29 مرداد 1402 | 04 صفر 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

احتیاط - جلسه 62

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیّما بقیة الله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

یکی از عناوینی که اگر طاری بشود بر تکلیف معلوم به تفصیل موجب رفع تکلیف می‌شود اضطرار هست. میته حرام است اکل آن اما اگر امر جوری شد که اگر اکل میته نکند تلف خواهد شد، اضطرار پیدا شد برای این جهت، این جا حرمت کل میته برداشته می‌شود و فرقی نیست که این اضطرار قبل از حرمت باشد، بعد الحرمه باشد، حین الحرمه باشد. در موارد علم تفصیلی این چنین است. حالا سؤال این است که آیا در مواردی که علم اجمالی به وجود تکلیف داریم حالا تکلیف حرمتی یا وجوبی، اگر اضطرار پیدا شد آیا در این جا علم اجمالی منجز است و باید از غیر آن که مورد اضطرار واقع شده است اجتناب کرد احتیاطاً؟ یا این که در این موارد تجیز علم اجمالی از بین می‌رود وجود ندارد؟

برای پاسخ به این سؤال یک تنبیه در این بحث اشتغال آقایان مطرح فرمودند. خب چون این طرو اضطرار در این موارد دارای صور عدیده هست ابتدائاً باید توجه به صور بکنیم بعد ان شاء الله و به عون الله تعالی تک تک این صور را مورد کلام قرار بدهیم.

خب تارةً قبل از این که تکلیفی متحقق بشود و علم به آن تکلیف حاصل بشود اضطرار وجود دارد. مثل این که شخصی مضطر است به آشامیدن آبی از یکی از این دو آبی که وجود دارد، یا یک آب و یک شیر که وجود دارد، مضطر است برای رفع عطش، عطشی که برای مهلک است به آشامیدن آن آب. اما هنوز نیاشامیده و استفاده نکرده علم اجمالی پیدا کرد به این که مثلاً متنجسی و منجس افتاد یا در همان ظرف و آبی که مضطر به استفاده از آن است و یا در آن ظرف آخر که مضطر نیست. که در این جا اضطرار قبل از سبب و قبل از علم به حرمت پیدا شده. این یک صورت.

صورت دوم این است که بعد التکلیف و قبل العلم اضطرار حاصل شده است یعنی یکی از این دو کأس‌ها واقعاً قطره دمی در آن افتاده، منجسی در آن افتاده ولی این علم پیدا نکرده بود ولی قبل از این که علم پیدا کند اضطرار پیدا شد و بعد هم علم برای او پیدا شد که این چنین شده است. این هم صورت دوم.

صورت سوم این است که اضطرار بعد از امور ثلاثه، بعد از امور دو گانه پیدا می‌شود یعنی وقوع قطره شده که آن سبب است، علم هم پیدا کرده که یکی از این دو تا متنجس شده است، حالا اضطرار برای او پیدا می‌شود. پس تارةً اضطرار قبل از تکلیف و قبل از علم به تکلیف است، و تارةً بعد التکلیف و قبل العلم بالتکلیف است و ثالثة بعد التکلیف و بعد العلم بالتکلیف است. و علی جمیع تقادیر تارةً اضطرار به یک کأس معیّن است، یک امر معیّن است از بین اطراف این علم اجمالی. مثلاً در مثالی که ما زدیم یکی از آن کأس‌ها آب است بقیه مایعات دیگر است، امور دیگر است و این در اثر تشنگی فقط اضطرار به شرب ماء دارد به بقیه اضطراری ندارد پس معیّن می‌شود. تارةً نه این چنین نیست، او مضطر است به این که یکی از این‌ها را مصرف بکند، مثل این که چند کاسه‌ است که همه‌اش آب است و حالا این اضطرار دارد که رفع تشنگی‌اش را با یکی از این‌ها انجام بدهد. پس بنابراین مجموعاً به حسب این بیانی که کردیم می‌شود شش صورت. حالا این جا یک تقسیم دیگری هم که معمولاً در کلمات بزرگان نیست ولی مرحوم امام رضوان الله علیه آن را هم به آن توجه فرمودند این است که این اضطرار هم تارةً اضطرار عقلی است و تارةً اضطرار عرفی است. یعنی تارةً عقلاً مضطر است به این اگر مثلاً نیاشامد هلاک خواهد شد، عقلاً مضطر است برای ادامه حیات خودش، تارةً نه اضطرار در این حد عقلی است، عرفاً هست که «رفعوا ما اضطروا الیه» که حمل می‌شود اضطرار عرفی؛ اعم از عرفی و عقلی هر دو را می‌گیرد، این جور است. خب پس بنابراین صور می‌شود دوازده تا. یک صورتی (قطع صدا به مدت 5 دقیقه)..... علم به تکلیف به نحو تعلیقی پیدا می‌شود یعنی علم پیدا می‌کند که اگر فلان شرط حاصل بشود فلان تکلیف خواهد بود و حالا قبل از این که آن شرط حاصل بشود اضطرار پیدا شد. این صورت را هم ایشان صورت پنجم قرار دادند در تهذیب الاصول. حالا ان شاء الله بعداً راجع به این صحبت خواهیم کرد ان شاء‌الله. پس مجموع صور محل کلام این‌ها است. حالا ابتدائاً از آن جایی بحث را شروع می‌کنیم به یک طرف معیّن اضطرار پیدا شده و قبل از این که تکلیف حاصل بشود یعنی سبب محقق بشود در حقیقت و علم به آن برای شخص حاصل بشود اضطرار حاصل شد. دو تا کاسه مثلاً آب بود یا یک کاسه آب بود... (این جور مثال بود بهتر است) یک کاسه آب بود یک کاسه حلیب بود؛ شیر بود و این یک مرتبه تشنگی بر او عارض شد... (ببخشید من قبل از این که این را بگویم یک چیزی یادم رفت آن را هم بگویم بعد وارد بحث بشویم.) خب همه این صور که گفتیم قبل و بعد. حالت سوم این است که مع باشد، نه قبل باشد نه بعد باشد. یعنی معاً برای او حاصل بشود علم به تکلیف، تکلیف و علم به تکلیف و اضطرار. مع باشد. گاهی نه، اضطرار ابتدائاً است با تکلیف و بعد علم بعد است. و گاهی نه. این معیت هم خودش سه صورت دارد. پس بنابراین مجموعاً یا قبل است یا بعد است یا حین است و مع است. خب این‌ها را که ضربدر هم بکنید صور عدیده‌ای می‌شود.

حالا اولین صورت که فعلاً مورد بحث ما هست و از این جا می‌خواهیم شروع کنیم چون بحث آن روشن‌تر است و دغدغه‌اش کمتر است این صورت است که ابتدائاً اضطرار به یک فرد معیّن از این اطراف پیدا شده و بعد تکلیف و علم به تکلیف حاصل شده است. مثل این که یک ظرف آب هست، یک ظرف شیر هست، این آقا در اثر تشنگی وافری الان اضطرار پیدا کرده به این که آن ظرف آب را بنوشد. این اضطرار برای او پیدا شده و بعد از این اضطرار علم پیدا کرد، هم تکلیف حاصل شد به خاطر این که یک قطره‌ای افتاد در یکی از آن دو تا و هم علم برای این شخص پیدا شد. آیا در این جا این علم اجمالی منجز است که باید حالا آن ظرف آب را که باید مصرف کند به خاطر اضطرار، اما چون احتمال می‌دهد آن ظرف آخر، آن حلیب، احتمال می‌دهد نجس شده باشد و تکلیف اجتنب در حقیقت بر او قرار گرفته باشد و این تکلیف تنجز پیدا کرده باشد در اثر آن علم اجمالی که برای او پیدا شده، باید احتیاط کند، این ظرف را بخورد ولی از این ظرف حلیب اجتناب بکند، یا این که نه، در این جا احتیاطی لازم نیست.

در این مسأله دو وجه هست ولی دو قول ندیدیم یعنی نظر فقها و اصولیونی که حالا ما بر آن واقف شدیم، استقراء تام هم نکردیم. معمولاً در این صورت، بزرگان قائل به عدم تنجیز هستند اما دو وجه در مقام هست که هم وجه تنجیز و هم وجه عدم تنجیز.

اما وجه عدم تنجیز این است که گفته می‌شود که در این مقام خب این شخص در اثر این که اضطرار دارد به شرب این ماء پس یقین دارد که این ماء که مضطرٌ الیه است مسلّم حلال است اما بالحلیة الواقعیة اگر متنجس آن امر آخر باشد و یا به خاطر طرو عنوان اضطرار بنابراین حلال است إما بالحلیة الواقعیة و إما بالحلیة الثانویة در اثر طرو عنوان اضطرار. پس نسبت به حلیت این یقین داریم. نسبت به حرمت آن کأس آخر که حلیب است شک دارد، شک بدوی دارد. یک قضیه منفصله این جا تشکیل نمی‌شود که إما آن حرام است و إما این حرام است. این می‌داند حلال است، آن هم مشکوک است که حرام است یا حلال، بنابراین وقتی مشکوک بود هم برائت عقلی دارد، هم برائت شرعی دارد، پس در حقیقت در این جا اصلاً علم اجمالی در حقیقت تحقق پیدا نمی‌کند. علم اجمالی منحل است چون هیچ إما و إمایی در کار نیست. هذا حلالٌ قطعاً و هذا مشکوکٌ پس بنابراین.... فلذا بعضی از بزرگان این مورد را از موارد انحلال علم اجمالی بیان فرمودند که این جا علم اجمالی اصلاً منحل است و وجود ندارد. این وجه این که ما بگوییم در این جا احتیاط لازم نیست و تنجیزی وجود ندارد.

اما وجه این که بگوییم در این موارد باید احتیاط کرد. وجه این مسأله این است که در مواردی که ما علم به مصلحت ملزمه داشته باشیم و شک در قدرت داشته باشیم که آیا ما قدرت داریم بر انجام این یا عاجر هستیم. در این موارد خب فرمایش بزرگان این است که حکم عقل تنجیز است یعنی باید بروی سراغ آن عمل و اقدام کنی بر انجام اگر معلوم شد که قدرت نداری و عاجز هستی که خب و الا در این موارد همین جور کنار بنشینی و بگویی نمی‌دانم شاید قدرت نداشتم، شاید عجز داشته باشم معذور نیستی.

س: این حکم عقل است.

ج: بله.

س: بعد به نحوه تعلق قدرت ندارد که قدرت حقیقی باشد یا قدرت به لسان ...

ج: حالا عرض می‌کنم.

خب این قاعده کلی را ما داریم که هر جا مصلحت ملزمه محرز بود و شک در قدرت بود آن جا باید احتیاط کنیم. حالا قد یقال که ما نحن فیه مصداق همین است و همان مطلب در این جا هم پیاده می‌شود البته این مبنی است بر این که ما قدرت را دخیل در ملاک نداریم تا علم به وجود ملاک ملزمه داشته باشیم. چون قدرت گاهی فقط شرط برای تکلیف است، گاهی دخیل در ملاک هم هست، مثلاً قدرت شرعی دخیل در ملاک است، مثلاً اگر کسی قدرت بر انجام مناسک حج نداشته باشد آن حج مصلحت اصلاً ندارد مثلاً. اما خیلی از موارد هست که قدرت دخیل در وجود ملاک نیست فقط شرط استیفاء است و الا قدرت داشته باشی آن مفسده ملزمه را دارد یا آن مصلحت ملزمه ممکن است وجود داشته باشد. اگر ما بگوییم که قدرت شرط در ملاک نیست؛ خب قهراً در این موارد ما می‌دانیم یک مفسده‌ای ممکن است وجود پیدا کرده باشد یا حتماً وجود پیدا کرده، برای این که آن مفسده چه خورده باشد؛ یعنی آن قطره دم مثلاً چه خورده باشد به این آبی که من مضطر هستم به نوشیدن آن، چه خورده باشد به آن حلیب که مضطر به آن نیستم. علی أی حال یک مفسده ملزمه‌ای در این جا پیدا شده، حالا شک من به چی برمی‌گردد؟ شک من به این برمی‌گردد که آیا من قدرت بر امتثال آن و اجتناب از آن دارم یا ندارم؟ اگر در آن طرف باشد؛ در حلیب باشد من قدرت دارم، اگر در این طرف باشد من قدرت ندارم. پس در این جا در حقیقت وجود یک مفسده ملزمه در محرم یا یک مصلحت ملزمه در مورد واجبات وجود دارد. این را یقین دارم وجود دارد چون قدرت من دخیل در وجود او نیست. بله، اگر قدرت من دخیل در وجود او باشد شکی در وجود چنین مصلحتی پیدا می‌کنم برای این که لعلّ در این طرف باشد من هم که قدرت ندارم پس مصلحتی وجود پیدا نکرده، اما وقتی که این قدرت من دخیل در وجود او نیست خب این قطره چه این جا افتاده باشد چه آن جا افتاده باشد، این مصلحت ملزمهِ پدیدار شده، بعد از پدیدار شدن او حالا من شک دارم عاجز هستم از تحصیل او یا عاجز نیستم؟ اگر این طرف باشد عاجز هستم اگر آن طرف باشد عاجز نیستم، شک در قدرت دارم. شک در عجز دارم. خب در این موارد باید چه کنم؟ باید احتیاط بکنم. پس بنابراین بر اساس این مطلب باید بگوییم که بله، باید از آن ظرف آخر هم اجتناب بکنیم. از غیر مضطرالیه هم اجتناب بکنیم و فارقی بین این و آن مواردی که علم اجمالی نیست و علم تفصیلی است که همه‌ی ماها این جور هستیم. الان نماز ظهر شک داریم قدرت داریم بر خواندن نماز ظهر یا نه؟ شک داریم دیگه، چه می‌داند کسی چه جور است، شاید وسط آن، اثناء آن معاذالله یک مشکلی برایش پیش بیاید، حیاتش تمام بشود یا یک مشکلی ...، نتواند. آیا به خاطر این که شک در این جهت دارد می‌تواند اقدام بر خواندن نماز نکند چون شک در قدرت دارد؟ نه، عقلاً در مورد شک در قدرت باید اقدام بکند. همان جور که آن جا حکم عقل این است در این جا هم قهراً حکم عقل همین است و باید اقدام بکند.

س: ببخشید؛ الان این جا چون ...مصلحت یا مفسده‌ای که هست باید فعلی هم باشد یا نه؟

ج: بله، مصلحت و مفسده که فعلی است.

س: نه، اولاً که در اثر، در یک طرف در اثر تزاحم با... اضطرار از فعلیت خارج می‌شود

ج: چی فعل خارج می‌شود؟

س: مصلحت

ج: نه، مصلحت که با، نه، فرض این است که قدرت شرط در وجودش نیست؛ درست

س: خود تزاحم، ... خود اضطرار یک ملاکی دارد دیگه، ملاکی... مضطرالیه، آیا با این تزاحم پیدا نمی‌کند با این ملاک و مفسده؟

ج: اگر این شرط قرار ندادی نه، آن بحده وجود دارد منتها شارع می‌فرماید که چی؟ تکلیف نمی‌کند ولی مفسده (اگر اضطرار باشد) اما آن مفسدهِ چیه؟ وجود دارد

س: مفسده هست اما فعلی نیست.

ج: این فعلی بودن و فعلی نبودن مال تکالیف است نه مال مصالح و مفاسد هر جا هست خیلی... یعنی وجود دارد

س: متعلق آن مفسده مجموع دوتا ظرف... وقتی مطلق آن مفسده که ما باید ترک می‌کردیم مجموع آن دوتا ظرف بود. حالا که به یک طرف

ج: مجموع دوتا ظرف؟

س: آن مجموع از بین رفت

ج: یعنی چه مجموع دوتا ظرف بود؟

س: ببینید اگر من آن دوتا ظرف را هر دو را با هم استفاده می‌کردم این مفسده داشت

ج: نه، مفسده را استیفاء کرده بودی اما اصل المفسده که کاری ندارد به شما، هر جا، هر چیزی که ملاقات با دم کرد آن مفسده‌ی ملزمه پیدا می‌کند. قدرت بر اجتناب داشته باشی یا نداشته باشی، منتها اگر قدرت نداری بر اجتناب، معذور هستی، اگر قدرت داری معذور نیستی ولی مفسدهِ هست. سمّ چه قدرت بر آشامیدن داشته باشی چه نداشته باشی این سمّ مفسده دارد. کاری به قدرت شما و عجز شما ندارد. خب بنابراین که مصالح و مفاسد دائر مدار قدرت و عجز نیستند پس بنابراین این وجود دارد.

س: حاج آقا ببخشید، ... این امری که می‌فرمایید جلوی سم ... یک امر تکوینی است، در امر تکوینی این مصلحت وجود دارد و چه ما بخواهیم چه نخواهیم ... اما در امور تشریعی که شارع می‌خواهد یک چیزی را تشریع کند، حتی عقلاء می‌خواهند یک چیزی را تشریع بکنند می‌توانند یک مصلحتی بگذارند در کنار آن مصلحت، یعنی جعل مصلحت بکنند در کنار آن اضطرار هم باشد؟ بعد بگویند حالا اضطرار

ج: جعل نمی‌کنند که، امر نفس‌الامری است. وجود واقعی دارد.

س: نه، واقعیتی که دارد تابع جعل مولا است دیگه

ج: جعل چی؟ جعل تشریعی یا تکوینی؟

س: جعل تشریعی وقتی امر

ج: نه، مصالح ملزمه، مصالح و مفاسد که جعل تشریعی ندارند، جعل تکوینی دارند. یعنی خدای متعال آفریده آن‌ها را، درست؟ حالا شما چه عاجز باشی چه نباشی این را آفریده، این مفسده دارد. این سمّ را خدا خلق فرموده، حالا شما چه بدانید چه ندانید، چه قدرت بر اجتناب داشته باشی چه نداشته باشی

س: در صلاة همین همین جور است مثلاً؟

ج: بله؟

س: در صلاة هم مثل دم و این‌ها همین حالت تکوینی را دارد؟ مثلاً مصلحت صلاة با اضطرار اگر بخواهیم جمع بکنیم آیا این جا باید بگوییم مثل مثلاً دم و این‌ها که مفاسد تکوینی دارد این جا هم

ج: بله، صلاة هم، اگر این جوری است صلاة هم یک ماهیتی است که حق تعالی می‌داند که این ماهیت دارای چنین مصلحتی است. چنین مقربیتی در آن هست

س: ولو با وجود اضطرار؟

ج: ولو با وجود ...، بنابراین که گفتیم. بنابراین که بگوییم مصالح و مفاسد دو جور هستند، مصالح و مفاسد دو قسم هستند. یک مصالح و مفاسدی است که قدرت دخیل در وجودشان است. یعنی اگر قدرت نداشته باشی واقعاً مصلحت نیست یا واقعاً مفسده نیست. این یک قسم، یک قسم این است که نه، قدرت و عجز دخیل نیست هیچ کدام، نه قدرت دخیل است نه عجز مانع است، هیچ کدام نیست. آن وجود پیدا می‌کند. بنابراین مسلک ثانی، بنابر مسلک ثانی در مقام این جوری گفته می‌شود که پس بنابراین در این جا یک مصلحت ملزمه به عبارت دیگر یک ملاک ملزمی ملاک بگیریم که هم مصلحت را بگیرد هم مفسده را، یک ملاک ملزمی در این جا وجود دارد... شک دارم که قدرت بر استیفاء او دارم یا ندارم؟ قاعده کلی این است که هر وقت ملاک ملزمی عبد احراز کرد و شک در قدرت کرد که آیا قدرت دارم یا نه؟ وظیفه‌اش چیست؟ احتیاط است. اقدام است. باید به سراغ او بروم.

س: استاد در مصالح... تشریحی این طور نبود که بعد از این که علم به تکلیف پیدا کردیم بعد انکشف که بله، این مصلحت داشته ولی قبل از، یعنی اول ما باید مطمئن بشویم تکلیف داریم بعد بگوییم که حالا ...مصلحتی داشته، ما که نسبت به مصالح و مفاسد تکالیف قبل از احرازش که علم نداریم که

ج: بله، چرا دیگه این جا؟ چون فرض این است که در این جا بعد چه کار کردیم؟ علم پیدا کردیم به این که سبب حادث شده؛ یعنی ملاقات با دم پیدا شده یا برای این ظرف یا برای این ظرف، پس بنابراین حالا که ملاقات حاصل شده است یا برای این یا برای آن، می‌دانیم ملاقات دم هم که شارع فرموده «اجتنب عن النجس» «اجتنب عن ما یلاقی الدم» خب پس مفسده ملزمه را دارد. این را می‌دانیم. قدرت هم که شرط در تحقق آن ملاک نیست پس بنابراین چنین شبهه‌ای در این جا پیدا خواهد شد. این شبهه را محقق شیخ سیدنا الاستاد آقای حائری دام ظله در مباحث‌الاصول در هامش اشاره فرمودند. این معمولاً توی کلمات بزرگان نیست که در این صورت همه همان طور که عرض کردم می‌گویند آقا این جا احتیاط لازم نیست به خاطر همان وجه اولی که گفتیم. یعنی علم اجمالی منحل می‌شود، این مسلم حلال است إما بالحلیة الواقعیه أو الثانویه به خاطر طروّ اضطرار، آن یکی هم مشکوک بدوی است پس إما إما نمی‌توانیم بگوییم. اصلاً علم اجمالی وجود ندارد. این وجه رائج است که گفته می‌شود. ایشان دقت کردند در این جا که یک وجه آخر فلذا گفتیم وجه نه قول، یک وجه آخر ممکن است در مقام گفته بشود و آن این است که این جا بنابراین که ما بگوییم عجز و قدرت دخیل در ملاکات نیستند یا لااقل به تعبیر بنده در آن مواردی که این چنین است. در آن مواردی که پس باید تقسیم، تقسیم که می‌کنیم این را هم مدنظر قرار بدهیم که یک مواردی که این چنین است که می‌دانیم قدرت دخیل در ملاک نیست. عجز هم مانع نیست. خب در این موارد پس بنابراین این جا می‌شود مصداق آن، در همین مورد می‌شود مصداق آن، می‌دانم در این جا سبب حاصل شده است. آن سببی که همراه خودش ملاک را آورده قطعاً چون عجز من مانع نیست، قدرت من شرط نیست. پس آن سببی که این جا حادث شده است همراه خودش یک ملاکی را در این جا آورده است منتها من نمی‌دانم این ملاک آن جا قرار گرفت یا این جا قرار گرفت؟ که اگر آن جا قرار گرفته باشد عاجز هستم از استیفاء آن، اگر این طرف باشد عاجز نیستم. پس قهراً شک می‌کنم که من نسبت به این ملاک تحقق یافته عجز دارم یا ندارم؟ و هر جا شک داری که آیا عجز داری نسبت به آن ملاک تحقق یافته نه؟ عقل می‌گوید که باید چه کار کنی؟ می‌گوید باید احتیاط بکنی، برائت شرعیه هم در آن جاها دیگه جاری نمی‌شود برای خاطر این که انصراف دارد برائت شرعیه هم از این مواردی که علم به وجود یک ملاک ملزمی داری و شک در قدرت داری؛ یعنی و به عبارتی دیگر شارع اگر بخواهد در این موارد برائت جاری بکند معنایش این است که در کنار احکام و تکالیفی که گذاشته یک مرخصی گذاشته که هیچ وقت نمی‌گذارد احکام و تکالیف به امتثال بیانجامد. چرا؟ برای این که هر وقت شما می‌خواهید تکلیفی را انجام بدهید شک در قدرت دارید دیگه، می‌خواهی نماز بخوانی شک در قدرت داری، لعلّ چه می‌دانم این ادامه پیدا خواهد کرد حیات من یا قدرت من؟ چه می‌داند؟ خب پس بنابراین برائت بگوییم جاری است. کسی سلام کرده جوابش را بدهم یا ندهم؟ شک دارم. شاید من تا بگویم علی، فوت کردم. پس بنابراین لازم نیست... هر چه را شما مثال بزنید شک در قدرت دارد انسان دیگه، پس برائت جاری می‌کند. این قرینه‌ی عقلیه می‌شود بر این که ادله‌ی برائت مال موارد شک در قدرت نیست و الا اگر بخواهد موارد شک در قدرت را بگیرد معنایش این است که تکالیف هیچی!

س: استاد، ... ما شک در ... داریم...

ج: بعد اللت یا بعد الت یا والتی ...شما این مطلب را می‌فرمایید، عرض می‌کنم شما این جا یقین پیدا کردید مصلحت ملزمه‌ای پیدا شد یا نه؟

س: ...

ج: خب بله، یا آن است یا این است. حالا پس بنابراین بالاخره وجود پیدا کرد. در عالم هستی الان هست این یا این جا یا این جا، درست؟ یا این جا است یا این جا است. این قطع دارید که یا این جا است ...، منتها اگر این جا باشد قدرت بر استیفاء ندارید، اگر این جا باشد قدرت بر استیفاء داری، پس بنابراین می‌شود علم به وجوب داری، شک در قدرت داری که می‌توانی استیفاءش کنی یا نه؟ منشأ این که شک در قدرت داری که می‌توانی استیفاء کنی یا نه؟ این است که آیا آن جا است که نمی‌شود یا این جا است که می‌شود.

س: کلام این آقایان که اشکال می‌کنند ... ملاکی که تام است

ج: تام هم هست

س: همین! ملاکی که تام هست و آن ملاک باعث وجوب امتثال می‌شود. باعث و داعی ما هست به سمت انجام تکالیف یک ملاکاتی هست، یک وجوب مصالحی هست که مانع ندارد از تنجز... به قول آقا تنجز، به قول آقا مصلحت... به قول آقا می‌گوید مصلحت اصلاً ارتکاز نمی‌شود. اگر، شما فرض کنید یک کاسه من خمر دارم اصلاً، یک کاسه خمر دارم، این کاسه خمر وقتی ملاکش تام است برای وجوب اجتناب که فرض کنید اکراه نباشد، اضطرار نباشد، هزارتا مانع نباشد، آن وقت ملاک وجود خمر و اکل خمر، شرب خمر ملاک تام است برای وجوب اجتناب، آن جا هم وقتی یک طرف ما اضطرار پیدا کردیم وجوب اجتناب از اکل این، از شرب این طرف تام نیست تا بخواهد من را باعث بشود، من را دفع بکند...

ج: خلف فرض را می‌فرمایید.

س: خلف فرض را

ج: برای خاطر این که فرض ما این است که قدرت...

س: قدرتی نیست. اصلاً قدرت نیست. اضطرار، اضطرار، خود وجود اضطرار مانع است. مانع از تمامیت ملاک...

ج: اضطرار چه می‌آورد؟ عجز می‌آورد. عجز فرض بگیریم مانع نیست. داریم فرض می‌کنیم، می‌گوییم قدرت شرط نیست، عجز در اثر اضطرار است دیگه، اضطرار عجز از این می‌آورد.

س: می‌خواهید اسمش را عجز بگذارید اسمش را عجز بگذارید. هر چه می‌خواهید بگذارید، اضطرار، اکراه

ج: و به عبارةٍ أخری، برای این که دیگه چیزتر بشود می‌گوییم آقا فرض ما این است که اضطرار مانع از تحقق آن مصلحت نیست

س: خلاف ضروری فقه است...

ج: الله اکبر

س: ... بنا را بر اکراه ... اضطرار

ج: بابا اضطرار تکلیف را برمی‌دارد.

س: همین کافی است. یعنی چه تکلیف را

ج: نه مصلحت را، ملاک را از بین می‌برد

س: مصلحت به درد نمی‌خورد. آن مصلحت مصلحت تامی نیست. اصلاً

ج: اِ! عجب! می‌گویند تام نیست!

س: امتثال ندارد

س: مصلحتی است که شارع

س: اصلاً این ... امتثال ندارد.

ج: چرا؟

س: مصلحت، مصلحت اقتضائیه است. مصلحت تام فعلیه نیست. مصلحت اقتضائیه عرض کردم یک کاسه دارم می‌دانم هم که خمر است، این یک کاسه خمر وقتی من اضطرار پیدا کنم مفسده‌اش ملزمه نیست؛ یعنی الزام نمی‌کند، وجوب امتثال ندارد. وقتی ندارد چه چیزی را شما می‌خواهید بگویید من علم دارم

ج: مصلحت ملزمه را بدجور معنا می‌کنید.

س: ...

ج: نه، مصلحت ملزمه یعنی این که تام و تمام است در ضرر زدن،

س: پس ... لفظی ... ما قبول نداریم

ج: قبول نداشته باشید. مهم نیست. حالا این حرف سر این است؛ این که می‌گویند مصلحت ملزمه است، یعنی در این که ضرر می‌زند به شخصی که آن را مصرف می‌کند این تام و تمام است، حتماً ضرر می‌زند. ضرر آن هم بالا است. یعنی در حدی است که اگر می‌شد باید بگویند اجتناب بکن،

س: مصلحت ملزمه یعنی چه؟ یعنی همین... پس مصلحت ملزمه یعنی ... ضرر... آخر شما برای تفسیر الزام می‌گویید چیزی است که وقتی ضرر می‌زند پس باید اجتناب کنید. این یعنی ملزمه، اصلاً مصلحت ملزمه یعنی مفسده‌ای که الزام به ترک است. وقتی مانع دارد اصلاً الزام به ترک نیست...

ج: الزام به ترک دارد لو کنت قادراً، اگر قادر بودی الزام به ترک بود اما الان وجود دارد. حالا حرف سر همین است. آن که در محل خودش گفته می‌شود این است؛ مکی‌گویند آقا، اگر شما می‌دانی یک چنین مصلحتی وجود دارد ولی از این طرف فقط شک داری که قدرت بر انجام آن داری یا نداری؟ یا قدرت بر ترک داری یا نداری؟ این جا باید احتیاط کنی، یعنی باید اقدام بکنی، باید احتیاط کنی، حالا در مانحن فیه هم همین جور است. ایشان می‌فرماید ممکن است کسی بگوید در مانحن فیه هم همین جور است. بنده می‌دانم بالاخره مفسده محقق شده در شبهات تحریمیه یا در شبهات وجوبیه‌اش می‌دانم مصلحت ملزمه‌ای محقق شده، شک دارم که آیا عاجز هستم اگر آن طرف باشد یا عاجز نیستم اگر این طرف باشد. پس می‌شود مصداق آن جا، مالفرق بین این جا و آن جا؟ این وجه است برای این که بگوییم باید احتیاط کرد. بعد خود ایشان خواستند از این جواب بدهند که دیگه حالا وقت گذشته، جواب إن شاءالله برای فردا.

و صلی‌الله علی محمد و آله الطاهرین

Parameter:16930!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 2
تعداد بازدید روز : 8
تعداد بازدید دیروز :0
تعداد بازدید ماه جاری : 7285
تعداد کل بازدید کنندگان : 795587