لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس میباشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاِسْلامَ وَ اَهْلَهُ، وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ، وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ، وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ، وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ.
دههی مبارکهی فجر را خدمت همهی شما عزیزان تبریک عرض میکنم و امیدواریم که خدای متعال همهی ما را جزو دعاة الی طاعته و القادة الی سبیله قرار بدهد و به برکت نظام الهی ان شاءالله همهی ما را کرامت دنیا و آخرت عطا فرماید. این نعمت بزرگی که در اثر مجاهدتهای امام امت و امت وفادار و مراجع بزرگوار عطا فرموده است یک نعمتی است که با بسیاری از نعمتهای دیگر قابل مقایسه نیست. بعد از ایمان و تقوا و ولایت اهلبیت علیهم السلام، یکی از بزرگترین نعمتهای خدای متعال، نعمت حکومت الهی و اسلامی است.
قهراً این نعمت احتیاج به شکر دارد و وظایفی را هم بر گردن همهی ما قرار میدهد و خدای ناکرده اگر در اثر تبانی یا درست انجام وظیفه نکردن خدشهای وارد بشود این گناهی است که در درگاه خدای متعال نمیدانیم آیا بخشوده خواهد شد یا نخواهد شد. اُمنیّهای بوده آرزویی بوده که قرنها بر آن گذشته و خدای متعال عنایت فرموده است. از این که بالاخره در اثر این وظایفی که گاهی بر عهدهی ما میآید یک دو هفتهای درسها تعطیل شد و بالاخره آقایان بعضی وقتها را هم از قبل نتوانسته بودیم شاید اطلاع بدهیم عذرخواهی جدی دارم دعا بفرمایید که خدای متعال ان شاءالله قبول بفرماید و کارها آنجوری انجام بشود که مورد رضایت خدای متعال و اولیای او ان شاءالله بوده باشد.
خب مسئلهی انتخابات مشکلات فراوانی دارد. یکی از مشکلات مهم آن این هست که قانون انتخابات یک قانون پر مشکلی است. و ان شاءالله مجلس بتواند، مجلس آتی ان شاءالله با قوانین بهتری که ان شاءالله وضع میکند این مشکلات را کمتر بکند. خب عده فراوانی از سراسر کشور ثبت نام کردند، وارد معرکه شدند. در یک مدت محدود همهی اینها باید بررسی بشود، این چهارده روز حقیقتاً شبانهروز نداشتند حالا اعضای محترمی که آنجا بودند همین دیروز جناب آقای کدخدایی شنیدم گفتند چهل و پنج دقیقه من توانستم بخوابم. کل شب را چهل و پنج دقیقه توانستم بخوابم. من خودم تا ساعت دو و نیم، اینها شب مشغول دیدن پروندهها و فلان و اینها، صبح جلسه، عصر ساعت یک باز جلسه، همینجور، بالاخره بحمدالله. خب این احتیاج دارد این پروندههای کثیر، افراد مختلف، بعضی از پروندهها خیلی قطور است بعضی از آنها چند جلد است اینها را دیدن و محاسبه کردن و به واقع رسیدن، یک وقت فراوانی را میخواهد. من به نظرم میآید که روند انتخابات حداقل آن شش ماه باید باشد. که کم کم آدم اینها را بررسی بتواند بکند. خیلی از این عدم احرازهایی که احراز نمیکنیم خب در اثر این هست که احتیاج به یک اطلاعاتی دارد، منابعی دارد که در این فرصت اندک، ولو این که خیلی هم زحمت کشیده شده انصافاً خیلی زحمت کشیده شده ولی خب احتیاج دارد گاهی باز مواردی که شبههناک است اگر وقت بود انسان تک تک افرادی را که شبههای دربارهی آنها هست آنها را فراخوان میکرد میآمدند توضیح میدادند خب شاید فرق میکرد یا این طرف یا آن طرف، اما فرصت چنین اموری نیست در اثر این فرصت اندک، فرصت نیست. البته آقایانی که مجلسی هستند یعنی الان نمایندهی مجلس هستند آنها را چرا، آنها را خواستند تک تک با آنها صحبت کردند، من هم با بعضی از آقایان تشریف آوردند صحبت کردم با آنها، مطالبشان را گفتند، مصاحبه کردند با آنها، نه یک بار، بعضی از آنها حتی چند بار، اما آحاد کسانی که ثبت نام کردند و آمدند این فرصت این کار نبوده قهراً. بنابراین اگر کسی، برادری، عزیزی، عدم احراز خورده، هم خودش باید بداند، هم مردم بدانند، این که بعضیها ناراحت هستند که خب مثلاً آبروی ما میرود، نه، این آبرو رفتن نیست، معنای آن این هست که خب نمیشناسند، یک درّی گاهی هست که خب ما نشناختیم، یک بزرگواری است که گاهی ما نشناختیم، این عدم احراز معنای آن این نیست که آن صلاحیت ندارد واقعاً. نه شاید حتی از آنهایی که هم که ما شناختیم شاید او بالاتر باشد و این معنای این که کسی قبول نشده است این معنای آن این نیست که او صلاحیت حتماً ندارد نه، شاید هم صلاحیت داشته باشد بالاخره شرایط جوری بوده که ما نتوانستیم احراز بکنیم. وظیفهی ما احراز کردن است. البته این شرایطی که گذاشته شده برای داوطلبها، یک شرایط اندکی است واقعاً و من خدمت رهبری هم دام ظلّهُ العالی عرض کردم خدمت ایشان، ایشان هم تصدیق فرمودند که این مقدار شرایطی که گذاشته شده که بله التزام به اسلام را قبول داشته باشد. التزام عملی هم داشته باشد مریضی هم که نتواند... مدرک فوق لیسانس هم مثلاً داشته باشد، تابعیت ایران هم داشته باشد این کفایت میکند، آیا این کفایت میکند برای مجلس؟ بینش سیاسی نمیخواهد؟ اطلاع از امور نمیخواهد؟ خب اینها دیگر شرط نشده ما هم چون اینها شرط نشده عدهای از اینهایی که این شرایط در آنها بود و تأیید زدیم برای آنها، یقین داشتیم که این به درد مجلس میخورد، اما چارهای نیست، وقتی قانون گفته است این مقدار، برای ما تخطی از قانون که نمیتوانیم بکنیم، خب باید بگوییم که بله. حقیقتاً هم شرایط، شرایطی است که کافی نیست بالاخره یک کسی میخواهد در مجلس برود یک اطلاعات وسیعی باید داشته باشد شناخت درستی از امور مختلف داشته باشد و این مقدار شرایطی که اینجا ذکر شده کفایت نمیکند.
مسئلهی دیگری را که باید هم شما عزیزان و هم ان شاءالله افراد مختلف اطلاع داشته باشند که این هم باز از بد تنظیم شدن این بند قانونی است. در مادهی بیست و هشت قانون انتخابات مجلس، بند اول آن اعتقاد به اسلام و التزام عملی به اسلام است. خب برای بعضی از افراد که بالاخره بیّنه قائم شده یا شواهدی بوده که التزام به اسلام ندارد یعنی التزام عملی ندارد مثلاً یک خانمی هست که بیحجاب است. اینجا نوشته شده آقا شما رد شدید به خاطر بند یکِ مادهی مثلاً بیست و هشت، اینها ناراحت شدند نوشتند آقا کجا، ما مسلمان هستیم ما شیعه هستیم ما پیرو اهل بیت هستیم اشهد ان لا اله الا الله، چه حرفی هست که به ما میزنید؟ این مقصود این نیست که آن قسمت اول آن، البته باید آنهایی که مینویسند با دقت بهتری بنویسند بنویسند بخش دوم بند اول، یعنی التزام عملی، حالا من به بعضی از آنها خودم زنگ میزدم، بعضیها که اینجوری بودند که میدیدم واقعاً برای آنها توضیح میدادم که نمیخواهیم بگوییم که شما مسلمان نیستی، شما شیعه نیست، اینها که ... یعنی شما این مشکلاتی که داری، که بیحجاب هستی، رو نمیگیری، خب این خلاف شرع هست دیگر، یا فلان کار را کردی که توی پروندهی تو هست، این خلاف شرع بوده، یا فلان التزام را نداری، یا چه کار کردی و اینها، اگر این باز باید به این توجه بشود که این گفته نمیشود که شما دین نداری، به معنای این که مسلمان نیستی، اعتقاد به ائمه نداری، اینها نیست، نادراً ممکن است که، گمان نکنم، من که یک مورد هم برخورد نکردم که کسی، کافری بیاید مثلاً ثبتنام کرده باشد. خب آن سایر ادیان پذیرفته شده هم خب آنها که روشن است چیز خودشان را دارند اما این که ما کسی را رد کرده باشیم به این که مسلمان نیستی، نه چنین نیست. بلکه بر اساس... آن هم تازه قضاوت هم نمیکنیم، در مورد احدی ما قضاوت نمیکنیم، آن دادگاه باید قضاوت بکند چون آیین دادرسی، آیین دادرسی دیگری است. اینجا معنای آن این است که شما باید این شرایط را داشته باشی تا بتوانی به مجلس راه پیدا بکنی، و مسئلهی دیگری را هم که شما بدانید آقایان سؤال میکنند از شما آقایان، بیننا و بینالله اصلاً و ابداً گروهها، جناجهای مختلف در نظر ما نبوده، این که این از جناج راست است یا چپ است، نمیدانم اصولگرا هست نمیدانم یا اصلاحطلب هست، اینها اصلاً دخالتی نداشته در این که ما بپذیریم یا نپذیریم، نه آن واقعاً شرایط بوده، آنها مدّنظر آنها بوده، التزام عملی به اسلام بوده، ابراز وفاداری به قانون اساسی بوده، ابراز وفاداری به ولایت فقیه بوده، اینها البته خب قانون است دیگر اینها. خب ما باید این را احراز کنیم که این را دارد. حالا به هر گروهی میخواهد باشد. آنها ملاک عمل ما نبوده، این چیزهایی که بالاخره توی بعضی از رسانهها گفته میشود یا افراد میگویند اینها همه خلاف است. این مسائلی هم که متأسفانه از بعضی از کسانی که توی مجلس بودند که بله با پول میشود نمیدانم رأی را درست کرد، چهار میلیارد، یکی دیگر دو میلیارد، اینها پول میگیرند، اینها یک تهمتهایی است که زده میشود و باید توجه باشد به آنها.
س: از همسایهها پرسیدند ...
ج: بله همسایهها، تا چه همسایههایی... من نمیدانم حالا ممکن است بالاخره اگر گفتههای... یعنی یک همسایه نیست از یک نفر سؤال کردن نیست، ببینید باید... مثل این که شما امام جماعتی میخواهد به او اقتدا بکنید باید عدالت امام جماعت را احراز کنید، اگر حالا آمدند گفتند به شما که آقا این امام جماعت مثلاً فرض کنید خدای ناکرده فلان گناه را کرده، شما اصالة العدالهای اگر باشید چشمانتان را به هم میگذارید میگویید بله، ولی مسلک اصالة العدالة که نداریم در اینجا، احراز باید بکنیم این شرط را، خب اگر همسایههای یک طرفی میگویند این خانم بیحجاب است. خب اگر همسایههای میگویند ما وقتی این خانم میآید رفت و آمد میکند بیحجاب دارد رفت و آمد میکند. خب اینجا آیا ما میتوانیم بپذیریم؟ احراز میکنیم که این پایبندی به اسلام دارد؟ به احکام اسلام دارد؟ خب آنها دارند میگویند که ما اینجا داریم میبینیم که رفت و آمد که میکند بیحجاب است نه اینجا یعنی چادری است ما کسی که مانتویی هم باشد ما ردّ نکردیم. اگر مانتوییای هست که بله بگوید چادر ندارد ولی حجابش را مراعات میکند، ما پذیرفتیم، اما اگر یک کسی حجابش را مراعات نمیکند یا امثال ذلک. نیروی انتظامی میگوید آقا ما یک پروندهای بود نیروی انتظامی اصفهان و تهران این را بخاطر بیحجابی گرفته بودند حالا ببینید نیروی انتظامی چه بیحجابی را میگیرد؟ تازه من به این اکتفا نکردم به دوستان گفتم که به او زنگ زدند، که آیا واقعاً این توبه کرده، از آن دست برداشته یا برنداشته، حالا گرفتند یک وقتی... بالاخره این شرایط باید احراز بشود و وقتی که همسایهها میگویند آشناها میگویند معمولاً کسانی هم هستند که با آنها همکار بودند، آشنا بودند و همینجوری یک کسی بیاید از یک جایی سر دربیاورد و تهمتی به کسی بزند نیست، افرادی که ما میشناسیم ثقات هستند اینها را... به وثاقت آنها اطمینان حاصل هست اینها میروند گذارش تهیه میکنند علاوه بر آن که مراکز اربعه میگویند. اتفاقاً گاهی برعکسی هم شده، یعنی مواردی شده که در اثر این که همان مراکز چهارگانه، آنها مثلاً گفتند که این مشکل را دارد، آن مشکل را دارد. ما در اثر تحقیقات دیگری که به دست آوردیم فهمیدیم که نه آنها اشتباه کردند و مشکلی ندارد و ما پذیرفتیم. پس بنابراین اینجوری نیست که... گاهی انسان است دیگر، انسان ممکن است که اشتباه بکند، ما که معصوم نیستیم ممکن است که اشتباه کرده باشیم. یا آن ناجا، واجا، نمیدانم چی، اینها همه یکجاهایی هم ممکن است که اشتباه کرده باشند. یا این طرف، یا آن طرف، اینها هست اینها وجود دارد. بالاخره کار انسانی هست دیگر، ان شاءالله خدای متعال کمک کند و من آن چیزی که میخواهم عرض بکنم این هست که اطمینان میخواهم عرض بکنم که وجود دارد که بالاخره ما در خدمت آقایان بودیم دیدیم که تنها و تنها آقایان تمام همت و اهتمام ایشان بر همین بوده که کسانی که واجد شرایط هستند اینها حتماً و هیچ مسئلهی گرایشهای گروهی و امثال ذلک نه در تأییدها و نه در ردّها ملاک نبوده، فقط این که این شرایط، همین شرایط هم، نه مازاد بر آن، حتی بینش سیاسی، کذا و کذا هم اصلاً چون در قانون نیامده، اینها هم ملاک قرار نگرفته. ملاک همین بوده که این چهار پنج تا شرطی است که در قانون آمده، ملاک همین بوده. و نه مازاد بر آن.
س: ...
ج: بله حالا بعضی از آنها، امروز هم ظاهراً بنا بوده که خدمت مراجع بزرگوار برسند و اگر من هم درس نبود و اینها ... مشرف میشدم خدمت ایشان. ولی آمدند که خدمت مراجع بزرگوار برسند و توضیحات را هم خدمتشان بدهند.
س: ...
ج: نباید باشد. دو تابعیتی نباید باشد.
س: ...
ج: قانون است دیگر، تابعیت ایران باید داشته باشد.
س: ...شورای نگهبان رد صلاحیت کرده....
ج: بله برای این که حالات انسان که ثابت نیست ممکن است که یک کسی قبلاً اشکال داشته، الان اشکالات او برطرف شده، مثلاً قبلاً فرض کنید که مدرک او درست نبوده الان مدرکش درست شده یا قبلاً یک مشکلی داشته، همین عرض کردم مثل همین خانمی که میگوید بیحجاب است حالا دیگر توبه کرده باحجاب شده، آن وقت که رد شده به خاطر این بوده، حالا اصلاح شده امر او... خب یک کمی هم درس بخوانیم.
بحث ما در چه بود؟ عناصر دخیلهی در صدق اکراه بود، گفتیم عناصری را بیان فرمودند یکی از آن عناصر چه بود؟ این بود که آقای مکرَه خوف داشته باشد که اگر این بیع را انجام ندهد از ناحیهی مکرِه ضرری به او وارد خواهد شد. یا این که به عبارت امام رضوانالله علیه حرجی بر او وارد خواهد شد، ضرر یا حرجی بر او، یا بر بستگان او و کسانی که متعلّق به او هستند. بحثی که در اینجا هست این است که مراد از این ضرر چیست؟ مسلّم ضرری که غیر معتنابه باشد، و خیلی اندک باشد این موجب صدق اکراه نمیشود. مثلاً میگوید آقا این ماشین خودت را به من بفروش، و الا این خودکار را میشکنم، یک خودکار مثلاً معمولی، میگوید این خودکار را میشکنم، خب حالا یک خودکار چند هست مثلاً؟ ضررهای اندک، این مسلّم موجب صدق اکراه نمیشود در این موارد. ضرر باید معتنابه باشد اما کلام در این هست که آیا این معتنابهی آن باید در حدی باشد که تحمّل آن حرجی است یا این که لازم نیست که در این حد باشد. چون بین عنوان حرج و ضرر، عموم و خصوص من وجه است. گاهی حرج هست ضرر نیست مثلاً یک آدمی خیلی کمرو هست به این بگویند آقا وارد فلان مجلس بشو، هیچ ضرری به او وارد نمیشود اما در اثر کمرویی و خجالت خیلی برای او سخت است، دشوار است. خب این حرج است و ضرر نیست. گاهی ضرر است حرج نیست. یک آدم پولداری هست حالا فرض کنید ده میلون هم به او ضرر بخورد، اموال او، هیچ چیزی به او نمیشود از این آدمها بودند توی این... خیلی کلان مثلاً ثروت دارند حالا این چیزها برای آنها هیچ است. یک وقت هم مجمع العنوانین است هم ضرر است و هم واقعاً حرج است. آیا این ضرری که اینجا میگوییم باید در آن حد باشد؟ از عبارت امام قدس سره در بیع ظاهر میشود که ایشان کأنّ ضرری که در عبارت شیخ اعظم یا اصحاب قید شده این را ضرری که موجب حرج بشود معنا فرمودهاند یا احتمال آن را دادهاند. فلذاست که ایشان در این عبارتشان میفرمایند که «حول القیود التی اعتبر الشیخ الاعظم لوقوع الفعل مکرهاً علیه» میفرمایند «ثمّ إنّ القیود التی اعتبره الشیخ مخدوشه» تا میرسند «و منها کونهُ مضرّاً بحاله لأنّهُ» شیخ فرموده که باید مضرّ به حال او باشد. ایشان مناقشه میکند. میفرمایند «لأنّهُ لایلزم أن یکون کذلک إن اُرید به الوصول الی حد الحرج بل مطلق الضرر المعتدّ به کافٍ فیه» فرموده که ضرر معتدٌّبه کفایت میکند لازم نیست که به حد حرج برسد، خب این اشکال به شیخ کردن معنای آن این هست که ضرر شیخ را حمل بر چه کردیم؟ بر ضرری که به حد حرج برسد. و الا اگر مقصود شیخ را هم بگوییم همین ضرر معتدٌبه هست خب این که اشکالی به آن وارد نیست خودمان هم قبول داریم دیگر، داریم میگوییم این کفایت میکند.
حالا خود ایشان در تحریر الوسیله حرج را عطف به ضرر فرمودند عبارت تحریر الوسیله این هست «بإیقاع ضررٍ أو حرج علیه» ظاهر مطلب این هست که ضرری که در عبارات فقهاء و منهم الشیخ الاعظم قدس سره هم هست، این وجهی ندارد که حالا ما حمل بر ضرری بکنیم که همراه حرج باشد و موجب حرج بشود. این ضرر یعنی ضرر دیگر، حالا حرجی باشد یا نباشد همان اطلاق کلمهی ضرر اقتضاء میکند که... منتها به قرینهی لبّیه چون در تعریف اکراه دارد گفته میشود این ضرر مطلق الضرر نیست یعنی حتی این قدر ضرر اندک باشد مثل این که مثال زدم، خودکارت را، یک خودکار بیک مثلاً دارد یا خودکار ارزانقیمتی هست میگوید که آقا این را میشکنم. اینجا نمیگویند که این مکرَه واقع شد برای انجام بیع، و لو کلمهی ضرر در عبارات اصحاب تقیید نشده به کلمهی معتنابه، اما به تناسب حکم و موضوع که این در تعریف اکراه است، این مقدار را قبول داریم که معتنابه بودن را ولو این که تقیید نکردند این استفاده میشود.
س: ...
ج: حالا ما به آن جهت کار نداریم. آن حرف آخری هست ما فعلاً در صدق اکراه فعلاً داریم صحبت میکنیم در صدق اکراه.
در صدق اکراه، خوف ضرر باید باشد اما ضرر مطلق؟ که حتی خوف از ضرر اندک هم موجب صدق اکراه میشود؟ میگوییم نه.
س: ...
ج: نه حالا به این کار نداریم. ما به صدق اکراه.
س: ...
ج: میدانم حالا فعلاً به حکم آن کار نداریم. فعلاً میخواهیم صدق اکراه.
حالا در حکم اکراه این هست که بیع باطل است آیا اینجا را هم میآید یا نمیآید؟ فعلاً آن را کار نداریم. در صدق اکراه مسلّم اگر ضرر معتدٌبه نباشد این صدق اکراه نمیکند.
اما باید ضرر به حدی باشد که حرجی هم باشد این مسلّم نیست و مقصود بزرگان علماء هم نیست. و نمیدانم که چرا مرحوم امام قدس سره اینجا این احتمال را در عبارت شیخ دادند و اشکال به شیخ فرمودند؟ نه مراد شیخ اعظم ظاهراً هست و نه مراد فقهای دیگر که گفتند ضرر، مقصود از آنها ضرری که در حد حرج باشد نیست.
س: ...
ج: نه آن حالا از نظر حکمی هم همینجور است یعنی عقلاء هم اینجوری نیست که آقا میگوید خب....
س: ...
ج: نه چه را بشکند؟
س: ...
ج: نه چی را؟ اگر معتنابه هست بله، اگر ضرری معتنابهی به او میخورد ...
س: ...
ج: چه ضرری؟
س: ...
ج: بله. آیا اگر یک خودکار با بزنند بشکنند ضرر هست یا نیست؟ ضرر که هست بالاخره مالی از او تلف میشود. اما میگویند آقا گفته ماشینت را بفروش، و الا خودکارت را میشکنم آمد فروخت، میگویند معامله باطل است عقلاء؟ نه شرع میگوید و نه عرف میگوید.
س: ...
ج: نه میگویند که این ضرر را متحمل بشود. این که چیزی نیست تو خانهات را داری میفروشی، خب ضرر را متحمّل بشو.
س: ...
ج: نه نمیگویند این حرف را. عقلاء در این ضرر نمیگویند.
س: ...
ج: نه معتنابه وجود دارد منتها آن مبالات، آن حرف آخری است که آن روز نقل کردیم، معتنابه است بله ده میلیون معتنابه است. بله برای او تحمّل آن مشکل نیست ولی معتنابه است ضرر معتنابه است. خود ضرر معتنابه است عند العقلاء باید ضرر معتنابه باشد. در صدق آن این دخالت دارد.
س: ...
ج: واقعی است معتنابه دیگر نوعی یعنی چی؟ برای این معتنابه هست، برای آن نیست. معتنابه بودن واقعی هست.
و اما آیا حرج هم میتواند ملاک جدایی باشد؟ کما این که در متن تحریر الوسیله است، ضرر نیست اما حرج است. آیا این هم میشود بگوییم که موجب میشود برای این که صدق اکراه کند؟ الظاهر این هست که بله. اگر میگوید آقا اگر این معامله را انجام ندهی، من یک کاری میکنم که آن کار ضرری به او وارد نمیشود، نه مال او را از بین میبرد، نه آبروی او را از بین میبرد، یکچنین ضررهای اینطوری نیست نه به بدن او ضرری میرسد و نه به اموال او و نه به آبروی او. که اینها ملاک ضرر هست دیگر. اینها نیست. فقط یک حرجی به او وارد میشود میگوید اگر مثلاً فرض کنید که این کار را نکنی، آن خانهات را به من نفروشی، این کار را نکنی، نمیگذارم مسافرت بروی، توی این هوای گرم باید بمانی. توی این هوا، فقط حرجی هست. ضرری به او وارد نمیشود. یا امثال اینها. خب در این موارد... در کلمات فقهاء که نگاه کنید حرج را نیاوردند، ضرر را آوردند. امام رضوانالله علیه در تحریر، حرج را هم اضافه کردند و ظاهر این هست که حق با ایشان است و نمیدانیم که چرا در کلمات فقهاء فقط بسندهی به ضرر کردند و حال این که بین عنوان ضرر و حرج عموم و خصوص من وجه هست. جایی هم که حرجی بشود عنوان اکراه صدق میکند. پس بنابراین... البته آن حرج هم باید حرج باشد دیگر، صدق حرج دیگر معتنابه و غیر معتنابه ندارد. آنجا حرج وقتی که صادق شد، البته حرج، حرج شخصی مقصود است نه حرج نوعی، بر این آدم اگر حرج وارد میشود این هم ادلهی اکراه میگیرد، هم بناء عقلاء و اینها میتوانیم بگوییم در این صورتی که شخص در حرج میافتد اگر نفروشد، یعنی معامله باطل است.
س: ...
ج: ضرر هم ... ضرر برمیدارد پس ضرر را نیاورند.
س: ...
ج: نه داریم اکراه را معنا میکنیم توی رسالهی عملیه میخواهیم به عرف بگوییم آقا کجا اکراه صادق است؟ خب باید بگوییم همانطور که اگر ضرر بود اکراه صادق است بگوییم حرج هم اگر بود اکراه صادق است.
س: ...
ج: گاهی هم با حرج حاصل بشود.
س: ...
ج: اکراه بدون هیچکدام؟
س: ...
ج: آن کراهت است. اکراه ربطی به آن ندارد.
اکراه این است که دیگری گفتیم که ایعاد کند او را بر وقوع ضرری، بر ایقاع ضرری یا حرجی. این حرج را امام اضافه کردند و الحقُ معه.
س: ...
ج: نه، گاهی، معمولاً نه، توی حرج نمیآید...
س: ...
ج: نه.
س: هرجا که حرج هست ضرر هم هست؟
ج: نه هر جا حرج هست ضرر نیست. چون ضرر یعنی چی؟ نقص در مال یا نفس یا عِرض. این نقص در هیچکدام از اینها وارد نمیشود نه مال او کم میشود و نه ضرری به بدن تو میخورد و نه آبروی او میرود. هیچکدام از اینها نیست ولی این برایش سخت است. مثل چی؟ مثل یک جوانی هست مثلاً این فتوا هم دادند یک جوانی هست مثلاً فرض کنید که حالا یک جایی میهمان است و فلان است این محتلم شد میخواهد برود غسل بکند خجالت میکشد، این ضرری به او وارد نمیشود. نه در نفس او و نه در عرض او، و نه آبروی او میرود نه هیچ چیزی، فقط این یک حالتی دارد یک حجب و حیایی دارد خجالت میکشد حالا اینجا واجب است که برود یا میتواند تیمّم بکند؟ گفتند لاحرج برمیدارد. میتواند تیمّم بکند در صورتی که چنین حالتی در یک جایی واقع شده ... حرج یک عنوان دیگری است. حالا اینجا هم میگوید که اگر حرج لازم آمد ولی ضرری لازم نیامد، آیا اینجا اکراه صدق میکند یا نه؟ این فقهاء نیاوردند این تا فیما اعلم، آنجاهایی که من نگاه کردم، حالا یک تفحصی بفرمایید این از خصوصیات تحریر الوسیله است که امام حرج را در کنار ضرر اضافه فرمودند.
مطلبٌ آخرٌ. این را من بگویم چون دیگر بعدش میخواهیم برویم به شرایط دیگر. آیا اگر ضرر نبود حرج نبود، ولی از دست رفتن یک منفعت بالایی بود. آیا این هم موجب میشود؟ یک معاملهای هست که اگر این معامله را انجام بدهد یک سود کلانی خواهد کرد، میگوید آقا این ماشین را به من بفروش، و الا آن مشتریهایی که میخواهند بیایند را میپرانم. که در اثر این، آن منفعت کثیره را از دست خواهد داد. مال او کم نمیشود، ضرری به او وارد نمیشود آن منفعت را از دست خواهد داد، آیا این موجب صدق اکراه میشود یا نمیشود؟ این هم در کلمات فقهاء نیست، بلکه ظاهر کلمات فقهاء این هست که اینجا نمیشود. چون گفتند که ضرر باید باشد. این که ضرری به او وارد نمیشود. باز این از.... مرحوم امام قدس سره این را در تحریر هم نیاوردند، اما در بیع اضافه فرمودند همان تتمهی عبارت ایشان این هست که میفرمایند «بل لا یلزم أن یکون ضرراً فیکف المنعُ عن النفع المعتدّ به» اگر منع از نفع معتدّ به هم بکند صدق اکراه خواهد کرد، حالا این را یک تفکری در آن بفرمایید تا فردا.
و صلی الله علی محمد و آل محمد.