26 مرداد 1402 | 01 صفر 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

طهارت 90- جلسه 057

دانلود متن:
دانلود صوت:

به نام خدا

بحث در ادله داله بر استحاله بود. گفتیم به وجوهی تمسک شده است. وجه اول روایات وارده در مقام است. روایت اول ، روایت حسن بن محبوب بود:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ‏ الْجِصِ‏ یُوقَدُ عَلَیْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ یُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ یُسْجَدُ عَلَیْهِ فَکَتَبَ إِلَیْهِ بِخَطِّهِ أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ.

بحث سندی این روایت به نحو اجمال گذشت و گفتیم که سند این روایت تمام است.

البته خصوصیات روایت را تا حدی عرض کردیم که به حسب آن چه که در کافی است معتبر است اما آن چه از تهذیب نقل شده است تمام است اگر چه لایخلو عن بعض الابحاث اما چون این روایت در کافی وجود دارد برای صحت سند کافی است و دیگر وارد این ابحاث نمی شویم.

نحوه استدلال به روایت

به ضم چند مقدمه به این روایت استدلال می شود:

مقدمه اولی: طریق احراق جص در بین مناطق عرب نشین به این شکل بوده است آن طوری که صاحب معالم در منتقی الجمان ج2 ص34 فرمودند یا شیخ اعظم در کتاب الطهاره ج5 ص296 فرمودند به این که وقتی گچ را می خواسته اند بپزند طریقه متعارفه این بوده که عذره یا عظام الموتی را روی سنگ گچ قرار می داده اند که کم کم این گچها پخته شود.

المعهود من طریق احراق الجص ان یکون الایقاد فوقه(منتقی الجمان)

المتعارف فی طبخ الجص جمع الوقود علیه ثم احراقه (شیخ انصاری)

پس طریق این نبوده است که آتش زیر باشد و سنگها رو باشد بلکه این ها رو بوده است

 

مقدمه ثانیه: در این مورد هم اعیان نجسه موجود است هم متنجسه اما اعیان نجسه یکی خود این عذره است چون کلمه عذره یا به حسب لغت حقیقت است در عذره انسانی و مجازا در غیر استعمال می شود یا اعم از انسان و مدفوع ما لایؤکل لحمه است. بنابراین نجس العین است و اگر گاهی در غیر مورد نجس العین استعمال شود استعمال مجازی و نادری است

در مصباح الفقاهه ج1 ص 45 می فرماید ان اطلاق العذره ... ممنوع جدا و انما یطلق علیه لفظ الارواث او السرقین

پس قهرا عذره در روایت نجس العین است.

همچنین عظام الموتی مراد چیست؟ آیا مراد عظام انسانهای مرده است یا حیوانات مرده که عظامشان پاک است مثل اینکه تذکیه شده اند یا حیواناتی که عظامشان نجس است یا به اینکه خودشان نجس العین هستند یا اینکه ذبح شرعی نشده اند.

در این جا بنابر این که در روایت موتی گفته شده است و به حیواناتی که ذبح شرعی نشده اند میت و موتی گفته نمی شود در نتیجه نجس العین است.

در اعضاء ما لاتحله الحیاة اعیان نجسه دو مسلک است یکی این که نجس است که مسلک مشهور است و دیگر اینکه نجس نیست. عظام از ما لاتحله الحیاة است.(بنابر مبنای کسانی که این گونه قائلند.)

بهر حال اگر بگوییم موتی ظهور دارد در چیزی که ذبح نشده است نجس است

اگر بگوییم که موتی اعم از این است که موت حتف انف باشد یا ذبح شرعی اما چون امام علیه السلام استفصال نفرمودند باز شامل نجس می شود.

مرحوم مجلسی فرموده است که ظاهرا عظام حیوانات غیر مذکی مقصود است و یا اعم چون غالب این بوده است که از استخوان حیوانات غیر آدمی گج را می پخته اند.

ظاهرا اختصاص به حیوانات غیر مذکی بعید است چون از استخوانهای شتر و غیره استفاده می کردند و از هر دو گونه استفاده می شده است.

بنابراین این سوال شامل اعیان نجسه می شود و در این فرض شامل متنجسات هم می شود از سه ناحیه

اول: اینکه خود آن سنگ با ملاقات با عذره و غیره نجس میشود

دوم : دخانی که از این عذره و استخوان جدا می شود و بر فرض که خود استخوان هم پاک باشد اما چربی ها و غیره که در وسط آن وجود دارد نجس است.

سوم: شیخ اعظم فرموده است که معمولا خاک همراه عذره هست که متنجس است.

 

مقدمه ثالثه:

امام در تعلیل فرمودند که ان الماء و النار قد طهراه

آیا در اینجا برای تطهیر ماء تصویری وجود دارد یا نه

فرموده اند که تصویری برای تطهیر ماء وجود ندارد زیرا ظاهرا مراد از این ماء آبی است که برای تهیه گچ برای گچ کاری کردن مسجد است.و الا برای پختن آب استفاده نمی شود. حال آیا این آبی که با آن گچ می سازند برای تجصیص می تواند مطهر باشد؟ به چند دلیل نمی تواند

اول اینکه این آب لاینفصل . مرحوم شهید صدر در بحوث فی شرح العروه ج4 ص275 می فرمایند:

لان الماء الملقى على الجص فی مقام البناء به لا ینفصل عنه.و أما بناء على عدم اشتراط ذلک فالأمر أیضا کذلک لأن الماء یلقى علیه الجص عادة بالتدریج فیخرج فی الأثناء عن الإطلاق بسبب اختلاصه مع مقدار من الجص الملقى و لا یصدق علیه فی أواخر عملیة إلقاء الجص فیه إلا انه مجرد رطوبات فکیف یفرض کفایتها فی صدق عنوان الغسل بالماء.

دوم اینکه یه مقداری که آب می ریزند و گچها را مخلوط می کنند آب از مطلق بودن خارج می شود.

سوم در تطهیر با آب قلیل ورود الماء علی النجاسه شرط است در حالی که در اینجا ورود النجس علی الماء است چون آب در ظرف هست و گچ را می ریزند.

پس در واقع اسناد حقیقی مطهریت در کلام امام به نار است که این عذره و عظام الموتی را تبدیل به خاکستر کرده است پس از روایت استفاده می شود که استحاله مطهر است که هم مطهر عین نجس شد و مطهر متنجسه. چون آن گچ که با روغن این عظام مخلوط شده است نجس شده است و آب هم که گفتیم نمی تواند تطهیرش کند پس نار این را پاک کرده است.

لکن در اینجا حضرت فرموده است ان النار و شاید خصوصیت در استحاله در نار باشد و مربوط به بقیه استحاله ها نیست در جواب شیخ اعظم فرموده اند که خصوصیتی برای نار نیست و مهم همان استحاله شدن است.

 

اشکال به استدلال

اشکال به مقدمه اولی:

مقدمه اول این بود که در پختن گچ این گونه رسم بوده است که وقود بالای آن بوده است

مرحوم نراقی در مستند فرموده است که واضح نیست که همه جا این گونه بوده است ودر عجم  این گونه نیست. حال آیا در عرب هم همه جا رسم بر این بوده است یا در مواردی؟ و وقتی مشخص نباشد امر مردد است پس نجاست شرعی حاصل نشده است اما چون عذره بوده است و عظام الموتی یک قذارتی وجود دارد که امام علیه السلام می فرمایند در اثر این حرارت از بین رفته است و حالت تنزیهی دارد نه این که نجاست شرعی باشد خصوصا این که به آب هم اسناد داده شده است و آب دخالتی در تطهیر ندارد و نمی شود که این نسبت به آتش به یک گونه باشد به معنای مطهر و به آب به گونه ای دیگر به این که آن دل چرکینی انسان را از بین می برد.

پس اگر پختن گچ به صورتی بوده است که در ایران بوده است که اصلا گچ برخورد کرده است که نجس باشد.

وصلی الله علی محمد وآل محمد.

Parameter:18669!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 3
تعداد بازدید روز : 55
تعداد بازدید دیروز :573
تعداد بازدید ماه جاری : 5851
تعداد کل بازدید کنندگان : 794152