18 مرداد 1402 | 23 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

طهارت 90- جلسه 056

دانلود متن:
دانلود صوت:

به نام خدا

بحث در مطهر چهارم بود. بحث در مقام اول قبل از تعطیلات انجام شد و گفتیم که دو تعریف را می توان ملاک قرار داد.

یکی تبدل حقیقه شیء و صورت نوعیه شیء به شیء آخر و دیگری صیروره الشیء بحیث لایشمله ادله النجاسات و لااستصحاب

این تعریف دوم فقط به درد مجتهد می خورد نه عوام. و گفتیم این تبدیل می تواند عرفی باشد.

نکته دیگر این که گفتیم تغییر اسم نشانه تبدیل حقیقت نیست. مثلا پارچه ای در موقعی که پیراهن بود متنجس بود حال این پیراهن تبدیل به دامن شود اگر چه اسمش عوض شده است اما حقیقت یکی است و هر دو پارچه هست. بنابراین این که بعضی گفته اند که احکام دائر مدار اسامی هستند کلیت ندارند.

 

نکته دیگر اینکه در استحاله یکی مستحیل داریم و یک مستحال(همان مستحیل الیه است)

این استحاله ای که از مطهرات می شماریم در صورتی است که استحاله به شیء پاکی شود اما اینکه مثلا نطفه کلب تبدیل به کلب شود اگر چه استحاله شده است اما استحاله نجسی به نجس دیگر است.

و گاهی ممکن است استحاله پاکی به نجس شود. مثل اینکه غذای پاکی تبدیل به خون یا نطفه شود. یا آب تبدیل به بول شود

پس استحاله مطلقا از مطهرات نیست بلکه استحاله به غیر اعیان نجسه مطهر است یا به عبارت دیگر استحاله به چیزی که لایعلم بنجاسته.

که باید بگوییم یا مطهر است بنابر تعبیری که در معمول کتب فقهی است یا باید بگوییم بالدقه که مطهر به معنای واقعی کلمه نیست بلکه ملازم است استحاله با طهارت مستحال الیه. بدون این که استحاله ایجاد طهارت کرده باشد. چون شیء نجس معدوم می شود و شیء جدیدی پدیدار می شود و اصلا نجس نبوده است که ازاله نجاستی شده باشد در حالی که مطهر چیزی است که ازاله نجاست می کند. بله هر جا استحاله ای هست ملازم است خارجا با طهارت ظاهریه یا واقعیه. اگر تحت عناوینی باشد که دلیل بر طهارتش داریم واقعی است اما اگر تنها عناوین نباشد و مستند ما قاعده طهارت باشد طهارت ظاهریه است.

 

اقوال در مورد استحاله

قول اول: استحاله مطهر یا ملازم با طهارت[1] است مطلقا چه در اعیان نجسه و چه در متنجسات. این قول مشهور لااقل بین فقها متأخرین چون در مورد قدما کمی دغدغه وجود دارد.

قول دوم: استحاله نه مطهر است و نه ملازمه با طهارت دارد بلکه صرفا برای مواردی از استحاله دلیل بر طهارت وجود دارد نه اینکه استحاله باعث طهارت شده باشد. مانند نطفه انسان وقتی تبدیل به انسان مسلم شود.

محقق حلی در معتبر می فرمایند: مسئلة: الأعیان النجسة لا تطهر بالاستحالة و قال أبو حنیفة: یطهر بالقیاس على الخمر و جلود المیتة إذا دبغت و حکى عنه، انه لو وقع خنزیر فی ملاحة فاستحال ملحا طهر.[2]

ایشان نه تنها حکم به عدم نجاست اعیان نجسه به استحاله می کنند بلکه آن را به ابوحنیفه نسبت میدهند. همچنین در ادامه کلامشان بعضی از مواردی که به واسطه استحاله پاک می شوند را بیان می کنند اما دلیل آن را اجماع و سیره متشرعه می دانند. مثل این که متشرعین از دود سرگین نجس اجتناب نمی کردند. یا خاکی که مرده در آن دفن شده است و تبدیل به تراب شده است پاک است به خاطر اطلاق التراب طهور.

علامه نیز در منتهی نظرشان بر همین مطلب است و می فرمایند:

مسألة: الأعیان النّجسة إذا استحالت فقد تطهر فی مواضع قد وقع الاتّفاق على بعضها، و نحن نعدّها هاهنا.

الأوّل: الخمر إذا انقلب خلّا طهر إجماعا.و قد تقدّم البحث فیه. الثّانی: جلود المیتة إذا دبغت، قال بعض الجمهور : انّها تطهر. و اتّفق علماؤنا‌ الثّالث: النّطفة و العلقة إذا تکوّنتا إنسانا طهرتا إجماعا من القائلین بالتّنجیس.و کذا الدّم إذا صار قیحا أو صدیدا عند علمائنا.

الرّابع: إذا وقع الخنزیر و شبهه فی ملاحة فاستحال ملحا،و العذرة فی البئر فاستحالت حمأة لم تطهر. و هو قول أکثر أهل العلم ، خلافا لأبی حنیفة لنا: انّ النّجاسة قائمة بالأجزاء لا بالصّفات، و الأجزاء باقیة، و تغایر الأوصاف لا یخرجها عن الذاتیّة، و لأنّ نجاستها لم تحصل بالاستحالة، فلا تزول بها.

ایشان نیز مواردی از اعیان نجسه را ذکر می کنند که بواسطه استحاله پاک می شود و در ادامه می فرمایند که استحاله خنزیر و شبه آن به نمک و همچنین استحاله عذره به حمأة به معنای خاک سیاه پاک نمی شود. و بعد این مطلب را به اکثر اهل علم نسبت می دهند که شامل علمای شیعه و سنی می شود و همین عبارت باعث شد در مورد انتساب قول اول به مشهور متقدمین کمی دغدغه داشته باشیم.

البته این ادعا بسیار مورد شک و تردید است و بعید است که تا زمان ایشان نظر اکثر علما به عدم مطهریت استحاله بوده باشد اما حداقل بعد از ایشان را مطمئنیم که این گونه نیست و شاید بتوان گفت اجماع بر مطهریت وجود دارد.

 

قول سوم: استحاله در اعیان نجسه مطهر یا ملازم با طهارت است برخلاف متنجسات

این قول به بزرگانی مانند فاضل هندی صاحب کشف اللثام و میرزای قمی و مرحوم فاضل نراقی در مستند و شریف العلماء مازندرانی نسبت داده شده است. شیخ اعظم هم در بحث استصحاب فرائد به بعضی از ایشان نسبت داده است و البته بعضی این قول را به محقق کرکی هم نسبت داده اند که البته من در کلمات مرحوم کرکی ندیدم که گمان می کنم که اینها حدس زده اند که مقصود شیخ اعظم محقق کرکی بوده است.

 

ادله قول اول (مطهریت استحاله)

دلیل اول: معتبره حسن بن محبوب

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ[3] ع عَنِ الْجِصِ‏ یُوقَدُ عَلَیْهِ‏ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ یُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ یُسْجَدُ[4] عَلَیْهِ فَکَتَبَ إِلَیْهِ بِخَطِّهِ أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ.

وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوب‏[5]

 

بحث سندی روایت

نکته اول: صاحب وسائل این را روایت را به نقل شیخ طوسی از حسن بن محبوب نقل کرده است و بعد تنها تذکر می دهد که این روایت را صدوق نیز نقل کرده است در حالی که این روایت در کافی هم وجود دارد و ایشان ذکر نفرموده اند. اگر چه ایشان در در ابواب ما یصح السجود عنه این روایت را از کافی نقل کرده اند و فرموده اند که و رواه الصدوق و الشیخ. اما بهر حال در اینجا تذکر نداده اند که اگرکسی اقتصار بر مراجعه به وسائل کند این گونه با این گونه اشکالات برخورد می کند.

نکته دوم: این روایت در تهذیب به دو گونه نقل شده است. در جلد 2 صفحه 304 فرموده است احمد بن محمد عن الحسن بن محبوب و در صفحه جلد 2 صفحه 235 فرموده است : سأل الحسن بن محبوب ابالحسن‏.

اولا صاحب وسائل در هیچ کدام یک از دو موضعی که این روایت را نقل کرده است واسطه در اسناد یعنی احمد بن محمد را ذکر نکرده است. مراد از احمد بن محمد ، احمد بن محمد بن عیسی اشعری است که بعضی سندهای شیخ طوسی به ایشان تمام و بعضی سندهایشان در مشیخه ناتمام است.

ثانیا طبق تعبیر دوم که سأل الحسن بن محبوب آمده است بین علما اختلاف است که آیا این گونه اسناد هم مشمول مشیخه می شود یا نه. اگر تنها به وسائل کفایت شود این مطالب و مباحث و مبانی مغفول می ماند.

در فقیه هم جلد 1 صفحه 270 فرموده است و سال الحسن بن محبوب اباالحسن علاوه بر اینکه نار بر ماء مقدم شده است.

نتیجه: اگر تنها به وسائل توجه شود و سند را به اسناد شیخ به احمد بن محمد یا حسن بن محبوب ملاحظه شود اگر چه بنابر اقوی اشکالی در آن نیست اما دارای دغدغه هایی است اما اگر به سند کافی توجه شود هیچ دغدغه ای ندارد زیرا سند به این گونه آمده است: محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن الحسن بن محبوب

محمد بن یحیی اشعری قمی است که از اجلاء است و احمد بن محمد هم ابن عیسی اشعری است و حسن بن محبوب هم از اکابر و اجلاء است که در نتیجه سند بدون اشکال است.

وصلی الله علی محمد و آل محمد.

 

 

 

 


[1] تعبیر به ملازمه با طهارت ادق از مطهریت است چون در نهایت دلیلی که برای مطهریت استحاله پذیرفته می شود نهایت دلالتش ملازمه استحاله با طهارت است نه مطهریت.

[2] المعتبر فی شرح المختصر، ج‌1، ص: 451

[3] مرحوم مجلسی در لوامع به طور جزم ابالحسن را امام رضا علیه السلام می داند اما در روضه المتقین ج2 ص102 فرموده است که الظاهر انه الرضا علیه السلام به این علت که حسن بن محبوب به ندرت از امام رضا علیه السلام روایت نقل می کند.

[4] این عبارت در نسخه دیگر یُسجد علیه وارد شده است به صورت اخبار به این معنا که مردم سجده می کنند بر آن و طبق نسخه دیگر اَسجُد علیه می باشد به این معنا که من بر زمین مسجدی که این گونه تجصیص شده است سجده بکنم؟

[5] وسائل الشیعة، ج‏3، ص: 527

Parameter:18668!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 41
تعداد بازدید روز : 31
تعداد بازدید دیروز :7
تعداد بازدید ماه جاری : 156
تعداد کل بازدید کنندگان : 788457