بسمه تعالی
بحث در استدلال به معتبره حسن بن محبوب برای اثبات مطهریت استحاله بود.
گفتیم استدلال پنج مقدمه دارد که در جلسات قبل بیان شد.
اشکال مقدمه اول:
این اشکال را که از فاضل نراقی ره بود، پذیرفتیم.
اشکال مقدمه دوم:
مقدمه دوم هم در نتیجه از بین رفتن مقدمه اول از بین میرود چون در این صورت دیگر نجاستی در بین نیست.
اشکال مقدمه سوم:
بر مقدمه سوم بر فرض قبول مقدمه اول و دوم به آن اشکال شده است که این ماء مقصود آبی نیست که با گچ می سازند بلکه محتمل است یا استظهار می کنیم که مراد از ماء، ماء مطر است و در آن زمان مسجدها مسقف نبوده است بنابراین حضرت فرموده اند که این نار و آب این محصول را پاک کرده اند. تصویر این مطلب یا با تقسیم است یعنی نار بخشی را پاک کرده است و ماء بخشی دیگررا به اینکه نار دو نقش داشته است یکی نقش تطهیری نسبت به عظام و عذره و یکی نقش تمهیدیه نسبت به جسّ یعنی موانع تطهیر به ماء را از گچ پاک کرده است مثل چربیها که مانع آب میشود با سوزاندن از بین برده است و بعد آب باران جسّ را پاک کرده است که در این صورت از این روایت دیگر استحاله متنجس استفاده نمیشود و فقط استفاده استحاله عین نجس از روایت درست است که در این صورت استحاله نسبت به اعیان نجسه از روایت استفاده خواهد شد. و دوم اینکه نار فقط نقش تمهیدی داشته باشد به این که نار عذره و عظام را تبدیل به خاکستر کرده است اما پاک نشده است و موانع تطهیر گچ را هم از بین برده است و بعد این باران همه را پاک کرده است که در این صورت روایت مربوط به مطهریت به نار نخواهد بود.
پس امر روایت مردد می شود بین اینکه اصلا دلالت نداشته باشد و ذکر نار و اسناد تطهیر به نار از باب تمهید باشد و ممکن است که در اعیان پاک کرده باشد و در متنجسات تمهیدی باشد اما چون کلام مردد است و دلیل و قرینه معینه نداریم لذا مقدمه سوم هم اشکال دارد.
جواب از اشکال:
جواب اول:
امام علیه السلام مطلقا فرموده اند ماء و این که مراد مطر باشد درست نیست زیرا در این صورت باید سوال از مسجد خاصی باشد چون این گونه نیست که همه مساجد غیر مسقف بوده باشد بله دو گونه مساجد بوده است. یکی مسقف و دیگری غیر مسقف لذا اگر مراد امام علیه السلام بخواهد از ماء، مطر بوده باشد باید سوال سائل از مسجد خاصی بوده باشد که در سوال سائل چنین چیزی نیست و یا اینکه امام علیه السلام باید با علم غیبشان این مطلب را فرموده باشند و ما میدانیم که بنا نیست معصوم علیه السلام با علم غیب مطالب را بیان فرمایند.
جواب دوم:
مستدل فرمود که آب به خاطر آن مشکلات نمیتواند پاک کنده باشد پس استحاله همه چیز را پاک کرده است یعنی هم اعیان نجسه که عذره و عظام باشد و هم سنگ گچ را و حال آنکه در سنگ گچ استحاله ای روخ نداده است زیرا حقیقت و صورت نوعیه آن باقی است اگر چه اسم آن عوض شده است و تغییر اسم معنایش تغییر ماهیت نیست. همان طور که وقتی پارچه را بریدند و دوختند درست است که اسم آن پیراهن است ولی حقیقت آن، پارچه است و ماهیتش عوض نشده است و وقتی نسبت به گچ استحاله رخ نداده است سوال این است که چه چیزی آن را پاک کرده است ؟ آب که نتوانسته است آن را پاک نماید و نار هم به استحاله نمیتواند پاک کند چون اصلا استحاله رخ نداده است و اگر نار به اصابه بخواهد پاک کند، فرض این است که اصابه نار مطهر نیست. پس این تعلیل امام علیه السلام دارای توجیه درستی نیست و مجمل است و باید به اهلش علیهم السلام واگذار شود تا برایمان توضیح دهند و شاید اصلا راوی اشتباه فهمیده است و روایت را درست نقل نکرده است چنانچه در روایات آمده است که معصوم علیه السلام فرموده است که کجا من چنین سخنی را گفتم.
همه اینها راجع به تقریب اول بود.
بررسی تقریب دوم:
بیان تقریب دوم:
تقریب دوم این بود که بالاخره از این روایت می فهمیم که سجده بر این گچ درست است اگر چه تعلیل را نتوانیم درست تحلیل کنیم. زیرا اگر چه تعلیل برای ما مجمل است اما این تعلیل از برای معلَّلی آمده که دلالت التزامیه آن این است که سجده درست است و از طرف دیگر میدانیم که در سجده طهارت شرط است پس میفهیم که در اینجا یک طهارتی جعل شده است و راهی برای جعل طهارت نیست مگر به استحاله زیرا این، مخلوط با عذره و عظام است .
اشکالات تقریب دوم:
اشکال اول:
معلوم نیست که عذره و عظام با گچ مخلوط شده تا نجس شده باشد.
اشکال دوم:
باز در مورد گچ نمی توانیم استحاله را درست کنیم زیرا گچ استحاله نمی شود. پس نسبت به استحالهی گچ باز راه مسدود است که این، مطلب اصلی است.
بررسی تقریب سوم:
بیان تقریب سوم:
امام علیه السلام فرمود ان النار والماء قد طهراه. ضمیر طهراه به گچ بر می گردد نه به ملازمات و چیزهایی که با گچ مخلوط شده است. و امکام علیه السلام فرمودند که این گچ با آب و آتش پاک شده است و ما این را قبول کردیم اگر چه تعلیل را نفهمیدیم اما طهارت گچ به تنهایی کافی نیست و طهارت اعیان نجسه هم نیاز است چون دراینجا تجصیص مسجد است به واسطه آنها و آن مواد با هم مخلوط شده است. پس به دلالت اقتضاء می فهمیم که آن اعیان نجسه هم پاک شده است و راهی برای پاک شدن آنها نیست مگر با استحاله پس باید گفت که استحاله مطهر است.
اشکالات تقریب سوم:
اشکال اول:
همان اشکال مقدمه اول را دارد که شما فرض میکنید اینها با هم مخلوط شدهاند
اشکال دوم:
ضمیر طهراه بر می گردد به آن چیزی که با آن تجصیص شده است یعنی ما جُصِّصَ به المسجد نه به آن جَصّ و گچ. این الماء و النار قد طهراه یعنی طَهَّرَ ما جُصِّصَ به المسجد و گرنه آنهایی که هنوز در کوره یا انبار هستند، خبری از ماء و ناری نسبت به آنها نیست و اگر از نار خبری باشد اما از ماء خبری نیست.
اشکال سوم:
این اشکال بر سه تقریب مطرح شده وارد است.
بر فرض قبول این تقاریب، ثابت میشود که استحاله به نار طاهر است و نمیتوان به سایر استحالهها تعدی نمود زیرا اگر فرض کردیم که ادلههای دیگر نیست و ما با تعبد بخواهیم ثابت کنیم یعنی بگوییم که چون روایت دارد میگوید ما هم میگوییم، چرا باید از استحاله به نار به سایر استحالهها تعدی کنیم؟ شاید استحاله به شدت نار و این که سوزانندگی قویای دارد باعث فرق با استحالههای دیگر باشد پس نمیتوانیم جزم به الغاء فرق داشته باشیم.
نتیجه:
استدلال به این روایت تمام نیست.
وصلی الله علی محمد وآل محمد.