24 مرداد 1402 | 29 محرم 1445
یکی از موارد استجابت دعا: از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:کسى که مایل است خداوند دعایش را مستجاب نماید، و غم و اندوهش را بزداید، پس باید تلاش کندغم و اندوه انسانى را که در مضیقه است، برطرف نماید. نهج الفصاحة، ص   

احتیاط - جلسه 58

دانلود متن:
دانلود صوت:

لازم به ذکر است: متن ذیل پیاده شده از صوت درس می‌باشد و هیچگونه ویرایشی روی آن اعمال نشده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و نبینا اباالقاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین لا سیّما بقیةالله فی الارضین ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف.

«اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ الْقَادَةِ فِی سَبِیلِکَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا کَرَامَةَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة»

ایام دهه مبارکه فجر را تبریک عرض می‌کنیم و از سویدای قلب در درگاه خدای متعال شکرگزار هستیم که بعد از قرون متمادیه خدای متعال این نعمت بزرگ تشکیل حکومت اسلامی را به ید یک فقیه بزرگ و عظیم‌الشأن و تربیت ‌شده در مکتب اهل بیت، حضرت امام خمینی رضوان‌الله علیه با مساعدت مراجع بزگوار و مردم وفادار به اسلام و با ایمان و مجاهدت‌های فراوان به منصه ظهور رساند. خدای متعال به همه‌ی ما توفیق شکرگزاری این نعمت و فهم وظائف و انجام آن‌ها را به نحو شایسته عنایت بفرماید. از این تعطیلات ممتدی هم که به حسب ضرورت پیش آمد عذرخواهی می‌کنم. بالاخره وظائفی است که بر عهده انسان می‌آید و همه‌ی شما عزیزان هم واقف هستید به این که حالا بعد از چندسالی گاهی ممکن است یک تعطیلات این چنینی لازم بشود. إن شاءالله مقبول درگاه خدای متعال بوده باشد.

بحث ظاهراً به این جا رسید. من امروز بعد از تعطیلات متمادی ذهنم به یک جای دیگر رفته بود یک جای دیگر را مطالعه کردم؛ بعد آن آخرهای وقت یادم آمد که بحث به این جا رسیده بود که در مورد واجبی که به نحو شبهه غیرمحصوره باشد آیا در آن جا مخالفت قطعیه جایز هست یا جایز نیست؟ مثل این که مثال زدیم کسی می‌داند نذر کرده است که مثلاً روز یک شنبه سر ساعت 8 یا قرآن بخواند؛ یک جای خاصی از قرآن یا از ادعیه صحیفه سجادیه چیزی را بخواند یا از ادعیه صحیفه علویه یا صادقیه یا کاظمیه یا مهدویه؟ که خب این دائره خیلی وسیع است. می‌داند نذر کرده که یکی از این‌ها را قرائت کند. آیا در این جا مخالفت قطعیه جایز است چون شبهه غیرمحصور است؟ هیچ چیز نخواند؛ نه قرآن بخواند نه آن دعاها، هیچ کدام را اصلاً نخواند که قهراً اگر سر ساعت 8 همه‌ی این‌ها را قرائت نکرد و ترک قرائت کرد بالمره یقین پیدا می‌کند که مخالفت قطعیه با آن تکلیف فی‌البین الان انجام شده، یقین، یعنی مخالفت انجام شده، این مخالفت هم مورد قطع شخص است که یقیناً این مخالفت انجام می‌شود یا این که نه، این جا مخالفت قطعیه اشکالی ندارد؟ گفتیم در مسئله سه قول هست.

قول اول این که «یجوز المخالفة القطعیه» این مخالفت قطعیه این جا جایز است. که ما هم این را ظاهراً تقویت کردیم، چرا؟ استناداً به این که ادله‌ی مرخصه خب تجویز می‌کند و دیگه تقریب این و بیان این هم که گذشت که بالاخره در این مواردی که اطراف بسیار کثیر هست و مورد تزاحم ثبوتی ممکن است واقع بشود هم عقل هم عقلاء تجویز می‌کنند به این که شارع اجازه بدهد و ترخیص بدهد و قبح مخالفت قطعیه یک امر منجز نیست که علی کل حالٍ باشد بلکه امر تعلیقی است. مادامی است که خود مولا اجازه ندهد. اما اگر خود مولا اجازه داد دیگر قبحی ندارد. بنابراین وقتی امکان داشت و قبح نداشت ما أخذ می‌کنیم به آن اطلاق ادله‌ی مرخصه و می‌گوییم که هم قرآن را می‌تواند ترک کند به خاطر برائت و هم‌چنین ادعیه را می‌تواند ترک کن به خاطر این که هر کدام را دست می‌گذارد روی آن شک دارد برائت جاری می‌کند.

قول ثانی این است که نه، این جا مخالفت قطعیه جایز نیست. خب دیگه بیانش هم روشن است که می‌گوید تجویز مخالفت قطعیه تجویز در معصیت است و شارع نمی‌تواند تجویز بکند چنین چیزی را و وقتی شارع نتوانست تجویز بکند این را، بخواهیم به ادله‌ی مرخصه در کل این موارد تمسک کنیم؛ این که باطل است به خاطر این قرینه لبیّه که مستلزم ترخیص در مخالفت قطعیه است. بخواهیم در بعضی دون بعض جاری کنیم ترجیح بلامرجح است. پس بنابراین کلاً ادله‌ی ترخیص قابل تطبیق نیست چون تطبیق بر کل که ممکن نیست به خاطر آن محذور عقلی، تطبیق بر بعضی دون بعض، این هم ترجیح بلامرجح است. پس بنابراین نمی‌شود. خب این را جواب دادیم که این هم ما تطبیق بر کل می‌کنیم و این تطبیق بر کل هم چون تعلیقی بود لا اشکال فیه

قول سوم؛ فرمایش شیخ اعظم قدس سره است که ایشان تفصیل دادند بین این که آن امری که به خاطر او تردد پیدا شده بین اطراف کثیره، اگر آن شرطِ تکلیف باشد، یعنی خود تکلیف مردد نیست، از جهت شرط مردد شده، مثل این که می‌دانیم نماز ظهر واجب است. نماز ظهر مردد نیست که چند چیز، فقط نماز ظهر است. این نماز ظهر واجب است. اما در اثر این که مشروط است نماز ظهر به چی؟ مشروط است به قبله، استقبال قبله و قبله مردد شده و ما هم از کسانی هستیم که قائل هستیم به این که خود کعبه واجب است استقبالش، نه سمت، بنابراین خب احتمال می‌دهد این طرف قبله باشد، هر درجه درجه درجه‌ای هم احتمال می‌دهد به تعداد درجات محتملات است. این طرف هم به تعداد درجات احتمال است، آن طرف هم به تعداد درجات احتمال است، آن طرف هم به تعداد درجات...، خب حالا ما می‌گوییم چهار طرف نماز بخوان نه، چهار طرف این جوری نیست؛ هر طرفی خودش درجات دارد و اگر قائل بشویم به این که خود کعبه است هر درجه‌ای را باید مراعات بکند. پس مردد بین محتملات کثیره می‌شود نه به اعتبار خود واجب که صلاة است، صلاة ظهر است مثلاً، به اعتبار شرطش، این جا شیخ اعظم فرموده است که این جا مراعات شرط از بین می‌رود که ما باید موافقت قطعیه کنیم یا حرام است مخالفت قطعیه نه، اما اصل تکلیف ساقط نمی‌شود. نماز را بالاخره باید بخواند. اصل تکلیف ساقط نمی‌شود. حالا بعداً خواهیم گفت که حالا اصل تکلیف که ساقط نشد چه کار باید بکنیم؟ و اما اگر اصل تکلیف مردد بین موارد غیرمحصوره شد، اصل تکلیف مردد شد، در این صورت ایشان فرموده که این جا نمی‌تواند مخالفت قطعیه بکند و اگرچه بگوییم در صورتی که حرام مردد بین شبهات غیرمحصوره بشود بگوییم آن جا مخالفت قطعیه جایز است اما این جا نمی‌توانیم بگوییم جایز است. این جا امرش اشدّ از آن جا است. چرا؟ فرموده به خاطر این که در محرمات، ما علم به مخالفت قطعیه عند کل موردٍ موردٍ پیدا نمی‌کنیم. فقط آن آخری را که انجام بدهیم یقین پیدا می‌کنیم که مخالفت محقق شده إما به هذا إما به ما سبق، یکی از آن‌هایی که قبلاً بوده، فلذاست که این که الان من دارم با این فعل، با نفس این فعل دارم مخالفت خدای متعال را می‌کنم در آن جا برای عبد پیدا نمی‌شود. محتمل است این با این دارد مخالفت می‌شود. محتمل هم هست که با آن یکی قبلی یا با آن یکیِ، با آن یکیِ، با آن یکی، اما در این جا سر ساعت 8 در مثالی که ما زدیم سر ساعت 8 وقتی هیچ چیز نخواند؛ نه قرآن بخواند نه یکی از آن دعاها را بخواند یقین پیدا می‌کند همین الان این ترک، این سکوت، این مخالفت قطعیه است. پس بنابراین علم به مخالفت قطعیه برای عبد پیدا می‌شود و قبح این اشدّ است. یعنی هیچ قابل گذشت نیست در آن دیدگاه عقل، اما آن جا احتمال مخالفت است. فلذا آن جا را ممکن است بگوییم به شارع این که ترخیص بدهد یا عبد می‌تواند مخالفت کند. اما این جا نه، چون علم به مخالفت دارد. خب پس بنابراین نمی‌تواند همه را ترک کند. حالا که همه را نتوانست ترک کند آیا کافی است که فقط یکی را انجام بدهد تحرزاً عن المخالفة القطعیه؟ یک مثلاً سوره‌ای را بخواند، یک مثلاً سوره کوثر را که سوره بسیار کوتاهی است از سور، به همین اکتفا کند. بگوید لعلّ آن چیزی که من نذر کرده بودم یک سوره‌ای بوده دیگه، یک آیه‌ای بوده، خب این خواندم. اکتفا می‌تواند بکند به یک طرف از آن محتملات کثیره یا نه؟ باید تا جایی که میسور است برای او محتملات را إتیان کند؟ وقتی دیگه از یسر گذشت و به حرج رسید و این‌ها؛ دیگه خب ترک کند. شیخ می‌فرماید که این جا اقوی این است که نمی‌تواند اکتفا کند به یک طرف تنها؛ بلکه باید تا می‌تواند إتیان کند تا جایی که دیگر به عُسر می‌رسد، آن وقت ترک کند. چرا؟ عبارت ایشان این است که «و من أنّ اللازم بعد الالتزام بحرمة مخالفة الواقع، مراعاته مهما أمکن و علیه بناء العقلاء فی أوامرهم العرفیّة» از این عبارت دو تقریب می‌شود استخراج کرد. یکی این که خب، از این که گفتیم مخالفت قطعیه نمی‌توانی بکنی، از این استفاده می‌شود که پس تکلیف پابرجا است. و الا اگر تکلیف پابرجا نبود مخالفت قطعیه معنا نداشت. با چی مخالفت قطعیه می‌خواهم بکنم؟ از این که می‌گویید این جا مخالفت قطعیه وجود دارد و قبیح است و نباید مخالفت قطعیه بکنی، از این معلوم می‌شود که پذیرفته‌ایم که این جا تکلیف وجود دارد. وقتی تکلیف وجود داشت، حکم عقل این است که باید این تکلیف موجود را انسان اگر می‌تواند موافقت قطعیه کند، اگر نمی‌تواند تنزّل کند به موافقت ظنّیه، اگر این هم نشد تنزّل کند به موافقت احتمالیه؛ یعنی این درک عقل است که مولا حق مولویتش بر گردن عبد این است که وقتی خواسته‌ای مولا داشت، امری داشت، نهی‌ای داشت عبد وظیفه عبدیتش و بندگی‌اش این است که یقین کند آن چه که مولا خواسته است تحویل مولا داده و انجام داده، اگر این برای او میسور نبود تنزّل کند به این که مظنّه پیدا کند. اگر این میسور نبود تنزّل پیدا کند به این که...، این حکم عقل است. در مانحن فیه هم خب به این که یکی را انجام فقط بدهد این آن آخری موافقت احتمالیه است. مظنونش هم نیست، موافقت احتمالیه است، اما اگر تا آن جایی که می‌تواند بیاورد و دیگه این جا مظنّه برایش پیدا یا احتمال أقوی برایش پیدا می‌شود که آورده و به عبارت دیگر ملاک عقل در این جا این است که یقین، مظنّه، احتمال یعنی به عبارت دیگر هر چه می‌شود احتمال بالاتری را در مقام این که امتثال کردی، إتیان کردی، آن را باید مراعات بکنی، بالاترین درجه قطع است. بعد از آن همین طور درجات وجود دارد. پس بنابراین این جا این جوری نیست که همین که اطراف کثیر شد و موافقت قطعیه لازم نشد و مخالفت قطعیه هم قبیح شد شما بتوانی به یک طرف اکتفا بکنی. نه، عقل می‌گوید تا می‌شود باید...، این یک بیان است که این بیان تحلیل مُدرَک عقلی ما است که عقل ما در مقابل مولا چه چیزی را درک می‌کند؟ بیان دوم، بناء عقلاء است و سیره عقلاء است که سیره عقلاء در این جور موارد این است که می‌گویند باید إتیان بکنی تا جایی که دیگر میسور برای تو نباشد در این جور موارد، چون اصل تکلیف که معلوم است وجود دارد. این هم بیان دوم و این سیره در مرئی و منظر معصوم علیه‌السلام هست و شارع ردع هم نفرموده؛ معلوم می‌شود همین جور موافقت را و امتثال را لازم می‌داند. این

س: نفرمودید بناء العقلاء

ج: چرا، دوم است دیگه، آن اولی عرض کردم عبارت را، اولی این است که بر اساس حکم عقل است که می‌فرماید «أنّ اللازم بعد الالتزام بحرمة مخالفة الواقع»، «أنّ اللازم» چیست؟ «مراعاته مهما أمکن» آن‌که لازم است این است، کی می‌گوید لازم است؟ کی‌ می‌فهمد این لزوم را؟ عقل «و علیه بناء العقلاء» این را می‌گوییم بیان دومی که، و همین مطلبی هم که عقل اتفاقاً می‌فهمد بناء عقلاء هم بر همین است، سیره‌ی عقلائیه هم بر همین است «فی اوامرهم العرفیة» توی اوامر عرفی خودشان وقتی یک مولای عرفی به بنده‌ی عرفیِ خودش امر می‌کند، خواسته‌ای دارد و او مردد شد خواسته‌ی مولا بین اطراف کثیره، عرف هم می‌گویند خب تا می‌توانی باید آن اطراف محتمله را بیاوری تا جایی که دیگر میسور نیست برایت. این هم بیان دوم شیخ.

إن‌ قلت: شیخ می‌فرماید که ان‌قلت که می‌شود اکتفاء به یک طرف کرد چرا؟ برای این‌که همان‌طور که قبلاً گفته شد در بحث محرمات مردده، آن‌جا گفتیم از کار شارع ما درک می‌کنیم، استفاده می‌کنیم که شارع ترک بعض اطراف را به جای ترک آن حرام فی‌البین قرار داده و پذیرفته، این را بدل او قرار داده. اجتناب از این را اگر این اجتناب از این واقعاً اجتناب از همان محرم بود که فبها و نعم، اگر اجتناب  از این اجتناب از محرم واقعی نبود اجتناب از این را جایگزین اجتناب از او کرده و الا معنا ندارد، این را از کجا استفاده کردیم قبلاً؟ از این‌که از یک طرف شارع آمده این تکلیف واقعی را، دست از آن برنداشته، نسخ نکرده، برنداشته، گفته این تکلیف سر جایش هست، من این را می‌خواهم. از یک طرف آمده چه‌کار کرده؟ ترخیص داده. خب آن تکلیف را گذاشته امتثال می‌خواهد یا نمی‌خواهد؟ اگر امتثال نمی‌خواهد چرا گذاشته؟ اگر امتثال می‌خواهد خب امتثال به چیست؟ معلوم می‌شود امتثال به همین است که شما ترک می‌کنید گفته این‌ها هم امثتال او حساب می‌شود که این‌ در شرع هم داریم که گاهی شارع یک تکلیفی دارد یک چیز دیگری را به‌ جای او می‌پذیرد. مثلاً در قاعده‌ی فراغ گفتند همین است، قاعده‌ی تجاوز همین است که شارع نماز با رکوع، با سجود، با آن اجزاء و شرایط را خواسته، دست از این هم برنداشته، بعد از نماز من شک کردم آیا رکوع را انجام دادم مثلاً در رکعت سوم یا نه؟ شارع می‌گوید بلی قد رکعتَ، ان‌شاءالله انجام دادی. خب اگر نماز با رکوع می‌خواهد که رکعت سومش هم رکوع داشته باشد این‌که من شاید اگر در علم شارع انجام ندادم چطور می‌فرماید قضا است؟ معلوم می‌شود این فاقد رکوع را این‌جا به‌جای آن پذیرفته ...

س: ....

ج: بله پس می‌شود، می‌خواهیم نمونه بگوییم، می‌گوییم می‌شود این کار را بکند شارع، کرده یک جاهایی.

یا در قاعده‌ی تجاوز همین کار را کرده. این‌جاها هم جمع بین دو مطلب ما را رهنمون می‌شود به این‌‌که این کار را کرده در آن‌جا، یک: از یک طرف آن حرام اجتنب عن الخمر اطلاقش این خمر مردد بین محصوره را می‌گیرد، نگفته اجتنب عن الخمری که معلوم است یا در شبهه‌ی محصوره هست، گفته اجتنب عن الخمر. پس این اجتنب عن الخمر اطلاقش می‌گیرد این را و او می‌‌گوید این خمر فی البین غیر محصوره هم حرام است. از یک طرف دیگر آمده ترخیص داده گفته موافقت قطعیه لازم نیست بکنی. جمع بین این دوتا نشان می‌دهد که پس اجتناب از آن‌ها را به‌جای اجتناب از آن واقع در صورتی که آن مجتنبٌ عنه، آن واقعی نباشد قرار داده. و الا معنا ندارد او را نگه داشته و امتثالش هم می‌خواهد، این را نگه داشته یعنی امتثال می‌خواهد دیگر، پس به دلالت اقتضاء می‌فهمیم که شارع آن‌جا این کار را کرده.

س: ....

ج: بالاخره به مسلک ....

س: ....

ج: نباید بکنی، یعنی ادله‌ی مرخصه را مطلقا جاری نکن، ولی ترخیص در بعض داده حالا یا به اجماع فهمیدیم یا به آن ادله‌ای که آن‌جا گفتیم فهمیدیم درست؟ ترخیص در کل نداده، ترخیص در بعض را داده از یک جایی به‌دست آوردیم، ترخیص شیخ از ادله‌ی مرخصه به‌دست نیاورد اصول عملیه، چون ایشان جاری نمی‌داند، به‌واسطه‌ی ادله‌ی دیگر به‌دست آوردیم.

س: .....

ج: از کجا بگوییم؟ داریم با همین حرف‌ها می‌خواهیم به‌دست بیاوریم که کرده یا نکرده؟

س: ....

ج: می‌خواهیم بگوییم آره، پس لازم نیست شما تا می‌توانی بیاوری تا جایی که معسور بشود یا حرجی بشود؛ همین که یکی را بیاوری کفایت می‌کند، به چه دلیل؟ به دلیل این‌‌که این‌جاها شارع آن مأتی‌به را به‌ جای آن واقع پذیرفته، اگر این مأتی‌به همان واقع بود فبها و نعم، اگر غیر این بود این را به‌جای آن قبول کرده درست؟ پس لازم نیست که هم این‌قدر بیاوری بیاوری تا معسور بشود یا حرجی بشود. این عبارت ایشان «و الاکتفاء بالواحد التخییری» که هرکدام شما اختیار می‌کنی برای انجام دادن «عن الواقع» اکتفاء به واحد تخییری شما از واقع «إنما یکون مع نص الشارع علیه». ایشان می‌فرماید این حرف را قبول داریم ما که می‌تواند شارع چنین کاری را بکند، اما این در جایی است که شارع خودش تصریح فرموده که من این را به‌جای واقع؛ یا ما به یک دلالتی، دلالت اقتضائی چیزی از یک جایی به‌دست آورده باشیم، اما این‌جا ما چنین چیزی نداریم، در ما نحن فیه چنین چیزی نداریم، چون در ما نحن فیه چنین چیزی نداریم بلکه برعکسش داریم و آن حکم عقل بود و آن حکم عقلاء بود، این‌جا می‌‌گوییم باید چه‌کار بکنیم؟ می‌گوییم که بیاوری تا.

این فرمایش شیخ اعظم قدس‌سره است. پس در واجبات مردده‌ی بین اطراف غیر محصوره که تردد ما در اصل تکلیف باشد، اصل تکلیف مردد باشد نه شرطش، اصل تکلیف مردد باشد در این‌جا ایشان می‌فرمایند به این‌که مخالفت قطعیه نباید بکنی، مخالفت قطعیه هم که نکردی اکتفاء به یک دانه برای عدم مخالفت قطعیه هم کفایت نمی‌کند. باید این‌قدر اتیان کنی تا این‌که معسور بشود یا حرجی بشود دیگر، تا آن‌جا باید اتیان بکنی. این فرمایش شیخ اعظم.

س: .....

ج: بله حالا عرض می‌کنم البته بین ظاهری و واقعی فرقی نمی‌کند یعنی حالا این‌که شما می‌فرمایید، شرط واقعی با ظاهری فرقی نمی‌کند، ظاهری یعنی چی؟

س: ....

ج: بله، خب بله بالاخره از شرطیت می‌افتد آن‌جا، اگر یک کاری می‌کند که از شرطیت می‌افتد یعنی خب افتاده دیگر، پس شرطی نیست که، شبهه‌ی غیر محصوره نمی‌شود، اگر نه شرطیتش را قبول دارید حالا چه واقعی چه ظاهری شرطیه‌اش را قبول دارید یعنی باید به این معنا که عند الإتیان این عالم باشد إما وجداناً و إما تعبداً به طهارت، این کفایت می‌کند که این، یعنی همین که استصحاب طهارت را داشت یا قاعده‌ی طهارت را داشت این نمازش واقعاً درست است ولو در واقع پاک نباشد، شرطش اعم است از واقع و این‌که شما حجتی برای آن داشته باشید ولو در واقع هم نباشد و شما نداشتی این‌‌جا دیگر، این جهت از این جهت فرقی نمی‌کند.

حق این است که همان‌ که عرض کردیم در تمام صور اشکالی ندارد و این فرمایش شیخ رضوان‌الله علیه در این‌جا همان‌طور که محققین اشکال فرمودند محل اشکال است؛ اما این‌که فرمودند اگر در شرط باشد خب شرط ساقط می‌شود ولی اصل تکلیف این‌جا ساقط نمی‌شود باید بیاوریم.

اشکال این است که اگر شرط ساقط شد مشروط هم ساقط می‌شود مگر شما علم به تعدد مطلوب داشته باشید؛ اما اگر علم به تعدد مطلوب نداریم وقتی شرط ساقط شد مشروط هم ساقط می‌شود. فلذاست مرحوم سید در تقریرات بحث ایشان هست که لعلّ بلکه لعلّ نفرموده گمان می‌کنم، فرموده ظاهر این است شاید هم لعلّ فرموده، که نظر شیخ مطلق نیست به باب صلاة باشد، چون در باب صلاة دلیل خاص داریم که «الصلاة لا تسقط بحالٍ» آن‌جا بله نمی‌توانیم بگوییم وقتی شرط محقق نشد نمی‌توانیم او را انجام بدهیم مشروط که نماز است به طور کلی ساقط می‌شود، آن‌جا دلیل خاص و ویژه داریم، اما این‌جوری نیست که جاهای دیگر این‌جوری باشد. این مال آن‌جا که این فرمایش شیخ قابل قبول نیست.

و اما این فرقی که این‌جا بین این‌جا و ما سبق گذاشتند، فرمودند در شبهات تحریمیه اگر آن‌‌جا در شبهات تحریمیه بگوییم اشکالی ندارد در شبهات وجوبیه نمی‌توانیم بگوییم اشکال ندارد چون فارق بین المقامین وجود دارد. چون آن‌جا علم به مخالفت قطعیه پیدا نمی‌شود الا بعد از این‌‌که همه را انجام دادیم آن‌وقت علم پیدا می‌کند إما هذا این‌جا یا قبل؟ هیچ‌جا علم به مخالفت قطعیه که الان من دارم با این کار مخالفت قطعیه می‌کنم آن‌جا پیدا نمی‌شود؛ ولی این‌جا در همان لحظه‌ای که داری ترک می‌کنی علم به مخالفت قطعیه داری در مثالی که زدیم. خب این هم محل اشکال است. بله بعض صور مقام همین‌طور است اما نه همه‌ی صور آن؛ این مثالی که ما زدیم بله همین‌جور است. کسی که نذر کرده سر ساعت هشت روز یکشنبه یا بخشی از قرآن را بخواند یا بخشی از دعاهای صحیفه را بخواند یا چی یا چی یا چی یا چی بله اگر الان سکوت کند سر ساعت هشت یقین دارد الان مخالفت قطعیه کرده با همین کارش. اما اگر کسی واجبات مردد باشد که چه روزه‌ای را مثلاً در سال می‌داند نذر کرده که امسال یک روزه‌ای بگیرد، حالا نمی‌داند چه روزی است، از چه ماهی است، خب این هی ترک می‌کند ترک می‌کند، در هر ترکی که یقین نمی‌کند که، که الان من مخالفت قطعیه کردم. بله روز آخر سال اگر روزه نگیرد یقین می‌کند یا الان مخالفت قطعیه... یا الان مخالفت دارد می‌کند یا با آن ترک روزه در قبل‌ها مخالفت شده است.

پس بنابراین این‌جوری نیست که این‌جا با آن‌جا این تفاوت را در تمام مصادیق داشته باشد. فلذاست که این‌جا محتمل هست که شیخنا الاستاد قدس‌سره حالا ایشان شاید جازم بودند ولی می‌فرمودند که این رسائل از شیخ نیست، این تقریراتی است که، نه این‌که شیخ ننوشته، تقریرات شیخ است از بعض اساتیدش نه نوشته خود شیخ اعظم باشد. ایشان این‌طوری نظرش شریف‌شان و می‌گفتند علتش هم این است که من یکی از احفاد شیخ سبط الشیخ‌ها رضوان‌الله علیهم اجمعین این نجف از من آمد خواست تدریس برایش بکنم، درسی برایش بگویم، ایشان هم می‌گفتند من دأبم این نبود که برای آقازاده‌ها درس بگویم معمولاً، برای این‌که حالا می‌خواستم طلبه‌ای که حتماً مجدّ در درس است، معمولاً آقازاده‌ها کارهای زیادی دارند یکی از کارهای‌شان هم درس است مثلاً، بعضی‌های‌شان نه همه‌شان، بعضی‌ها هم نه هستند که واقعاً خیلی، کار پدر به گردن‌شان است دیگر، ممکن است یکی از کارهای‌شان این باشد. ایشان می‌گفتند که، ولی ایشان که آمد گفت گفتم باشد به شرط این‌که همه‌ی نوشته‌های مخطوط شیخ را در اختیار من بگذارید. او هم قبول کرد، ظهرها ایشان می‌گفتند مثلاً بعدازظهر می‌رفتم توی آن گرمای نجف این‌ها را نوشتم استنساخ کرده بود ایشان. گفت آن‌جا من فهمیدم رسائل این انظار خود شیخ اعظم نیست. البته این پذیرفتنش مشکل هست حالا این استنباط ایشان بود، چون آقای آخوند که شاگرد شیخ است و خود رسائل را پیش شیخ خوانده مقداری‌اش را، چون در حاشیه می‌گوید این‌جا دام ظله فرمود این عبارت را خط بزنید، این را نمی‌دانم چه‌کار کنید، پس خود خدمت شیخ رسائل را آقای آخوند خواندند. و خیلی و یا شاگردان دیگر شیخ مثل مثلاً آقای آشتیانی، مثل صاحب قلائد، مثل صاحب اوثق این‌ها همه که شاگردان شیخ هستند این‌ها، این‌ها مکتوب شیخ می‌دانند، انظار شیخ اعظم می‌دانند. بالاخره شیخ اعظم با در قمه‌ی مباحث اصولی و فقهی قرار دارد اما یک جاهایی هم بالاخره معصوم نیستند و ممکن است یک اشتباهی شده باشد. ان‌شاءالله فردا وارد بحث شبهه‌ی کثیر در کثیر می‌شویم این تنبیه تتمه‌ی تنبیه است ان‌شاءالله!

و صلی الله علی محمد و آل محمد

 

Parameter:16926!model&29580 -LayoutId:29580 LayoutNameالگوی متنی مشاهده دروس

اوقات شرعی

تعداد بازدید آنلاین : 12
تعداد بازدید روز : 64
تعداد بازدید دیروز :82
تعداد بازدید ماه جاری : 4764
تعداد کل بازدید کنندگان : 793065