلالی
اشکال دوم از جهت دلالت بود. غیر واحدی از اعاظم اشکال فرمودهاند که استدلال به این روایت مبتنی است بر پذیرش تنجس بئر که این فتوای رائج در دورانی از قرون اسلامی بوده است اما بنا بر عدم انفعال ماء بئر دیگر زمینهای برای استدلال به این حدیث نیست زیرا سوال سائل این است: «عَنِ الْبِئْرِ یَقَعُ فِیهَا الْفَأْرَةُ أَوْ غَیْرُهَا مِنَ الدَّوَابِ فَتَمُوتُ فَیُعْجَنُ مِنْ مَائِهَا أَ یُؤْکَلُ ذَلِکَ الْخُبْز» و بنا بر عدم انفعال ماء بئر، آب متنجس نشده است و در نتیجه عجین از آب متنجس تهیه نشده است تا مورد بحث ما واقع شود بلکه سوال سائل از این جهت است که چون در این آب فارة و دواب دیگری بودهاند، شاید کراهت أکل داشته باشد مثل سُؤر برخی از حیوانات که کراهت أکل دارد و امام علیه السلام فرمودهاند که اگر آتش به آن اصابت کرده باشد هیچ مشکلی در آن نیست.
فرمایش مرحوم حکیم ره: «أن الثانی لیس مما نحن فیه بناءً على طهارة البئر»[1]
فرمایش مرحوم شهید صدر ره: «و هذه الروایة تفترض انفعال ماء البئر، و بعد ثبوت اعتصامه لا بد من حمل البأس فیها على التنزه لا على النجاسة»[2]
جواب از اشکال دوم:
و لو ما قائل به عدم انفعال ماء بئر بشویم اما باز میتوان به این روایت استدلال نمود و منافاتی بین آن مبنا و استدلال به این روایت نمیباشد زیرا عدم انفعال ماء بئر برای موردی است که احد اوصاف ثلاثه آن تغییر نکند یعنی بئر به مجرد ملاقات با اعیان نجسه یا متنجسه منفعل نمیشود و انفعال آن مشروط به این است که احدی از اوصاف ثلاثه آن یعنی بو یا رنگ یا مزه آن تغییر کند و بعد از روشن شدن آن مبنا، استدلال به این روایت اینگونه است که سائل سوال کرد از «عَنِ الْبِئْرِ یَقَعُ فِیهَا الْفَأْرَةُ أَوْ غَیْرُهَا مِنَ الدَّوَابِ فَتَمُوتُ فَیُعْجَنُ مِنْ مَائِهَا أَ یُؤْکَلُ ذَلِکَ الْخُبْز» و امام علیه السلام نپرسیدند که آیا تغییر احد اوصاف ثلاثه محقق شده است یا خیر با اینکه برخی از چاهها کم آب هستند و در اثر افتادن موش آنهم موش صحرائی که به اندازه گربه یا بچه گربه میباشد، و گذشت چند روز باعث تغییر رنگ و بو مزه آب چاه میشود پس به حکم ترک استفصال هم شامل صورتی میشود که ماء بئر انفعال پیدا کرده در اثر تغییر اوصاف ثلاثه و هم مواردی که ماء بئر اوصاف ثلاثه آن تغییر پیدا نکرده است و امام علیه السلام می فرماید: « إِذَا أَصَابَتْهُ النَّارُ فَلَا بَأْسَ بِأَکْلِه» و چون لاباس نکره در سیاق نفی میباشد عمومیت را میرساند یعنی هیچگونه عیبی ندارد زیرا اگر احدی از اوصاف ثلاثه آن تغییر پیدا نکرده بود پس اصلا تنجسی نبوده است و اگر کراهتی بوده است با آتش از بین رفته است و اگر احدی از اوصاف ثلاثه آب تغییر کرده نار مطهِّر است و نیز کراهت را از بین میبرد پس به صورت مطلق گفته میشود که هیچ عیبی وجود ندارد.
نتیجه این شد که با توجه به مبنای عدم انفعال آب هنگامی که احدی از اوصاف ثلاثه تغییر نکند، باز میتوان به این روایت استدلال نمود.
اشکال سوم:
همان سخنی است که در حدیث قبل گفته شد که قبول داریم این روایت به حسب ترک استفصال عمومیت دارد و نسبت به هر دو صورت میفرماید لابأس و قهرا مقتضای اطلاق مطهِّریت نار نیز میشود اگر چه ما به مطهِّریت نار کاری نداشتیم و از اینکه امام علیه السلام فرموده بودند خبز بأس ندارد برای ما نحن فیه ولی استفاده میکردیم این روایت نسبتش با روایت حفص بن بختری اعم و اخص مطلق است. روایت حفص بن بختری این بود: «حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ قَالَ: قِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الْعَجِینِ یُعْجَنُ مِنَ الْمَاءِ النَّجِسِ کَیْفَ یُصْنَعُ بِهِ قَالَ یُبَاعُ مِمَّنْ یَسْتَحِلُّ أَکْلَ الْمَیْتَةِ.»[3]
میبینید که در این روایت ماء نجس فرض شده است و نسبت به آن میفرماید: یُبَاعُ مِمَّنْ یَسْتَحِلُّ أَکْلَ الْمَیْتَةِ یعنی پاک نشده است پس اخص مطلق است از روایت مورد بحث که شامل هم ماء متنجس بود و هم ماء غیر متنجس و در نتیجه تخصیص میزند روایت زبیری را و روایت زبیری حمل بر موردی میشود که ماء بئر متنجس نشده باشد یعنی همان سخنی را مرحوم حکیم ره و مرحوم شهید صدر ره فرمودند اما نه به جهتی که آن دو بزرگ فرمودند بلکه به خاطر وجود مخصِّص.
مرحله سوم:پاک شدن خبز به جهت قاعده مطهِّریت نار
مرحوم شیخ طوسی ره در برخی از اقوال و کتب خود قائل به مطهِّریت نار بودند. برای اثبات مطهریت نار روایاتی است. دو تا از آنها همین دو روایتی بود که خوانده شد و با توجه به مطالب گفته شده پیرامون این دو دانسته میشود که به این دو روایت نمیتوان استدلال نمود مثلا بعد از تخصیص، روایت زبیری مخصوص موردی میشود که ماء بئر پاک است پس دلالت بر مطهریت نمیکند و همچنین روایت دیگر.
روایت سوم: روایت مهمی میباشد. کتاب الاطعمه و الاشربه/ ابواب الاطعمة المحرمة/ باب 44
«عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِی کِتَابِهِ عَنْ أَخِیهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قِدْرٍ فِیهَا أَلْفُ رِطْلِ مَاءٍ فَطُبِخَ فِیهَا لَحْمٌ وَقَعَ فِیهَا أُوقِیَّةُ دَمٍ هَلْ یَصْلُحُ أَکْلُهُ فَقَالَ إِذَا طُبِخَ فَکُلْ فَلَا بَأْسَ.»[4]
تقریب استدلال:
امام علیه اسلام نپرسیدند که آن أوقیه دم چگونه دمی بود؟ آیا دم نجس بود یا دم پاک که علی الظاهر آن دم پاک که داخل حیوان ذبح شده است اگر بیرون بیاورند به اندازه اوقیه نیست لذا فرد مسلم همان دمی است که هنگام ذبح کردن با فروران خارج میشود و اگر بگوییم که آن دم پاک ممکن است کما اینکه برخی از بزرگان فرمودهاندکه این روایت مخصوص موردی است که دم آن پاک بوده است اما به ترک استفصال هر دو صورت را شامل میشود و امام علیه السلام فرمودند که این لحم را در صورت پختن بخور و هیچ اشکالی ندارد پس این روایت دلالت میکند یا بر مطهریت نار چون طبخ در آن زمان به آتش بوده است یا اینکه آنچه مطهر است عبارت باشد از عنوان طبخ.
روایت از جهت سند:
این روایت فعلا از جهت سند، سند خوبی است و سابقا در باره کتاب مسائل علی بن جعفر بحث مفصلی انجام دادیم که فعلا متعرض آن نمیشویم و خود علی بن جعفر از ثقات و اجلاء اصحاب است و سند شیخ طوسی ره تا علی بن جعفر نیز تمام است که مرحوم شیخ ره در کتاب فهرست خود این سند را نقل کرده و سند صاحب وسائل نیز تا شیخ طوسی ره تمام میباشد که در خاتمه وسائل ذکر شده است و صاحب وسائل این روایت را از کتاب علی بن جعفر نقل میکند پس سند روایت به حسب ظاهر اشکالی ندارد الا آن چند ان قلت و قلت که در مباحث سابقه گفته شد.
روایت از جهت دلالت:
در استدلال به این روایت به وجوهی اشکال شده است.
اشکال اول: فرمایش مرحوم خویی ره و برخی دیگر از بزرگان
نظر ساول و امام علیه السلام به حلیت و حرمت اکل است از غیر جهت نجاست یعنی امام علیه السلام وقتی میفرماید هنگامی که طبخ شد بخور از این باب است که با طبخ، آن دمِ غیر نجس، استحاله یا مستهلک شده است زیرا امام علیه السلام فرمودند: وقتی طبخ شد اشکال ندارد. خوب آن دم طبخ میشود و در نتیجه حلال خواهد شد اما آن ماء و گوشتی که در اثر مخلوط شدن با دم نجس شده، آنها چه میشوند.
جواب مرحوم شهید صدر ره:
این اشکال در اینجا جاری نمیشود زیرا در آن دو روایت قبل چون واجد واژه أکل بودند و گفتیم که أکل برای اموری است که جرم و جسم دارند و نار آن میتههایی را که در آب بوده است و حالا داخل خمیر میباشد، خورده است و بعد گفتیم که نار آنها را خورده ولی ملاقی آنها را نخورده است و اگر از باب نجاست باشد دیگر این تعلیل که گفته شود پاک است کافی نخواهد بود چون این میته هنگام ملاقات، خمیر را نجس کرده است و بعد آتش این اجزاء میته را که داخل خمیر هستند، میخورد ولی دیگر کاری به پاک شدن نان ندارد و به این جهت فهمیدیم که بحث در نجاست عجین نیست بلکه بحث از جهت این است که عجین مخلوط به چیزی شده است که أکل آن چیز حرام است و امام علیه السلام میفرماید که نار آن اجزائی را که خوردنش حرام میباشد، از بین برده است ولی در این روایت امام علیه السلام نفرموده است که أکلت النار ما فیه بلکه میفرمایند این لحم را که فرض این است ملاقات کرده با دم یا با آبی که این دم در آن ریخته شده و آن آب نجس شده است، وقتی طبخ شد بخور و در اینجا اگر طبخ یا نار مطهر نباشند کار درست نمیشود پس جوابی که مثل مرحوم خویی ره دادند کارساز نیست.
«و فیه: أنه فرق بین هذه الروایة و الروایتین السابقتین فإنه فیهما قد عبر بأکل النار للدم، و هذا لا یناسب کونه تعلیلا لزوال النجاسة الحاصلة بالملاقاة لأن انعدام المنجس بعد التنجیس لیس مطهرا فی الارتکاز العرفی. و اما فی هذه الروایة فقد ورد: «إذا طبخ فکل فلا بأس»، و هذا یدل على مطهریة الطبخ و إیجابه ارتفاع النجاسة الحاصلة بالملاقاة، و لیس ذلک على خلاف الارتکاز، إذ لم تعلل مطهریة الطبخ بکونه موجبا لانعدام الدم المنجس.»[5]
اشکال دوم: فرمایش مرحوم خویی ره
این روایت معارَض است با روایت دیگری که اطلاق آن دلالت میکند بر اینکه اگر دم در چیزی قرار گرفت و پخته شد، آن چیز پاک نخواهد شد و این دو روایت در اثر معارضه تساقط میکنند و چون این مطبوخ حالت سابقهاش نجاست بوده است استصحاب بقاء نجاست را انجام میدهیم.
اگر چه بنا بر مبنای مرحوم خویی ره باید بگوییم که نار مطهر است زیرا ایشان استصحاب را در شبهات حکمیه جاری نمیدانند و نوبت به قاعده طهارت میرسد.
وصلی الله علی محمد وآل محمد.
[1]. مستمسک العروة الوثقى، ج2، ص: 94
[2]. بحوث فی شرح العروة الوثقى، ج3، ص: 218
[3]. وسائل الشیعة، ج1، ص: 242
[4]. وسائل الشیعة، ج24، ص: 197
[5]. بحوث فی شرح العروة الوثقى، ج3، ص: 216